حجاریان که توسط حسین بشیریه روزی از چشمه علوم انسانی مغربزمین سیراب شده بود، روزی فعالیت خود را از دفتر اطلاعات نخستوزیری آغاز کرد و کمکم در سالهای بعد تبدیل به یکی از موثرترین اعضای حزب مشارکت شد.
در سلسله گزارشهایی که در روزهای گذشته در فارس منتشر شد، به تعدادی از عوامل شکلگیری حزب مشارکت اشاره شد؛ از این قسمت سلسله گزارش های آسیبشناسی حزب مشارکت نیز به نفرات برجسته و فعال این حزب خواهیم پرداخت.
سعید حجاریان، مهندس فنی (لیسانس مکانیک) از دانشگاه تهران و دکترای علوم سیاسی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران میباشد. روزنامه ابرار در مورد سوابق قبل از انقلاب سعید حجاریان اینگونه مینویسد:
“سعید حجاریان در مصاحبهای میگوید: در زمان شاه زندان نرفته است و این یعنی اینکه وی مبارزهای نکرده است که در اثر آن به زندان بیفتد و یا اینکه به قدری باهوش و بر فنون رزم شهری آگاه بوده که مأموران ورزیده ساواک نتوانستند نام وی را در پروندههای خود ثبت کنند “. (۱)
حجاریان فعالیت سیاسی خود را از نهاد اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری آغاز کرد. البته روزنامه “هم میهن ” او را از دانشجویان پیرو خط امام معرفی میکند. (۲)
پرونده سوابق اطلاعاتی حجاریان حاکی از آن است که در عملیات ضدکودتای نقاب (نوژه) با کشمیری همکاری نزدیک داشته است و در یک اتاق فعالیت داشتهاند.(۳) اما کشمیری که بود؟ کشمیری عامل بمبگذاری در ساختمان نخستوزیری بود که منجر به شهادت رجایی و باهنر گردید.
همسر سعید حجاریان سابقه عضویت در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را داشته است و خود حجاریان رفیق نزدیک تقی محمدی بوده است. (۴)
“تقی محمدی در رابطه با بمبگذاری در ساختمان نخستوزیری که کاردار ایران در افغانستان بود، دستگیر شد. آمد تا شروع کرد به پرده برداشتن از مسائل، روز بعد جنازه او را کف سلول دیدند “.(۵) بعد از مرگ تقی محمدی پرونده ادامه پیدا نکرد. اگر کشته نمیشد نفر بعدی باید “سعید مظفری ” (حجاریان) را میگرفتند چون با هم بودند “.(۶)
به گفته خود حجاریان، وی در دفتر اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری در سمت معاون خسرو تهرانی در امور ضدجاسوسی فعالیت نموده است. (۷)
حجاریان در تأسیس وزارت اطلاعات نقشی اساسی داشته است و در دوران وزارت ریشهری مدیر کل آن وزارتخانه بود.(۸)
روحالله حسینیان از عملکرد حجاریان و تیمش در آن زمان، اینگونه پرده برمیدارد:
“من (روحالله حسینیان) و آقای محسنیاژهای به خاطر عملکردهای خشونتآمیز آقای سعید حجاریان و ربیعی نتوانستیم آنجا بمانیم. چطور شده که یک مرتبه در جامعه همه چیز برعکس شده و ما مبدل به چهرههای خشن شدهایم و آنها چهرههای ملایم و ضدخشونت شدهاند؟! ” (۹)
حجاریان پس از دولت “میرحسین موسوی ” بهتدریج خود را از وزارت اطلاعات جدا ساخته و به مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری پیوست که موسویخوئینیها رئیس آنجا بود. وی در آنجا به سمت معاون سیاسی موسویخوئینیها منصوب شد. وی در مصاحبه با “روزنامهی فتح ” در اینباره بیان میدارد که:
“بعد از فوت امام (۱۳۶۸) و تشکیل دولت آقای هاشمی دوباره به ریاست جمهوری برگشتم. من در یک مقطعی در زمان تأسیس وزارت اطلاعات، از ریاستجمهوری به آنجا (اطلاعات نخستوزیری) رفتم و در مراحل تأسیس وزارت اطلاعات بودم و بعد هم دوباره به ریاست جمهوری برگشتم. در سال ۱۳۶۳ رفتم و در سال ۱۳۶۸ دوباره برگشتم “.(۱۰) اما علت خروج حجاریان از وزارت اطلاعات، مخالفت وی با سپردن وزارت اطلاعات به علی فلاحیان بود.(۱۱)
از این زمان است که چرخش فکری حجاریان آغاز میشود. وی به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تردد میکرد تا بتواند با بورسیهای که مسئولان آن روز در اختیارش گذاشتند، دروس علوم سیاسی را فرا گیرد و چه کسی بهتر از حسین بشیریه میتوانست این جوان جویای نام و مدهوش تئوریهای سحرآمیز و افسونکننده سیاسی غرب را از چشمه علوم انسانی مغرب زمین سیراب کند؟ (۱۲)
در سال ۱۳۷۲، با دفاع از پایان نامهاش با عنوان “موعودیت در انقلاب ایران و روسیه ” در دانشگاه تهران و زیرنظر حسین بشیریه، فوق لیسانس علوم سیاسی و سپس دکترای آن را در دانشگاه میگیرد.
