دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » سران خارج نشین کودتای سبز قسمت ۳

سران خارج نشین کودتای سبز قسمت ۳

ادامه فهرست اقدامات عملی خیانت‌کارانه وطن فروشان پناهنده به غرب


۳- نامه به کمیساریای عالی حقوق بشر: یکی دیگر از این اقدامات نوشتن نامه ای خطاب به خانم “ناوانتم پیلی” کمیساریای عالی حقوق بشر” سازمان ملل متحد است که مملو از اتهامات ناروا علیه مسئولین نظام اسلامی است و نشان از آن دارد که تنظیم کنندگان آن دلی سرشار از کینه نسبت به جمهوری اسلامی داشته و بطور کامل در خدمت بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی قرار گرفته‌اند.
در بخشی از این نامه(۱۹/۵/۸۸) که در حالتی فراخوان از ایرانیان سراسر جهان خواسته شده است تا پای آن را امضا نمایند, آمده است: «این رژیمی است که به طور سازمان یافته مخالفان و منتقدان را بازداشت و در سلول های انفرادی سپاه پاسداران، وزرات اطلاعات، نیروی انتظامی، حفاظت اطلاعات قوه ی قضائیه، سازمان زندانها و بسیج شکنجه می کند. این رژیمی است که زنان را به دلیل درخواست برابری حقوقی با مردان بازداشت و مجبور به اعتراف به جرائم ناکرده می‌کند. این رژیمی است که نقض نهادینه و گسترده ی حقوق همه ی اقشار از جمله ی کارگران، دانشجویان، معلمان، جوانان و هنرمندان و نویسندگان و روزنامه نگاران را به اعمال جاری دولت تبدیل کرده است. این رژیمی است که به باور میلیون ها ایرانی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری رأی مردم را ربود، آنها را مورد ضرب و شتم قرار داد، دهها تن را به شهادت رساند، هزاران تن را بازداشت و در سلول های انفرادی تحت فشارهای جسمی و روانی قرار داده است که به مرگ برخی از زندانیان منجر شده است.»
نویسندگان وابسته و وطن فروش در ادامه جهت وارد ساختن فشارهای بین المللی به جمهوری اسلامی, خواستار جلوگیری از ورود رئیس جمهوری ایران زمین به نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان در سپتامبر پیش رو(شهریور ۱۳۸۸) می شود. این خائنین به وطن، کار را به آنجا می‌رساند که حتی جلوتر از رژیم صهیونیستی خواستار معرفی سران نظام اسلامی به عنوان “جنایت کار” شده و دستگیری و بازداشت رئیس جمهوری ۵/۲۴ میلیونی ملت ایران را از دشمنان وطن خواستار می‌گردند. در این باره در متن این نامه آمده است:
«ما از شما درخواست می کنیم تا پرونده ی نقض برنامه ریزی شده و گسترده ی حقوق اساسی مردم ایران را به شورای امنیت بسپارید تا شورا پرونده ی سران رژیم را به عنوان “جنایت علیه بشریت” تصویب کرده و به دادگاه بین المللی کیفری ارسال نماید. مطابق قانون اساسی ایران، رئیس جمهور شخص دوم کشور و مجری قانون اساسی است. احمدی نژاد در سرکوب مردم ایران نقش مستقیم داشته و دارد. به همین دلیل، ما درخواست می کنیم تا محمود احمدی نژاد، و دیگر افرادی را که در سرکوب مردم نقش مستقیم داشته و دارند، به محض خروج از ایران بازداشت و به دست عدالت بسپارید.» [۱] اکبر گنجی که این بار هم نقش محوری در این اقدام تبلیغی را برعهده دارد در گفتگو با خبرنگار دویچه‌وله درباره چگونگی تنظیم این نامه می‌گوید: «پس از موفقیت برنامه‌جمعی اعتصاب غذا مقابل سازمان ملل، دوستان قرار گذاشتند فعالیت‌های جمعی دیگری در این راستا داشته باشیم تا همه ایرانیان بتوانند با تنوع و تکثر برای رعایت حقوق بشر در ایران تلاش کنند. این رژیم به صورت سازمان‌یافته و برنامه ریزی شده، گروه‌های اجتماعی را سرکوب می‌کند و طبق اساسنامه دیوان کیفری لاهه، سرکوب‌هایی از این دست، جنایت علیه بشریت به شمار می‌رود.»
