چهارشنبه , ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » رهبری و انتخابات » بیانات رهبر درباره آسیبهای فرهنگی و اجتماعی فساد و اشرافی‌گری در نظام اسلامی

بیانات رهبر درباره آسیبهای فرهنگی و اجتماعی فساد و اشرافی‌گری در نظام اسلامی

شاه سلطان حسین

آسیبهای فرهنگی و اجتماعی فساد و اشرافی‌گری در نظام اسلامی

 نباید رحم کرد. ترحم در این‏جا، واقعاً به معنای جفاکاری بر این امت اسلامی است. به نظر من، روی قضات فاسد باید بیش از اندازه‏ی مردم معمولی فشار آورد. جرم این افراد، به ملاک گناه در شب جمعه یا به ملاک گناه سادات یا به ملاک گناه شیعیان است که فرمودند: هر کدام از شما که گناه کنید، گناهتان دوبرابر دیگران است؛ چون «شَین» برای ماست. باید از این قاضی انتقام گرفت. البته، انتقام الهی مورد نظر است، نه انتقام شخصی. اگر چنین فردی تخلف کرد، اگر توصیه قبول نمود، اگر کاری که از معیارها خارج است، انجام داد، در هر شرایطی که هست، باید به مجازات برسد. به نظر من، اگر این کار نشود، دستگاه قضایی درست نخواهد شد.

۲۰/۶/۱۳۶۸

بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوّه‏ی قضاییه

 

در دوران رژیم فاسد و مفسد پهلوی، فساد را طبقات مرفه بی‏درد، سرمایه‏داران فاسد، آن کسانی که به پولی که از راههای نامشروع و بندوبستهای سیاسی و فساد در عمل به دست آمده بود، متکی بودند، در جامعه رایج می‌کردند. همانها موجب شدند که آن رژیم ساقط شد؛ چون رژیم منحوس پهلوی، متکی به آنها بود. این نظام را قشرهای محروم و متوسط ـ که غالب مؤمنین را اینها تشکیل می‌دهند ـ به‏وجود آوردند و از آن حمایت و دفاع کردند. اینها وفادارند و پشتیبان این نظام هم اینهایند. لذا این نظام، به پشتیبانی این توده‏ی عظیم مردم مؤمن، ماندنی و پایدار و بادوام است.

۱۲/۲/۱۳۶۹

سخنرانی در دیدار با گروه کثیری از معلمان و مسئولان امور فرهنگی کشور و جمعی از کارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانی کارگر

 

وجود حکومت طاغوتی، حکومت دیکتاتوری، حکومت انسانهایی که بر مردم شیر بودند، ولی در مقابل قدرتها روباه می‏نمودند؛ در مقابل مردمِ خودشان با تفرعن و تکبر بودند، اما در مقابل بیگانگان تسلیم و خاضع بودند، بزرگترین مانع برای یک ملت است.

۲۶/۱/۱۳۷۹

بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‏های نماز جمعه تهران‏

 

در بسیاری از مناطق دنیا ممکن است دمکراسی هم باشد، فعّالیت اقتصادی هم باشد؛ اما چیزی به نام عدالت اجتماعی و رفع تبعیض مطرح نیست. امروز در کشورهای سرمایه‏داری و در میان طبقات گوناگون، آنچه که رسمیت و اعتبار دارد، مبارزه و جنگ اشخاص برای حفظ منافع خودشان است و چیزی به نام عدالت اجتماعی، به عنوان یک وظیفه، به عنوان یک ارزش و به عنوان یک تکلیف بر دوش برنامه‏ریزان آن کشورها، وجود ندارد. اسلام که قانون اساسی ما را تشکیل می‌دهد و قوانین ما را هدایت می‌کند، عدالت اجتماعی جزو بزرگترین توصیه‏هایش است. اگر مسئولانی در کشور برای عدالت اجتماعی، برای نفی فقر در جامعه و برای کم کردن شکاف میان طبقات فقیر و غنی کار نکنند، از چشم مردم خواهند افتاد و مردم آنها را به عنوان مسئولانی که مورد علاقه و قبول آنها باشند، طبعاً نمی‏پذیرند.