حجاریان در این مقطع، همکاری در جهت راه انداختن روزنامه سلام و احیای مجدد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را در کارنامه خود دارد.(۱۳)
حجاریان در این دوره روابط نزدیکی با عبدالکریم سروش نیز برقرار میکند: “عبدالکریم سروش، همیشه به من میگفتند: بهترین غزل حافظ که برای من جالب است همان است که میگوید: “با کریمان کارها دشوار نیست “. من میگویم با “عبدالکریمان کارها دشوار نیست ” و از این جهت من خیلی متأسفم از اینکه ما محروم هستیم از حضور ایشان در کشور “. (۱۴)
وی با نام مستعار “جهانگیر صالح پور ” در نشریهی کیان، قرائت جدید طیف موسوم به چپ مدرن را از “ولایت فقیه ” و سیستم حکومتی وابسته به آن تشریح میکرد. به طوری که برخی از اندیشمندان دینی که همان دوران به نقد مقالات وی در باب ولایت فقیه مشغول بودند، از آن مقالات به عنوان “مطالبی که به صورت رندانهای پنبه ولایت فقیه را میزند ” یاد نمودهاند. (۱۵)
نشریه نیمروز، که در جهت براندازی جمهوری اسلامی ایران فعالیت دارد، به رفت و آمدهای مشکوک سعید حجاریان به اروپا اشاره میکند و افشا میکند که “او در اقامت در خارج، باب گفتگوی مکاتباتی با اپوزیسیون را از طریق نوشتن در نیمروز، با نام مستعار “نادر صدیقی ” آغاز کرد و چند مقاله در باب آزادی اسلامی در این روزنامه نوشت و سپس در پی سکوتی چند ماهه، نام دیگری برای خود برگزید و دو مقاله دیگر نیز در گفتگو با اپوزیسیون، در همین نیمروز منتشر ساخت “.(۱۶)
فلاحیان، وزیر اسبق اطلاعات، درباره چرخش اعتقادی حجاریان در مصاحبه با روزنامه جامجم تصریح میکند که: “سعید حجاریان تا وقتی که در وزارت اطلاعات بود، نیروی فعالی بود… اما بعد از آنکه حجاریان فعالیتش را در دانشگاهها شروع کرد، نوشتههایی از او منتشر شد که با آن “سعید ” که ما در وزارت میشناختیم خیلی متفاوت بود “.(۱۷)
حجاریان، در زمان ریاست موسویخوئینیها به مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری رفت و معاون سیاسی آن مرکز شد. اما معاونت سیاسی آن یک پروژه به نام “توسعه سیاسی ” بیشتر نداشت که موضوع کار توسعه سیاسی، دموکراتیزاسیون یا نوسازی سیاسی بود.(۱۸)
پروژهی توسعه سیاسی حجاریان و تیمش به گونهای انحرافی بود که خود وی اذعان دارد که هاشمیرفسنجانی با آنان اختلاف داشت: “آن زمان آقای هاشمی ذهنیت ما را چندان نمیپسندید “.(۱۹) “پروژه ما پروژه بزرگی بود که آقای هاشمی نمیخواست و رها کرد “. (۲۰)
سعید حجاریان پس از خرداد ماه سال ۱۳۷۶، به عنوان مشاور سیاسی آقای سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت، انتخاب گردید و آخرین مسئولیت اجرایی او، عضویت در شورای شهر تهران بود. وی در دوران اصلاحات به صورت جدی وارد عرصه مطبوعات شد و با عنوان مدیر مسئول “روزنامه صبح امروز ” مشغول به فعالیت گردید.(۲۱) روزنامه انگلیسی فاینشنال تایمز نزدیکترین روزنامهنگار به حجاریان را روزنامه اکبر گنجی میداند. (۲۲)
اما قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ نیز حجاریان مقالات بسیاری را در هفتهنامه “عصر ما ” به رشته تحریر در آورد. مجموعه این مقالات در کتابی با عنوان “جمهوریت؛ افسون زدایی از قدرت ” به چاپ رسیده است. حجاریان، نظریه پرداز و تئوریسین حزب مشارکت محسوب میشود و تئوریهای “فشاراز پایین و چانه زنی در بالا ” و “فتح سنگر به سنگر ” از جانب وی و پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ مطرح شده است. وی همچنین در جنگ روانی تبحرخاصی دارد: “من جنگ روانی را یک دوره در دوره دکترای جامعه الصادق درس دادم. بسیاری از حاضران در آن درس هم گرایشهای سیاسی مخالف من داشتند “.(۲۳)