وی ناامید از به ثمر رسیدن اینگونه اقدامات خائنانه در ضربه زدن به جایگاه و اعتبار جهانی نظام اسلامی در پاسخ به این سوال خبرنگار که “وقتی منافع سیاسی و اقتصادی بسیاری کشورها ایجاب می‌کند که کاری به دولت ایران نداشته باشند، چه چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای برای این فعالیت‌ها می‌توان متصور شد؟” می‌گوید:
«ما در دنیای تراژیکی زندگی می‌کنیم که عدالت در آن به خصوص در روابط بین‌الملل وضع نامناسبی دارد. اما این‌که عدالت به امری واقعی در روابط بین‌المللی تبدیل نشده، باعث نمی‌شود ما خواست عدالت را کنار بگذاریم.» [۲] ۴- نامه به دبیرکل سازمان ملل: آخر نمونه از این دست اقدامات وطن فروشان بی‌خانمانی که زندگی در غرب را به بهای خیانت به ملت برگزیده‌اند, نوشتن نامه‌ای تکراری این بار به آقای “بان کی مون” دبیرکل سازمان ملل بود. این نامه بعد از یک ماه لابی‌گری و دریوزگی، به امضای ۲۶۵ تن از اساتید دانشگاههای آمریکا و اروپا رسیده است[۳] و این در حالی است که اغلب آنها اطلاعات صحیحی از وضعیت سیاسی کشور ایران نداشته و اذهان آنها با اخبار نادرست منتقل شده توسط افرادی منحرفی چون اکبرگنجی و محسن سازگارا شکل گرفته است.
در ابتدای نامه که به قلم اکبر گنجی نوشته شده است, تلاش شده تا با بیان شبهات تکراری و پاسخ داده شده در مورد جایگاه رهبری, نظام اسلامی را به دیکتاتوری متهم نماید و در ادامه در مورد انتخابات در ایران می‌نویسد:
«انتخابات ایران در چارچوب این محدودیتهای تنگ برگزار می شود. تازه در این چارچوب تنگ مخالفان سیاسی حق کاندیدا شدن ندارند، و فقط کسانی می توانند کاندیدا شوند که به اسلام، قانون اساسی، و ولایت مطلقه فقیه اعتقاد و التزام عملی دارند. شورای نگهبان در انتخابات مجلس کنونی حدود ۲۰۰۰ تن از داوطلبانی واجد شرایط را رد صلاحیت کرد و به آنان اجازه شرکت در انتخابات را نداد. در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز شورای نگهبان صلاحیت ۴۷۱ نفر را رد کرد و فقط صلاحیت چهار تن را که طی سه دهه گذشته از مسئولان اصلی نظام جمهوری اسلامی بوده اند، تأیید کرد. و از میان این چهار تن، رهبر جمهوری اسلامی در نماز جمعه ۱۹ ژوئن در تهران، صریحاً اذعان کرد که نظرات او به یکی از کاندیداها، یعنی محمود احمدی نژاد، نزدیکتر است.
انتخابات روز ۱۲ ژوئن ۲۰۰۹ با مشارکت ۸۰ درصد مردم ایران و در همین چارچوب رقابتی تنگ و از پیش گزینش شده برگزار شد. اما متأسفانه همین آزادی محدود نیز در انتخابات اخیر عملاً نادیده گرفته شد، و محمود احمدی نژاد رسماً برنده این انتخابات اعلام گردید. اکثریت مردم ایران اعتقاد دارند که رأی آنها در این انتخابات خوانده نشده است.»
