شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » اتفاقات اخیر هم جنبش سیاسی بود و هم فتنه

اتفاقات اخیر هم جنبش سیاسی بود و هم فتنه

اتفاقات اخیر هم جنبش سیاسی بود و هم فتنه

گفتگو با حیدر رحیم پور ازغدی

استاد حیدر رحیم‎پور ازغدی، به‎رغم «مشغله بسیار» و «درخواست‎های مشابه» برای مصاحبه، به دلیل      «کار نو» و «حرکت پویایی» که مجله پنجره آغاز کرده است، پذیرفتند که به سئوالات ما پاسخ دهند. ایشان برخی سئوالات ما را «اشتباه» و «گمراه کننده» دانسته! اما به بقیه سؤالات پاسخ داده‎اند. ضمن تشکر از ایشان، آن‎گونه که خواسته‎اند، «به کمال و بدون کم و کاست»، متن پاسخ‎های مکتوب ایشان را حرف‎ها و تحلیل‎های استاد رحیم‎پور ازغدی ، از این حیث اهمیت دارد که اولا ما در این پرونده، علاوه بر چارچوب‎های تحلیل جامعه‎شناختی و اقتصادی مدرن، به‎دنبال طرح برخی چارچوب‎های تحلیلی سنتی بودیم که برآمده از قرآن و ادبیات دینی باشد، ثانیا استاد رحیم‎پور نماینده برجسته شکل خاصی از تفکر مذهبی ریشه‎دار است که در بدنه جامعه مذهبی و به‎ویژه در شهر مقدس مشهد غالب است. در این مصاحبه، سئوالات حذف شده است، به این دلیل که استاد در ابتدای هر پاسخ، اشاره‎ ای به سؤال هم داشته‎اند.

 

۱٫ در پاسخ به نحوه برخورد چهره‎های سرشناس با ساختار حکومت، باید بگویم که به هر علت شرایطی پدید آمد که برخی از ناپختگان دگراندیش داخلی و دشمنان خارجی، اغفال گردیده و در این فرصت به فکر کودتای مخملی که تنها حربه باقی‎مانده‎شان بود، برآیند، از نظر من این غفلت‎ها از الطاف خفیه و چراغ راهی برای مؤمنانی بود که مغرور شده و یا در خواب غفلت و فریب فروافتاده بودند و نیز مرگ زودرسی برای آنان که با ساختار حکومت مذهبی مخالف هستند. در همین‎جا مناسب است یادآور شوم که بیداری آقایان دکتر حجاریان و سعید شریعتی و عطریانفر و ابطحی و برخی دیگر، برای انقلاب اسلامی سرمایه بادآورده‎ای است که به همه خسارت‎های وارده می‎ارزد و حرکت نوین آن‎ها، محکی است که از این پس، مخالفان سیاست حاکم را از سیاست‎زدگان و عمال نفوذی دشمن، جدا خواهد ساخت. امیدوارم جامعه سیاسی – مذهبی حاکم بتواند در آینده از این لطف خفیه الهی بهره‎مند و از این مردان سیاسی آب‎دیده، کمال بهره‎‎برداری را داشته باشند و اینان نیز صمیمانه خطوط را از یکدیگر جدا و اغفال شدگان را هدایت و منحرفان را افشا کرده تا برگ دیگری از تاریخ پیروزی‎های انقلاب اسلامی ورق بخورد.

من بر این باورم که این عزیزان در خلوت زندان و با راهنمایی پاکانی، فرصت یافتند تا توبه کنند و آثار خارجی قبول توبه آشکار است. خداوند توبه اینان را قبول فرماید و هر لحظه تلألو نور معرفت در سینه‎هایشان افزون گردد. با همه این‎ها بر پایه همه قوانین انسانی و اسلام، گرفتن خسارت‎هایی را که وارد کرده‎اند، الزامی است، زیرا به‎فرض هم شخص ناآگاهانه، حتی در خواب، خسارتی وارد کند، جبران خسارت از طرف او الزامی است و من می‎گویم که اگر خود خسارت‎زدگان ندارند، کسانی بپردازند که آنان‎ را وادار به خسارت زدن کرده‎اند. حتی چه می‎شود خارجیانی که میلیاردها تومان برای تحریک خسارت‎زننده خرج کردند، حالا که این فریب‎خوردگان اسیر شده‎اند، خسارات وارده را برای رهایی این درماندگان بپردازند.

