شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » بصیرت

بصیرت

بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر

۱۵/۷/۱۳۸۸

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمد للَّه ربّ العالمین. و الصّلاه و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّهاللَّه فى العالمین‌.

 

خداوند متعال را سپاسگزارم که سرانجام این توفیق را به این بنده‌ى حقیر داد که در جمع شما مردم خونگرم چالوس و نوشهر، در این روز بارانى و مواجه با این احساسات خالصانه و محبت‌آلود قرار بگیرم. در دوره‌ى سفر قبلى به این منطقه، توفیق پیدا نشد با مردم چالوس از نزدیک دیدار کنیم؛ باران در آن روز امان نداد؛ نه به مردم که اجتماع کنند و نه به این حقیر که به زیارت شما بیایم. امروز هم اگرچه بارندگى است، اما امیدواریم بتوانیم این ساعت کوتاه را با شما بگذرانیم.

 

شهر چالوس را من به عنوان آن شهرى میشناسم که در دوران دفاع مقدس اغلب رزمندگانى که از مازندران و گیلان عازم جبهه‌هاى نبرد و مواجهه‌ى حق و باطل بودند، از این شهر عبور کردند. نقطه‌ى عزیمت ده‌ها هزار رزمنده غالباً از شهر چالوس بود که به سمت جبهه حرکت میکردند. در حقیقت اینجا قدمگاه بیش از بیست و یک هزار شهید گیلان و مازندران است.

 

مردم مازندران عموماً در قضایاى گوناگون مربوط به اسلام و انقلاب، آزمایشى از خود نشان دادند که به نظر من در یک محاسبه‌ى منصفانه کم‌نظیر بود. علت هم این است که آن سرمایه‌گذارى حجیم دشمنان اخلاق و اسلام قبل از پیروزى انقلاب و در دوران طاغوت، بر روى این منطقه از همه جا بیشتر بود. آنهائى که هواى مطلوب، منظره‌ى زیبا و کم‌نظیر این استان و دریا و جنگل آنها را به این سمت و به تصاحب در این منطقه وادار میکرد، نمیخواستند مردم این استان بخصوص، این مناطق بسیار حساس، پایبند دین و اخلاق باشند؛ چون میدانستند که دین و اخلاق، بزرگترین مانع و معارض دست‌اندازى و ستمگرى و طغیانگرى است. آن مقدارى که دستگاه‌هاى جبار دوران طاغوت براى دین‌زدائى در این منطقه و منطقه‌ى گیلان به کار بردند، در کمتر نقطه‌اى از نقاط دیگر ایران این سرمایه‌گذارى را کردند؛ اما با همه‌ى اینها، انسان مازندران را در دوران انقلاب یک پیشرو و پیشگام مى‌بیند. این چه ایمانى است، این چه قدرت اخلاص و تدین است که از دلهاى مردم سرمیکشد و با وجود آن همه خرابکارى، اینجور خود را سرباز دین نشان میدهد. در انقلاب اینجور بود، در جنگ تحمیلى اینجور بود، در قضایاى بعد از جنگ تا امروز هم هر جا پاى اسلام و دین و انقلاب و جمهورى اسلامى و نظام اسلامى مطرح بود، مردم مازندران جزو مدافعانِ سرسخت جبهه‌ى حق بودند. مردم عزیز چالوس و نوشهر نزدیک به هزار شهید داده‌اند.

 

این در شناسنامه‌ى معنوى و انسانى و اسلامى این مردم ثبت است. اینها جزو همان نقاط روشنى است که مسیر یک ملت را، یک جامعه را مشخص میکند. امروز هم محبت شما در زیر این باران، اجتماع پرشور شما در این میدان، بخشى از این دل روشن و نورانى را نشان میدهد. من نباید در این وضع هوا زیاد مزاحم شما بشوم. این دیدار را مغتنم میشمارم و یک جمله راجع به مازندران عرض کنم، یک جمله هم راجع به مسائل عمومى کشور و انقلاب عرض کنم.

