نگاهی به شیوه های جدید تقابل کشورها با یکدیگر
از جنگ سخت تا جنگ نرم
جام جم آنلاین: طی سالهای گذشته که هر روز دیشهای ماهوارهها در پشتبام خانههای ایرانی مانند قارچ سمی سبز میشد، برخی بدون این که به عمق علت به وجود آمدن چنین پدیدهای فکر کنند با آن به شکلی قهری برخورد کردند.
همین مساله باعث شد از برنامهریزی وسیعی که در آن سوی مرزها برای ایجاد راهی که بتواند به صورتی نرم افکار داخلی را به سمت و سوی مطلوب آنان هدایت کند، غافل شدند و همین موضوع موجب رشد شبکههای مختلف از خبری و رسانهای تا سرگرمی و علمی شد تا بتواند دیشهای ماهوارههایی را که بارها جمعآوری شدند همچنان روی بامهای فکری جامعه ثابت نگاه دارد و اگر بخواهیم نگاهی واقع بینانه داشته باشیم باید بگوییم تعداد آنها نیز رو به گسترش است.
پس از جنگ جهانی دوم که میان کشورها آتشبس برقرار شد، طبیعت جنگ و منازعه میان ۲ اردوگاه ایدئولوژیک شرق و غرب، آنچه به ظاهر پایان درگیریها و آتش بس نامیده میشد را در یکی از ابعاد خود از جنگ و درگیری گرم به سوی آنچه جنگ سرد نامیده میشود، کشانید و در نهایت باعث گستردگی رسانهها بخصوص در جهان غرب شد. از سوی دیگر، رواج دموکراسی و سهمخواهیهای مردمی از قدرت و رشد سریع آن به سبب روشنگریها و بلوغ علمی به وجود آمده در قرن ۱۸ و ۱۹، سبب شد اهمیت متغیر جدیدی به نام مردم در قالبی به نام افکار عمومی روزافزون شود.
خوی قدرتخواهی و افزایش دامنه آن در غرب باز هم نگاهها را به سوی مناطق استراتژیک جهان ازجمله خاورمیانه سوق داد و زمینه فرار از استعمار و استعمارگری در این منطقه که آمیخته به اندیشههای عمیق مذهبی و استقلالخواهی بود، جنگ دوم جهانی را برای به دست آوردن دوباره منطقه به سمت جنگ نرم با ابزار نوینی به نام رسانه هدایت کرد، در حالی که در کشورهای منطقه خاورمیانه به دلیل شرایطی که استعمار گران پس از جنگ جهانی دوم در آنها به وجود آورده بودند، چندان صدای گامهای جنگ نرم شنیده نشد و این کشورها خاموش و بیهراس مشغول رتق و فتق درگیریهای داخلی خودشان شدند که با دستان ماهر همان استعمار در گام اول اجرای سناریوی جنگ نرم طراحی شده بود.
از ابتدای دهه سوم انقلاب اسلامی روشهای کهنه، فرسوده و نخنما شده رسانههای زرد تکنفره تکبعدی آرامآرام جای خود را به رسانههایی فعالتر، به روزتر و هوشمندتری دادند که خود را بسرعت، از حالتی منفعل به رسانههایی تقریبا تاثیرگذار در میان افکارعمومی منطقه تبدیل کردند
استعمارگران غربی ابتدا و با اتکا به شیوههای کهن استعماری خود از حکومتهای دیکتاتوری حاکمان نظامی در منطقه حمایت کردند تا بتوانند روند استقلالخواهی را در منطقه متوقف کنند و این در حالی بود که با مشاهده عدم امکان مهار جنبشها و نهضتهای مردمی در کشورهای مختلف و بویژه جهان سوم و منطقه خاورمیانه به این نتیجه رسیدند که نهتنها با اتکا به قدرت نظامی، بلکه با تدوین و تطبیق نظام سرمایهداری به صورت یک ایدئولوژی جایگزین و در عین حال جذاب برای اقشار مختلف می توانند خلا‡ فکری موجود در این جوامع را با آنچه برای خودشان مطلوب است، پر کنند.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین کشور منطقه خاورمیانه که موج عظیمی را با انقلاب سال ۱۳۵۷ تجربه کرده بود، به دلیل تغییرات بنیادین در سیاست خارجی و به کارگیری شعار استقلال کامل سیاسی، بیش از دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه، در مقابل این هجمه عظیم جنگی، اما نه با سلاح گرم قرار گرفت که طرفهای مقابل آن دارای تجارب زیادی در زمینه تاثیر بر افکار عمومی دنیا و ادامه جنگ و استعمار با روشهای نوین بودند.
در واقع رویارویی ایران با ۲ ابرقدرت شرق و غرب بویژه با ادبیاتی جدید، جایگاه ایران را در چارچوب دیپلماتیک جهان پیچیدهتر کرد. در ۳۰ سال پس از انقلاب اسلامی ایران به دلیل ماهیت جدیدی که در منطقه خاورمیانه تحت تاثیر ایران شکل گرفته بود، روند جنگ نرم با رنگ و بوی پررنگتری دنبال شد. استعمارگران غربی به صراحت و وضوح میزان تاثیرگذاری ایران را روی افکار داخلی خود و بویژه روی دیگر ساکنان این منطقه مهم و استراتژیک که به گفته بسیاری از کارشناسان سیاسی، ژئوپلیتیکترین منطقه در کل جهان برای تمامی اهداف استعماری به شمار میرود، لمس میکردند و با توجه به دورانی که موسوم به جنگ سرد بود و با وجود به راهانداختن جنگهای وسیع نظامی در منطقه نیز نتوانسته بودند از میزان این اثرگذاری بکاهند، اندکاندک به این نتیجه رسیدند که برای از دست نرفتن بیش از پیش اهداف استعماریشان در منطقه از طریق نقش ایران به عنوان مهمترین کشور فارسی زبان، ابزارهای جنگ نرم را بیش از قبل برای مقابله با این روند رو به رشد به کار بگیرند.
از سوی دیگر، علاقه ویژه ایرانیان به تماشای برنامههای دیگر کشورها و کمتحرکی سیاستگذاران رسانهای در کشور بخصوص در ۲ دهه اول انقلاب و گوشهایی که چندان تمایلی به شنیدن صدای پای جنگ نرم را نداشتند، مزید بر علت شد و زمینه مساعدی را فراهم کرد که بسیاری از فعالان رسانهای در آن سوی مرزها، به فکر تاسیس شبکههایی بیفتند که با جلب مخاطبان فارسی زبان خوراک فکری مطلوب برنامهریزان را برای آنها به ارمغان بیاورد تا بلکه از این رهآورد بتوانند این قدرت نوظهور را در منطقه استراتژیک خاورمیانه مهار کنند.
این موضع بویژه از ابتدای دهه اول قرن ۲۱، منجر به تاسیس تعداد زیادی رسانههای فارسی زبان شد که علاوه بر ایفای نقش در ظاهر رسانهای، گامهای بعدی جنگ نرم را به صورتی کاملا ماهرانه پیش بردند. در حال حاضر بیش از ۳۰ شبکه فارسی زبان از آمریکا و اروپا برای ایرانیان و دیگر فارسی زبانان در منطقه و بیرون از آن برنامه پخش میکنند و از طریق میلیونها گیرنده ماهوارهای پیامهایشان را در قالب فیلم، تحلیل، گزارش و خبر با بهرهگیری از آخرین متدولوژیهای روز دنیا برای ایجاد جذابیتهای رسانهای میفرستند.
حجم عظیم سرمایهگذاری و توجه به جنگ نرم با استفاده از غولهای رسانهای دنیا بخصوص در دوران پس از جنگ دوم جهانی موجب تغییرات سیاسی زیادی در معادلات فکری کشورها شده است و به همین دلیل نیز جنگ نرم هر روز با یک الگو و روش برای جلوبردن اهداف، خودش را نشان میدهد.
در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی ایران، بیشتر شبکههایی که از آن سوی مرزها به برنامهسازی با زبان فارسی میپرداختند، اغلب دارای محتوایی بسیار ضعیف، کوچه بازاری و بعضا در پی ایجاد یا زنده کردن خاطرات برای برخی سلطنت طلبان داخلی بوده یا در نهایت به ناسزاگویی یا زیر سوال بردن مداوم اصول نظام تازه نوپای ایران به امید واهی بازگشت به نظام و ساختار قبلی میپرداختند.