سپس در آخر نامه خواسته‌های ۶ گانه خود از دبیرکل سازمان ملل را بیان می‌دارد. این خواسته ها که نشان از ماهیت وطن فروشانه گنجی دارد, عباراتی است که حتی از زبان بسیاری از دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی نیز بطور رسمی بیان نگردیده است. اینکه چطور چنین درخواست‌هایی از زبان یکی از فعالان جبهه دوم خرداد بیان می‌شود و واکنشی از سوی سران این جریان مشاهده نمی‌شود, به خوبی حکایت از اغراض پنهان سران کودتای سبز دارد. این خواسته‌ها به شرح زیر است:
«۱- تشکیل یک کمیته بین المللی حقیقت یاب به منظور بررسی فرآیند رأی گیری، شمارش آرا و اعلام نتایج موارد تقلب و دستکاری در آرای مردم.
۲- اعمال فشار به دولت ایران جهت ابطال انتخابات تقلبی و برگزاری انتخابات آزاد،رقابتی و منصفانه زیر نظر سازمان ملل متحد.
۳- اعمال فشار به دولت ایران جهت آزادی کلیه زندانیان اعتراض های اخیر.
۴- اعمال فشار به دولت ایران جهت رفع توقیف از رسانه های تعطیل شده در روزهای اخیر، و به رسمیت شناختن حق مردم ایران در زمینه آزادی اظهار نظر و اعتراض مسالمت آمیز به نتایج انتخابات اخیر.
۵- اعمال فشار به دولت ایران جهت ممانعت از هرگونه سرکوب و اعمال خشونت علیه مردم ایران.
۶- به رسمیت نشناختن دولت کودتایی احمدی نژاد و عدم همکاری با آن از سوی تمامی دولت ها و مجامع بین‌المللی.» [۴] ۵- حاشیه سازی برای سفر رئیس جمهور به سازمان ملل: حضور رئیس جمهور منتخب ملت ایران در نشست عمومی سازمان ملل در نیویورک، در شرایط متفاوتی از سالهای گذشته برگزار گردید. فتنه گران سبزپوش در ائتلافی همه جانبه با گروهکهای ضدانقلاب خارج نشین تلاش کردند تا حضور مقتدرانه تیم اعزامی از جمهوری اسلامی را – که همه ساله یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین تیم حاضر در این نشست می‌باشند – تحت الشعاع قرار داده و در این بین از تیم رسانه‌ای انگلیسی – آمریکایی و حتی رئیس جمهور رژیم صهیونیستی نیز بهره جستند. سایت بی بی سی در خبری اعلام داشت: «بسیاری از مخالفان و معترضان ایرانی گفته اند قصد دارند با تظاهرات در اطراف مقر سازمان ملل سفر نشان دهند که آقای احمدی نژاد را رئیس جمهور قانونی ایران نمی دانند.» [۵] صحنه گردانان این تجمعات که هفته‌های متمادی برای تحقق آن تلاش کرده بودند, چنین ادعا داشتند که خواهند توانست هزاران مخالف جمهوری اسلامی را از سراسر جهان در مقابل سازمان ملل جمع نمایند.
سایت نوروز متعلق به جبهه مشارکت در خبری می‌نویسد: «در آستانه ورود محمود احمدی نژاد به نیویورک برای حضوردر مجمع عمومی سازمان ملل متحد، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با نصب پوسترهایی بر روی کامیون‌هایی که در خیابان های شهر نیویورک حرکت می کنند و در آنها خشونت های اخیر علیه معترضین و نقض گسترده حقوق بشر به معرض دید عموم گذاشته می شود، توجه اعضای جامعه جهانی را که دیپلماتهای آنان از اقصی نقاط جهان به نیویورک آمده اند، به وضعیت حقوق بشر در ایران جلب می‌کند. روز گذشته نیز، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران و سازمان دیده بان حقوق بشر در یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور خبرنگاران، از اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد خواستند که نماینده ویژه‌ای برای تحقیق و تفحص در وضعیت حقوق بشر ایران معرفی کنند.» [۶] نمونه‌ای از مطالب مندرج در سایتهای ضدانقلاب می‌تواند سطح وسیع تبلیغات انجام شده علیه نظام و تلاشهای صورت گرفته برای کشاندن مخالفین نظام به مقابل سازمان ملل متحد را به خوبی نشان دهد. در یکی از این گزارشها آمده است: «امسال و در همین هفته گروههای متنوع و متکثری از ایرانیان مقیم آمریکای شمالی، از سواحل غربی کالیفرنیا گرفته تا جنوب تگزاس و واشنگتن و ساکنین نیویورک و کانادایی ها به نیویورک خواهند آمد تا بزرگترین تجمع اعتراضی سبز نسبت به دولت کودتا در خارج از ایران را و در حمایت از ایرانیان سبز داخل کشور را برگزار کنند. نیویورک شهر مهمی است. مادر شهری مدرن که میزبان مردمان و رنگها و قومها و اذهاب و دسته ها و رویاهاست. نیویورک بازتاب صداهای جهان است.