 

در مورد مازندران دو ثروت عظیم و دو فرصت بزرگ براى این استان عبارت است از دریا و جنگل؛ دو تا منبع ثروت عظیم، هم براى مردم این استان و هم براى کل کشور. از این دو ثروت عظیم، از این دو فرصت بزرگ باید هم بدرستى حفاظت بشود، هم بدرستى بهره‌بردارى بشود. این سفارش من به مسئولان کشور است: این جنگل متعلق به ملت است، این دریا متعلق به ملت است و مسئولان دولتى متولیان ساماندهى کار ملت و کار کشورند؛ مراقب باشند؛ مراقب باشند. بهره‌بردارى بهینه و اقتصادى و صحیح و جلوگیرى از سوءاستفاده‌هاى گوناگون از جنگل یا به شکلى از دریا – که بیشتر از جنگل سوءاستفاده میشود – وظیفه‌ى مسئولان کشور است. اینى که دستهاى طمعگار و طالبان منافع شخصى به عناوین گوناگون این ثروت ملى را به سمت جیبهاى خودشان بکشند، قابل قبول نیست. این منطقه عموماً و این شهر که در کنار جاده‌ى چالوس و تهران قرار گرفته است، و این مناطق زیبا و خوش آب و هوا در اطراف این منطقه، اینها همه نعمتهاى خدائى‌اند؛ از این نعمتها باید استفاده کرد، ولى درست؛ باید استفاده کرد، ولى با رعایت حریمهاى الهى؛ باید استفاده کرد، ولى با احترام به ارزشها و دین و اخلاق این مردم؛ ارزشهائى که آنها را در طول سالیان دراز در میدانهاى سخت نگه داشته.

 

شما مردم مازندران این را بدانید و میدانید که در قرنهاى اول اسلام، قدرتهاى بنى امیه و بنى عباس به هیچ عنوان نتوانستند با لشگرکشى بر این منطقه‌ى شمالى کشور – منطقه‌ى طبرستان – فائق بیایند. همه‌ى سپاه‌هاى بنى امیه و بنى عباس که به این سمت مى‌آمدند؛ همانهائى که بقیه‌ى استانهاى این کشور و کشور روم را فتح کرده بودند، مازندران را نتوانستند فتح کنند. این سلسله‌ى جبال البرز مثل یک حصن حصینى به این مردم امکان میداد در مقابل نیروهاى مسلمان در دوران بنى امیه و بنى عباس مقاومت کنند و آنها نتوانستند بر مازندران فائق بیایند. مازندران به دست فرزندان مظلوم آل محمد فتح شد. فرزندان ستمدیده و آواره شده‌ى امام سجاد و امام باقر و امام صادق (علیهم‌السّلام) که از دست آن خلیفه‌هاى فتاک و خونریز گریخته بودند، توانستند با سختى خودشان را به این منطقه برسانند. وقتى آمدند، مردم مازندران و گیلان آغوشها را باز کردند و بچه‌هاى پیغمبر را در آغوش گرفتند و به دست آنها مسلمان شدند. لذا این منطقه‌ى شمال کشور از آن لحظه‌اى که مسلمان شد، پیرو مکتب امیرالمؤمنین و مکتب تشیع شد. این سابقه‌ى تاریخىِ این منطقه است. اینها براى ارزشهاى اسلامى، براى جهاد فى سبیل‌اللَّه، براى پرچمداران علیه ظلمها و ستمها، همیشه همچون پشتیبان مستحکمى بودند؛ امروز هم همین است. به این ارزشها، به این ایمان، به این اخلاق عمیقِ بازمانده‌ى از قرنهاى طولانى باید احترام گذاشت.

 

مراقب باشند استفاده‌ى از جنگل، استفاده‌ى از دریا، استفاده‌ى از این مناظر زیبا، دین و اخلاق مردم را خدشه‌دار نکند و نیز به نحوى از آنها بهره‌بردارى بشود که در این استان فقیر دیگر معنا نداشته باشد. این جزو وظائف است. البته همکارى شما را میخواهد. مردم باید این فرهنگ را در مازندران، بخصوص در این مناطقِ بشدت نزدیک به ساحل و جنگل، بخواهند؛ بخواهند که دستگاه‌هاى دولتى که براى آنها و به نفع آنها کار میکنند، بتوانند حافظ دینشان و اخلاقشان و نیز حافظ منافعشان باشند. یک همکارى مستحکم و پیوند عمیقى بین دولت و مردم در این مسائل لازم است.

