جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » رهبری و انتخابات » بیانات مقام معظم رهبری درباره آسیبهای اشرافی‌گری برای مسئولان و خواص دولت اسلامی

بیانات مقام معظم رهبری درباره آسیبهای اشرافی‌گری برای مسئولان و خواص دولت اسلامی

موریانه‌ها

آسیبهای اشرافی‌گری برای مسئولان و خواص دولت اسلامی

 اگر روحانیت از زی خود خارج بشود و قدرت‏طلبی و قدرت‏نمایی و سوء استفاده بکند و اگر عملی از او سر بزند که حاکی از ضعف تقوا و ورعی باشد که مردم در او سراغ کردند و به او اعتماد دارند، هر کدام از اینها لطمه‏اش غیرقابل جبران است. از این جهت هم، امروز وضع ما روحانیون استثنایی است؛ یعنی با دوره‏ی قبل از انقلاب فرق می‌کند. البته، در دوره‏ی قبل از انقلاب هم، اگر از یک روحانی کاری سر می‏زد، ضایعه بود و به همه‏ی روحانیت سرایت می‌کرد؛ اما امروز چون نظام، نظام اسلامی است و روحانیون مظهر اسلام هستند، ضایعه فقط متوجه جمعی از روحانیون ـ یا حتّی جمع روحانیت ـ نمی‌شود؛ بلکه ضایعه متوجه اسلام می‌شود و به این زودی هم قابل جبران نخواهد بود.

۱۱/۵/۱۳۶۸

سخنرانی در دیدار با اعضای جامعه‏ی روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز تهران، علما و ائمه‏ی جماعت و جامعه‏ی وعاظ تهران و اعضای شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، در آستانه‏ی ماه محرّم‏

 

آن وقت، روحانیت با دوچیز، یکی با علم و یکی با زهدش توانست علی‏رغم خواست آنها، در دستگاههای مختلف و در دانشگاه ـ که جایی برای ماها نبود و مظهر و مرکز تبلیغات ضدآخوندی بود ـ نفوذ کند. در همین دانشگاه، بچه‏ها کلاس درس را تعطیل می‌کردند، تا پای درس فلان آخوند ـ که نه پول و نه قدرت داشت و حتّی رفتنِ پیش او، گاهی دردسر هم داشت ـ بروند. با وجود این قضیه، حالا به جای انگلیس و رضاخان و محمّدرضا، آقایی با ریش و عمامه و هیکل و عنوان پیدا بشود و کار خلافی مرتکب گردد و این‏همه زحمات را بر باد بدهد. کاری که این‏گونه افراد انجام می‌دهند، از آن همه کارهایی که آنها کردند، خیلی موفق‌تر است! پس، اگر ما فرض کنیم، یک دست سیاسی وجود دارد که آخوندجماعت را به فساد و به رشوه‏خواری و به این چیزها بکشد، فرض خیلی دوری نکرده‏ایم.

۱۳/۸/۱۳۶۹

بیانات در دیدار با مسئولان دادگاه و دادسرای ویژه‏ی روحانیت

 

مسئولان نظام، اعم از نمایندگان محترم مجلس و مأموران اجرایی و قضایی، باید مراقب باشند که از عوارضی که در نظامهای طاغوتی و غیرمردمی، بیماری همه‏گیر کارگزاران است، خود را با دقت و وسواس دور نگهدارند؛ بیماری رفاه‏زدگی و عشرت‏طلبی؛ بیماری زدوبند نامشروع و فساد مالی و اداری؛ بیماری تکبر و دوری از مردم و بی‏اهمیتی به نیاز و خواست و اراده و حضور آنان؛ بیماری دسته‏بندیهای ناسالم و ترجیح مقاصد باندی بر مصالح عمومی و امثال اینها، که ابتلای به آن، مانند موریانه پایه‏های هر نظامی را سست و پوک می‌کند؛ و یا دل‏سپردن به سنتهای طاغوتی و رغبت به احیای آنها و بی‏تفاوتی یا بی‏اعتنایی به ارزشهای اسلامی و انقلابی، که دل را می‏میراند و نشاط و شوق خدمت به مردمی را که مخلصانه جان و مال خود را در راه انقلاب داده‏اند، سلب می‌کند و آنان را نومید و غمگین می‏سازد.

