کابوسی به نام VOA
فاجعه ی اتمیزه شدن :مرگ عقلانیت
VOA (1ناگفته ها را می گوید ، اخباری را که از طریق رسانه های رسمی نمی توان بیان کرد را می گوید . به طور کلی در راستای ایجاد دمکراسی و فضای تفاهم باری می کوشد .در حقیقت نوعی نگاه منجی بار ، آرامش آفرین و در یک کلام آخرالزمانی که «اگر این نبود چه می کردیم» نسبت به این رسانه در این رویکرد وجود دارد .
۲) این رسانه ، رسانه ای وابسته به غول سرمایه داری آمریکا ست و طبیعی است که از منافع امریکا دفاع می کند و هیچ سودی نه تنها به حال مردم ایران بلکه برای مردم خاورمیانه ندارد و در حقیقت تنها در حال خوش لباس کردن جنایت های امریکا در خاورمیانه می باشد.
۳) می توان این رسانه را وابسته به امریکا خواند و می توان هم قبول کرد که این رسانه در حال تلاش در راستای منافع امریکاست . ولی در حال حاضر منافع امریکا با منافع حقیقی مردم خاورمیانه و به طور خاص ایران در یک راستاست . امریکا در پی دمکرات کردن خاورمیانه است نه به این دلیل که به صورت ایدآلیستی بخواهیم امریکا را منجی بدانیم بلکه به این دلیل که دمکرات شدن خاورمیانه به معنی از بین رفتن بنیادگرایی است که منافع کشورهای سرمایه دار را به خطر می اندازد .
VOA(1 رسانه است و فعالیت های رسانه ای هم همواره امکان بروز اشتباهات را در بطن خود به همراه دارند ولی این دلیل نمی شود که از اساس فعالیت این رسانه را بکوبیم . شعارهای ایدئولوژیک چپ گرایانه یا اسلامی گراها را باید کنار گذاشت و به صورت منطقی و عقلانی با این رسانه رابطه برقرار کرد.
می توان موارد دیگری را به این ها اضافه کرد ولی در ادامه می خواهم نشان دهم چگونه تمام این تحلیل ها در سطح می مانند و رسانه در معنای اعم و در مورد بحث ما VOA به صورت اخص در جامعه ی ما عقلانیت را مضمحل می کند. البته این می تواند موضوع مقاله ی عمیق تری هم باشد که اینکه جامعه ی ما دچار عقلانیت مضمحل و انگیخته می شود که وجه اصلی دوران پست مدرن است در حالی که روشنفکران ما می خواهند جامعه ی ما را جامعه ای سنتی که به دوران مدرن نرسیده است معرفی کنند ؟ چگونه جامعه ی ما مدرن نشده با بحران های پست مدرن طرف است ؟! تشخیص وجوه عمیقا سنتی و دگماتیک جامعه ی ما نیز کار چندان عمیقی نیست .می خواهم بگویم که با شعارهای تئوریک وانتزاعی سنت و مدرنیته نمی توان وضع کنونی جامعه امان را توصیف کرد جامعه ی ما وضع به مراتب آشوبناک تری را دارد .