مردمی بودن حکومت هم یکی دیگر از ارزشهایی است که حاکمیت اسلام و معارف اسلامی به این مملکت هدیه کرده است. مردمی بودن، ارزشی بالاتر از انتخاب شدن به وسیله مردم است. بعضی افراد ممکن است در یک نظام دمکراتیک، به شکل دمکراتیک هم انتخاب شوند، اما با مردم رابطه‏ای نداشته باشند. اینها مردمی نیستند. در کشور اسلامی ما، مردمی بودن یک ارزش است. هر کس بیشتر به مردم نزدیک باشد، بیشتر احساسات مردم را درک کند و بیشتر با مردم احساس و ابراز همدردی کند، مردم به او علاقه بیشتری نشان می‌دهند.

۱/۲/۱۳۷۹

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان در مصلّای بزرگ تهران‏

 

از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند می‌کند، نمود اشرافیگری در مسئولان بالای کشور است؛ از این اجتناب کنید. اشرافیگری دو عیب دارد؛ عیب دومش از عیب اوّلش بزرگتر است. عیب اوّلِ اشرافیگری، اسراف است ـ اشرافیگری حلال را می‌گوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش از راه حلال و بحق به دست آمده ـ اما عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگ‏سازی می‌کند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست می‌کند. البته در این زمینه مسئولان درجه یک بسیار نقش دارند؛ تلویزیون بسیار نقش دارد؛ منش من و شما هم بسیار نقش دارد.

من یک وقت شنیدم که یکی از وزرای معادن ـ نمی‌گویم در چه سالی ـ انواع و اقسام سنگهای گرانقیمتی را که ما در کشور داریم، آورده و در وزارتخانه‏اش کار کرده است! من در این‏جا او را خواستم و به او گفتم: شما چرا این کار را کردی؟ گفت: وقتی مسافران خارجی به وزارتخانه می‏آیند، این سنگها جلوِ چشمشان قرار گیرد و مشتری پیدا شود! شما را به خدا، این منطق، قابل قبول است؟! ما این همه خرج کنیم و سنگهای وزارتخانه را – که دارد یا ندارد – جمع کنیم و سنگ جدید نصب کنیم، برای این‏که مشتری پیدا کنیم! شما می‏توانید در سالن اصلی وزارتخانه خود چارچوب بزرگی را درست کنید و انواع و اقسام سنگهایتان را به شکل بسیار بدیع و زیبا در آن‏جا بچینید – کسانی هستند که کارشان همین چیدنهاست – بعد هر میهمانی آمد، به عنوان ادای احترام، او را به آن‏جا ببرید تا سنگها را تماشا کند؛ هم تماشاست، هم مشتری‏یابی؛ این‏که بهتر است. بهانه برای تجمّل‏سازی، واقعاً مناسب نیست. به نظر من زرق و برق در زندگی شما وقتی به بیرون منعکس شود، آن اشکال دوم را دارد: فرهنگ می‏سازد و یک عدّه نوکیسه و تازه به دوران رسیده را به خرجها و تجمّل‏بازی زیادی تشویق می‌کند. بعد هم می‏بینند رؤسای نظام هستند؛ همه به آن طرف حرکت می‌کنند؛ آن‏وقت از شما تندتر هم می‌روند؛ چون شما بالاخره ملاحظاتی دارید که بسیاری از آنها ندارند.

۵/۶/۱۳۸۰

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت‏

 

مسأله‌ای که از موجبات واگرایی و دلسرد شدن مردم است، تبعیضها و فرصتهای اختصاص داده شده به اشخاص است که گاهی مشاهده می‌شود. بالاخره مردم مطّلع می‌شوند و دشمن هم که جنگ روانی با ما دارد، از این مسائل استفاده می‌کند. من البته نمی‌خواهم مثال بزنم و خودِ شما امثله فراوانش را می‏بینید. هرجا هستید، نگذارید این تبعیضهای مُبان و فرصتهای اختصاصی که برای بعضیها پیش می‏آید، وجود پیدا کند؛ به نظر من درست نیست.

مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‏خواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده می‌شود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‏جا نشسته‏ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‏طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‏ایم. ما آمده‏ایم جامعه را از مواهب الهی خودش ـ که مهمترین مواهب الهی در عدالت وجود دارد ـ و همچنین مواهب اخلاقی و معنوی برخوردار کنیم. البته معنای این حرف این نیست که ما از زندگی دنیایی مردم غفلت کنیم؛ نخیر، مگر می‌شود؟ اصلاً آخرت بدون دنیا نمی‌شود و امکان ندارد که انسان بخواهد به آن مواهب معنوی برسد و دنیای ویرانی هم داشته باشد. این کار، دلایل واضحی دارد که نمی‌خواهم آنها را تکرار کنم ـ مطالبی است که هم شما می‌دانید، هم من ـ باید دنیا را آباد کنیم و این کارها همه آباد کردن دنیاست؛ اما دنیای آبادِ دور از عدالت و دور از معنویت به درد نمی‏خورد. گیرم که رشدمان ـ به تعبیر غلط که گفته می‌شود نرخ رشد ـ آمد بالا و فرض بفرمایید درآمد سرانه‏مان دو برابر و سه برابر شد؛ اما عدالت در جامعه نبود؛ یعنی عمده این درآمد به یک بخش محدودی رسید و بخش عظیمی از مردم، محروم و گرسنه ماندند. این، کاری نیست که ما باید انجام دهیم؛ این، آن تکلیفی نیست که ما برعهده داریم. تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزون‏طلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفاده‏کن امکان‏پذیر نیست. بخشی از کار عدالت این‏جا تنظیم می‌شود.

موضوع دیگر، احساس تنعّم و زندگی مرفّه مسئولان است. من از این بابت من واقعاً رنج می‏برم. این البته خطاب به شما نیست. بعضی از شما زندگیهای خیلی معمولی و خوبی دارید. روند کار نباید به سمت تنعّم روزافزون مسئولان و تظاهر به این معنا باشد؛ این غلط است. البته در نوع انعکاس مسافرتها، کارها، زندگیها و جلسات ما به مردم هم گاهی چیزهایی دیده می‌شود که مردم را دلسرد می‌کند و به‏طور عمیق روی آنها اثر می‌گذارد.

۵/۶/۱۳۸۲

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای هیأت دولت‏

 

جوامع بشری هرگاه از زمامداران باتدبیر و باتقوا و پرهیزگار و شجاع برخوردار بوده‏اند، توانسته‏اند قدمهایی جلو بروند. آن وقتی‏که جوامع دچار مدیرانی شدند که برای آنها پرهیزگاری و پاکدامنی معنا نداشت، ترجیح منافع مردم بر منافع خودشان مطرح نبود، ترس از خدا و محاسبه‏ی الهی برایشان مطرح نبود ـ انسانهای ضعیف، انسانهای دلبسته‏ی به منافع و شهوات شخصی ـ مشکلات برایشان به‏وجود آمد؛ چه مشکلات مادی و چه مشکلات اخلاقی و معنوی. این‏که می‏بینید ملل اسلامی و کشورهای اسلامی در برهه‏یی از تاریخ، مقهور قدرتهای ظالم و متجاوز شدند، علت همین بود. اگر آن روزی که استعمار و لشکرکشی‏ها و کشورگشایی‏های غربی در مناطق اسلامی شروع شد، زمامداران مسلمان از دین، از پاکدامنی، از غیرت و از شجاعت برخوردار بودند، قضیه این‏طور نمی‏شد. اگر پایبند به شهوات و پایبند به تسلط خودشان بر مقام و قدرتِ چند روزه نبودند، موضوع این‏طور نمی‏شد. ضعف مسلمانان و جوامع اسلامی، اغلب ناشی شده است از ضعف مدیران جوامع و زمامداران آنها؛ البته هر دو روی هم اثر می‌گذارند. مدیریتهای ناتوان و نااهل، نظام اخلاقی و سیاسی را در جامعه سست می‌کنند و انسانها را به ضعف می‏کشانند؛ آن وقت در چنین جامعه‏یی به‏طور طبیعی باز زمامداران از انسانهای نااهل‏تر و ضعیف‏تر رنج می‏برند و مبتلای به آنها می‌شوند.

