به گزارش هم اندیشی،دکتر غلامعلی حدادعادل:
ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لا تجعل فی قلوبنا غلاً للذین آمنوا ربنا انّک رئوف رحیم.
سلام و درود خدا بر پیشگاه خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) و سلام بر اولیا و اوصیای گرامی او. درود ما به روح پرفتوح امام و شهیدان گرانقدر و سلام به حضور جمع ارجمند استادان محترم دانشگاهها و مسئولان محترم کشور که به یاد حماسه ۹ دی سال ۸۸ گرد آمدهاند.
پاسداشت نهم دی احترام به ملّتی است که بصیرت خود را به موقع و به هنگام نشان داده است. نهم دی مانند رودخانهای خروشان بلکه اقیانوسی موّاج، فضای سیاسی و انقلابی کشور را از آلودگیها پاک کرد.
نهم دی فریاد خروشان ملّتی بود که چندین ماه انقلاب خود را در معرض خطر میدید و صبر میکرد. آن مردمی که در بیست و نهم خرداد ۸۸ در تهران در نماز جمعه به امامت رهبری حاضر شدند؛ ساکت بودند و با نظم و آرامش به خانههایشان برگشتند؛ همان مردم مانند آتشفشانی خروشان و جوشان، خودجوش به صحنه آمدند و نظیر آن مردم در همه استانها و شهرستانها تنها با یک اعلام شورای هماهنگی به صحنه آمدند و حرف دل خود را به زبان آوردند.
ماجرای سال ۸۸ بدرستی فتنه نامیده شده است. مقام معظّم رهبری بارها اوصاف فتنه را برشمردهاند. فتنه از خصوصیّات دوران امیرالمؤمنین(ع) است. در نهجالبلاغه بارها امیرالمؤمنین، فتنه را توصیف میکنند. مختصر میتوانیم بگوییم یک گرفتاری و بلوای اجتماعی و سیاسی است که روشنی و وضوح لازم را ندارد؛ فضای آن غبارآلود است و دوست و دشمن از هم متمایز نیستند و جبههها در هم آمیخته و تشخیص حق از باطل دشوار است. بعد از آنکه غبار فتنه بنشیند و محیط شفاف شود، البته تشخیص آسان است. اما در بحبوحه گرفتاری تشخیص دشوار است.
راه برونرفت از فتنه و گرفتار نشدن به عواقب فتنه، بصیرت است. بصیرت که تعبیر قرآنی است، فتنه هم تعبیر قرآنی است و این دو در مقابل همند. با چراغ بصیرت باید راه را از میان فتنه گشود. مراد از بصیرت چیست؟ خیلیها بصر دارند اما بصیرت ندارند. بینایی دارند اما بینش ندارند. بصیرت آن کسی دارد که میتواند باطن امور را از ظاهر تشخیص دهد؛ میتواند با محاسبه، با تأمل، با تعقل، با تقوا علائمی را که میبیند تفسیر کند و از مشاهده ظاهر صحنه، پشت صحنه را درک کند؛ بفهمد که کارگردان کیست و مقصود چیست. بصیرت ژرفنگری است. باطننگری، مخالف ظاهربینی است.
حالا در فتنه ۸۸ آیا علائمی، قرائنی، علاماتی، نشانههایی وجود داشت که خردمندان بتوانند درک کنند؟ ماجرا چه بوده؟ آیا واقعاً داستان فتنه ۸۸ دعوا بر سر انتخابات بود؟ آیا صرفاً رقابت دو رقیب برای احراز کرسی ریاست جمهوری بود؟ ظاهر قضیه این بود. بسیاری از مردم به دلایل گوناگون یکی از دو نامزد اصلی رقابت انتخابات شدند. همه اینها طبیعی بود؛ خوب هم بود؛ شور و نشاطی بود. حضور مردم بود.
