یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » ۱٫ «بررسی تطبیقی متغیرهای سیاسی و اجتماعی انقلاب‌های رنگی»

۱٫ «بررسی تطبیقی متغیرهای سیاسی و اجتماعی انقلاب‌های رنگی»



۱/۲ – مقدمه :

انقلاب رنگی که بایدآن راهمان انقلاب مخملی نامیدالگویی است که آمریکایی‌هابرای تسلّط براقمار وابسته به اتحادجماهیر شوروی سابق درمنطقه آسیای میانه واروپای شرقی طراحی نموده واستفاده می‌کنند.این نوع ازانقلاب که به عکس انقلاب‌های فرانسه،روسیه وچین در تعریف کلاسیک انقلاب نمی‌ گنجدعبارتست ازفرآیندانتقال حکومت ازدست یک عده به دست عده‌ای دیگربدون توسل به نظامی ‌گری وخونریزی؛که تحت حمایت‌های تبلیغاتی ومالی آمریکاوتعدادی ازدولت‌های اروپایی صورت می‌گیرد.

این مطالب ازسوی اشخاصی عنوان می شودکه پرفسورسیّدحمید مولانا(۱)اواخردهه ۱۹۸۰که اتحاد جماهیرشوروی درآستانه فروپاشی بوددرروسیه حضورداشت؛درزمان ناآرامی‌های مجارستان،آلمان شرقی وچک واسلواکی نیزطی سفرهایی که برای تدریس توسّط دانشگاههای آنجاازوی دعوت می‌شد،به این کشورهاداشت.ضمن اینکه وی دراصل دردانشگاه آمریکن واشنگتن مستقربودکه درآن زمان منشأ تولیداین پروپاگانداهامحسوب شده وبسیاری ازمطالعات ونظریه‌های روابط بین‌الملل ازآنجاپاگرفته است.

درماجرای۳۰ تیر۱۳۳۱ که ظرف مدت کمتراز۴۸ ساعت قوام السلطنه برکنارشدومصدّق دوباره نخست‌وزیرشد، وی شخصاً ناآرامی‌های بهارستان رامشاهده می‌کرد وپس از آن، کودتای ۲۸ مرداد را هم به چشم خودمشاهده کرد.دراین دوگفتارمهندس مهدی فضائلی وپرفسورمولاناقصددارندکه مبتنی بر چنین تجربه‌ای از یک دیدگاه تاریخی به بررسی و توضیح انقلاب مخملی بپردازند.به عبارتی،مطالب این گفتاررا به جای نقل ازمستندات رسانه‌‌ای بیشتربراساس شواهد وتجربه‌های عینی نگارندگان برای مخاطب بیان می شود

۱٫ – تاریخچه انقلاب‌های رنگی

با فروپاشی اتحادجماهیرشوروی،دوران به‌اصطلاح جنگ سردبه نفع ایالات متحده امریکابه پایان رسید ورهبری امریکادرسطح جهان تقریباًبه صورتی بلامنازع موردپذیرش افکارعمومی جهان قرار گرفت. بااین وصف،به اعتقاد بعضی کارشناسان،جنگ سرد هنوزهم(البته نه محدود به آن معنای اصطلاحی سابق) ادامه دارد. رهبری امریکا هنوز هم باچالش‌های فراوان و جدّی مواجه است و قطب‌های قدرت جدیدی نظیر روسیه، هند، چین و ایران درحال شکل‌گیری است. ایالات متحده امریکادرتلاش است که لااقل به طورغیرمستقیم این قطب‌ها رامهار کند.

دراین راستا، هرچندامریکادرمواردی نظیرعراق وافغانستان ازبه‌کارگیری راهبردجنگ سخت پرهیزی ندارد امّا، این رویکرد دربسیاری از مواردقابل استفاده نبوده وامریکامجبورمی‌شود که از رویکردهای جنگ نرم نظیر براندازی نرم وانقلاب رنگی استفاده نماید.

اصطلاح «انقلاب مخملی»که بعدهابه«انقلاب رنگی» معروف شد،نخستین باردرسال ۱۹۸۹ ودرخصوص جریانات به قدرت رسیدن «لاسلاو هاول»در جمهوری چک رایج گردید.پس ازآن،مشابه چنین جریاناتی در تعدادی از کشورهای آسیای میانه دنبال شد.

۲٫ – انقلاب گل‌رز گرجستان

درسال ۲۰۰۳، یک انقلاب رنگی در کشور گرجستان به‌وقوع پیوست.این انقلاب اززمان انتخابات پارلمانی کشورگرجستان درنوامبر۲۰۰۲ شروع شدکه درآن ۲ جریان «ائتلاف گرجستان نو»به رهبری ادوارد شواردنادزه(۲)و«تروئیکای گرجستان»به رهبری ساکاشویلی بایکدیگررقابت داشتند.دراوج رقابت ‌هاودر طول زمان رأی‌گیری،تروئیکای گرجستان مرتباًاظهار می‌کردکه پیروزاین انتخابات است. بااین وصف،زمانی که نتایج انتخابات به‌طوررسمی اعلام شد،حکایت ازپیروزی ائتلاف گرجستان‌نو داشت.

بلافاصله، تروئیکای گرجستان به نتایج اعلام شده اعتراض کردومدعی«تقلّب »درانتخابات شد. جنبشی به نام«کامارا»شکل گرفت که درواقع مسئولیت بسیج وسازماندهی اعتراضات مدنی علیه نتایج انتخابات رابه عهده گرفت. متعاقب آن،تجمعات واعتراض‌های خیابانی درسراسرکشورگرجستان گسترش پیدا کردودامنه آن،ادارات وسازمان‌های دولتی را نیزدربرگرفت.البتّه،دراین میان رسانه‌‌های غربی از جریان معترض حمایت به عمل آوردند.درنهایت،زمانی که آقای ادواردشوارنازده درصحن پارلمان حضور پیدا کرد که به طوررسمی فعالیت‌های دوره جدید راآغاز کند،معترضین بدون درگیری وممانعت وارد صحن پارلمان شده وآقای شوارنازده راکه درجایگاه سخنرانی قرارگرفته بود،به بیرون از پارلمان هدایت کردند.البته،دراین میان گویاقبلاًهماهنگی کامل بانیروهای انتظامی مستقردرداخل و خارج ازپارلمان صورت گرفته بود؛زیراهمانطورکه گفته شد،هیچگونه ممانعتی دراین خصوص مشاهده نشد.

بلافاصله، تروئیکای گرجستان پیروزی خود را به‌طور رسمی اعلام می‌کند وبه این ترتیب، ظرف چند هفته، انقلاب «گل رز» درگرجستان به تحقق پیوست.

نکته‌ای که نباید ناگفته بمانداینکه متأسفانه «فساد مالی»و«ناکارآمدی»ازجمله معضلات آشکاری بود که گریبانگیرائتلاف گرجستان‌نوبودوهمین ضعف،بسترلازم رابرای تحریک وگسترش اعتراضات فراگیر مردمی درکشورگرجستان فراهم آورد. از طرفی، حمایت‌‌های مالی غرب و پوشش رسانه‌ای قوی غربی‌ها از اعتراضات نیز بسیار تعیین کننده بود.

۳٫ – انقلاب «نارنجی» اوکراین

حدود یک‌سال پس از آن، یعنی درسال ۲۰۰۴،مشابه این جریان درکشوراوکراین اتفاق افتاد. این انقلاب درمقطع انتخابات ریاست جمهوری اوکراین شروع شد. اوکراین،بزرگ‌ترین کشوراروپایی بعد از روسیه است واز منابع نفت وگاز بسیار قابل ملاحظه‌ای برخورداربوده، ضمن اینکه ازنظرجغرافیای سیاسی نیزیک منطقه استراتژیک به‌شمار می‌رود. مجموع این امتیازات، غربی‌ها را ترغیب کرده است که در کشور اوکراین به‌دنبال استقرار دولتی باشند که تمایلات غربی آن پررنگ‌تر باشد.

در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری اوکراین درسال ۲۰۰۴، یاناگویچ که به روسیه گرایش داشت، با یوشچنکو که تمایلات غربی داشت،رقیب یکدیگر بودند؛که در این مرحله انتخابات به نتیجه نرسید و به مرحله دوم کشیده شد.درمرحله دوم، زمانی که نتیجه رسمی انتخابات اعلام شد،نشان داد که یاناگویچ با فاصله‌ای اندک به پیروزی رسیده است.یوشچنکوبلافاصله به نتیجه اعلام شده اعتراض و یاناگویچ رابه تقلب درانتخابات متهم کرد.دراین اثنا،جنبشی به نام«پارا»شکل گرفت که درواقع مسئولیت ساماندهی و گسترش حرکت‌هاواعتراضات وتجمعات مدنی رادراین خصوص به‌عهده داشت. فشارهای بسیار زیادی علیه کمیسیون انتخابات اوکراین ساماندهی شد.

امّا، باتوجّه به تأیید این کمیسیون و نیز تأیید پارلمان اوکراین،صحت و سلامت انتخابات و نتیجه اعلام شده همچنان برقرار ماند.متعاقب آن، معترضین فشارهای خودراتشدید کردند و در مناطقی از اوکراین تجمعات بسیار گسترده‌ای را سامان دادند. مخالفان همچنین، اطراف ساختمان نخست‌وزیری و دیگر ادارات و سازمان‌های مهم دولتی را به تصرف خوددرآوردند؛ به گونه‌ای که احتمال تجزیه کشور اوکراین بر سرزبان‌ها افتاد و وضعیت فوق‌العاده درآن اعلام شد.کمیسیون انتخابات اوکراین، نگران شد و نتایج اعلام شده را ملغی کرد و خواستار تجدید انتخابات گردید.

پس از آن، زمانی که دورجدید انتخابات ریاست جمهوری اوکراین شروع شد،تعدادی از طرفداران قبلی آقای یاناگویچ، به‌ویژه شخص وزیر دفاع دولت وقت، طرفداری خودرا از آقای یوشچنکو اعلام کردند ودرواقع وزنه مخالفان راسنگین‌ترکرده ودربدنه دولت ایجادشکاف نمودند.دردسامبر۲۰۰۴، درحضور بیش از۱۲ هزارناظر خارجی، امر رأی‌گیری انتخابات مجدد ریاست جمهوری اوکراین انجام شدوبه پیروزی یوشچنکومنتهی گردید. درخصوص این انقلاب هم دوباره شاهد کمک‌های مالی و حمایت‌های رسانه‌ای وسیاسی غرب از جریان مخالفان دولت هستیم. محورتبلیغات مخالفان علیه دولت وقت نیز فساد مالی و اداری و ناکارآمدی های آن می‌باشد.

۴٫ – انقلاب «لاله‌ای» قرقیزستان

چنین جریانی درسال ۲۰۰۵ درکشورقرقیزستان اتفاق افتاد. ازنظرزمینه‌‌های روانی انقلاب رنگی، می‌‌توان گفت که نفس تکراروتسلسل این پدیده دریک منطقه مشخص،امکان وقوع آن رادرکشورهای مشابه بسیارافزایش می‌دهد.به عبارتی، پس ازوقوع وبه ثمرنشستن انقلاب‌های رنگی درگرجستان و اوکراین،آن هم بایک توالی زمانی نسبتاً کوتاه،انگیزه‌های طرفین مخالف وموافق دولت دردیگر کشورهای آسیای میانه وقفقاز به‌شدت درراستای شکل‌گیری یک انقلاب رنگی دیگرتحریک شده بود.

انقلاب رنگی کشورقرقیزستان به انقلاب لاله‌ای مشهورشد.

کشورقرقیزستان هم مرزباچین وافغانستان است وازاین نظربرای ایالات متحده امریکایک منطقه استراتژیک محسوب می‌شود.شروع انقلاب لاله‌ای قرقیزستان به مقطع انتخابات پارلمانی این کشور و به طورمشخّص به زمانی برمی‌گرددکه بعضی نامزدهای مخالف دولت که خواستارشرکت در انتخابات پارلمانی بودند،رد صلاحیت شدند.این افرادکه بعضاًاز چهره‌های شاخص وسیاسی قرقیزستان بودند، در مقابل رئیس‌جمهور وقت آقای آقایف، اقدام به تشکیل ائتلاف کردند. در اثنای رقابت‌های انتخاباتی، جنبشی به نام «مقاومت جوانان» شکل گرفت که درواقع مسئول ساماندهی و گسترش تجمعات خیابانی را به طرفداری از« ائتلاف مخالفان دولت» به عهده داشت.

این تجمّعات در بعضی ازمناطق قرقیزستان با خشونت همراه شدواماکن دولتی نظیر فرودگاه و ادارات به تصرّف مخالفان درآمد. آقایف،رئیس‌جمهور وقت، ازقرقیزستان متواری شد و بعدها در مصاحبه خود، سفارت امریکا را مسئول راه‌اندازی« انقلاب لاله‌ای» در این کشور اعلام کرد.

۵٫ – ویژگی‌های مشترک انقلاب‌های رنگی

با توجه به ۳ موردانقلاب رنگی که دربالا تشریح شد،می‌توان به وجود چندویژگی مشترک درکلیه انقلاب‌های رنگی پی برد:

الف – شکل‌گیری انقلاب رنگی در«مقاطع انتخابات»صورت می‌گیرد.زیرا شفّافیت و جدّیت دسته‌بندی های سیاسی درمقطع انتخابات بیش ازدیگرزمان‌ها می‌باشد.به طوری که علاوه برنخبگان سیاسی، توده‌های مردم نیز به طورصریح‌تروجدّی‌تری درمقابل یکدیگر به جبهه‌گیری سیاسی می‌پردازند. ضمن اینکه،درمقطع انتخابات،افکارعمومی دنیانیزبه‌طور جدی‌تری وقایع کشورموردنظررادنبال می‌کند.

ب- انقلاب رنگی درکشوری اتفاق می‌افتدکه روابط دولت وقت بادولت‌‌های غربی خوب نیست وبه عبارتی،«این جریان مخالف دولت است که مورد حمایت غربی‌ها قرار می‌گیرد».

ج– ابعادایجابی وسلبی انقلاب رنگی به این صورت است که ازنظرایجابی«جریان مخالف دولت خواستار استقراردموکراسی»است وازنظرسلبی،خواستاررفع ناکارآمدی‌هاوفسادهای مالی واداری دولت وقت می‌باشد.

د- یک انقلاب رنگی زمانی به‌طورعلنی آغازمی‌شودکه سازوکارانتخابات اعم ازفرآیندبررسی صلاحیت هاویا نحوه اخذرأی وشمارش آرا،آماج فشارهاواعتراضات گروه مخالف دولت واقع می‌شود.

هـ- ازجمله ویژگی‌های اصلی یک انقلاب رنگی،«سرعت به نتیجه رسیدن»این پدیده است.برای توضیح این ویژگی که به عنوان آخرین ویژگی مشترک کلیه انقلاب‌های رنگی ذکرشد،لازم است که به تفاوت‌ های انقلاب رنگی وانقلاب واقعی و نیز تفاوت‌های انقلاب رنگی و براندازی نرم اشاره شود.

۶٫ – انقلاب‌های رنگی و انقلاب‌های واقعی

درخصوص انقلاب رنگی،بسیاری ازصاحب‌نظران عنوان «انقلاب»رابرای این قبیل پدیده‌هااستفاده نکرده وبه جای آن«کودتای بدون خونریزی»رااصطلاح دقیق‌ترومناسب‌تری می‌دانند.بین انقلاب رنگی و براندازی نرم نیز تفاوت وجود دارد که ذیلاً توضیح داده خواهد شد.

تفاوت‌های انقلاب رنگی و انقلاب واقعی عبارتند از:

۱- دریک انقلاب واقعی،نارضایتی ازنظام موجودهم عمیق است وهم ازدامنه گسترده‌ای برخوردار می‌باشد؛امّا،درانقلاب‌های رنگی شدّت وعمق نارضایتی‌هاکمتراست وحداکثرنیمی ازجمعیت جامعه را در برمی‌گیرد.

۲- انقلاب‌های رنگی به دنبال ایجاد تحولات اساسی و دگرگونی‌های بنیادین نیست.