۱۰/۱۱/۱۳۸۳

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‏ در دیدار مردم پاکدشت، در سالروز عید سعید غدیر

 

وقتی دنبال تولید ثروت رفتن از نگاه عدالت محور جدا باشد، به این جاها می‏رسد که در جامعه‏یی، کسانی‏که زرنگ‏تر و باهوش‏ترند، یکشبه به ثروتهای کلان و انبوه می‏رسند؛ کسانی هم که خودشان خانواده‏ی ثروتند؛ اکثریتی هم هستند که در زندگی‏های معمولی همراه با حسرت، و تعدادی هم در زندگی‏های بسیار سخت و دشوار به‏سر می‏برند. بنابراین، این‏که ما بگوییم عدالت را مطرح نکنید، تولید ثروت را مطرح کنید؛ بهانه را هم این بیاوریم که بعد از تولید ثروت سراغ عدالت می‏رویم، این نمی‌شود. عدالت یعنی امکاناتی که در کشور هست، عادلانه و عاقلانه تقسیم کنیم ـ نه عادلانه‏ی بی‏حساب و کتاب ـ و سعی کنیم همین امکانات را بیشتر کنیم تا به همه بیشتر برسد؛ نه این‏که به قشر خاص و به دسته‏ی خاصی بیشتر برسد.

مسأله‏ی ساده‏زیستی شعار بسیار مهمی است؛ این را نباید دست‏کم گرفت. یک وقت هست که ما در زندگی شخصی خود مثلاً حرکت اشراف‏گونه‏یی داریم بین خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما یک وقت هست که ما جلوی چشم مردم یک مانور اشرافی‏گری می‏دهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛ همه‏اش حرام است؛ به‏خاطر این‏که تعلیم‏دهنده‏ی اشرافی‏گری است به: اولاً زیردست‏های خودمان، ثانیاً آحاد مردم به این کار تشویق می‌شوند. ما نباید مردم را به این کار تشویق کنیم. ممکن است در داخل جامعه کسانی پولدار باشند و ریخت و پاش کنند ـ البته این کار بدی است، ولی به خودشان مربوط است ـ اما ریخت و پاش ما اولاً از جیبمان نیست، از بیت‏المال است؛ ثانیاً ریخت و پاش ما مشوق ریخت و پاش دیگران است. واقعاً «النّاس علی دین ملوکهم». ملوک در این‏جا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس علی دین ماها.

۸/۶/۱۳۸۴

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‏ در دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران‏‏

 

تأثیر گناهی که از ما [مسئولان] سر می‌زند، با گناهی که از یک انسان معمولی ـ که در جامعه مسئولیتی ندارد ـ سر می‌زند، تفاوت می‌کند. باید هم نسبت به گناه قلبی و هم گناههای شخصی، خیلی مراقب باشیم. گناه اسباب شرّ، «حسد»، «حرص» ـ حرص به دنیا، حرص به جمع مال، افزون‏خواهی دنیوی ـ «بدخواهی نسبت به دیگران» ـ بددلی، بدخواهی، سوءظن ـ «نخوت و کبر» ـ خودبرتربینی، دیگران را کوچک دانستن، تحقیر کردن، مردم را حقیر شمردن ـ است. این شروری که در عالم به وجود میآید، از همین چیزها به وجود میآید. در انسانهایی، نخوت آنها، کبر آنها، حرص آنها، حسد آنها، بخل آنها و شهوت‏خواهی‏شان، آنها را به حرکاتی وادار می‌کند که تأثیر عمیق این حرکات در آغاز راه، خیلی به نظر نمی‌رسد، لیکن به‏تدریج که پیش می‌رود، به فاجعه‏های انسانی و تاریخی تبدیل می‌شود، که میماند. وقتی این فجایع بزرگ تاریخی را نگاه می‌کنیم و به طرف سرچشمه‏ی این مفاسد میگردیم، میرسیم به چنین خصوصیاتی که در یک انسان و در یک شخص وجود دارد؛ افزون‏خواهی، حرص، بخل و شهوتی در یک انسان و در یک مجموعه‏ی انسانی وجود دارد، که منشأ همه‏ی ابعاد این فاجعه‏ی بزرگ شده است. «ریاکاری» و نقطه‏ی مقابل آن، «بی‏مبالاتی، پرده‏دری» هم از اسباب شرّ است. اینها چیزهایی است که انسان باید دلش را از آنها خالی کند.