تئوریسین حزب مشارکت، معتمد “سعید شاهسوندی ” از اعضای فعال گروهک منافقین نیز بوده است. حجاریان در این باره تصریح میکند که: “سعید شاهسوندی از اعضای نزدیک به مرکزیت مجاهدین خلق و مسئول رادیوی منافق بود که در عملیات مرصاد دستگیر و مدتی هم زندانی میشود و بعد به آلمان میرود و دیگر کار سیاسی نمیکند. او میگوید: تنها کسی که میشود با او حرف زد حجاریان است. او فقط میفهمید من چه میگویم “. (۲۴)
منبع: کتاب آسیبشناسی حزب مشارکت ایران اسلامی
(انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
* متن کیفرخواست حجاریان پس از دستگیری در جریان حوادث پس از انتخابات دهم ریاستجمهوری
سپهری معاون دادستان عمومی و انقلاب در چهارمین دادگاه رسیدگی به اتهامات متهمان پرونده کودتای مخملی تهران (۳شهریور ۸۸) متن کیفرخواست سعید حجاریان اعضای ارشد حزب مشارکت ایران اسلامی را قرائت کرد که در بخشی از آن آمده است:
الف: هویت متهم : آقای سعید حجاریان کاشانی فرزند: علی اکبر اهل: تهران ساکن:تهران متولد:
بازداشت با قرار: بازداشت موقت – فاقد پیشینه محکومیت کیفری – شغل: بازنشسته
ب : اتهام متهم : ۱- اقدام علیه امنیت داخلی کشور بوسیله تحریک، آشوب و تجمعات غیرقانونی ۲- القاء شبهه جعل و تقلب در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران ۳- مشارکت در تهیه و تنظیم سند تاملات راهبردی برخلاف قانون اساسی ۴- تبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ۵- ارتباط با عوامل بیگانه علیه امنیت کشوری تحریک اقشار جوان دانشجو و ترغیب آنان در اعتراض و تحصن و راهپیمایی های غیرقانونی علیه دستگاههای نظارتی و اجرایی انتخابات ۶- تخریب دولت قانونی بواسطه انتساب اتهامات واهی و افتراء بوسیله مقالات و سخنرانیهای مکتوب خصوصاً در جریان انتخابات دهم و همکاری با شبکه بی بی سی فارسی و ضدانقلاب۷- توهین و اهانت به مسئولین نظام و مقام معظم رهبری ج- مکان بازداشت وی تهران بوده است.
د: دلایل و مستندات اتهام :
۱- گزارش و تحقیقات گسترده مرجع امنیتی (معاونت اطلاعات قرارگاه ثارا.. درخصوص متهم موصوف)
۲- اقاریر متهم به ارتکاب بزه های انتسابی بزه مطروحه در پرونده
۳- گردشکار نهایی شماره ۰۱۸۷۲/۲۷۰۰/۲۰/ص ط-۲۲/۵/۸۸ معاونت اطلاعات قرارگاه ثارا.. مبنی بر اینکه متهم مذکور یکی از موثرترین افراد درجهت تحریک و تشویق افراد به حضور در تجمعات غیرقانونی و انجام اعمال غیرمتعارف و ایجاد اغتشاش و بلوا و نیز تحریک و تخریب و تحریق اموال عمومی و خصوصی در جهت اخلال در نظام و امنیت عمومی بوده است. نامبرده با انتشار نامه های مجعول بمنظور مخدوش نمودن نتیجه انتخابات و القاء شبهه جعلی و تقلب درجریان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تهمت و افترا و توهین و مطالب کذب نسبت به مسئولین و نهادهای رسمی کشور ازجمله شورای محترم نگهبان اقدام نموده و ازطریق ایراد الفاظ رکیک و مطالب سخیف و کذب خوراک های تبلیغاتی را در راستای تبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی برای شبکه های خبری بیگانه و رسانه های معاند و ضدانقلاب فراهم می نمود. متهم مذکور طی دو مرحله با آقای جان کین(مغز متفکر سرویس اطلاعات خارجی انگلستان مربوط بهM.I.6 ) ملاقات و مذاکراتی می نماید. قابل ذکر است آقای جان کین در سال ۱۹۹۴ میلادی پروژه جامعه مدنی ایران را در مرکز مطالعات دمکراسی لندن پایه گذاری کرده و نامبرده موثرترین فرد در تئوری سیاسی انگلیس و ماموریت های برون مرزی مهمی نیز که ازجمله عملیات فروپاشی حکومت های اروپای شرقی را می توان نام برد. متهم سعید حجاریان کاشانی نیز برابر تحقیقات بعمل آمده با آقای یورگن هابر مارس مشهورترین نظریه پرداز نافرمانی مدنی و پروژه مبارزه مدنی در ایران ملاقات داشته ضمناً اشاره می گردد متهم با بنیاد سوروس که متعلق به فردی یهودی آمریکایی بنام جرج سوروس می باشد و هدف نامبرده راه اندازی انقلاب های رنگی و ایجاد دموکراسی و ریشه در غرب می باشد نیز ارتباط و ملاقات دشته است نامبرده در جهت سلب آسایش مردم و اخلال در نظم و ایجاد رعب و وحشت افراد را تحریک به ایجاد تجمعات غیرقانونی در جلوی سازمان ها و ارگان های دولتی می نمود متهم مذکر در سخنرانیهای مکتوب و ملاقات خود در زمان انتخابات توهین و افترا به مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی ازجمله مقام معظم رهبری و ریاست جمهوری و خبرگان رهبری نموده است.
۴- سایر قراین و امارات موجود در پرونده
ح: دلایل قانونی درخواست مجازات:
اتهامات نامبرده با توجه به مجموع محتویات پرونده و دلایل و مستندات موجود منطبق است با مواد ۵۰۰ ، ۶۰۹، ۶۱۰، ۶۱۸ ، ۵۱۴، ۶۹۷-۶۹۸ قانون مجازات اسلامی با رعایت مواد ۴۲، ۴۶ و ۴۷ قانون مرقوم.
بناء علیهذا با توجه به مطالب صدرالذکر و مجموع محتویات پرونده به لحاظ اهمیت موضوع و میزان خسارت وارده به کشور و اعتماد عمومی جامعه و همسویی با رسانه های معاند و گروههای مخالف نظام و اخلال شدید در نظم و امنیت جامعه درخواست محاکمه و اشد مجازات برای متهم مذکور را دارم.
* دفاعیات سعید حجاریان در دادگاه
پس از قرائت کیفرخواست، سعید حجاریان از رییس دادگاه خواست متن دفاعیه خود را که آماده کرده بود، سعید شریعتی در محضر دادگاه قرائت کند که در آن خطاب به رئیس دادگاه آمده بود:
در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و وقایع پس از آن متاسفانه حوادثی رخ دادکه قلب همه دلسوزان سرنوشت کشور را بدرد آورد . از شعارهای وهن آلود بگیر تا قانون شکنی های آشکار و صدمه به اموال شخصی وعمومی و حتی قتل و جرح تا کنون در هیچ انتخاباتی سابقه نداشته و سایه کدورت خود را بر زلال چهل میلیون رای مردم افکند و دشمنان این مرز و بوم را به طمع خام انداخت که شاید بتوانند از این وضع گل آلود ماهی مراد را صید کنند .
من به شخصه خود را از این همه جور و عدوان که بر مردم و نظام اسلامی مان رفته بری می دارم و انزجار و تنفر خود را از کلیه تحرکات که امنیت کشور را به خطر انداخته ابراز می کنم . کشور عزیزمان ایران در منطقه پر تلاطمی قرار دارد و لااقل دو جنگ خانمان سوز در شرق و غرب کشورمان در جریان است. از سویی دیگر بسیاری از کشورها مدارج توسعه و پیشرفت را با شتاب طی می کنند و دریغ است ایران که از نعمت امنیت در این منطقه آشوب زده برخوردار است ، هم پای دیگران تعالی و ترقی نیابد .
دشمنان با تحریم ها و تحریک های متعدد تلاش دارند مانع این روند شوند اما وظیفه ما حفظ وحدت وانسجام ملی است وباید هوشیارانه مانع رخنه در صفوف ملت شویم .
