تدوین؛ علی محمد نائینی
عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین(ع)
چکیده
هدف اصلی در این مقاله بررسی ماهیت، ابعاد و حوزههای تأثیر تهدیدات نرم غرب،علیه جمهوری اسلامی ایران است. رویکرد نرم که از آموزه های مطا لعات نوین و معاصر امنیتی است، متشکل از سه مولفه منافع، قدرت و تهدید ارزیابی می شود، به این مفهوم، در این رویکرد تلاش می گردد، تامین منافع و مهار تهدید از طریق قدرت نرم انجام گردد. در این راستا آموزه های لیبرالیستی در مطالعات امنیتی و روابط بین الملل، از جایگاه خاصی برخوردار است.در واقع این رویکرد، اصل عملکردی خود را بر مبنای تغییرات از طریق قدرت نرم و با تغییر باور، نگرش و الگوهای رفتاری کشور و یا کشور های هدف، به وسیله ترویج مفاهیم اصلی لیبرالیستی قرار داده است. امروزه، رهیافت تقابل گرایی و خشونت محور با محوریت اقدامات نظامی سخت افزارانه در پیچیدگی های نظام بین الملل جای خود را به رویکرد نرم افزاری داده، و تقابل گرایی، ناکامی خود را، به ویژه در سطح منطقه به اثبات رسانده است . در این مقاله سعی شده، به منظور درکی اساسی از مقوله تهدیدات نرم غرب، علیه جمهوری اسلامی ایران،ابعاد و ویژگی های آن در حوزههای مختلف، قدرت نرم غرب و کارویژههای آن مورد بررسی قرار گیرد. واژگان کلیدی : تهدید نرم، قدرت نرم ،امنیت ملی و اهداف ومنافع ملی.
۱- مقدمه
اگر امنیت ملی یک کشور را، شرایط و فضایی بدانیم که یک ملت در چارچوب آن میتواند، اهداف و ارزشهای حیاتی خود را در برابر تهدیدات داخلی و خارجی حفظ نماید، اهداف و ارزشهای حیاتی یک کشور میتواند؛ دارای سه محور سرزمین،نهاد ها و دستگاه سیاسی و در نهایت اندیشه و الگوهای رفتاری یک نظام سیاسی باشد. با این توصیف می توان گفت،با وجود متفاوت بودن مصادیق اهداف و منافع حیاتی در کشورها، در این سه مؤلفه(سرزمین،نهادها و ایده کشور) اتفاق نظر وجود دارد.
با توجه به توضیحات فوق، در تعریف اولیه منظور از تهدید، عنصر یا وضعیتی است که اهداف،منافع و ارزشهای حیاتی سهگانه فوق را به خطر اندازد. بنابراین میتوان گفت، سادهترین تعریف از تهدید، فقدان مفهوم دیگر، بنام امنیت است.با این رویکرد، فقدان امنیت ملی عبارت است از ؛ به خطر افتادن اهداف، منافع و ارزشهای حیاتی یک کشور. لکن مطالعات امنیتی همزمان با تحول جوامع، توسعه و تغییر یافته است و در مفاهیم امنیت، قدرت و تهدید تحول ایجاد گردیده است. بطور کلی امنیت ملی و تهدیدات آن، مفهومی نسبی و توسعه نیافته است. به این معنی که تعریف از امنیت ملی و تهدیدات آن به پیش فرضهای تعریف کننده بستگی دارد و به عبارتی زمانمند و مکانمند است، در حقیقت رابطه بین امنیت، ملت و تهدیدات رابطهای قراردادی است که مصداق خود را از درون گفتمانهای گوناگون امنیتی و زیر ساخت های فکری آن جامعه و نظام سیاسی میتوان دریافت و مورد بررسی قرارداد.
دشمنان انقلاب اسلامی پس از ناکامی در مقابله با جمهوری اسلامی ایران از طریق روشهای نظامی و امنیتی در دهه اول، به بهره گیری از «راهبرد جنگ نرم» روی آورده اند. دراین خصوص مقام معظم رهبری می فرمایند: «از مدت ها پیش یک حرکت فرهنگی و سیاسی ازطرف مخالفین اسلام ونظام برای تاثیر گذاری بر ذهنیت جامعه که در برگیرنده فکر،اخلاق و ایمان مردم است، آغاز شده و امروز جریان تندتر و پر شتاب تری در این زمینه وجود دارد.» چه، آنان براین باورند که اولا˝: انقلاب اسلامی گفتمان نوینی را پدید آورده است که بعد نرم و فرهنگی آن ارجح بر سایر ابعاد است. ثانیا˝: این واقعیت به سبب احیای نظام ارزشی مبتنی بر خصائص فرهنگی (مذهبی و ملی) هویت نوینی را در مردم جامعه شکل داد ه است که متمایز از هویت سایر ملل مسلمان است (تافلر، ۱۳۸۰ ).
به همین سبب آمریکای ها براین باورند که برای رسوخ در هویت و ایجاد فاصله بین ملت و نظام ایران، باید ابعادی را آماج قرار داد که جمهوری اسلامی ایران از آن به عنوان رمز ماندگاری و افزایش قدرت نفوذ خویش بهره میگیرد (بایر، ۲۰۰۸ ). منظور آمریکاییها از آن «ابعاد» ، هویت فرهنگی، جذابیت، حمایت مردمی، مشروعیت سیاسی و شمول فراگیر احساس امنیت همگانی است.
تامل در متون رسانه های فارسی آمریکا، و سایر کشورهای غربی، آشکار میسازد که آنان با بهره گیری از ساز وکارهای روان شناختی و جامعه شناختی، در پی آن هستند تا فرهنگ، روابط و نهادهای اجتماعی، احساس دلبستگی و انسجام ملی، وحدت سیاسی و مذهبی و جز آن را آماج فشار و تهدید قرار دهند و زمینه «تغییر رفتار» و «فروپاشی از درون» را فراهم سازند. پیداست که چنین تهدیدی، به سبب ماهیت غیر مستقیم، پنهان و مشروع نمای خود، خطرناک تر از تهدید سخت و مستقیم است. چه، شواهد روان شناختی زیادی وجود دارد که آشکار میسازد اینگونه تهدیدها تاثیر عمیق و ناهشیارانه ایی بر سازمان ذهنی افراد، و نظام فرهنگی جامعه و نهادها و سیستم های اجتماعی، بر جای مینهد. یا به تعبیر ترکی حمد (ترجمه آموزگار، ۱۳۸۳) اینگونه تهدیدها موجب زوال نظام های فرهنگی و سیاسی ملت های آماج میگردد. به همین سبب، ضروری است اینگونه تهدیدها به دقت مورد کاوش قرار گیرند و برای مقابله با آنها، و تقلیل دامنه تاثیر شان، چاره اندیشی شود.
۲- جایگاه تهدید نرم در مطالعات امنیتی
به طور کلی مطالعات امنیتی، در قالب دو گفتمان منفی و مثبت معرفی شده است. در گفتمان منفی، امنیت سلبی است، به این معنی که؛ «امنیت» با نبود عامل دیگری که از آن به «تهدید» یاد میشود، تعریف شده است. این گفتمان دارای پیشینه تاریخی طولانی است. شاخص بارز آن، تأکید بر بعد نظامی در تحلیل امنیت و تهدیدات است. از این دیدگاه برای مقابله با تهدید، بر مؤلفه قدرت نظامی تأکید میشود و راهبرد آن، افزایش قدرت نظامی می باشد.(افتخاری،۱۳۸۵)
در پی نقد آثار سنت گرایان امنیت ملی و طرح این ادعا، که قدرت نظامی توان تحلیل همه جانبه مسایل امنیتی جهان معاصر را ندارد، تحول تازهای در مطالعات امنیتی بوجود آورد. بدین معنی که برای تهدید، امنیت و قدرت مؤلفهها و ابعاد مختلف معرفی میکند. این گروه؛ امنیت ملی، تهدیدات و قدرت را چند وجهی دانسته و نتیجه میگیرند که امنیت، تهدید و قدرت پدیدهای متأثر از پدیدههای مختلف مادی – ذهنی است. و دارای وجوه نرمافزاری و سختافزاری است. بنابراین در این رویکرد تهدید و قدرت و بالطبع آن ، امنیت چندوجهی یا بعد محور تعریف میشود. در هر صورت در این رویکرد، امنیت و فقدان تهدیدات امنیت ملی، تابع قدرت و متغیر وابسته به آن است و این قدرت میتواند مؤلفههای متفاوت و متنوعی داشته باشد. بنابراین تهدیدات، در این رویکرد شامل تهدیدات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و … میباشد. و همچنین قدرت دارای ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ، نظامی و … میباشد.