۱۳/۳/۱۳۷۰

پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)

 

همه به تقوا احتیاج دارند؛ من و شما به دو دلیل به تقوا احتیاج داریم:

دلیل اول این است که اگر ما بی‏تقوایی کردیم و بر اثر بی‏تقوایی ما ضایعه‏یی پیش آمد، ضایعه بر اسلام پیش می‏آید، نه بر ما؛ آن‏وقت وزر و وبالش به گردن ماست، روسیاهیش متعلق به ماست. گمان می‌کنم یک‏وقت در نماز جمعه این داستان مولوی را نقل کرده‏ام. هر وقت این داستان به یادم می‏آید، تکان می‏خورم. در شهری از شهرهای مسلمانان، محله‏ی مسیحی‏نشینی بود و دختری از مسیحیها عاشق اسلام شده بود و رغبت به اسلام پیدا کرده بود. او به کلیسا نمی‏رفت، در مراسم دینی شرکت نمی‌کرد و پدر و مادر او درمانده بودند که با این دختر چه بکنند. مؤذن یا قرآن‏خوان بدصدایی پیدا شد، پدر آن دختر پول داد و گفت بیا نزدیک خانه‏ی ما اذان بگو! او هم رفت و اذان گفت. وقتی صدای نکره‏ی او بلند شد، همه‏ی مردم آن محل متوحش شدند. این دختر گفت: چه صدایی است؟ پدر پاسخ گفت: چیزی نیست، اذان مسلمانان است. دختر گفت: عجب! مسلمانان اینند؟ عشق اسلام از دلش رفت! مولوی این داستان را در کتاب مثنوی نقل می‌کند. این کتاب، کتاب پُرحکمتی است. این هم یک حکمت است که واقعیت دارد.

از دید ما به اسلام نگاه می‌کنند؛ حقایق اسلامی را از راه ما می‏بینند؛ اشتباه ما هم به پای اسلام گذاشته خواهد شد؛ خدای نکرده شکست مسلمین هم به پای اسلام گذاشته خواهد شد. می‌گویند اسلام شکست خورد؛ نمی‌گویند عده‏یی اسلام را درست نفهمیده بودند، درست عمل نکردند، آنها شکست خوردند.

امروز کوچکترین ناکامی برای ملت ما، پنجاه سال یا بیشتر نهضت بیداری اسلام را به عقب خواهد انداخت. این جوانانی که در آفریقا و آسیا و خاورمیانه و حتّی شهرهای کشورهای اروپایی، به نام اسلام شعار می‌دهند و به اسم جمهوری اسلامی به هیجان می‏آیند، اینها اسلام را با پیشرفتش، با آن امام، با آن چهره‏ی نورانی، با آن کلمات نورانی، با آن اداره‏ی الهی جامعه و با آن تقوایی که به برکت انقلاب از قله‏ی جامعه‏ی ما می‏ریخت و تمام اقشار جامعه را کم و بیش فرامی‏گرفت، دیده‏اند. اگر شکستی باشد، ناکامی‏یی باشد، عمل بدی باشد، همه دگرگون خواهد شد و دشمن جری خواهد گردید.

دلیل دوم این است که این نظام، حرکت و موفقیتش فقط به برکت تقوا امکانپذیر است. خاصیت نظام الهی این است. نظام حق، بی‏تقوا پیش نمی‌رود. نظام باطل که در مقابل حق است، طور دیگری است. البته آن‏جا هم تقیدات و پایبندیهایی به یک سری اصول لازم است تا پیش بروند؛ اما تقوا به معنای طهارت و پاکی و پرهیزگاری و رعایت حال همه‏ی ارزشها ـ که در یک جامعه‏ی ارزشی و مکتبی و اسلامی لازم است ـ در جبهه‏ی باطل لازم نیست. آنها چون پایبندی ندارند، از روشهای باطل پرهیز نمی‌کنند، از پیامدهای زشت اجتنابی ندارند؛ می‌زنند و پیش می‌روند، چیزی از دست می‌دهند و چیزی هم گیر می‏آورند. اما جبهه‏ی حق این‏طور نیست. جبهه‏ی حق، فقط در صورتی که باخدا و باتقوا و باطهارت باشد، خواهد توانست در مقابل جبهه‏ی باطل بایستد و پیش برود، و لاغیر.