اما علائم و قرائنی وجود داشت که نشان میداد حکایت، حکایت دیگری است؛ نشان میداد دعوا بر سر ریاست جمهوری نیست. مسئله، مسئله اصل انقلاب است؛ اسلامی بودن حکومت است و دینی بودن آن. مسئله، مسئله ولایت فقیه است. بنده بعضی از این علائم و قرائن را عرض میکنم. بیانیههای طرف فتنه را بررسی کنید. اولین بیانیهای که در اواخر اسفند ۸۷ منتشر شد که اعلام نامزدی رسمی برای انتخابات بود، مشاهده کنید.
کسانی که با زبان سیاسیِ جریانهای سیاسی در ایران مخصوصاً بعد از ارتحال امام آشنا بودند، بوی فتنه را از همان بیانیه اول استشمام کردند. در این بیانیه بدون آنکه اشارهای به دوران ۲۰ ساله رهبری مقام معظّم رهبری شده باشد، یکسره از امام راحل (رضوان الله علیه) سخن گفته شده بود. این لحن به گوش ما آشنا بود. ما همیشه میدیدیم جریانهای طرفدار سکولاریسم، جریانهایی که مخالف حکومت دینی بودند و آنها را در صحنههایی مثل مجلس ششم به رأیالعین دیده بودیم، شگردشان این بود که هر وقت افکار عمومی مردم را مخاطب قرار میدادند به امام متوسل میشدند برای تمرّد در برابر رهبری.
این قاعده کار این جریانات بود. در ۲۰ سال فاصله بین ۶۸ تا ۸۸ در مجلس ششم نزدیک به چهار سال خون به دل امام کردند؛ اسنادش هست. آن آقایی که در کنفرانس برلین گفته بود افکار امام باید به موزه سپرده شود و در ایران مدتی زندانی بود و حالا در امریکاست و خود را یکی از اعضای اتاق فکر جریان فتنه مینامد و آن آقا در مجلس طرفدارانی داشت، میرفتند نطق میکردند و از او حمایت میکردند. اکثریت مجلس ششم یا حمایت میکردند یا سکوت. اما نمیگفتند این به امام اهانت کرده است.
روزی که شورای نگهبان صلاحیت عدهای از آنها را رد کرد، فردای آن روز یک بیانیه نوشتند، فریاد وا اماما سر دادند که امام ببین با فرزندان تو چه میکنند. ما گفتیم که چطور شد در این سه چهار سال گذشته یاد امام نبودید. آن روز که امام فلان جریان را مردود اعلام، و محکوم کرده بود، آن روز که فلان آقا را عزل کرده بود، شما از پشت بام به پشت بام، خود را به خانه او میرسانیدید و مذاکره میکردید و خبرش را پخش میکردید، آن روز یاد امام نبودید، حالا دوباره متوسل به امام شدید؟ این داستان ۲۰ ساله این حضرات بوده است؛ در آن بیانیه هم منعکس بود.
قرینه دیگر، شما ببینید در فاصله اسفند تا خرداد چه گروهها و چه جریاناتی، چه تشکلهایی دست به دست هم دادند تا از این فتنه حمایت کنند. کارنامه آنها را در نظر بگیرید و مخصوصاً ببینید در فاصله بین خرداد ۷۶ تا سال ۷۷-۷۸ این گروهها چه کرده بودند. همه این گروهها با آن مواضع عجیب و غریب خودشان در مقابل انقلاب و رهبری جمع شدند پشت سر یک نفر.
هر چه در توان داشتند تشکیلاتشان را به میدان آوردند؛ قلمشان و پولشان را به میدان آوردند. آیا این کافی نبود که ما منتظر باشیم حوادث سال ۷۸ در سال ۸۸ تکرار شود؟ آیا این به معنی این نبود که همه آن گروههایی که در انتخابات ۸۱ ، ۸۲ و ۸۴ در رأی دادن مردم شکست خورده بودند، دوباره تجدید قوا کردند برای آمدن به صحنه انتخابات؛ سال ۸۸ را فرصتی مغتنم شمردند. آیا درک این واقعیت برای اهل سیاست دشوار بود؟
به قول مولانا
چشم باز و گوش باز و این عما حیرتم از چشم بندی خدا
اما خدا بیجهت چشم کسی را نمیبندد. خدا به کسی ظلم نمیکند. خودشان به خودشان ظلم میکنند. با چه؟ با هوای نفس، با بیتقوایی، با قدرت طلبی، با اینکه یک حرفی بزنند که رأی مردم مال اینها شود.