در گفتمان مثبت وایجابی در مورد امنیت و تهدید، که بدنبال نقد مبانی و اصول گفتمان امنیت منفی و سلبی، در دو دهه اخیر(از سال۱۹۹۱ به بعد) شکل گرفته است، اعتقاد بر این است که امنیت و تهدیدات، مبانی و محتوای پیچیده فلسفی دارد. در این گفتمان سعی بر آن است تا با پرهیز از سلبیگری صرف و توجه به بعد ایجابی، تعریف و تصویر جامعتری از امنیت ارائه گردد، در این گفتمان، امنیت به نبود تهدید تعریف نمیشود، بلکه افزون بر فقدان تهدید، وجود شرایط مطلوب برای تحقق اهداف و خواستههای ملی نیز مدنظر است. این رویکرد بر این باور است که تهدید، تنها در وضعیتی وجود دارد که آن جامعه در سطح قابل قبولی از اطمینان برای پاسداری و تحصیل از منافع ملی و ارزشهای حیاتیاش باشد. بنابراین امنیت ملی در این گفتمان عبارت است از توانایی و شرایطی که یک کشور بتواند در بستر آن، در محیط داخلی و خارجی به اهداف و منافع ملی خود دست یابد.(همان، ص ۱۶)
بعنوان جمعبندی در این بخش، میتوان گفت، دو گفتمان ایجابی و سلبی موجب دو نگرش در تعریف و تبیین مفاهیم امنیت و تهدید شده است که با نگاه ایجابی و رویکرد نرم، امنیت عبارت است از «توانایی و شرایط عینی و ذهنی که در بستر آن بتوان منافع ملی و ارزشهای حیاتی را محقق ساخت» با این نگاه میتوان تهدید را به شرایطی اطلاق نمود که یک کشور برای دستیابی به منافع ملی و ارزشهای حیاتی خود از توانایی و شرایط لازم برخوردار نباشد، بطور طبیعی فقدان شرایط و تواناییها برای تحقق اهداف ملی و پیشبرد منافع و ارزشهای حیاتی یک کشور میتواند متأثر از محیط ملی یک واحد سیاسی یا محیط منطقهای و جهانی باشد، بنابراین فقدان توانایی برای دستیابی به منافع ملی که یک مخاطره جدی برای یک کشور تلقی میشود الزاماً نمیتواند محدود به تهدید خارجی و بعد نظامی تهدید باشد. در نگاه و نگرش سنتی که رویکرد سخت افزارانه است، هدف اصلی از تهدیدات، تحمیل اراده به منظور تغییرات اساسی در یک نظام سیاسی و یا تغییر الگوی رفتاری یک کشور میباشد که بطور طبیعی به موجب آن تهدید حیات سیاسی آن کشور به مخاطره میافتد، لکن در نگرش ایجابی یک کشور میتواند در شرایط فقدان تهاجم نظامی و یا اقدامات داخلی براندازانه امنیتی، توانایی پاسداری، و پیشبرد ایده یا خطمشیها یک نظام سیاسی خود را نداشته باشد. این تلقی از تهدید با شرایط متحول جوامع معاصر همخوانی بیشتری دارد. بنابراین در نگرش ایجابی، امنیت بر پایه ملاحظات فرهنگی و قدرت هنجارسازی یک کشور (قدرت نرم) در محیط ملی و جهانی میباشد و به عبارت دیگر قدرت نرم بنیاد، زیرساخت و جوهر اصلی امنیت همه جانبه یک نظام سیاسی خواهد بود و فرهنگی نمودن امنیت جهانی در این چارچوب به عنوان شکل و ماهیت جدید امنیتی قابل توجیه است. در این نگرش راهبرد دستیابی به امنیت، قدرت نرم و تأثیر هنجاری بر دیگران است و همچنین تهدید نرم به عنوان منبع و کانون اصلی تهدید در محیط امنیتی جدید به شمار میآید.
۳ – قدرت نرم؛تحول درمبانی اعمال قدرت
قدرت (Power) یعنی توانایی تاثیر گذاردن بر رفتار دیگران برای دست یابی به اهداف خویش (دیکشنری آکسفورد، ۲۰۰۳ ). یا به تعبیر میرز (۲۰۰۵) قدرت یعنی اعمال نفوذ بر دیگران برای تغییر اراده و رفتار آنان. قدرت نرم (Soft power) عبارت است از توانایی شکل دادن به علائق دیگران و هدایت رفتار آنان بدون بهره گیری از زور (جوزف نای، ۲۰۰۳). یا به تعبیر دیگر، قدرت نرم عبارت است از تاثیر نهادن بر ارزش ها، نهادها و سیاست های کشورهای آماج با استفاده از جاذبه الهام بخش (کلین، ۲۰۰۷ ). مفهوم «قدرت نرم» برای اولین بار توسط جوزف نای،نظریه پرداز برجسته آمریکایی در مقاله ای با عنوان «misleading metaphor of decline» در نشریه «atlantic» در مارس ۱۹۹۰ مطرح گشت.وی در این مقاله می گو ید؛«اگر آمریکا تنها دو درصد از تولید ناخالص ملی خود را به برنامه ای اختصاص دهد که هم آموزش داخلی را ارتقاء داده و هم کمک های موثر واطلاعات مورد نظر رابه خارج برساند،به قدرتی متفاوت وعمیق تر از «hard power» دست می یابد که به آن می گو ئیم «soft power » نای، پس از آن در کتاب خود تحت عنوان«bound to lead»که در همان سال به چاپ رسید،این مفهوم را مورد بررسی بیشتری قرار می دهد.در این کتاب می کوشد تا نشان کند، آمریکا نه تنها به لحاظ قدرت اقتصادی ونظامی،بلکه در «بعد سوم قدرت» به نام«قدرت نرم»نیز قوی ترین کشور محسوب شده واز این جهت بی همتا است.او این مفهوم را نخستین بار این گونه تعریف می کند«قدرت نرم توانایی کسب چیزی است که می خواهیم،از طریق جذب به جای اجبارعمل نمائیم.»وی در ادامه می نویسد که این قدرت ،می تواند از طریق روابط با متحدان،کمک های اقتصادی و مبادلات فرهنگی حاصل شود.اودر این کتاب استدلال می کند که این قدرت می تواند موجب بوجودآمدن افکار مطلوب تر وکسب اعتماد بیشتر در کشور های دیگر شود. نای، مجددا در کتاب دیگر خود اصولی را برای سیاست خارجی آمریکا پیشنهاد می کند. وی استدلال می کند که در قرن جدید،ایالات متحده نباید تنها بر حفظ قدرت اقتصادی و نظامیخود که او «قدرت سخت» مینامد، تکیه کند بلکه باید در جهت جذابیت فرهنگ،ارزشها و نهادهایی که «قدرت نرم» نامیده می شود تلاش نمایند، بنابراین آمریکا نیازمند بعد سوم قدرت خود بنام «قدرت نرم» است. این نویسنده نظریه پرداز، قدرت نرم را ناشی از جذابیت؛ «فرهنگ» ، «ایده سیاسی» و «سیاست خارجی کشور» میداند. به زعم او، کشوری که واجد این «سه نوع جذابیت» و یا «منابع قدرت نرم» باشد، میتواند برفرهنگ، سیاست و الگوهای اجتماعی کشورهای دیگر تاثیر بگذارد و اراده خود را به صورت غیر مستقیم بر آنها تحمیل کند.
حدود یک دهه پس از ابداع مفهوم «قدرت نرم» توسط جوزف نای، محققان دیگر نیز به کاوش پیرامون ابعاد و ماهیت آن پرداختند. به عنوان مثال، برگر (۲۰۰۴) در بحث پیرامون ابعاد فرهنگی جهانی شدن اذعان داشت که فرهنگ های برخوردار از جذابیت نرم به منزله تهدیدی برای فرهنگ های دیگر محبوب میشوند. چه، متولیان و حامیان این فرهنگ ها، عناصر و مولفه های فرهنگی خویش را به تدریج به سایر فرهنگها «اشاعه» میدهند و سرانجام با تغییراتی که در فرهنگ کشورهای آماج ایجاد میکنند، نظام سیاسی و ساختارهای اجتماعی آن کشورها را تحت تاثیر قرار میدهند. از این بیان میتوان چنین نتیجه گرفت که از نظر این نویسنده، قدرت نرم یک کشور، برای کشورهای آماج، تهدید تلقی میشود. چه، جذابیت حاصل از قدرت نرم کشور مبدا، ناخواسته بر افکار، باورها و رفتار، به ویژه رفتار سیاسی، مردم کشور مقصد تاثیر میگذارد و نظام و نظم مستقر کشور مقصد را دچار «چالش» میسازد. چنین ادعایی که مورد تائید نویسندگان و محققان دیگر نیز قرار گرفته است. به این معنی است که؛ مکانیسم اصلی مورد استفاده کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، در تسریع و تسهیل فرایند «جهانی سازی»، استفاده از قدرت نرم است. چنین قدرتی، به ویژه از حیث فرهنگی، موجب میشود تا مردم کشورهای مختلف، نظیر کشورهای اسلامی، «زندگی را به گونه ایی دیگر معنا بخشیده و پدیدهها را به شکل دیگری تفسیر نمایند» .
روزل و دیگران (۲۰۰۷) نیز در بحث پیرامون قدرت نرم کشورهای مختلف، رابطه قدرت نرم یک کشور و احساس تهدید از سوی کشورهای دیگر را مورد بررسی قرار داده اند. به زعم آنان کشورهای برخوردار از قدرت نرم بالا (از حیث علمی، فرهنگی، ایدئولوژیکی و سیاسی )، جاذبه ویژهای برای مردم کشورهای نا برخوردار از این منابع قدرت دارند. از همین روی همواره آن کشورها را تهدید میکنند .