۳- مؤلفه‌هایی نظیرشخصیت رهبر،حضورتوده‌هاووجودروحیه انقلابی نقش تعیین کننده‌ای در شکل‌گیری وپیروزی یک انقلاب واقعی دارد،امّادرانقلاب‌های رنگی اینگونه نیست.ازاین رو،در مقایسه با انقلاب‌های واقعی، نتیجه‌گیری از یک انقلاب رنگی باید خیلی زود و سریع محقق گردد.

۷٫ – انقلاب‌های رنگی و براندازی نرم

به طورکلّی،تفاوت‌های انقلاب رنگی وبراندازی نرم را می‌توان در ۲ مورد زیر خلاصه کرد:

۱- در براندازی نرم لازم است که تحولات به نحوی تدریجی ومتناسب با زمان پی‌گیری شود.

۲- دربراندازی نرم لازم است که عناصری ازمخالفان درنهادها ومناصب مختلف نفوذ پیداکرده باشند. به عبارتی،درمجموع می‌توان گفت که براندازی نرم به عکس انقلاب رنگی به صورتی تدریجی انجام می‌شود

ازجمله ویژگی‌هایی که ذیل بخش ۲ برای یک انقلاب رنگی ذکرکردیم،این بودکه غربی‌هاازجریان مخالف دولت که وظیفه راه‌اندازی انقلاب رابه عهده دارد،حمایت می‌کنند.نکته‌ای که دراین خصوص لازم به ذکر است، اینکه غربی‌ها سعی می‌کنند چنین حمایت‌هایی شکل علنی وآشکاربه خود نگیرد.از جمله راهکارهای غربی‌ها برای رسیدن به این منظور،تأسیس بنیادهایی نظیر«بنیاد سوروس» است. در جریان جنگ سرد،امریکایی‌هابه منظور کنترل نخبگان وهدایت تمایلات ایشان به سمت غرب ویالااقل کم‌رنگ ساختن گرایشات ضدغربی ایشان،این قبیل بنیادهای حمایتی را تأسیس کردند.

جرج سوروس بنیانگذاربنیاد سوروس،یهودی مجاری‌الاصل وتبعه امریکاست.عنوان اصلی این بنیاد «مؤسسه جامعه باز»است.«جامعه باز»ازجمله مفاهیم مطرح شده توسط کارل پوپراست.این بنیاد بویژه بعداز بحران مالی جنوب شرق آسیا،فعالیت خودرادرحوزه کشورهای آسیای میانه شروع کرد.محور فعالیت‌های این بنیادعبارتند از:۱- فعالیت‌های اقتصادی۲- فعالیت‌های مطالعاتی. درحال حاضر،بنیاد سوروس در۳۰ کشورجهان دفتر دارد.

بنیاد سوروس باواسطه«بنیاد ویلسون»وبااستفاده ازعواملی نظیر«کیان تاج‌بخش»و«هاله اسفندیاری» حتّی توانسته بود دامنه فعالیت‌‌های خودرابه کشورایران نیزسرایت دهد.دراین خصوص،به عنوان مثال، این عوامل موفق شده بودندکه عناوین وموضوعات پایان‌نامه‌های محصلین ایرانی خارج ازکشوررابه نحوی هدایت وسامان‌دهی کنند که ازآن طریق،اطلاعات داخل کشوربه راحتی دراختیاربیگانگان قرار گیرد.

۸٫ -جمع بندی تعاریف و مصادیق انقلاب های رنگی :

آنچه در۳کشورگرجستان،اوکراین وقرقیزستان دردهه اول قرن ۲۱میلادی اتفاق افتادوبه «انقلاب رنگی»مشهورشد،هرچنددارای زمینه هاوعوامل داخلی سیاسی،اقتصادی،فرهنگی وتاریخی بود،امّا اساساً به دلیل تلاش قدرت‌های برون منطقه‌ای به‌ویژه امریکابرای پرکردن خلأقدرت ایجادشده در اروپای شرقی وآسیای مرکزی وقفقازواجرای راهبردهای جهانی ومنطقه‌ای آنان رخ داد.دراین حرکت‌ها،برخلاف انقلاب‌های اصیل و واقعی که درآن‌ها نقش اصلی راعوامل داخلی ایفامی‌کنند، کمک‌ های گسترده اقتصادی وتبلیغاتی غرب به‌ویژه امریکادربسیج وبه صحنه آوردن معترضان نقش اساسی داشت ورهبران معترضان ازسوی دولت‌هاورسانه‌های غربی به‌عنوان نجات دهندگان این جوامع شدیدا تبلیغ شدند.درعین حال،این جوامع پس از به قدرت رسیدن سران گروه های معترض، راه ثبات و توسعه را نپیمودند و مشکلاتشان ادامه یافت.

۲٫ دخالت بیگانگان عنصر همیشگی در انقلاب های مخملی

۲/۲- سیر تایخی :

اوضاع ومناسبات مختلف حاکم برجهان ظرف ۲۰۰ سال گذشته را که مطالعه کنیم،می‌بینیم درابتدا زمانی که شرایط جهان بطورکامل درتسلّط چندامپراطوری محدودنظیرچین،آلمان، فرانسه،انگلستان، عثمانی واتریش ومجارستان بودتعدادکشورهایی که ازیک حاکمیت مستقل برخوردار باشند انگشت شماربوده وکلیه کشورهایاجزء قلمرواصلی امپراطوری‌هاویاازمستعمرات آنهامحسوب می‌شدند.

وقوع جنگ‌های جهانی اول ودوم باعث زوال امپراطوری‌ها شد.درسال ۱۹۴۵ که سازمان ملل وچند سال بعد ازآن زمانی که یکی اززیرمجموعه‌های اصلی آن یعنی یونسکو تأسیس می‌شود تعداد اعضای آنها کمتر از ۵۰ کشوراست که ظرف ۵۰ سال اخیربه حدود چهاربرابرافزایش پیدا می‌کند.به عبارتی، پس از فروپاشی امپراطوری‌ها به فاصله۵۰ سال گذشته شاهد ظهوروتکثیر فزاینده دولت ملت‌های تازه استقلال یافته می‌باشیم. موازی این پدیده،شاهد ظهوریک پدیده منفی هستیم که عبارتست ازبروز کودتاهای متعدد در داخل این دولت ملت‌ها.

شکل این کودتا درابتدابه صورت نظامی بودونیروهای نظامی نقش محوری کودتاهارا به عهده داشتند. دردهه ۱۳۲۰ شمسی کودتاهای متعددی درکشورترکیه صورت گرفت.درآمریکای لاتین هر ماه شاهد یک کودتابودیم.درخود ایران طی یک قرن گذشته لااقل سه مورد کودتای نظامی اتفاق افتاده است.نخست،کودتای محمدعلی شاه،معروف به استبدادصغیربودکه باحمایت روسیه صورت گرفت و شکست خورد.مورددوم،کودتای رضاخان وسید ضیاء بودکه محمل انتقال قدرت ازقاجار‌هابه پهلوی‌ها شدوسومین موردکودتای نظامی،کودتای مشهور ۲۸ مرداد بود.

با این وصف، از۳۰ سال پیش به این طرف،مشاهده می‌شود که سیل کودتاهای نظامی درکشورهای جهان فروکش کرده است.دلایل این ام را می‌توان دردو عامل زیرخلاصه کرد.عامل نخست افزایش جمعیت و عامل دیگر افزایش آگاهی‌های سیاسی آحادمردم در کشورهای جهان بوده که باعث شده است انجام کودتاهای نظامی در کشورها گران تمام شده و کودتاگران به فرض موفقیت در تصاحب حکومت، نمی‌توانند مشروعیت سیاسی لازم را کسب نمایند. از این‌رو، کشورهای استعمارگری نظیر آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه و حتی ایتالیا در تلاش برای سرنگون‌سازی حکومت‌‌‌های مخالف خود، به جای کودتای نظامی،دو روش دیگرطراحی و اجرا کرده‌اند. روش نخست، اعمال تحریم اقتصادی می‌باشد. شیوه دیگر،تحمیل فشارهای سیاسی از طریق رسانه‌ها،احزاب وسمن‌ها می‌باشد که این روش به ویژه از ۲۰ سال اخیر شروع شده است.

در این ارتباط می‌توان به دوعنوان سند رسمی دولت ایالات متحده آمریکا اشاره کرد که به صراحت به کارگیری چنین روش‌هایی راعلیه دولت‌های مخالف آمریکاتوصیه می‌کند.مورد نخست، سند شماره ۶۸ می‌باشد که بیانگر استراتژی سیاسی ونظامی آمریکا بعد ازجنگ جهانی دوم بوده و به دنبال تأمین وپاسداری از منافع سیاسی واقتصادی آمریکادرداخل و خارج از آن کشوراست.مورد دوم،سند شماره ۱۳۰ شورای امنیت ملی آمریکاست که درآن به صراحت ذکرمی‌شود که«دولت آمریکا باید از ابزارهای قدرت نرم نظیررسانه، احزاب سیاسی، گروه‌های مردمی و شیوه‌های روانی به نحو حداکثر استفاده کرده وتا حد امکان آن را جایگزین دخالت‌های نظامی نماید.»

دراین راستا،ایالات متحده آمریکاکشورکوبارابه عنوان نخستین هدف تهاجمات رسانه‌ای خود مشخص می‌کند. به عبارتی، آمریکا که تا قبل از تصویب سند ۱۳۰ شورای امنیت ملی، فقط یک برنامه رادیویی در کوبا داشت از آن زمان به بعد اقدام به پخش مستقیم و زنده یک برنامه تلویزیونی در این کشور نموده و از آن طریق فشار بسیار زیادی علیه حکومت کاسترو اعمال کرد.
۳/۲- مراحل شکل‌گیری یک انقلاب مخملی:

مراحل شکل‌گیری یک انقلاب مخملی دریک کشورمشخص را می‌توان درپنج مرحله توضیح داد. البته قبل از اینکه بخواهیم این پنج مرحله رابطورمفصل شرح دهیم ابتدالازم است که این نکته رامتذکر شویم که دریک انقلاب مخملی همیشه بایددست دخالت یک یاچند دولت بیگانه که باحکومت وقت معاندت دارنددرمیان باشد.

الف. مرحله نخست شکل‌گیری یک انقلاب مخملی،«ذهنیت‌سازی گروهی ازافرادجامعه هدف به سمت پذیرش ارزش‌های غربی(به ویژه آمریکایی)»است.این مرحله بصورتی تدریجی ودرطول زمان دنبال می‌شود.لذامی‌تواندازنظرمسئولان حکومت وقت کاملاً پوشیده بماند.به عنوان مثال،بسیاری معتقدند که ایالات متحده آمریکادرقالب طرح مارشال(۳)درواقع به دنبال ترویج ارزش‌هاوگرایشات آمریکایی درکشورهای اروپایی بود؛که البتّه موفّق هم شدزیراکه می‌بینیم درآن زمان بازارمشترک اروپابه اتحادیه اروپاتغییرپیدا می‌کندونهادهای مالی و تجاری اروپایی‌هادقیقاً منطبق با الگوی آمریکایی تنظیم می‌گردد.

اما درخصوص ایران،سه مؤلفه جامعه‌شناختی وجوددارد که می‌‌تواند اهمیت وحساسیت این مرحله نخست را افزایش دهد. مؤلفه نخست،جوان‌ بودن جمعیت ایران است.مؤلفه دوم، این واقعیت است که جمعیت ایران تقریباً به یکباره دوبرابررشد داشته است.وسومین مؤلفه،این واقعیت است که ایران به دلیل برخورداری از رشدسریع اقتصادی با شکل‌گیری طبقه متوسط متورمی روبه‌رو می‌باشد که هنوز ارزش‌های چندان تثبیت شده‌ای پیدا نکرده است.

از این رو،درراستای پیش‌گیری ازانقلاب‌های مخملی درایران توجّه به این مرحله واهتمام به جلوگیری از به ثمرنشستن آن بسیارضروری و تعیین کننده است.آمریکایی‌ها درحال حاضردر تلاش هستند که از طریق نفوذ دراحزاب و رسانه‌های موجود ودرصورت امکان، راه‌اندازی احزاب ورسانه‌های جدید به اهداف خود در این مرحله دست پیدا کنند. البته در این خصوص راه‌اندازی سمن‌های سبز و فمنیستی نیز می‌تواند در راستای چنین اهدافی بکار گرفته شود.

ب. دومین مرحله شکل‌گیری یک انقلاب مخملی،« ایجادتشکّل‌های سازمانی مورد نیاز آن» است.

ج. سومین مرحله آن،«تعیین رهبریارهبران یک انقلاب مخملی»است.به عنوان نمونه،گورباچف و شوارنادزه،رهبرانی بودند که برای تحرکات غرب علیه اتحادجماهیر شوروی سابق تعیین شدند.

د. مرحله چهارم شکل‌گیری یک انقلاب مخملی، راه‌اندازی یک جریان مشخص است. برای راه‌اندازی چنین جریانی به دو طریق عمل می‌شود. کشورهای غربی از طریق رصد اوضاع و تحولات داخلی کشور هدف به دنبال مشاهده بحران‌ها کمین می‌کنند و در صورت مشاهده کوچکترین بحرانی از آن به عنوان حربه تبلیغاتی خود علیه حکومت وقت استفاده می‌نمایند. در روش دوم، این خود کشورهای غربی هستند که در داخل کشور هدف به ایجاد بحران اقدام می‌کنند و بر اساس آن جریان اجتماعی و سیاسی مخالف حکومت وقت را به وجود می‌آورند.

هـ . پنجمین مرحله شکل‌گیری یک انقلاب مخملی،«انتخاب شعاریاشعارهای مناسب برای ترسیم آرمان یا آرمان‌های اصلی جریان مخالف»است. که دراین خصوص مشاهده می‌شودکه معمولاًعناوینی نظیر دموکراسی، آزادی، مشارکت،حقوق‌بشر، فمنیسم و یا جامعه‌مدنی به عنوان آرمان‌ها و شعارهای این جریانات تعیین می‌گردد. به عنوان نمونه، همین ایده «جامعه مدنی» از اوایل دهه ۱۹۸۰ به بعد رایج شده است و پس از جمهوری‌های شوروی سابق به ایران سرایت پیدا کرده است.

برای اینکه یک انقلاب مخملی پس از شکل‌گیری، به هدف اصلی خود که تغییر حکومت وقت است دست پیدا کند لازم است که دو عامل اصلی زیر در کشور هدف محقق باشد.

الف. نخست، نخبگان کشورهدف نسبت به پایه‌‌های مشروعیت حکومت وقت،بسیارناراضی باشند البته صرف تردیدداشتن نخبگان راجع به مشروعیت حکومت وقت نمی‌تواندبه موفقیت یک انقلاب مخملی علیه آن بیانجامد.

ب. عامل دوم، وجود یک الگوی مشخص است که بتواند گرایش‌های مردم را به سمت خود جلب نماید. به عبارتی اگر یک الگوی مشخص و ازقبل تبیین شده وجود نداشته باشدویانتواند گرایشات مردم را به خود جلب نماید، آنگاه انقلاب مخملی مورد نظر به موفقیت نخواهد رسید.

بااین توضیحات،آنچه درخصوص ناآرامی‌های اخیرکشورایران می‌توان گفت این حقیقت است که غرب در تهییج و ترغیب آشوبگران درحوادث اخیر به عنوان حربه‌ای برای تضعیف نظام و ایجاد اغتشاش در کشوربهره گرفته است.

درچنین شرایطی لازم است بین نهادهای سه‌گانه دولت،دانشگاههاواتاق‌های فکرورسانه‌هادرکشور همگرایی بیش از اینها باشد. به عنوان مثال، درجامعه‌ای نظیر ایالات متحده آمریکا،این سه نهاد در بیش از۹۰ درصد مبانی نظام خود با یکدیگر هم راستاوهم جهت می‌باشند.به دیگرسخن، برای اینکه یک جامعه ازناحیه ذهنیت‌سازی‌های منفی مخالفان ومعاندان خوددچارآسیب وبحران نشودلازم وضروری است که این نهادهای سه‌گانه توافق وهمگرایی بالایی راجع به اصول نظام داشته باشند.