 

۲٫ می‎پرسید چگونه با توجه به این‎که اغلب تحلیل‎ها وجه سیاسی دارد، ما می‎خواهیم به تحلیلی دینی بپردازیم؟ پاسختان همان که شهید مدرس فرمود: «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است» و بنابراین همسو شناساندن خود با اهداف انقلاب، ادعایی بیش نیست، زیرا صرف ادعا، نه حجت شرعی است و نه عقلی و نه علمی که همان حجت سیاسی است. سرآغاز باید دانست که اختلاف نظر این فریب‎خوردگان با ولی فقیه محرز است و از این‎رو هیچ‎کدامشان نمی‎توانند خود را همسو با انقلاب اسلامی بشناسانند از این گذشته، مگر ما مکتب و مذهب مشخصی نداریم و قرآن نمی‎فرماید، حکم هیچ خشک و تری نیست که کتاب خدا بیان نکرده باشد و پدر ولی عصر (عج) که بر غیبت دوازدهمین امام آگاه بود، امت را به فقها متقی نسپرده است و در این صورت، باید همسویی خود را با جمهوری اسلامی به تعریف قرآن و تفسیر سنت‎های اسلامی بشناسانند و اگر هم اختلافی داشته باشند، قرآن را حکم قرار دهند، نه شهادت کفر را. مگر ارتباط دشمنان کافر بیانگر تمدن اسلامی است! که رساله تقلیدشان در خارج نوشته شود. آنان خود را همسو با انقلاب اسلامی بدانند و در این صورت؛ نظام لیبرالیزم است که هرکسی می‎تواند لاف همسویی خود را با مردم و قانون و ساختار لیبرالیزم بزند و تا آن‎جا که آدم‎کش‎ترین مردم روی زمین هم خود را قانون‎گرا و عدالت‎خواه و لیبرال بدانند. پس یا مدعیان همسویی با انقلاب اسلامی، به جامعه دروغ می‎گویند و یا روشنفکری غربی آن‎چنان ایشان را ساخته است که به خود هم دروغ می‎گویند. آری اینان هرگز با ما و انقلاب اسلامی همسویی نداشته و ندارند، لیکن همسویی آنان با یکدیگر برپایه فلسفه لیبرالیزم حاکم و دموکراسی که می‎شناسیم، قطعی است، چه آنان بر هرگونه مخالفت با ما، با یکدیگر همسو و همرزم بوده‎اند.

۳٫ این انتخابات و حوادث پس از آن آیا مسیری جدید در انقلاب اسلامی بود؟… آری این انتخابات و به‎خصوص حوادث قبل و بعد آن مسیر جدیدی را برای پیشبرد ارزش‎های اسلامی ما پایه‎ریزی کرد که اگر ما بتوانیم از پدیده‎های ارزشی این انتخابات و حوادث، بهره‎های مکتبی بگیریم راه تازه‎ای را هم برای پیشبرد انقلاب اسلامی آفریده‎ایم، بی‎شک این حوادث در سیاست‎گذاری‎های آینده دشمنان هم تأثیر خواهد گذاشت، اما اگر چون بسیاری از حوادث پیشین و الطاف خفیه الهی توان بهره‎بردای را نداشته و فقط به انتخاب رییس‎جمهوری عدالت‎خواه اکتفا کنیم، از ظرفیت موجود در این حرکت بهره کافی را نبرده‎ایم.