اما محققان دیگر، نظیر وایت و دیگران (۲۰۰۸) معتقدند که کشورهای برخوردار از «ابزارهای اطلاع رسانی» ، حتی اگر از قدرت نرم بالایی هم برخوردار نباشند، به خودی خود برای کشورهای رقییب خود «تهدید» تلقی میشوند. چه، آنان با دستکاری اطلاعات و ارائه و نشر دلخواه، قادرند بر مردم کشورهای آماج تاثیر بگذارند و نگرشها و نظرات سیاسی و اجتماعی آنان را، آن گونه که میخواهند، شکل دهند. بطور کلی جوزف نای، سه نوع قدرت در عصر جهانی اطلاعات، شناسی می کند وساختار آن را در قالب جدول زیر به نمایش می گذارد.
جدول۱:ابعاد قدرت نرم از منظر نای(۲۰۰۴)
ابعاد قدرت |
رفتار |
منابع |
سیاستهای دولت |
|
اجبار بازدارندگی فرماندهی |
زور |
دیپلماسی اجبار جنگ اتحاد |
|
اجبار |
تحریم |
کمک رشوه تحریم |
|
جذاب |
ارزش ها فرهنگ سیاست ها نهادها |
دیپلماسی دوجانبه و چند جانبه |
۴- ماهیت تهدید نرم
در مکاتب و رهیافتهای مختلف امنیت ملی، تهدیدات از چند جهت مورد توجه قرار گرفته است از یک طرف نقش و جایگاه تهدید مورد توجه بوده و به این سؤال پاسخ داده شده که آیا تهدید در امنیت ملی، نقش محوری دارد یا نقش حاشیهای؟ در برخی از نظریههای امنیتی همچون نظریه رئالیستی و مکتب کپنهاگ، تهدید مسأله اصلی امنیت ملی تلقی میگردد. در برخی دیگر از نظریهها مانند نظریههای ایدهآلیستی همچون نظریه قدرت نرم، اطلاعات و سازهانگاران، تهدید فاقد نقش محوری بوده و مسایل دیگری اهمیت مییابد. از سوی دیگر برخی از نظریات، سطوح تهدیدات را مورد بررسی قرار دادهاند. در حالی که در برخی از نظریههای امنیتی بر تهدیدات سیستمی، جهانی و منطقهای تأکید شده است. در برخی دیگر از نظریههای امنیتی نگاه به درون نظامهای سیاسی بوده و بر سطح اجتماعی و فردی تهدید و یا بر سطوح داخلی آن تأکید بیشتری گردیده است.(عبدالله خانی،۱۳۸۵)
بنابراین تهدیدات امنیت ملی را میتوان بلحاظ هدف، اهمیت، ابعاد، موضوع، منبع، ماهیت و … در رهیافتها و نظریههای مختلف مورد بررسی قرار داد. تهدیدات سخت متکی به روشهای فیزیکی، عینی، «سختافزارانه» و همراه با اعمال و رفتارهای خشونتآمیز، براندازی آشکار، و با استفاده از شیوه زور و اجبار و حذف دفعی و اشغال سرزمین است. این تهدیدات عمدتاً محسوس، واقعی و عینی و با عکسالعملهای فیزیکی همراه میباشد. و ظهور این نوع تهدیدات مربوط به دوره استعمار کهن است که قدرتهای استعماری با لشکرکشی، اعمال زور و کشتار و اشغال و الحاق سرزمین، اهداف خود را تأمین میکردند.
تهدید نرم را میتوان تحولاتی دانست که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی و الگوهای رفتاری مورد قبول یک نظام سیاسی گردد. تهدید نرم، نوعی اعمال قدرت با روش های نرم افزارانه در ابعاد سه گانه حکومت، اقتصاد و فرهنگ است که از طریق تاثیر بر اندیشه و الگوهای رفتاری در این حوزهها و جایگزینی الگوهای رفتاری بازیگر مهاجم محقق میشود. به این معنی که؛ باور، اندیشه و زیر ساخت های فکری نظام سیاسی مورد آماج تغییر می کند، الگوی رفتاری آن کشور در محیط داخلی و خارجی تغییر می کند. تهدید نرم (soft threat) زمانی پدید میآید که یک ملت یا کشور احساس کند فرهنگ، نهادها و سیاستهای آن بر اثر بهرهگیری دشمنانش از قدرت نرم ،در حال تغییر و استحاله هستند .این نوع تهدیدها معمولا در ابعاد فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی رخ میدهند (چاوینگ، ۲۰۰۷). برخی صاحبنظران، تهدیدهای نرم را بر اساس پروسه «جهانی شدن» مورد تحلیل قرار داده و معتقد است این فرایند، زمانی برای یک کشور تهدیدآمیز است که موجب تغییر ناخواسته ساختارهای اجتماعی، ارزشهای فرهنگی و عوامل قوام بخش نظام سیاسی و فرهنگی آن کشور شود.
بنابراین تهدید نرم، تلاش برنامه ریزی شده برای بهره گیری از قدرت نرم (فرهنگ، دیپلماسی، سیاست خارجی، فرایندهای علمی و …) خود، جهت اعمال نفوذ مستقیم و غیر مستقیم در نظام باورها (سیاسی، فرهنگی و …) یک کشور، تحمیل اراده خود بر او و ایجاد تغییر در ارکان سیاسی و اجتماعی آن است. تهدیدهای نرم را به انواع زیر تقسیم میکنند:
۱- تهدیدهای فرهنگی (تهدیدهایی که معطوف، ارزشها، نگرشها و کنش های فرهنگی است)
۲- تهدیدهای سیاسی (تهدیدهایی که معطوف نهادها، ساختها و بنیان های سیاسی و حکومتی کشور است)
۳- عملیات روانی (تهدیدهایی که در پی مجاب سازی مخاطبان از درون و دستکاری آنان با استفاده از نمادهای مختلف است)
۴- تهدیدهای جامعه شناختی (تهدیدهایی که معطوف آداب ورسوم، الگوهای رفتار اجتماعی، پیوندهای اجتماعی و جز آن است ).
با این نگرش، کلیه اقداماتی که موجب شود تا زیرساختهای فکری، باورها و الگوهای رفتاری یک نظام سیاسی به خطر افتاد، یا موجب ایجاد تغییر و دگرگونی اساسی(استحاله) در عوامل تعیین کننده هویت ملی یک کشور گردد، ماهیت تهدید نرم خواهد داشت. در تهدید نرم، بدون منازعه و لشکرکشی فیزیکی، کشور مهاجم اراده خود را بر یک ملت تحمیل و آن کشور در ابعاد گوناگون، با روشهای نرمافزارانه اشغال میکند.
تردید در مبانی و زیرساختهای فکری یک نظام سیاسی، بحران در ارزشها و باورهای اساسی جامعه، بحران در الگوهای رفتاری جامعه و بحرانهای پنجگانه سیاسی(هویت، مقبولیت، مشارکت، نفوذ و توزیع) را میتوان بعنوان بخشی ازمؤلفههای این تهدید نام برد. یا به عبارت دیگر تهدید نرم تحمیل اراده و تأمین اهداف یک بازیگر از طریق منابع قدرت نرم خود، به بازیگر دیگر، تلقی میگردد.
تغییرات حاصل از تهدید نرم، ماهوی، ذهنی، تدریجی و «نرم افزارانه» است. این تهدید همراه با آرامش و خالی از روشهای فیزیکی و با استفاده قدرت هنجارسازی و اقناع از طریق نخبگان، رسانه، احزاب ،سازمان های مردم نهاد(سمن ها) تشکلهای صنفی،قومی، مذهبی و با روشهای قانونی و موجه انجام میپذیرد. در حال حاضر بسیاری بر این اعتقاد می باشند؛«جهانیسازی فرهنگ» به عنوان پروژه غربیسازی فرهنگ های ملی، را میتوان مترادف با مفهوم، تهدید نرم به شمار آورد. به عنوان جمعبندی، ویژگی های زیر رامیتوان برای تهدید نرم که آن را از سایر انواع تهدیدات امنیتی( نیمه سخت) و یا نظامی (سخت) متمایز می نماید برشماری نمود:
۱) حوزه تهدید نرم، حوزه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
۲) تهدید نرم پیچیده و نرم افزارانه است.
۳) روش اعمال تهدید نرم، القاء و اقناع است.
۴) تهدید نرم بطئی، آرام و خزنده عمل می نماید.
۵) تهدید نرم در شکل و بستر قانونی عمل می نماید.
۶) تهدید نرم مسالمت آمیز بوده و فاقد کاربرد خشونت است.
۷) هدف در تهدید نرم، تأثیرگذاری بر انتخابها ، فرایند تصمیمگیری و الگوهای رفتاری حریف است.
۸) تهدید نرم بدلیل ماهیت نامحسوس آن و کاربرد روش های مسا لمت آمیز، عمدتاً فاقد عکسالعمل و حساسیت در جامعه و نخبگان است.