۴/۲ – ظهور و سقوط کودتای مخملی

مثلاًپروژه «دموکراسی و نظامیان در آمریکای لاتین» باسرمایه گذاری هنگفتی تحت هدایت ونظارت «آژانس توسعه بین المللی» و«مرکز ویلسون» کوشش کردبه جای کودتاهای نظامی اهداف سیاست خارجی آمریکا را از طریق رسوخ درنهادهای مدنی ومردمی وبه طریق آموزش و پرورش ژنرال ها و نظامیان به مبانی اصلاحات ودموکراسی جامه عمل بپوشاند.پروژه «دموکراسی و جامعه مدنی» نیز به طورمشخص برای جابه جائی قدرت و براندازی رژیم های تحت تسلط شوروی تنظیم شده بود. توسعه مدلولات فکری، فرهنگی و سیاسی اینگونه پروژه هاباقراردادهائی که نهادهای سیاسی و امنیتی آمریکا با استادان همفکر خود منعقد می کردند، به دانشگاه ها واگذار شده بود.

مشروعیت علمی و فکری «پروژه دموکراسی»که کودتاهای مخملی ورنگین حاصل آن بود، از آن رشته آثارسیاسی سرچشمه می گرفت که کمک سیاسی استوارفقط از طریق نفوذدرنهادهای جامعه مدنی کشورهای موردنظر امکان دارد و نخبگان شورای امنیت ملی که طرفدار تأسیس سازمان هائی مثل «سازمان اعطای دموکراسی» شدند به اصطلاح معروف نان و آب خود را در کتابی که ویلیام آ.داگلاس در سال ۱۹۷۲میلادی به نام توسعه دموکراسی تحریرکرده بود، پیدا کردند.داگلاس،یکی از کارشناسان سیاسی و فرهنگی آمریکا نتیجه گرفته بود که دموکراسی آمریکائی بهترین کشتی برای نجات نظام جهانی وتحقق اهداف ومنافع سیاسی و اقتصادی آمریکااست.داگلاس درکتاب خود «جمعیت کشورهای درحال توسعه آسیائی، آفریقائی و آمریکای لاتین» راشبیه «بچه ها» وکودکانی دانست که عقب افتادگی آنها «نتیجه روش ورفتارسنّتی» بوده و توسعه نیافتگی آنها در«دنیای سوم»حاصل علیل بودن فکری است و بنابراین، این گونه کشورها احتیاج به درس و نظم و «کنترل اجتماعی» دارند و دموکراسی نوع آمریکا این وظیفه را بهتر از اقتدارگرائی می تواند انجام دهد.

این نظریه پردازی وتحلیل داگلاس گرچه از نظراخلاقی وادب توهین آمیزواز جنبه واقعی وحقیقی ناصحیح بود، ولی به طورزیرکانه ازافکار و وضع روانی آینده از روشنفکران و نخبگان دنیای سوم که با حقارت و رعب تاریخی شیفته غرب شده ومقلّد افکار و ارزش های اروپا و آمریکا بودند، حکایت می کرد. داگلاس نیز مانند بسیاری از سردمداران غرب درک کرده بود که روشنفکران غرب زده شرق و توده های خوش باور متمایل به غرب، استقلال فکری نداشته، شخصیت و مشروعیت کار خود را در دستاویزی به الگوهاو تکرارنوحه های غرب می دانند.افکاردموکراسی وجامعه مدنی که به مدت یک قرن از اروپا به آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین تراوش کرده،خوراک تازه به دوران رسیده هارا تشکیل می داد، اینک می تواند عمومیت پیدا کرده و وسیله ای برای بسیج عمومی باشد. چندی بعد داگلاس به سمت مشاور ارشد شورای امنیت ملی آمریکا منصوب شد.

طرفداران«پروژه دموکراسی»درمحافل سیاسی ومجالس نخبگان آمریکا،به ویژه«شورای روابط خارجی»براین عقیده بودندکه سیاست تعویض دولت های خارجی باکودتا(مثل ایران،گواتمالا، هائیتی، نیکاراگوئه) باواقعیت های اقتصاد جهانی امروزی موافقت نداشته،علاوه برآبروریزی باعث بحران وافول مشروعیت نظام سرمایه داری ودموکراسی صنعتی غرب می شودوپیوند زدن دموکراسی غرب ،تنهاراه نجات ازاین بحران است. آنها همچنین عقیده داشتندکه اگربتوانندشخصیت هاونخبگان سیاسی مشخصی رادرنظام های شوروی،لهستان، چکسلواکی،آلمان شرقی،مجارستان وسایرکشورهای کمونیستی رابه طرف خود جلب کرده وکنترل کنند، موفق خواهند شددرزمان مناسب از این گروه ها و افراد برای براندازی رژیم ها استفاده کنند.

«شورای روابط خارجی» آمریکایک سازمان غیردولتی ولی متعلق به هیئت حاکمه آمریکا است که نفوذ فوق العاده ای درسیاست خارجی و جهانی آن کشور داشته است. این شورا در ۱۹۲۱ میلادی پس از پایان جنگ جهانی اول به دست گروهی از سرمایه داران بزرگ وصاحبان و سهام داران شرکت ها و بنگاه های مهم ومدیران برجسته بانک هاومؤسسات ملی آمریکادرشهرنیویورک تأسیس شد.این شورا که اکنون ۳۳۰۰ عضودارد وبه طور مساوی بین نیویورک وواشنگتن و بقیه آمریکاتقسیم شده،از نخبگان و سردمداران و دولتمردان سیاست خارجی آمریکا تشکیل شده و شامل عده قابل توجهی از صاحبان وسردبیران ونویسندگان مطبوعات و رسانه های بزرگ آمریکاوهمچنین فرهنگیان و حقوقدانان سرشناس سیاست های بین المللی و خارجی این کشور است.

عضویت در این سازمان محدود و فقط با دعوت و انتخاب خود اعضا صورت می گیرد و هزینه های آن را شرکت های بزرگ اقتصادی ومالی و بنیادهای مهم آمریکا مثل بنیادراکفلروبنیاد فورد وغیره و قرارداد های مطالعاتی و تحقیقاتی باسازمان های دولتی تأمین می کند.

شورای روابط خارجی آمریکا در نیل به اهداف خود،مجله بانفوذی به نام «فارین افیرز»(امورخارجی) داردوجلسات و سمینارهای آن به طورمرتب تشکیل می شود.طبق اظهارات دیویدراکفلرسرمایه دار معروف آمریکاورئیس افتخاری شورای روابط خارجی که در هفتادوپنجمین سالگرد تأسیس این سازمان ایراد شد، این شورا «در مدت نزدیک به هشت دهه به صورت عالی ترین مدرسه آمریکا برای سیاستمداران در خدمت بوده است و بصورت مرکز و جایگاه اصلی برخورد بین رهبران آمریکا و سیاستمداران خارجی و شخصیت های بین المللی به شمار می رود.»

واژه سازی،عنوان نویسی و نام گذاری برحرکات سیاسی یکی از شیوه های تبلیغاتی وکنترل آمریکا ست. واژه های «تغییر»،«اصلاحات»،«جامعه مدنی»،«مشارکت» و«کارگزاران دموکراسی»عناوینی است که سازمان های آمریکائی برای استراتژی نفوذ وپروپاگاندای خودانتخاب کرده وترویج داده اند.در جریان فروپاشی شوروی و انقلابات مخملی در اروپای شرقی این واژه ها و مفاهیم مسیر جابه جائی قدرت و کمیت و کیفیت آن را تعیین می کرد. تأسیس احزاب و گروه های جدید، تشکیل سازمان های غیردولتی تحت عناوین ویژه وعوام پسند،حمایت مالی و سازمانی ازروزنامه ها و مجلات و رسانه ها بخشی ازاین جریان «براندازی رژیم» هاست.

ویلیام کولبی،رئیس سابق «سیا»درمقاله ای درشماره مارس ۱۹۸۲«واشنگتن پست»اظهارداشت: «اکنون لازم نیست که ما به عملیات سابق خود برگردیم. بسیاری از این گونه عملیات و برنامه ها به طور باز تحت نظر سازمان های جدید و به طور کاملاً عمومی اکنون به اجرا درمی آید.»

۲٫ دستور العمل مرکز سابان برای کودتای مخملی

شرح مختصری درباره مرکز سابان

درادامه بررسی سیرمداخلات ایالات متحده امریکادرامورداخلی ایران که از طریق سازمان های دولتی ، نیمه دولتی وخصوصی آن کشورصورت می پذیردبه بررسی یکی ازمراکز و سازمان های بظاهر غیر دولتی امریکائی می رویم ویکی از دستورالعمل های این سازمان برای دخالت درامور داخلی ایران وتغییر حاکمیت را واکاوی می نمائیم .این نکته شایان ذکراست که بدلیل جلوگیری از اطاله بحث فقط سرفصل هاوعناوین کلی گزارش که به موضوع مورد بحث یعنی «عملکرد نظام استکباری درراه اندازی انقلاب رنگی درایران»می پردازد ،ارائه گردیده اند .

مرکزسابان وابسته به« اندیشکده آمریکایی بروکینگز»که درواقع بازوی فکری استراتژیک دموکراتها محسوب می گردد طی گزارشی ۱۶۰ صفحه‌ای تحت عنوان«کدام مسیر به سمت ایران؟» که شامل یک مقدمه و ۹بخش می شود،به بررسی ۹ سناریو و گزینه برای برخورد آمریکا با ایران پرداخته است.

در این گزارش پس ازطرح سناریو های مختلف درمقابله بانظام جمهوری اسلامی ایران بهترین سناریو راطراحی واجرای«انقلاب مخملی»می داندوازوقوع آن استقبال نموده واجراکنندگان آنراحمایت می کند .

این گزارش توسط شش تن از استراتژیست‌های وابسته انستیتو بروکینگز به نام‌های«کنت ام پولاک » مدیر سابان،«مارتین ایندیک »سفیر اسبق آمریکا در سرزمین‌های اشغالی،«دانیل ال بای من »، «سوزان مالونی »، «مایکل ای اُ هانلون »، «بوروس ریدل » تهیه شده است.

* مقدمه گزارش

مقدمه این گزارش به بررسی وضعیت موجود ایران و دلایل انتخاب گزینه‌های سیاست‌ آمریکا نسبت به ایران پرداخته است که از نکات قابل توجّه آن می توان به جملات زیر که ازمتن این گزارش استخراج شده اشاره نمود.

– آمریکا نمی‌تواند از اهمیت ایران چشم بپوشد.

– درانتهای عصر بوش، قدرت ایران درمنطقه ارتقا یافته واز سوی دیگر آمریکا درمنطقه تضعیف شد.

– مراکزمطالعات استراتژیک آمریکا،درابتدای عصراوباما،به ناچاربه مطالعات گسترده جهت یافتن راه‌حلی برای مسأله‌ی ایران پرداختند.امّا هرچه تلاش می‌کنند، نمی‌توانندازاین حیرت وسردرگمی خارج شوند.

– اوباما، هم‌زمان با استفاده از اهرم فشارهای بین‌المللی، درچارچوب استراتژی هویج و چماق، تلاش می‌کند به ایران نزدیک شده ودست دوستی بدهد. امّا معلوم نیست که این سیاست موفّق گردد، لذا بهتر است انتخاب‌های جایگزین و فوری برای آن اندیشیده شود.

– امام خمینی با انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، نظام دوقطبی خیرو شررا تبیین نمود، که درآن آمریکا قطب شرّ، و ایران قهرمان قطب خیر در جهان است.

– احمدی‌نژاد به این ایدئولوژی باور دارد.

– آیت‌الله خامنه‌ای نیزهمچون امام خمینی به آمریکامشکوک است.

– جبهه‌ی سخت درون نظام – اصول‌گرایان – ، بیشتر به تقابل باآمریکا فکرمی‌کنند.

دیدگاه تهران

– ایران خود را همزمان خیلی موفّق و قوی، و خیلی ناموفّق و ضعیف می‌داند.

– رفرمیست‌ها به دنبال رابطه و اصول‌گرایان کمتر مایل به رابطه با آمریکا هستند.

– آیت الله خامنه‌ای به آمریکامشکوک است وبه اصول‌گراهانزدیک‌تراست،اما واقعیت‌های اقتصادی را قبول دارد.

– سیاست ایران مبتنی برقوانین اینرسی حرکتی عمل می‌کند،لذاشانس آمریکابرای موفقیت بسیارکم است.

– رفتار ایران برای آمریکاعجیب و غیرقابل پیش‌بینی است.

– دولت‌مردان آمریکا ازایران ناامید شده‌اند،نه زمانی که به دنبال رابطه بودند به نتیجه‌ای رسیدند، و نه در زمان مقابله و جنگ موفق به مهار ایران شده‌اند.

– فشارهای آمریکا به تهران،تاکنون هیچ تغییری در سیاست خارجی این کشور ایجاد نکرده است.

– در آمریکا، همواره سیاست آن کشور درنسبت با ایران با ناکامی و شکست مواجه شده است.

– آمریکا با حمله به افغانستان وعراق،موقعیت خود رادرمنطقه تضعیف نمودومحبوبیت خودرا از دست داده و این به سود ایران شده است.

– درنبردحزب الله واسرائیل ونبردحماس واسرائیل نیزشکست اصلی ازآن آمریکاوپیروزصحنه ایران بود.

– آمریکا دراثراین تغییرصحنه شوکه شدومجبوربه اتخاذروش‌های جدّی برای بازیابی نقش خود در منطقه گردید.

– گاهی به نظرمی‌رسد، مناسبات ایران وآمریکادر یک خلاء شکل می‌گیرند،حال آن‌که این‌گونه نیست وکشورهای زیادی مانندروسیه وچین واتحادیه اروپاوکشورهای همسایه ایران دراین موضوع دخیل هستند.

– زمان به سرعت در حال گذر است، و عصر اوباما آخرین فرصت آمریکاست.

– ایران تا ۲۰۱۰ یا حداکثر۲۰۱۵ به سلاح هسته‌ای دست می‌یابدودر آن‌صورت گزینه‌ی نظامی بسیار دشوارمی‌شود. امّا هم‌چنان گزینه‌ی تغییرحکومت باقی می‌ماند.

درپایان مقدمه هدف اصلی گزارش،«ارائه مهم‌ترین گزینه‌های سیاست آمریکابرای ساختن یک استراتژی جدید علیه ایران»معرفی و در ادامه آن در مجموع به ۹ گزینه در مورد ایران اشاره شده است که این ۹ گزینه به چهاربخش مجزا تفکیک شده‌اند.

بخش نخست این گزارش در مورد دو گزینه‌ی دیپلماتیک است.

بخش دوم در مورد سه گزینه‌ی نظامی است.

بخش سوم این گزارش درمورد سه گزینه‌ی تغییرحکومت است، که حمایت ازانقلابات مردمی،یا شورش‌های قومی،ویا مساعدت درکودتای نظامی را دربر دارد.

و درنهایت بخش چهارم این گزارش نیز در مورد بازدارندگی ایران از طریق تحدید است.

‌همچنین در مقدمه گزارش به این نکته اشاره شده است که« این ۹ رویکرد هزینه‌ها و مخاطرات خاص خود را دارند. این به خاطر کمبود تحقیقات ومطالب نیست، بلکه به خاطرسختی موضع ایران است .شایدروزی یک کسینجریا جرج کنان جدیدی ظهورکندکه راه‌حل متفاوت وساده‌تری پیش‌نهاد کند.

همچنین کارشناسان تهیه کننده گزارش تاکید نموده اندکه«بهترین استراتژی آمریکا بدون شک این خواهد بود که چند گزینه از۹ رویکردمزبور را به صورت یکپارچه به‌کارگیرد»وضمناً اعتراف نموده اندکه« نگارش استراتژی درمورد ایران بسیار سخت است، و باید نقش ایران رادر صحنه تبیین نمود.»