گناهان مسئولان، علاوه‏ی بر گناهان شخصی آحاد مردم، یک سیاهه‏ای از گناهان است که مخصوص مسئولان است و یکی از آنها همین است: «دست‏درازی به اموال عمومی»، جزو گناهان من و شماست؛ یعنی من و شما هستیم که میتوانیم مرتکب این گناه بشویم؛ اما آحاد مردم نمی‌توانند. تأثیرش هم نسبت به سرقتی که فلان آدم معمولی ممکن است بکند، به‏مراتب بیشتر و مضاعف است. «کُند کردن حرکت عمومی کشور با ایجاد یأس»، یکی دیگر از گناهان ماست. مردم را مأیوس کنیم، نیروی محرکه را مأیوس کنیم و افق را در چشم آن کسانی که بایستی با شوق و امید جلو بروند، تیره و تار نشان بدهیم؛ این کُند کردن حرکت مردم است؛ این یک گناه بزرگی است. یکی از چیزهایی که حرکت کشور را کُند می‌کند، تفرقه، اختلاف و دست به گریبان شدن است؛ این ایجاد اختلاف یا دامن زدن به اختلاف، جزو گناهان مخصوص طبقه‏ی ماها ـ مجموعه‏ی مسئولان و سیاستمدارها ـ است. یا فساد اقتصادی؛ چه دست داشتن در فساد اقتصادی، چه چشم بستن بر فساد اقتصادی، چیزهایی است که حرکت عمومی کشور را کُند می‌کند. فساد اقتصادی، هم خودش یک کُندکننده است، از جهت اینکه فساد است و مسئله‏ی مالیه‏ی عمومی کشور را دچار مشکل می‌کند، هم انعکاسش در ذهن مردم از جهت دیگری موجب فساد است، که ناامیدی ایجاد می‌کند؛ لذا چه شرکت داشتن در یک فساد ـ العیاذباللَّه و خدای نخواسته ـ چه دیدن و چشم بستن بر یک فساد؛ یا کشاندن مردم به فساد؛ نوع ادبیات، نوع حرف و کاری که مردم را نسبت به مسائل مفسدانه جَری و گستاخ کند ـ چه فساد مالی، چه فساد امور جنسی و امثال اینها ـ کُند کردن حرکت کشور است، و اینها گناهان ماست.

۱۸/۷/۱۳۸۵

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‏ در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی‏

 

یک وقتی به مناسبتی خدمت امام رسیدیم؛ صحبت راجع به یک روحانی بود که یک تخلفی کرده بود و امام با ما مشورت می‌کردند که با او چگونه رفتار شود. من به ایشان مفصل گفتم که این پیروزی شما در انقلاب، محصول هزار سال آبروی روحانیت شیعه است ـ والّا چرا باید وقتی یک مرجع به میدان آمد، مردم این‌طور به دنبالش بیایند و جانشان را فدا کنند، که در نهضت امام بزرگوار ما کردند. هزار سال آبروی شیعه متراکم شد تا به اینجا رسید که یک مرجعی مثل امام بزرگوار ما که جرئت داشت، شجاعت داشت، قابلیت داشت، روح فداکاری و آگاهی به زمان داشت، پا بگذارد وسط میدان، و مردم هم به دنبالش بیایند ـ حالا بعضی از این هم‌لباسهای ما مثل موریانه‌ای که در یک بنایی بیفتد، دارند این آبروی هزارساله را ذره ذره می‌خورند و از بین می‌برند؛ ایشان هم این معنا را تصدیق کردند. واقع قضیه همین است. باید مراقب باشیم ما جزو آن موریانه‌ها نباشیم. خدای نکرده هر عملِ زشت و وقیح و یک کار نامناسبی که از یکی از ماها سربزند، رخنه‌ای در آن ذخیره‌ی ارزشمند هزار ساله‌ی روحانیت و علمای شیعه است.