باید نظام را، نظام دینی و ارزشی نگهداشت. در این چندساله، استکبار و ایادی و بلندگوهایش، دایماً سعی کردند که ما را از یک نظام ارزشی بودن پشیمان کنند. مرتب گفتند که اینها مرتجعند، واپسگرایند، متعصبند؛ بعضی از احکام اسلامی را مطرح کردند و روی آنها تبلیغات نمودند؛ کارهای شخصی خلاف ما یا دیگر مسلمانان را به حساب اسلام گذاشتند، برای این‏که ما سراسیمه بشویم، جانمان به لبمان برسد و بگوییم که نه، ما دینی نیستیم، ما هم نظامی مثل بقیه‏ی نظامهای دنیا هستیم! آنها قصدشان همین است. اگر به زبان هم نگویید، اما عملتان عمل یک نظام غیر ارزشی و دنیایی باشد، آنها به هدف خودشان رسیده‏اند، و آن شکست ماست. هدف آنها این است که این جبهه شکست بخورد.

۲۳/۵/۱۳۷۰

سخنرانی در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران‏

 

[بعضی] شبهه‏ای به ذهن آنها می‏آید، خودشان دچار بی‏اعتقادی می‌شوند و بر اثر هزار گونه ابتلاء و گرفتاری، پایه‏های ایمان عمیق قلبی‏شان را موریانه هوی‏ و هوس و رفاه‏زدگی و دنیاطلبی می‏جود و می‏خورد و شبهه‏دار می‌شوند؛ آن‏گاه می‏آیند شبهه را در افکار عمومی مطرح می‌کنند و اسمش را هم تجدیدنظر می‌گذارند! این خیانت به افکار عمومی است. تجدیدنظر یعنی چه؟ یک وقت معنای تجدیدنظر این است که انسان از خطایی، اندیشمندانه و منصفانه برمی‏گردد. این امر بسیار خوبی است؛ اما تجدیدنظرهای سیاسی، مصلحتی و ناشی از تغییر موقعیّتها و تطمیع دشمن، تجدیدنظر نیست؛ اینها هُرهُری‏مسلکی است.

خیلی از ما ـ آنهایی که قدرت و پست را طعمه دانستند ـ متأسفانه دچار دنیازدگی شده‏ایم. پنج، شش سال پیش از این، در پیامی به انجمن اسلامی دانشجویان ـ چون آن روز چیزهایی را حس می‌کردم ـ به این نکته تصریح کردم و گفتم بعضی افراد باید مواظب باشند اسیر چرب و شیرین دنیا نشوند. کسی که برای خود مسئولیتی قائل است، اگر دنیازده و رفاه‏زده شد، کارش زار خواهد شد و کار مردم را هم زار خواهد کرد.

۱۲/۸/۱۳۸۰

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جوانان استان اصفهان‏

 

امروز عدّه‏ای متأسفانه کارشان این شده است که مرتّب دشمن را بزرگ و خود را کوچک کنند، عظمت دشمن را به رخ همه بکشند و دائماً بگویند ما نمی‏توانیم! یعنی ما هم مثل خیلی از کشورها و دولتها باید برویم در هاضمه استکبار جهانی هضم شویم! اینها اشتباه می‌کنند؛ خودشان ضعیف و از درون پوکند ـ یا پوک بودند یا پوک شدند ـ لذّتهای دنیا آنها را پوک کرده است؛ دنیاطلبی آنها را بی‏ارزش و بی‏هویّت کرده است؛ بنابراین خیال می‌کنند همه مثل آنهایند. نخیر؛ این ملت توانا و امیدوار است؛ بیخود دل ملت را نلرزانند و مرتب نگویند ما نمی‏توانیم و قدرت حرکت نداریم.