هر یک از ما اگر پا را از یک انتخابات سالم فراتر گذاشته ونعمت امنیت را که پشتوانه توسعه اقتصادی است متزلزل کنیم نزد وجدان خود و نسل های آینده واز همه بالاتر پروردگار عالمیان باید انابه کنیم و طلب بخشایش نماییم .
من هم در این انتخابات با ارائه تحلیل های ناصواب مرتکب خطاهای سهمگین شده ام که از آنها تبری می جویم چون قطعا مورد رضای محبوب عالمیان نیست و موجب ندامت است . من به خاطر این تحلیل های ناصواب که مبنای بسیاری از اعمال نادرست قرار گرفته از ملت عزیز ایران عذر خواهی می کنم .
هرچه گفتیم غیر از صحبت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
امیدوارم این سخنان که از دل بر آمده بر دل بنشیند اما این کافی نیست و من در تعاملات تنهایی خود ریشه ها و علل موضع گیری های خود را واکاوی کرده ام که به طور اختصار به عرض میرسانم :
طی ده پانزده سال اخیر مقالاتی از من به چاپ رسیده که حاوی بعضی از نظریات نامربوط به شرایط کشورمان بوده که قصد دارم بعضی از مهم ترین آنها را درین مجال بشکافم وعلت انحراف این مواضع را تشریح کنم .
یکی از مهمترین این نظرات انطباق شرایط کشورمان با تئوری ماکسوبر در باره ی سلطانیسم است که معتقد است بر بسیاری از امپراطوری های شرقی این شیوه از حکومت جاری بوده ویک حاکم پاتریمونیال تیولدار وتعدادی حامیان وی که هر کدام خیل عظیمی از تحت الحمایگان را یدک میکشیده اند نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزمین مستقر کرده بودند.
قبل از اینکه به نقد این نظریه در خصوص انطباق آن با شرایط ایران بپردازم لازم میدانم نکاتی را متذکر شوم :
۱- متاسفانه در ایران با ضعف علوم انسانی بخصوص در رشته های جامعه شناسی وعلوم سیاسی مواجه ایم و علیرغم گسترش مراکز آموزشی عالی و کثرت دانشجو در رشته های علوم انسانی ، متون آن از عمق چندانی بر خوردار نیست ومطالب با ترجمه های اغلب ناقص و بدون نقد در اختیار دانشجویان گذاشته می شود.
۲- حجم وسیعی کتاب بعد از انقلاب ترجمه شده که بسیاری از آنها جنبه ایدئولوژیک دارند ودر کنه آنها می توان ردپای مکاتب مختلف از مارکسیسم ارتدوکس تا نئولیبرالیسم را مشاهده کرد واین کتب (وباید اضافه کرد مجلات را) به وفور دردسترس مشتاقان است .
۳- علاوه بر این فارغ التحصیلان علوم انسانی (بخصوص در دانشگاههای خارج )که بعنوان اعضاء هیئت علمی استخدام می شوند ناخود آگاه حامل آخرین دستاورد های این علوم به ایران هستند وهم اکنون میتوان مشاهده کرد که دیدگاه های پست استوراکتورالیسم ، پست مارکسیسم ، فمینیسم و انواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج می شوند .
عوامل مذکور بعلاوه شرایط خاص من وضعی را پدید آورد که من هم بدون دیدگاه انتقادی بدام چاله این علوم انحرافی در غلطیدم .اما شرایط ویژه ای که من را به این سمت سوق داد عبارت اند از :
۱- من بعد از ارتحال حضرت امام (ره) و آغاز دولت سازندگی به معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک برگزیده شدم در آنجا بود که فهمیدم برای هدایت پروژه ها تجربه علمی سیاسی کار ساز نیست و لاجرم باید آموزش دانشگاهی هم داشته باشم لذا فوق لیسانس ودکترای خود را در علوم سیاسی اخذ کردم وانبوه نظریات وایدئولوژی های سیاسی نادرست در ذهنم تلمبار شد بدون آنکه بازنگری و نقد آنها را داشته باشم.
۲- با شروع موج اصلاحات و به خصوص تشکیل جبهه مشارکت که به تئوری راهنمای عمل نیاز داشت طبعا از من توقع می رفت که بعنوان نظریه پردار دست بکار شوم وتحلیلی علمی از شرایط جامعه ، دولت و نیروهای سیاسی عرضه کنم تا راهنمای عمل حزبی قرار گیرد با مقدمات فوق اکنون می توانم توضیح دهم که چرا نظریه ماکسوبر نظریه پرداز آلمانی قرن گذشته که مبنای تحلیل های ما قرار گرفت هیچ ربطی به شرایط ایران ندارد.