۱۷/۸/۱۳۸۵

بیانات در جمع روحانیون استان سمنان

 

عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزشها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن؛ اینها آن اجزاء ساخت حقیقی و باطنی و درونی نظام جمهوری اسلامی است. اگر ما از اخلاق اسلامی دور شدیم، اگر عدالت را فراموش کردیم، شعار عدالت را به انزواء انداختیم، اگر مردمی بودنِ مسئولان کشور را دست‌کم گرفتیم، اگر مسئولین کشور هم مثل خیلی از مسئولین کشورهای دیگر به مسئولیت به عنوان یک وسیله و یک مرکز ثروت و قدرت نگاه کنند، اگر مسئله‌ی خدمت و فداکاری برای مردم از ذهنیت و عمل مسئولین کشور حذف شود، اگر مردمی بودن، ساده‌زیستی، خود را در سطح توده‌ی مردم قرار دادن، از ذهنیت مسئولین کنار برود و حذف شود؛ پاک شود، اگر ایستادگی در مقابل تجاوزطلبی‌های دشمن فراموش شود، اگر رودربایستی‌ها، ضعفهای شخصی، ضعفهای شخصیتی بر روابط سیاسی و بین‌المللی مسئولین کشور حاکم شود، اگر این مغزهای حقیقی و این بخشهای اصلی هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهری جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمی‌کند؛ خیلی اثری نمی‌بخشد و پسوند «اسلامی» بعد از مجلس شورا: مجلس شورای اسلامی؛ دولت جمهوری اسلامی، به تنهائی کاری صورت نمی‌دهد. اصل قضیه این است که مراقب باشیم آن روح، آن سیرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سیرت توجه داشته باشید. این، اساس قضیه است.

اجتناب از اشرافیگری؛ یعنی ضد ارزش کردن. در انقلاب ما این نکته وجود داشت؛ این را بتدریج بعضی‌ها سعی کردند کمرنگ کنند. این در مسائل اقتصادی ما اثر دارد، در مسائل روانی ما اثر دارد. اشرافیگری و گرایش به اشرافیگری، یک ضد ارزش بود در انقلاب. یعنی افرادی در سطوح مختلف بودند که از اینکه به اشرافیگری نسبت داده شوند، یا از آنها چیزی دیده شود که جزو خصوصیات اشرافیگری باشد، بشدت اجتناب می‌کردند. مسئولین کشور در درجه‌ی اول متعهد به این قضیه هستند و باید باشند. این تدریجاً ضعیف شد.

گاهی در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداکار، آماده‌ی به جانبازی هستند، منتها مسئولین و رؤسا وقتی خودشان این آمادگی را ندارند، نیروهای آنها هم از بین می‌رود و این ظرفیت هم نابود می‌شود. آن روزی که شهر اصفهان در دوره‌ی شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت باعظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسین‌ها بشود، دچار مدیران و مسئولانی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمی‌کنند، در مردم خودشان احساس توانائی و قدرت نمی‌کنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود.

۲۴/۹/۱۳۸۷

دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‏

 

بهترین [برای ریاست جمهوری]، آن کسی است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمی باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگری خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگری و تجمل‏پرستی است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگری باشد، مردم را به سمت اشرافیگری و به سمت اسراف سوق خواهد داد.

یکی از اساسی‏ترین کارها برای اینکه ما جلوی اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافیگری نباشند. چطور می‌توانیم اگر خودمان اهل اسراف باشیم، به مردم بگوئیم اسراف نکنید؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم»؛ «یا أیّها الّذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند اللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون». اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادی انتخاب کنیم که مردمی باشند، ساده‏زیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند.