خیلیها میفهمیدند که داستان چیست. خیلیها این طور بودند. آن چیزی که چشمبند خواص بی بصیرت شده بود، بیتقوایی بود. بیتقوایی کوری باطن میآورد. یک قرینه دیگر مواضعی بود که در جریان انتخابات اعلام میشد. البته در جریان انتخابات نقد میشد، این کارها خیلی هم خوب است. رئیس جمهوری بوده، کار کرده، رقیبش میآید، انتقاد میکند، او هم دفاع میکند؛ این کار عقلایی است. مردم هم انتخاب میکنند. اما من از شما میپرسم چه معنا دارد کسی که خود را پیرو امام میداند بیاید در تلویزیون و بگوید ما در کمک به لبنان و مقاومت لبنان باید اول به کشور خودمان برسیم.
باید اول خرابیهای داخل کشور را اصلاح بکنیم، بعد برویم سراغ لبنان. یک بچه دبیرستانی و دبستانی امروز متوجه فساد این حرف هست. همه میفهمند که مقاومت لبنان در جنگ ۳۳ روزه چه کار کارستانی کرده؛ مردان مرد چه نقشی آفریدند در تاریخ و امریکا چه وحشتی دارد. گفتن این حرف چه معنایی دارد؟ وقتی بعد از ۶۰ سال یک جریان اسلامی اصیل با چهار هزار رزمنده حسین گونه در برابر ارتش اسرائیل ایستاده و آن را شکست داده، گفتن این حرف جز چراغ سبز نشان دادن به امریکا و اسرائیل است که من اگر رئیس جمهور شدم، دیگر از مقاومت پشتیبانی نمیکنم یا لااقل آن پشتیبانی که تا حالا شده نمیکنم؟
معنای این حرف چه بود؟ آن قدر شور بود که نوبت بعدی سعی کردند مالهای روی آن بکشند، همه تعجب کردند. گفتند مگر قرار بود ما در مبارزات انتخابی از اصول انقلاب خرج کنیم؟ از آنها صرف کنیم برای رأی آوردن؟ آیا اینها برای بصیرت کافی نبود؟
باز قرائن دیگر: از همان روزهای پرشور انتخابات آتش تهیه برای اغتشاشات بعد از انتخابات ریخته میشد. چه معنا دارد یک کسی بیاید موقع رأی دادن به خبرنگاران بگوید که اگر دیدید فلانی انتخاب نشد، بدانید که در انتخابات تقلب شده و بریزید در خیابانها. کجای دنیا بر طبق موازین مردمسالاری و دموکراسی این جور عمل میکنند؟ مگر شما از دل همه مردم خبر دارید؟ حدس میزنید؟ صبر کنید. چه معنا دارد عصر روز انتخابات که هنوز در صندوقها باز نشده، شمارشی نشده، کسی خبرنگاران خارجی را دعوت، و اعلام کند من انتخاب شدهام. مطابق کدام موازین کسی میتواند بگوید من انتخاب شدهام؟
الان در ۱۲ اسفند انتخابات مجلس را داریم. بنده و امثال بنده میتوانیم روز انتخابات به مردم اعلام کنیم که در سراسر تهران مردم به من رأی دادهاند؟ اصلاً چنین چیزی در دنیا دیده شده؟ خبرنگار تایم مصاحبه میکند که امنیت ملی، سیاست خارجی، دفاع که به دست رهبری است، شما اگر رئیس جمهور شوید چه کار میکنید؟ میگوید این نهضتی که آغاز شده ادامه دارد. جواب نمیدهد که قانون اساسی ما این را میگوید. این را به کی میگوید به امریکا. اینها همه اسنادش هست. آیا باز هم بصیرت خیلی کار دشواری بوده؟ بعد که انتخابات میشود مدعی تقلب میشوند. شورای نگهبان میگوید دلایلتان را بگویید.
رهبری روز یکشنبه دعوت میکند، محبت میکند، میگوید که من تضمین میکنم که رسیدگی شود. اگر دلایلی دارید بگویید. چرا بانکها را آتش میزنید؟ چرا خیابانها را میبندید؟ چرا نظم زندگی مردم را به هم میزنید؟ چرا پیروزی حضور باشکوه مردم را به کامشان تلخ میکنید؟ اما کسی اعتنا نمیکند. گروهی تشکیل میشوند از طرف شورای نگهبان برای نظارت و رسیدگی واسطه میشوند بین معترضان و شورای نگهبان. نماینده میفرستند، خواهش میکنند، پیگیری میکنند که آقا دلایلتان را بر وقوع تقلب بگویید، ما به شورای نگهبان بگوییم.
هر راهی که شما بگویید برای رسیدگی، ما تضمین میکنیم که آن راه دنبال شود. این گروه از یک طیف هم نیستند، اشخاصی هستند با سلیقههای مختلف. شش روز تمام بارها و بارها با زبانهای گوناگون با اشخاص متعدد مراجعه میکنند؛ هیچ همکاری نمیشود. چون ادعای تقلب در انتخابات سرمایه است برای ادامه این فتنه. این مشت خالی را نمیخواهند باز کنند. خودشان هم بعداً گفتند. دیدید در زندان با هم گفته بودند ما که میدانستیم تقلب نشده. فیلمشان پخش شد. آیا باز کافی نبود؟ موضعگیری رسانههای بیگانه، شبکههای ماهوارهای اروپایی و امریکایی و منطقه که هیچوقت با انقلاب خوب نبودند و همیشه دشمن انقلاب بودند در این قضیه کافی نبود که بفهمند قضیه چیست؟
حالا بیایید جلوتر در روز قدس، روز ماه رمضان یک عده شیشه آب در دست، سیگار بر لب در میدان هفت تیر شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران سر دادند آیا این کافی نبود؟ این خیلی بصیرت میخواست؟ هنوز چیزی باطن بود که ظاهر نشده بود که باز کسانی نفهمیدند؟ روز ۱۳ آبان بیانیه میدهند و در بیانیهشان هیچ اشارهای به تسخیر لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۵۸ نمیشود. حیرت آور نیست؟ اینها آمد جلو تا روز عاشورا. بنده یک حدسی میزنم که مسبوق به همین قرائن است. ما اصولاً از سال ۷۶ به بعد شاهدیم که شگرد این حضرات ضد انقلاب شبیهسازی حوادثی است نظیر آنچه قبل از انقلاب اتفاق افتاد؛ یعنی این آقایان نشستهاند، گفتهاند که مردم قبل از انقلاب چه کار میکردند؟ ما هم بیاییم همان کارها را بکنیم تا در براندازی نظام پیروز شویم.
حالا شما ملاحظه کنید چند تا کار کردهاند: اول اینکه اللهاکبر بگویند روی بامها. این یک نمونه از شبیهسازی بود؛ چون دیدند مردم در شب اول محرم سال ۵۷ رفتند اللهاکبر گفتند و این مؤثر مواقع شد، فردا هم در خیابانها گفتند و ادامه پیدا کرد، پس ما هم بیاییم روی بامها اللهاکبر بگوییم، مردم هفتم و چهلم گرفتند، برای شهدا ما هم بیاییم برای آنهایی که در این حوادث کشته شدند، هفتم و چهلم بگیریم. اعلام سیاه پوشیدن کنیم. ما هم دعوت به چه بکنیم، چه کار کنیم، این شبیهسازیها داستانش مفصل است؛ اما بنده پیش خودم فکر کردم چطور شد که این جماعت روز عاشورا آمدند میدان؟
خوب روز عاشورا که همه دوست دارند اظهار ارادت بکنند به حضرت سیدالشّهدا و ظلمستیزی خودشان را با عزاداری نشان بدهند. روز عاشورا که هیچ وقت روز درگیری نبود در انقلاب ما. در این سالهای بعد از پیروزی. چه شد؟ بنده حدس میزنم آن مغزهای علیلی که طراحی میکردند، لابد پیش خودشان فکر میکردند نه اینکه مردم در سال ۵۷ روز تاسوعا و عاشورا به میدان آمدند و مخصوصاً در تهران آن راهپیمایی عظیم کار را تمام کرد؛ پس ما هم بیاییم روز عاشورا تظاهرات راه بیندازیم علیه نظام تا پیروز شویم و الّا چه توجیهی دارد که روز عاشورا آن کارها را کردند؛ پرچمها را آتش زدند؛ اماکن و مؤسسات را. همه اینها حکایت میکند که چه داستانی بوده است.
