ریشه فتنه ها از دیدگاه امام علی (ع)
به خوبی به یاد می آوریم پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و سال های پس از آن، بسیاری از مسؤولان و نیز بیش ترمردم در هرکاری، ابتدا به قرآن و سپس به نهج البلاغه تمسک می کردند و با آیه یاحدیثی آن کار را شروع و ادامه می دادند، تاجایی که در مکانهای اداری جملاتی ازامام علی علیه السلام در موارد مختلف، مانند: چگونگی برخورد بامردم، حفظ بیت المال،دوری از اسراف، اجتناب از باندبازی، پرهیز ازفامیل گرایی در حکومت، توجه به شایسته سالاری،دوری از رفاه طلبی و خیلی موارد دیگر نقش بسته بود. این روند تقریبا تا سال ۱۳۶۸ ادامه یافت ومتاسفانه از آن به بعد، سیرنزولی استفاده از قرآن وحدیث و نهج البلاغه در تمام ارکان جامعه شروع شد; بحث های عدالت اجتماعی به یکباره جای خود را به رفاه داد و تعهد جای خود را به تخصص کاذب و… . کلاس های درس نهج البلاغه به تعطیلی گرایید، کلمات قصار امام علی علیه السلام که بر تابلوهای زیبا حک شده بود،جای خود را به تصویر دخترکان روستایی کوزه به دوش سپرد.
این نوشتار کوتاه به گوشه ای از علل این معضل عظیم، از زبان درربار امام علی علیه السلام می پردازد. امام علی علیه السلام در خطبه ۵۰ نهج البلاغه می فرماید: «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تتبدع یخالف فیها کتاب الله و یتولی علیها رجال رجالا علی غیردین الله۱; همانا ابتدای بروز آشوب ها وفتنه ها هواها است که مورد تبعیت قرارمی گیرند و احکامی است که بدعت گذاشته می شوند. دراین فتنه ها با کتاب خدا مخالفت می شود ومردانی از مردان دیگر بر مبنایی غیراز دین خدا تبعیت می کنند.»
در این خطبه امام علیه السلام علت فتنه ها را دوچیز می داند:
۱ – تبعیت هوای نفس:
اولین عامل فتنه، تبعیت از هوای نفس یا شیطان درون است. این شیطان می کوشد تا به گوهر جان آدمی دستبرد زند و سرمایه های گرانبهایش را به نابودی کشد. او انسان را با آرزوهایش سرگرم می کند، تا از مقصد اصلی بازماند. او می خواهد یاد خدا را از صفحه دل و زندگی آدمی به کلی پاک کند. پیروی از هوای نفس، شیطان را برجان مسلط می کند و تا از انسان لاشه ای انسان نما باقی نگذارد، از پای نمی نشیند.نفس اماره با داشتن خواهش های بی پایان،زینت آرایی گناه و هموار کردن و آسان نمایی جرم های سنگین، در به خطر انداختن انسان ید طولایی دارد و اگر یکه تاز صحنه جان شود، عقل را به اسارت می گیرد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «کم من عقل اسیرتحت هوی امیر». خدایا! از نفس سرکشی به تو شکوه می کنم که بسیار به بدی ها فرمان می دهد و در خطاها می شتابد.۲
مادر بت ها، بت نفس شماست زان که آن بت، مار و این بت، اژدهاست.
حضرت علی علیه السلام فرمود: هوای نفس، فرمانده سپاه شیطان است.۳
نمونه ای از همکاری نفس با شیطان، درجنگ نهروان ظهور پیدا کرد. امام علیه السلام بر بالای جنازه کشتگان نهروان فرمود: بدا به حال شما! آن که شما را فریب داد، زیانتان رساند. به آن حضرت عرض کردند: ای امیرمؤمنان! چه کسی آنان را فریب داد؟فرمود: شیطان گمراه کننده و نفس های فرمان دهنده به بدی آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را برای نافرمانی بپرداخت. به پیروز کردنشان وعده کرد وبه آتش شان درآورد.۴
هرچه انسان نفس را خوار و خواهش هایش را لگد کوب کند، شیطان را خوار و پایمال کرده است. امام علیه السلام می فرماید: با خواسته های نفس مخالفت کنید، تا بر شیطان چیره شوید.۵
کسب همه کمال ها در گرو مبارزه با نفس سرکش است. شخصی به حضرت محمدصلی الله علیه وآله عرض کرد: ای رسول خدا! راه رسیدن به معرفت حق چیست؟ آن حضرت فرمود: شناخت خویش. او گفت: راه موافقت حق چگونه است؟ آن حضرت فرمود: مخالفت نفس. او پرسید: راه رسیدن به خشنودی حق چیست؟ آن حضرت فرمود: خشم بر نفس. او سؤال کرد: راه رسیدن به وصل حق چیست؟پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: بریدن از نفس. او پرسید: راه نزدیکی به خدا چیست؟ آن حضرت فرمود: دوری از نفس. او گفت: چگونه می توان به همه این ها رسید؟ آن حضرت فرمود: کمک خواستن ازخدا علیه نفس.۶
البته نباید فراموش کرد که گاهی انسان خیال می کند نفس سرکش را رام کرده و یاکشته است، اما در واقع:
نفس اژدرهاست اوکی مرده است از غم بی آلتی افسرده است گربیابد آلت فرعون او که به امر او همی رفت آب جو آنگه او بنیاد فرعونی کند راه صد موسی و صد هارون زند.۷
۲ – بدعت گذاری در دین:
در تعریف بدعت گفته اند: «ادخال مالیس من الدین فی الدین.»; داخل کردن چیزی که از دین نیست، دردین.
