چهار تأمل در باب فتنه
سال ۳۶ هجری قمری است! در آستانهی جنگ جمل. عدهای از صحابه و یاران قدیمی که به قدرت نرسیدهاند، «پیراهن عثمان» را عَلَم کردهاند برای انتقامجویی. ابوموسی اشعری -فرماندار کوفه- نمیخواهد وارد جنگ بین «دو گروه از مسلمین» شود و میگوید «باید از آن کناره گرفت»! امیر مومنان -علیهالسلام- در نامهای به او، شرایط زمانه و مختصات فتنه را تبیین میکند:
مَا هِیَ بِالْهُوَیْنَى اَلَّتِی تَرْجُو وَ لَکِنَّهَا اَلدَّاهِیَهُ اَلْکُبْرَى یُرْکَبُ جَمَلُهَا وَ یُذَلَّلُّ صَعْبُهَا وَ یُسَهَّلُ جَبَلُهَا فَاعْقِلْ عَقْلَکَ وَ اِمْلِکْ أَمْرَکَ وَ خُذْ نَصِیبَکَ وَ حَظَّکَ فَإِنْ کَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَیْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِی نَجَاهٍ.(نهج البلاغه / نامه ۶۳)
حوادث جاری کشور آنچنان آسان نیست که تو فکر میکنی، بلکه حادثهی بسیار بزرگی است که باید بر مرکبش سوار شد، و سختیهای آن را هموار کرد، و پیمودن راههای سخت و کوهستانی آن را آسان نمود، پس فکرت را بهکار گیر، و مالک کار خویش باش، و سهم و بهرهات را بردار، اگر همراهی با ما را خوش نداری کناره گیر، بیآنکه مورد ستایش قرارگیری یا رستگار شوی…
اول: وجود
قدیم ها هم عده ای تحلیل ها و هشدارهای بصیرتمند را توهم توطئه می دانستند!
اِنَّ الْفِتَنَ اِذا اَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَ اِذا اَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ. یُنْکَرْنَ مُقْبِلات، وَ یُعْرَفْنَ مُدْبِرات. یَحُمْنَ حَوْمَ الرِّیاحِ، یُصِبْنَ بَلَداً وَ یُخْطِئْنَ بَلَداً… (نهج البلاغه / خطبه ۹۳)
فتنه ها آنگاه که روی آورند با حق شباهت دارند، و چون پشت کنند حقیقت چنان که هست، نشان داده می شود، فتنه ها چون می آیند شناخته نمی شوند، و چون می گذرند، مورد شناسایی قرار می گیرند، فتنه ها چون گردبادها می چرخند، از همه جا عبور می کنند، در بعضی از شهرها حادثه می آفرینند و از برخی شهرها می گذرند…
انعکاس یک
بعضی هنوز هم عمق فتنهای که اتفاق افتاد را متوجه نشدهاند و آن را موضوعی پیش پا افتاده میدانند که خیلی راحتتر از اینها میتوانست حل شود! شاید اگر با مدیریت و تدبیر بینظیر رهبر انقلاب، کمر این فتنه عظیم نمیشکست، امروز نیاز به توضیحی در این باب نبود و همه آن را قبول داشتند! و قاعدتاً ما هم در این نوشته از «جمهوری اسلامی» با فعل ماضی بعید یاد می کردیم!
به نظر میرسد همین سرگردانی «خواص» در تشخیص مختصات این فتنه، بهترین دلیل است برای عمق و پیچیدگی آن. آفتاب آمد دلیل آفتاب! اجرای دقیق دستورالعملهای مشخص انقلاب رنگی، چیزی نیست که بتوان آن را اتفاقی دانست. آنچه بعد از انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد، مطابق همان سناریوی وارداتی و کاملاً قابل پیشبینی بود.
چنانکه چند روز قبل از انتخابات در نامهای سرگشاده به مهندس موسوی، پس از برشمردن شواهد و قرائن اجرای این پروژهی آمریکایی در کشورمان، وقایع پس از انتخابات را پیشبینی کرده بودیم:
«مطالعه پروژهی آمریکایی انقلاب مخملی در گرجستان و اوکراین، حاکی از تطابق نشانههای فوقالذکر با روند این انقلابها دارد. و حتی صحبتهایی از رابطهی برخی طراحان این برنامهها در کشور، با بنیاد آمریکایی سوروس -که مجری انقلابهای مخملی در جهان است- وجود دارد…
جناب آقای مهندس موسوی! میتوان حدس زد که این فرایند چه هدفی را دنبال میکند و به کجا میانجامد. جریانی سعی دارد در صورتی که مردم ایران کسی جز جنابعالی را برای خدمت در مسند ریاستجمهوری دهم انتخاب نمایند، کشور را دچار آشوب و ناامنی کرده، و اهداف مخالفان نظام را تحقق بخشد… از شما که بارها پیروی خود از خط امام را اعلام نمودهاید، انتظار میرود با محکوم کردن اقدامات آشوبطلبانه این جریان، و نفی قاطعانه القائات دشمن پیرامون عدم سلامت انتخابات، نگرانی موجود در بین ملت ایران را به طور کلی رفع نمایید. هرچند همه میدانند که نظام اسلامی امروز بسیار مستحکمتر از آن است که این قبیل اقدامات بتواند خللی در آن ایجاد کند» (نامه سرگشاده بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر – ۱۹ خرداد ۸۸).
دو – ماهیت
منشأ فتنه کجاست؟ و چه سیری را می پیماید؟
اِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اَهْواءٌ تُتَّبَعُ، وَ اَحْکامٌ تُبْتَدَعُ (نهج البلاغه / خطبه ۵۰)
همواره آغاز پدید آمدن فتنه ها، پیروی از هوای نفس، و بدعت گذاری در احکام است.
تَبْدَأُ فى مَدارِجَ خَفِیَّه، وَ تَؤُولُ اِلى فَظاعَه جَلِیَّه. شِبابُها کَشِبابِ الْغُلامِ، وَ آثارُها کَآثارِ السَّلامِ (نهج البلاغه/ خطبه ۱۵۱)
[فتنه] به رهگذرهای ناپیدا درآید، و به زشتی و رسوایی انجامد، آغازش چون دوران جوانی خوش و دلربا، و آثارش چون آثار باقیمانده بر سنگ خارا زشت و دیرپاست.
انعکاس دو
نامزد شکست خورده انتخابات در همان شبِ روز رأی گیری و قبل از آن که صندوق ها برای شمارش آرا باز شده باشند، خبرنگاران را دعوت، و -با کمال شگفتی- اعلام پیروزی قطعی در انتخابات می کند! روز بعد که آراء صندوق ها شمارش و اعلام می شوند، آشوب ها در تهران شروع می شود. اعلام ریز آراء صندوق ها -برای اولین بار در تاریخ انتخابات های کشور- فرصتی بی بدیل را فراهم می سازد برای شناسایی و رسیدگی به کوچک ترین ادعاهای تخلف. اما راه اعتراض قانونی را به صرفه نمی بینند! کلی گویی را پیش می گیرند که تنها چاره است برای مشخص نشدن واقعیت! حتی هنوز که چندماه از انتخابات گذشته، از شواهد دقیق و قابل بررسی ادعاهای تقلب و لیستی از این صندوق های مورد اعتراض خبری نیست. قبول نکردن شکست توسط کسی، انتقام از نظام به خاطر احساس بی آبرو شدن -درست یا غلط- توسط کسی، و… هواهای نفسانی است که قطعاً عاملی اساسی در این حوادث بوده است. اما این ها همه -دانسته یا ندانسته- قطعات پازل کسی دیگر بودند. «هوای بزرگ» را باید جای دیگری جستجو کرد؛ نزد «شیطان بزرگ»، که دشمنی اش با جمهوری اسلامی امری است روشن و غیرقابل تردید.
ریشه ی طراحی این سناریوی پیچیده را نیز باید در ظهور جمهوری اسلامی به عنوان قطب جدید قدرت در تعاملات جهانی جستجو کرد. ایران -این جوان سرکش در برابر حاکمان خود خوانده جهان- باید جوری متوقف می شد، چون علیرغم تمام فشارها و تحریم ها، در زورآزمایی پرونده هسته ای در برابر تمام قدرتمندان جهان، بدون عقب نشینی پیروز شده بود. زمین بازی اش دیگر نه خیابان های تهران، که عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین و آمریکای لاتین، و حتی خود آمریکا (مثلاً: دانشگاه کلمبیا) بود! تهدیدات جدی نظامی در سال ۸۷ تسلیم اش نکرده بود. حتی اراده اش در جنگ غزه (دی ماه ۸۷) بر اراده تمام «دنیا» چربیده بود؛ نبردی که –بعد از شکست سنگین در جنگ با حزب الله لبنان- در واقع دومین جنگ جهان غرب (و حکّام خائن عربی تابع شان) در این چند سال اخیر بود با شاخه ای از درخت انقلاب، پس از ناامیدی شان از امکان پیروزی در جنگ نظامی با تنه اصلی این درخت تنومند. همه ی این ها را اضافه کنید به پیشرفت های چشمگیر ایران در حوزه های مختلف، و نیز اقبال پیوسته ملت ایران در انتخابات های اخیر به جریاناتی که به آرمان های انقلاب اسلامی نزدیک تر و به دشمنی با مستکبران مصرترند. راهی دیگر برای مقابله با ایران باید تجربه می شد…
موسسه ی تحقیقات استراتژیک دموکرات های آمریکا در گزارش خود پس از بررسی تفصیلی و دقیق تمام راه های ممکن، به سوال «Which Path to Persia?»، این طور جواب داد : «انقلاب مخملی»!
سه – فایده
آمده اند پیش رسول خدا :
وَمِنْهُمْ مَنْ یقُولُ ائْذَنْ لِی وَلَا تَفْتِنِّی (سوره توبه / آیه ۴۹)
بعضی از آنها میگویند: «به من اجازه بده به جنگ نیایم ، و مرا با بردن در صحنه جهاد به فتنه مینداز!».
این حرف منافقان است! اما عالم را سنتی دیگر است:
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکُوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ (سوره عنکبوت / آیات ۲و۳)
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و در فتنه (آزمایش) نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند را مورد «فتنه» (آزمایش) قرار دادیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم)؛ باید علم خدا درباره کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقق یابد!
انعکاس سه
علمای لغت نوشته اند: «در اصل، فتنه به معنی گداختن زر در بوته است برای به دست آوردن عیار آن». هر ماده را در آتش «فتنه»، آستانه تحملی است،چنان که هر انسان را. طلای ناخالص را در آتش می برند تا ناخالصی هایش -که تاب کمتری دارند در مقابل حرارت دارد- ذوب شوند و فلز، کوچک تر ولی خالص تر گردد. انقلاب اسلامی، طلای ناخالص زمانه است که این روند خالص سازی را در این ۳۰ سال با سرعتی باورنکردنی طی کرده است. این فتنه های گوناگون و پشت سر هم ، که مرحله به مرحله مقداری از ناخالصی های «چسبیده تر» به طلای انقلاب را از آن جدا کرد، گویی دوره فشرده ی روندی بوده به طول قرن ها.
هر بار امتحانی پیچیده تر، آمیخته تر شدن باطل به حق، سخت تر شدن تشخیص ظاهر و باطن دین، سقوط عده ای از خواص، و بالا رفتن عیار طلای انقلاب. کمربندها را محکم ببندیم که این روند همچنان ادامه خواهد داشت. «با علی در بدر بودن شرط نیست، ای مسلمان نهروان در پیش رو ست»… جدا شدن عده ای از انقلاب، اقتضای فتنه است، و فتنه خود اقتضای گلچین شدن مردان ناب –بدون ناخالصی-، برای آن اتفاق بزرگ آخرالزمان که تمام هویت انقلاب اسلامی زمینه سازی برای آن است. فتنه را این طور هم باید دید؛ «او» منتظر بالا رفتن عیار ماست…
چهار – وظیفه
جبهه را باید شناخت، که شناختن اتفاقی که در فتنه می افتد، لازمه ی تعریف صحیح مبارزه ی مقتضی است؛
فَتَزیغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقامَه، وَ تَضِلُّ رِجالٌ بَعْدَ سَلامَه، وَ تَخْتَلِفُ الاَْهْواءُ عِنْدَ هُجُومِها، وَ تَلْتَبِسُ الاْراءُ عِنْدَ نُجُومِها… (نهج البلاغه / خطبه ۱۵۱)
[در فتنه] قلب هایی پس از استواری می لغزند، و مردانی پس از درستی و سلامت، گمراه می گردند، و افکار و اندیشه ها به هنگام هجوم این فتنه ها پراکنده، و عقاید پس از آشکار شدن شان به شک و تردید دچار می گردد…
انعکاس چهار
اعلام جنگ -مطابق قانون اساسی- از وظایف ولی فقیه و فرمانده کل قوا است. و بودن کشور در شرایط جنگی –جنگ نرم- اعلام شده است. دنبال صدای توپ و تانک نباشیم که جنگ نرم را مختصاتی دیگر است. باید همین سکوت را شنید و سرزمین های تسخیر شده توسط دشمن را آزاد کرد. کدام سرزمین؟ قلب ها و ذهن های جمعی از مردم. هر جا یقینی به شک تبدیل شده، هر جا محبتی به بغض، هر جا امیدی به یأس،…
——————————————-
* : این مقاله، در ویژه نامه حوادث پس از انتخابات نشریه «انعکاس» بسیج دانشجویی امیرکبیر به عنوان سرمقاله منتشر شده است.