من ابتدا بر آنم که با استفاده از تمایزی که ژان بودریار فیلسوف و جامعه شناس پست مدرن بین محتوا یا به عبارتی معنا در رسانه و ساختار در رسانه می گذارد وضع کلی و فعلی VOA را مشخص کنم . بر این اساس آن چیزی که باعث می شود این رسانه در میان مخاطبان جا باز کند ربطی به محتوای این رسانه ندارد در حالی که ساده لوحانه تمام این نقدها متوجه محتوای این رسانه است .این ساختار VOA است که VOA را به گونه ای دمکراتیک بر مخاطب تحمیل می کند . به عنوان مثال چرا نوری زاده را در VOA می بینند ولی جز عده ای معدودتر وی را در chanel one نگاه نمی کنند . یا مثلا چه کسی حاضر است صحبت های دیبا را در شبکه ای دیگر ببیند ولی چون VOA وی را می آورد ، صحبت هایش را گوش می کنند . آیا می توان با صرف توجه به محتوا چنین وضع ظاهرا متناقضی را توجیه کرد ؟ برنامه ی میزگردی با شما را در نظر بگیرید . اگر یک شب فرضا بهارلو تلفن نگیرد به مخاطب احساس آزردگی دست می دهد ولی عوض شدن پی در پی مهمانان احساس خاصی را در مخاطب بر نمی انگیزاند . اگر یک شب به جای بهارلو مثلا حمیده آرمیده یا وفا مستقیم برنامه ی میزگردی با شما را اجرا کنند می بینیم که این مجریان از اینکه به جای بهارلو آمده اند عذر می خواهند و یا حتی اگر از قبل هم اعلام شده بود که برنامه ی میزگردی با شما در فلان شب توسط وفا مستقیم اجرا می شود باز هم می بینیم که این مجری اعلام می کند که من در غیاب آقای بهارلو در خدمت شما هستم . آیا این به علت بهتر بودن اجرای بهارلو است ؟ قطعا نه . تنها به این دلیل که مخاطب این ساختار برنامه را پذیرفته است . نبودن مهمان آزرده اش نمی کند اما نبودن بهارلو چرا . می خواهم نشان دهم که ساختار چگونه فراسوی محتوا عمل می کند . تمامی این ها در کنار مجریان زیبارو و نامتعارف ( لونا شاد و تا حدی حمیده آرمیده یا الهام ستاکی در زن امروز) یا شیک و با شخصیت مثل وفا مستقیم یا جذاب و دوست داشتنی مثل بهنود مکری و … در کنار گزارش های جذاب و متنوع ، استودیوهای مختلف ، جلوه های کامپیوتری پرخرج و جذابیت های متفاوت و مبتکرانه ی قابل تحسین یک ساختاری را برایVOA ایجاد می کنند که به نظر من برای مخاطبان از محتوای آن جذاب تر است . وقتی رسانه چنین ساختار مستحکمی را ایجاد کند آن موقع است که مخاطب را می تواند پای برنامه اش بنشاند . مخاطب در بین شبکه های متنوع ماهواره VOA را برمی گزیند نه به این دلیل که حساسیت سیاسی بالایی دارد بلکه به این دلیل که زرق و برق و جذابیت ساختاری این رسانه در بین سایر رسانه های ماهواره خودنمایی می کند . پس افزایش مخاطبان این برنامه را نباید ساده لوحانه افزایش سطح عقلانیت و آگاهی سیاسی دانست . وقتی که مخاطب سرگرم چنین ساختاری شود آن موقع است که محتوا را ، این رسانه می تواند به مخاطبش تحمیل کند . من برخلاف نظر استوارت هال که معتقد است رسانه ها ، رمزها را در اختیار مخاطبان می گذارند تا مخاطب آن ها را رمزگشایی کند معتقدم که رسانه ها رمزها را گشوده شده در اختیار مخاطب می گذارند. گشودن رمزها نیاز به باقی ماندن سطحی از عقلانیت خودانگیخته است که به معنای مرگ رسانه هایی مثل VOA است . انسان معاصر را نمی توان با شعارهای جذاب و تاریخ مصرف گذشته ی مدرنیته و عصر روشنگری بیدار کرد : سنت را کنار بگذار ، تعقل کن ، شعار مهم روشنگری : شهامت داشته باش بیندیش . چرا؟ چون مخاطب این رسانه ها اتفاقا تعقل می کند . با شما هم ظاهرا ” عقلانی ” بحث می کند . فقط مشکل اینجاست که این عقلانیت ، عقلانیتی رسانه ای است . از رسانه اخذ شده است . مرز دروغ و غلط ، معیارها و ارزش های خود را هم از رسانه ها اخذ می کند در مورد بحث ما تحلیل های شب قبل محسن سازگارا را کف دست شما می گذارد . ولی این ها به این معنا نیست که بر اساس افزایش آگاهی سیاسی چنین شده است بلکه همان زمانی که ساختار مخاطب را سرگرم کرده بود این تحلیل ها ، نظرات و اندیشه ها ” به گونه ای دمکراتیک ” به مخاطب تحمیل شده است . رسانه باید محتوا را بر ساختار ترجیح دهد و ساختار را ابزاری برای بیان بهتر محتوا بداند ولی” امپریالیسم رسانه ای ” عامدا محتوا را در ساختار محو می کند و نه محتوا که حضور شبح گون را بر مخاطب تحمیل می کند .