 

۴٫ در پاسخ به بازگشت به آرمان‎های سرآغاز انقلاب، عرض می‎نمایم این انتخابات، تجربه و بیدارگر دیگری بود، برای بازگشایی راه آینده انقلاب. از سوی دیگر ساختار حکومت اسلامی تحت‎نظر قرآن و فقه جعفری و نظارت ولی فقیه، هرگز افتی نداشته که ما حرکات مثبت سی‎ساله خود را نادیده گرفته و به عقب و دوران ابتدایی انقلاب برگردیم، لیکن تغییرات ارزنده در صورتی میسر است که حوزه و دانشگاه و ارتباط ما از این پدیده، بهره سالم گرفته و فرصت را غنیمت شمارند، زیرا اگر قرآن را هم راکد گذاشته و سنت‎های اسلامی را فراموش کنیم حتی خود اسلام، هم بهره‎ای به ما نمی‎بخشد.

 

۵٫ در پاسخ به چگونگی آینده جریانات درون نظام می‎نویسم هر دو گروه درست می‎گویند، زیرا این اتفاقات هم جنبشی سیاسی بود و همی، فتنه به معنی تخریب و آشوب، جنبشی سیاسی برای همه مردم ایران، چه گمراهان و چه رهروان، زیرا حدود چهل میلیون رأی دادن، برای هردو گروه روشن‎گری همه‎جانبه‎ای بود و همی فتنه و آموزشی برای ما. همان دشنام‎هایی که شنیدیم و به نجابت فرهنگ دینی، با همه قدرت و با سکوتمان ارزش‎های دین را نشان دادیم و نیز بیداری آینده جامعه، به صدای شکستن شیشه‎ها و سوزاندن اموال مردم و دین مظلومانی که مستقیم و غیرمستقیم کتک خوردند یا کشته شدند نیز قطعی است. برای آدم‎های ابزاری داخلی هم آزمایش و سنجیدن ارزش تصورات باطلشان بود و سپس بیداری و رستگاری به دنبال داشت، اما برای جاسوسان رسوایی. آری به‎راستی که این انتخابات فتنه بزرگ و آزمایشی عمومی و بیدارگری خدادادی بود و از همه مهمتر این‎که همگان بر تفسیر عینی آیه «مال‎ها و فرزندان شما فتنه هستند» خوب آگاه شدند.

شش. و دیگر این‎که از لحاظ دینی آشکار گردید که مسدود شدن باب امر به معروف و نهی از منکر، بزرگترین غفلت و مصیبتی است که منجر به هرگونه فتنه‎ای می‎گردد و انصاف دهید که امر به معروف و نهی از منکری که از واجبات مذهب ماست در جامعه ما بسیار کم‎رنگ، تشریفاتی و مجلسی گردیده است و آثار سیاسی آن را همگان چشیدند، لیکن آثار رانت‎خواری و بی‎تفاوتی‎های مذهبی بازدهی دیر و پایداری، دارد. شما می‎دانید علل سقوط اندلس از چه تاریخی پدید آمد؟ از آن‎ روز که فحشا بود و نهی از منکری نبود و درخت تبلیغ معروف خشکیده بود و کسی آن را آبیاری نمی‎کرد و مطلب دیگری که حکومت تحمل شنیدن آن را ندارد این‎که انتخابات ما در همه‎جا، به‎جز انتخابات ولی فقیه، بر پایه ساختار لیبرالیزم و آرای کمی است، با این‎که در رساله‎ها می‎خوانید با وجود اعلم انتخاب معالم و اطاعت از او نامشروع است تا چه رسد به اطاعت از منتخب خودمان، آن هم برپایه انتخابی دلخواه و بی‎مدرکی شرعی.

 

۷٫ اگر فتنه را به معنی امتحان و بیدارسازی از غفلت و به خواب خرگوشی افتادگان جامعه و آرامش و بی‎تفاوتی بر تخت لمیدگان بگیرید، به‎راستی که این فتنه، بیدارگر و از الطاف خفیه بود و اگر به‎معنی مصیبت و جزای گناهانی که در اثر غفلت و بی‎تفاوتی جامعه، گریبانگیرمان گشته بود و به معنی آشوب محض گرفته شود، باید بدانید فتنه‎ای که در غفلت حکومت‎ها رشد می‎کند، دامن‎گیر تمدن‎ها می‎گردد، زیرا در همه‎جا عوامل فتنه‎انگیز زر و زور و تزویر هستند و در این صورت، وظیفه مؤمن پیش از رشد این سه مفسده، روشنگری برپایه احکام اسلامی است و وظیفه حکومت، جلوگیری به‎جا. شاید بپرسید با عوامل فتنه به معنی کجروان چه باید کرد؟ پاسختان این است ‎که از آن‎جا که کجروی و کجروان متفاوتند، برخورد دین الهی و رهبران دینی هم با عوامل فتنه یکسان نیست. گاهی مصلحت آن است که پرچم امنی را بر سر در خانه ابوسفیان زنند که جفت آن را بر فراز کعبه زده‎اند، زیرا که حکیم الهی می‎دانست اگر در آن هنگام پرچم خانه ابوسفیان با پرچم کعبه پیوند نخورد، فراگیری اسلام میسر نیست و گاه دیگر، باید همچون آن‎که خار در چشم و استخوان در گلو را تحمل می‎کرد و سخنی نمی‎گفت، اما در مقابل معاویه‎ای که می‎خواست خلافت را تبدیل به سلطنت کند، شمشیر برکشید، این وظیفه است و گاهی دیگر خوارجی که شب را تا به صبح قرآن و نماز می‎خواندند، بکشد. لحظه‎ای هم با همان معاویه‎ای که دشمن دین است، صلح کند و هنگامی هم با لشکر خانوادگی به جنگ با یزید، دشمن دین برود. آری حافظان دین و عارفان به احکام الهی، در همه حال، حقیقت را اعلام و یاران را روشنگرند و دشمنان را افشا می‎کنند و به همین دلیل است که امت مأمورند در لحظات اضطراب و اضطرار و هجوم فتنه‎ها، از پی امام خود بروند و شیعیان نه یک قدم از امام شان به پیش بتازند و نه هم یک قدم عقب بمانند. و بنا بر آن‎چه نوشتم این مجازات‎ها هم باید متفاوت باشد. می‎توانند یکی را بکشند و اموالش را به غنیمت ببرند و چون دیگری را کشتند، بر جسدش نماز خوانند و سهم بیت‎المال او را به خانواده‎اش بدهند و با هرکسی مطابق شأن و شرایط مناسب با روز و مجوزی اسلامی عمل کنند و فقیه اسلام‎شناس، حکم هر حرکت و هر مخالفتی را از ادله اسلامی استنباط کند. و زشت‎ترین سخن این است که ارزش موضع‎گیری‎های رهبر را از شیعیان او بپرسند؟ و برای رفع شبهه تکرار می‎کنم که هر حکم و حرکت و هرگونه از موضع‎گیری‎های او مستند به یکی از موضع‎گیری‎های صادره از قرآن و سنت‎های پیامبر و ائمه عدل است و همه بر صواب و ثواب و ارزش‎های آن‎ها بر صاحبان نظر آشکار، مگر ما خوارج گشته‎ایم که در مقابل اظهارنظر امام خود اظهارنظر کنیم؟!

 

۸٫ می‎پرسید حکومت اسلامی تا کجا باید با مخالفینش برخورد کند و پاسخ ما این‎که اگر اسلام دین همیشگی و همه احکامش در هر زمانی شناخته شده و حفظ دین به امت سپرده شده است و قرآن جنگ و جهاد را با کافران و دفاع از حریم اسلام را بر مسلمانان، واجب داشته است و شما شیعه امامیه و پیرو همه‎جانبه ائمه عدلی هستید که همگان در راه حفظ اسلام و احقاق حقوق اسلامی خود شهید گشته‎اند، باید بدانید اجرا و برخوردمان با دشمنان باید ‎همه‎جانبه باشد و دفاع مان از دین، جانانه و تاحدی که دشمن از حمله بر دین پشیمان گردد. و با این شرح محرز می‎شود که ما تا کجا باید با مخالفین حکومت اسلامی برخورد کنیم.

 

۹٫ می‎نویسید آیا آیات و روایاتی وجود دارد که تا ظهور حضرت، حکومت اسلامی همچنان برجا بماند و پاسخ من این‎که ما هنوز در خارج، به تمام و عیار حکومت اسلامی نداشته‎ایم که همه‎جانبه و پایدار باشد که اینک از فنای آن سخن به میان آید. لیکن در آیات و روایات ما بسیار متذکر گردیدند که مسلمانان باید ناشر حکومت اسلامی و مبلغ دین خود باشند و صحنه را برای ظهور حضرتش آماده سازند. اما اگر سخن‎تان پیرامون قرآن و احکام اسلام است و از برجا ماندن ارزش‎های اسلام سخن می‎گویید، آگاه باشید که قرآن می‎فرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» و طراوت سنت‎های اسلامی هم به اندازه‎ای است که هرچه بشر بیدارتر و آگاه‎تر و عالم‎تر گردد، جلوه سنت‎های اسلامی و اسلام محمدی بیشتر شود. لیکن خداوند قول نداده است که حکومت اسلامی را به مردمی یا کشوری رایگان ببخشد. از این رو می‎شود ناگهان مردم کشوری چون ما در اثر رهبری خوب و با آگاهی بیشتر، مردم به حکومت اسلامی دست یابند. و نیز ممکن است به‎خاطر غفلت‎هایی در آینده، حکومت اسلامی از ایران پر بگشاید و در مثل، به یاری آگاهی‎های دینی آمریکاییان به آن‎جا هجرت کند، این بستگی به انتخاب و پایداری و وفاداری انسان‎ها به آیین اسلام دارد و همت و سرمایه‎گذاری و فداکاری مؤمنان، زیرا در نظام آفرینش، همه مخلوقات خدا، دارای ارزشی یکسانند و دسترسی مردم به آیین پروردگاری حضرت باری‎تعالی، به گزینش و سرمایه‎گذاری آدمیان است. می‎پرسید حکومت اسلامی تا کجا باید با مخالفیش برخورد کند و پاسختان این‎که قرآن می‎فرماید: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه» و آن‎چنان باشد که پیامبر خدا و ائمه عدل و خمینی عزیز برخورد فرمودند.

 

می‎پرسید در غیاب معصوم، حاکم می‎تواند به سرکوب آنانی که با نظام اسلام درافتاده‎اند، بپردازد؟ پاسخ اسلام محمدی این‎که: آری و وجوب سرکوبی آنان مناسب با شرایط و امکانات روز حتمی است، البته به شرطی که جمهور مردم به حکومت اسلامی رأی داده باشند و ما شاهد بودیم که نودوهشت درصد ایرانیان به قبول حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام رأی دادند.

 

لیکن بر پایه اسلام آمریکایی، وظیفه همان است که ملک عبدا… حجاز و حسنی مبارک مصر می‎فرمایند: محبت و ارادت به دشمنان اسلام و مخالفت با مؤمنان، که قرآن در تعریف مؤمنان می‎فرماید: «هم اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» و چنان‎چه نوشتم نه تا به امروز حکومت صددرصد اسلامی وجود داشته و نه هم تا ظهور امام زمان میسر است، اما همیشه در حد امکان و زمینه‎سازی چنین حکومتی، بر مؤمنان فرض است.

 

شما را به خدا می‎سپارم و از خدا می‎خواهم تا بصیرتی به شما ببخشاید که نه یک نکته از ارزش‎های اسلامی بکاهید و نه هم یک نقطه بر پایه عقل خود خواسته نفس، بر آن‎ها بیفزایید. التماس دعا دارم و مصونیت شما را از وسوسه‎های چپ و راست و لائیک‎ها، از خدا می‎خواهم. ولا حول ولا قوه الا با… علی العظیم

منبع: پنجره