۲۲/۲/۱۳۸۸

بیانات در جمع مردم استان کردستان‏ در میدان آزادی سنندج‏

 

عین همان چیزی که در مورد یک شخص ممکن است پیش بیاید ـ یعنی فساد و انحراف ـ در یک نظام هم ممکن است پیش بیاید. در یک نظام حکومتی، یک نظام سالم، یک نظام اسلامی، همین بیماری‌‌‌‌‌ای که اشخاص ممکن است دچارش بشوند، ممکن است به سراغ نظام اسلامی بیاید، به سراغ جمهوری اسلامی بیاید. اسم، جمهوری اسلامی باشد، ظاهر اسلامی باشد، صورت، صورت اسلامی باشد، اما سیرت و رفتار و عملکرد و برنامه‌‌‌‌‌ها، برنامه‌‌‌‌‌های غیر اسلامی؛ همان مسئله‌‌‌‌‌‌ی صورت و سیرت انقلاب که سال گذشته برای دانشجویان عزیز در یک جائی این را مطرح کردم.

حرکت جامعه و نظام دو جور است: حرکت مثبت، حرکت منفی؛ حرکت به سمت عروج و اوج، حرکت به سمت نزول و سقوط. حرکت به سمت اوج این است که جامعه به عدالت‌‌‌‌‌خواهی نزدیک شود؛ به دین، رفتار دینی و اخلاق دینی نزدیک شود؛ در فضای آزادی رشد پیدا کند؛ رشد عملی، رشد علمی و رشد صنعتی پیدا کند؛ در بین جامعه، تواصی به حق و تواصی به صبر وجود داشته باشد؛ جامعه روزبه‌‌‌‌‌روز در مقابل دشمنان خدا، دشمنان دین، دشمنان استقلال کشور، احساس اقتدار بیشتری بکند، ایستادگی مقتدرانه‌‌‌‌‌ی بیشتری بکند؛ روزبه‌‌‌‌‌روز در مقابل جبهه‌‌‌‌‌ی ظلم و فساد بین‌‌‌‌‌المللی ایستادگی خودش را بیشتر کند؛ اینها رشد است، اینها نشانه‌‌‌‌‌ی حرکت مثبت جامعه است؛ دنیا و آخرت یک جامعه را اینها آباد خواهد کرد. ما باید دنبال یک چنین حرکت مثبتی باشیم. اما نقطه‌‌‌‌‌ی مقابل اینها، یک حرکت به سمت تنزل هم وجود دارد: به جای حرکت به سمت عدالت، حرکت به سمت شکافهای عظیم اقتصادی و اجتماعی با توجیه‌‌‌‌‌های گوناگون؛ به جای استفاده‌‌‌‌‌ی از آزادی برای رشد علمی و رشد عملی و رشد اخلاقی، لاابالیگری و استفاده‌‌‌‌‌ی از آزادی در جهت فساد و فحشا و اشاعه‌‌‌‌‌ی گناه و اشاعه‌‌‌‌‌ی خلاف؛ به جای ایستادگی در مقابل مستکبران، متجاوزان و غارتگران بین‌‌‌‌‌المللی، به جای اقتدار نشان دادن در مقابل اینها، در مقابل آنها منفعل شدن، احساس ضعف کردن، عقب‌‌‌‌‌نشینی کردن؛ آنجائی که باید به آنها اخم کرد، به آنها لبخند زدن؛ آنجائی که باید بر سر حقوق خود ایستاد، از حقوق صرف نظر کردن ـ حالا حق هسته‌‌‌‌‌ای و غیر هسته‌‌‌‌‌ای ـ اینها نشانه‌‌‌‌‌های انحطاط است. حرکت جامعه باید به سمت آن تعالی و آن ارزشها، حرکت به سمت بالا باشد؛ حرکت مثبت باشد. این حرکتهای به سمت پائین، همان بیماری‌‌‌‌‌هائی است که برای نظام اسلامی ممکن است پیش بیاید؛ و این خطر برای نظام اسلامی است؛ مردم باید بیدار باشند.

۲۰/۶/۱۳۸۸

خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران