خطبهى دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الاطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و فاطمه الزّهراء سیّده نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّه و علىّبنالحسین زینالعابدین و محمّدبنعلىّ الباقر و جعفربنمحمّد الصّادق و موسىبنجعفر الکاظم و علىّبنموسىالرّضا و محمّدبنعلىّ الجواد و علىّبنمحمّد الهادىّ و الحسنبنعلىّ الزّکىّ العسکرىّ و الحجّه القائم المهدىّ.
اللّهمّ صلّ علیهم و صلّ على ائمّه المسلمین و حماه المستضعفین و هداه المؤمنین.
اوصیکم عباد اللَّه بتقوى اللَّه
بار دیگر در این خطبه، خودم و همهى شما برادران و خواهران عزیز را توصیه و دعوت میکنم به تقواى الهى. در رفتارمان، در گفتارمان، در عملکردمان، رعایت تقوا و پرهیزگارى را بکنیم.
در خطبهى دوم، اولاً لازم است که یاد مرحوم آیهاللَّه طالقانى و همچنین یاد شهید آیهاللَّه مدنى (رضوان اللَّه علیهما) را گرامى بداریم. این ایام، مناسبت با هر دوى این بزرگواران دارد و این دو نفر جزو کسانى هستند که خاطرهى آنها از تاریخچهى امامت جمعه در کشور ما انفکاکناپذیر است. حقاً و انصافاً هر کدام از این دو مرد بزرگ به نحوى حقوق فراموشنشدنى دارند و یاد فراموش نشدنىاى از آنها در ذهنها و در تاریخ ما خواهد ماند.
یکى از مطالبى که امروز در این خطبه عرض میکنم – در واقع مخاطب این سخنان که در حضور شما نمازگزاران عزیز و مردم عزیزمان عرض میشود، جریانهاى سیاسى، شخصیتهاى سیاسى و مسئولان سیاسى سابق و لاحق هستند – این است که از فرصت ماه مبارک رمضان استفاده کنیم. به عنوان بیان حقائق و نصایح، عرایضى را عرض میکنیم؛ انشاءاللَّه که هم براى مخاطبان این سخن، هم براى خود ما، هم بخصوص براى جوانهاى عزیزمان و مردم عزیز و مؤمنمان مفید واقع شود.
این کسانى که مخاطبند، البته کسانى هستند که تاکنون در درون نظام اسلامى تعریف شدهاند؛ شخصیتهاى درون نظامند، جزو نظامند، که انشاءاللَّه در آینده هم همه در درون نظام باشند و براى این نظام کار و تلاش کنند. این درون نظام و برون نظام، یک مفاهیم تبلیغاتى و شعارهاى پوچ نیست؛ تابلوى صرف نیست؛ یک شاخصهائى دارد، مبناهاى عقیدتى دارد، مبناهاى علمى دارد. تا حالا اینجور بوده، انشاءاللَّه بعد از این هم همین جور باشد.
یک مطلب این است که از اول انقلاب تا امروز، در جریان انقلاب و جریان اصیل این مردم انشعابهائى به وجود آمده، تعارضهائى به وجود آمده است. بعضى از این تعارضها و انشعابها خسارتزا هم بوده است؛ بعضى هم نه، با هشیارى مردم، با آگاهى و مسئولیتپذیرى عناصر فعال در این جریانها، حل شده است؛ براى انقلاب و براى کشور بارى درست نکرده است. این اختلاف نظرها و انشعابهائى که پیدا میشود، همه یک جور نیست. بعضى انشعابها ناشى از اختلاف در مبانى و در عقاید است؛ بعضى از اینها بحث عقاید و معتقدات نیست؛ بحث منافع است، دعوا بر سر منافع است؛ بعضى از این اختلافها هیچکدام از اینها نیست؛ مسئلهى سلائق است، اختلاف دیدگاه و اختلاف سلیقه در اجراى اصول است؛ در چهارچوب اصول و مبانى، در روشها اختلاف به وجود مىآید؛ لذا اینها یک جور نیستند.
خوب، از اول انقلاب در بین همین گروههائى که در دوران پیش از انقلاب و در حوادث سالهاى مبارزات، همه در کنار هم بودیم، اختلافهائى به وجود آمد. امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) با همهى این اختلافات یک جور برخورد نکرد. همین طور که در روش امیرالمؤمنین عرض کردیم، روش امام (رضوان اللَّه علیه) هم همین جور بود؛ یعنى اول با مدارا، با نصیحت؛ لیکن آن وقتى که اقتضاء کرد، برخورد کرد. یک گروه مربوط به دولت موقت بودند و مشکلات آنها بود، یک گروه آن کسانى بودند که علیه لایحهى قصاص آن حرکت را انجام دادند، یک گروه حتّى کار را به ترور و درگیرىهاى خیابانى کشیدند؛ با هر کدام از اینها امام یک نحوى برخورد کرد. در سطوح بالاى حکومت هم بود؛ نخستوزیر بود، رئیس جمهور بود، حتّى بعدها در اواخر عمر امام (رضوان اللَّه علیه) در سطوح بالاتر از رئیس جمهور هم بود. امام با کسانى که احساس کردند نمیشود با اینها بیش از آن مدارا کرد، برخورد کردند. همه هم سوابق انقلابى داشتند، سوابق مذهبى داشتند، خیلىشان هم در سطوح بالا بودند؛ لیکن خوب، اینجور شد دیگر؛ این انشعابها پیش آمد. بعضى واقعاً با امام درافتادند؛ بعضى نه، اختلاف نظرى هم بود، اما به درگیرى و دعوا و انشعاب و انشقاق نینجامید. بعضى با امام درافتادند و مداراى امام را ندیده گرفتند. امام به همین گروهک منافقین که خواسته بودند بیایند با ایشان ملاقات کنند، پیغام دادند که اگر شما به حق عمل کنید، من مىآیم سراغ شما؛ اگر دست از این کارهاى خلاف بردارید، خود من مىآیم سراغ شما. یعنى امام تا این حد با اینها مدارا کردند و حرف زدند. خوب، وقتى احساس خطر شد؛ بخصوص آن وقتى که مسئله، مسئلهى رسوخ دادن مبانى غلط در کالبد نظام و انقلاب است، این دیگر مثل سمِ مهلک است. آن وقت امام رعایت نکردند، مدارا نکردند؛ برخورد کردند. این در مورد آن چیزهائى است که در اختلافات بنیانى است.
حالا همانهائى هم که اختلاف بر سر منافع دارند، گاهى رنگ عقیدتى و مبنائى به آن میدهند. هر کدام از اینها باشد – یا آنهائى که اختلاف در مبانى و عقاید است، یا آنهائى که اختلاف بر سر منافع است – آنجائى که به درگیرى با نظام و درگیرى با انقلاب و پشت کردن به مبانى انقلاب باشد، آن وقت حالت دشمن را پیدا میکنند.
البته کسى عقیدهاى مخالف داشته باشد، کارى به کار نظام نداشته باشد، نظام با او کارى ندارد. بعضى رائج کردهاند: «دگراندیشان». نظام با دگراندیشان چگونه رفتار میکند؟ نظام با دگراندیشان کارى ندارد. این همه دگراندیش هست. دگراندیش سیاسى که بالاتر از دگراندیش دینى نیست. خوب، ما اقلیتهاى دینى داریم که دگراندیشند، توى مجلس شوراى اسلامى هم عضو دارند، در مناصب مختلف هم حضور دارند. بنابراین بحث دگراندیشى نیست؛ بحث مخالفت است، بحث معارضه است، بحث ضربه زدن است، در مقابل نظام و در مقابل انقلاب شمشیر کشیدن است. آنى که نظام با او برخورد میکند، این است. اما اگر اختلاف، اختلاف در سلائق است، در روشهاست، نه، این اختلافات مضر نیست؛ نافع هم هست.