 

یک مطلب راجع به مسائل کلى کشور و انقلاب عرض کنم. ببینید برادران و خواهران عزیز! خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه میفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حرکت میکنم؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیره انا و من اتّبعنى»؛(۱) خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت میکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکه است؛ آن وقتى که هنوز حکومتى وجود نداشت، جامعه‌اى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى‌. اینى که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کرده‌ام، به خاطر این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعه‌ى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همه‌ى تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد. شما در جبهه‌ى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشه‌خوانى بلد نباشید، اگر قطب‌نما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مى‌بینید در محاصره‌ى دشمن قرار گرفته‌اید؛ راه را عوضى آمده‌اید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطب‌نما همان بصیرت است.

 

در زندگىِ پیچیده‌ى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعه‌ى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئله‌ى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه‌هاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، آنوقت شما میدانید با کِى طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمیدارید. یک روز شما میخواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولى، با یک دمپائى هم میشود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یک روز میخواهید بروید قله‌ى دماوند را فتح کنید، او دیگر تجهیزات خودش را میخواهد. بصیرت یعنى اینکه بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.

 

جمهورى اسلامى یک سخن تازه را به عرصه‌ى سیاست جهان آورد. این سخن تازه امروز و هنوز بعد از گذشت سى سال، در فرهنگ سیاسى دنیا یک سخن جدید و تازه و جذاب است. لذا مى‌بینید ملتها نسبت به جمهورى اسلامى احساس اهتمام میکنند، احساس علاقه میکنند. وقتى انتخابات شما با شرکتِ هشتاد و پنج درصد مردم اتفاق مى‌افتد، مردم در بخشهاى مختلف، در کشورهاى مختلف، علاقه‌مندان جمهورى اسلامى خوشحال میشوند، شعار میدهند و این را منتقل میکنند؛ ما از راه‌هاى مختلف آن را میفهمیم. وقتى دشمن براى اینکه این انتخابات را، این حضور عظیم را، این پیروزى بزرگ سیاسى را خراب بکند، به شایعه‌افکنى، به تهمت‌زنى، به ایجاد اغتشاش در گوشه‌اى از کشور دست میزند، مى‌بینیم نگران شدند؛ ملتها نگران میشوند؛ در لبنان، در پاکستان، در افغانستان، در مناطق گوناگون، هر جا شیعه هست، هر جا مسلمان مخلصى هست، مى‌بینیم از وضع کشور نگران میشوند. این نشان دهنده‌ى حضور زنده‌ى تفکر جمهورى اسلامى در دنیاى اسلام است.

 

جمهورى اسلامى دو جزء دارد: جمهورى است، یعنى مردمى است؛ اسلامى است، یعنى بر پایه‌ى ارزشهاى الهى و شریعت الهى است.

 

مردمى است، یعنى مردم در تشکیل این نظام، در بر روى کار آوردن مسئولان این نظام نقش دارند، پس مردم احساس مسئولیت میکنند؛ مردم برکنار نیستند. مردمى است، یعنى مسئولان نظام از مردم و نزدیک به مردم باشند، خوى اشرافیگرى، خوى جدائى از مردم، خوى بى‌اعتنائى و تحقیر مردم در آنها نباشد. ملت ما قرنهاى متمادى خوى اشرافیگرى را، استبداد و دیکتاتورى را در حاکمان نابحقِ این کشور تجربه کرده و دوران جمهورى اسلامى دیگر نمیتواند اینجور باشد. دوران جمهورى اسلامى یعنى دوران حاکمیت آن کسانى که از مردمند، با مردمند، منتخب مردمند، در کنار مردمند، رفتارشان شبیه رفتار مردم است. این، معناى مردمى است. مردمى است، یعنى باید به عقاید مردم، به حیثیت مردم، به هویت مردم، به شخصیت مردم، به کرامت مردم اهمیت گذاشته بشود. اینها مردمى است.