۱/۳/۱۳۸۱

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت سالروز آزادی خرّمشهر

 

تقوا که من مکرر در همین جلسه و جلسات دیگر راجع به آن صحبت کرده‏ام، یعنی دایم مراقب خود بودن. انسان راز بعضی از تحول‏های صدوهشتاد درجه‏یی از اول انقلاب تا الان را این‏جا می‌فهمد. از اول انقلاب تا الان بیست‏وپنج سال می‏گذرد؛ گاهی می‏بینید بعضی‏ها صدوهشتاد درجه تحول پیدا کرده‏اند؛ یعنی از یک مؤمنِ مخلص ِ صادقِ پُرجوش و خروش ِ شعار دهنده، تبدیل شده‏اند به یک معاندِ معارض ِ دشمنِ لجوجِ عنودِ بهانه‏گیر! ما چند نوع دشمن داریم: بعضی دشمن‏ها، دشمن هستند؛ اما دایماً نمی‌خواهند به‏صورت انقلاب پنجه بزنند. بعضی‏ها نه، دایم می‌خواهند در چشم انقلاب و نظام اسلامی انگشت فرو کنند و پنجه بزنند. وقتی نگاه می‌کنی، می‏بینی بعضی از اینها کسانی هستند که بسیار تند و داغ، خیلی‏ها را قبول نداشتند؛ مثل شعله‏یی که از روی خس و خاشاک بلند می‌شود. البته از چوبِ محکم هم گاهی شعله‏ی مفصل بلند می‌شود؛ اما از خس و خاشاک هم که هیچ چیز ندارد، شعله بلند می‌شود، ولی فوراً می‌خوابد. گاهی ما کسانی از این قبیل داریم؛ ایمان اینها مستقر نیست؛ مستودع و زوال‏پذیر و بدون تکیه‏ی به یک استدلال محکم است. این ایمانِ زایل شده این‏طور نیست که وقتی بخواهد برود، زنگ بزند و خبر کند و بگوید رفتم و از این ساعت من دیگر کافر می‏شوم و نماز نمی‏خوانم؛ بتدریج انسان نمی‌فهمد و ملتفت نمی‌شود که چگونه این ایمان از او زایل شد. خیلی باید مراقب بود و به خدا پناه برد.

۲۰/۸/۱۳۸۳

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‏ در دیدار اعضای هیأت دولت‏‏

 

شما به عنوان یک حاکم، یک رئیس یا یک وزیر، وقتی طرفدار قشری هستید، قهراً به آن قشر امکاناتی تعلق می‌گیرد و آن قشر تمکنی پیدا می‌کند که همین امکانِ تطاول آنها بر حقوق مردم را به‏وجود می‏آورد؛ پس حواستان باشد.

۱۷/۷/۱۳۸۴

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‏ در دیدار اعضای هیأت دولت‏‏

 

ما [روحانیان] در فلان شهر یا روستا برای تبلیغ وارد می‏شویم؛ رفتار، نشست و برخاست، معاشرت، نگاه و عبادت ما، دلبستگی یا دلبسته نبودن ما به تنعمات دنیوی و خورد و خواب ما، رساترین تبلیغ یا ضدتبلیغ است؛ درست باشد، تبلیغ است؛ غلط باشد، ضدتبلیغ است. ما در محیط اجتماعی و محیط زندگی چطور می‏توانیم دل مردم را به منشأ گفتار خودمان مطمئن کنیم و اعتماد آنها را برانگیزیم؛ در حالی که از مذمتِ شهوات دنیوی حرف می‏زنیم و در عمل خدای نکرده خودمان طور دیگری عمل می‌کنیم! از مذمت دل سپردن به پول و حرکت کردن و مجاهدت کردن در راه زیاده‏خواهی‏های دنیوی حرف بزنیم؛ اما عمل ما طور دیگری باشد! چطور چنین چیزی ممکن است اثر بکند؟! یا اثر اصلاً نمی‌کند، یا اثرِ زودگذر می‌کند، یا اثری می‌کند که بعد با کشف واقعیتِ کار ما، درست به ضداثر تبدیل می‌شود. بنابراین، عمل بسیار مهم است.