اشکالى ندارد که مسئولان کشور، متولیان امور کشور منتقدینى داشته باشند که ضعفهاى آنها را به خود آنها نشان بدهند. وقتى انسان در مقام رقابت قرار بگیرد، مقابل منتقد قرار بگیرد، بهتر کار میکند. اینجور نیست که وجود منتقدین و کسانى که این روش را قبول ندارند، آن روش را قبول دارند، براى نظام ضررى داشته باشد؛ منتها باید در چهارچوب نظام باشد؛ این اشکالى ندارد، این مخالفت هیچ مخالفت مضرى نیست؛ نظام هم مطلقاً با یک چنین مخالفتى برخورد نمیکند. البته انتقاد باید در چهارچوب اصول باشد. اصول انقلاب هم مشخص است که چیست. اصول انقلاب امور سلیقهاى نیست که هر که از یک گوشهاى در بیاید، سنگ اصول را به سینه بزند؛ بعد که سراغ این اصول میرویم، مىبینیم بیگانهى از انقلاب است. اصول انقلاب، اسلام است؛ قانون اساسى است؛ رهنمودهاى امام است؛ وصیتنامهى امام است؛ سیاستهاى کلى نظام است که در قانون اساسى معین شده است که این سیاستهاى کلى بایست تدوین بشود. در این چهارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سلیقه عیب نیست، که حسن است؛ مضر نیست، که مفید و نافع است. این یک مطلب است که در میدان معارضات اینچنینى، نظام با هیچ کس برخورد نمیکند. آنجائى که افراد در چهارچوب اصول رفتار کنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشند، آسایش جامعه را نخواهند به هم بزنند – از این کارهاى خلافى که انجام میگیرد؛ دروغپراکنى و شایعه – نظام هیچگونه مسئلهاى ندارد. مخالفینى هستند، نظراتى دارند، نظرات خودشان را بیان میکنند؛ نظام برخورد نمیکند. بناى نظام در اینجا، جذب حداکثرى و دفع حداقلى است. این، روش نظام است؛ این را همه توجه بکنند. آن کسانى هم که نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمى دارند، در این چهارچوب میتوانند خودشان را مقایسه کنند. اگر کسى با مبانى نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.
ما دربارهى افرادى که به آنها اهانت میشود، تهمت زده میشود، میگوئیم اینها حق دفاع دارند؛ خوب، نظام هم همین جور است؛ نظام هم حق دفاع از خودش را دارد. این خطاست که کسى خیال کند چون نظام حاکمیت است و قدرت سیاسى است، نباید دفاع کند؛ بىدفاع بماند؛ در مقابلش هرگونه مخالفتى، معارضهاى، قانونشکنىاى، مرزشکنىاى انجام بگیرد، باید عکسالعمل نشان ندهد؛ این درست نیست؛ هیچ جاى دنیا هم چنین نیست. در اختلافات گوناگونى که در بین احزاب دنیا وجود دارد – در همین کشورهائى که خودشان را پیشرو دموکراسى میدانند – هیچکدام از این احزاب متعارض و متخالف، با اصول و مبانى آن نظام مخالفت نمیکنند؛ والّا از نظر مردم مردود هستند. دستگاههائى دارند؛ دستگاههاى رعایت قانون اساسى و دادگاه قانون اساسى – شبیه شوراى نگهبان خودمان – اینها را رد میکنند. اینجور نیست که قبول کنند یک نفرى بیاید در یک نظامى علیه مبانى آن نظام مبارزه کند، معارضه کند، آن وقت نظام در مقابل او ساکت و آرام بنشیند. به کمتر از آن هم گاهى دیده میشود که در همین نظامهاى اروپائى برخوردهاى خشن و تندى میکنند؛ چیزهائى که جزو اصول هم محسوب نمیشود. بنابراین برخورد با نظام، برخورد با مبانى نظام، ایستادگى و شمشیر کشیدن روى نظام، جواب تند دارد؛ اما نظر مخالف داشتن، نظر متفاوت داشتن، آن وقتى که با این اشکالات همراه نباشد، تهمت و شایعهافکنى و دروغ و از این چیزها نباشد، نه، نظام هیچگونه برخوردى نخواهد کرد. شیوهى نظام این نبوده، امروز هم نیست و انشاءاللَّه در آینده هم نخواهد بود. این یک نکته.
