بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند فرمانروای عالم است، آن کس را که بخواهد حکومت می بخشد
و آن کس را که بخواهد عزیز می دارد.
من مهدی کروبی ، درشهرستان الیگودرز استان لرستان به دنیا آمدم . پدرم مرحوم حاج شیخ احمد ازروحانیون سرشناس لرستان بود . او شاگرد مرحوم آیت اله سید ابوالحسن اصفهانی مبارزی شجاع ، عابدی کم نظیر و همواره بدنبال انجام امور مردم بود که انصافاً خدمات بسیاری هم درآن دیار انجام داد .
جایگاه خاص او درمیان مردم استان بیش از آنکه بخاطر عرفان و بخاطر روحانی بودن ویا مبارزاتش باشد ، به واسط ی کارهای خیر ومردمی بودنش بود. مادرم مرحومه خدیجه کروبی نیز اهل آن منطقه بود .
بزرگ شدنم درخانواده مذهبی با تعلیم آموزه های دینی ازسوی پدرم همراه شد که باتوجه به شرایط سنی ام ، گاه سختگیرانه به نظر می آمد . دروس مقدماتی حوزوی را نزد پدرم آموختم و در ۱۶ سالگی به قم رفتم وتاسالی که به تهران آمدم تا سطح کفایه وخارج فقه واصول را ازاساتید بزرگواری نظیر مرحوم امام خمینی ، مرحوم آیت اله نجفی مرعشی ، مرحوم آیت اله سلطانی ، آیت اله منتظری مرحوم آیت اله فاضل لنکرانی ، مرحوم آیت اله مشکینی بهره مند شدم . درتهران نیز مدتی در درس میرزا باقر آشتیانی شرکت کردم . من طلبه درس خوانی بودم و اجازه اجتهاد ازسوی ۸ استاد برجسته حوزه ازجمله آیات عظام سلطانی طباطبایی ، فاضل لنکرانی ، یوسف صانعی ، ونوری همدانی به من داده شد . درکنار دروس حوزوی دراواسط دهه چهل وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شدم که به دلیل دستگیری های مکرر ونیز زندگی مخفی وبعد مشکل سربازی، فارغ التحصیلی ام در رشته فقه و حقوق اسلامی تا سال ۱۳۵۰ به تاخیر افتاد . در سال ۱۳۴۱ با خانم فاطمه کروبی که چهره ای آشنا برای مردم است ازدواج کردم . ایشان سال ها درمراکز پزشکی ودرمانی بنیاد شهید فعالیت کرد و یک دوره هم نماینده مردم تهران در مجلس بود . او تنها خانمی است که درتاریخ انقلاب اسلامی مورد تقدیر کتبی وشخصی ازسوی امام خمینی قرار گرفته است واین به واسطه ی تلاش شبانه روزی دررسیدگی به امور مجروحین جنگ بود . نتیجه زندگی مشترک ما ۴ پسر به نام های محمد حسین ، محمد تقی ، علی و یاسر است . خبر تولد پسر دومم را در زندان دریافت کردم . او که درجریان دفاع مقدس داوطلبانه عازم جبهه شد ویک پایش را ازدست داد ، اکنون استاد دانشگاه است. فرزندانم همه ازدواج کرده اند و۵ نوه دارم که به ترتیب زهرا ، الهه ، احمد ، سارا ومحمد نام دارند .
در سال ۱۳۴۷ از قم به تهران مهاجرت نموده و در منطقه خراسان و خیابان شهباز سکنی گزیدم. دو سال بعد به توصیه مرحوم آیت الله طالقانی به منطقه ای در شمیران، نزدیک چیذر، رفتم و امام مسجد صاحب الامر در خیابان حکمت شدم. همزمان تا سالهای انقلاب در مدارس جهان آرا، پیمان و مهدیه تهران و مدتی نیز در حوزه ی علمیه ی چیذر به تدریس مشغول بودم. البته شرکت درمبازرات سیاسی آزادی خواهانه ومبارزه با سرکوب و اختناق حاکم ودرنتیجه دستگیری وزندان های مکرر مشکلات زیادی برای کار آموزشی من به دنبال داشت . شاید بد نباشد به این نکته اشاره کنم که ازسال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ مجموعاً ۹ بار دستگیر ، تبعید و زندانی شدم که نخستین بازداشت سال ۱۳۴۲ وآخرین آن ماه رمضان ۱۳۵۷ بود . با افرادی چون مرحوم آیت اله حاج آقا مصطفی خمینی، آیت اله منتظری ، مرحوم آیت اله طالقانی ، انواری ، شهید مهدی عراقی ، هاشمی رفسنجانی ، مرحوم ربانی شیرازی ، محمد تقی شریعتی ( پدر دکتر شریعتی ) ، شهید محمد منتظری ، تقی درچه ای ، دکتر شیبانی ، علی بابایی ومفیدی ( ازنهضت آزادی ) ، عمویی و کی منش ( ازکمونیست های سرشناس ) ، پرویز حکمت جو وپاک نژاد ( ازگروه های مبارز غیر مذهبی ) هم بند بودم و شاید همین تجربه ی سختی های زندان وآشنایی با درد و رنج خانواده ها سبب شده که همواره با درک مشکلات زندانیان وخانواده آنان، همه تلاش خود را برای حل مشکلات ایشان بدون توجه به اندیشه ونگرش آنان وحتی اختلاف نگرش بکار بندم .
بعد ازانقلاب همواره درتلاش بوده ام تا درهرمنصبی که می توانسته ام ، منشاء اثر باشم واکنون نیز با ایمان کامل به آرمان هایی که چند دهه برای آنها تلاش کرده ام ، همچنان به بذل تمام توانا یی هایم درخدمت به کشور ومردم ادامه می دهم . مناصبی که من متصدی آن بوده ام برای مردم آشکار است وبا اعتقاد به اینکه چهار دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی ، ۲ دوره ریاست آن ، یک دوره نایب رئیسی ، عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی ، تاسیس کمیته امداد امام خمینی ، سرپرستی بنیاد شهید ، نمایندگی امام درامور حج و مناصب سیاسی غیرحکومتی نظیر عضویت درشورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی،عضویت درشورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، تاسیس وعهده داری سمت دبیر کلی مجمع روحانیون مبارز تا سال ۱۳۸۴ و تاسیس ودبیرکلی حزب اعتماد ملی ازسال ۱۳۸۴ تاکنون ، ملاک خوبی برای قضاوت مردم در مورد عملکرد اینجانب است و این قضاوت درچند انتخابات وبه ویژه رای اینجانب درانتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ نشان داده شده است ، به خاطر نگرانی نسبت به آینده کشور تصمیم گرفته ام تمام سرمایه ی سیاسی خود را درمعرض رقابت با رقیبی قرار دهم که خود درمنصب اجرا ( باتمام امکانات آن ) است ومسئولان نهاد های نظارتی نیز ازاینکه علاقه مندی خود را به او علناً اظهار کنند ابایی ندارند . تصور من این است که آنچه به دست آورده ام ازمردم بوده و این تصمیم سختی نیست که در شرایط دشواری که بر زندگی مردم وتمشیت امور کشور حاکم شده ، این سرمایه را صرف بهبود امور جامعه نمایم .
برهمون پدرت لعنت که تو بی ناموسو به عمل اورده
آقای کروبی مایه شادی دل مردم ایران هستند
فقط کافیست هفته ای یک بار یا حتی ماهی یک بار به تلوزیون بیایند و برای مردم صحبت کنند شاید بدون اغراق نیمی از مشکلات روحی و روانی مردم حل می شود.
به اقدامات روز که از حصر بطور کامل برداشته شود و وفاق ملی بوجود اید