۵/۱۱/۱۳۸۴

‏‏بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‏ در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‏ی ماه محرم‏

 

ما در دوران انقلاب، چقدر آدمها دیدیم که دلها و اعتقادهای خوبی داشتند؛ اما در مقابل راحت‏طلبی، شهوات، قدرت و مقام، تعریف این و آن، و تهدید دشمن طاقت نیاوردند، به یک طرف لغزیدند و به معارضان و احیاناً معاندان راه خدا تبدیل شدند. بنابراین ایستادگی لازم است. در مقابل دشمن هم ایستادگی لازم است. دشمن تهدید می‌کند، وعید و وعده می‌دهد، دائم عظمت خود را به رخ جامعه‏ی اسلامی و پیشرو می‏کشد، با زبان زور صحبت می‌کند و احیاناً زبان زور را با برخی شیرینی‏های وعده‏های فریبنده در هم می‏آمیزد تا اینکه دلها را گمراه کند.

۶/۱/۱۳۸۵

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار عمومی بسیجیان‏

 

به جان هم انداختن برادران، یکی از نقشه‏های اوّلی استکبار است که از قدیم هم شناخته شده است؛ تفرقه بینداز و حکومت کن، یک سیاست قدیمی است؛ همه هم گفته‏ایم، همه هم می‌دانیم، درعین‏حال، بعضاً متأسفانه همین سیاست را دشمنِ ما می‌تواند اعمال کند و ما غافل باشیم؛ به خاطر تبعیت از اهواء نفسانی، به خاطر تحلیلهای غلط، به خاطر کوته‏بینی‏ها، به خاطر ترجیح دادن منافع شخصی یا منافع کوتاه‏مدت بر منافع بلندمدت.

۱۷/۱/۱۳۸۶

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‏ در دیدار کارگزاران نظام

 

خیلی بایستی مراقبت کرد که قانون تحت نفوذ افراد متنفذ قرار نگیرد. این که گفته می‌شود که در جمهوری اسلامی خوب است نمایندگان محترم در تبلیغات و در تلاش‌ها و فعالیتهای انتخاباتی‏شان کمک مالی از بعضی از مراکز دارای طمع قبول نکنند، به خاطر این است؛ چون بالاخره کمک کردنِ با طمع، مشکلات اینجوری را به دنبال سر می‏آورد. نماینده‏ی مجلس این استقلال را که قانون اساسی به او داده است، خدا به او داده است، این قدرت تصمیم‏گیری و انتخاب را خیلی باید اهمیت بدهد؛ این چیز مهمی است، چیز بزرگی است، این را نمی‌شود با چیزهای کوچک معامله کرد.

انسان گاهی اوقات وارد یک میدانی می‌شود، پاک وارد می‌شود، لیکن ممکن است خدای نکرده پاک از آنجا بیرون نیاید. انگیزه‏های مادی جذابند، خطرناکند. پول چیز خطرناکی است عزیزان من! ببینید امام سجاد (سلام اللَّه علیه) در آن دعای مرزدارانِ صحیفه‏ی سجادیه، که به مرزداران و سربازان و مجاهدان جبهه دعا می‌کند، از جمله‏ی دعاهایش این است که پروردگارا! یاد مال فتون را از دل این‌ها ببر. این تعبیر «فتون»؛ فتنه‏انگیز، فقط در مورد مال در این دعا به‏کار رفته؛ «المال الفتون». مال، فتنه‏انگیز است. فتنه همیشه به معنای فتنه‏ی در عرصه‏ی اجتماع نیست؛ بدتر از او، فتنه در عرصه‏ی دل انسان است. اگر راه دلبستن به پول و به زندگی و به تشریفات و به جاه و جلال و این‌ها را بر روی دل باز کردید، دیگر واقعاً حد یقف ندارد.

۲۱/۳/۱۳۸۷

بیانات ‏در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم‏

 

نکته‌‌‌‌‌ای که فعالان سیاسی، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهای گوناگون و متنفذین بشدت بایستی مراقب آن باشند، مسئله‌‌‌‌‌ی انحراف و فسادپذیری شخصی است؛ همه‌‌‌‌‌مان باید مراقبت کنیم. انسانها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهی لغزشهای کوچک، انسان را به لغزشهای بزرگ و بزرگتر و گاهی به پرتاپ شدن در اعماق دره‌‌‌‌‌هائی منتهی می‌کند؛ خیلی باید مراقب بود. قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن این هشدار وجود دارد. یک جا می‌فرماید: «ثمّ کان عاقبه الّذین اساؤا السّوأی ان کذّبوا بأیات اللَّه»؛ عاقبت بعضی از کارها این است که انسان به آن خانه‌‌‌‌‌ی بدترین میرسد که تکذیب آیات الهی است. یک جا می‌فرماید: «فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ خلف وعده‌‌‌‌‌ی با خدا کردند، این موجب شد نفاق در دلهایشان به وجود بیاید. یعنی انسان گناهی انجام می‌دهد، این گناه انسان را به وادی نفاق میکشاند؛ که نفاق، کفر باطنی است. همین جا در قرآن، کافرین و منافقین در کنار هم هستند. در یک آیه‌‌‌‌‌ی دیگر می‌فرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا». اینی که می‌‌‌‌‌بینید یک عده‌‌‌‌‌ای در مقابل دشمن منهزم می‌شوند، طاقت نمی‌‌‌‌‌آورند، نمی‌توانند ایستادگی کنند، به خاطر آن چیزی است که قبلاً از اینها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب کرده‌‌‌‌‌اند. لغزشها انسان را فاسد می‌کند. این فساد، به انحراف در عمل و گاهی به انحراف در عقیده منتهی می‌شود. این هم بمرور پیش می‌‌‌‌‌آید؛ دفعتاً پیش نمی‌‌‌‌‌آید که ما فکر کنیم یک نفری شب مؤمن می‌خوابد، صبح منافق از خواب بیدار می‌شود؛ نه، بتدریج و ذره ذره پیش می‌‌‌‌‌آید. این، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم یعنی همین تقوا. بنابراین علاجش تقواست. مراقب خودمان باشیم. نزدیکان افراد مراقبت کنند؛ زنها از شوهرهایشان، شوهرها از زنهایشان، دوستان نزدیک از همدیگر؛ «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». از یکدیگر مراقبت کنیم، برای اینکه دچار نشویم. مردم مسئولین را موعظه کنند، نصیحت کنند، خیرخواهی کنند، بنویسند برای آنها، بگویند برای آنها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم برای نظام، برای کشور و برای مردم بیشتر است. انسان گاهی در بعضی از حرفها، در بعضی از اقدامها و تحرکات، این را احساس می‌کند؛ نشانه‌‌‌‌‌های یک چنین انحرافی را انسان مشاهده می‌کند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید کمک خواست.

۲۰/۶/۱۳۸۸

خطبه‌های نماز جمعه‌ی‌ تهران

 

یک ملت بزرگ با این تجربه، و مسئولین برگزیده‌ی یک چنین ملتی، اگر فریب بخورند، خیلی باید ساده‌لوح باشند؛ یا باید ساده‌لوح باشند، یا باید غرق در هوی‌ و هوس باشند؛ دنبال زندگی راحت و خوش و همراه با عافیت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولین کشور باهوش باشند، دقیق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همه‌ی وجود داشته باشند، گول لبخند را نمی‌خورند.

۱۲/۸/۱۳۸۸

بیانات‌ در دیدار دانش‌آموزان در آستانه ۱۳ آبان‌