۹) مرجع امنیت در تهدیدات نرم، محیط ملی و منبع تهدید عمدتاً داخلی است.
۱۰) کاربرد قدرت نرم در رویکردهای جدید غرب، مترادف با جهانی سازی فرهنگ لیبرال و دمکراسی، را می توان برای کشور های هدف، تهدید نرم به شمار آورد.
۱۱) ابزار و روش های اعمال تهدید نرم؛ رسانه ها، احزاب سیاسی، تشکل های صنفی، قومی و قشری، سمن ها (سازمانهای مردم نهاد)، مراکز فرهنگی، هنری و آموزشی و فراورده ها و محصولات فرهنگی و هنری (کتاب، مطبوعات، موسیقی، فیلم و …) می باشد.
۵- اهمیت و ابعاد تهدیدات نرم
پیچیدهترین و مهمترین مؤلفه امنیت ملی در هر کشور، امنیت اندیشه و الگوهای رفتاری یک نظام سیاسی است. برای یک کشور که قدرت نرم، مؤلفه اصلی قدرت تلقی میشود، این امر اهمیت بیشتری خواهد داشت و هر چه این نظام سیاسی ، مبانی فکری و اعتقادی و الگوهای رفتاری دیگران را به چالش بیشتری کشانده باشد، از تهدیدات بیشتری برخوردار خواهد بود. لذا هدف اصلی از تهدید نرم، حذف باورمندی نخبگان و مردم یک نظام سیاسی، سلب اراده و روحیه مقاومت و در مجموع استحاله فرهنگی – سیاسی است. در این نوع تهدید تلاش میشود یک ملت دارای آرمان، به ملتی فاقد آرمان تبدیل شود بطور طبیعی انفعال در برابر جذابیت های قدرت نرم بازیگر مسلط موجب میشود، که آن ملت بدست خودش، الگوهای رفتاری خویش را در حوزههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را مورد تردید قرار دهد. به طور کلی هدف از هر نوع تهدید تأثیرگذاری بر اندیشه، عواطف و اراده و نهایتاً به تسلیم کشاندن حریف است. بنابراین نقطه مشترک همه تهدیدات، تحمیل اراده به نیروی مقابل و بازیگر هدف است. وجه تمایز تهدیدات، در به کارگیری روشها، ابزارها و … است. تهدید میتواند با تأکید بر توان فیزیکی از طریق لشکرکشی، اشغال خاکریز و سرزمین، نابودی و کشتن انسانها و ویران نمودن مراکز اقتصادی انجام شود و یا میتواند با تکیه بر روشهای سیاسی، روانی و شیوههای غیرخشونتآمیز و با استفاده از «قدرت نرم» برای تأثیرگذاری بر اراده حریف و نیروی مقابل انجام گیرد.
بدون شک اگر فکر، اراده و قدرت روحی حریف تسخیر گردد، نیاز به کاربرد «قدرت سخت» و لشکرکشی نمیباشد. به همین جهت قدرتهای استکباری با کاربرد رسانهها و عملیات روانی، مقاومت ملتها و نظامهای سیاسی را قبل از عملیات نظامی فرو میریزند. و یا برای تسریع در اهداف عملیات نظامی، اقتصادی و سیاسی از سلاح رسانه و عملیات روانی جهت سلب اراده و انگیزه نبرد در نخبگان یک کشور، مردم و نیروهای مسلح بهره میگیرند و عملاً خاکریزهای دفاعی یک کشور بدون خونریزی سقوط میکند.
بنابراین تهدید نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کمهزینهترین و در عین حال خطرناکترین و پیچیدهترین نوع تهدید علیه امنیت ملی یک کشور است، مؤثر است، چون میتوان با کمترین هزینه با حذف لشکرکشی و از بین بردن مقاومتهای فیزیکی به هدف رسید؛ خطرناک است، زیرا با عواطف، احساسات، فکر و اندیشه و باور و ارزشها و آرمان های یک ملت و نظام سیاسی ارتباط دارد؛ ابعاد این تهدید گستردهتر و مخربتر است زیرا دین، فکر و آرمان و الگوهای رفتاری یک ملت را تحت تأثیر و هدف میگیرد.
تهدید نرم به روحیه ملی ، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد میکند، عزم و اراده ملت را از بین میبرد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاستهای نظام را تضعیف میکند و نهایتاً زمینههای لازم را برای تسلط بر سرزمین و فروپاشی نظام سیاسی فراهم میکند به همین جهت تغییر رفتار و فروپاشی روانی یک ملت میتواند مقدمهای برای فروپاشی سیاسی – امنیتی و ساختارهای یک کشور و اشغال فیزیکی باشد.
کلین (۲۰۰۷) در تحلیلی پیرامون «قدرت نرم» آمریکا و ساز و کارهای بهره گیری از آن برای ایجاد تغییر در نگرش ها و رفتار، مردم ایران اذعان کرده است که ناکامی های مستمر آمریکا در عراق، بسیاری از تصمیم گران آن کشور را مجاب ساخته است تا به جای بهره گیری از «قدرت سخت» (اقدامات نظامی) علیه ایران، از «قدرت نرم» (فرهنگی، سیاسی و دیپلماتیک) «برای ایجاد تغییرات بنیادی» در آن کشور بهر ه گیرند. به زعم کلین، «دولتمردان آمریکایی سرانجام پس از پیامدهای تلخی که در خاورمیانه، به ویژه در عراق و افغانستان، تجربه کردند به این باور رسیدند که توصیه های تئوری پرداز قدرت نرم، جوزف اس نای، را جدی بگیرند و برای ایجاد تغییرات مطلوب در کشورهای آماج، به جای قدرت آسیب پذیر سخت، از قدرت فراگیر نرم بهره گیرند» .
جوزف نای (۲۰۰۳) در تحلیلی جامع پیرامون قدرت نرم آمریکا، دولتمردان آن کشور را به سبب بی اعتنایی به قدرت نرم آن کشور و عدم بهره گیری از آن، مورد انتقاد قرار داده و اذعان داشته است که: با بهره گیری از جذابیت های فرهنگ و ارزشهای آمریکایی به خدمت گرفتن دیپلماسی عمومی استفاده از تبلیغات و روشهای نفوذ بهتر از قدرت نظامی و تحریم های اقتصادی میتوان نگرشها، ترجیحات و ررفتار کشورهای خاورمیانه (به ویژه ایران) را تحت تاثیر قرار داد و مبادرت به «ایجاد تغییرات مطلوب در آن» نمود .
به زعم جوزف نای، حمله نظامی به عراق در سا ل۲۰۰۳، و بی اعتنایی به قدرت نرم برای تغییر حکومت در آن کشور، محبوبیت آمریکا، و ارزشهای آمریکایی را در نزد ملت های خاورمیانه و مسلمان تقلیل داده است. به همین سبب، او به حکام آمریکایی توصیه کرده است تا «گزینه بهره گیری از قدرت نرم» را جایگزین، گزینه بهره گیری از قدرت سخت بنمایند، و یا حداقل از آن به عنوان تسهیل گر و تسریع بخش قدرت سخت بهره گیرند.
کلین (۲۰۰۷) و رافائل (۲۰۰۸) معتقدند که اینک آمریکا برای ایجاد تغییرات دلخواه در خاورمیانه، به ویژه ایران، توصیه جوزف نای را به منزله یک «راهبرد اساسی» مینگرد و برای تحقق آن از تکنیکها و روشهای مختلفی بهره میگیرد.
پیداست که جمهوری اسلامی ایران، برای از میان راندن تهدیدات نرم دشمن باید از راهبردها، روشها، تکنیکها و ابزارهای مناسب و پر اثر بهره گیرد. به عبارت روشن تر، از میان راندن تهدیدات نرم دشمن، تنها با بهره گیری از «قدرت نرم» و استفاده مطلوب و برنامه ریزی شده از «روشها و ابزارهای نرم» میسر خواهد شد. اما، همانگونه که محققان و نظریه پردازانی همچون کوئن (۲۰۰۳) اذعان کرده اند «مقابله با هر نوع تهدیدی مستلزم درک عمیق، گستره، ابعا د و ماهیت آن است». به همین سبب جمهوری اسلامی ایران نیزبرای مقابله موثر با تهدیدات نرم دنیای غرب، ناگزیر باید انواع، ابعاد، گستره و دامنه تاثیر آن را بشناسد. آشکار است که چنین شناختی، جز با بهره گیری از روش شناسی (متدولوژی) دقیق علمی حاصل نخواهد شد. بنابراین، باید با بهره گیری از روش شناسی علمی، ابعاد و مولفه های تهدیدات نرم غرب علیه جمهوری اسلامی را شناسایی و راهبردها و تصمیمات مناسب و اثربخش اتخاذ نمود.