 

اسلامى است، یعنى همه‌ى آنچه که گفتیم، پشتوانه‌ى معنوى پیدا میکند. حکومتهاى دموکراسى سکولار، بیگانه‌ى از دین، جداى از دین، و در مواردى ضد دین، میروند کنار. اسلامى است، یعنى مردم در کار دنیایشان هم که کار میکنند، تلاش میکنند، در واقع دارند کارِ خدائى میکنند. آن کسانى که براى جامعه کار میکنند، آن کسانى که براى استحکام نظام کار میکنند، آن کسانى که براى پیشبرد کلمه‌ى این نظام و این کشور و اعلاى کلمه‌ى این نظام کار میکنند، براى خدا دارند کار میکنند. خدائى است. این خیلى ارزش دارد، این یک نسخه‌ى جدید است؛ این نسخه‌ى جدیدى است که دنیا این را بعد از زمان پیامبران و بعد از صدر اسلام تا امروز، دیگر ندیده. این، چیز کمى نیست. این، دشمن دارد. دیکتاتورهاى عالم هم دشمن این نظامند؛ سلطه‌گران و متجاوزان به حقوق ملتها هم دشمن این نظامند؛ باید منتظر دشمنى بود. منتها این ملت نشان داده است که این دشمنى‌ها در ایستادگى او اثرى ندارد. سى سال است دشمنها، دشمنى میکنند و ملت ایران ایستادگى میکند و نتیجه‌ى این چالش، پیشرفت شگفت‌انگیز ملت ایران شده و این پیشرفت بعد از این هم ادامه خواهد داشت…(۲) خواهش میکنم. شما را تا کِى زیر این باران، ما باید نگه داریم؟ …(۳) خوب، این لطف شماست؛ در این شکى نیست. اما من اینجا زیر سقف نشسته‌ام، شما در زیر باران نشسته‌اید؛ این چیزى است که براى من ناگوار است.

 

من فقط یک جمله عرض بکنم؛ مخاطب من عموم مردمند، بخصوص جوانان؛ همه‌ى مردم کشورند، بخصوص این مناطق حساس. جوانان عزیز! هر چه میتوانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید، نگذارید دشمنان از بى‌بصیرتى ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت. امیرالمؤمنین در یک خطبه‌اى از جمله‌ى مهمترین مشکلات جامعه همین را میشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب اللَّه».(۴) در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود، کسى نمیتواند زبان علیه حق باز کند. اگر باطل هم خودش را به طور آشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». آن کسانى که مردم را میخواهند گمراه بکنند، باطل را به صورت خالص نمى‌آورند؛ باطل و حق را آمیخته میکنند، ممزوج میکنند، آن وقت نتیجه این میشود که «فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه»؛ حق، براى طرفداران حق هم مشتبه میشود. این است که بصیرت میشود اولین وظیفه‌ى ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود

…………

امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى که فعلاً قله‌ى اسلام‌طلبى در دنیاى اسلام است، صفوفى قرار گرفته‌اند؛ استکبار جهانى در قلب آن صفوف است؛ صهیونیست در قلب آن صفوف است. اینها به طور صریح، دشمنان خونى اسلامند، پس دشمنان خونى جمهورى اسلامى‌اند. این شد یک معیار. اگر حرکتى کردیم، کارى کردیم که به نفع این دشمن انجام گرفت، باید بدانیم اگر غافلیم، هوشیار بشویم، بدانیم که داریم راه غلط میرویم. اگر حرکتى کردیم که دیدیم این دشمن را خشمگین میکند، بدانیم که راهمان راهِ درست است. دشمن از پیشرفت ملت ایران خشمگین میشود، از موفقیتهاى شما خشمگین میشود، از استحکام نظام اسلامى خشمگین میشود. شما ببینید از کدامیک از کارهاى ما دشمن خشمگین میشود؛ آن چیزى که دشمن را خشمگین میکند، این همان خط درست است. آن چیزى که دشمن را مشعوف میکند، ذوق‌زده میکند، سعى میکند بر روى او هى تکیه کند؛ در تبلیغات، در سیاست‌ورزى، این آن خط کج است؛ این همان زاویه‌دارى است. این معیارها را در نظر داشته باشید. این معیارها حقایق را روشن خواهد کرد. در بسیارى از موارد آن جائى که اشتباهى پیش مى‌آید، با این معیارها میشود آن اشتباه را برطرف کرد.