البته این شهر پیش از این هم بازتاب صدای سبزها بوده است. از جمله اعتصاب غذای سیاسی روشنفکران و دانشگاهیان در برابر ساختمان سازمان ملل که پوشش رسانه‌ای وسیعی داشت و از بسیار مورد توجه محافل روشنفکری قرار گرفت و تجمع اعتراضی روز بیست و پنج جولای که در آن بزرگترین و منظم ترین راهپیمایی سبزها در سیصد شهر جهان و از جمله نیویورک برگزار شد و ایرانیان تمام خیابانهای مرکزی منهتن را سبز کردند. نیویورکی ها هم چنین با سامان دهی برنامه هایی در میادین و پارکهای شهرو با برگزاری یادمان برای شهدای وقایع اخیر تمام این روزها را در کنار مردم ایران بوده اند.
گروه “رای من کجاست؟ نیویورک” یکی از سازماندهان اصلی تجمعات اعتراضی در نیویورک، معترضان را دعوت به حضور در تجمعی اعتراضی در خارج از کشور نسبت به جنایات اخیر در ایران و نقض حقوق بشر و شهروندی در ایران کرده است. این گروه در وب سایت خود پیام این حرکت عظیم اعتراضی را درخواست از جامعه جهانی برای حمایت از حقوق بشر در ایران و رد سیاستهای نظامی گرایانه در قبال ایران و اعلام انزجاراز شکنجه، کشتار و تجاوز معترضان به نتایج انتخابات اخیراعلام کرده است و خواهان آزادی بیان و تجمعات اعتراضی، آزادی زندانیان سیاسی و دگراندیش و محاکمه عاملان جنایات اخیر در ایران شده است. برنامه تجمعهای اعتراضی در نیویورک در روزهای ۲۲ تا ۲۴ سپتامبر در برابر سازمان ملل متحد، دفتر ایران در سازمان ملل و بر روی پل تاریخی بروکلین برگزار خواهد شد…
اما بمب رسانه‌ای این حرکت اعتراضی روز ۲۴ سپتامبر و با حرکت طومار سبزدر امتداد پل تاریخی بروکلین است که بی‌شک بیشترین تاثیر را برای آگاه ساختن افکار عمومی آمریکا و جهان از وقایع اخیر ایران و صدای اعتراض مردم ایران خواهد داشت…
در روز ۲۴ سپتامبر همچنین سخنرانانی چون حمید دباشی استاد دانشگاه کلمبیا، فاطمه حقیقت جو نماینده مجلس ششم، مسیح علی‌نژاد روزنامه نگار و بسیاری دیگر سخنرانی خواهند کرد و گروه کیوسک به اجرای موسیقی زنده خواهند پرداخت.» [۷] اما آنچه ناباورانه شاهد آن بودند, حضور اقلیتی چند ده نفر بود که اغلب آنها را هم اعضای اصلی گروهکهای ضد انقلاب تشکیل می‌دادند. ناتوانی گروههای اپوزیسیون در به صحنه آوردن هواداران و عدم همراهی جمعیت میلیونی ایرانیان ساکن آمریکا، به نحوی بود که داد مجریان تلویزیونهای لس آنجلسی را هم درآورد!
