دکتر سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی در یادداشتی به بررسی فتنه ۸۸ و رابطه آن با ۲۲ بهمن و همچنین بازخوانی روند دشمنی های غرب با ایران اسلامی پرداخته است.
تسنیم – پس از ۹ دی کتابی منتشر شد حاوی مجموعه اشعاری که شاعران انقلاب در مورد پدیده ۹ دی سروده بودند. نام کتاب این بود که مسئله، ۲۲ خرداد نبود، مسئله، ۲۲ بهمن بود. این جمله، جمله بسیار عمیق و بسیار پر مفهومی است. به نظر من ما اگر بخواهیم در مورد ۹ دی به خوبی تبیین کنیم، ضروری است که رابطه ۹ دی را با ۲۲ خرداد و مهمتر از آن رابطه ۲۲ خرداد را با ۲۲ بهمن به خوبی درک کنیم.
در ۲۲ بهمن چه اتفاقی افتاد؟ ۲۲ بهمن انقلابی به پیروزی رسید؛ مبدأ یک اتفاق مهم در عصر ما. نه از آن جهت که انقلابی به پیروزی رسید و دیکتاتوری سرنگون شد. انقلابهای زیادی اتفاق افتاده بود. دیکتاتورهای زیادی هم شاید قبل از آن و بعد از آن سرنگون شدند. ۲۲ بهمن اهمیتش در این بود که یک نظریه و یک اندیشه جدید برای مناسبات حاکم در جامعه و مناسبات بینالملل ارائه میکرد تحت عنوان نظریه جمهوری اسلامی؛ نظریه مردم سالاری دینی؛ یعنی نظریهای ارائه میکرد مبنی بر انتخاب حرکت مردم در سایه دین و تحقق وعدههای الهی.
اینکه انتخاب مردم ارزشهای اسلامی باشد. این نظریه، مدعی بود هم برای مبارزه و مقاومت و هم برای پیشرفت و تعالی حرف دارد. مبدأ و مبدع این نظریه هم امامی بود که توانست با همراهی مردم این نظریه را محقق کند. شاید آن چیزی را که برخی از اندیشمندان اسلامی در قرن گذشته دنبال میکردند از شرق تا غرب جهان اسلام، نظریاتی مثل آنچه ابوالعلا مودودی و اقبال آرزو داشتند تا غرب جهان اسلام در شمال آفریقا امثال حسن البنا فرصتی پیدا کرد تا ظهور پیدا کند. کمابیش برخی هم این احتمال را میدادند.
آن تعبیری که اقبال دارد که:
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند / دیدهام از روزن دیوار زندان شما
شاید ۲۲ بهمن ظهور همین نوید بود؛ بروز این نوید بود. فکر اسلامی و اندیشه اسلام در قالب نظریه حکومت ظهور پیدا کرد؛ برای مناسبات اجتماعی و سیاسی و سایر شئون جامعه عرض اندام کرد که من حرف و مباحثه دارم.
طبیعی است که باید با چنین نظریهای و فکری مقابله شود. سال پیروزی انقلاب اسلامی، سالی بود به میلادی ۱۹۷۹، سالی بود که مدتها بود از دوران شکلگیری نظم جدید در مناسبات بینالملل بر اساس خواست قدرتها گذشته بود. بعد از جنگ جهانی دوم، ۱۹۴۵ مناسباتی را چند قدرت حاکم، و انحصارهایی را ایجاد کرده بودند؛ انحصارهایی در زمینه قدرت، ثروت و حتی علم. اما یکی از بحثهای اساسی که به طور انحصاری بر آن تأکید داشتند، انحصار در زمینه الگو برای آنچه در جوامع باید حاکم باشد.
در آن زمان این انحصار عمدتاً بین دو الگو بود که بعد هم به یک الگو تبدیل شد بعد از جنگ سرد و فروپاشی شوروی. در چنین احوالی نظریهای بروز پیدا کرد؛ حرکتی بروز پیدا کرد برای ارائه یک الگو و یک نظریه جدید که فقط در کتاب نبود؛ فقط در مباحث نظری نبود. این توانسته بود در مرحله اول خودش را اثبات، و به تمام مخالفانش تحمیل کند. ظهور انقلاب اسلامی با مخالفت تمام قدرتهای وقت بود. اما انقلاب اسلامی پیروز شد و خودش را بر آنها تحمیل کرد. طبیعی است نباید اجازه بدهند آنچه ثمره انقلاب اسلامی است در قالب نظریه جمهوری اسلامی تثبیت شود و شکل بگیرد؛ باید با آن مقابله شود؛ لذا از اولین روزهای پیروزی انقلاب مرکزیتی برای مقابله با این نظام شکل گرفت. این مرکزیت قابل انکار نیست.