 

به خداى متعال باید توکل کرد، به خدا باید اعتماد کرد، به خداى متعال باید حسن ظن داشت. خداى متعال وعده کرده است: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛(۵) آن کسانى که در راه نصرت دینِ خدا حرکت میکنند، وقتى حرکت کنند، خدا آنها را نصرت میدهد. بله، طرفدار دین خدا باشیم، کارى هم انجام ندهیم، گوشه‌ى خانه بخوابیم، نصرتى وجود ندارد؛ اما وقتى که حرکت میکنیم براى نصرت دین خدا، ممکن است هزینه هم داشته باشد، اما نصرت قطعى است؛ همچنانى که از اول انقلاب تا امروز، در چالشهاى گوناگون، ملت ایران پیروز شده است؛ این نصرت الهى است. در جنگ تحمیلى، هشت سال، تقریباً همه‌ى دنیاى مطرح آن روز، پشت سر دشمن ما قرار گرفتند و با ما جنگیدند؛ آمریکا به آنها کمک کرد، شوروى به آنها کمک کرد، ناتو به آنها کمک کرد، همسایگان بى‌انصاف به آنها کمک کردند؛ پول دادند، امکانات دادند و همه‌ى اینها در مقابل جمهورى اسلامى قرار گرفتند و قصدشان تجزیه‌ى ایران بود، قصدشان جدا کردن خوزستان بود، قصدشان تصرف سرزمین بود، که بتوانند جمهورى اسلامى را به بى‌کفایتى متهم کنند و ساقط کنند؛ اما خداى متعال تو دهن آنها زد و ملت ایران با صبر خود، با ایستادگى خود، با بصیرت خود، به دشمنان آنچنان ضربه‌اى وارد کرد که عقب‌نشینى کردند. این امکان همیشه در اختیار شماست.

 

پروردگارا! به محمد و آل محمد، همچنانى که این باران رحمت امروز بر سر این مردم میبارد، رحمت و فضل و هدایت خودت را بر سر همه‌ى ما بباران. پروردگارا! ما را همواره با اسلام و با قرآن زنده بدار. پروردگارا! روزبه‌روز عزت و سربلندى و اقتدار ملت ایران را بیشتر کن. پروردگارا! هر آن کسى که براى این ملت دل میسوزاند، کار میکند، تلاش میکند، خدمت میکند، مشمول لطف و رحمت و عنایت خودت قرار بده. پروردگارا! آنهائى که به این ملت بد میکنند، آنهائى که لطمه میزنند، آنهائى که در وحدت این ملت شکاف ایجاد میکنند، آنها را از لطف و رحمت خودت محروم کن. پروردگارا! ما را بندگان صالح خود و سربازان حقیقى اسلام قرار بده؛ قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود کن؛ روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبه‌ى شهدا را از ما راضى کن.

والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته‌

 

۱) یوسف: ۱۰۸

۲) شعار حضار: اى رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده‌

۳) باران رحمت آمد / رهبر ما خوش‌آمد

۴) نهج البلاغه، خطبه‌ى ۵۰: جز این نیست که پیدایش فتنه‌ها پیروی از هواهای نفسانی است و نیز بدعت‌هایی که گذاشته می‌شود، بدعت‌هایی بر خلاف کتاب خدا. آنگاه کسانی کسان دیگر را در اموری که مخالف دین خداست یاری می‌کنند. اگر باطل با حق نمی‌آمیخت بر جویندگان حق پنهان نمی‌ماند و اگر حق به باطل پوشیده نمی‌گشت، زبان معاندان از طعن بریده می‌شد. ولی همواره پاره‌ای از حق و پاره‌ای از باطل در هم می‌آمیزند. در چنین حالی شیطان بر دوستان خود مستولی می‌شود و تنها کسانی رهایی می‌یابند که الطاف الهی شامل حالشان شده باشد.

۵) حج: ۴۰