تلاش برای برگزاری تجمعاتی توسط شاخه خارج از کشور فتنه سبز را باید در راستای از دست دادن پایگاه مردمی این جریان در داخل کشور ارزیابی نمود. اقدامات ضدقانونی و خلاف مصالح کشور و در تضاد با شعارها و آرمانهای امام و ملت, موجب گردیده که روز به روز از حداقل پایگاه مردمی سران فتنه سبز کاسته شود و با آشکار شدن ماهیت براندازانه این جریان، هواداران به تدریج از اطراف آقایون جدا گردند. خلوت شدن صف حامیان فتنه سبز آنها را واداشته تا به عضوگیری از خارج نشینان بریده از ملت روی آورند، عناصر ضد انقلاب و معاند نظام اسلامی و فراریانی که سالهاست زندگی در آغوش بیگانگان را بر زیستن در ایران زمین ترجیح داده‌اند.
در میان صحنه گردان پشت پرده تجمعات اخیر، لابی صهیونیستی حاضر در آمریکا – که عداوت و دشمنی آنها نسبت به انقلاب اسلامی و رئیس جمهور منتخب مردم برای افکار عمومی پوشیده نیست – از نقش محوری برخوردار بوده است. برخی گروه‌ها و به خصوص لابی صهیونیستی آمریکا از هفته‌ها پیش مشکلاتی برای محل سکونت و هتل ویژه اسکان رئیس‌جمهور و هیئت همراه وی بوجود آورده و از سویی دیگر تبلیغات گسترده‌ای را از طریق رسانه های تحت اختیار خود برای برگزاری این تجمعها در نیویورک صورت داده‌اند.
به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری عبری زبان “ان‌اف‌سی”، بسیاری از گروه‌ها و لابی‌های صهیونیست در داخل و خارج از سرزمین‌های اشغالی با همکاری لابی صهیونیست در داخل آمریکا با تبلیغات گسترده و دعوت از دیگر گروه‌های سیاسی و مخالف ایران قصد اختلال و بر هم زدن سخنرانی احمدی‌نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل را دارند.
بنا بر این گزارش این گروهای صهیونیستی با دعوت از گروه‌های سیاسی و مخالف در اروپا قصد لغو کردن کلیه برنامه‌ها و سخنرانی‌های احمدی‌نژاد در نیویورک را دارند.
گروه صهیونیستی “امنو “، جنبش کار صهیونیست در سراسر جهان و گروه صهیونیستی “هابونیم درور ” و جنبش جهانی جوانان یهود با ارائه برنامه‌های از پیش تعیین شده به دنبال جلوگیری برنامه‌های احمدی‌نژاد در هتل‌هایی هستند که هیئت ایرانی در آنجا مستقر است. این گروه‌ها با فرستادن نامه و ایمیل به هتلی که احمدی‌نژاد قرار است در آنجا مصاحبه مطبوعاتی و ملاقات خارجی داشته باشد به دنبال وارد کردن فشار بر مسئول هتل هستند تا از میزبانی هیئت ایرانی انصراف بدهد.
این لابی صهیونیستی همچنین با ادعای کمک به جوانان ایرانی و پخش نامه‌های دروغین از طرف جوانان ایرانی در بین مردم آمریکا به دنبال تحریک افکار عمومی و همچنین جمع کردن افراد معمولی برای تظاهرات در مقابل سازمان ملل هستند.[۸] اینکه چطور صهیونیستها, سلطنت طلبان و منافقین نیز به صف حامیان فتنه سبز پیوسته‌اند و سران فتنه سبز یعنی موسوی و کروبی و خاتمی در قبال این اقدامات سکوت کرده و واکنشی از خود نشان نمی‌دهند و از سویی دیگر برخی سایتهای وابسته به این جریان چون سایت نوروز, آینده, … به وجد آمده! و اخبار تجمع چند ده نفره ضدانقلاب در نیویورک را با آب و تاب نقل کرده‌اند, سوالات بی‌پاسخی است که توجه به آن ماهیت این جریان فتنه گر را بیش از پیش نمایان می‌سازد!
