بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى۱۳۸۸/۱۲/۰۶
باید دشمنىها را شناخت. مشکل ما این است. اینکه بنده مسئلهى بصیرت را براى خواص تکرار میکنم، به خاطر این است. گاهى اوقات غفلت میشود از دشمنىهائى که با اساس دارد میشود؛ اینها را حمل میکنند به مسائل جزئى. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند – که من اسم نمىآورم؛ همه میشناسید، معروفند – که اینها ندیدند توطئهاى را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانى که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحى میکردند؛ توجه نکردند که حرفهائى که اینها دارند در مجلس شوراى ملىِ آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزهى با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند. نتیجه این شد که کسى که میدانست و میفهمید – مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نورى – جلوى چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتى پیدا نکردند؛ بعد خود آنهائى هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضلاللَّه مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلى آنها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهى است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.
بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون۱۳۸۸/۰۹/۲۲
آن کسى که براى انقلاب، براى امام، براى اسلام کار میکند، بمجردى که ببیند حرف او، حرکت او موجب شده است که یک جهتگیرىاى علیه این اصول به وجود بیاید، فوراً متنبه میشود. چرا متنبه نمیشوند؟ وقتى شنفتند که از اصلىترین شعار جمهورى اسلامى – «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» – اسلامش حذف میشود، باید به خود بیایند؛ باید بفهمند که دارند راه را غلط میروند، اشتباه میکنند؛ باید تبرى کنند. وقتى مىبینند در روز قدس که براى دفاع از فلسطین و علیه رژیم غاصب صهیونیست است، به نفع رژیم غاصب صهیونیست و علیه فلسطین شعار داده میشود، باید متنبه بشوند، باید خودشان را بکشند کنار، بگویند نه نه، ما با این جریان نیستیم. وقتى مىبینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت میکنند، رؤساى آمریکا و فرانسه و انگلیس و اینهائى که مظهر ظلمند – هم در زمان کنونى، هم در دورهى تاریخىِ صد سال و دویست سالهى تا حالا – دارند از اینها حمایت میکنند، باید بفهمند یک جاى کارشان عیب دارد؛ باید متنبه بشوند. وقتى مىبینند همهى آدمهاى فاسد، سلطنتطلب، از اینها حمایت میکند، تودهاى از اینها حمایت میکند، رقاص و مطرب فرارى از کشور از اینها حمایت میکند، باید متنبه بشوند، باید چشمشان باز بشود، باید بفهمند؛ بفهمند که کارشان یک عیبى دارد؛ بلافاصله برگردند بگویند نه، ما نمیخواهیم حمایت شما را. چرا رودربایستى میکنند؟ آیا میشود با بهانهى عقلانیت، این حقایق روشن را ندیده گرفت، که ما عقلانیت بخرج میدهیم! این عقلانیت است که دشمنان این ملت و دشمنان این کشور و دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب، شما را از خود بدانند و براى شما کف و سوت بزنند، شما هم همین طور خوشتان بیاید، دل خوش کنید؛ این عقلانیت است؟! این نقطهى مقابل عقل است. عقل این است که بمجردى که دیدید برخلاف آن مبانىاى که شما ادعایش را میکنید، چیزى ظاهر شد، فوراً خودتان را بکشید کنار، بگوئید نه نه نه، ما نیستیم؛ بمجردى که دیدید به عکس امام اهانت شد، به جاى اینکه اصل قضیه را انکار کنید، کار را محکوم کنید؛ بالاتر از محکوم کردنِ کار، حقیقت کار را بفهمید، عمق کار را بفهمید؛ بفهمید که دشمن چه جورى دارد برنامهریزى میکند، چه میخواهد، دنبال چیست؛ این را باید این آقایان بفهمند. من تعجب میکنم! کسانى که اسم و رسم خودشان را از انقلاب دارند – بعضى از این آقایان یک سیلى براى انقلاب نخوردند در دوران اختناق و طاغوت – و به برکت انقلاب اسم و رسمى پیدا کردند و همه چیزشان از انقلاب است، مىبینید که دشمنان انقلاب چطور بُراق شدند، آماده شدند، صف کشیدند، خوشحالند، میخندند؛ اینها را که مىبینید؟ به خود بیائید، متوجه بشوید.