نکتهى دیگرى که فعالان سیاسى، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهاى گوناگون و متنفذین بشدت بایستى مراقب آن باشند، مسئلهى انحراف و فسادپذیرى شخصى است؛ همهمان باید مراقبت کنیم. انسانها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهى لغزشهاى کوچک، انسان را به لغزشهاى بزرگ و بزرگتر و گاهى به پرتاپ شدن در اعماق درههائى منتهى میکند؛ خیلى باید مراقب بود. قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن این هشدار وجود دارد. یک جا میفرماید: «ثمّ کان عاقبه الّذین اساؤا السّوأى ان کذّبوا بأیات اللَّه»؛(۱۵) عاقبت بعضى از کارها این است که انسان به آن خانهى بدترین میرسد که تکذیب آیات الهى است. یک جا میفرماید: «فأعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛(۱۶) خلف وعدهى با خدا کردند، این موجب شد نفاق در دلهایشان به وجود بیاید. یعنى انسان گناهى انجام میدهد، این گناه انسان را به وادى نفاق میکشاند؛ که نفاق، کفر باطنى است. همین جا در قرآن، کافرین و منافقین در کنار هم هستند. در یک آیهى دیگر میفرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا».(۱۷) اینى که مىبینید یک عدهاى در مقابل دشمن منهزم میشوند، طاقت نمىآورند، نمیتوانند ایستادگى کنند، به خاطر آن چیزى است که قبلاً از اینها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب کردهاند. لغزشها انسان را فاسد میکند. این فساد، به انحراف در عمل و گاهى به انحراف در عقیده منتهى میشود. این هم بمرور پیش مىآید؛ دفعتاً پیش نمىآید که ما فکر کنیم یک نفرى شب مؤمن میخوابد، صبح منافق از خواب بیدار میشود؛ نه، بتدریج و ذره ذره پیش مىآید. این، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم یعنى همین تقوا. بنابراین علاجش تقواست. مراقب خودمان باشیم. نزدیکان افراد مراقبت کنند؛ زنها از شوهرهایشان، شوهرها از زنهایشان، دوستان نزدیک از همدیگر؛ «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر».(۱۸) از یکدیگر مراقبت کنیم، براى اینکه دچار نشویم. مردم مسئولین را موعظه کنند، نصیحت کنند، خیرخواهى کنند، بنویسند براى آنها، بگویند براى آنها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم براى نظام، براى کشور و براى مردم بیشتر است. انسان گاهى در بعضى از حرفها، در بعضى از اقدامها و تحرکات، این را احساس میکند؛ نشانههاى یک چنین انحرافى را انسان مشاهده میکند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید کمک خواست.
نکتهى بعدى این است که عین همان چیزى که در مورد یک شخص ممکن است پیش بیاید – یعنى فساد و انحراف – در یک نظام هم ممکن است پیش بیاید. در یک نظام حکومتى، یک نظام سالم، یک نظام اسلامى، همین بیمارىاى که اشخاص ممکن است دچارش بشوند، ممکن است به سراغ نظام اسلامى بیاید، به سراغ جمهورى اسلامى بیاید. اسم، جمهورى اسلامى باشد، ظاهر اسلامى باشد، صورت، صورت اسلامى باشد، اما سیرت و رفتار و عملکرد و برنامهها، برنامههاى غیر اسلامى؛ همان مسئلهى صورت و سیرت انقلاب که سال گذشته براى دانشجویان عزیز در یک جائى این را مطرح کردم.