نکته آخر اینکه طراحان تجمعات که در بین آنها اسامی گروههای سلطنت طلب، منافقین، گروهکهای چپ مارکسیستی، گروههای ناسیونالیست ملی‌گرا و شبکه خارج نشین فتنه سبز به چشم می‌خورد, در حالی متولی این برنامه بودند که در درون به شدت با یکدیگر دشمنی و رقابت داشته و ناتوان از اجرای برنامه‌ای واحد می‌باشند.
آنها تلاش داشتند تا به هر نحو ممکن در قالب تجمعی یکدست و واحد گردهم آیند, لذا چنین مدعی می‌شوند که: «آنچه تجمع اعتراضی امسال را با سالهای پیش متفاوت خواهد کرد وحدت ایرانیان معترض به وقایع اخیر ایران و حضور سبز رنگشان است. رنگی که حرکت اعتراضی آنها را از گروههای تندرو یهودی و سایر گروه‌هایی با خط و مشی سیاسی و ایدئولوژیک متمایز می‌کند و مانع از استفاده تبلیغاتی ماشین دروغ پراکنی رسانه های حکومتی ایران از جمله صدا و سیمای خواهد شد.» [۹] اما از سویی دیگر نمی‌توانند دغدغه خود را از ایجاد اختلافات شدید که موجب از هم گسیختگی تجمع گرد پنهان نمایند لذا چنین توصیه می‌کنند: «برگزار کنندگان تجمع سبزها نیویورک با هدف انعکاس صدای اعتراض مردم ایران و با اعلام حمایت خود از نمادها و پرچم ملی ایران از معترضان درخواست کرده‌اند که برای حفظ وحدت و یکپارچگی از به همراه آوردن هرگونه پرچمی به مراسم خودداری کنند و تنها از نمادهای سبز که نماد فعلی جنبش اعتراضی مردم ایران است استفاده نمایند.» [۱۰] ولیکن رقابت برای کسب قدرت و اختلافات مبنای این مخالفین نظام اسلامی که مصداق دعای “اللهم اشغل الظالمین بالظالمین” می‌باشد, اینبار نیز مانع از همگرایی آنها شد و لذا شاهد بودیم که این گروهها با گرفتن مجوز از پلیس امریکا به نوبت و در ساعات مختلف روز تجمعات خود را برگزار نمودند!
عدم موفقیت اپوزیسیون در اقدام موثر علیه نظام اسلامی را می‌توان در مقاله یکی از این افراد مشاهده نمود. محمد برقعی در مقاله‌ای با عنوان “تظاهرات خارج از کشور: یار شاطر یا بار خاطر”، به تحلیل وضعیت تجمعات اپوزیسیون در این روز می پردازد و می‌نویسد:
«کسانی که این روزها در تظاهرات شرکت می‌کنند، و به ویژه جمع کثیری که تصمیم دارند در تظاهرات بزرگ اعتراضی در مقابل ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک تظاهرات کنند را می‌توان، به سه دسته تقسیم کرد.
۱ ـ سرنگونی‌طلبان، که به‌طور عمده سلطنت‌طلبان و مجاهدین خلق هستند و چند گروه کوچک پراکنده چون حزب کمونیست کارگری.
۲ ـ طرفداران آشکار جنبش سبز، که در جو موجود هر روز از تعدادشان کاسته می‌شود. اینان پرچم سبز با خود می‌آورند و عکس رهبران جنبش به پیشتازی میرحسین موسوی؛ را به دست می‌گیرند. عکس‌هایی که هر روز از تعداد آن‌ها کاسته می‌شود. ولی به هر صورت اینان بدون پرده‌پوشی از همان جنبش سبز درون ایران و خواسته‌های آنان حمایت می‌کنند و همان شعارها را هم می‌دهند.
