موریانهها
آسیبهای اشرافیگری برای مسئولان و خواص دولت اسلامی
اگر روحانیت از زی خود خارج بشود و قدرتطلبی و قدرتنمایی و سوء استفاده بکند و اگر عملی از او سر بزند که حاکی از ضعف تقوا و ورعی باشد که مردم در او سراغ کردند و به او اعتماد دارند، هر کدام از اینها لطمهاش غیرقابل جبران است. از این جهت هم، امروز وضع ما روحانیون استثنایی است؛ یعنی با دورهی قبل از انقلاب فرق میکند. البته، در دورهی قبل از انقلاب هم، اگر از یک روحانی کاری سر میزد، ضایعه بود و به همهی روحانیت سرایت میکرد؛ اما امروز چون نظام، نظام اسلامی است و روحانیون مظهر اسلام هستند، ضایعه فقط متوجه جمعی از روحانیون ـ یا حتّی جمع روحانیت ـ نمیشود؛ بلکه ضایعه متوجه اسلام میشود و به این زودی هم قابل جبران نخواهد بود.
۱۱/۵/۱۳۶۸
سخنرانی در دیدار با اعضای جامعهی روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز تهران، علما و ائمهی جماعت و جامعهی وعاظ تهران و اعضای شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، در آستانهی ماه محرّم
آن وقت، روحانیت با دوچیز، یکی با علم و یکی با زهدش توانست علیرغم خواست آنها، در دستگاههای مختلف و در دانشگاه ـ که جایی برای ماها نبود و مظهر و مرکز تبلیغات ضدآخوندی بود ـ نفوذ کند. در همین دانشگاه، بچهها کلاس درس را تعطیل میکردند، تا پای درس فلان آخوند ـ که نه پول و نه قدرت داشت و حتّی رفتنِ پیش او، گاهی دردسر هم داشت ـ بروند. با وجود این قضیه، حالا به جای انگلیس و رضاخان و محمّدرضا، آقایی با ریش و عمامه و هیکل و عنوان پیدا بشود و کار خلافی مرتکب گردد و اینهمه زحمات را بر باد بدهد. کاری که اینگونه افراد انجام میدهند، از آن همه کارهایی که آنها کردند، خیلی موفقتر است! پس، اگر ما فرض کنیم، یک دست سیاسی وجود دارد که آخوندجماعت را به فساد و به رشوهخواری و به این چیزها بکشد، فرض خیلی دوری نکردهایم.
۱۳/۸/۱۳۶۹
بیانات در دیدار با مسئولان دادگاه و دادسرای ویژهی روحانیت
مسئولان نظام، اعم از نمایندگان محترم مجلس و مأموران اجرایی و قضایی، باید مراقب باشند که از عوارضی که در نظامهای طاغوتی و غیرمردمی، بیماری همهگیر کارگزاران است، خود را با دقت و وسواس دور نگهدارند؛ بیماری رفاهزدگی و عشرتطلبی؛ بیماری زدوبند نامشروع و فساد مالی و اداری؛ بیماری تکبر و دوری از مردم و بیاهمیتی به نیاز و خواست و اراده و حضور آنان؛ بیماری دستهبندیهای ناسالم و ترجیح مقاصد باندی بر مصالح عمومی و امثال اینها، که ابتلای به آن، مانند موریانه پایههای هر نظامی را سست و پوک میکند؛ و یا دلسپردن به سنتهای طاغوتی و رغبت به احیای آنها و بیتفاوتی یا بیاعتنایی به ارزشهای اسلامی و انقلابی، که دل را میمیراند و نشاط و شوق خدمت به مردمی را که مخلصانه جان و مال خود را در راه انقلاب دادهاند، سلب میکند و آنان را نومید و غمگین میسازد.
۱۳/۳/۱۳۷۰
پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
همه به تقوا احتیاج دارند؛ من و شما به دو دلیل به تقوا احتیاج داریم:
دلیل اول این است که اگر ما بیتقوایی کردیم و بر اثر بیتقوایی ما ضایعهیی پیش آمد، ضایعه بر اسلام پیش میآید، نه بر ما؛ آنوقت وزر و وبالش به گردن ماست، روسیاهیش متعلق به ماست. گمان میکنم یکوقت در نماز جمعه این داستان مولوی را نقل کردهام. هر وقت این داستان به یادم میآید، تکان میخورم. در شهری از شهرهای مسلمانان، محلهی مسیحینشینی بود و دختری از مسیحیها عاشق اسلام شده بود و رغبت به اسلام پیدا کرده بود. او به کلیسا نمیرفت، در مراسم دینی شرکت نمیکرد و پدر و مادر او درمانده بودند که با این دختر چه بکنند. مؤذن یا قرآنخوان بدصدایی پیدا شد، پدر آن دختر پول داد و گفت بیا نزدیک خانهی ما اذان بگو! او هم رفت و اذان گفت. وقتی صدای نکرهی او بلند شد، همهی مردم آن محل متوحش شدند. این دختر گفت: چه صدایی است؟ پدر پاسخ گفت: چیزی نیست، اذان مسلمانان است. دختر گفت: عجب! مسلمانان اینند؟ عشق اسلام از دلش رفت! مولوی این داستان را در کتاب مثنوی نقل میکند. این کتاب، کتاب پُرحکمتی است. این هم یک حکمت است که واقعیت دارد.
از دید ما به اسلام نگاه میکنند؛ حقایق اسلامی را از راه ما میبینند؛ اشتباه ما هم به پای اسلام گذاشته خواهد شد؛ خدای نکرده شکست مسلمین هم به پای اسلام گذاشته خواهد شد. میگویند اسلام شکست خورد؛ نمیگویند عدهیی اسلام را درست نفهمیده بودند، درست عمل نکردند، آنها شکست خوردند.
امروز کوچکترین ناکامی برای ملت ما، پنجاه سال یا بیشتر نهضت بیداری اسلام را به عقب خواهد انداخت. این جوانانی که در آفریقا و آسیا و خاورمیانه و حتّی شهرهای کشورهای اروپایی، به نام اسلام شعار میدهند و به اسم جمهوری اسلامی به هیجان میآیند، اینها اسلام را با پیشرفتش، با آن امام، با آن چهرهی نورانی، با آن کلمات نورانی، با آن ادارهی الهی جامعه و با آن تقوایی که به برکت انقلاب از قلهی جامعهی ما میریخت و تمام اقشار جامعه را کم و بیش فرامیگرفت، دیدهاند. اگر شکستی باشد، ناکامییی باشد، عمل بدی باشد، همه دگرگون خواهد شد و دشمن جری خواهد گردید.
دلیل دوم این است که این نظام، حرکت و موفقیتش فقط به برکت تقوا امکانپذیر است. خاصیت نظام الهی این است. نظام حق، بیتقوا پیش نمیرود. نظام باطل که در مقابل حق است، طور دیگری است. البته آنجا هم تقیدات و پایبندیهایی به یک سری اصول لازم است تا پیش بروند؛ اما تقوا به معنای طهارت و پاکی و پرهیزگاری و رعایت حال همهی ارزشها ـ که در یک جامعهی ارزشی و مکتبی و اسلامی لازم است ـ در جبههی باطل لازم نیست. آنها چون پایبندی ندارند، از روشهای باطل پرهیز نمیکنند، از پیامدهای زشت اجتنابی ندارند؛ میزنند و پیش میروند، چیزی از دست میدهند و چیزی هم گیر میآورند. اما جبههی حق اینطور نیست. جبههی حق، فقط در صورتی که باخدا و باتقوا و باطهارت باشد، خواهد توانست در مقابل جبههی باطل بایستد و پیش برود، و لاغیر.
باید نظام را، نظام دینی و ارزشی نگهداشت. در این چندساله، استکبار و ایادی و بلندگوهایش، دایماً سعی کردند که ما را از یک نظام ارزشی بودن پشیمان کنند. مرتب گفتند که اینها مرتجعند، واپسگرایند، متعصبند؛ بعضی از احکام اسلامی را مطرح کردند و روی آنها تبلیغات نمودند؛ کارهای شخصی خلاف ما یا دیگر مسلمانان را به حساب اسلام گذاشتند، برای اینکه ما سراسیمه بشویم، جانمان به لبمان برسد و بگوییم که نه، ما دینی نیستیم، ما هم نظامی مثل بقیهی نظامهای دنیا هستیم! آنها قصدشان همین است. اگر به زبان هم نگویید، اما عملتان عمل یک نظام غیر ارزشی و دنیایی باشد، آنها به هدف خودشان رسیدهاند، و آن شکست ماست. هدف آنها این است که این جبهه شکست بخورد.
۲۳/۵/۱۳۷۰
سخنرانی در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران
[بعضی] شبههای به ذهن آنها میآید، خودشان دچار بیاعتقادی میشوند و بر اثر هزار گونه ابتلاء و گرفتاری، پایههای ایمان عمیق قلبیشان را موریانه هوی و هوس و رفاهزدگی و دنیاطلبی میجود و میخورد و شبههدار میشوند؛ آنگاه میآیند شبهه را در افکار عمومی مطرح میکنند و اسمش را هم تجدیدنظر میگذارند! این خیانت به افکار عمومی است. تجدیدنظر یعنی چه؟ یک وقت معنای تجدیدنظر این است که انسان از خطایی، اندیشمندانه و منصفانه برمیگردد. این امر بسیار خوبی است؛ اما تجدیدنظرهای سیاسی، مصلحتی و ناشی از تغییر موقعیّتها و تطمیع دشمن، تجدیدنظر نیست؛ اینها هُرهُریمسلکی است.
خیلی از ما ـ آنهایی که قدرت و پست را طعمه دانستند ـ متأسفانه دچار دنیازدگی شدهایم. پنج، شش سال پیش از این، در پیامی به انجمن اسلامی دانشجویان ـ چون آن روز چیزهایی را حس میکردم ـ به این نکته تصریح کردم و گفتم بعضی افراد باید مواظب باشند اسیر چرب و شیرین دنیا نشوند. کسی که برای خود مسئولیتی قائل است، اگر دنیازده و رفاهزده شد، کارش زار خواهد شد و کار مردم را هم زار خواهد کرد.
۱۲/۸/۱۳۸۰
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جوانان استان اصفهان
امروز عدّهای متأسفانه کارشان این شده است که مرتّب دشمن را بزرگ و خود را کوچک کنند، عظمت دشمن را به رخ همه بکشند و دائماً بگویند ما نمیتوانیم! یعنی ما هم مثل خیلی از کشورها و دولتها باید برویم در هاضمه استکبار جهانی هضم شویم! اینها اشتباه میکنند؛ خودشان ضعیف و از درون پوکند ـ یا پوک بودند یا پوک شدند ـ لذّتهای دنیا آنها را پوک کرده است؛ دنیاطلبی آنها را بیارزش و بیهویّت کرده است؛ بنابراین خیال میکنند همه مثل آنهایند. نخیر؛ این ملت توانا و امیدوار است؛ بیخود دل ملت را نلرزانند و مرتب نگویند ما نمیتوانیم و قدرت حرکت نداریم.
۱/۳/۱۳۸۱
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت سالروز آزادی خرّمشهر
تقوا که من مکرر در همین جلسه و جلسات دیگر راجع به آن صحبت کردهام، یعنی دایم مراقب خود بودن. انسان راز بعضی از تحولهای صدوهشتاد درجهیی از اول انقلاب تا الان را اینجا میفهمد. از اول انقلاب تا الان بیستوپنج سال میگذرد؛ گاهی میبینید بعضیها صدوهشتاد درجه تحول پیدا کردهاند؛ یعنی از یک مؤمنِ مخلص ِ صادقِ پُرجوش و خروش ِ شعار دهنده، تبدیل شدهاند به یک معاندِ معارض ِ دشمنِ لجوجِ عنودِ بهانهگیر! ما چند نوع دشمن داریم: بعضی دشمنها، دشمن هستند؛ اما دایماً نمیخواهند بهصورت انقلاب پنجه بزنند. بعضیها نه، دایم میخواهند در چشم انقلاب و نظام اسلامی انگشت فرو کنند و پنجه بزنند. وقتی نگاه میکنی، میبینی بعضی از اینها کسانی هستند که بسیار تند و داغ، خیلیها را قبول نداشتند؛ مثل شعلهیی که از روی خس و خاشاک بلند میشود. البته از چوبِ محکم هم گاهی شعلهی مفصل بلند میشود؛ اما از خس و خاشاک هم که هیچ چیز ندارد، شعله بلند میشود، ولی فوراً میخوابد. گاهی ما کسانی از این قبیل داریم؛ ایمان اینها مستقر نیست؛ مستودع و زوالپذیر و بدون تکیهی به یک استدلال محکم است. این ایمانِ زایل شده اینطور نیست که وقتی بخواهد برود، زنگ بزند و خبر کند و بگوید رفتم و از این ساعت من دیگر کافر میشوم و نماز نمیخوانم؛ بتدریج انسان نمیفهمد و ملتفت نمیشود که چگونه این ایمان از او زایل شد. خیلی باید مراقب بود و به خدا پناه برد.
۲۰/۸/۱۳۸۳
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای هیأت دولت
شما به عنوان یک حاکم، یک رئیس یا یک وزیر، وقتی طرفدار قشری هستید، قهراً به آن قشر امکاناتی تعلق میگیرد و آن قشر تمکنی پیدا میکند که همین امکانِ تطاول آنها بر حقوق مردم را بهوجود میآورد؛ پس حواستان باشد.
۱۷/۷/۱۳۸۴
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای هیأت دولت
ما [روحانیان] در فلان شهر یا روستا برای تبلیغ وارد میشویم؛ رفتار، نشست و برخاست، معاشرت، نگاه و عبادت ما، دلبستگی یا دلبسته نبودن ما به تنعمات دنیوی و خورد و خواب ما، رساترین تبلیغ یا ضدتبلیغ است؛ درست باشد، تبلیغ است؛ غلط باشد، ضدتبلیغ است. ما در محیط اجتماعی و محیط زندگی چطور میتوانیم دل مردم را به منشأ گفتار خودمان مطمئن کنیم و اعتماد آنها را برانگیزیم؛ در حالی که از مذمتِ شهوات دنیوی حرف میزنیم و در عمل خدای نکرده خودمان طور دیگری عمل میکنیم! از مذمت دل سپردن به پول و حرکت کردن و مجاهدت کردن در راه زیادهخواهیهای دنیوی حرف بزنیم؛ اما عمل ما طور دیگری باشد! چطور چنین چیزی ممکن است اثر بکند؟! یا اثر اصلاً نمیکند، یا اثرِ زودگذر میکند، یا اثری میکند که بعد با کشف واقعیتِ کار ما، درست به ضداثر تبدیل میشود. بنابراین، عمل بسیار مهم است.
۵/۱۱/۱۳۸۴
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانهی ماه محرم
ما در دوران انقلاب، چقدر آدمها دیدیم که دلها و اعتقادهای خوبی داشتند؛ اما در مقابل راحتطلبی، شهوات، قدرت و مقام، تعریف این و آن، و تهدید دشمن طاقت نیاوردند، به یک طرف لغزیدند و به معارضان و احیاناً معاندان راه خدا تبدیل شدند. بنابراین ایستادگی لازم است. در مقابل دشمن هم ایستادگی لازم است. دشمن تهدید میکند، وعید و وعده میدهد، دائم عظمت خود را به رخ جامعهی اسلامی و پیشرو میکشد، با زبان زور صحبت میکند و احیاناً زبان زور را با برخی شیرینیهای وعدههای فریبنده در هم میآمیزد تا اینکه دلها را گمراه کند.
۶/۱/۱۳۸۵
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار عمومی بسیجیان
به جان هم انداختن برادران، یکی از نقشههای اوّلی استکبار است که از قدیم هم شناخته شده است؛ تفرقه بینداز و حکومت کن، یک سیاست قدیمی است؛ همه هم گفتهایم، همه هم میدانیم، درعینحال، بعضاً متأسفانه همین سیاست را دشمنِ ما میتواند اعمال کند و ما غافل باشیم؛ به خاطر تبعیت از اهواء نفسانی، به خاطر تحلیلهای غلط، به خاطر کوتهبینیها، به خاطر ترجیح دادن منافع شخصی یا منافع کوتاهمدت بر منافع بلندمدت.
۱۷/۱/۱۳۸۶
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار کارگزاران نظام
خیلی بایستی مراقبت کرد که قانون تحت نفوذ افراد متنفذ قرار نگیرد. این که گفته میشود که در جمهوری اسلامی خوب است نمایندگان محترم در تبلیغات و در تلاشها و فعالیتهای انتخاباتیشان کمک مالی از بعضی از مراکز دارای طمع قبول نکنند، به خاطر این است؛ چون بالاخره کمک کردنِ با طمع، مشکلات اینجوری را به دنبال سر میآورد. نمایندهی مجلس این استقلال را که قانون اساسی به او داده است، خدا به او داده است، این قدرت تصمیمگیری و انتخاب را خیلی باید اهمیت بدهد؛ این چیز مهمی است، چیز بزرگی است، این را نمیشود با چیزهای کوچک معامله کرد.
انسان گاهی اوقات وارد یک میدانی میشود، پاک وارد میشود، لیکن ممکن است خدای نکرده پاک از آنجا بیرون نیاید. انگیزههای مادی جذابند، خطرناکند. پول چیز خطرناکی است عزیزان من! ببینید امام سجاد (سلام اللَّه علیه) در آن دعای مرزدارانِ صحیفهی سجادیه، که به مرزداران و سربازان و مجاهدان جبهه دعا میکند، از جملهی دعاهایش این است که پروردگارا! یاد مال فتون را از دل اینها ببر. این تعبیر «فتون»؛ فتنهانگیز، فقط در مورد مال در این دعا بهکار رفته؛ «المال الفتون». مال، فتنهانگیز است. فتنه همیشه به معنای فتنهی در عرصهی اجتماع نیست؛ بدتر از او، فتنه در عرصهی دل انسان است. اگر راه دلبستن به پول و به زندگی و به تشریفات و به جاه و جلال و اینها را بر روی دل باز کردید، دیگر واقعاً حد یقف ندارد.
۲۱/۳/۱۳۸۷
بیانات در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم
نکتهای که فعالان سیاسی، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئولیتهای گوناگون و متنفذین بشدت بایستی مراقب آن باشند، مسئلهی انحراف و فسادپذیری شخصی است؛ همهمان باید مراقبت کنیم. انسانها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهی لغزشهای کوچک، انسان را به لغزشهای بزرگ و بزرگتر و گاهی به پرتاپ شدن در اعماق درههائی منتهی میکند؛ خیلی باید مراقب بود. قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن این هشدار وجود دارد. یک جا میفرماید: «ثمّ کان عاقبه الّذین اساؤا السّوأی ان کذّبوا بأیات اللَّه»؛ عاقبت بعضی از کارها این است که انسان به آن خانهی بدترین میرسد که تکذیب آیات الهی است. یک جا میفرماید: «فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ خلف وعدهی با خدا کردند، این موجب شد نفاق در دلهایشان به وجود بیاید. یعنی انسان گناهی انجام میدهد، این گناه انسان را به وادی نفاق میکشاند؛ که نفاق، کفر باطنی است. همین جا در قرآن، کافرین و منافقین در کنار هم هستند. در یک آیهی دیگر میفرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا». اینی که میبینید یک عدهای در مقابل دشمن منهزم میشوند، طاقت نمیآورند، نمیتوانند ایستادگی کنند، به خاطر آن چیزی است که قبلاً از اینها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب کردهاند. لغزشها انسان را فاسد میکند. این فساد، به انحراف در عمل و گاهی به انحراف در عقیده منتهی میشود. این هم بمرور پیش میآید؛ دفعتاً پیش نمیآید که ما فکر کنیم یک نفری شب مؤمن میخوابد، صبح منافق از خواب بیدار میشود؛ نه، بتدریج و ذره ذره پیش میآید. این، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم یعنی همین تقوا. بنابراین علاجش تقواست. مراقب خودمان باشیم. نزدیکان افراد مراقبت کنند؛ زنها از شوهرهایشان، شوهرها از زنهایشان، دوستان نزدیک از همدیگر؛ «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». از یکدیگر مراقبت کنیم، برای اینکه دچار نشویم. مردم مسئولین را موعظه کنند، نصیحت کنند، خیرخواهی کنند، بنویسند برای آنها، بگویند برای آنها، پیغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولین هم برای نظام، برای کشور و برای مردم بیشتر است. انسان گاهی در بعضی از حرفها، در بعضی از اقدامها و تحرکات، این را احساس میکند؛ نشانههای یک چنین انحرافی را انسان مشاهده میکند. به خدا باید پناه برد، از خدا باید کمک خواست.
۲۰/۶/۱۳۸۸
خطبههای نماز جمعهی تهران
یک ملت بزرگ با این تجربه، و مسئولین برگزیدهی یک چنین ملتی، اگر فریب بخورند، خیلی باید سادهلوح باشند؛ یا باید سادهلوح باشند، یا باید غرق در هوی و هوس باشند؛ دنبال زندگی راحت و خوش و همراه با عافیت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولین کشور باهوش باشند، دقیق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همهی وجود داشته باشند، گول لبخند را نمیخورند.
۱۲/۸/۱۳۸۸
بیانات در دیدار دانشآموزان در آستانه ۱۳ آبان