خود آنها اعتراف کردهاند. بارها اعلام کردهاند اگر فلان حرکت صورت گرفت ما پشت آن بودیم. اگر مهرهای مثل صدام، جنگی را هشت سال به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد، بعداً اعتراف کردند که این در چهارچوب تصمیم آن مرکزیت بود. طبیعی است باید با این الگو و نظریه که امروز در عرصه عمل محقق شد، باید مقابله کرد. ابتدا آنها شاید این تصور را داشتهاند. حداقل رفتارشان این را نشان میدهد که در دهه اول از ۵۷ تا ۶۷ با عملیاتی سخت و با جنگی سخت با این نظام، تقابل کنند و آن را از سر راه بردارند که نمونه بارزش جنگ تحمیلی بود؛ به خوبی متوجه شدند این از آن جنسی نیست که بتوان گرچه با تجمیع تمامی سخت افزارها و جنگ افزارهای نظامی، آن را از میان برداشت.
در دهه دوم سعی کردند تا این را با شیوههای سرد، با جنگ سرد، تحمیل فشارها و بحثهایی چون تحریمهای شدید اقتصادی، تهاجم فرهنگی و مباحثی از این قبیل و فشارهای سیاسی و روانی مانع تثبیت و پیشرفت این الگو شوند. در این هم به هدف نرسیدند. در دهه سوم بود که تقریباً از ۷۷ به بعد وارد عرصه جدیدی شدند تحت عنوان آنچه امروز آن را جنگ نرم مینامیم. کسانی که خودشان هم نمیتوانند منکر شوند که انقلاب اسلامی حرکتی بود که در مقابله با آنها و با دیکتاتوری آنها که با یک کودتای نظامی آورده بودند، دولتی را سرنگون کرده بودند.
حاکمی که ۲۵ سال حکومت کرده بود را از مقطعی به طور جد کسانی که حامی دیکتاتوری بودند، میشوند مدعی دموکراسی در ایران؛ از طنزهای جالب تاریخ. کسانی که تا روزهای آخر سنگینترین حمایتها را از جنایات و وحشیگری های رژیم شاه به عمل میآوردند در مقطعی میشوند مدعی حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران. یکی از بحثهای اساسی که برای آنها بسیار مهم است این است که در نظمی که تعریف شده برای مفاهیم، تعریفهایی ارائه شود که بعد بر مبنای آن تعریف همه باید آن را دنبال کنند.
مفهومی مثل تروریسم را تعریفی میکنند و بعد بر مبنای آن هر کس که موافق نباشد به تروریسم متهم میکنند. حقوق بشر همین طور و مباحثی از این قبیل. در این دهه سوم شاهد هستید که حرکتی شروع میشود از سوی دیکتاتورها، از سوی مهمترین ناقضان حقوق بشر تحت عنوان ادعای دموکراسی در جمهوری اسلامی ایران. بعد شما میبینید شعارهایی را شکل میدهند، شروع میکنند به گفتمان سازی تحت عنوان اینکه در ایران ما فقط نهادهای انتخابی را قبول داریم نه نهادهای انتصابی را. این حاکمیت دوگانه است.
ظرفیتهای جمهوریت باید متفاوت باشد از مباحث دیگر و غیره؛ یعنی به بهانه جمهوریت و به ادعای دموکراسی بیایند تقابل کنند با آن اندیشه دینی و اسلامی که در جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته؛ بعد هم شروع کردند به تعریف کردن شاخصهای مختلف که جمهوریت هم این طور نیست که این گونه باشد. باید در جمهوریت مشارکت باشد؛ باید مشارکت همگانی باشد؛ بعد بگویند نه، تنها مشارکت کافی نیست. مشارکت وقتی در جمهوریت معنا دارد که همراه با رقابت باشد و شاخصهایی از این قبیل که برخی درست و برخی غلط.
با چنین بحثی در دهه سوم تقابل با الگویی را که در ۲۲ بهمن متولد شد شروع کردند. اهمیت ۲۲ خرداد در این بود. در ۲۲ خرداد دشمنی که یک دهه حداقل تمرکز کرده بود روی یک محوری که فکر میکرد با آن محور با این الگو تقابل کند به یکباره خلع سلاح شد.
۲۲ خرداد اوج جمهوریت نظام را به رخ کشید. نمیتوانستند در ۲۲ خرداد دیگر انکار کنند مشارکت مردم را. ۸۵% بعد از سی سال در انتخابات حضور پیدا کنند نه تنها مشارکت بلکه ۲۲ خرداد نشان داد که نظام از جمهوریتی برخوردار است که پرشورترین رقابتها را میتواند برگزار کند. نمیتوانستند انکار کنند رقابتی را که به دنبالش مشارکت بود؛ یعنی مشارکت و رقابت به عنوان دو بال جدی با هم در این انتخابات ظهور پیدا کردند؛ مشارکت پرشور، رقابت تنگاتنگ در قالب یک الگوی جدید «جمهوری اسلامی» آن مرکزیتی که سی سال به دنبال تقابل با این الگو بود؛ الگوی جمهوری اسلامی؛ از همه ظرفیتهای خودش استفاده کرده بود، جنگ سرد، فشار اقتصادی، آخرین الگویی که برایش باقی مانده بود این بود که به بهانه جمهوریت و دموکراسی این الگو را به چالش بکشاند.
در ۲۲ خرداد نشان داد که این الگو در ظرفیت بسیار زیاد جمهوریتی قوی است. عظمت ۲۲ خرداد در این بود: اوج الگوی جمهوری اسلامی. نشان داد که این الگو مبتنی بر یک جمهوریت قوی است. همین جمهوریت و همین اسلامیت نشان داده بود که وقتی با هم جمع میشوند در ۳۰ سال چه پیشرفتهایی را ایجاد میکنند. در همان مقطع چهار ساله قبل از انتخابات شما شاهد هستید که ظرفیتهایی بروز کرد که این برای دشمن بسیار غیر قابل تحمل بود.
نشان میدهد که این الگو برای مفاهیم تعریف ویژه خودش را دارد و الزامی ندارد به اینکه اگر تعریف چند قدرت بر اساس منافع خودشان تعریف کردهاند آن را بپذیرند. در همان دوره دهساله سوم که شروع شد اینها در کنار اینکه در مورد دموکراسی بحث شروع کردند.
در موضوعات دیگر مدعی جمهوری اسلامی شدند در موضوعی مثل تروریسم یک مفهومی را ارائه بکنند و بعد بگویند جمهوری اسلامی ایران به تروریسم متهم است. در این دوره شما شاهد هستید که جمهوری اسلامی ایران تعریف جدیدی از تروریسم ادعا میکند و آنها را به تروریسم متهم میکند و از سویی دیگر با افتخار از کسانی که با آنها مبارزه میکنند، حمایت میکند. این حتماً برای آنها قابل تحمل نیست لذا سعی میکنند که باز با آنچه جمهوری اسلامی ایران تولید میکند مبارزه سخت و نرم را شروع کند.
شما شاهد هستید در این دوره جنگ ۳۳ روزه را شروع میکنند اما میبینید این ظرفیت وقتی تکثیر میشود در آنجا هم پیروز میشود؛ یعنی با ابزار سخت نمیتوانند آن را شکست دهند. جنگ ۲۲ روزه را شروع میکنند، دوباره با همین ناکامی روبهرو میشوند. طبیعی است یک چنین الگویی برای آنها قابل تحمل نباشد. محور بعدی که شروع میکنند بحث هستهای است. کسانی که خودشان مجرم و متهم سلاح هستهای هستند، مدعی جمهوری اسلامی میشوند. کسانی که زرّادخانههای هستهای دارند؛ آزمایشهای هستهای انجام میدهند؛ نسلهای جدید سلاح هستهای تولید میکنند، مدعی فعالیتهای صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی میشوند.
در این عرصه هم جمهوری اسلامی با افتخار مدعی آنان میشود که شما باید خلع سلاح شوید و سلاح هستهای برای هیچ کس و در همین سالن، اجلاسی برگزار شد تحت عنوان سلاح هستهای برای هیچ کس، ولی انرژی صلحآمیز هستهای برای همه. بعد هم در صحنه واقع این پیشرفت را بروز میدهد. ۲۲ خرداد ۸۸ این مختصات را داشت. ظرفیتی که جمهوری اسلامی ایران توانسته بود از موضع متهم در موضع مدعی قرار بگیرد؛ ظرفیتی که جمهوری اسلامی توانسته بود در موضع هستهای و پیشرفت انرژی صلح آمیز هستهای موفقیتهای خودش را نشان دهد و از آن طرف مدعی آنها شود در ۲۲ خرداد ۸۸ جمهوری اسلامی ایران نهتنها خودش بلکه دوستانش و کسانی که به آنها تأسی کرده بودند، موفقیتهای خودشان را در جنگهای ۲۲ روزه و ۳۳ روزه با استفاده از همین الگو نشان دادند.
یک راه برای آنها مانده بود که این الگو را از درون به چالش بکشانند. اینکه جمهوریت جمهوری اسلامی را زیر سؤال ببرند. ۲۲ خرداد ۸۸ جمهوریت نظام را هم در بالاترین شکل خودش نشان داد؛ هم مشارکت و هم رقابت و دیگر دشمن چیزی نداشت. این ظرفیتی بود که بروز کرد: اقتدار، پیشرفت، بالندگی و پویایی نظام. این عظمت ۲۲ خرداد بود و ظلم بزرگ به نظام اینجا بود.
دستاوردی را که نظام ایجاد کرد که حاصل هوشیاری و هوشمندی مردم بود؛ ظرفیت زیادی که ایجاد کرد، این بار به چالش کشیده شود نهتنها از روی قدرتها و مرکزیتی که از ابتدای انقلاب بنای تقابل با ظرفیت را داشت بلکه از سوی برخی چهرهها. ظلم بزرگ این بود. یکی از بحثهایی که آنها همیشه مطرح میکردند این بود که در کشورهای غیر خودشان بگویند بین ثبات سیاسی و رقابت سیاسی باید رابطه معکوس باشد؛ یعنی هرگاه رقابت سیاسی بخواهد اوج بگیرد، باید ثبات سیاسی کم شود به گونهای که مردم از اینگونه پویایی و مشارکت خسته شوند و به آنچه آنها میخواهند تن دهد.
در برخی از کشورهای همسایه ما همین فرمی است. هرگاه که رقابتهای سیاسی شکل میگیرد، این رقابتها را همراه میکنند با برخی بیثباتی سیاسی که مردم خسته شوند از رقابت.
۲۲ خرداد ۸۸ نشان داد که جمهوری اسلامی ایران در اوج ثبات سیاسی، رقابت سیاسی خوبی را هم شکل میدهد. غیر از ظلمی که به نظام شد در آن بالندگی که ایجاد شده بود، ظلمی هم شد به کسانی که طرفدار نامزد پیروز نبودند؛ در این عرصه وارد شده بودند؛ مشارکت و رقابت قوی و خوب. این میتوانست موجب بالندگی در ادامه باشد؛ لذا شما شاهد هستید که ۲۲ خرداد ماه شاهد اوج بالندگی هستیم.
۴۰ میلیون مردم آن را خلق کردند و از یک طرف شاهد کسانی هستیم که دوباره منویّات خودشان را رو کردند. انکار رأی مردم، انکار جمهوریت ۲۲ خرداد نشان داد که کسانی که اگر سال ۳۲ کودتا میکردند و دنبال دیکتاتوری بودند و دموکراسی را انکار میکردند دوباره آنها کماکان مخالف رأی مردم هستند و از سوی دیگر جمهوریت به روز یافته در ۲۲ خرداد نشان داد اتفاقاً در اینجا نهتنها جمهوریت حافظ و پشتیبان اسلامیت نظام است، بلکه اینجا اسلامیت نظام و ولایتفقیه، بزرگترین حافظ جمهوریت است.
مانع وتوی حق مردم میشوند؛ مانع وتوی آرای مردم میشوند؛ خیلی اصرار داشتند؛ یعنی آن بحث رابطه اسلامیت و جمهوریت نظام و این رابطه متقابل در این ۲۲ خرداد و جریانات بعد از آن ظهور پیدا کرد و فتنه در اینجا شکل گرفت؛ از اینجا شکل گرفت که این بار فقط آن مرکزیتی نبود که از ابتدای انقلاب همیشه در برابر نظام ایستاده بود. این بار بسیاری از چهرههایی که خودشان در همین سازوکارها وجهه پیدا کرده بودند و موقعیت پیدا کرده بودند به مقابله با جمهوریت نظام ایستاده بودند.