۳ ـ سرگردان‌های بی‌هویت. اینان در تعریف خود می‌گویند که در نهایت خواسته گروه اول را دارند اما روش مبارزاتی گروه دوم را می‌پذیرند. و در این پذیرش هم شرط و شروط دارند. از جمله به جای پرچم سبز پرچم سه رنگ می‌آورند. رهبران جنبش درون ایران و زندانیان سازمانی آن را از خود نمی‌دانند و به همین سبب به جای عکس رهبران جنبش عکس ندا و سهراب و شهدای گمنام دیگر را می‌آورند؛ چهره‌هایی که ضمن آن که نشان دهنده جنایات نظام هستند اما مثل خود این افراد هویت سیاسی مشخصی ندارند. فصل مشترک این جمع پراکنده هزار رنگ با دو دسته دیگر مخالفت با نظام حاکم و دفاع از حقوق بشر است.» [۱۱] وی در ادامه می‌نویسد: «هر کس تجربه محدودی در سیاست داشته باشد می‌داند که از هر تظاهر اعتراضی و حرکت سیاسی یک تصویر کلی به جامعه انتقال می‌یابد و کسی دقتی به انواع شعارهایی که داده می‌شود نمی‌کند. فارغ از آن که چه شعارهایی اینجا و آنجا در جمع داده می‌شود و چه قطعنامه‌ای در آن شلوغ بازار خوانده می‌شود تنها همان تصویر کلی و پیام اصلی آن در اذهان مردم جاگیر می‌شود. لذا پیامی که از این تظاهرات به حکومت و مردم می‌رسد چنین خواهد بود: ۱ ـ جمعیت ساختارشکنان، ۲ ـ بی پشتوانه بودن رهبری، ۳ ـ حرکت توده‌وار»
وی در نهایت نتیجه‌گیری می‌کند: «تا زمانی که ما فرق میان “رهبر” و “نماد رهبری” را که در مقاله جنبش سبز شماره ۲ آورده بودم متوجه نشویم حمایت‌های ما از همین ویژگی پر از تردید و سر درگم و در نتیجه بدون ‌فایده عملی برخوردار خواهد بود.»

________________________________________
[۱] – ” فراخوان به مجازات آمران سرکوب و مصاحبه های مرتبط”، سایت اکبر گنجی، ۱۹/۵/۸۸٫
[۲] – ” مصاحبه با دویچه وله: فراخوان به مجازات آمران سرکوب”، .www.dw-world.de
[۳] – در میان این ۲۶۵ نفر افرادی چون: یورگن هابرماس، مارتا نسبام، چارلز تیلور، نوام چامسکی، جوز راموز هورتا (برنده ی جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۹۶)، نادین گوردیمر(برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۱)، اورهان پاموک(برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۶)، ماریو وارگاس یوسا(رمان نویس پرویی)، رابرت بلا، شیلابن حبیب، کورنل وست، هیلری پتنام، بنجامین باربر، هاوارد زین، مایکل والزر، طلال اسد، خوزه کازوناوا، نانسی فریزر، مارشال برمن، جوشوا کوهن، فیلیپ پتیت، ریچارد جی برنشتاین, به چشم می خورد.
[۴] – “متن کامل نامه اکبر گنجی به بان کی مون (۲۰۰۹)”، سایت اکبر گنجی, ۲۱/۵/۸۸٫
[۵] – “محمود احمدی نژاد در نیویورک”، سایت بی.بی.سی، ۱/۷/۸۸٫
[۶] – “پوسترهای استقبال از احمدی نژاد در نیویورک”، سایت نوروز، ۲/۷/۸۸٫٫
[۷] – “نیویورک – تهران و خانه‌هایی که با سبزها فتح می‌شوند”، mowjcamp.com، ۳۰/۶/۸۸٫٫
[۸] – خبرگزاری فارس، ۳۱/۶/۸۸٫، کد خبر: ۸۸۰۶۳۱۰۲۴۳
[۹] – همان.
[۱۰] – همان.
[۱۱] – محمد برقعی, “تظاهرات خارج از کشور: یار شاطر یا بار خاطر”، سایت خبری ایران امروز, ۲۰/۶/۸۸٫