خوب عدهای سکوت کردند. عدهای دو پهلو حرف زدند؛ مبهمگویی کردند؛ یک عده هم حمایت کردند؛ اما مردم تشخیص درست دادند. دریای موّاج مردم پاک و سالم ماند. مردم که دنبال قدرت و مقام و منفعت نبودند. مردم، همان مردم شهید داده بودند؛ همان مردمی که هشت سال جنگ را اداره کرده بودند آن مردم قدم به قدم میفهمیدند و این کاسه صبر با حوادث روز عاشورای دو سال پیش لبریز شد؛ دیگر کسی جلودار مردم نبود.
فقط کافی بود ساعتش را اعلام بکنند؛ مردم تصمیمشان را گرفته بودند؛ مردم به ستوه آمده بودند از مشاهده این همه نامردی؛ این همه وابستگی. وقتی آن طیف عجیب و غریب از سلطنت طلبها تا بیبیسی انگلیسی که همیشه دشمن استقلال ایران بوده تا مواضع امریکاییها تا آن جریانات داخلی، همه اینها را دیدند، مردم که انقلابشان را ارزان به دست نیاورده بودند. هر کسی عکس شهیدش را برداشت از خانه آمد بیرون؛ شد ۹ دی. نه فقط در تهران در همه ایران، مردم حرف دل رهبری را به زبان آوردند. اگر رهبری فرمود أین عمار؟ مردم همه گفتند ما همه عمار تو ایم خامنهای. نشان دادند مردم همان مردم است، انقلاب همان است.
قدر این مردم را باید بدانیم از خدمتگزاری این مردم یک لحظه نباید غافل شویم. به این مردم باید افتخار کرد. این همان ملّتی است که امام فرمودند من این ملّت را از صدر اسلام هم برتر و بهتر میبینم. امام که اهل گزافهگویی نبودند. امام همان امام است؛ عهد و پیمان همان عهد و پیمان است. اطاعت از رهبری هم اطاعت از امام است و راه مقدسات. امام ذرّهای حرف ناروا نمیزدند؛ امام واقعیت را گفتهاند که این مردم وفادار ماندهاند. امام فرمودند که این مردم اهل کوفه نیستند، مردم هم ثابت کردند. این پشتوانه را باید همیشه حفظ کرد؛ این همان پیوند مردم و رهبری است؛ این همان فرمایشی است که دیروز رهبری فرمودند که ما دو تا ستون داریم: مردم و ارزشهای اسلامی.
جمهوری اسلامی یعنی مردم و اسلام. آنچه این مردم و رهبری را با نظام پیوند داده توجه نظام به مردم است. توجه مردم به نظام بر اساس اسلام. این باید راه آینده همه ما باشد. من خصوصاً از استادان محترم دانشگاه که در این جلسه حضور دارند، خواهش میکنم که با تمام وجود در خدمت این انقلاب و این رهبری باشیم؛ چراغی که به دست امام عزیزمان روشن شده، آن پرچمی که به دست امام برافراشته شده ان شاءالله به همّت این ملّت و رهبری همچنان در اهتزاز بماند تا به دست مولای حقیقی و صاحب اصلی این مملکت امام زمان (عج) سپرده شود.
منبع:تسنیم