۶- تهدید نرم واستراتژی امنیت ملی آمریکا
بخش قابل توجهای از نظریههای جدید امنیتی و راهبردهای اعمال قدرت، بویژه راهبرد امنیت ملی آمریکا (۲۰۰۶ )، راهبرد امنیت منطقهای آمریکا (طرح خاورمیانه بزرگ) برکاربرد «قدرت نرم» جهت امنیت سازی تأکید دارد و بسیاری از صاحبنظران و نظریهپردازان علوم سیاسی و روابط بینالملل، تهدیدات قرن ۲۱ را «تهدیدات نرم» و یا «جهانیسازی فرهنگ» معرفی مینمایند. استراتژی امنیت ملی آمریکا ، به عنوان طرح کلان دولت آمریکا در سیاست خارجی که حاوی برآورد تهدیدات، فرصتها و چالشهای فراروی آمریکا و مجموعهای از راهبردها و دستورالعملهای راهبردی برای رؤسای جمهور آمریکا تاکنون بوده است این استراتژی پس از جنگ سرد بویژه دو سند ۲۰۰۲ و ۲۰۰۶ آن که هر چهار سال یکبار منتشر میشود دارای ویژگیهای خاصی است.بخش قابل توجه ای از این دو سند رویکرد جنگ نرم غرب، راعلیه کشور هایی که به زعم آنها معارض و مخالف معرفی شده ترسیم می کند.در مورد جمهوری اسلامی طرفداران این رویکرد بر این اعتقاد هستند؛
۱- هرگونه اقدام خشونت آمیز علیه ایران (بویژه اقدام نظامی)، نفرت در میان ایرانیان از امریکا و دولت آن را برای سالیان دراز ریشهدار تر خواهد کرد.
۲- استفاده از اقدام خشونتآمیز علیه ایران، امکان روی کار آمدن یک دولت هوادار امریکا را در این کشور با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد.
۳- علاوه بر این، کاربرد نیروی نظامی علیه ایران، بیثباتی و ناآمنی را در خاورمیانه افزایش خواهد داد.
۴- این گروه معتقدند ایران به علت برخورداری از سوابق دمکراسی و وجود نهادهای مردم سالار و همچنین پتانسیلهای موجود برای حرکتهای مردمی و غیردولتی از استعداد بالایی برای تغییر نظام سیاسی به روشهای غیر خشونتآمیز برخوردار است.
۵- در صورتی که عملیات جنگ نرم در براندازی جمهوری اسلامی به موفقیت برسد تبعات ناشی از روش های رویکرد تقابل گرا را با خود همراه نخواهد داشت.
در مجموع می توان این رویکرد را در محورهای زیر در سند امنیت ملی امریکا (۲۰۰۶) به عنوان گرایش های برخورد نرم امریکا در برابر ایران شناسایی کرد: (عبدالله خانی،۱۳۸۵)
۱- حمایت آشکار از صداهای مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران توسط بالاترین سطوح تصمیم گیری در امریکا
۲- تعمیق و گسترش تحریم ها علیه ایران
۳- مخدوش و بدنام کردن چهره ی جمهوری اسلامی در خارج از کشور از راه های گوناگون
۴- تلاش برای محدود کردن روابط کشورها و سازمان های بین المللی با ایران
۵- تلاش برای مشروعیت بخشی، گسترش و توانمندسازی سازمان های غیر دولتی ایران مخالف جمهوری اسلامی ایران
۶- دخالت گسترده در امور داخلی ایران در محور انتخابات، حقوق بشر، زنان، رسانه ها و مذاهب
۷- آموزش عناصر و تشکل های خارجه نشین مخالف نظام جمهوری اسلامی و حمایت سیاسی و مالی از آنها
۸- تحدید نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه
۹- ممانعت از دست یابی ایران به فناوری و دانش پیشرفته
۱۰- تبلیغ و ترویج دوگانگی حاکمیت در ایران
۱۱- راه اندازی جنگ عقیدتی و ایدئولوژیک در منطقه
۱۲- فعال سازی و حمایت از شبکه های رسانه ای ضد ایرانی
برای تبیین اهمیت و ابعاد « تهدید نرم» و روشن شدن رویکرد جنگ نرم آمریکا علیه جمهوری اسلامی می توان عملکرد تعدادی از مراکز فعال آمریکایی را از جمله؛«کمیته خطر جاری»، «مؤسسه هوور» و«بنیاد دفاع از دمکراسی» را مورد توجه قرار داد.
کمیته خطر جاری، عنوان کمیتهای است که در دهه ۱۹۷۰ و در اوج جنگ سرد توسط گروهی از سناتورهای آمریکایی، مسئولان ارشد وزارت خارجه، اساتید برجسته علوم سیاسی، مؤسسه مطالعاتی«امریکن اینتر پرایز» و گروهی از مدیران با سابقه سیا و پنتاگون تأسیس شده است. هدف از تأسیس این کمیته، خروج از بنبستی است که در دوران جنگ سرد میان دو ابرقدرت زمان یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در توازن هستهای بوجود آمده بود.
اعضای این کمیته با منتفی دانستن «جنگ سخت» بین دو ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقیب را در «جنگ نرم» و «فروپاشی از درون» طراحی و به اجرا درآوردند. راه کارهای «دکترین مهار» ، «نبرد رسانهای» و «ساماندهی نافرمانی مدنی» ، بعنوان راهبردهای «جنگ نرم» در این دوره توسط این کمیته معرفی شده است.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، فعالیت این کمیته برای یک دهه به حالت تعلیق در آمد و پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، بار دیگر عناصری از این کمیته گرد هم آمدند و با تجزیه و تحلیل فرصتها و تهدیدات فراروی دولت آمریکا این کمیته را فعال نمودند. یکی از کارهای انجام شده این کمیته تدوین راهبرد امنیت ملی آمریکا، جهت یک دوره چهار ساله برای دولت بوش در ارتباط با ایران است.
در گزارش این کمیته آمده است که ایران به لحاظ وسعت سرزمین، کمیت و کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بینالملل، به قدرتی بیبدیل تبدیل گردید. که دیگر نمیتوان با یورش نظامی آن را سرنگون کرد. بنابراین به زغم «پالمر» و اعضای کمیته، تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی ایران پیگیری «جنگ نرم» با استفاده از سه تاکتیک «دکترین مهار» ، «نبرد رسانهای» و «ساماندهی نافرمانی مدنی» ممکن است. متن این گزارش که به عنوان «ایران و آمریکا، رهیافت جدید» تنظیم شده است، دارای ۱۵ محور است که در محورهای پانزده گانه برای چگونگی اجرایی نمودن راهبردهای سه گانه پیشنهاداتی ارائه میدهد.
موسسه هوور، مرکز وابسته به دانشگاه استنفورد، در سال های ۱۹۱۹ توسط هربرت هوور سی و یکمین رئیس جمهور امریکا تاسیس گردیده است. دارای دو نشریه معروف هوور دایجست و گزیده سیاسی، می باشد. پروژه «دمکراسی در ایران» از جمله پروژه های مهم این موسسه است. در سال ۲۰۰۵ در گزارش تحقیقاتی با نام «فراسوی تغییرات تدریجی، یک استراتژی جدید در قبال ایران» تلاش کرده اند تا رویکرد جدید را در اختیار دولت مردان کاخ سفید قرار دهند. در این گزارش با تاکید به عدم موفقیت امریکا در ۳۰ سال گذشته در زمینه یک استراتژی مشخص و کارآمد در قبال ایران آمده است:
«در سال های آتی به ندرت بتوان کشوری را یافت که به اندازه ایران توجه سیاست خارجه ایالات متحده امریکا را به خود جلب نماید، ایالات متحده باید به سرعت شیوه جدیدی برای تعریف منافع ملی اصلی خود در رابطه با ایران پیدا کند. این شیوه باید از تولید بمب هسته ای توسط ایران جلوگیری نماید. به حمایت رژیم ایران از گروه های تروریستی پایان دهد و به جنبش دمکراتیک در داخل ایران کمک کند.» به اعتقاد نویسندگان گزارش تنها زمانی می توان تهدیدات ناشی از جمهوری اسلامی (ساخت تسهیلات هسته ای- حمایت از تروریست ها) را پایان داد. که حکومتی دمکراتیک در ایران حاکم گردد.گرایش موسسه هوور نیز مانند گرایش کمیته خطر کنونی یک راهبرد ترکیبی شامل مذاکره مستقیم با دولت ایران به همراه ارتباط مستقیم با بدنه جامعه می باشد. راهبردهای پیشنهادی کمیته هوور فشار از بالا و همراه سازی از پایین، حذف تحریم های گسترده و وضع تحریم های هوشمند عمومی کردن، برقراری مجدد روابط رسمی با جمهوری ایران می باشد.