حرکت جامعه و نظام دو جور است: حرکت مثبت، حرکت منفى؛ حرکت به سمت عروج و اوج، حرکت به سمت نزول و سقوط. حرکت به سمت اوج این است که جامعه به عدالتخواهى نزدیک شود؛ به دین، رفتار دینى و اخلاق دینى نزدیک شود؛ در فضاى آزادى رشد پیدا کند؛ رشد عملى، رشد علمى و رشد صنعتى پیدا کند؛ در بین جامعه، تواصى به حق و تواصى به صبر وجود داشته باشد؛ جامعه روزبهروز در مقابل دشمنان خدا، دشمنان دین، دشمنان استقلال کشور، احساس اقتدار بیشترى بکند، ایستادگى مقتدرانهى بیشترى بکند؛ روزبهروز در مقابل جبههى ظلم و فساد بینالمللى ایستادگى خودش را بیشتر کند؛ اینها رشد است، اینها نشانهى حرکت مثبت جامعه است؛ دنیا و آخرت یک جامعه را اینها آباد خواهد کرد. ما باید دنبال یک چنین حرکت مثبتى باشیم. اما نقطهى مقابل اینها، یک حرکت به سمت تنزل هم وجود دارد: به جاى حرکت به سمت عدالت، حرکت به سمت شکافهاى عظیم اقتصادى و اجتماعى با توجیههاى گوناگون؛ به جاى استفادهى از آزادى براى رشد علمى و رشد عملى و رشد اخلاقى، لاابالیگرى و استفادهى از آزادى در جهت فساد و فحشا و اشاعهى گناه و اشاعهى خلاف؛ به جاى ایستادگى در مقابل مستکبران، متجاوزان و غارتگران بینالمللى، به جاى اقتدار نشان دادن در مقابل اینها، در مقابل آنها منفعل شدن، احساس ضعف کردن، عقبنشینى کردن؛ آنجائى که باید به آنها اخم کرد، به آنها لبخند زدن؛ آنجائى که باید بر سر حقوق خود ایستاد، از حقوق صرف نظر کردن – حالا حق هستهاى و غیر هستهاى – اینها نشانههاى انحطاط است. حرکت جامعه باید به سمت آن تعالى و آن ارزشها، حرکت به سمت بالا باشد؛ حرکت مثبت باشد. این حرکتهاى به سمت پائین، همان بیمارىهائى است که براى نظام اسلامى ممکن است پیش بیاید؛ و این خطر براى نظام اسلامى است؛ مردم باید بیدار باشند. جمهورى اسلامى آن وقتى واقعاً جمهورى اسلامى است که با همان مبانى مستحکم امام، همان چیزهائى که در دوران حیات مبارک امام مطرح بود، شعار بود، بجد دنبال میشد، با همان شعارها پیش برود. هر جا ما با آن شعارها پیش رفتیم – من با بصیرت عرض میکنم، بنده اوضاع این سى سال را از نزدیک آزمایش کردم – پیشرفت با ما بوده است، پیروزى با ما بوده است، عزت با ما بوده است، منفعت دنیائى هم با ما بوده است؛ هر جا از آن شعارها عقبنشینى کردیم و کوتاه آمدیم، به دشمن میدان دادیم، ضعف پیدا کردیم، عقبگرد پیدا کردیم، عزت به دست نیامده است، دشمن جرىتر شده است، پیشتر آمده است؛ از لحاظ مادى هم ضرر کردیم. این خطاست که بعضى خیال کنند علاج مشکلات کشور – چه مشکلات اقتصادى، چه مشکلات اجتماعى، چه مشکلات سیاسى – این است که انسان در مقابل دشمن مستکبر سلاح را بیندازد؛ دشمن مستکبر همین را میخواهد
…………
همهى این بلواهائى که شما مشاهده کردید در دورهى بعد از انتخابات پیش آمد و پیش آوردند و آنها حمایت کردند، براى همین بود که شاید بتوانند پشتوانهى مردمى انقلاب را ضربه بزنند و از انقلاب بگیرند. بنده عرض کردم نشانهى اعتماد مردم به این نظام، حضور چهل میلیونى در انتخابات بود. حالا در رادیوهاى بیگانه و متأسفانه بعضى هم در داخل همنواى با آنها، هى اصرار و تکرار که بله، اعتماد مردم از نظام سلب شده! این، جواب آن حرف است. آنجا ما گفتیم اینى که هشتاد و پنج درصد مردم مىآیند رأى میدهند، چهل میلیون پاى صندوقها مىآیند، به هر کسى که رأى میدهند، خود آمدن پاى صندوق، نشانهى اعتماد مردم به نظام است – که حقیقت قضیه هم همین است – اینها براى اینکه این حرف را دروغ از آب در بیاورند، مکرر در مکرر تبلیغات کردند که اعتماد مردم از دست رفته؛ چه کار کنیم؟ حالا بعضى در لباس دلسوزى گفتند چه کار کنیم که اعتماد برگردد! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام هم به مردم اعتماد دارد. انشاءاللَّه خواهید دید در انتخابات آینده – که حالا دو سه سال دیگر است – همین مردم با وجود همین بازیگرىاى که مخالفان و دشمنان و غافلان و بىخبران داخلى کردند، یک حضور مستحکمِ قوىاى در انتخابات خواهند داشت.
پس نکته این است که باید همه مراقب باشیم که نظام جمهورى اسلامى – که نظام اسلامى است، نظام دینى است، مفتخر به این است که در قالب احکام دین و اسلام و قرآن میخواهد حرکت کند – تبدیل نشود به یک نظام بىاعتقاد به دین؛ به قول آقایان، یک نظام سکولار؛ باطن سکولار، ظاهر دینى؛ باطن مجذوب به فرهنگ غربى و قدرتهاى مسلط بر آن فرهنگ، و ظاهر شعائر دینى و مسائل دینىِ دمدستى؛ اینجورى نشود. نظام اسلامى باید به معناى واقعى کلمه، اسلامى باشد و روزبهروز به مبانى اسلام نزدیکتر شود؛ این است که گرههاى فروبسته را باز میکند، این است که مشکلات را حل میکند، این است که به جامعه عزت و اقتدار میدهد، این است که طرفداران نظام جمهورى اسلامى را در همه جاى دنیا بیشتر خواهد کرد.
عدهاى نگاه میکنند به دشمنیها، دلشان را از دست میدهند؛ زهرهشان آب میشود از اینکه مىبینند دهانهاى از خشم گشوده، علیه جمهورى اسلامى بدگوئى میکنند، حرف میزنند. خوب، همهى نظامهاى عالم، همهى حکومتهاى عالم دشمنانى دارند و دوستانى؛ امروز هم اینجور است، در طول تاریخ هم اینجور بوده. هیچ حکومتى را شما پیدا نمیکنید که همهى مردم در داخل آن حکومت و خارج آن حکومت با او خوب باشند یا همه با او بد باشند؛ نه، یک عدهاى موافق دارند، یک عدهاى مخالف. حکومت پیغمبر هم همین جور بود، حکومت امیرالمؤمنین هم همین جور بود، حکومت معاویه و یزید هم همین جور بود؛ یک عدهاى موافق، یک عدهاى مخالف. جمهورى اسلامى هم همین جور است؛ یک عدهاى موافقش هستند، یک عده مخالفش هستند؛ منتها مسئله این است که ببینیم موافقین یک حکومت کىهایند، مخالفین این حکومت کىهایند؛ این شاخص است.
یک حکومتى هست که هرچه غارتگر بینالمللى است، با او مخالف است؛ هرچه زورگوى بینالمللى است، با او مخالف است؛ هر دولت داراى سابقهى سیاه استعمارگرى با او مخالف است؛ هر سرمایهدار صهیونیست خبیثى با او مخالف است. خوب، این مخالفتها مایهى افتخار است؛ اینها که نباید کسى را بترساند. موافقینش کىهایند؟ ملتهاى مؤمن در سرتاسر دنیا موافق با او هستند؛ ملتهاى مسلمان، غیر ایرانى؛ در آفریقا، در کشورهاى آفریقاى شمالى، در نقاط مسلماننشین آفریقا، در آسیا، تا اندونزى، تا مالزى، در کشورهاى عربى، غیر عربى، در اروپا، جماعتهاى مسلمان، ملتهاى مسلمان، دوستدار او هستند، هوادار او هستند.
در مسابقهى فوتبال چند سال قبل، تیم ایرانى بر تیم مقابلش پیروز شد. توى قهوهخانههاى یکى از کشورهاى شمال آفریقا جوانها نشسته بودند، گلزن ایرانى که گل میزد، اینها کف میزدند. یکى به آنها گفت شما که کشور خودتان نیست، چه کار دارید به اینکه بازیکن ایرانى مثلاً یک گل زد توى دروازهى طرف مقابلش، که او هم دشمن شما نیست. میگفتند پیروزى ایران، پیروزى ماست؛ حتّى در میدان فوتبال! اینها قیمت دارد.
در بلواهاى بعد از انتخابات، مسلمانان کشورهاى مختلف اسلامى نگران بودند؛ پیغام میدادند به آشنایان خودشان در اینجا، که در ایران چه خبر است؟ اینها میگفتند ناراحت نباشید، نترسید، جمهورى اسلامى قوىتر از این حرفهاست. یک حکومتِ اینجورى است؛ دشمنانش آنهایند، دوستانش اینهایند. همهى بدها و شمرهاى عالم با او دشمنند، همهى مظلومان با او موافقند؛ ملت فلسطین طرفدار اوست، ملتهاى عربىِ مقاوم طرفدار او هستند. بله، دولت آمریکا هم مخالفش است، دولت انگلیس هم که خباثت دویست ساله در ایران دارد – سابقهى خباثت انگلیسىها در ایران، دویست ساله است – با او مخالف است. این مخالفتها کسى را به وحشت نمىاندازد. اما یک دولتى بعکس است؛ طرفدارش عبارتند از دزدها و غارتگرها و مستکبرین و زورگویان عالم، مخالفینش عبارتند از ملت خودش یا ملتهاى مؤمن و ملتهاى مظلوم؛ این مایهى ننگ است. جمهورى اسلامى تا امروز مخالفینى داشته است از آن قبیل مخالفین؛ دزدهاى عالم، غارتگرهاى عالم، مستکبرین عالم؛ اینهایند که با جمهورى اسلامى مخالفند؛ اینهایند که در مجامع جهانى سعى میکنند با جمهورى اسلامى مقابله و مخالفت کنند؛ اما آحاد مردم، تودههاى مردم، دولتهاى مستقل، سیاستمداران منفک از آن قدرتها، ملتهاى مظلوم، اینها موافق با جمهورى اسلامىاند. به خاطر ترس از اینگونه مخالفتها، نباید چهرهى تسلیم به دشمن نشان داد. به هر حال نسل جوان ما بایستى هشیار باشد.
جوانهاى عزیز! این کشور مال شماست، فردا متعلق به شماست. یک نظام مقتدر – چه اقتدار علمى، چه اقتدار سیاسى، چه اقتدار اقتصادى، چه اقتدار اطلاعاتى، چه اقتدار تحرک در مناطق گوناگون جهان و اقتدار بینالمللى – مایهى عزت شماست، مایهى افتخار شماست و شما باید براى تکمیل و تتمیم چنین نظامى تلاش کنید و احساس وظیفه کنید. جوانها وظیفه دارند.
جمهورى اسلامىِ به معناى حقیقى – یعنى همان جمهورى اسلامى که امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) براى ما پایهگذارى کرد و به کشور ما هدیه داد – میتواند همین خصوصیات را تأمین کند؛ اقتدار بینالمللى را، اقتدار سیاسى را، عزت را، رفاه دنیا و آبادى معنوى آخرت را. اما مراقب باشید یک نظام جمهورى اسلامى تقلبى نخواهند براى ما درست کنند؛ کارى که در ده سال گذشته هم بعضاً حرکاتى انجام گرفت، اما خداى متعال مهار کرد؛ مردم بیدار بودند، هشیار بودند، اجازه ندادند. میخواستند کارهائى بکنند، شعارهاى امام را به موزه بسپرند؛ صریحاً میگفتند که اینها کهنه شده! نه، شعارهاى انقلاب کهنه شدنى نیست؛ همیشه تازه است، همیشه براى آحاد مردم جذاب است. شعارى که به نفع مستضعفین است، شعارى که به نفع عزت ملى است، شعارى که در آن مقاومت و ایستادگى است، این شعارها هیچ وقت کهنه نمیشود؛ براى هیچ ملتى کهنه نمیشود، براى نظام ما هم کهنه نخواهد شد.