بسیاری از کسانی که تصور میرفت اینها مقابل اندیشه اسلام هستند، نشان دادند که نهتنها این بلکه مقابل جمهوریت نظام هستند و این را انکار میکنند، لذا شما میبینید آن مرکزیت فعال میشود با همه ظرفیتها و این چهرهها به عنوان پادوی آن مرکز حرکت میکنند. چگونه عمل کردند با سخیفترین منطقها. شما استادان محترم دانشگاهها هستید.
من سؤالم این است در دانشگاه اولین بحث که مطرح میشود بحث این است که علم مبتنی بر مشاهده است. مشاهده صرفاً صندوقهای رأی نیست در یک تحقیق و بررسی دانشگاهی من همان زمان به برخی از آقایانی که در آن طرف فعالیت میکردند، گفتم شما به عنوان استاد دانشگاه بیایید بررسی کنید واقعیت و آنچه در صحنه وجود دارد. واقعیت که فقط با صندوقهای رأی مشخص نمیشود. یک تحقیقی انجام دهید ببینید در سطح ملی چگونه است. ابزارهایی مثل نظرسنجی هم میتواند گویا باشد. آیا خلاف این واقعیت وجود دارد؟
من همین جا خواهشم از شما دانشگاهیان این است که این باید به عنوان یک سند علمی در تاریخ کشور بماند که علاوه بر صندوقهای رأی و ساز و کار قانونی که این نتیجه را بروز داد، تحقیق علمی هم همین را میتواند نشان دهد و این کار شد دو ماه بعد از انتخابات در مرداد ماه ۸۸٫ یک موسسه امریکایی نظر سنجی کرد در سطح کشور و روی سایت خودش گذاشت. من همان سال گزارش آن را در مجلس خبرگان خواندم. نتایج نظرسنجی آن مؤسسه که یکی از مؤسسات معتبر امریکایی است در داخل کشور ما انجام داده بود درباره نتیجه انتخابات. با نتیجه انتخابات هیچ فرقی نداشت الّا یکی دو درصد که طبیعی است.
بعد با چنین عرصهای، عدهای با سخیفترین منطق که به نظرم این هم باز یک ظلم دیگر به جامعه دانشگاهی و روشنفکر ما بود، فردی را به عنوان روشنفکرترین زن ایران بنامد بعد در مصاحبه با رسانه آنها نه رسانه ما به صراحت بیان کند که چرا تقلّب شده است در انتخابات؟ بگوید چون من لر هستم، همسر بنده میشود داماد لرها، پس نمیشود لرها به او رأی ندهند. اینکه الان جُک شاید به نظر برسد اما به صراحت گفته شد به عنوان روشنفکرترین زن ایرانی چنین منطقی را بیایند بیان کنند.
آیا این ظلم به مردم به نظام و حتی جامعه دانشگاهی و روشنفکری نیست؟ بعد شیوههای مختلف را شروع کنند با تمام ظرفیت، پای کار بیایند پردههای مختلف یکییکی اجرا شود؛ کشته سازی. همین خانم به همراه همسرشان در مجلسی شرکت کنند که آن فرد هنوز هم زنده است بعد در دنیا بیان کنند که چنین شده است. افرادی را مدعی شوند که کشته شدهاند که وجود خارجی ندارند. فردی به عنوان «ترانه موسوی» اگر کسی در این کشور مدعی شد نسبتی با او دارد حتی بگوید من دوست فردی بودم به اسم ترانه موسوی و او الان مدتی است نیست بیاید بیان کند. اینها اصلاً وجود خارجی نداشتند و مباحثی از این قبیل.
پرده دوم چیست؟ طبیعی است وقتی مردم میآیند و چنین موفقیتی را رقم بزنند در عرصههای مختلف، جمهوریت نظام را به رخ بکشند و اسلامیت آن را و موفقیت آن در عرصههای مختلف، حتماً باید افراد بدریه و حنینیه و خیبریه اینجا سرباز کند؛ حتماً باید آن انتقامی که در جنگ ۳۳ روزه و در جنگ ۲۲ روزه اتفاق آن شکستی که بر آنها تحمیل شد، اینجا باید در قالب شعارهایی مثل نه غزه نه لبنان ظهور پیدا کرد. طبیعی است اگر چنین موفقیتهایی شکل پیدا میکند، اگر دشمن در جنگ ۳۳ و ۲۲ روزه ناکام میشود و میداند این ناکامی به دلیل این است که اندیشه انقلاب اسلامی تکثیر شده و این اندیشه در عرصههای دیگر پیدا میکند و موفقیت کسب میکند، حتماً باید از این اندیشه انتقام گرفت و فتنه جایی است که چهرههای داخلی با این همسویی کنند.
طبیعی است باید از امامی که مبدع این تحول و الگو بوده، انتقام گرفته شود و طبیعی است چیزهایی مثل اهانت به تصویر حضرت امام را شاهد باشیم و طبیعی است اگر همه اینها مبتنی بر ظرفیتی است که آن ظرفیت این را ایجاد کرده؛ یعنی اگر نظام ما سه رکن دارد، مردم، اندیشه اسلام و ولایت فقیه به عنوان پیوند دهنده این دو باید از این انتقام گرفته شود. هر سه این عنصر اصلی که مقوّمهای این الگو هستند این ظرفیت از عاشورا گرفته شود؛ از مردم، از رهبری و از اندیشه دینی و طبیعی است که تو دهانی بزرگ هم باید در عاشورا زده شود و ۹ دی این حماسه بود. مردمی که آمدند از جمهوریت، اسلامیت و رهبری دفاع کردند. آن رابطه متقابل در اینجا ظهور پیدا کرد.
اگر ولایت فقیه بعد از ۲۲ خرداد با تمام فشارها در دفاع از رأی مردم و عدم اجازه اینکه رأی مردم وِتو شود و عدم اجازه به اینکه رأی مردم انکار شود، ایستاد و حافظ جمهوریت نظام هم بود، مردم هم در ۹ دی آمدند و این ظرفیت را ایجاد کردند و این فضا را به وجود آوردند که نشان داد که این انقلاب و این الگو ریشهدارتر از چیزی است که آنها فکر میکنند و میتوانند دربارهاش فکر کنند. عرض من این است که امروز ظرفیتی بروز پیدا کرده است که سه دهه از آن گذشته و انشاء الله اتممناها بعشر.
در دهه چهارم این ظرفیت، تعالی و پیشرفت خودش را بیش از پیش شاهد خواهد بود. از دی ۸۸ یک سال نگذشت که به رغم تمام این بحثها شما شاهد بودید که یک سال بعد نهتنها نتوانستند این ظرفیت را بپوشانند و سرکوب کنند بلکه این ظرفیت تکثیر شد. این ظرفیت (الگو) انقلاب اسلامی در حال تکثیر و رویش در سرزمینهای اسلامی است. امروز شما شاهد هستید که دیگر آنها بحثشان فقط این نیست که در جمهوری اسلامی ایران دارد اندیشه دینی و فکر دینی ظهور پیدا میکند و تقابل پیدا میکند با اندیشه آنها.
امروز در ظرفیتهای دیگر این ظرفیت بروز پیدا میکند و این ظرفیت روز به روز بالندهتر میشود. بر همین مناسبت که یکی از بزرگترین دغدغههای آنها این است که این ظرفیت و این فضای جدید نتواند الگو برای سایر حرکتهای منطقه باشد. انتخاباتی که در پیش رو داریم، یکی دیگر از ظرفیتهای بروز الگوی انقلاب اسلامی است. مشارکت و رقابت در این انتخابات بار دیگر نشان خواهد داد که ظرفیت و الگوی انقلاب اسلامی، ظرفیت بالنده و پویایی است که میتواند الهام بخش سایر مسلمانان باشد.
من فکر میکنم امروز آنچه را آنها با همه ظرفیت به کار بردهاند و وارد عرصه جنگ نرم با جمهوری اسلامی ایران کردهاند یک عرصه فرصت محور برای جمهوری اسلامی ایران است. من این را بارها عرض کردهام. این باور بنده است. آنها وقتی در جنگ سرد با ما وارد مبارزه شدند، جنگ افزارها و سلاحهای آنها قابل مقایسه با ما نبود اما چرا شکست خوردند؟ ما در جنگ سرد به مدد پشتوانهای که داشتیم در قدرت نرم توانستیم آنها را ناکام بگذاریم.
ورود آنها الان به عرصه جنگ نرم ورود به عرصهای است که مزیت نسبی است. ورود به عرصهای است که اگر اتفاقاً در جنگ سخت آنها زرّادخانه در اختیار دارند در جنگ نرم زرّادخانههای آنها که زرّادخانههای اندیشه و فکر است در اختیار ماست و جمهوری اسلامی ایران حتماً به فضل خدا و انشاءالله در این جنگ نرم که مزیت نسبی ما در آن است، موفقتر و پیروزتر خواهد شد. به هر حال:
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما / غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما