شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » آقای موسوی برگرد !

آقای موسوی برگرد !


دست تقدیر، داستان‌های تازه‌ای را برای انقلاب رقم زده و میراث خمینی‌کبیر روزگاری سخت را سپری می‌کند. این ماجراهای نو، حتی اگر از سر بدخواهی نباشد، ناشی از یک قرائت غیرواقع بینانه و انتزاعی است.

اول. بسیاری بر این باورند که جمهوری اسلامی در تمامی عمر ۳۰ ساله خود با بحرانی این‌چنین عمیق مواجه نشده، از آن رو که تقریبا تمامی مخالفان‌اش، تنک‌مایه‌تر از آن بوده‌اند که بتوانند آلترناتیوی قدرتمند به‌شمار روند؛ شماری تروریست‌ و سلطنت‌طلب نمی‌توانستند جایگاهی در میان توده‌ها بیابند و برای خود آبرویی دست و پا کنند. اما خصوصیت متمایز معترضان به نتیجه انتخابات ۲۲ خرداد آن بود که بخش زیادی از آنان (چه در میان رهبران و چه رای‌دهندگان) از هواداران جمهوری اسلامی به‌شمار می‌آمدند و در ادامه نیز به‌شکلی قابل توجه مضمون‌هایی را هم‌تراز با ادبیات جمهوری اسلامی در زبان خود جاری ساختند؛ گر چه این روند به شکلی مشخص، دچار تعارض‌های آشکار و نهان با مفاهیم موضوعه جمهوری اسلامی شده است. به بیانی دیگر برای نخستین‌بار پس از ۳۰ سال، جمهوری اسلامی شبه بدیلی‌ پیدا کرده که (تقریبا) در تمامی سطوح و ارکان و منابع مشروعیت‌ساز، کوشیده خود را به مدل اصلی متشبه ساخته و در برخی موارد امکان تشخیص درست و نادرست را از جامعه باز ستاند.

دوم. هیاهو بر سر تقلب در انتخابات، دست‌مایه توهمی بی‌نظیر شد تا جماعتی ناراضی از جمهوری اسلامی، برای خود شعارها و رهبرانی بیابند که این چهره‌ها به‌سرعت بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک امضا کردند و اکنون در فضایی مشوش (که برخی رفتارهای خارج از چارچوب‌ قانون و اخلاق، زخم‌هایی بر دل مردم نهاده)، تحلیل اوضاع بدان‌پایه ناممکن می‌نماید که بسیاری از نخبگان ترجیح داده‌اند سکوت کنند تا مبادا گردی بر خاطرشان نشیند و آبروی‌شان آسیبی ببیند. حال آن‌که شاید این بیش‌تر پیچیدگی‌های درونی افراد است که سایه دیدن وضعیت نوپدید می‌شود وگرنه چه کسی شک دارد که مسیر اعتراض‌ها از چارچوب قانونی مطلقا خارج شده و حتما منطق “استقلال-آزادی-جمهوری ایرانی” خواهی‌اش،‌ به‌مدد رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی هوادارانی پیدا می‌کند که نمونه تحرکات‌شان در روز ۱۳ آبان اصلی‌ترین مبانی انقلاب اسلامی را نشانه می‌گیرد. تلاشی برای تکمیل کاریکاتور جمهوری اسلامی که به‌دنبال یافتن ارکان متناسب خود است و اصلا باور ندارد که توان مهار بحران را حتی برای لحظه‌ای هم نداشته و اگر این کشتی سوراخ شود، همه را به‌زیر خواهد برد.

سوم. در ماجراهایی که (در روز قدس، ۱۳ آبان و…) گذشت، به‌ همت آقای میرحسین موسوی (و هم‌قطاران‌ایشان آقایان سیدمحمد خاتمی، مهدی کروبی و چند چهره‌ دیگر) میراث‌های بزرگ و جاودانه حضرت‌ روح‌الله، مبدل به‌صحنه عقده‌گشایی‌ها و تظاهرهای ضددینی و ضدانقلابی شد؛ خمینی کبیر روز قدس را برای سربرآوردن ندای صهیونیزم‌ستیزی بنا نهاد تا آبرویی باشد برای ایران شیعی در عرصه گیتی (روزی که به‌راستی سال‌هاست جهانی شده و از شرق تا غرب عالم هوادارانی دارد) و اکنون در صفحه اول نشریات غربی، صحنه منازعه جریانات سیاسی داخلی ایران تعریف می‌شود و ۱۳ آبان، مجال استکبارستیزی بود که حالا آقایان مدعی و معترض، گوشه‌ای از آن را به جدال مطالبات نامعلوم و موهوم‌شان مبدل کرده‌اند. بدین‌ترتیب ۳۰ سال کینه از جمهوری اسلامی، شکلی و طرحی تازه یافته و چه طعم‌شیرینی پیدا کرده یوم‌الله‌های خمینی در کام‌ دشمنان‌اش؛ آرزویی که خواب‌اش را هم نمی‌دیدند. با این توصیف حرکت موسوی اکنون ۲ گام مهم به‌پیش برداشته: هم به‌تدریج درصدد تهی کردن آرمان‌های بزرگ انقلاب از معناست و هم شمایل برخی جریانات مخالف دین را هویت بخشیده است. این ٢ موفقیت را باید به او (و همه مدعیان انقلاب اسلامی) تبریک گفت و همان مثل معروف را که یکی بر سر شاخه بود، به‌میان کشید.

***

اگر روزی قرار بود همه بدخواهان راه حلی برای براندازی بیابند، راه‌کاری جالب‌توجه‌تر از تحریکات اخیر حتما پیش راه‌شان نبود؛ گر چه حجم و دامنه اقبال به این جریان به‌وضوح رو به‌افول گذارده و همه داده‌ها بر آن مهر تایید می‌زند، اما مجادله بر سر این است که آقای موسوی، به‌راستی به‌دنبال چیست و سرنگونی یا تغییر چه‌چیزی را هدف قرار داده است؟ در شرایطی که بخشی از پروژه را چهره‌های مطرود رهبرکبیر انقلاب (ره) به‌پیش می‌برند و برای آن تئوری‌سازی می‌کنند و جبهه‌ای دیگر از آن را، اپوزسیون خارج‌ از کشور هدایت می‌کند، او به‌راستی می‌خواهد چه تغییری در مجموعه حاکمیت به‌وجود آورد و تا کجا بر این مطالبه‌خواهی نامعلوم را ادامه دهد؟ پرچمی که موسوی به‌دست هواداران براندازی داده، بزرگ‌ترین دست‌آورد ٣٠ ساله ضدانقلاب است و او حداقل می‌تواند خود را از همراهی با این مسیر بدفرجام برهاند.