همه این شبکهها که بدون تعارف داخل کشور و در سطح منطقه در میان فارسیزبانان، مخاطبان زیادی را نیز یافته است، همگی به دنبال یک هدفند و آن القای دیدگاهی است که در این ۳۰ سال نتوانسته بود در میان باورهای اجتماعی و فرهنگی مردم جای بگیرد.
اما از ابتدای دهه سوم انقلاب اسلامی روشهای کهنه، فرسوده و نخنما شده رسانههای زرد تکنفره تکبعدی آرامآرام جای خود را به رسانههایی فعالتر، به روزتر و هوشمندتری دادند که خود را بسرعت، از حالتی منفعل به رسانههایی تقریبا تاثیرگذار در میان افکارعمومی منطقه تبدیل کردند و به جای پخش برنامههای رقص و آواز لسآنجلسی و حمله مداوم با عباراتی سبک به جمهوری اسلامی ایران، ژستی کاملا ژورنالیستی و تحلیلی به خود گرفته و سعی کردند در وادی متعارفتری متناسب با افزایش فرهنگی جامعه ایرانی و فارسیزبان که نسبت به ۲ دهه گذشته از سطح علمی و تحصیلی و به تبع آن فرهنگی بالاتری برخوردار شده بودند، اهداف خود را دنبال کنند و با رعایت الگوهای شیک و مدرن برنامهسازی و رسانهای روز دنیا، افکار خود را به مخاطبان القا کنند.
شبکههای مختلفی مانندصدای آمریکا (VOA) شبکه بیبیسی فارسی که بویژه در آستانه انتخابات ریاستجمهوری با بودجه ۱۵ میلیون پوندی یا ۲۲ میلیون دلاری، تاسیس شد با اهداف استعماری پا به عرصه رسانه گذاشتند. شبکه بیبیسی فارسی که با بودجه مستقیم وزارت خارجه انگلستان و در لندن فعالیت میکند از سال آخر فعالیت دولت نهم و در ژانویه سال گذشته به طور رسمی کار خود را آغاز کرد. نوع شکلگیری این شبکه که در ادامه تاسیس شبکههای غیرانگلیسی زبان کمپانی بزرگ بیبیسی تاسیس شد را باید اندکی بیشتر از دیگر شبکههای خبری فارسیزبان خارجی مورد تامل قرار داد.
از ابتدای سال ۱۳۷۹ که تقریبا در اول راه همهگیرشدن اینترنت در ایران بود، سایت خبری بیبیسی فارسی با تولید اخبار و اطلاعات و تحلیل و خبر آغاز به کار کرد. این سایت خبری که در ایران نیز جزو سایتهای فیلتر شده و تقریبا غیرقابل دسترس با سهولت، برای مخاطبان عام بود از همان ابتدا در قالب دورههای خبری که با عنوان دورههای آموزش خبرنگاری در کشورهای مختلف فعالیت میکرد، با دعوت از خبرنگاران رسانههای مختلف داخلی به این دورهها تلاش کرد تا بتواند از این میان به میزان تواناییها و ظرفیتهای مغفول مانده خبری در ایران پی ببرد.
در انگلستان سیاستگذاران رسانهای تبحر زیادی در انتخاب هدفمند راهبرد رسانهای بویژه در مورد آغاز به کار و ایجاد جذابیتهای دیداری و شنیداری برای جلب مخاطب آن دارند که تاثیرگذاری بلندمدت خود را از طریق ظرفیت سازیهای اندیشهای و نه از طریق عملکردهای رفتاری که لزوما در زمانی کوتاه نتیجهدهی سریع و مشخص را داشته باشد، دنبال میکنند و به همین علت سرمایهگذاری و بسترسازی کاملا پیچیده و عظیمی را دقیقا در زمان افول اثرگذاری دیگر شبکههای فارسیزبان خبری در حد اختصاص بودجه اولیه ۱۵ میلیون پوندی به عنوان پشتوانه تاسیس این شبکه قرار دادند.
این شبکه فارسی زبان با ظرافت در پی بردن به خستگی عمیق مخاطبان خود از دریافت اطلاعات با سبکی کسلکننده و نهچندان توانمند برای کشش مخاطب، تمامی اندیشههای استعماری موسسان و سرمایهگذاران خود را در لایههای انبوهی از آخرین و تکنیکیترین روشهای مخاطبشناسی رسانهای و الگوهای رفتاری و ادراکی پنهان کرد و به جلب مخاطب از طریق آنچه دائما در تیزرهای تبلیغاتیاش بر آن تاکید میکرد یعنی «گزارشات بیطرفانه» پرداخت.
همچنین شبکههایی که در حال توسعه خودشان هستند، شبکه MBC PERSIA با مالکیت عربستان، TV PERSIA و شبکههایی از این دست را نیز میتوان با چنین ماموریتها و اهدافی که با بودجههایی کلان اداره میشود، مورد توجه قرار داد.
گفته شده در سال ۲۰۱۰ شبکههای جدید فارسیزبان، قطعا با اهداف جدید در راهند. بنا بر اخباری که تاکنون منتشر شده TRT ترکیه یک تلویزیون به زبان فارسی راهاندازی میکند که با توجه به این که روابط ایران و ترکیه در شرایط خوبی قرار دارد روندی ناهمسو با نظام ایران را پیگیری نخواهد کرد.
شبکه EuroNews نیز صدای فارسی را برای اخبار خود راهاندازی میکند و ۲۴ France قرار است تا پایان ۶ ماه اول ۲۰۱۰، حداقل ۳ ساعت در روز برنامه به زبان فارسی پخش کند.
BBC Persian پیشبینی کرده در اوایل تابستان ۱۳۸۹، ۴ ساعت به زمان برنامههای خود اضافه کند و روزانه ۱۲ ساعت برنامه از ساعت ۱۳ تا یک بامداد به صورت زنده داشته باشد.
همچنین DW آلمان قرار است تا عید امسال، ۳ روز در هفته به مدت یکساعت و نیم اخبار و برنامههای تحلیلی به زبان فارسی پخش کند.
۲ Tv Persia هم تا نوروز امسال راهاندازی میشود. شبکه تلویزیونی استار یکی از زیرمجموعههای غول رسانهای «نیوز کورپوریشن» نیز که در نیویورک فعالیت میکند، بزودی برنامههای خود را به زبان فارسی راهاندازی میکند. در ماههای اخیر هم شبکه فارسی وان به عنوان یکی از شبکههایی که به پخش سریالهایی با دوبله فارسی میپردازد نیز از قاعده جمعآوری شگفتآور مخاطب خالی نیست.
همه این شبکهها که بدون تعارف داخل کشور و در سطح منطقه در میان فارسیزبانان، مخاطبان زیادی را نیز یافته است، همگی به دنبال یک هدفند و آن القای دیدگاهی است که در این ۳۰ سال نتوانسته بود در میان باورهای اجتماعی و فرهنگی مردم جای بگیرد. در دهه اخیر تاسیس ۳شبکه مهم خبری در داخل کشور شامل شبکه بینالمللی خبر، شبکه عربیزبان العالم و شبکه خبری انگلیسی زبان پرس تیوی گام مهمی برای مقابله با تهدیدات آغاز شده جنگ نرم برداشتند، اما بجز ماههای اخیر که به نظر میرسد در شناسایی ذائقه بشدت تغییریافته مخاطب داخلی گامهایی را برداشتهاند، اما در گذشته به دلیل عدم باور جدی به حضور قدرتمند رکن چهارم دموکراسی یعنی رسانه که ابزار مهم جنگ نرم است از قافله جلب استراتژیک مخاطبان عام و خاص تا حد زیادی جا ماندهاند که باید بسرعت و با دقت زیادی به پیادهسازی درست و مطابق با آخرین الگوهای روز جامعهشناسی سیاسی و الگوهای رفتاری روانشناختی به بازگشت و جلب دوباره مخاطبان فارسیزبان بپردازند و این مساله در زمان جنگ سرد از اهمیت زیادی برخوردار است.
امید است که سیاستگذاران داخلی رسانهای که به برنامهسازی میپردازند و افکار عمومی را در اختیار دارند، به ظرافتهای جنگ نرم بیش از پیش پی ببرند و سریعتر خود را تمام قد به ابزار جنگ نرم مجهز کنند. رهبر معظم انقلاب فرمودند: «رسانه مهمترین ابزار جنگ نرم است» باید این ابزار را بیش از پیش مورد توجه قرار داد و از آن به نفع منافع کشور بهرهبرداری کرد.