هفتهى آینده – جمعه – روز قدس است؛ این یکى از برجستهترین یادگارهاى امام عزیز ماست؛ نشانهى دلبستگى انقلاب و دلبستگى ملت ما به ماجراى قدس شریف و ماجراى فلسطین است. به برکت روز قدس، این نام را ما توانستیم هر سال در دنیا زنده نگه داریم. خیلى از حکومتها و خیلى از سیاستها میخواستند، مایل بودند، تلاش کردند، پول خرج کردند که مسئلهى فلسطین فراموش شود. اگر تلاش جمهورى اسلامى نبود، اگر ایستادگى جمهورى اسلامى با تمام قوا در مقابلهى این سیاست خباثتآلود نبود، بعید نبود که بتوانند مسئلهى فلسطین را بتدریج به زاویه بکشانند؛ اصلاً فراموش کنند. الان هم خود دستگاه استکبار و خود صهیونیستهاى خبیث معترفند، معتقدند و ناراحتند از اینکه جمهورى اسلامى پرچم فلسطین را برافراشته است و نمیگذارد که با سازشکارى هائى که میخواهند انجام بدهند، مسئلهى فلسطین را از دور خارج کنند. روز قدس، روز زنده کردن این یاد و این نام است. امسال هم به توفیق الهى، به هدایت الهى، ملت عظیم ما در تهران و در همهى شهرستانها روز قدس را گرامى خواهند داشت، راهپیمائى خواهند کرد. در کشورهاى دیگر هم بسیارى از مسلمانان در روز قدس از ملت ایران تبعیت میکنند. روز قدس، روز متعلق به مسئلهى قدس است و ضمناً مظهر وحدت ملت ایران است. مراقب باشید در روز قدس کسانى نخواهند از این اجتماعات براى ایجاد تفرقه استفاده کنند. از تفرقه باید ترسید. با تفرقه باید مقابله و معارضه کرد. تفرقه نباید به وجود بیاید. آن وقتى ملت ایران میتواند پرچم قدس را با افتخار بلند کند که یکپارچه باشد. در طول این سالها سعى کردند این را هم به هم بزنند، اما بحمداللَّه نتوانستند؛ انشاءاللَّه بعداً هم نخواهند توانست.
پروردگارا! به محمد و آل محمد روزبهروز ملت ما را سرزندهتر، بیدارتر، قوىتر، مقتدرتر و بانشاطتر قرار بده.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
و العادیات ضبحا. فالموریات قدحا. فالمغیرات صبحا. فاثرن به نقعا. فوسطن به جمعا. انّ الانسان لربّه لکنود. و انّه على ذلک لشهید. و انّه لحبّ الخیر لشدید. أ فلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور. و حصّل ما فى الصّدور. انّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر.(۱۹)
والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته
۱) نهج البلاغه، خطبهى ۳
۲) کافى، ج ۸، ص ۲۲
۳) نهج البلاغه، خطبهى ۲۰۰
۴) نهج البلاغه، خطبهى ۱۶۸
۵) نهج البلاغه، خطبهى ۵۵
۶) نهج البلاغه، خطبهى ۱۶۹
۷) نهج البلاغه، خطبهى ۲۰۵
۸) نهج البلاغه، خطبهى ۹۲
۹) نهج البلاغه، خطبهى ۱۲۶
۱۰) نهج البلاغه، خطبهى ۲۱۶
۱۱) نهج البلاغه، خطبهى ۶۱
۱۲) مناقب آل ابىطالب، ج ۲، ص ۱۱۹
۱۳) بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۰
۱۴) عصر: ۱ – ۳؛ «سوگند به عصرِ [ غلبهى حق بر باطل]. که واقعاً انسان دستخوش زیان است. مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبائى توصیه کردهاند.»
۱۵) روم: ۱۰
۱۶) توبه: ۷۷
۱۷) آل عمران: ۱۵۵
۱۸) عصر: ۳
۱۹) عادیات: ۱ – ۱۱ ؛ «سوگند به مادیانهائى که با همهمه تازانند. و با سمّ [هاى] خود برق [از سنگ] همى جهانند. و صبحگاهان هجوم آرند. و با آن [یورش ]گَردى برانگیزند. و بدان [هجوم ]در دل گروهى درآیند. که انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است. و او خود بر این [امر ]نیک گواه است. و راستى او سخت شیفتهى مال است. مگر نمیداند که چون آنچه در گورهاست، بیرون ریخته گردد. و آنچه در سینههاست، فاش شود. در چنان روزى پروردگارشان به [حال ]ایشان نیک آگاه است؟»