بنیاد اعانه ملی برای دمکراسی، به عنوان سازمان غیر انتفاعی و غیر دولتی با هدف تقویت موسسات دمکراتیک در جهان در سنای امریکا تصویب می گردد. هدف اصلی از تاسیس این بنیاد ایفای نقش سازمان سیا در اقدامات پنهانی است. گرچه بعنوان موسسه غیر دولتی مطرح است ولی همگان آن را وابسته به سیا می دانند.این بنیاد برابر بودجه ای که از کنگره به صورت سالیانه می گیرد به هیچ کجا (حتی خود کنگره) پاسخ گو نمیباشد. روابط مالی بنیاد آنچنان مخفی است که شناسایی دریافت کنندگان نهایی کمک ها غیرممکن است. در این بنیاد دولتمردان از کابینه های مختلف بویژه از حوزه سیاست خارجی، از جمله، مادلین آلبرایت (وزیر خارجه کلینتون) فرانک کار لوچی (وزیر دفاع ریگان) ژنرال وسلی کی کلارک (فرمانده ارشد ناتو در اروپا در زمان کلینتون) پل ولفوویتز (رئیس کنونی بانک جهانی) حضور دارند. و در کادر مدیریت آن، افرادی مثل فرانسیس فوکویاما و همیلتون میباشند. این بنیاد ابزار مداخله واشنگتن در خارج شناخته می شود. و به شکل های گوناگون تحت عنوان کمک های مالی شخصی به تامین منابع مالی احزاب سیاسی، مبارزات انتخاباتی، اتحادیه ها، گروه های دانشجویی، رسانه ها می پردازد. این بنیاد بطور رسمی از سوی کنگره امریکا مامور اجرای «پروژه دمکراسی سازی» در ایران گردیده است. در بانک اطلاعات پروژههای این بنیاد، اطلاعات مربوط به ۲۲ پروژه مرتبط با ایران ارائه گردیده است که نشان می دهد از سال ۱۹۹۱، تحت عناوین مختلف از جمله حقوق بشر (جوانان، آموزش، رسانهها و انتشارات و غیره)، حقوق کارگران و زنان به انجام مأموریت خود از سوی کنگره و سیا مشغول بوده است.
بنیاد دفاع از دمکراسی (خانه آزادی) در سال ۱۹۴۱ با هدف تقویت ارزش های امریکایی در داخل و خارج از کشور و به عنوان عکس العمل به نازیسم تشکیل میشود.این سازمان حمایت از دمکراسی امریکایی، اقتصاد و بازار آزاد و تشریک مساعی امریکا در روابط بین المللی را وظیفه خود میداند. هم چنین نقش راهبردی امریکا را در روابط بینالمللی به منظور اجرای حقوق بشر و آزادی ضروری می داند. بعد از جنگ جهانی دوم، فعالیت آن به مبارزه با کمونیسم تغییر یافت. و با تاسیس ناتو این سازمان (خانه آزادی) به بازوی فرهنگی آن تبدیل شد. و نقش فعالی (در طول جنگ سرد) در جنگ روانی علیه شوروی داشت. در کنار طرحهای دیگری چون طرح مارشال عهده دار گسترش و افزایش و نفوذ لیبرال دمکراسی در بلوک شرق و امریکای لاتین گردید این کارکرد با روی کار آمدن ریگان و اهمیت یافتن راهبرد گسترش دمکراسی امریکایی در سیاست خارجی امریکا نقش و جایگاه ویژه ای یافت و در عمل الگویی برای تاسیس موسسات مشابه «بنیاد اعانه ملی برای دمکراسی» شد. در هر صورت خانه آزادی یکی دیگر از ابزارهای سیاست خارجه امریکا است. این سازمان از لحاظ ایدئولوژیک به بنیاد اعانه ملی مرتبط و بودجه آن کاملاً از سوی دولت امریکا و دیگر متحدان امریکا تامین می شود.
در طول دهههای ۱۹۵۰ و۱۹۶۰ ،خانه آزادی با تمرکز بر آسیبهای اجتمایی جوامع اروپایی شرقی توانست رهبری تغییرات داخلی در کشورهای مختلف دنیا در راستای منافع آمریکا را در دست گیرد .در سالهای اخیر خانهی آزادی به عنوان یکی از سازمانهای فعال در انقلابهای رنگین ایفای نقش کرد. در صربستان ، اکراین و قرقیزستان عملا رهبری مداخلهی غیرنظامی ایالات متحده و ایفای نقش عملیاتی در این حوزه را بر عهده داشته است . بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر گسترش حضور فیزیکی خود را در خاورمیانه در دستور کار قرار داده، دفاتری در اردن، الجزایر، ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان، اوکراین، مجارستان، لهستان، بوسنی، صربستان، رومانی و مکزیک راهاندازی کرده است در سال ۲۰۰۵، کتابی تحت عنوان «چگونه میتوان به آزادی دست یافت» منتشر نمود که در آن تاکتیکها و روشهای براندازی آرام (در سه دهه گذشته) مورد بررسی قرار گرفته است . خانه آزادی در جریان انقلاب لاله قرقیزستان از جمله سازمان های به اصطلاح غیر دولتی بود که در کنار بنیاد اعانه ملی «جامعه مدنی مبارزه با فساد» را بنیان گذاشت. تولکان اسماعیل اف، رهبر این جامعه، ترجمه و توزیع کتاب جین شارپ را در قرقیزستان بر عهده داشت و از آن به عنوان انجیل انقلاب های رنگی نام برد . این خانه درمورد ایران که آن را پروژه دمکراسی سازی می نامد، برنامه گستردهای در دستور کار دارد این برنامهها عمدتاً در حوزه رسانهها و وسایل ارتباط جمعی تحت عنوان یک برنامه کلی «توسعه جامعه مدنی، حمایت رسانهای» به اجرا درآمده است. طبق این برنامه خانه آزادی تلاش خواهد کرد، تا منبع اطلاعاتی جامعی برای فعالان حقوق بشر ایران فراهم کند، برای اینکار ماهنامههای الکترونیکی دو زبانه (انگلیسی- فارسی) طراحی و راهاندازی کرده است. یکی از این مجلات الکترونیک که «گذار» نام دارد، مجموعه ای از مقالات، بررسی و نقد کتاب، فیلم، گزارش های تصویری، نامه ها و بیانیه ها، کاریکاتورهای سیاسی و غیره از ایرانیان داخل و خارج را با تمرکز بر روی حقوق بشر و چالش های دمکراسی سازی گردآوری و با ارائه بحث و تبادل نظر آنلاین در پایان هر مطلب به نوعی به نظرسنجی و ارزیابی افکار عمومی مردم ایران در زمینه موضوعات مطروحه میپردازد .
در جمع بندی میتوان گفت که هدف اصلی راهبرد امنیت ملی آمریکا، که بخشی از آن توسط مراکز فعال آمریکایی مذکور پی گیری می شود؛ جهانیسازی فرهنگ و حاکمیت الگوهای رفتاری لیبرال دمکراسی در جهان و تلاش در جهت تغییر رفتار و ساختارهای نظامهای غیرلیبرال است. بطوری که در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا(۲۰۰۶) لیبرالیزه کردن فرهنگ ها و دمکراتیزه کردن دولت های مخالف و معارض جهان بعنوان یک رسالت معرفی گردیده است. بنابراین ماهیت تهدید پس از فروپاشی شوروی، «تهدید نرم» و تهدیدات هنجاری و فرهنگی است. از دیدگاه نظریهپردازان جدید غرب، جهان اسلام و رشد اسلام سیاسی در آن، بعنوان گفتمان غالب در خاورمیانه، چالش اصلی فرهنگ لیبرال دمکراسی است. در این چارچوب، میتوان گفت، «جلوگیری از روند رو به رشد اسلامگرایی و عمق استراتژیک قدرت نرم جهان اسلام» در مقابل «قدرت نرم جهان غرب» بخش قابل توجهای از محتوای سند استراتژی امنیت ملی آمریکا میباشد که جایگزین استراتژی سد نفوذ شوروی گردیده است. از این منظر، تهدید امنیت ملی آمریکا، تهدیدات نرم، نامتقارن و ترکیبی است که منابع آن در کشورها و رژیمهای ضدآمریکایی و غیرلیبرال خاورمیانه معرفی شده است.
۷- حوزه های تاثیر تهدیدات نرم
اگر برای یک نظام اجتماعی؛ چهار حوزه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دفاعی قایل شویم، تهدید نرم میتواند در این چهار حوزه؛ اندیشه، باورها، ارزش ها و رفتارهای یک نظام سیاسی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد.
۷-۱-حوزه فرهنگی
فرهنگ بیانگر شخصیت و هویت ملی یک کشور است ، دستاورد معرفتی و فنی انسان و همه جوامع است. فرهنگ هر کشور دارای سه سطح کلی است. مفروضات اساسی و زیرساختهای فکری یک کشور جهانبینی و (باورها) سطح اول فرهنگ تلقی میشود. همچنین فرهنگ یک کشور، دارای مجموعهای از بایدها و نبایدها است که سطح دوم فرهنگ را تشکیل میدهد (ایدئولوژی و ارزشها) و در نهایت الگوهای رفتاری و اقدام یک کشور، لایه سوم فرهنگ ملی تلقی میگردد با این توصیف میتوان گفت تهدید نرم در حوزه فرهنگ اندیشه، باور و رفتار فرهنگی یک کشور را در نظام اجتماعی هدف قرار میدهد. این تأثیر در سه سطح راهبردی، میانی و تاکتیکی (نخبگان، مردم و نیروهای مسلح) دارای ابعاد زیر است:
-
تهدید باورهای بنیادین(مفروضات اساسی)یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی و در سه سطح (نخبگان، مردم، نیروهای مسلح)
-
تهدید ارزشهای اساسی یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی و در سه سطح (نخبگان، مردم، نیروهای مسلح)
-
تهدید و الگوهای رفتاری یک کشور در سه حوزه فرهنگ استراتژیک، فرهنگ عمومی و فرهنگ دفاعی و در سه سطح (نخبگان، مردم، نیروهای مسلح)
فرهنگ استراتژیک یک کشور بر نوع ادراک و الگوهای رفتاری نخبگان و رهبران یک کشور تأثیر میگذارد. در صورت وقوع تهدید نرم در این سطح کشور، کشور حریف میتواند با مدیریت ادارک، اندیشه و عزم رهبران و نخبگان خودی را (باورها، ارزش ها و الگوهای رفتاری آنان) تحت تأثیر قرار دهد. ایجاد ناپایداری ذهنی، غلبه بر سیستم تصمیمگیری، تغییر ذهنیت و نگرش و تأثیر بر انتخابها و تصمیمات پیامدهای تهدید نرم در حوزه راهبردی است. همچنین فرهنگ ملی، شامل باورها، ارزشها و الگوهای رفتاری نهادینه شده در یک جامعه است که تهدید نرم در این حوزه میتواند، بر باورها، ارزشها و الگوهای رفتاری مردم تأثیر گذارد. و موجبات گسیختگی اجتماعی و فروپاشی روانی را فراهم نماید. همچنین فرهنگ دفاعی یک کشور که منبع قدرت نرم در نیروهای مسلح است در صورت وقوع تهدید نرم در این سطح عزم و اراده نبرد و قدرت بازدارندگی روانی از بین میرود. فقدان هوشیاری و آمادگی، بیارزش تلقی شدن مقاومت در برابر دشمن و شکست و فروپاشی روانی و سلب میل و اراده جنگجویی و … را میتوان به عنوان پیامدهای تهدید نرم در این سطح نام برد.
۷-۲-حوزه سیاسی
دولتها به عنوان یک واحد سیاسی در نظام بینالملل با مؤلفههای جمعیت، قلمرو، حکومت و حاکمیت و نظام ارزشی مشخص، شکل میگیرند و همواره با تحولاتی از داخل و خارج مواجه میگردند. برخی از تحولات موجب افزایش قدرت سیاسی و برخی موجب تضعیف قدرت سیاسی آنها میشود. هر نظام سیاسی برای حفظ بقامندی خود، نیازمند ثبات سیاسی و انسجام ملی است. بنابراین افزایش مشروعیت سیاسی نخبگان و رهبران یک کشور به تواناییهای آنها در ایجاد انسجام سیاسی و برخورداری از حمایت، رضایتمندی و قدرت اقناعسازی و افکار عمومی است. بطور طبیعی در صورتیکه یک دولت نتواند قدرت سیاسی لازم را در حوزه داخلی و خارجی ایجاد نماید، با بحرانها و تهدیدات مختلف سیاسی مواجه خواهد گردید.
میزان اقتدار و هژمونی سیاسی یک کشور در جامعه، میزان انسجام و همزیستی مسالمتآمیز و حفظ هویت و یکپارچگی ملی، و میزان تولید و بازتولید هنجارهای سیاسی و به جریان انداختن گفتمانهای مسلط در درون جامعه و در عرصه بینالمللی و برخورداری از مقبولیت، مشروعیت لازم را میتوان بعنوان شاخصهای قدرت نرم در این حوزه نام برد.
در مقابل در صورتیکه کشوری دارای بحرانهای سیاسی باشد، این کشور در واقع فاقد قدرت نرم بوده و بطور طبیعی تهدید نرم در این حوزه مؤثر واقع خواهد گردید بحرانهای سیاسی شامل بحرانهای پنج گانه هویت، مشروعیت ، نفوذ، توزیع و مشارکت میباشد.
برانگیختن شکافهای قومی، نژادی، مذهبی و … و فقدان عوامل پیونددهنده هویتهای فروملی، تحریف و تحقیر تاریخ و افتخارات ملی در یک کشور، میتواند به بحران هویت منجر گردد. ایجاد شکاف بین مردم و رهبران، فقدان حمایت مردمی و مشروعیت بخشی به تصمیمات رهبران، و شکلگیری نافرمانیهای مدنی در یک جامعه بحران مشروعیت بوجود میآورد. انگیزهزدایی و دلسرد کردن مردم جهت حضور در عرصههای تعیین کننده کشور، مصادیق بارز بحران مشارکت میباشد. همچنین عدم توزیع مناسب ثروت، شأن اجتماعی و امنیت در ایجاد بحران توزیع مؤثر است. تلاش برای تأثیرگذاری بر اراده و تصمیمات نخبگان و رهبران با ارعاب، تطمیع از مصادیق بحران نفوذ به شمار میآید. مجموعه این موارد قدرت نرم یک نظام سیاسی را کاهش میدهد و بطور طبیعی آن نظام را در برابر تهدید نرم آسیبپذیر مینماید.
۷-۳-حوزه اقتصادی
فرهنگ جهت دهنده به الگوهای رفتاری در همه حوزههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است.بطور طبیعی اندیشه اقتصادی یک کشور و الگوی تولید و مصرف تحت تأثیر فرهنگ است برای مثال، پاسخ به این سؤالات میتواند متأثر از فرهنگ ملی یک کشور باشد. چه چیزی تولید کنیم؟ ، چگونه تولید کنیم؟ و برای چه تولید کنیم؟ همانگونه که اشاره گردید، فرهنگ دارای سه لایه مفروضات اساسی (باورها) ، ارزشها و نگرشها و الگوهای رفتاری است. بنابراین با وجود تعامل نظامات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دفاعی- امنیتی و تأثیر و تأثر متقابل آنان، نظام فرهنگی بعنوان زیرساخت و نظام فرابخشی و نظام جهت دهنده به ذهن و رفتار در سایر حوزهها تلقی میگردد
تهدید نرم و تهاجم به نظام فرهنگی یک کشور (بعنوان جهت دهنده به سایر نظامها)، موجب تهدید سایر نظامها از جمله نظام اقتصادی میگردد. به عبارت دیگر چیستی و ماهیت تهدید اقتصادی را میتوان مترادف با تضعیف یا فروپاشی باورها، ارزشها و الگوهای رفتاری یک کشور در حوزه اقتصاد دانست. تهدید نرم در حوزه اقتصاد میتواند بر فرهنگ اقتصادی یک کشور در سه لایه زیر اثرگذارد؛
-
اندیشه و نظریه اقتصادی کشور
-
ارزش ها والگوی تولیدات اقتصادی کشور
-
ارزش ها والگوی توزیع و مصرف اقتصادی کشور
۷-۴- حوزه دفاعی – امنیتی
قدرت و توان رزم نیرو های مسلح یک کشور ترکیبی از توانایی های فیزیکی وغیر فیزیکی می باشد.بخش غیر فیزیکی قدرت رزمی، تحت تاثیر قدرت نرم در حوزه دفاعی – امنیتی می باشد. در این سطح فرهنگ و الگوی دفاعی نظام های سیاسی، تعیین کننده میزان قدرت نرم در حوزه دفاعی – امنیتی است. هدف از تهدیدات نرم در این حوزه،تاثیرگذاری بر اندیشه،ارزش ها والگو های رفتاری در حوزه دفاع وامنیت است.بنابراین هر گونه افدامی که منجر به تغییر در فرهنگ والگوی دفاعی کشور شود ویا به عبارت دیگر اندیشه دفاعی وعزم واراده نبرد را تحت تاثیر قرار دهد،در زمره تهدیدات نرم در حوزه دفاعی – امنیتی قلمداد می شود.
۸- سطوح تهدید نرم :
۱-۸ سطح راهبردی تهدید نرم
سطح راهبردی تهدید نرم شامل رهبران و نخبگان یک کشور است. و میتواند به عنوان بالاترین سطح رویارویی قدرت و تهدیدنرم تلقی شود. به عبارت دیگر، این سطح ، سطح تقابل ارادههای سیاسی و استراتژیها در محیط بینالملل است. هدف اصلی همه بازیگران در این سطح، افزایش قدرت هنجارسازی کشور خود و تضعیف قدرت نرم و هنجارسازی حریف در محیط بینالمللی است بنابراین، به هر میزانی که یک بازیگر و یا بازیگران بتواند در این سطح قدرت ایجاد کنند و یا بر قدرت هنجارسازی دیگران تأثیر بگذارند، از میزان قدرت تأثیرگذاری هنجاری بیشتری در محیط بینالملل برخوردار خواهند بود.قدرت نرم در این سطح شامل؛قدرت تاثیر گذاری هنجاری بر رفتار سایر بازیگران است که عناصر آن جذابیت فرهنگ،ایده سیاسی کارآمد ودیپلماسی فعال می باشد.هدف از تهدید نرم در این سطح تأثیرگذاری بر اندیشه و حوزه شناختی نخبگان و رهبران حریف و هچنین تأثیر بر عزم و اراده آنان میباشد. رهبران ونخبگان سیاسی یک کشور باید از قدرت تحلیل وبرآورد های دقیق از محیط بین الملل بر خوردار باشند علاوه بر آن باید از عزم واراده لازم در مواجهه به موقع و قاطع برخوردار باشند.تهدید نرم این دو حوزه را در این سطح که شامل حوزه ادراکی(برآورد و شناخت)وحوزه روانی(عزم واراده)رهبران ونخبگان است،نقطه آماج وهدف خود قرار می دهد. خودباوری و اعتماد به نفس نخبگان و کارگزاران یک نظام سیاسی عامل اصلی بازدارندگی در برابر تهدید نرم می باشد.