احادیث زیادی در مذمت بدعت و بدعت گذاری وارد شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: هرگونه بدعتی، گمراهی است و هرگمراهی، در جهنم است.۸
امام علی علیه السلام فرمود: اهل بدعت کسانی هستند که با رأی و هوای خود با خدا و رسولش مخالفت می کنند.۹
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: کسی که به بدعت گذاری روی خوش نشان دهد، در از بین بردن دین کمک کرده است.۱۰
نیز فرمود: اگر بعد از من، اهل بدعت وشبهه افکنان در دین را دیدید، از آن هابیزاری بجویید و آنان را سب و لعن کنید تاجرات نکنند دین شما را فاسد کنند.۱۱
و در مورد وظیفه علما در مقابله با بدعت گذاری، فرمود: هنگامی که بدعت ها در امت من ظاهر شد، برعالمان واجب است علمشان را اظهار کنند و اگر کسی چنین نکند، لعنت خدا بر او باد!۱۲
چگونه بدعت در جامعه شکل می گیرد و به صورت سنت در می آید؟
حضرت علی علیه السلام فرمود: «هیچ گاه باطل با چهره باطل خویش عرضه نمی شود، بلکه لباس حق را برآن می پوشانند و سپس به مردم عرضه می کنند.» مثلا در جنگ صفین،خیانت به اسم قرآن بر مردم تحمیل شد وحکومت دیکتاتوری معاویه به نام اراده خداوند برگردن مردم مستقر شد. در طول تاریخ نمونه های زیادی از ارائه باطل در قالب حق صورت گرفته است که آن حضرت باتعبیر:«کلمه حق یراد بها الباطل»، سعی درروشنگری مردم داشته است.
در زمان حاضر نیز به همین صورت خیلی از بدعت ها و باطل ها به اسم دین در جامعه رسوخ پیدا کرده است. به اسم روشنگری، به گمراهی مردم می پردازند. به نام آزادی ، بی بند وباری در جامعه رونق می گیرد. به نام خشونت، حق طلبی ها و فریاد دین خواهی بایکوت می شود. به عنوان این که اسلام با نوای خوش و صوت حسن مخالفتی ندارد، انواع موسیقی های مستهجن رواج می یابد. در زیر چتر ملیت، مردم به جاهلیت قبل از اسلام باز گردانده می شوند.
بدعت ها به وسیله هوی وهوس و خود پرستی افراد ظهور پیدا می کند و پس از ظهور بدعت، نوبت به ظهور فتنه وآشوب می رسد; زیرا طبیعی است که بدعت ها هر اندازه هم ماهرانه و عوام فریبانه به اجتماع عرضه شوند، با متن دین ناهماهنگ و ناسازگار است.
امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران ۲۵ ساله خانه نشینی به طور علنی با انحراف فکری و یا اشتباهات مختلفی که اتفاق می افتاد، مبارزه کرد و به طور صریح موارد آن را به خلفا تذکرداد و در اجرای برنامه های اسلامی و عدم تخطی از آئین محمدی صلی الله علیه وآله به آنان هشدارداد. امام علیه السلام بارها اظهار داشتند که بدعت گذاران می خواهند مسیر دین را عوض کنند وسنت پیامبرصلی الله علیه وآله را تغییر دهند. وقتی به عنوان پیش شرط خلافت، عمل به سنت شیخین به او پیشنهاد شد، فرمود: «من براساس دین و سنت نبوی با شما رفتار خواهم کرد.» امام پس از تعریف خط و مسیر خلیفه دوم می فرماید: «عمر، خودش از دنیارفت ولی مردم را در راه های پرپیچ و خم زیادی رها ساخت، به طوری که اشخاص گمراه و جاهل راه اصلی را پیدا نکردند و افراد سالم نیز به شک افتادند و بر یقین و باور نماندند.»۱۳
ابن ابی الحدید در مورد علت مخالفت مردم با عدالت امیرالمؤمنین علیه السلام، می گوید:
«چون نوبت به خلافت عمر رسید، تبعیض نژادی را حاکم ساخت و یکی را بر دیگری ترجیح داد و عثمان هم از شیوه عمر پیروی کرد و مدت زیادی(۲۳ سال)مردم با آن شیوه انس گرفتند. لذا چون علی علیه السلام به خلافت رسید، براساس شیوه های پیامبرخدا صلی الله علیه وآله حرکت کرد، ولی مردم با وی مخالفت کردند.»۱۴
پی نوشتها:
۱ – نهج البلاغه، خطبه ۵۰٫
۲ – مناجات شاکین.
۳ – غررالحکم، ۱۲۴۳٫
۴ – نهج البلاغه، حکمت ۳۲۳٫
۵ – معجم الفاظ غررالحکم، ص ۵۷۱٫
۶ – سفینه البحار، ج ۲٫
۷ – مثنوی معنوی، ج ۲، دفتر سوم، ص ۶٫
۸ و ۹ – میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۸۱٫
۱۰ و ۱۱ – همان، ص ۳۸۲٫
۱۲ – همان، ص ۳۸۴٫
۱۳ – شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۲، ص ۳٫
۱۴ – همان، ج ۷، ص ۴۲٫