شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » ابعاد جنگ نرم » فراماسونرها،افسران عرصه قدرت نرم

فراماسونرها،افسران عرصه قدرت نرم

بدون شک، فرهنگ، اساس هویت هر ملت و مبنای تمام کنش‌ها و واکنش‌های آن به شمار می‌رود. پس با ایجاد تغییر در عناصر فرهنگی یک جامعه، زمینه تغییر و تحول در سایر اجزا، راحتتر فراهم می شود. همین مسئله است که موجب می شود ابرقدرتها و استعمارگران دنیای امروز، به طراحی راهکارها و شیوه هایی بیندیشند که از طریق فرهنگی بر تفکر ملتها تاثیر گذارند.

به این ترتیب قدرت طلبان و غولهای اقتصادی در سطح جهان، بیشترین حیطه تمرکز خود را بر عرصه فرهنگی گذاشته اند. چرا که تاریخ نشان داده که جنگ روانی با بهره گیری از حربه های اعتقادی، موثرترین شیوه برای استعمار و استثمار است. پس چندان بعید نیست که در دنیای فعلی هر روز شاهد ظهور تفکر یا مکتبی هستیم که اهداف خاصی دارند و عده ای را به سمت خود می کشانند.

به نظر می رسد نوعی جبهه بندی در سطح  و سیع وجود دارد که با پشتوانه هایی همچون سیاست، صنعت، پول و رسانه همراه است. این یک جنگ نرم روانی است و بسیج عمومی هیچ تاثیری برآن ندارد. آنچه مهم است در درجه اول شناخت و معرفی ابعاد و مصادیق این جنگ وسیع است. شاید که شناخت این مصادیق بتواند همچون چراغی باشد که روشنی بخش برخی از رهگذرهای تاریک این عرصه باشد.

تصور می شود که مکتب فراماسونری که امروز در صور گوناگونی نمود پیدا کرده، می تواند به عنوان یکی از مصادیق جنگ نرم محسوب شود. بدین لحاظ که در پایه های اصلی اعتقاد اهالی این مکتب، تفکرات اومانیستی وجود دارد. این یعنی اصالت انسان. یعنی انسان و نیازهای او همه چیز است و برای تامین این نیازها باید تلاش کرد. حتی اگر به سایر چیزها صدمه وارد شود، باید به این اهداف رسید.

به نظر می رسد نوعی جبهه بندی در سطح  و سیع وجود دارد که با پشتوانه هایی همچون سیاست، صنعت، پول و رسانه همراه است. این یک جنگ نرم روانی است و بسیج عمومی هیچ تاثیری برآن ندارد

این یک مبنای اعتقادی است که وسیله ای برای بهره برداری در جنگ نرم محسوب می شود. به این واسطه می توان تفکر افراد را به اسارت گرفت و نوعی شستشوی مغزی را عملی کرد. به این ترتیب در بسیاری از موارد اندیشه و احساسات انسانی محو می شود و نوعی یکسان اندیشی در میان پیروان یک مکتب شکل می گیرد.

عده ای از افراد در زندانی از عقیده گرفتارند و به گونه ای تربیت شده اند که زندان خود را به شدت دوست دارند و تسلیم آن هستند.

اومانیسم و ماهیت فرهنگی دوره جدید

اومانیسم یعنی اعتقاد به اصالت بشر، در برابر اعتقاد به اصالت خدا. تئیسم یعنی بشری کردن همه امور.به جای خدایی کردن آنها. در این تفکر،خود انسان یعنی حکم خویش را جایگزین احکام دینی و الهی می کند.

طبیعتا این فرهنگ به خاطر قدرت و حاکمیت دیانت در  جامعه ما، به یکباره نمی تواند اثر بخش باشد. به همین دلیل در ابتدا باید به صورت نهضت اصلاح و تجدد دینی ظاهر می شود و با این شعار که “روحانیت و کلیسا در دیانت مسیح چیز زائدی است” و یا اینکه در دین باید اصلاحاتی صورت گیرد تا با اوضاع فعلی سازگاری داشته باشد. به این ترتیب مسیحیت را طبق امیال بورژوازی تفسیر کردند تا دست و پا گیر نباشد.

آنچه اصالت یافت نفسانیات بود. در این رابطه مارکس جامعه شناس هم معتقد بود که برای بورژوا به جز پول،امر مقدسی وجود ندارد. پس نباید بدان تاخت. به همین خاطر مسیحیت و کلیسا برای بورژوا یک زندان بود و قرون وسطی یک سلول تنگ که فرصتی برای تاختن نمی دهد. در این چارچوب فکری و اعتقادی، حد و مرز و امور دینی عذاب آور می شود. در گذشته این اعتقاد در تمامی ابعاد فرهنگی و اجتماعی نفوذ کرد و تاثر خود را نشان داد. در همین راستا بود که جریانات فکری با عنوان اصلاح و تجدد دینی شهرت یافتند و این پایه و مبنایی شد برای اینکه امروز تفاسیر جدیدی از دین ارائه شود، به گونه ای که تنها به نفع انسان و آزادی او در هر زمینه ای باشد.

وقتی چنین چیزی اصل قلمداد می شود، زمینه فراهم است تا مکاتبی با عمر چند صد ساله،همچون فراماسونری، امروز با شکل و شمایلی جذاب و دلفریب رخ نمایان کنند و اتفاقا در میان قشری از جوانان و نوجوانان جایگاهی بیایند تا اهداف خود را پیش برند.

اومانیسم یعنی اعتقاد به اصالت بشر، در برابر اعتقاد به اصالت خدا. تئیسم یعنی بشری کردن همه امور.به جای خدایی کردن آنها. در این تفکر،خود انسان یعنی حکم خویش را جایگزین احکام دینی و الهی می کند

سایرعقاید فراماسونری

گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی اعتقادی متفاوتی دارند؛ اما  با  این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی  یافت.  نکته ی  مهم این است که فلسفه ی وجودی  بسیاری  از  عقاید  ماسونی  به  طور  کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات  نیست.  برای  مثال  شواهد  فراوانی  وجود  دارد  که  نشان  می دهد  اکثر  گروه های ماسونی،  علایقی به اعتقادات شیطانی و تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان) نشان می دهند و از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده  می شوند، بهره می برند. البته این نمی تواند به این معنا باشد که ماسون ها  ته مایه هایی از شیطان پرستی در اعتقاداتشان دارند، ولی کاملا مشخص هم نیست که چه عاملی آنان را  به این تفکر سوق داده است. شاید شیطان نمادی برای مقابله با دینداری و شریعتمدار بودن افراد باشد. البته نکته ی  دیگر  این  که بسیاری از گروه های ماسونی،  الهه های  ملل  باستان  را  نیز  ارج می نهند. از جمله: Isis و   Osirisو… که این مطلب کاملاً اثبات شده  است.  اما  ما دقیقا نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را تقریبا کنار گذاشته و  هم  شیطان  و  هم  الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!

لذا بخشی از عقاید ماسون ها که تقریبا اثبات شده اند، عبارتند از:

* اعتقاد فراوان به اومانیسم.

* اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی)  و  عدم  اعتقاد  به  روح  و  مسایل فرامادی.

* اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه ۳۳٫ گروه های ماسونی ۳۳ مرتبه و ۳۳ درجه دارند. شخصی که به درجه ی ۳۳ می رسد ، قدرت  زیادی  داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.

* علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف  واکسن  آبله.

در  این  میان  به  نظر می رسد که علاقه و توجه  افراطی ماسون ها  به  علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در  دین  اسلام هم تأکید زیادی  بر  فراگیری  علم  و  دانش شده  است،  اما  از  مسلمانان خواسته شده  تا  به   صورت  معتدل (نه افراط، نه تفریط)  به  علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده  نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما  در  فراماسونری  علم خود یک هدف است.

در  این  میان  به  نظر می رسد که علاقه و توجه  افراطی ماسون ها  به  علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد

البته بخشی دیگر از باورها و رفتارهای ماسونها نیز وجود دارد که بسیار مبهم و مرموز است و به نظر به دنبال قصد دیگری هستند. این باورها عبارتند از:

* ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)

* بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)

* اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.

* بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و … و  احترام  به  عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).

* اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان.

* اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان  پایتخت  عقیدتی  در  بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور  ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.

* اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist  = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای  (دهه ی اول)   قرن ۲۱  و  شروع  حکومت جهانی شیطانی  توسط  او.

البته  ممکن  است که  Antichrist  مورد  نظر   خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه  ممکن  است  Antichrist  مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.

تهیه و تنظیم:فاطمه ناظم زاده

گروه جامعه و ارتباطات



منابع:

سیر تفکر جدید در جهان و ایران، واحد مطالعات و تحقیقات تاریخی. تهران:نشر هلال

سایت الوعد الصادق

http://www.alvadossadegh.com/fa/best-article/168-1388-06-02-15-47-37.html