۲-۸ سطح میانی تهدید نرم
سطح میانی تهدیدات نرم برمحیط داخلی و عنصر مردمی قدرت ملی یک کشور تأکید دارد، قدرت نرم در این سطح متأثر از فرهنگ ملی است فرهنگ ملی مجموعه زیرساختهای فکری، ارزشهای بنیادین و رویههای رفتاری مردم میباشد.این سطح از قدرت یک کشور، از اهداف سطح راهبردی(نخبگان و مسئولان نظام سیاسی) پشتیبانی میکند و به تصمیمات نخبگان و رهبران مشروعیت بخشیده و بر عزم و اراده آنها تأثیر میگذارد. قدرت اصلی وتعیین کننده یک کشور را می توان در این سطح تعریف کرد. زیرا اهداف و استراتژی امنیت ملی کشور را، با پشتیبانی از این سطح می توان پیگیری ومحقق ساخت. باورمندی یک ملت و میزان انسجام ، عزم و روحیه ملی متأثر از این سطح از قدرت نرم است.
هدف از تهدید نرم در این سطح ، سلب اراده و انگیزه از مردم و بیتفاوت نمودن جمعیتهای برخوردار از باور و آرمان (مردم همراه نظام سیاسی) و القاء ناکارآمدی نظام سیاسی موجود در کشور است.تا در این فرایند بتواند با تاثیر بر اندیشه،باور،ارزش ها والگو های رفتاری مردم یک کشور رابه جمعیتهای بیتفاوت، معارض و ، مخالف تبدیل نموده و در نهایت با القاء ناکارامدی به نافرمانیهای مدنی دامن می زند.
تهدید نرم، در این سطح میتواند بر میزان حمایت مردم از سیاستهای نظام و نخبگان مؤثر باشد. همچنین حمایت عاطفی – روانی از نیروهای مسلح و میزان تخصیص نیروی انسانی در شرایط جنگ را تحت تأثیر قرار میدهد. در صورتیکه کشوری از مولفه های قدرت ملی لازم در این سطح برخوردار باشد، بطور طبیعی آن کشور فاقد بحران های پنجگانه سیاسی، مشروعیت، نفوذ، مشارکت، توزیع و هویت خواهد بود و بطور طبیعی بازدارندگی مردمی در برابر تهدید نرم شکل خواهد گرفت. در مقابل وجود بحرانهای پنجگانه فوق و همچنین فقدان قدرت نرم و توانایی هنجاریسازی عمومی و برخورداری الگوهای رفتاری برتر و کارآمد که بتواند درحوزه فرهنگ ملی نهادینه گردد، می تواند یک کشور را آسیبپذیر نموده و بسترهای تحقق تهدید نرم را در این سطح نظام سیاسی فراهم سازد.
۳-۸ سطح تاکتیکی تهدید نرم
پایینترین سطح رویارویی «تهدید نرم» سطح تاکتیکی آن است و شامل نیروهای مسلح یک کشور می باشد. قدرت نرم در این سطح، متأثر از فرهنگ و الگوی دفاعی یک کشور است. در این سطح تهدیدنرم، به شکل تقابل اراده و روحیه جنگی رزمندگان دو یا چند کشور در میدان نبرد ظهور مییابد. تهدید نرم در این سطح بر اندیشه و الگوی دفاعی نیرو های مسلح و همچنین بر ادراک و انگیزه رزمندگان کشور مؤثر است. هدف اصلی از تهدید نرم در این سطح، تأثیر بر نگرش رزمندگان، سلب اراده و روحیه مقاومت در صحنه نبرد است.
نتیجه گیری
همانگونه که اشاره شد، رویکرد غالب و مسلط در دورههای طولانی نسبت به امنیت، تهدید و قدرت، رویکرد سخت افزارانه بوده و امنیت ،تهدید و قدرت بر اساس عامل نظامی و ژئوپولوتیک تعریف شده است. در این رویکرد مخاطرات امنیت ملی کشورها، سرزمین و استقلال سیاسی آن تلقی شده است. و به عبارت دیگر امنیت به معنای نبود تهدید نسبت به مرز ها و حاکمیت سیاسی تعریف میگردد. الگوهای متعارف و دستهبندیهای سنتی نظریههای امنیت، عمدتاً ناظر بر این رویکرد است. ظهور تهدید سخت به لحاظ تاریخی مربوط به دوران کهن میباشد. در این دوره ژئوپلتیک، جغرافیا و سرزمین به عنوان منابع اصلی و تعیین کننده قدرت ملی به شمار آمده است در چارچوب این نگرش کشوری از قدرت بیشتری برخوردار است که سرزمینها و قدرت نظامی بیشتری در اختیار دارد. در این دوره، قدرت نظامی موجهترین عامل اقتدار میباشد. در مراحل بعد، سایر مؤلفههای قدرت مورد توجه قرار میگیرد. و امنیت، قدرت و تهدیدات چند وجهی شکل میگیرد.
با توجه به ملاحظات فوق در دو دهه اخیر یکی از برجستهترین مظاهر قدرت ملی، (قدرت نرم Power – Soft) معرفی گردید. منبع این قدرت؛ فرهنگ، ایده سیاسی و دیپلماسی میباشد. فرهنگ دارای حوزههای استراتژیک، ملی و دفاعی است که در سه سطح راهبردی، میانی، تاکتیکی بر توانمندیهای ذهنی و ارادی نخبگان، مردم و نیروهای مسلح یک کشور در همه حوزه های نظام اجتماعی تأثیر میگذارد. در مقابل تهدید نرم، برای تأثیرگذاری هنجاری بر حریف در این سه سطح طرحریزی میشود. هدف و کار ویژه تهدید نرم ، تأثیر بر اندیشه و باور به منظور سلب اراده و انگیزه و در نهایت دگرگون ساختن الگوهای رفتاری یک نظام سیاسی میباشد.
در گفتمان ایجابی امنیتی که بدنبال نقد مبانی و اصول گفتمان سلبی شکل میگیرد، مفهوم امنیت، تهدید و قدرت ماهیت پیچیده و هنجاری به خود میگیرد. در این گفتمان برای امنیت ماهیت تأسیس قایل شده و الزاماً نمیتواند تهدیدات محدود به تهدیدات خارجی و نظامی باشد. در این نگرش یک نظام سیاسی اگر توانایی لازم برای پیشبرد ایده و اندیشه خود نداشته باشد فاقد امنیت خواهد بود. بنابراین در نگرش ایجابی، امنیت بر پایه ملاحظات فرهنگی و قدرت هنجارسازی یک کشور(قدرت نرم) در محیط ملی و جهانی میباشد. به عبارت دیگر، فرهنگ و قدرت نرم به منزله هویت و بنیاد امنیت تلقی میگردد در حالی که در نگرش قبلی فرهنگ به منزله یکی از ابعاد امنیت به شمار میآمد. بنابراین، قدرت نرم و فرهنگ در این نگرش، زیرساخت و جوهر اصلی امنیت همه جانبه یک نظام سیاسی خواهد بود در این گفتمان امنیتی، راهبرد دستیابی به امنیت، افزایش قدرت نرم خودی و کاهش قدرت تأثیرگذاری هنجاری سایر بازیگران به عنوان حریف میباشد. همچنین همراه سازی اندیشه و باورهای جامعه در محیط ملی مورد تأکید است. تهدید نرم منبع و کانون اصلی تهدید در محیط امنیتی جدید در چارچوب این گفتمان به شمار میآید.
منابع
- افتخاری، اصغر، «ناامنی جهانی» ، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، ۱۳۸۰.
- افتخاری، اصغر، «امنیت جهانی، رویکردها و نظریهها» ، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، ۱۳۸۰.
- استوارت ، آرکلگ، «چارچوبهای قدرت» ترجمه محمدرضا تاجیک، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، ۱۳۷۹.
- مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، «جنگ نرم» ، تهران، ۱۳۸۳.
- عبدالله خانی، علی، «نظریههای امنیت»، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، تهران، ۱۳۸۳.
- سازمان صدا و سیمای ج.ا.ا ، معاونت تحقیقات و برنامهریزی، «فصلنامه پژوهش و سنجش ، سال دهم، شماره ۳۴» ، تهران، ۱۳۸۲.
- هانتینگتون ، ساموئل، «نظریه برخورد تمدنها» ترجمه مجتبی امیری، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۸۴.
- عبدالله خانی، علی، «رویکردها و طرحهای آمریکایی درباره ایران» ، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، تهران ، ۱۳۸۶٫
- مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی،«نامه دفاع،ایران وآمریکا؛در بستر تعاملات نرم افزاری قدرت و امنیت،شماره دوم»تهران،۱۳۸۶
- دانشگاه عالی دفاع ملی،«راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم آمریکا»تهران،۱۳۸۶
- Joseph S.Nye, Soft Power: the Means to Success in World Poliics, New York: Public Affairs, 2004.