۴- ماکسوبر تجربیات خود را عمدتا از امپراطوری عثمانی ، امپراطوری چین وامپرا طوری مغولهای هند گرفته بود ویک نظریه عمومی بنام پاتریمونیالیزم یا سلطانیزم وضع کرده بود وجه مشترک این کشورهای منطبق بر این نظریه به شرح زیر بود.
اولا) این کشورها بصورت امپراطوری و سلسله های خاندانی بودند.
ثانیا) این امپراطوری ها ماقبل مدرن بوده و هیچ قانونی حاکم بر آنها نبود ودر راس آنها حکام خود کامه جلوس کرده بودند.
ثالثا) حکومت در این کشورها از راه خون و وراثت مستقر می شد وبه اصطلاح نظام های موروثی بودند.
رابعا) مردم بعنوان رعایا از کلیه حقوق شهروندی محروم بودند و همراه زمین خرید و فروش می شدند .
با این اوصاف انطباق نظریه ماکسوبر ، بر شرایط کنونی ایران کاملا نا بجا و بی ربط است چون :
اولا) جمهوری اسلامی ایران ، نظامی مابعد انقلابی است که مردمی رشید دارد تحت تربیت حضرت امام (ره) بخوبی به حقوق خود واقفند .
ثانیا) نظام ما دارای قانون اساسی مدونی است که در آن حق حاکمیت ملی به رسمیت شناخته شده ومسئولان آن بطور مستقیم یا غیر مستقیم از سوی مردم انتخاب می شوند لذا مردم ما شهروندند نه رعیت .
ثالثا) حکومت در ایران موروثی نیست واز طریق خون منتقل نمی شود بلکه خبرگان مبعوث مردم هستند که در هر زمان اعلم اعدل و اشجع مجتهدین را که مدیر و مدبر وآگاه به مسائل زمان است انتخاب می کنند.
رابعا) مذهب غالب مردم ایران تشیع است ونظام ولایت فقیه مشروعیت خود را از ناحیه مقدسه امام زمان (عج) می گیرد وبدین لحاظ حکم ولی فقیه شعبه ای از ولایت رسول اکرم (ص) می باشد.
بنابر این ملاحظه می شود که نظریات ماکسوبر در ایران کنونی هیچ کاربردی ندارد و من از سر غفلت بدون نگاه انتقادی به این نظرات آنها را به شرایط کشورمان تعمین دادم.
ریاست محترم دادگاه
چنانچه ملاحظه فرمودید کار بسط نظریات نامنقّح و عدم تلاش برای یافتن تئوریهای بومی که با شرایط ایران انطباق داشته باشد میتواند چه نتایج سهمگینی را به بار آورد که این موضوع موجب عبرت جدّی برای تمام دوستان دانشگاهی وفعالان سیاسی است. وظیفه این عزیزان به عنوان نخبگان جامعه آن است که حربه نقد را علیه همه کس به کار ببرند ولو بزرگترین اندیشمندان شناخته شده جهان باشند و بسیار با احتیاط و هوشمند به بومی کردن نظریات بپردازند به صرف اینکه فلان استاد ویا فلان کتاب مرجع ، مطلبی را نقد کرده است بسنده نکنند و تا یقین پیدا نکرده اند از این نظریات در عمل استفاده نکنند.
همچنین شورای عالی انقلاب فرهنگی ومسئولان آموزش عالی کشور همه در این انحراف بیتقصیر نیستند . با اینکه مکرراً هشدار داده شده که علوم انسانی با علوم دقیقه تفاوت دارد و بسیاری از حربههای ایدئولوژیک در پوشش علوم انسانی عرضه میشوند متاسفانه شاهدیم بجای دقّت در کیفّیت این علوم هر ساله بر کمیت مراکز آموزشی عرضه کننده آن افزوده می شود ، اوائل انقلاب شاید چهار پنج دانشگاه دولتی بیشتر نداشتیم که تا حّد اکثر در حد فوق لیسانس برای این علوم ، دانشجویان محدودی تربیت میکردند امّا امروزه در هر شهری دانشگاه دولتی وآزاد و پیام نور وخصوصی تا مدارج بالا تربیت دانشجو مشغولند بدون آنکه به محتوای نادرست عرضه شده توجهّی کنند.
گرچه این نظریات در قالب های تنگ علمی و شبه علمی بیان شده است اما به هنگام بسط وگسترش بخصوص در مرحله عملیاتی شدن ضایعات وصدمات فراوانی به بار می آورد که یک نمونهاش را در تخریب وحدّت ملی در جریان انتخابات دهم دیدیم که به اموال عمومی وشخصی مردم خسارات فراوانی وارد شد ودهها کشته وزخمی بجا گذاشت وطمع بیگانگان را بر انگیخت .
سیاسیون وفعالان سیاسی هم در این قضیه مسئولند این گروه هرچند در عرصه نظریه پردازی معمولا نقشی ندارند اما در جهت عملیاتی کردن و به اجراء در آوردن تئوری ها نقشی بس مهم ایفا میکنند وسازمانهایی در جهت اهداف منبعث از تئوری ها به وجود آورده راهبری میکند واین امر خطیری است. چه بسا یک لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب یابد چون اینان مرجع سیاسی بخش هایی از مردم هستند وهرگونه تزلزل موضع آنان در سطوحی بازتاب می یابد.
همانگونه که مراجع دینی لغزششان خطیر است و به قول معصوم (ع) “انکسار العالم کانکسار السفینه تغرق وتغرق ” (شکستن دانشمند مانند شکستن کشتی است که هم خودش غرق می شود وهم عده ای را غرق می کند ) لذا سیاسیون باید متوجه تئوری هایی که منشاء استراتژی عمل سیاسی آنهاست باشند.
اما عده ای از فعالان سیاسی عالما عامدا با توجه به پیامدهای یک نظریه آنرا در سطح دانشگاه احزاب وجامعه اشاعه می دهند که اینجا بر مسئولین ذیربط است که با پیگیری شواهد و قرائن ردپای این گونه افراد را پیگیری کنند وقانون را در مورد آنها اجرا نمایند.
مثلا در حوادث اخیر شعارهایی سر داده شد که هر کس ذرهای عرق وطن پرستی ودغدغه وحدّت ملی وشرم از خون شهدا داشته باشد ونگران ترقی وتوسعه کشور باشد آنها را بر نمی تابد ومنزجر می شود.
معلوم است وقتی همه دلسوزان نظام از بعضی حرکات وسخنان وشعارها مشمئز می شوند لابد محرکین این ماجراها حرکتی دشمن شاد کن انجام داده اند اگر نگوئیم خود از دشمن دستور گرفته اند.
از مجموعه مباحث پیش گفته شده می توان استنتاج کرد که احساس رعب در نزد اندیشمندان غربی موجب ذلّت نفس و پذیرش بی قید و شرط نظریات آنان میشود و حضرت امام (ره) به ما آموختند که روی پای خود بایستیم و مقهور شرق و غرب نشویم و رمز توفیق ما تا کنون همین بوده است . البته ما در علوم تجربی و دقیقه این نکته را خوب یافته ایم و دانشمندان جوان ، از زمان جنگ به این سو دستاوردهای چشمگیری داشته اند اما در زمینه علوم انسانی آنچنان که باید و شاید فعالیتی نکردهایم ویکی از روزنه ها و رخنه های فرهنگ وارداتی و حّتی ضربات دشمنان از این ناحیه بوده است که به هر حال جزو آسیب پذیری های نظام علمی کشور محسوب می شود . البته موضوع اگر فقط یک نقیصه علمی بود قابل تحمل می نمود اما خطر آنجاست که نظریات علوم انسانی حاوی حربه های ایدئولوژیک هستند و قادرند به استراتژی وتاکتیک تبدیل شوند ودر مقابل ایدئولوژی رسمی کشور صف آرایی کنند و آن را به چالش بکشند.
زمانی مارکسیسم به عنوان آخرین دستاورد علمی مبارزه در مقابل اسلام صف کشیده بود و امروزه نئولیبرالیسم ندای پایان تاریخ را سر می دهد و خود را بعنوان برترین دستاورد در تاریخ بشریت قالب می کند اگر بناست ما در مقابل این مدعیان سرخم کنیم چه احتیاجی به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثی بود.
در ضمن اگر قرار است نظرات امثال پارسونز ، ماکسوبر یا هابرماس آثاری از خود بجا بگذارد که در حوادث اخیر دیدیم که هم امنیت ملی را به خطر انداخت و هم در ارکان توسعه اقتصادی تزلزل ایجاد نمود قطعا باید تجدید نظری در راه طی شده انجام دهیم ونقاط اعوجاج و انحراف را شناسایی کنیم.
اگر این کارها صورت نگیرد با گردنههای صعب العبورتری روبرو وخدای ناکرده به فتنههائی دچار خواهیم شد که گرد و غبار آن اندکی اهل بصیرت همه را کور خواهد کرد فتنههایی که به تعبیر قرآن “و اتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه واعلموا ان الله شدید العقاب “(سوره انفال آیه ۲۵) ویا به تعبیر دیگر “الفتنه اشد من القتل ” (سوره بقره آیه ۱۹۱).
در اینجا لازم می دانم دونکته را در انتهای عرایضم بعنوان تکمله ذکر کنم.
* استعفای سعید حجاریان
دوستان مطلعند که من از ابتدای تاسیس حزب مشارکت عضو شورای مرکزی آن بوده ام ودر کنگره یازدهم این حزب نیز عضویت داشته ام وشاید یکی از مراجع فکری ونظریه پردازان این حزب به شمار بروم از آنجا که نظرات و آراء من آثار خود را در مواضع حزب وبخصوص جزوه تاملات راهبردی (سیاسی – عقیدتی) بجای گذاشته ومن در تاملات تنهایی خود آن را منافی ومغایر با مشی حضرت امام (ره) وقانون اساسی ومرامنامه حزب یافته ام وهمین امر را موجب انحراف حزب بخصوص در ایام انتخابات اخیر میدانم استعفای خود را از حزب مشارکت اعلام داشته ودیگر حزب را جایگاه مناسبی برای خود نمی بینم.
و نکته دوم آنکه لازم می دانم التزام عملی خود را به قانون اساسی و فرمایشات مقام معظم رهبری اعلام کرده واگر از سر تقصیر یا قصور به ارکان نظام جسارتی روا داشتهام حلالیت بطلبم. و بار دیگر از ملّت بزرگ ایران که این انحرافات واشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگی به آنان گردید، بخواهم که همه ی ما را به بزرگواری خود ببخشند.
واز اینکه ریاست محترم دادگاه به اینجانب فرصت دادند که عرایضم را مطرح نمایم تشّکر وافر دارم.
وآخر دعوانا ان الحمد الله رب العالمین
* ماندگاری اظهارات تاریخی حجاریان در دادگاه
گفتنی است حجاریان ۸ مهر ۱۳۸۸با قید وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد و علیرغم آنکه دوستان مشارکتیاش مدعی بودند که وی تحت شکنجه چنین اظهاراتی داشته است، اما حجاریان هیچ مطلبی خلاف آنچه که در دادگاه گفته بود بر زبان نیاورد تا افشاگریهای این عضو موثر و مستعفی حزب مشارکت در تاریخ ماندگار شود.
ادامه دارد…
پی نوشت:
۱٫ روزنامه ابرار، ۱۳۷۹٫۲٫۱۴
۲٫روزنامه هممیهن، ۱۳۷۸٫۱۲٫۲۳
۳٫رضا گلپور، شنود اشباح، تهران، کلیدار، ۱۳۸۱، ص ۴۸۰
۴٫ همان
۵٫هفتهنامه شما، سخنرانی روحالله حسینیان، ۱۳۷۹٫۶٫۱۰
۶٫رضا گلپور، پیشین، ص ۶۳۵
۷٫روزنامه فتح، مصاحبه با سعید حجاریان، ۱۳۷۹٫۱٫۱۸
۸٫همان
۹٫هفتهنامه یالثارات الحسین، مصاحبه با روحالله حسینیان ۱۳۷۹٫۸٫۴
۱۰٫روزنامه فتح، مصاحبه با سعید حجاریان، ۱۳۷۹٫۱٫۱۵
۱۱٫حسین سلیمی، کالبدشکافی ذهنیت اصلاحگرایان، تهران، گام نو، ۱۳۸۴، ص ۱۲
۱۲٫روزنامه ابرار، ۱۳۷۹٫۲٫۱۴
۱۳٫روزنامه فتح، مصاحبه با سعید حجاریان، ۱۳۷۹٫۱٫۱۶
۱۴٫ روزنامه نوروز، مصاحبه با سعید حجاریان، ۱۳۸۰٫۱۲٫۲۲
۱۵٫روزنامه کیهان، ۱۳۸۰٫۲٫۲
۱۶٫نیمروز، شماره ۵۷۹، ۱۳۷۸٫۱۲٫۲۷
۱۷٫روزنامه جامجم، مصاحبه با علی فلاحیان، ۱۳۸۰٫۳٫۱۳
۱۸٫حسین سلیمی، پیشین، ص ۵۷
۱۹٫همان، ص ۵۹
۲۰٫همان
۲۱٫محسن صالح، چریکهای پشیمان، تهران، کیهان، ۱۳۸۲، ص ۱۵۴
۲۲٫روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز، ۲۰۰۰٫۳٫۱۳
۲۳٫ روزنامه فتح، ۱۳۷۹٫۱٫۱۵
۲۴٫ حسین سلیمی، پیشین، ص ۵۸