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری۱۳۸۸/۰۷/۰۲
مسئلهى بعدی – این خط دیگرى است که به نظر ما دشمن بر روى او هم دارد سرمایهگذارى میکند – منصرف کردن ذهن مردم از دشمنىِ دشمن است. ما هرگز منکر نیستیم که در نارسائىهاى گوناگون و مشکلات فراوانى که بر سر راه جامعه و افراد پیش مىآید، تقصیرهاى شخصى و تقصیرهاى اجتماعى، از درون وجود دارد؛ در این هیچ تردیدى نیست؛ کسى این را منکر نیست. «ما أصابک من حسنه فمن اللَّه و ما أصابک من سیئه فمن نفسک»؛(۲) اینکه معلوم است؛ دشمن هم اگر ضربهاى به ما زد و این ضربه کارى شد، این هم «من نفسک» است؛ در این شکى نیست. در جنگ احد هم که دشمن حمله کرد و ضربه زد، در حقیقت مسلمانها از خودشان ضربه خوردند؛ در این که بحثى نیست؛ منتها نکته این است که اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، باید نقش دشمن را ببیند. یکى از لوازم توجه و ملاحظه براى ضربه نخوردن، دیدن دشمنى است که میخواهد به ما ضربه بزند؛ از این ما را نباید غافل کنند. خط اغفالِ بخصوص خواص و نخبگان از تأثیر دشمن، یکى از خطوط القائى و تبلیغاتى دشمن است. حالا طرق مختلفى البته براى این کار دارند. تا کسى بگوید دشمن، میگویند: آقا شما همهاش به گردن دشمن مىاندازید! خوب، هست دشمن؛ چرا نمىبینیم دشمن را؟ چرا نمىبینیم شعف عظیمى که دشمن پیدا میکند از آنچه که اینجا از اختلاف ما، از حوادث گوناگون، از بلواى بعد از انتخابات به وجود مىآید؟ تشویق کنند کسانى را که عامل هستند. آنجا، رئیس یک کشور بزرگ از آدمها اسم مىآورد! خوب، این جز ایجاد دشمنى است؟ از معارضین نظام اسم مىآورد و تمجید میکند از فلان کس که آقا از شجاعت او(!) ما تعجب کردیم. چرا؟ چون یک کلمهاى گفته که آنها خوششان آمده. اینها را باید دید؛ اینها را باید متوجه شد و نبایستى از دشمنىِ دشمن غفلت کرد.
البته دشمنى او خلاف انتظار نیست، غفلت ما خلاف انتظار است. دولت انگلیس که کارنامهى دویست سالهى حضور آنها و ارتباط آنها با کشور ما، کارنامهى سر تا پا سیاه است – واقعاً یک نقطه و یک جا نداریم که بشود نشان داد که دولت انگلیس به نفع ملت ایران یک قدم کوچکى برداشته باشد؛ هر چه بوده ضرر؛ هر چه بوده صدمههاى بزرگ – اینها اعلان میکنند که ما طرفدار ملت ایرانیم! دولت آمریکا اعلام میکند که ما طرفدار مردم ایرانیم! یعنى: با نظام جمهورى اسلامى بدیم، اما مردم را دوست داریم! خوب، مردم جزو این نظامند؛ این نظام که منفک از مردم نیست. این ترفندهاى دشمن است. اینها را باید شناخت، فهمید. او البته دشمنىاش را میکند؛ امر طبیعى است، اما اینکه ما نفهمیم دشمنى او را و از این معنا غفلت کنیم، این قابل قبول نیست. یک وقت مىبینید ما در داخل جدول و پازلهاى دشمن قرار میگیریم – در پازل، مجموعهاى را کنار هم میچینند، تا یک شکلى از تویش در بیاید – تا یکى از این اجزاء را ما تأمین بکنیم. خوب، این خیلى چیز بدى است؛ ما باید سعى کنیم که تأمینکنندهى اجزاء او نباشیم. مثل این جدول حروف متقاطع که وقتى کنار هم گذاشته میشود، یک کلمهاى از تویش در مىآید. دشمن یک جدولى این جورى درست کرده، براى اینکه یک حرفى از تویش در بیاورد؛ چند تا از این حروف را هم ما بگذاریم! این را باید مراقبت کرد؛ بحث سر این است؛ باید جدول دشمن را کامل نکنیم؛ پازل دشمن را کامل نکنیم؛ ببینیم دشمن چه کار دارد میکند و چه کار میخواهد بکند؛ اهداف و حضور واضح او را ببینیم.
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری۱۳۸۸/۰۷/۰۲
باید بصیرت داشت. آنچه که انسان از نخبگان جامعه و جریانات سیاسى و گروههاى سیاسى انتظار دارد، این است که با این حوادث، با این خطوط دشمن، با بصیرت مواجه بشوند؛ با بصیرت. اگر بصیرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خیلى از رفتارهاى ما ممکن است تغییر پیدا بکند؛ آنوقت وضعیت بهتر خواهد بود. بعضى از کارها از روى بىبصیرتى است.
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری۱۳۸۸/۰۷/۰۲
نکته بعدى این است که ما نه فقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتى در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درک روشن از کبریات و صغریات؛ گاهى انسان کبریات را درست میفهمد، در صغریات اشتباه میکند. این درک صحیح از مبانى دین و از موضوعات دینى و از موضوعات خارجى منطبق با آن مفاهیم کلى و عمومى یعنى کبریات و صغریات احتیاج دارد به اینکه ما شجاعت داشته باشیم، ترس نداشته باشیم؛ والا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبرویمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جو، ترس از فضا؛ اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فلان لکه را به ما خواهند چسباند؛ این ترسها فهم انسان را هم مختل میکند. گاهى انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این ملاحظات، صورت مسئله را درست نمیفهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درک بکند و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا یخشون احدا الا الله» خیلى مهم است؛ در این آیهى شریفهى «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله و کفى بالله حسیبا»؛(۵) معلوم میشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است که: «و لا یخشون احدا الا الله». میگوئى: آقا! اگر این کار را بکنم، ممکن است در دنیا سرم کلاه برود. خوب، «و کفى بالله حسیبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار کنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه کند. اگر پرواى قضاوتهاى مردم، داورىهاى گوناگون مردم را به جاى پرواى از خدا گذاشتیم، مشکل درست خواهد شد؛ چون پرواى از خداى متعال تقواست. اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آنوقت فرقانى هم که خداى متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا»؛(۶) این فرقان ناشى از تقواست؛ روشن شدن حقیقت براى انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من این مسئله خیلى مهم است؛ مسئلهى خشیت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمهها و حرفها و حدیثها و تهمتها و اینها، خیلى مهم است؛ اینقدر این مسئله مهم است که خداى متعال به پیغمبرش خطاب میکند و او را برحذر میدارد: «و اذ تقول للذى أنعم الله علیه و انعمت علیه أمسک علیک زوجک و اتق الله و تخفى فى نفسک ما الله مبدیه و تخشى الناس و الله احق أن تخشاه»؛(۷) ملاحظهى حرف مردم، ملاحظهى این تهمتى که خواهند زد، ملاحظهى چیزى را که خواهند کرد، نباید کرد؛ «و الله احق ان تخشاه». به نظر من یکى از چیزهائى که فتوحات گوناگون امام را ارزانى آن بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود، که فتوحات علمى، فتوحات معنوى، فتوحات سیاسى، فتوحات اجتماعى، این مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را – که واقعا چیز عجیبى بود – به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار این بود که ملاحظهى هیچ چیزى را نمیکرد. بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جاى خشیت از خدا بنشانند؛ یعنى مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل».(۸) یعنى اینکه دائما دارند به ما میگویند: آقا ! «إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». نتیجهاش هم این است: «فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم یمسسهم سوء».(۹) نتیجهى این احساس، این درک، این حقیقت روحى و معنوى همین است که: «فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستى این شجاعت را داشت.
دشمن انواع و اقسام کار را میکند؛ انواع و اقسام فعالیت را میکند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئههاى دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. مىنشینند طراحى میکنند تا ذهن خواص را عوض کنند؛ براى اینکه بتوانند مردم را بکشانند؛ چون خواص تأثیر میگذارند و در عموم مردم نفوذ کلمه دارند. به نظر من یکى از وظائف اصلى امروز ما و شما، همین است: ما بصیرت خودمان را در مسائل گوناگون تقویت کنیم و بتوانیم انشاءالله بصیرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زیاد بکنیم.
بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر۱۳۸۸/۰۵/۰۵
اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهائى که بر ملتها وارد میشود، در بسیارى از موارد بر اثر بىبصیرتى است. خطاهائى که بعضى از افراد میکنند – مىبینید در جامعهى خودمان هم گاهى بعضى از عامهى مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهائى میکنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهى خطاهایشان اگر کما هم بیشتر نباشد، کیفا بیشتر از خطاهاى عامهى مردم است – بر اثر بىبصیرتى است؛ خیلىهایش، نمیگوئیم همهاش.
بیانات در سالروز عید سعید مبعث۱۳۸۸/۰۴/۲۹
هر کسى امروز جامعه را به سمت اغتشاش و ناامنى سوق بدهد، از نظر عامهى ملت ایران انسان منفورى است؛ هر که میخواهد باشد. هر هدفى را که این ملت بخواهد به آن برسد، در سایهى آرامش و امنیت خواهد رسید. وقتى امنیت بود، تحصیل هم هست، علم هم هست، پیشرفت هم هست، صنعت هم هست، ثروت هم هست، آسایش گوناگون هم هست، عبادت هم هست؛ دنیا و آخرت در سایهى امنیت وجود دارد. وقتى ناامنى ایجاد شد، همهى اینها مخدوش میشود. به هم زدن امنیت یک ملت بزرگترین گناهى است که ممکن است کسى مرتکب بشود. این را البته آن کسى که مأمور است، مزدور است، او که حرف گوش نمیکند؛ خطاب ما به او نیست؛ خطاب ما به نخبگان است. آحاد ملت هم هوشیارند؛ نخبگان ما هوشیار باشند.
نخبگان بدانند هر حرفى، هر اقدامى، هر تحلیلى که به آنها کمک بکند، این حرکت در مسیر خلاف ملت است. همهى ما خیلى باید مراقب باشیم؛ خیلى باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضعگیرى کردن، مراقب گفتنها، مراقب نگفتنها. یک چیزهائى را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکردهایم. یک چیزهائى را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کردهایم. نخبگان سر جلسهى امتحانند؛ امتحان عظیمى است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است. اگر بخواهیم به این معنا دچار نشویم، راهش این است که خرد را، که انسان را به عبودیت دعوت میکند، معیار و ملاک قرار بدهیم؛ شاخص قرار بدهیم.
عقل، این سیاسیبازىها و سیاسىکارىهاى متعارف نیست؛ اینها خلاف عقل است. «العقل ما عبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان»؛(۱۰) عقل این است که انسان را به راه راست هدایت میکند. اشتباه میکنند آن کسانى که خیال میکنند با سیاسىکارى، عقلائى عمل میکنند؛ نه، عقل آن چیزى است که راه عبادت خدا را هموار میکند. شاخصش هم براى ما، بین خودمان و خدا، این است که نگاه کنیم ببینیم در بیان این حرف اخلاص داریم یا نه؟ به فکر خدائیم یا نه؟ من دارم براى خاطر خدا، رضاى خدا حرف میزنم یا براى خاطر جلب توجه شما دارم حرف میزنم؟ براى خاطر خداست یا براى خاطر دل مستمع و غیر مستمع است؟ معیارش این است. به خودمان مراجعه کنیم؛ اقضى القضات نسبت به انسان، خودِ انسان است. خودمان را فریب ندهیم؛ بفهمیم چه کار میکنیم؛ بفهمیم چه میگوئیم؛ چه حرکتى میکنیم.
بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوهى قضائیه۱۳۸۸/۰۴/۰۷
مردم ما به توفیق الهى، به هدایت الهى، به دستگیرى الهى، مردم مؤمنى هستند؛ هم آگاهند، هم مؤمنند، هم حاضر در صحنهاند، پا به رکابند در هر جائى که لازم باشد. ماها باید خودمان را اصلاح کنیم. نخبگان و خواص سیاسى بایستى مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همهى نخبگان است، خطاب به یک طرفِ خاصى، جناح خاصى نیست. همه باید مراقب باشند. همه بدانند این ملت، یک ملت یکپارچه است. احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کنند، آن یکى بیاید احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کند، اینها راه به جائى نمیبرد. وقتى شما متحد بودید، وقتى شما همدل بودید، وقتى شما احساس و ابراز اعتماد به کشورتان و نظامتان کردید، آن وقت این وسوسههاى خناسان بینالمللى، این سیاستمداران ظالم، مداخلهگر، دور از انسانیت، دیگر اثرى نخواهد کرد.
خطبههای نماز جمعهی تهران۱۳۸۸/۰۳/۲۹
خطاب دوم من، خطاب به سیاسیون و نامزدها و گردانندگان احزاب و جریانات است. من میخواهم عرض کنم به این حضرات، که امروز یک لحظهى حساس تاریخى براى کشور است؛ نگاه کنید به وضع دنیا، نگاه کنید به وضع خاورمیانه، نگاه کنید به وضع اقتصادى عالم، نگاه کنید به مسائل کشورهاى همسایهى ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاکستان. ما در نقطهى حساسى از تاریخ قرار گرفتهایم. همهى ما وظیفه داریم که در این مرحلهى تاریخى هوشیار باشیم، دقیق باشیم، مواظب باشیم اشتباه نکنیم.
در این قضیهى انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظیفهى خودشان عمل کردند. وظیفهشان این بود که بیایند پاى صندوقهاى رأى، که به بهترین وجهى این وظیفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگینترى داریم. آن کسانى که به یک نحوى یک نوع مرجعیتى در افکار مردم دارند؛ از این سیاسیون و رؤساى احزاب و کارگردانان جریانات سیاسى، و یک عدهاى از اینها حرفشنوى دارند، اینها خیلى باید مراقب رفتار خودشان باشند؛ خیلى باید مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها کمى افراطىگرى کنند، دامنهى این افراطىگرى در بدنهى مردم به جاهاى بسیار حساس و خطرناکى خواهد رسید که گاهى خود آنها دیگر نمیتوانند آن را جمع کنند، که ما نمونههایش را دیدهایم. افراط وقتى در جامعه به وجود آمد، هر حرکت افراطى به افراطىگرى دیگران دامن میزند. اگر نخبگان سیاسى بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا براى اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهایند. من به همهى این آقایان، این دوستان قدیمى، این برادران توصیه میکنم بر خودتان مسلط باشید؛ سعهى صدر داشته باشید؛ دستهاى دشمن را ببینید؛ گرگهاى گرسنهى کمینکرده را که امروز دیگر نقاب دیپلماسى را یواش یواش دارند از چهرههایشان برمیدارند و چهرهى حقیقى خودشان را نشان میدهند، ببینید؛ از اینها غفلت نکنید.