بخش یک: گزینه‌های دیپلماتیک

دراین بخش با اشاره به اینکه «مسیر اوباما بسیارسخت ودشوار است »و«جنگ هشت‌ ساله در افغانستان و شش ساله درعراق، آمریکا را ازورود به یک میدان نبرد جدید برحذر می‌دارد» سه پرسش‌ به شرح زیرمطرح نموده:

۱- آیا تهدیدها وتحریم‌های اقتصادی و دیپلماتیک می‌تواندمنجربه تغییر سیاست‌های ایران در نسبت با جامعه‌ی غربی شود؟ چه نوع تحریم‌هایی بیشترین امکان موفقیت را دارد؟ و چگونه آمریکا می‌تواند دیگر قدرت‌های بزرگ را قانع کند که با آمریکا بر علیه ایران همکاری کنند؟

۲- آیا مشوق‌ها( هویج‌ها) باچماق یا بدون چماق می‌تواند تهران رابه تغییررفتارمجاب کند؟ ذات این هویج‌ها بایدچه باشد؟ وچگونه آمریکا می‌تواند این مشوق‌ها را به ایران بدهد که ضعف او تلقی نشده و اصول‌گرایان را گستاخ نکند.

۳- واشنگتن از کجا بداند که ایران درباره‌ی مناسبات دیپلماتیک جدّی است یا این‌که با طولانی کردن مذاکرات در حال خریدن زمان است برای هسته‌ای شدن؟وآورده است:

« پاسخ‌ها به این سه پرسش، منجر به دو رویکرد متضاد شده است:

۱- نسخه‌ی بازسازی شده‌ی استراتژی هویج و چماق بوش.

۲- روش حذف چماق و فربه کردن هویج. زیرا تهدید همواره موجب تقویت ایران می‌شود. هضم ایران در اقتصاد جهان می-تواند نمونه‌ای از آن باشد »

* فصل یک: اقناع

این گزارش هدف در پیش گرفتن گزینه اول را «قانع کردن دولت ایران برای تغییررفتارخود در مسایل حساس ومهم برای آمریکاست.«معرفی واضافه می کند«این سیاست باپیام نوروزی اوباما آغاز شد که: «ما از ایران می‌خواهیم که درجایگاه درستی درارتباطات بین‌الملل خودقرار گیرد.» و درواقع او رژیم ایران را قبول کرد درصورتی که به خواسته‌های آمریکا و جوامع بین‌المللی احترام بگذارد. »

کارشناسان تهیه کننده این گزارش درتحلیل ضعفهاوقوتهای درپیش گرفتن این سیاست آورده اند که:«به صورت بالقوه سیاست اقناعی درچندماه به نتیجه می‌رسد.به صورت نظری آمریکاو هم‌پیمانانش سریعاًبه بسته‌ی پیشنهادی از گزاره‌های مشوق و گزاره‌های بازدارنده دست‌ خواهند یافت. و این سرعت عمل در مورد پاسخگویی ایران نیزصادق خواهد بود.بااین همه، مذاکرات سیاسی داخلی و دیپلماتیک خارجی وماهیت این سیاست برای به نتیجه رسیدن به سال‌هاوقت نیاز خواهد داشت. برای مثال ایرانی‌ها استنتاج می‌کنند که باقبول درخواست جامعه‌ی بین الملل به صورت یک طرفه برنامه‌ی اتمی خودراخاموش می‌کنند،وبااین کارمنابع بسیارباارزش خودراهدرمی‌دهند.سختی گزینه‌ی هویج وچماق این است که زمان شکست آن مشخص نیست.«واین گزینه راآمریکا نمی‌تواند به تنهایی انجام دهدوحتماًنیازمند همکاری‌های بین‌المللی است.اهرم اصلی این سیاست،بایدشورای امنیت سازمان ملل باشد.»

درادامه این گزارش ضمن مطرح نمودن مشوّقهایی درزمینه اقتصادی،سیاسی وامنیتی که می توان به ایران دادپیشنهاد شده که«آنچه آمریکابه عنوان مشوّق به ایران می‌دهدبایدحکم هویج بزرگترراداشته باشد.»

این گزارش همچنین شروط آمریکابرای ایران را نیز با درج این جملات مطرح نموده است:«آمریکا ایران را در شرایطی می‌پذیرد که سه مسأله رفع شده باشد:

۱- برنامه‌ی هسته‌ای منتفی شود.

۲- حمایت از حزب‌الله و حماس منتفی شود.

۳- تغییر نقشه‌ی وضع موجود منطقه از سوی ایران کنار گذاشته شود»

این گزارش با انتقاد ازبوش بخاطر علنی نمودن سیاست هویج و چماق آورده«:رهبران آمریکانباید هم‌چون اوبامابه طورعلنی سیاست هویج وچماق رادرانظارعمومی مطرح کنندچون درمورد گورخرهاست وموجب رنجش طرف ایرانی می‌شود.اوباما اشتباه کردکه درسخنرانی خود هم‌چون بوش آن را علنی بیان کرد. »

نویسندگان گزارش دربیان محاسن سیاست هویج وچماق ضمن تحسین عملکرداصلاح طلبان درقبال آمریکا آورده اند:«شواهدی وجود داردکه این سیاست می‌تواندموفق باشد.در۸۳-۱۳۸۲ برخی مسئولان سیاسی ایران آن را پذیرفتند.مذاکرات(ترویکای اروپا)با ایران درآن زمان،دستاوردهایی داشت»همچنین در گزارش به محاسن اقتصادی سیاست هویج و چماق نیزاشاره شده است:«باتوجّه به بحران اقتصادی موجود در غرب،این سیاست، هزینه‌های آمریکا را پایین می‌آورد و ضمناً مراوده‌ی تجاری با ایران به اقتصاد آمریکا کمک می‌کند.»

این گزارش معایب سیاست هویج و چماق را نیزبه شرح زیر برشمردهاست:

– آمریکا مجبور است با سایر کشورها در مورد ایران معامله کند.

– ایرانیان عموماً پاسخ صریح آری یا نه نمی‌دهند و با این کار زمان می‌خرند.

– ایران باطولانی کردن پاسخ،موجب کم اثرشدن گزینه‌های بعدی یعنی حمله‌ی نظامی وتغییرحکومت می‌شود.

– آمریکا مجبورمی‌شود با اعمال سیاست هویج وچماق،ازحمایت دموکراسی و حقوق بشر در ایران دست بردارد و این اجتناب ناپذیر است.

– سیاست هویج وچماق به دلیل پیچیدگی درونی سیاست درایران می‌تواند شکست بخورد،زیرادر۳۰ سال گذشته ایران باتعریف متفاوت منافع ملی،توانسته‌ است سیاست‌های خارجی علیه خودراناکام بگذارد.

* فصل دو: گزینه‌ی تعامل

گزارش مرکز سابان به تحلیل انتخاب گزینه دوم از بخش گزینه های دیپلماتیک آورده:

«- اشکال بوش در اجرای سیاست هویج و چماق دراین بود که چماق را کناری نمی‌گذارد.

– تهدید موجب می‌شود که ایرانیان از حیث ملّی‌گرایی منسجم گردند.

-هدف این گزینه تغییر رفتار ایران از طریق تعامل و تشویق.

– امّا چون ضمانت اقدام ندارد، نیاز به مدّت زیادی برای اثربخشی دارد.

– در این گزینه،هیچ تضمینی برای ممانعت از دستیابی هسته‌ای ایران،یا عدم حمایت از گروه‌های فلسطینی و لبنانی از سوی ایران وجود ندارد.

– امّا این روی‌کرد موفقیت گسترده‌ای دردراز مدّت دارد و تغییرحکومت را نیزدربرخواهد داشت.

– از نتایج مفید آن، ایجاد رابطه و تعامل با ایران تاثیرگذاری و تغییر رفتار آن است.

– چنین رابطه‌ی میان آمریکا با ایران، مانند رابطه‌ی کنونی انگلیس با ایران است.

– هم‌چنین، الگوی این رابطه،همان رابطه‌ی آمریکا باچین است که به مرورموجب لیبرالیزه شدن اقتصاد آن کشور و پیدایش یک طبقه‌ی متوسط در چین شده است.

– تعامل در دراز مدت می‌تواند موثر باشد.

– حضورنظامی آمریکادراطراف ایران،برای این کشورتهدیداست،هرچند که آمریکااز موضع تعامل با ایران مواجه شود.

– دشمنی آمریکا با ایران، و ایران با آمریکا، یک گزاره‌ی بنیادین در سیاست ایران است.

– هیچ محدوده‌ی زمانی برای تحقق این استراتژی وجودنداردونمی‌توان باهیچ مکانیزمی آن راتسریع بخشید.

– تعامل، جزیی از یک رویکرد استراتژیک است و دیپلماسی یعنی همین تعامل.

– در این سناریو، تعامل یک کنش استراتژیکی است نه تاکتیکی.

– اگر تعامل الویت پیدا کند، سیاست‌های آمریکا باید به یک جابجایی عظیم از گزینه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی به تعامل بیانجامد.

– گزینه‌ی تعامل، موجب لیبرالیزه شدن فضای داخلی ایران می‌شود.

– تعامل با دو روی‌کرد الف) گام به گام ب) معامله‌ی بزرگ و حجیم و گسترده، می‌تواند صورت پذیرد.

– مشوق برپایه اقناع طرف ایرانی بر تغییر رفتار وی باید ارائه شود.

– مشوق‌ها بایدشامل سه حوزه‌ی هسته‌ای،استراتژیک واقتصادی باشد،که اکنون تنهاتمرکز بر حوزه‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران است.

– مشوّق‌ها بایدمتوجه حامیان تغییرباشد،مثلاًمشوّق‌های اقتصادی بایدطیف ثروتمندان طبقه‌ی متوسط به بالا را درنظر بگیرد.

– تحقق گزینه‌ی تعامل نیازمندسال‌های طولانی است وآمریکانمی‌تواندتوقع واکنش فوری ازایران داشته باشد

– روی کار آمدن احمدی‌نژادواصول گرایان،موجب نفی لیبرالیزاسیون فضای عمومی کشور شده است.

– فضای عمومی ایران اکنون توأم بااعتماد به نفس و غرور است، که موجب ماجراجویی آن‌ها می‌شود.

– آیت‌الله خامنه‌ای معتقد است که حق را باید گرفت واگر به دشمن تمکین شود،او دیگر کوتاه نمی‌آید.

– دوران احمدی‌نژاد تمام نشده است.درادامه‌ی برنامه‌ی تعامل،باید یا احمدی‌نژاد را دور زد، یا او را به درون میدان برنامه کشاند.

– عصررفرمیست‌های ایران نشان داد که رقابت میان جناح‌ها جدی است.

– امروزدرمیان همه‌ی جناح‌ها یک نظر واحد وجوددارد و آن هم این نکته است که همه از ضرورت مذاکره با آمریکا سخن گفته‌اند.

– درطول بیست سال،هاشمی رفسنجانی سعی کردرابطه‌ی ایران باآمریکارابهبودببخشد.امّا تاکتیک‌های پشت پرده‌ی اوخیلی موثّر نبوده است.

– سیاست داخلی ایران به قدری پیچیده است که معلوم نیست سیاست تعامل جواب دهد.

– اصول‌گرایان، رویکرد آمریکا به تعامل راحاصل ضعف آمریکا می‌انگارند.

– چون چارچوب زمانی مشخصی برای سیاست تعامل مدنظر نیست، در نتیجه ممکن است ایران به همه‌ی خواسته‌های خود برسد، اما آمریکا به هیچ یک از خواسته‌هایش نرسد.

– تا کنون هیچ پیام محکمی از سوی رهبر ایران برای مذاکره با آمریکا شنیده نشده است.

– اسراییل در معادلات تعامل هم‌چون یک کارت وحشی و برگه‌ی غیر قابل مهار عمل می‌کند.

بخش دو: راه‌کار نظامی

* فصل سوم: یک راه را تا انتها رفتن( تهاجم )

هدف:

– هدف گزینه‌ی تهاجم به ایران،این است که حکومت ایران رااز طریق زوروحمله‌ی نظامی ساقط نموده، قدرت نظامی آن را خردکرده،واجازه داده نشودکه کنترل خودرابرجامعه اعمال نماید،وبرنامه‌ی هسته‌ای آن نابود گردد.

این گزارش دربخش راهکار نظامی ،گزینه های قبلی را نیز بدلیل آنکه نیازمند همکاری طرف ایرانی می باشد نفی می نماید .در قسمتهایی از این بخش آمده:« گزینه‌های دیپلماتیک، یک نقص اساسی دارند و آن این است که به همکاری ایران نیازمند است»و«درواقع هیچ یک ازگزینه‌های دیپلماتیک، تضمینی برای موفقیت ندارند» و« تنها عامل زور است که به طور یک جانبه ازسوی آمریکا امکان به کارگیری دارد و نیاز به همکاری ایران یا متحدان ندارد.»

دراین بخش ،کارشناسان مرکزسابان به هزینه های اقدام نظامی نیزاشاره نموده وآورده اند:«برخی از آمریکایی‌ها معتقدند هزینه‌ی حمله به ایران بسیارزیاداست واین موضوع موجب تردیددراقدام نظامی علیه ایران شده»

* معایب:

کارشناسان سابان درشرح معایب اقدام نظامی آورده اند:

«- اکنون آمریکاتمایل به انتخاب راه‌کارنظامی علیه ایران راندارد.پس ازهزینه‌های جنگ درافغانستان وعراق، وعدم وجودچشم‌اندازروشن،اغلب آمریکایی‌ها مایل نیستنددرنقطه‌ای دیگرازخاورمیانه درگیر جنگ شوند.

– به دلیل پراکنده شدن نیروها،آمریکا باید برای تهاجم به ایران، نیروهای ذخیره را فراخوان کند.

– پس از سی سال وجود مشکلات میان آمریکا و ایران، هیچ استراتژی هم‌چون تهاجم نظامی، نمی‌تواند قاطعانه مشکلات مزبور را مرتفع نماید.

– شکست‌های آمریکا درعراق و افغانستان، نشان دادکه پرسش اساسی که آمریکاباید پاسخ دهد این است که در صورت تهاجم به ایران، آیا می‌تواند در ایران یک دولت آمریکایی با ثبات و امن پدید آورد!

– مشکلات عراق وافغانستان درس‌های زیادی به آمریکاداده است،امّا هنوزایده‌ای که درس‌های مزبور رابه ایران،یعنی کشوری باسه برابرجمعیت وچندبرابروسعت نسبت به عراق،تعمیم دهدوجود ندارد.

– گزینه‌ی نظامی نیازمند گرفتن بهانه از ایران، برای حمله به آن کشوراست.البته اگراراده بر حمله به ایران وجود داشته باشد،آمریکا می‌تواندکاری کندکه ایران را تحریک نمایدتا پاسخی بدهد که همان بهانه‌ی مورد نیاز باشد.

– مسأله‌ی اصلی، درگیری‌های پس از جنگ و اشغال است.

– بازسازی پس از جنگ در ایران، طولانی‌ترین و خونین‌ترین بازسازی خواهد بود.

– تهاجم نظامی به ایران بسیار پرهزینه خواهد بود، هم در حمله، و هم در اشغال.

– هزینه‌ی تلفات، صدها و یا شاید هزاران آمریکایی در تهاجم.

– واکنش نظامی تهران که حجم واستعداد آن قابل برآورد نیست،به ویژه در حوزه‌ی عملیات چریکی، یا بستن تنگه‌ی هرمز.

– مردم ایران آرام نیستند، و امکان بروز منازعات قومی در ایران می‌تواند به همسایگان آن کشور کشیده شود، و در نتیجه نا امنی آن، وضعیت صدور انرژی از منطقه را مختل خواهد نمود.

– اعتبار آمریکا در اثر حمله‌ به ایران مخدوش می‌شود، و در قضایای کره شمالی و دارفور و… قدرت چانه‌زنی آمریکا کاهش می‌یابد.

– نقش آمریکا در ایجاد نظم جهانی مخدوش شده و از آمریکا یک چهره‌ی مهاجم ارائه می‌گردد. »

* الزامات

دراین گزارش درباره الزامات حمله نظامی آمده:

– تحریک: ایران باید یک اقدام تحریک آمیز به مثابه واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ صورت دهد.

– اگر ایران اقدام تحریک‌آمیز نکند، امکان اجماع بین‌المللی ناممکن است.

– عملیات نظامی باید سنگین باشد، امّا الزام کلیدی، مسایل پس ازاشغال است.آمریکا برای اشغال عراق ۲۰۰ هزار نفر نیرو وارد کرد. ایران کشوری با سرزمین پهناور کوهستانی و بیابانی است که در جنگ چریکی بسیار توانایی داردومی‌تواند مخاطره آمیز باشد.الزامات لجستیکی تهاجم به ایران بسیار سخت‌تر از عراق است. در تهاجم به ایران، نیروی ویژه و سربازان آمریکایی فارسی زبان الزامی است که آمریکا در این خصوص بسیار ضعیف است.

– برای عملیات علیه منازعات کم‌شدّت وضدشورش دوره‌ی اشغال،نیروی متخصصی درحد۲% جمعیت ایران( یعنی حدود ۴/۱ میلیون نفر)برای ایجاد امنیت و ثبات در آن کشور نیاز است.

– حمایت اکثریت مردم آمریکا در این تهاجم الزامی است، زیرا تهاجم به ایران سخت‌تر از عراق خواهد بود.کشورآمریکا باید تحمل تلفات زیاد را داشته باشد زیرا تنفر مردم ایران ازآمریکا به استمرار جنگ چریکی خواهد انجامید.

* محاسن

این گزارش محاسنی نیز برای اقدام نظامی برشمرده که به شرح زیر است:

«- حمله‌ی نظامی،کلیه‌ی مشکلات آمریکا درباره‌ی ایران ازجمله پرونده‌ی هسته‌ای رایک‌باره حل می‌کند.

– همه‌ی اقدامات تحت کنترل آمریکا خواهد بود و نیازمند همکاری بین‌المللی نیست.

– این گزینه، از مهم‌ترین و مطمئن‌ترین منبع قدرت آمریکا، یعنی ارتش آن کشور بهره می‌برد.»

* فصل چهارم: گزینه اُسیراک

فصل چهارم این گزارش با اشاره به هزینه‌ی زیاد تهاجم نظامی تمام عیار به ایران به موضوع حمله‌ی هوایی محدود به تأسیسات اتمی مانندحمله به تأسیسات اتمی اسیراک عراق توسط اسراییل پرداخته و هدف این اقدام رااینچنین مطرح می سازد:«هدف تهاجم هوایی این است که درحدممکن برنامه‌ی هسته‌ای ایران را نابود سازد. اگر کار موفق شود، می‌تواند به مدت ده سال آن رابه عقب اندازد.در طول این مدت ده سال،احتمالاً کسانی درایران به قدرت می‌رسند که دوست آمریکابوده و برنامه ی هسته‌ای را کنار می‌گذارد.» ودر تحلیل الزامات، مزایا و معایب این اقدام ،مطالب زیر را مطرح می نماید:

«- زمان شروع آن به عهده‌ی آمریکاست، اما واکنش ایران غیر قابل پیش‌بینی است.

– این حملات هوایی بین چند روز تا چند هفته ادامه پیدا می‌کند.

– حملات هوایی نیازمند اطلاعات دقیق است.

– ایران روش‌های حمله‌ی هوایی آمریکا و اسراییل در عراق و بالکان و… را می‌شناسد، لذا تدابیر هوشمندانه‌ای از جمله انتقال تأسیسات به زیرزمین را اتخاذ نموده و آنها را پراکنده کرده است.

– شاید ایران پاسخ ندهد، و با مظلوم نمایی، خود را قربانی نشان دهد.

– شاید ایران پاسخ دهد و مثلاً تنگه‌ی هرمز را ببندد.

– شاید ایران اهداف آمریکایی و اسراییل را با موشک بالستیک مورد هجوم قرار دهد.

– شاید ایران واکنش چریکی به اهداف آمریکایی نشان دهد.

– پس از تهاجم هوایی آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، مردم ایران منسجم‌تر شده، و به فکر دستیابی به سلاح هسته‌ای می-افتند و از معاهده‌ی NPT خارج می‌شوند.

– لذا باید هرچند سال یک‌بار به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد.

– نظامی. توانایی این اقدام وجود دارد و هزینه‌ی نظامی آن زیادنیست. پرسش این است که آیا کشورهای منطقه حاضر به هم-کاری هستند یا این‌که آمریکا باید به تنهایی آن را انجام دهد.

– دیپلماتیک. آمریکا باید بیشترین حمایت را به ویژه از سوی همسایگان ایران جلب کند.همچنین این حمله، موجب مخدوش شدن وجهه‌ی آمریکا درمنطقه نشود. آمریکا نیازمندرفتار تحریک‌آمیزایران است و برای این‌کار می‌تواند به اقدامات تغییرحکومت بپردازد تاایران واکنش نشان داده و رفتار تحریک‌آمیز ارائه کند و به آمریکا بهانه بدهد.

– قانوناًاین گزینه وجاهت قانونی نداردوقطعنامه‌های شورای امنیت نیزمجوزحمله راصادر نکرده است.

– از لحاظ تجهیزاتی، توانایی نظامی اجرای آن وجود دارد.

– امکان نابودی برنامه هسته‌ایران وجود دارد.

– تلفات آمریکا در این گزینه بسیار ناچیز خواهد بود.

– این گزینه کمتر نیازمند حمایت سایر کشورهاست.

– این گزینه موجب تعویق چند ساله‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران می‌شود.

– اراده ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای زیاد می‌شود.

– حکومت ایران قوی‌تر می‌شود و انسجام آن به دلیل حمایت مردم بیشتر می‌گردد.

– احتمالاً تعویق برنامه‌ی هسته‌ای تنها در حد یک یا دو سال باشد.

– ممکن است حزب‌الله لبنان پاسخ سنگینی دهد.

– ممکن است خلبانان آمریکایی که سقوط می‌کنند به عنوان گروگان مورد معامله‌ی ایران قرار گیرند.

– سیاست ایران نسبت به اکنون رادیکالیزه‌تر شود.

– ایران در افغانستان و عراق به دخالت می‌پردازد.

– امکان تکرار گزینه‌ی حمله‌ی هوایی را محدود می‌کند.

– تنفر جهانی در مورد آمریکا را گسترش می‌دهد. »

* فصل پنجم: واگذاری موضوع ایران به اسرائیل

در گزارش در شرح این فصل آمده:«درسی سال اخیرآمریکاوایران مشکلات فراوانی داشته‌اند،اما ایران هیچ‌گاه رو در رو با آمریکا درگیری نظامی نداشته و اقدام به عملیات تروریستی علیه آمریکا ننموده است. امّا اسراییل همواره ایران را یک خطر جدی علیه خود می‌داند. اسراییل همواره در این فکر بوده است که به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کند«و هدف اتخاذ چنین تصمیمی را« نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران»اعلام ودر تحلیل الزامات، مزایاو معایب این اقدام ،مطالب زیر را مطرح می نماید:

– اگرآمریکااسراییل راتشویق به حمله کند،این اقدام سریعتراززمانی که خودش قصدحمله داشته باشد انجام می‌شود.

– واکنش ایران به اسراییل یاآمریکامشخص نیست.لذاچهارچوب زمانی این اقدام کاملآ نامشخص است.

– هواپیماهای اسراییل باید از خاک فلسطین به پرواز در آمده و از آسمان اردن و عراق بگذرند.

– اسراییل مجهز به بمب افکن‌های استراتژیک شبیه B1، B2، B52 نیست.

– اسراییل برای حمله به ایران درچند موج باید اقدام کند،درحالی که تنهادریک موج می‌تواندعملیات کند.

– فاصله‌ی اهداف در ایران از خاک فلسطین اشغالی زیاد است و کار هواپیمای F15 و F16 اسراییل برای رسیدن به آن اهداف بسیار دشوار است.

– این سناریو، به هر شکلی موجب می‌شود که پای آمریکا به درگیری کشیده شود.

– آمریکا به اسراییل چراغ سبز نشان دهد و در برنامه ریزی حمله همکاری کند.

– آمریکا هیچ چراغی به اسراییل ندهد،و اسراییل خود به انتخاب خود عمل کند. ندادن چراغ نیز همچون چراغ سبز ارزیابی می‌شود.

-گزارش IISS حاکی است که اسراییل ششمین قدرت هسته‌ای جهان است ، و این عامل بازدارنده‌ی مهمی است که می‌تواند مانع واکنش ایران شود.

– آمریکا می‌تواند به جای اسراییل واکنش نشان دهد، یا اسراییل را به عضویت ناتو در آورد.

– اسراییل با سرعت بیشتری نسبت به آمریکا می‌تواند اقدام کند.

– اسراییل مسئول حمله شناخته می‌شود نه آمریکا.

– در هر صورت ممکن است پای آمریکا به میان آمده و مقصر شناخته می‌شود.

– میزان تخریب حمله‌ی اسراییل کمترازآمریکاخواهدبودواین به معنی عدم موفقعیت چنین تهاجمی است.

* بخش سوم: فرو ریختن تهران

امامهمترین بخش این گزارش بخش سوم می باشد که در آن به موضوع«تغییر حکومت ایران »پرداخته است .و در بیان اهمیت این بخش آمده که«بسیاری از سران آمریکا نه گزینه ‌ی دیپلماتیک را می‌پذیرند و نه گزینه‌ی نظامی را، و معتقدند کل نظام جمهوری اسلامی رابه دلیل این که بامنافع آمریکادر تعارض است باید واژگون کرد»و«جنبش رفرمیستی(اصلاح طلبان)تنهاراه تغییر حکومت نیست، بلکه از راه هایی چون شعله‌ور کردن مسایل قومیتی و یا کودتا نیز می‌توان به تغییر حکومت دست زد»

* فصل ششم:انقلاب مخملی

«انقلاب مخملی»راهکاری است که ازاین طرق آمریکا توانسته تعداد قابل توجهی ازحکومتهای مخالف خود رابراندازی نموده وحکومتهایی باگرایش غربی رابرسرکار بیاورد واین باراین راهکار برای جمهوری اسلامی طراحی واجرا گردید. درشرح این فصل آمده«مناسب‌ترین راه برای تغییرحکومت، حمایت گسترده ازانقلاب مخملی درایران است»و«این گزینه‌ی سیاسی بهترین راه حل مشکلات آمریکا باایران است که کم‌ترین هزینه رادربردارد.«طراحان این طرح هدف آنرا«براندازی حکومت ایران، و ایجادحکومتی است که بیشترین همراهی را با منافع آمریکا داشته باشد»اعلام نموده اندو اضافه کرده اند که«تعامل با اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی، برگ برنده‌ای در دست آمریکاست که از طریق آن به ایران فشار وارد ساخته و رفتار حکومت ایران را تغییر دهد »

* چهار چوب زمانی

کارشناسان مرکزسابان درباره چهار چوب زمانی این اقدام نوشته اند « انقلاب مخملی نیازمند وجود رهبران محلی درصحنه است، ولذا چارچوب زمانی آن منوط به شرایط حادث شده وپیدایش این رهبران محلی، درآن شرایط خاص است که ممکن است درچند هفته یا چند سال پدید آید»

* نگرش کلی

و نگرش کلی خود را به این راهکار مقابله ای باایران اینطوربیان نموده اند«این که چگونه می‌توان جرقه‌ای زد تا انقلاب مخملی صورت بگیرد،هنوزمبهم است، زیراانقلاب‌های مخملی بسیارپیچیده‌اند. گفته می‌شود که مخالفان جمهوری اسلامی، علاقه‌مند به آمریکاهستند،لذامی‌توانندانقلابی رارقم زنند که به منافع آمریکاکمک کند. ممکن است برخی رهبران پراگماتیست درون جمهوری اسلامی،متوجه اصلاح درونی سیستم شوندواتفاقی مشابه پرسترویکا و گلاس‌نوست شوروی در ایران پدید آید که طی آن ابعاد رفرم با مبانی آن حکومت در تعارض قرار گیردوموجب فروپاشی و تحقق انقلاب مخملی شود. هم چنین ممکن است آشوب‌های خیابانی مانند آنچه درعصرچائوشسکودررومانی و فردیناند مارکوس در فیلیپین، جمهوری اسلامی رامتزلزل ساخته وفرو بپاشاند.آمریکابایدچند نقش متفاوت رادرتحقّق انقلاب مخملی درایران ایفا کند،ازجمله واگذاری کمک‌های مالی، وحمایت ازرهبران محلی انقلاب مخملی. آمریکا از طریق رسانه‌هایی که تحت حمایت اوهستند مانند VOAو رادیوفردا، باید افراد منتقد کم‌تر شناخته شده را به جامعه‌ی ایران معرفی کند.

ریموندتانتراز کمیته سیاست ایران می‌گوید که ما باید از دانشجویان وسایر گروه‌ها،برای انقلاب مخملی حمایت مخفی کنیم: اینان‌پول، فکس، اینترنت، و حمایت نیازدارند.

لازم به ذکراست که لایحه‌ی حمایت ازایران آزادکه درسال ۲۰۰۶ تصویب شدبه حمایت مالی و سیاسی از انجمن‌های جامعه مدنی وحقوق بشری مطبوعات ضدحکومت می‌پردازدهمچنین دولت آمریکا برنامه‌هایی تصویب نموده که از طرح‌های تغییر حکومت در ایران حمایت می‌کند.

در گزارش این مرکز درباره الزامات این راهکار مقابله باجمهوری اسلامی آمده«آمریکا باید اپوزیسیون ایرانی را پیدا و حمایت کند. آمریکا باید از رهبران محلی اپوزیسیون حمایت کند» و«باید دستگاه‌های امنیتی ایران که توان‌مندی خود را اثبات کرده‌اند،درمقابله با انقلاب مخملی یانخواهند یانتوانند برخورد کنند» ازالزامات جدی انقلاب مخملی،نیازمندی به اطلاعات بی‌نظیرودقیق وهم‌چنین پول قابل توجه است. »

پیشنهاددهندگان این طرح درباره رهبران این حرکت نیزبرنامه ریزی نموده واشاره داشته اند که :«یافتن رهبران محلی مناسب،که شریک‌های بومی خوبی برای آمریکادرایجادآشوب واغتشاش باشند»

* طیف بندی اصلاح طلبان

کارشناسان سابان به طیف‌شناسی عناصراپوزیسیون که می‌توانندانقلاب مخملی رابرای آمریکا تولید کنندنیز پرداخته و آنان را اینچنین دسته بندی نموده اند:

۱- اصلاح طلبان:شواهد نشان می‌دهدکه رفرمیست‌ها درصدد ایجادیک حکومت سکولاردرایران هستند.

۲- روشنفکران: این روشنفکران در دوره‌ی پرزیدنت خاتمی مشروعیت دینی نظام ایران را زیر سوال می‌بردند و اکنون نیز می‌برند، امّا با سانسور روبرو شده‌اند.

۳- سازمان‌های دانشجویی،کارگری و جامعه مدنی. دانشجویان و کارگران پیاده نظام انقلاب مخملی هستند، که درواقعه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ درحمایت ازخاتمی به صحنه آمدند.دفترتحکیم وحدت،اکنون خود بر سر اتخاذ استراتژی، درگیر کشمکش‌های درونی است.

۴- رضا پهلوی: وی به عنوان فرزند شاه سابق، خود راکاتالیزوری می‌شناسد که سلطنت مشروطه را در تقابل با جمهوری اسلامی دنبال می‌کند، اما هواداری در ایران ندارد.

و در تحلیل این طیف بندی نوشته اند که«بسیاری ازرهبران اپوزیسیون برضد یکدیگرعمل می‌کنند. اکبر گنجی ازژورنالیست‌های اپوزیسیون می‌گویدکه اپوزیسیون سازمان یافته نیست ومارهبر نداریم»و«تا کنون رهبر کاریزماتیکی برای اپوزیسیون ایران پیدا نشده است»

در ادامه این گزارش درباره نیازهای عاملین انقلاب مخملی در کشور به نیازهای مالی آنان اشاره نموده و می افزاید«برنامه‌ریزی برای حمایت از انقلاب مخملی در ایران خیلی بیش از آن که تا کنون واشنگتن کمک کرده است، برای ارتباطات و هزینه‌های سفرها و…، پول نیاز دارد. ودر ادامه با توجّه به فساد مالی طرفداران آمریکا آمده«آمریکا بایدواقعیت فساد مالی دراپوزیسیون، وهدررفت بخشی از این پول‌ها را بپذیرد»

این گزارش یکی دیگر از نیازهای«مخملی»هارا«اطلاعات عالی »دانسته ودر این باره آورده است«مداخله در امورداخلی یک کشور دیگر،برای موفقیت نیازمنداطلاعات دقیق است.آمریکا باید ازرهبرانی در انقلاب مخملی حمایت کند که توانمند باشند و توسط دستگاه امنیتی ایران خریداری نشوند»

همچنین این گزارش یکی ازمشکلات مخملی هاراعدم وجود سفارتخانه درایران دانسته ودراین باره می گوید«متاسفانه ما(آمریکا)درایران سفارت‌خانه نداریم وامکان سازماندهی رهبران واپوزیسیون را نداشته و ائتلاف‌های درون ایران را متوجه نمی‌شویم. جامعه‌ی اطلاعاتی آمریکا (شامل ۱۶ سازمان اطلاعاتی) باید برای کسب اطلاعات از درون ایران به جستجوی خود شتاب دهد»

* ترس از قدرت سپاه و بسیج

طراحان راهکارهای مبارزه با جمهوری اسلامی در محاسبات خود نتوانسته اند قدرت بسیج مردمی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رانادیده بگیرندودراین باره نوشته اند«برای تحقق یک انقلاب مخملی، حکومت ایران باید اراده‌ی خودرابرای برخورد وسرکوب انتظامی آن ازدست بدهد… بعید به نظرمی‌رسد که حکومت ایران توانایی برخوردقهرآمیزباانقلاب مخملی رانداشته باشد… اگر تجمعاتی درایران صورت گیرد وارتش وسپاه پاسداران وبسیج وپلیس، آن گونه تضعیف نشده باشندکه کناربنشینند،درآن صورت آمریکا بایدبرای مداخله‌ی نظامی ودفاع از آن تجمع کننده‌ها آماده شود.»البته به نظرمی رسد که جمله آمریکا باید برای مداخله‌ی نظامی و دفاع از آن تجمع کننده‌ها آماده شودبیشتر برای دلگرمی دادن به عوامل اغتشاشات است چراکه علاوه براینکه کارشناسان آمریکایی بارها بر عدم توانایی رویارویی نظامی با ایران اذعان نموده اند، اساساً ماهیت انقلابهای مخملی که بر اساس نظریات جین شارپ بنیان نهاده شده با انجام عملیات نظامی منافات دارد.

درادامه این فصل محاسن وعایب و الزامات این طرح مورد بررسی قرارگرفته که در ادامه به قسمتهایی از آن اشاره می گردد

* محاسن

– رژیم چنج (تغییر حکومت) کم‌ترین هزینه و بیشترین فایده را دارد.

– اگر انقلاب مخملی موفق شود، آمریکا یکی از دشمنان اصلی خود را از سر راه برداشته و هزینه‌ی آن بسیار ارزان‌تر از یک تهاجم تمام عیار بوده است.

– حتی اگر تحقّق انقلاب مخملی امکان‌پذیر نباشد، اما حمایت از کسانی که به چنین اقدامی دست می‌زنند از سوی آمریکا، می تواند موجب تضعیف حکومت ایران و تغییر رفتار آن شود.

– قوی‌تر کردن نفوذ اطلاعاتی آمریکادر ایران، در مجموع به نفع آمریکاست، حتّی اگر به تحقّق کامل انقلاب مخملی نیانجامد.

– باانتخاب گزینه‌ی تغییرحکومت درایران،آمریکاتعهدخودرابه ایده‌آل‌های آمریکایی از جمله دموکراسی نشان می‌دهدوازاین سرزنش که در خاورمیانه درجستجوی دموکراسی نیست، رهایی می‌یابد.

* معایب

بررسی معایب این طرح کارشناسان آمریکایی به نکات جالبی اشاره نموده اند که قابل توجه می باشد« ایران برای ممانعت ازانقلاب مخملی، به خوبی سنگرسازی کرده است.سوزان ملانی معتقد است جمهوری اسلامی همه نوع فاجعه‌ای غیراز طاعون راسپری کرده است:جنگ،ایزوله شدن،بی‌ثباتی، حملات تروریستی، انتقال رهبری،خشکسالی، زلزله‌های عجیب،و… لذا حکومت بسیار مستحکم است.

– حمایت آمریکا،موجب نفرت بیشترایرانیان می‌شودوازآن به «بوسه‌ی مرگ»یاد می‌گردد.دکتر عباس میلانی می‌گوید که حتی اصلاح طلبان نیزازآمریکا می‌خواهندکه کمتربه آنهاپول بدهد،زیرادرچشم مردم بد می‌شوند.

– نظام جمهوری اسلامی در برابرانقلاب مخملی، حاضر است به خاطر ایدئولوژی خود مقاومت کند.

* فصل هفتم: الهام بخشیدن به شورش

فصل هفتم حمایت ازاقلیت‌ها وگروه‌های اپوزیسیون نیزدرواقع ادامه فصل(پیشنهاد انقلاب مخملی) می باشد و آنرابا شیوه ای جدید مطرح نموده است.این گزینه‌ قائل به شورش از طریق اقلیت‌های قومی و گروه‌های اپوزیسیون است.که در این باره آمده:«آمریکامی‌تواند به گروه‌های اپوزیسیون خارج از ایران کمک مالی و نظامی کند تا به شورش گران حرفه‌ای تبدیل شوند. برای نمونه می‌تواند به گروه مجاهدین خلق کمک کند و آن‌ها را از تحریم خارج ساخته و بر علیه ایران تجهیز نماید. »

* اهداف

طراحان این طرح هدف مطرح کردن پیشنهاد حمایت از شورش به دو هدف متفاوت تقسیم نموده اند

– هدف نخست براندازی حکومت است.

– هدف دوم ایجاد فشاربرروی حکومت،به ویژه به عنوان اهرم فشاردرهنگام مذاکره‌ی آمریکا با ایران است.

والبته این کارشناسان اذعان می دارند که«چون آمریکااحتمال براندازی راازطریق شورش قومیت‌ها وگروه‌های اپوزیسیون ضعیف می‌دانددرنتیجه هدف اصلی حمایت آن کشور،به خاطر داشتن برگ برنده هنگام مذاکره است»

* چهار چوب زمانی

– شورش، برای موفقیت خود نیازمندزمان است:جذب،سازماندهی،لجستیک،تجهیز،عملیات مسلحانه و… در یک دوره‌ی بلند مدت محقق می‌شود.

* نگاهی کلان به این سیاست

– مفهوم بنیادین این سیاست آن است که آمریکا گروه‌های اپوزیسیون را شناسایی نموده و از آن‌ها با سلاح، پول، آموزش، وسازماندهی حمایت کند.مطبوعات و رسانه‌های آمریکامی‌توانندعقاید این گروه‌ها را تبلیغ و رهبران آن را از طریق رسانه‌های خود تبدیل به ستاره کنند.

– آمریکاکمک می‌کند تا این گروه‌هادرکشورهمسایه‌ی ایران به ایجاد پایگاه دست بزنندو کشورمیزبان راقانع به همکاری می‌کند،وآن‌هارایاری می‌دهدتازیرساخت‌های خودرابرای عملیات علیه ایران توسعه دهند.

– پرسش کلیدی که آمریکا باید پاسخ دهد این است که چقدر باید به این گروه‌ها کمک نظامی کند!

– سازمان CIA می‌تواندتجهیز و آموزش این گروه‌ها را عهده دار شود، همان‌گونه که در چند دهه‌ی اخیر در سرتاسر جهان عمل کرده است.

– اما واشنگتن باید تصمیم بگیرد که آیا حمایت مستقیم نظامی هم از این گروه‌ها صورت بدهد یا نه! این انتخاب مبتنی بر سه سناریو زیر انجام می‌شود:

۱- حمایت عمومی که احتمال موفقیت این گروه‌هاراتسریع وتقویت کند،مانند حمایت آمریکا از نیروهای ائتلاف شمال در افغانستان.

۲- جلوگیری از کشته شدن شورش گران مسلح. مانند واقعه‌ی خلیج خوک‌ها در کوبا.

۳- سناریوحمایت از کشورهای همسایه‌ی ایران که به گروه‌های شورشی پناه داده‌اند.زیرا ممکن است ایران به کشورهای همسایه برای اخراج آن گروه‌ها فشار آورد،مانند پناه بردن ویت کنگ‌های ویتنام جنوبی به ویتنام شمالی.

* الزامات

درباره الزامات اجرایی این طرح ،درگزارش آمده:دو الزام الف- پیدا کردن گروه چریکی، ب- مشخص کردن کشور همسایه به عنوان پناهگاه.

درباره یافتن گروه چریکی ضمن پیشنهادگروهک تروریستی منافقین آمده:«مهم‌ترین گروه اپوزیسیون که مورد توجه آمریکاست،سازمان مجاهدین خلق است.ریموندتانتر،مدرس دانشگاه جرج تاون واز حامیان این سازمان معتقد است گروه رجوی بهترین گزینه برای تغییرحکومت به شکل مسلحانه و هم‌چنین بهترین عامل برای جمع‌آوری اطلاعات از درون ایران است.مهم‌ترین موفقیت اطلاعاتی این گروه، کسب وگردآوری اخبار هسته‌ای ایران و انتقال آن به آمریکا بود.این گروه در سال ۱۹۸۱ در یک عملیات بمب‌گذاری، هفتاد مقام عالی رتبه‌ی ایرانی را کشت».

یافتن کشورپناه‌گاه:آمریکا بایدکشورهای همسایه رابرای آموزش وسازماندهی وتجهیزاین گروه‌ها هماهنگ نماید.

* محاسن

– این گزینه به سادگی قابل حمایت از خارج از ایران است.

– این گزینه، بسیار کم‌هزینه است.

– در این مورد، آمریکا بسیار با تجربه است و در جهان نمونه‌های مشابه متعددی داشته است.

– چون حمایت‌ها مخفی است، کمتر موجب خدشه دار شدن موضع آمریکا می‌شود.

* معایب

– احتمال موفقعیت زیاد را نمی‌توان برای شورش پیش‌بینی کرد، زیرا رژیم چنج بیشتر از طریق انقلاب مخملی صورت می پذیرد و کمتر از طریق شورش محقق می‌شود.

– یک شورش قومی موفق به اهداف محدودتری منتج می‌شود، مانند جدایی یک منطقه از ایران.

– واکنش ایران به دلیل قوت نیروهای عملیات نامتقارن آن می‌تواند خطرناک باشد.

– تنها گروه غیر قومی که سازمان یافته است، گروه مجاهدین خلق است که مقبولیت مردمی ندارد.

* بدنبال یک رهبر کاریزماتیک

در این گزارش همچنین به لزوم وجود یک رهبرکاریزماتیک در ایران که منافع آمریکا را تامین نماید اشاره و دراین باره آمده«ظهوریک رهبرکاریزماتیک اپوزیسیون درایران می‌تواندتمامی معادلات آمریکا در خصوص ایران را چینش مجدد کند. اما اگر ایران شکست خورده ویک نفرسربربیاورد و محبوبیت عامه یافته و برتری جوید، آنگاه تفکرآمریکایی با ظهوریک ماندلا،هاول، بولیوارویا یک لخ ‌والسای ایران – کسی که بتواند وحدت اپوزیسیون ایرانی و اجماع توده را به وجود آورد، تغییر شکل می‌یابد. اولا ظهوراین مرد یا زن، می‌تواند گزینه‌ی تغییر رژیم را محتمل‌تراز زمان حال کند. (وما پشتیبانی آمریکا ازانقلاب مردمی را دربروز حتمی یک رهبررد نخواهیم کرد.)ودوم آن‌که برای ایالات متحده خوشایندنخواهدبودکه به شخصی خیانت کندکه توانسته است یک اپوزیسیون دموکراتیک رااز طریق گالوانیزه کردن مردم سازماندهی کند.ممکن است دولت آمریکا متقاعدگرددباپشتیانی ازشورش‌ها وحمله هوایی،ایران راتحت فشارقراردهد تا ازکشتن و زندانی کردن آن رهبر کاریزمایتک توسط ایران ممانعت به‌عمل آورد. واگر ایران دست به چنین کاری بزند، آن‌گاه حمایت سیاسی داخلی آمریکا و حمایت دیپلماتیک بین‌المللی، برای سیاست‌های بیشتر تهاجمی آمریکا از جمله تهاجم زمینی فراهم می‌شود. و اگر این رهبر از ایالات متحده درخواست عدم تحریک قومیت‌ها و عدم حمله‌ی نظامی را بنماید تا این‌که تلاش‌هایش خراب نشود، آن‌گاه آمریکا قطعاً گزینه‌های تهاجمی را کنار خواهد گذاشت»

در آخرین سطور این گزارش نیز مطالبی بعنوان جمع بندی گزارش آمده که با هم می خوانیم«آخرین نکته،برجستگی سیاست‌های ایران درمیان کلیه‌ی مسائل پیش‌روی آمریکاست. واضح‌ترین موضوع این است که دولت اوباما در شرایطی باید تصمیم خود مبنی بر اولویت‌بندی در سیاست ایران را بگیرد که در میانه‌ی بدترین بحران اقتصادی در ۸۰ سال اخیر قرار گرفته است. در این شرایط رقابتی بر سر مهمتربودن،بین سیاست‌های مطرح شده درقبال ایران ونیازهای اقتصادی آمریکاصورت می‌گیرد …یکپارچه کردن سیاست‌ها درقبال ایران،موضوعی بسیارپیچیده ومبهم است… نادیده انگاشتن ایران دیگر مانند گذشته یک راه واقع‌گرایانه نیست. ایران در یک بازه‌ی وسیع عمل می‌کند و موجبات نگرانی آمریکا را فراهم می‌کند و در این میان اهمیتی به سردرگمی آمریکا نمی‌دهد…و ما به دنبال زمانی هستیم که نه تنهاایران برای آمریکا سمی درخاورمیانه محسوب نشودکه حتی دوست او باشد. »

* تحلیل تحلیلگران آمریکایی از عوامل اغتشاشات اخیر تهران

پس از طرح مسئله انقلاب های رنگی ویامخملین ( تاریخچه،زمینه های ظهور وبروز و..)و رویکرد های متفاوت امریکا درخصوص جمهوری اسلامی ایران و انتخاب رویکرد« وقوع انقلاب مخملین »بدلیل محاسن زیاد ومعایب کم آن ، اینک به بررسی مصادیق این طرح از زبان تحلیلگران امریکائی می پردازیم تاثابت شود آنچه در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم اتفاق افتاده یک طراحی نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی بوده است نه یک توهم وخیال !!

* معلم موج سبز کیست؟

پس از آنکه گروه‌های مخالف دولت ایران از رسیدن به اهداف خود مایوس شدند تصمیم به همفکری با شخصی گرفتند که سابقه ایجاد انقلاب‌های نرم را در اروپای شرقی داشت؛ آنها به کتابی توجه کردند که در واقع چگونگی سرنگونی حکومت‌ها راآموزش می‌داد و توسط یک پژوهشگر بازنشسته آمریکایی نوشته شده بود، کسی که در خارج از دایره فعالین سیاسی کمتر شناخته شده بود.

«سباستین ابت»و«کاترینا کراتوراک»نویسندگان«آسوشیتدپرس»درابتدای گزارشی که دراین خبرگزاری منتشر شده با اشاره به اغتشاشاتی که به واسطه اقدامات برخی نامزدهای شکست خورده در انتخابات ریاست‌جمهوری ایران رخ داده است می‌نویسند: «مقامات ایرانی اقدام به طرح اتهاماتی علیه برخی طرفداران میر‌حسین موسوی، (کسی که ادعا کرده بود در انتخابات ایران تقلب رخ داده) مطرح ساختند. از سوی دیگر شارپ هرگونه نقش خوددراغتشاشات خیر ایران رارد کرده ؛امّا با این حال اظهار داشت که خوشحال می‌شوداگرکارهایش کمکی به ایرانیان برای اجرای یک مقاومت صلح‌آمیزکرده باشد.

اظهارات شارپ درحالی بیان شده که به گفته نویسندگان آسوشیتدپرس، ارجاعات مختلفی به نوشته‌ اولیه شارپ یعنی«ازدیکتاتوری تا دموکراسی»درسایت اینترنتی«تویتر»وهمچنین اتاق‌های گفتگوی اینترنتی وجود دارد که« تبدیل به خط زندگی جنبش‌ معترض ایران» شده است.

خبرنگاران آسوشیتدپرس درادامه با اشاره به ارجاع اعضای برخی وب‌سایت‌های حامی موسوی که «سراسربا رنگ سبز تزیین شده‌اند »،به کتاب شارپ وهمچنین نوشته‌های برخی مجریان انقلاب‌‌های مخملی در چگونگی استفاده ازایده‌های آمریکایی برای ایجاد انقلاب،می‌نویسند:شارپ گفته است که ترجمه فارسی کتاب راهنمای او هزاران بار از طریق پایگاه‌های اینترنتی دانلود شده است. واین در حالی است کتاب دیگری ازشارپ که نسخه خلاصه‌تری ازچگونگی نبردوتقابل صلح‌آمیزاست،بطور قانونی در ایران منتشر شده است.

بنابراین گزارش، شارپ که سابقه هدایت حرکت‌های ضد دولتی که منجر به ایجاد انقلاب‌های قرمز و نارنجی در گرجستان واوکراین شده‌اند رادارد، اعطای کمک‌های مالی ازسوی دولت آمریکا به گروهش راتایید کرده که همین امرنیز می‌تواند بخشی از اتهاماتی باشدکه ایران به آمریکاوبرخی کشورهای دیگردر رابطه با هدایت پشت صحنه مخالفین، وارد ساخته است.

* آموزش ۱۹۸روش اعتراض

آسوشیتدپرس سپس بابیان محتوای کلی کتاب منتشر شده ازسوی شارپ می‌نویسد:کتاب تقریبا ۸۰ صفحه‌ای شارپ،۱۹۸روش مختلف غیرخشونت‌آمیزرابیان می‌کندکه معترضان بااستفاده ازآنها می‌توانندبه مامورین امنیتی یک رژیم فشارواردسازند؛بطوریکه این روش‌هاازتعیین«یک رنگ نمادین » تا«برگزاری اعتصابات سراسری»راشامل می‌شود.بطوریکه شارپ باتوصیه نسبت به استفاده ازاین روش‌ها می‌گوید در صورت استفاده ازتعداد قابل توجهی ازاین روش‌هاکه بادقت انتخاب شده‌اند، می‌توان هر رژیمی را دچار مشکل کرد.

این نشریه آمریکایی درادامه بااشاره به شکست اقدامات مخالفین درسرنگونی دولت ایران نوشت: شارپ ودیگرمتخصصان« مقاومت‌های بدون خشونت» می‌گویند:معترضان ایرانی می‌بایست روش‌های خود راازبرگزاری صِرف اعتراضات خیابانی فراتربرند.زیرااعتراضات خیابانی که درابتدا صدها هزار نفر را بلافاصله پس از انتخابات به خود جذب کرده بود،باگذشت زمان کمی به اعتراضات صدها نفری تبدیل شد.

با نگاهی به تحولات اتفاق افتاده درروزهای پس از انتخابات مشخص می شود که این آموزه ها بطور دقیق وحساب شده از سوی هدایت کنندگان اعتشاشات اجرا شده است .

* دو کارگاه فوق محرمانه در دوبی

نویسندگان آسوشیتدپرس درادامه گزارش خودباتأیید اظهارات وزیراطلاعات ایران دررابطه با آموزش نیروهای مخالف ایرانی ازسوی آمریکامی‌نویسند:«پیترآکرمن»بنیانگذار«مرکزبین‌المللی مبارزات بدون خشونت» درواشنگتن با اشاره به اقدامات گروه‌های مخالف ایرانی می‌گوید: «اگراین جنبش به عنوان اعتراضات خیابانی علیه پلیس که ممکن است منجربه خشونت بشود یانه،تعریف شده باشد،این حرکت مخالفان، شکست خواهد خورد »؛نویسندگان آسوشیتدپرس سپس با اذغان به دخالت مستقیم آمریکا در آموزش برخی فعالین سیاسی ایرانی اظهار داشتند:آکرمن کسی است که سال ۲۰۰۵، دو کارگاه فوق محرمانه رادردبی برای فعالین ایرانی برگزارکردکه البته برخی از آنان پس از بازگشت به ایران، بازداشت شدند.

* هدایت مخالفین از خارج مرزها

بنابراین گزارش، هدایت مخالفین داخلی از سوی منابع خارج از ایران به حدی است که «سدجا پپویچ »، بنیانگذارمقاومت دانشجویی صربستان،باراهنمایی گروه‌های مخالف ایرانی برای استفاده از روش‌های « کم خطر»فراخوانی صورت گرفته درسایت تویتر:«که ازمعترضان می‌خواست تا چراغ‌های اتومبیل‌های خود راروشن کرده ودرحالی که قرآن بدست دارنددربرابر نیروهای امنیتی بایستند» راشروعی خوب ارزیابی وخواستاراستفاده از تکنیک‌های بیشتری شد.وی همچنین ازبرخی روش‌های دیگرمخالفین داخلی ایران نیز تمجید کرد و تاکید کرد که استفاده ازپوشش سبز به عنوان رنگ نمادین اسلام و فریاد زدن شعارهای یادآور انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ایران، روش‌های مناسبی هستند.

* رهبر ایران «شوارد نادزه » نیست

این گزارش درادامه با اشاره به تفاوت‌های بنیادین جامعه ایران با کشورهای دیگری از جمله اوکراین وگرجستان که پیش ازاین صحنه انقلاب‌های مخملی بوده‌اند،انجام اقدامات مشابه درایران راناموفق خواند وبانامعلوم ارزیابی کردن آینده اطرافیان موسوی نوشت:رهبری که مخالفین گرجستان وی را سال ۲۰۰۳ مجبوربه استعفا کردند، «ادوارد شواردنادزه»بودکه با استعفای وی یک رهبرحامی غرب به قدرت رسید اما «رهبری ایران کسی مانندشواردنادزه نیست که واقعاًضعیف باشد؛ آنها افرادی قدرتمند هستند که اوضاع راتحت کنترل دارند.همچنین ارتش ونظامیان ایران نیزبرخلاف اوضاع گرجستان، شورش نکردند.»

* نحوه تامین مالی و برنامه های آمریکا برای ایجاد اغتشاش و انقلاب رنگی در ایران

چنانچه دربیان مشخصات انقلاب های رنگین توضیح داده شدیکی از ویژگی های این انقلابات تأمین بودجه و حمایت مالی ازسوی قدرتهای خارجی بویژه «امریکا » است.این حمایت هادر طیف گسترده ای از پشتیبانی هااز جمله پشتیبانی مالی ، رسانه ای و… بوده اند.

به عنوان نمونه می توان به گزارش یک نویسنده آمریکایی استناد کردکه مدیراجرایی «بنیاد دموکراسی ایران تصریح کرده که میلیون‌ها دلارطی دهه اخیربرای ایجاد انقلاب رنگی شبیه به اوکراین،باآموزش فعالان سیاسی در ایران هزینه شده و برخی از پول‌ها ظاهراً به دست گروه‌های حامی موسوی رسیده است که روابطی نیزبا سازمان‌های غیردولتی خارج از ایران داشتند.»

«لرد بالتیمور»نویسنده غربی طی مقاله تحلیلی طولانی که درپایگاه خبری«خانه شفاف‌سازی اطلاعات » دررابطه با دخالت رسانه‌های غربی دروقایع پس از انتخابات ایران نوشت:«رسانه‌های غربی بطور روشن درقضایای اخیرایران موضع‌گیری کرده وتوانسته‌اندمخاطبان ازهمه جابی‌خبرخودرابوسیله گزارش‌های خبری مربوط به اعتراضات خیابانی بعد ازانتخابات ایران، به نتیجه دلخواه خود برسانند و تصریح کنندکه«مخالفان دریک اقدام بی‌سابقه اززمان انقلاب۱۹۷۹ایران،شجاعت،مقاومت وقدرت مردمی را علیه دولت نشان دادند. »

امّا این تحلیلگرغربی درادامه با انتقادازتلاش رسانه‌های غربی برای بزرگ‌نمایی اغتشاشات اخیر تهران نوشت:امّاچیزی که ماطی هفته‌های اخیردیدیم،خیلی ازآنچه که۵۶ قبل ویاحتی۳۰ سال قبل روی داد فاصله دارد. بالتیموربااشاره به اقدامات مداخله‌جویانه آمریکا قبل ازانقلاب اسلامی ایران درسال ۱۳۵۷ می‌نویسد:درسال ۱۹۵۳، دولت آمریکابه دستورانگلیس،سازمان سیارامامور کردتا«کرمیت روزولت » و« دونالد ویلبر»دوماموراین سازمان را برای سرنگون ساختن دولت قانونی ایران که بطور دموکراتیک از سوی مردم انتخاب شده بود، اقدام کنند تا به روند ملی‌سازی صنعت نفت که محمد مصدق، نخست‌وزیر وقت ایران آن را پیگیری می‌کرد، پایان دهند.

این تحلیل‌گرغربی درادامه گزارش خودبا طرح این سوال که«وامّابایددید طی هفته‌های اخیردرایران چه گذشته است؟»به بررسی رخدادهای هفته‌های اخیر ایران می‌پردازد: اگرچه شواهد بسیاراندکی از بروز تقلب درانتخابات ایران که موجب انتخاب مجددرییس‌جمهوراحمدی‌نژاد شد، وجود دارد اما خیابان‌های تهران بامداخله رسانه‌های غربی شاهد برخی اغتشاشات درحمایت ازنامزدمورد حمایت غرب بود.

مشاهده می شودکه سیر مداخلات غرب وبویژه امریکا درامورداخلی ایران که ازگذشته در جریان می باشد با حمایت از آقای موسوی وبه خیابان کشاندن معترضان ادامه می یابد

* ایجاد شکاف میان دولت و ملت

وی درادامه با بازبینی برخی اقدامات دولت آمریکا برای ایجاد شکاف میان مردم ودولت ایران نوشت: سال ۲۰۰۵،دولت ایالات متحده اقدام به تامین مالی گرو‌هایی می‌کردکه به عنوان سازمان‌های تروریستی از سوی آمریکابرای ایجادخشونت وحمله درداخل ایران، معین شده بودند تاموجب بی‌ثبات‌سازی دولت ایران شوند.

* فشار تبلیغاتی و مالی به ایران

سال ۲۰۰۷، شبکه تلوزیونی«ای‌بی‌سی نیوز»، گزارش داد: جرج بوش یک «حکم ریاست‌جمهور» پنهانی را امضا کرده که سازمان جاسوسی آمریکارامامور« ایجاد یک عملیات سیاه پنهانی برای بی‌ثبات‌سازی دولت ایران» می‌کرد.که این عملیات‌ها براساس گفته مقامات اطلاعاتی کنونی ویاسابق، شامل« یک ستاد هماهنگ ازبنگاه‌های خبرپراکنی وتبلیغاتچی،تهیه وتنظیم مقالات روزنامه‌های مخالف و دست‌کاری و تغییر در پول در گردش ایران و تراکنش‌های بانکی بین‌المللی» بود.

بالتیمور می‌افزاید: در ماه می سال ۲۰۰۷، روزنامه «دیلی تلگراف» چاپ لندن گزارش کرد: جان بولتون فاش کردکه حمله نظامی آمریکا به ایران «گزینه آخری است که پس از شکست تحریم‌های اقتصادی و تلاش برای ایجاد یک انقلاب در ایران وجود دارد ». این درحالی بود که دو هفته پس ازانتشاراین خبر، روزنامه دیلی تلگراف بطورمستقل گزارش شبکه تلوزیونی ای‌بی‌سی راتاییدکرد که دررابطه با امضای اسنادی از سوی بوش بود که به سیا ماموریت می‌داد از طریق ایجاد جنجال‌های تبلیغاتی و انتشار اطلاعات دروغ موجبات براندازی دولت ایران را فراهم کند.

* سرمایه‌گذاری ۴۰۰ میلیون دلاری آمریکا برای ایجاد انقلاب مخملی

این نویسنده غربی درادامه بااشاره به سرمایه‌گذاری ۴۰۰ میلیون دلاری آمریکا برای ایجاد انقلاب مخملی درایران نوشت:«دانیل مک‌آدامز»می‌گوید:هم زمان بادستوربوش به سازمان سیا، «رئیس‌جمهور با گروه ۸ نفره» سران سنای و مجلس نمایندگان آمریکا دیدارکرده و مامورین آمریکایی اجازه استفاده از ۴۰۰ میلیون دلار راعلاوه بر دیگر مسایل مطرح شده، داد.بطوریکه واشنگتن پست نیز از«فعالیت‌های آمریکا از جاسوسی در برنامه هسته‌ای ایران تا حمایت از گروه‌های شورشی مخالف هیئت حاکمه ایران» خبر داد.

بنابراین گزارش،«اندرو کاکبرن» نیز اوایل ماه می سال ۲۰۰۸ میلادی با انتشار گزارش در نشریه کانترپانچ اقدام به افشای برخی اطلاعات کرد که تصریح می‌کرد:«بوش سند مخفی را امضا کرده است که به مامورین آمریکایی اجازه ایجادیک حرکت تهاجمی و مخفی علیه رژیم ایران را می‌داد بطوریکه با مقایسه محتوای این دستور با موارد مشابه، چنین حرکتی در حوزه خود بی‌سابقه محسوب می‌شود. »

بالتیموردرتشریح دستوربوش برای براندازی حکومت ایران می‌نویسد:حکم سری بوش اقدامات و فعالیت‌هارادریک حوزه جغرافیایی عظیم پوشش می‌داد. یعنی از لبنان تا افغانستان. و انواع عملیات‌های اجازه شده در این راستا نیز به حدی جامع بود که شامل ترور برخی مقامات هدف نیز می‌شد.

* حمایت از تروریستها علیه ایران

باتوجّه به این حوزه کاری وسیع، برای مثال آمریکاحمایت کامل وجامعی را از نیروی نظامی مجاهدین خلق [گروهک منافقین] به عمل می‌آورد و این در حالی است که مجاهدین خلق در لیست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار داشت.

این تحلیل‌گرمسایل سیاسی سپس با اشاره به حمایت‌های مالی آمریکا ازگروهک تروریستی جندالله می‌نویسد:بطورمشابه،‌ وجوه پنهانی بطورنامحدودبه جندالله که یک گروه تروریستی ایرانی است، پرداخت می‌شود.

همچنین دیگر عوامل از جمله ملی‌گرایان کُرد و برخی تجزیه‌‌طلبان جنوب ایران نیزازتوصیه‌ها و حمایت‌های آمریکا بهره‌مند می‌شوند.

این نویسنده درادامه می‌نویسد: به علاوه مواردگفته شده،در۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، «سیمور هرش»در نشریه نیویورکر با تایید تمامی گزارشات پیشین نوشت:«سال گذشته کنگره با درخواست بوش برای حمایت مالی از یک عملیات پنهانی علیه ایران موافقت کرد. و بر اساس منابع کنونی و سابق نظامی، اطلاعاتی و کنگره‌ای، این عملیات که رئیس‌جمهور ۴۰۰ میلیون دلاربرای آن درخواست کرده وبه عنوان یک حکم ریاست‌جمهوری امضا شده است، برای بی‌ثبات سازی رهبری مذهبی ایران طراحی شده است. هرش با نقل قول از برخی فعالین سیاسی افزود:«جمع‌آوری اطلاعات دررابطه بابرنامه هسته‌ای ایران،تحلیل بردن توانایی‌های هسته‌ای ایران،وتلاش برای تضعیف دولت ایران ازطریق کاربرروی گروه‌های مخالف وارایه پول به آنهابه منظورتغییررژیم درایران ازجمله اقدامات تصویب شده دردستوربوش بود.

* ادامه راه بوش توسط اوباما

تحلیلگر غربی سپس با تاکید بر اینکه تلاش‌های آمریکا برای براندازی حکومت ایران توسط اوباما نیز ادامه یافت می‌نویسد: اما در ایالات متحده علیه ایران با روی کار آمدن اوباما،‌ وقفه‌ای نیفتاد. بطوریکه هیچ مدرکی دال بر اینکه بودجه ۴۰۰ میلیون دلاری امضا شده توسط بوش در راه دیگری ( به غیر از براندازی دولت ایران)، استفاده شده باشدوجود ندارد.

درهمین رابطه اوایل ژوئن ۲۰۰۸،‌ «جاستین ریموندو»درپایگاه خبری« آنتی‌وار» نوشت: «اوباما با مطرح کردن مسئله صلح با ایران، ازیک ماسک خندان برای فعالیت‌های شدیدا نفرت‌اگیزخود استفاده کرد. دولت آمریکاادعامی‌کند که درحال جنگ باتروریسم است،این درحالی است که آمریکاازگروه‌هایی حمایت می‌کندکه درمساجد بمب‌گذاری می‌کنند،توریست‌هارامی‌دزدند ویااینکه پلیس‌های ایرانی را می‌دزدند.

* صحبت‌هایی در رابطه با یک انقلاب سبز در تهران

این نویسنده غربی در بخش دیگری از مقاله‌اش با اشاره به برنامه‌ریزی قبلی آمریکا برای انقلابی موسوم به انقلاب سبز در ایران می‌نویسد: ظاهرا« کنت تیمرمن» مدیر اجرایی«بنیاد دموکراسی ایران» که سرویس فارسی زبان شبکه «صدای آمریکا» است، یک روز قبل از انتخابات ایران به مک‌آدامز گفته بود که “صحبت‌هایی در رابطه با یک انقلاب سبزدرتهران در جریان است.»

از سوی دیگر مک‌آدامزتصریح کرد که تیمرمن پیش از این نوشته بود:«میلیون‌ها دلار طی دهه اخیر برای ایجاد انقلاب رنگی شبیه به اوکراین، با آموزش فعالان سیاسی ، هزینه شده است. »

تیمرمن ادامه داد: «برخی از پول‌ها ظاهرا به دست گروه‌های حامی موسوی رسیده است که روابطی نیز با سازمان‌های غیردولتی خارج از ایران داشتند. »

این نویسنده غربی با بیان این مطلب که طبیعی است تیمرمن به دلیل حضوردر بنیاد دموکراسی ایران که برای براندازی دولت ایران تلاش می‌کند،‌ به درستی از مسایل پشت پرده آگاه باشد، به چگونگی سازمان‌دهی اعتراضات خیابانی اخیر تهران اشاره کرد و نوشت:بسیاری از معترضین ایرنی که شامل جوانانی است که به سبک غربی لباس پوشیده‌اند، پلاکاردهایی را در دست داشتند که بر روی آنها به انگلیسی نوشته شده بود‌ که یکی از آنها شعار «رای من کجاست؟» بود.

* طراحی ۲۰انفجار در تهران

این تحلیل‌گرمسایل سیاسی سپس با اشاره به مطالب دروغینی که دررسانه‌های آمریکایی به نقل از ایرانیان منتشر می‌شد به طرح‌های آمریکا برای ایجاد ناامنی در ایران اشاره کرده ومی‌نویسد:بر اساس گزارش‌های سرویس‌های اطلاعاتی، یک گروه تروریستی مرتبط با آمریکا که در نظر داشت بیست انفجار در تهران انجام دهد کشف شد. اما با این وجود یک انفجار در نزدیکی مرقد بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران رخ داد. بالتیمور در بخش پایانی گزارش خود با اشاره به حمایت‌های آمریکا از برخی فعالیت‌های اینترنتی ضد ایرانی، به سخنان مداخله جویانه اوباما اشاره می‌کند و می‌نویسد: اوباما در روزهای ابتدای اعتراضات گفت:«اشاره به تاریخچه روابط ایران و آمریکا به منظور نشان دادن مداخله آمریکا در مسئله انتخابات ایران، اقدام سازنده‌ای نیست. »

این نویسنده غربی سپس با مضحک ارزیابی کردن این ادعای اوباما می‌نویسد: با این تفاصیل آیا منطقی است که بپذیریم آمریکادرامورایران مداخله نکرده است؟آمریکاکشوری است که مسئول ۳۰ سال تحریم ایران و طراحی عملیات‌های پنهان و آشکاری است که به منظور تضعیف تنها کشوری که پیروزمندانه در برابر امپریالیسم آمریکا ایستاده، صورت گرفته است.

با پذیرش مقدمات فوق وآنچه دراعترافات متهمان و کیفر خواست معاون دادستان در مورد وابستگی رهبران وسردمداران جریان اعتراضات پس از انتخابات در ایران (تهران) آمده است در می یابیم که :

۱٫ گزینه امریکا در برخورد با جمهوری اسلامی ایران « انقلاب رنگی » ویا «مخملین »است .
۲٫ اصلاح طلبان وجریان شکست خورده در انتخابات گزینه اصلی اجرای سناریوی امریکا هستند.
۳٫ امریکا وسایر قدرتهای استکباری اهداف متفاوتی را از اجرای این سناریو در ایران داشتند :

* مهمترین اهداف آمریکا در انقلاب رنگی

برخی از اهداف آمریکا از ساماندهی انقلاب‌های رنگی از این قرار است:

۱- تسلط بر مناطقی که از جهت سیاسی و راهبردی اهمیت ویژه دارند.

۲- کنترل مسیر انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن

۳- حذف یا مهار نظام‌هایی که مانع گسترش سلطه آمریکا هستند.

۴- ممانعت از ایجاد اتحادیه‌های نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی

۵- همسو نمودن کشورهای مورد نظر با سیاست‌های آمریکا

۶- فرصت‌سازی اقتصادی برای آمریکا

۷- مهار بیداری اسلام

رهبران اصلی انقلاب‌های رنگی در هر سه کشور گرجستان، اکراین و قرقیزستان تازه استقلال‌یافته، پیش از تحول دارای سمت‌های مهمی چون صدارت یا وزارت یا نمایندگی پارلمان بوده‌اند.

در واقع میخائیل ساکاشویلی در گرجستان، یوشچنکو در اکراین و باقی اف رئیس پارلمان قرقیزستان در درون حاکمیت، ژست اپوزیسیون گرفته و ادای مخالف در آوردند.

بر این اساس رهبران جناح پیروز بخشی از حاکمیت بودند و این موضوع یکی از دلایلی است که غلظت انقلاب را در سه جمهوری شوروی سابق کمرنگ و کم فروغ می‌کند.

* نقش پشت پرده بنیادهای غیردولتی آمریکایی- اسرائیلی

در تمامی انقلابات رنگی و نیز در مسئله اغتشاشات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران تشابهات بسیار زیادی دیده می شود از جمله :

بهره‌گیری ازقومیت‌ها

نیروهای هوادارغرب‌

حمایت گسترده مالی و تبلیغاتی بنیادهای غیر دولتی آمریکایی ـ اسرائیلی نظیر بنیاد سوروس

تلاش وسایل ارتباط جمعی و فعالیت قابل توجه‌ سازمان‌های مردم نهاد

* تجزیه وتحلیل مباحث وتطبیق آن با اوضاع ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری :

– رویکرد انتخاباتی ماجرا وطرح مسئله تقلب :

گفتیم در انقلاب رنگی خشونت وجود ندارد؛ اظهارات میرحسین موسوی برای حضوربدون خشونت در خیابان‌هاست اما بدون مجوزرسمی از وزارت کشور و این تجمعات از دید مهندس موسوی برای اعتراض به شمارش آرا نیست بلکه درخواستی برای اعلام بطلان کامل انتخابات است.

یکی از شرایط احراز صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری التزام به ولی فقیه است اما در عمل بعد از برگزاری انتخابات با چنین التزامی از سوی موسوی مواجه نیستیم، میرحسین موسوی زمانی که کاندیدای انتخابات دهم ریاست جمهوری شد، ضمن قبول صد درصدی قانون نظام جمهوری اسلامی شدیدا براجرای همین قانون تاکید داشت اماپس از انتخابات با طرح شبهه‌هایی مبنی بر«تقلب در انتخابات دهم» به هیچ وجه ازمجاری قانونی وارد عمل نشد، در حالی که در تبلیغات خود را مرد قانون معرفی می‌کند و به نوعی غیرشفاف شورای نگهبان را که در زمان ثبت نام کاندیداها، او را تایید صلاحیت کرده زیر سئوال می‌برد!

آیا می‌توان یک واحد سیاسی را به فاصله کمتر از چند ماه زیر سئوال برد؟

و آیا شورای نگهبان به یکباره جناح‌بندی می‌شود و به اعتراضات کاندیدای مخالف توجهی نمی‌کند؟ آیا زمان برگزاری انتخابات مستعدانقلاب مخملی‌ است وفضای آزاد سیاسی بیشتری برای برپایی تجمعات مسالمت‌آمیز و اعتراضات گسترده با استفاده از قدرت رسانه‌آی داخلی و خارجی نسبت به گروه حاکم به وجود می‌آید؛
مسالمت آمیز اعلام کردن تجمعات ولی زیر سوال بردن اصول بنیادین نظام :

پس ازپایان انتخابات شاهدتجمعات گسترده گروه حامی به میرحسین موسوی وخوداودراین اجتماعات بودیم، موسوی اذعان داشت که این تجمعات بدون خشونت و فقط برای گرفتن حق پایمال شده است، اما جدای از اینکه پایان این تجمعات با خونریزی و کشتار افراد بی‌گناهی که به نوعی در جبهه رقیب موسوی هستند، رقم می‌خورد؛ اینکه چرا تجمعات خیابانی حامیان موسوی از سوی رسانه‌های خارجی به ویژه BBC تبلیغ می‌شود، جای تامل است!
ارائه شعارهای دمکراسی خواهی و لیبرالی

جای سئوال دارد که چرا شخصیتی مانندمیرحسین موسوی که خود راادامه دهنده راه امام خمینی(ره) معرفی می‌کند، شورای نگهبان مورد تایید امام را قبول نمی‌کند، از راه قانونی اعتراض نمی‌کند و با توسل به راهپیمایی خیابانی به دنبال احقاق حق پایمال شده خود است!

در تمام این انقلاب‌های رنگی شعارهای مبتنی بر دموکراسی‌خواهی و لیبرالیسم سر داده می‌شود؛

شعارهایی که از سوی موسوی و کروبی و هوادارانشان در انتخابات طرح شد،‌ بسته‌هایی با محتوای آزادی بود و البته با سلایق شخصی و منافع و خواسته‌های شخصی گره خورده است، چرا که همه افرادی که در ایران زندگی می کنند، چنین عقیده‌ای ندارند و اینها در حد یک نظریه است.

* هزینه‌های پنهان برای یک انقلاب

بهره‌گیری نیروهای هوادار غرب و حمایت گسترده مالی و تبلیغاتی از دیگر مولفه‌های انقلاب‌های رنگی‌ و نکته قابل تاملی است؛

هزینه مالی برای برپایی یک انقلاب رنگی از آن سوی مرزها و خروجی آن در ستادهای موسوی و کروبی قابل بررسی است واینکه چه هزینه‌هایی درچه مسیرهایی قرارگرفت، جای بحث داردکه اینجا مجال آن نیست.

* تحریک قومیت‌ها

زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی در مصاحبه‌ای با BBC پس از برگزاری انتخابات، صحت آرا را زیر سئوال می‌برد وبه استان‌های آذربایجان شرقی و لرستان اشاره می‌کند که چون میرحسین فرزند و داماد این دو استان است، پس حتما رای او بیشتر بوده است.

رهنورد با بیان این مطلب نشان می‌دهد که به قومیت عقیده دارد اما به عقل و شعور سیاسی افراد برای انتخاب فرد مورد نظر و حق انتخاب تک تک افراد جامعه نه! و البته این نیز فاکتور انقلاب‌های مخملی نمادهای رنگین به عنوان ابزاری برای انسجام هواداران یک فرد یا جریان سیاسی است؛ این مسئله در مورد انتخابات ایران نیازی به تفسیر و توضیح ندارد، چرا که با چشم عادی هم دیده می‌شد و این بار در انتخابات دهم ریاست جمهوری قرعه به نام رنگ سبز افتاد.
استقبال رسانه‌های غربی از میتینگ‌های انتخاباتی موسوی حمایت رسانه های بیگانه از تحرکات :

به وضوح شبکه‌های خارجی مانند الجزیره از این تجمعات اعلام حمایت و طرفداران موسوی را برای حضور بیشتر در خیابان‌ها تشویق می‌کنند تا نتیجه‌ی دلخواه ‌آنهاومهندس موسوی یعنی اعلام بطلان انتخابات حاصل شود.

پیش از این نیز گفتیم در انقلاب‌های مخملی مخالفان نظام حاکم در مقابل نهادهای حاکمیتی تجمع می‌کنند و مشروعیت را از آنها می‌گیرند؛

بارها و بارها با وجود اظهارات موسوی مبنی بر تجمعات قانونی شاهد حضور طرفداران وی و مهدی کروبی برای تجمع مقابل وزارت کشور، سازمان صدا و سیما و … بودیم که هوشیاری نیروهای امنیتی مانع خدشه وارد کردن به امنیت این سازمان‌ها شدند.

اگر میرحسین موسوی عقیده‌ای به حضور جریان هوادار خود در خیابان‌ها و همسویی برای یک حرکت منتهی به یک انقلاب رنگی ندارد، چرا در این میان با وجود سخنان راهگشای مقام معظم رهبری در جمع نمایندگان کاندیداها مبنی بر اعلام صریح مخالفت کاندیداها با اقدامات اخیر و اغتشاشات خیابان‌ها و با توجه به اظهار نظر وزاری امورخارجه کشورهای مختلف ودخالت آنها درمسائل داخلی کشور و اعلام حمایت صریح از این تجمعات، چرا وی با این حس قانون‌گرایی و وطن‌پرستی و عقیده به آرمان‌های امام و اطاعت از ولی فقیه، سخنی در این راستا نمی‌گوید و پیامی صادر نمی‌کند!

بسیار دور از ذهن است که استکبار جهانی از دیگر نامزدها، حتی نامزد اصولگرایان و نفوذ در میان آنها نیز غفلت کند، اما اینک بیشترین نشانه‌ها حاکی از نفوذ در ستادهایی همچون “دختران فیروزه ای ” و گروه چهارم است.

این هوشیاری بیش از پیش مهندس موسوی را می‌طلبد که با به یاد آوردن توصیه های امام، خود را به مثابه رهبر یک اقدام براندازانه معرفی نکند.

ای کاش وی گزارش روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز را که یکی از نزدیک‌ترین روزنامه‌ها به وزارت خارجه آمریکاست،با نگاهی متفاوت بخواند،آنجاکه نوشت:بی‌شک رقص و آوازمختلط پسران و دخترانی که آرایش‌های خاصی دارند،ازویژگی‌های منحصربه فردمیتینگ‌های تبلیغاتی نامزد اصلاح‌ طلبان است… حامیان میرحسین موسوی را افرادی تشکیل می‌دهند که معتقدند آزادی لازم به آنها داده نشده است.

این روزنامه آمریکایی به حضور یافتن میرحسین موسوی در دانشگاه تبریز اشاره کرد و نوشت: هواداران موسوی با لباس ها و دستبندهای سبزوارد محل سخنرانی نامزد مورد علاقه خود شدند و به رقصیدن و خواندن آواز پرداختند.

این روزنامه چاپ نیویورک، همچنین موسوی را فردی میانه رو و مناسب برای هدایت جمهوری اسلامی به سمت آزادی عنوان کرد.

ای کاش مهندس موسوی منابع اطلاع رسانی خود رامحدود نسازدوچشم به واقعیت روی داده در بین مردم بیندازد و فقط طرفداران خود را ملت ایران بنامد و طرفداران رقیب را به حساب نیاورد و از رای واقعی خود بین مردم نیز مطلع باشد و همانند مهدی کروبی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ در صورت مواجه شدن با واقعیت آرای مردم، به صورت مداوم از خواب سحرگاهی و تقلب در انتخابات سخن نگویند.