جدیدا آنچه که در VOA جلب نظر می کند نقد شدید تمامی جنبش های فعال سیاسی داخل ایران است . از ملی مذهبی ها گرفته تا اصلاح طلبان و تا حدی سلطنت طلبان و به لطف نوری زاده چپ ها و در همه حال روشنفکران مذهبی . حمله ی احتمالی امریکا به ایران آنقدر قابل نقد نیست که اشتباهات روشنفکران مذهبی از نسل بازرگان تا لاشخورهای اصلاح طلبان امروزی ( در زمانی هم که بازار حمله ی احتمالی امریکا به ایران داغ بود نیز چندان نقدی از جانب مهمانان برنامه بدان نمی شد و صرفا به نهی های اخلاقی بسنده می شد : اگر هم کار به اینجا برسد خب تقصیر حکومت است که کار را به اینجا رسانده است! ) . وقتی VOA چنین فضایی را ایجاد کند نوعی سرخوردگی و یاس نسبت به جریانات فعال داخل کشور ایجاد می شود . نگاه ها به کاخ سفید دوخته می شود : بوش در صحبت های سالانه اش در مورد ایران چه گفته است ؟ از سال ۲۰۰۵ بوش حساب مردم ایران را از دولت ایران جدا کرده است. راست است که اُباما از مذاکره ی بدون قید و پیش شرط با ایران صحبت کرده است ؟ موضع مک کین در برابر ایران سرسختانه است . حتی هیلاری کلینتون هم هیچ گزینه ای را در برابر ایران کنار نگذاشته است . نوعی بی ارادگی و در نهایت اتمیزه شدن در جامعه ایجاد می شود . پیوندهای هم بستگی و مقاومت بین مردم گسسته می شود این مقوله ، امریکا را در برابر دو حالت ممکن مطمئن می کند :
الف) در صورت حمله ی احتمالی امریکا به ایران نوعی مشروعیت را به اذهان داخلی نسبت به این حمله داده است و قطعا پس از پیروزی احتمالی حکومتی وابسته از نوع مخملی شرق اروپایی سرکار می آید .
ب) در صورتی که امکان تغییر رژیم یا انقلاب مخملی مهیا نبود ما با مردمی در داخل ایران روبه رو هستیم که تعلق و انگیزه ای نسبت به جامعه ی خود و کشور خود و حکومت خود ندارند ، امید خود را از دست داده اند . در این شرایط امریکا حداقل می تواند امیدوار باشد چنین مردمی به دلیل از دست دادن امید و علاقه ی خود به کشورشان و پیشرفت آن بر اثر اتمیزه شدن ، دیگر کشورشان را به کشور صنعتی مثل چین تبدیل نکنند . امریکا دنبال چین دیگری نمی گردد .
نکته ی مهم دیگری که توجه بدان ضرورت دارد این است که برنامه های VOA جوری است که انگار در آن مجریان کارشناس اند و کارشناسان مجری . مجری در این کانال نقشی محوری دارد : آقای فلانی به نظر شما چنین نیست … و کارشناس : بله همین طور است که شما می گویید ( دیبا و شجاعی و … را به یاد بیاورید ) نه تنها خط اصلی گفت و گو بلکه خط اصلی پاسخ ها را هم معین می کند . این مسئله دوجنبه دارد : مجریان این شبکه کارکتری کارشناس گونه دارند و کارشناسان این شبکه کارکتری مجری گونه دارند . گاهی به نظر می رسد که مجریان این شبکه از مهمانان آن دانش بیشتری دارند و این هم به این دلیل است که کارشناسان این شبکه واقعا کارشناس نیستند . مخاطب آگاه شاید تا کنون این سوال برایش ایجاد شده است که چرا بسیاری از روشنفکران برجسته ی داخل و خارج کشور به این شبکه دعوت نمی شوند ؟ حتی آن تعدادی هم که تمایلات چپ ندارند . به نظر من تنها به این دلیل که VOA می خواهد کارشناسانی داشته باشد که کنترل شونده باشند . بتوانند پاسخ هایی بدهند که این شبکه می خواهد . اساسا این که در هر برنامه ای می نویسد که « نظرات ابراز شده توسط مهمانان برنامه نظرات شخصی آن ها است و الزاما نظرات صدای امریکا نیست»، نشان می دهد که چنین فضایی وجود دارد . مگر شبکه ی خبری باید مواضعی داشته باشد ؟ پس چگونه می خواهد آزادانه خبررسانی کند ؟ اگر اوضاعی پیش بیاید که خلاف مواضع این شبکه باشد چگونه می خواهد آن را صادقانه به مخاطب برساند ؟( که از این گونه اوضاع و شرایط کم هم پیش نمی آید ) . پارسال در بحبوحه ی جنگ اسرائیل و حزب الله در برنامه ی تفسیر خبر صحبت از این جنگ شد . رضا قاسمی در آن برنامه دعوت شده بود . همان موقع صریحا گفت که اگر قرار است محاکمه ای شود سران اسرائیل باید به عنوان جنایتکاران جنگی محاکمه شوند . پس از آن دیگر وی را دعوت نکردند . ( دستپاچگی چهارلنگی موقع شنیدن این جمله خنده دار بود ) . این مسئله نشان می دهد برخلاف آن چه این شبکه ادعا می کندVOA کارشناسانی را می خواهد که همان نظرات VOA را ابراز بدارند .
زبان خبری این رسانه هم در جای خود جالب است میشل فوکو راست گفته بود که سلطه در زبان تولید می شود . زبان خبری VOA یک گفتمان از پیش معنادار است و وقایع اجتماعی و سیاسی را درون این گفتمان از پیش معنادار قرار می دهد و به سادگی به جای خبررسانی، خبرسازی می کند بدون اینکه تحریفی ظاهرا صورت گیرد: چریک های فلسطینی ستیزه جو می شوند و جنگجویان اسرائیلی سرباز . به سادگی اسم جنبش های مهم مقاومت مثل حزب الله را در کنار گروه های تروریستی می گذارد . یا مثلا در بحبوحه ی جنگ اسرائیل بارها تاکید داشت که این جنگ بین اسرائیل و حزب الله است و حتی اگر مهمانی می گفت جنگ اسرائیل و لبنان ،مجری سریعا آن را اصلاح! می کرد : جنگ اسرائیل و حزب الله . تو گویی که اسرائیل این همه جنایت های وحشتناک علیه مردم لبنان مرتکب نشد و این همه زن و مرد غیر نظامی و کودکان بی گناه را نکشت . جنایت هایی که از حافظه ی تاریخ پاک نشدنی است ، جنایت هایی که در دوران مدرنیته و بسط عقلانیت و به قول فوکویاما پایان تاریخ رخ داد و این جهان مدرن چه ساده آن را تحمل کرد ،همان طور که کشتار چچنیان را تحمل کرده بود و یا همانطور که سارایوو را ایجاد کرده بود و این سیر تا عراق می رسد: سیر مدرنیته از آشویتس تا بغداد ادامه داشته است و گویا ادامه دارد. آیا این است گزارش عقلانیت و پیشرفت به تاریخ بشریت ؟! می گویند جهانی شدن فاصله ها را از بین می برد : آن موقع است که گتوهای نیویورک می چسبد به ویرانه های کابل و بغداد و سیر بی پایان دلمردگان و بی پناهانی که مقدمه ی مهاجرت عظیم قرن بیست و یکم است ، به امید یافتن بهشت گمشده ای که رسانه ها از امریکا یا نشانه ی اعظم دوران ما ساخته اند . گویا باید تسلیم خشونت الاهی شد همانطور که هایدگر گفته بود :” تنها خدا می تواند ما را نجات دهد “.
ا.منصوری