۹ دی فتحالفتوح ملتی بود که بر بومیگرایی در عرصه سیاست و حکومت تأکید کردند و پیوند جریاناتی که همانند جنگ احزاب د رصدر اسلام عمل میکردند را پاره نمودند.
از میان دستاوردها و پیامهای قیام ۹ دیماه ۱۳۸۸، مسئله پایان یافتن قرائتهای لیبرالی و جمهوریخواهی از امام راحل کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
قطعاً کسانی که ضمن محوریت در مسیر فتنه، سالها به بهانه مردمسالاری و خط امام نان خوردهاند، نمیتوانند قیام میلیونی اکثریت ملت را در مسیر امام ندانند.
شعارها و مطالبات مردمی که ۹ دیماه در سراسر کشور به میدان آمدند، تأکید بر غبارزدایی از خط نورانی امام بود؛ بنابراین مدعیان دروغین امام که به جای مطالعه عملکرد خویش، به سابقه خویش میچسبند، بدانند که ۹ دی به مثابه فرقان بود که یک طرف آن خط نورانی امام و یک طرف آن پالایششدگان این خط قرار داشتنتد، زیرا امام دارای شاخصهای تعریف شده و مشخص بود که خوشبختانه در سیره و اندیشه وی درج شده و قابل دسترسی برای همگان است.
امام چند شاخص سلبی برای اداره کشور داشت که تا آخرین لحظات عمر از آنها دفاع میکرد. مردم در ۹ دی آمده بودند تا همان شاخصها را یادآوری کنند.
از جمله این شاخصها تأکید بر قانون بود. اولاً، امام گریز از قانون و اقدامات خودسرانه در مقابل نظام جمهوری اسلامی را به شدت مورد حمله قرار میداد. ثانیاً، امام هر اقدامی که موجب خوشحالی دشمنان میشد را سرزنش میکرد. ثالثاً، ورود لیبرالها به قدرت و خانواده انقلاب را به شدت مانع میشد.
صحنههای عاشورای سال ۱۳۸۸ در خیابانهای تهران عین صحنههایی است که منافقین در نیمه اول سال ۱۳۶۰ و اواخر سال ۵۹ در تهران به اجرا درمیآوردند. نگاه و قضاوت امام نسبت به آن صحنهها کاملاً مشخص است. آنجا که منافقین از امام میخواستند خدمت ایشان برسند و ایشان میفرمود: «شما از این کارهایتان دست بردارید من خدمت شما میآیم.»
بنابراین شاخص امام برای ارتباط با افراد، درستی راه آنان بود و به آنانی که با بیقانونی و فشار به دنبال باجخواهی بودند، هیچ موقع باج نداد. اصلاح دیگران را مقدم بر ارتباطشان با نظام میدانست و در حقانیت راه خویش ذرهای تردید نداشت.
امام با صراحت درباره عزل جانشین و حاصل عمر خویش فرمود: «چارچوب دوستی من با افراد در درستی راه آنان نهفته است و دفاع از حزبالله اصل خدشهناپذیر نظام جمهوری اسلامی است».
حال باید پرسید قیامکنندگان ۹ دی حزبالله بودند یا عربدهکشان ظهر عاشورای سال ۱۳۸۸؟ امام میفرمود: «تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد.» لیبرالها در قیام ۹ دی حضور داشتند یا در صفوف انتهایی فتنه؟
بیانیههای لیبرالها در هشت ماه نبرد نرم در تأیید مواضع چه کسانی و چه جریانی بود؟ امام خاندان پهلوی را برای همیشه تاریخ به زبالهدان فرستاد. چطور شد که فرزندان پهلوی با صراحت اعلام کردند که «با سرنگونکنندگان پدرم به یک تقاطع مشترک رسیدیم.»
قطعاً اگر امام میبود اصحاب فتنه و فتنهسازان عاشورای سال ۱۳۸۸ را اهل “بعثی” معرفی میکرد. امامی که به خاطر یک استعفاء بر موسوی آنگونه تشر میزد، اگر صحنههای روز عاشورا را میدید چگونه برخورد میکرد؟
قیام ۹ دی پایاندهنده به مدعیان دروغین بود. ۹ دی فتحالفتوح ملتی بود که بر بومیگرایی در عرصه سیاست و حکومت تأکید کردند و پیوند احزاب، افراد و جریاناتی که همانند جنگ احزاب درصدر اسلام عمل میکردند را پاره نمودند.
بعد از قیام ۹ دی ماه سران فتنه در بن بستی دوگانه قرار گرفتند، زیرا از آن روز به بعد نه میتوانند مدعی امام باشند و نه مدعی مردم. هر دو مسیر را خراب کردهاند. پیمودن این دو راه بدون حرکت در مسیر ولایت امکانپذیر نیست. نمیتوان مدعی امام بود و از ولایت عبور کرد. نمیتوان مدعی مردم بود و حرکت میلیونی آنان را پاس نداشت، نمیتوان خود را جزء وارثان و اصحاب صف اول انقلاب دانست و مطالبه اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی را غریبهوار و برای حضور ضدانقلاب در صحنه خواست. نمیتوان هم انقلابی بود و هم به دنبال جای پایی برای ضدانقلاب در قدرت گشت.
برای افشای فتنه و تفسیر فراسلیقهای از آن هیچ شاخصی وزینتر و مقبولتر از گفتار و نوشتار امام نیست و هیچ سندی برای اثبات فتنه فتنهگران بهتر از اسناد به جای مانده از امام نیست.
وقتی امیرالمومنین(ع) ابن عباس را برای مذاکره با خوارج در نهروان فرستاد، به وی فرمود: از قرآن برای آنان سخن نگو، فقط از پیامبر بگو. زیرا آنان قرآن را به تفسیر خود درمیآوردند، اما نمیتوانستند مدعی اسلام باشند و سخنان واضح پیامبر درباره امیرالمؤمنین را نپذیرند.
برای کرنش در مقابل ملت در ۹ دی و اعتراف به انحراف از خط امام شجاعت لازم است، اما تاریخ نشان میدهد که اهل دنیا معمولاً از این شجاعت برخوردار نیستند.