شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » رهبری و انتخابات » بیانات مقام معظم رهبری درباره آفت دنیاخواهی در میان روحانیت

بیانات مقام معظم رهبری درباره آفت دنیاخواهی در میان روحانیت

مؤذن بدصدا

آفت دنیاخواهی در میان روحانیت

 دستگاه قضایی، دستگاهی است که روحانیت در آن، بیش از همه جای این کشور، حضور داشته و سرمایه‏گذاری کرده است. اگر خدای نکرده، خللی در این دستگاه به‏وجود بیاید، ضایعه‏اش فقط به خود دستگاه نمی‏رسد؛ بلکه به روحانیت هم می‏رسد. لذا در این‏جا، باید خیلی همت و بلندنظری به خرج داد. واقعاً آقایانی که در این دستگاه هستند، از قضات و دادستانها و مأموران گوناگون، باید برای خاطر خدا و حفظ حیثیت انقلاب ـ که این دستگاه قضاییش است ـ و حفظ حیثیت روحانیت ـ که بدنه‏ی دستگاه قضایی را تقریباً پُرکرده است ـ دندان خیلی از خوشیهای دنیا را بکَنند.

الآن در جمع شما هم مشخص است که روحانیون و معممان، بیش از غیر معممان هستند. در همه جای کشور هم، همین‏طور است؛ یعنی روحانیون در دستگاه قضا، زیاد حضور دارند. خیلی از چیزهایی که یک انسان معمولی به دنبال آن است، بعضیش حلال و طیّب هم است؛ اما برای آدم عادی، نه برای کسی که مسئولیت دارد، مخصوصاً مسئولیت قضا که ممکن است تبعات و سمعه‏ی بدی داشته باشد. از اینها باید صرف‏نظر کرد. باید آقایان صرف‏نظر کنند. شوخی نیست؛ مسأله، مسأله‏ی ایجاد یک راه جدید در زندگی بشر است. این انقلاب، چنین است.

۴/۴/۱۳۶۹

بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوّه‏ی قضاییه‏

 

مردم به عمل ما نگاه می‌کنند. روحانی، آن وقتی سخن نافذ خواهد داشت که عملاً نشان بدهد به زخارف دنیا بی‏اعتناست و آن حرصی که بر دلهای دنیاداران و دنیامداران حاکم است، بر او حاکم نیست. این را باید به مردم نشان بدهیم. روحانیت، در سایه‏ی پارسایی بود که این حیثیت و آبرو را پیدا کرد. این پارسایی و بی‏اعتنایی به دنیا و به زخارف، باید حفظ شود.

البته بی‏اعتنایی، با برخورداری در حد متوسط، منافاتی ندارد. دنبال دنیا دویدن، هر چیزی را که از جلوه‏های زندگی مرفه و راحت و خوب و اشرافی و متجملانه است، خواستن و به دنبال آن بودن و برای آن تلاش کردن ـ که اهل دنیا، لحظه به لحظه‏ی عمرشان در دنبال این چیزهاست ـ دون شأن اهل علم و روحانی است. مردم باید این را از ما ببینند و احساس کنند.

۲۲/۱۲/۱۳۶۹

سخنرانی در دیدار با جمعی از روحانیون، ائمه‏ی جماعات و وعاظ نقاط مختلف کشور، در آستانه‏ی ماه مبارک رمضان‏

 

این رویه‏ی قناعت و زهد، رویه‏ی حسنه‏ی طلاب ما در حوزه‏های علمیه است و طلبه‏ها می‏باید آن را حفظ بکنند.

مسأله‏ی تهذیب اخلاق، مسأله‏ی ساده‏زیستی، مسأله‏ی اعراض از زخارف دنیا را بایستی در حوزه‏های علمیه جدی گرفت. این‏طور نباشد که طلبه به خاطر خانه‏اش – که دو خیابان تا محل درس فاصله دارد – به فکر ماشین شخصی بیفتد. ماشین چیست؟ از اول، بنای کار طلبگی بر عسرت و بی‏اعتنایی به زخارف دنیوی بود؛ اما حالا فوراً به فکر بیفتیم که یک ماشین شخصی و یک خانه‏ی کذایی داشته باشیم! البته باید حداقل معیشتی وجود داشته باشد؛ طوری که انسان ذهنش مشغول آن چیزها نباشد و بتواند درسش را راحت بخواند و کار لازم و مورد توقع را انجام بدهد؛ اما این‏طور نباشد که طلبگی هم به چیزی مثل بقیه‏ی کارهای دیگری که بعضی می‌کنند ـ دنبال تجملات و دنبال زخارف و امثال اینها رفتن ـ تبدیل شود. این عیب خیلی بزرگی است که باید بشدت از آن جلوگیری شود.

۳۱/۶/۱۳۷۰

بیانات در آغاز درس خارج فقه‏

 

تکلیف دیگری که ناشی از انقلاب است، این است که ما باید آبروی انقلاب را حفظ کنیم. من یک وقت در صحبتی، ماجرایی را نقل کردم؛ نمی‏دانم شما آقایان شنیده‏اید یا نه. مولوی در مثنوی قضیه‏یی را نقل می‌کند و می‌گوید در یک شهر کافرنشین، محله‏ی مسلمان‏نشینی بود. دختری از خانواده‏ی مسیحی، عشق اسلام در دلش افتاد و عاشق اسلام شد. او خواست مسلمان بشود، اما پدر و مادر مانع بودند. به پدر و مادر و خانواده اعتنایی نمی‌کرد و به کلیسا هم دیگر نمی‏رفت. پدرِ مسیحی، ماند که در کار این دختر چه بکند. مؤذن مسلمانی، تازه به آن محل آمده بود و با صوت ناهنجاری اذان می‏گفت. این مسیحی رفت به این مؤذن بدصدا پول داد و گفت با صدای بلند اذان بگو؛ آن مؤذن هم با صدای بلند اذن گفت. این دختر در خانه نشسته بود، یک وقت دید صدای ناهنجار منحوسی بلند شد. گفت این چیست؟ پدر گفت چیزی نیست، این مؤذن مسلمانهاست که دارد اذان می‌گوید. گفت عجب! مسلمانها این‏طوریند؟ نتیجتاً عشق اسلام از دل او رفت!

خدا می‏داند که از اول انقلاب، من در موارد متعددی به یاد این داستان افتاده‏ام و تنم لرزیده است. ما باید مواظب این جهت باشیم؛ مبادا آن مؤذن بدصدایی باشیم که دلها و عشقها و شوقها و عواطف و کششهای به اسلام را ـ که امروز زیاد هم هست ـ با عمل نسنجیده و با کار بد خودمان، تبدیل به نفرت بکنیم. این، آن چیزی است که گذشتگان ما لااقل به این شدت دچار آن نبودند؛ اما من و شما دچار آن هستیم، و من بیشتر از شما دچارم. هر کس که در این نظام فعالتر و بارزتر است، بیشتر دچار این قضیه است. باید در رفتار خودمان، در کردار خودمان، در گفتار خودمان، در سلوک خودمان مواظب باشیم که این‏طوری نشود.

البته سِمه و خواسته‏ی علمای دین عبارت بود و عبارت است و باید باشد از بی‏رغبتی به ظواهر و مظاهر فریبنده‏ی دنیا؛ این را ما باید از یاد نبریم؛ این خیلی مهم است. والّا دنیای لذیذ و چرب و شیرین که اشتهاآور است و انسانی را که دارای احساسات است، به خود جذب می‌کند، چنانچه در اختیار هر کسی قرار گرفت، دودستی آن را خواهد چسبید. اگر ما آن را دودستی چسبیدیم، واقعاً فرق ما با دیگران چیست؟ در حالی که عالِم دین بایستی تفاوتهایی داشته باشد.

۱۱/۱۰/۱۳۷۰

سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب حوزه‏ی علمیه و ائمه‏ی جمعه و جماعات استان بوشهر

 

عالمی که حرص به دنیا داشته باشد مردود است. عالمی که از محرّمات اجتناب نداشته باشد، مردود است. نه این‏که عالم نباید از تمتّعات زندگی بهره ببرد؛ امّا مراتبی هست که انسان در آن مراتب، باید حقّاً و انصافاً از تمتّعاتی چشم بپوشد. علما هم مثل بقیه مردم، باید از تمتّعات معمولی زندگی بهره ببرند؛ همان‏گونه که خداوند درباره پیغمبر فرمود: «قل انما انا بشرٌ مثلکم.» اما این دو چیز ـ حرص به دنیا و عدم تورّع از حرام ـ ممنوع است. این‏که حرص به دنیا در عالِم احساس شود ـ ولو به حسب ظاهر فعل حرامی هم نکند؛ اما همین‏طور از چپ و راست دنبال این باشد که بتواند مال دنیا را جمع کند ـ ضدِّ قدس است.

۲۵/۱۱/۱۳۷۱

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار ائمّه جماعات و روحانیون و مبلّغین، در آستانه ماه مبارک رمضان‏

 

[با مسئولان رده‌بالای دنیازده] شما باید یک‌طور برخورد کنید، بنده هم طوری دیگر. دستگاه قضایی هم طور دیگر باید برخورد کند. به نظر من شما تا آن‌جایی که می‌توانید، نصیحت کنید؛ «النّصیحه لأئمّه المسلمین». هر کسی را که احساس می‌کنید دنیازده است، به هر طریقی می‌توانید، نصیحت کنید و بدانید که نصیحت به‌هرحال مؤثّر است.

فساد، روحانی و غیر روحانی ندارد. اگر روحانیون فاسد شوند، ضرر فسادشان بیشتر است و من این را تأیید می‌کنم که اگر روحانیون خدای نکرده به فساد گرایش پیدا کنند، ضررشان بیشتر از دیگران است.

۲۲/۱۲/۱۳۷۹

بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر

 

اگر ما عمامه‏یی‏ها درست نقش خود را بشناسیم و بتوانیم آن را ایفا کنیم، دنیا را آباد خواهیم کرد. ماها گاهی کوتاهی می‌کنیم؛ سراغ همان راه‏هایی می‏رویم که اهل دنیا رفته‏اند؛ آنگاه کار ما خراب می‌شود. یک تاجر، یک زمیندار، یک زمین‏خوار، یک مقاطعه‏کار، چه عمامه سرش باشد، چه شاپو سرش باشد، چه کراوات ببندد، چه تسبیح دست بگیرد؛ بالاخره حقیقت او که فرق نمی‌کند. اما اگر عمامه سرمان گذاشتیم و دنبال همان کارهایی بودیم که پاپیون زن‏ها و کراوات زن‏ها و بقیه‏ی اهل دنیا دنبال آن هستند، ما هم مثل آنها هستیم. لباس که تغییر اساسی ایجاد نمی‌کند؛ باید دید دل، جایگاهِ چیست. «دِه بُود آن، نه دِل، که اندر وی، گاو و خر بینی و ضیاع و عقار». دلی که به دنبال تجملات و زخارف دنیاست، دیگر دل نیست؛ دکان زرگری است؛ هرچند شاعر می‌گوید دِه است. اول باید دلمان را پاک کنیم: «من نصب نفسه للنّاس اماما فعلیه ان یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛ کسی که پیشاهنگ، پیشوا و جلودار جمعیتی می‌شود، اول باید خود را آماده کند. اگر بنده و جنابعالی می‌خواهیم صد نفر را به دنبال خود بکشانیم ـ چه برای کوهنوردی، چه برای بیابانگردی، چه برای یک رزمایش ـ اول باید قوت راه رفتن را در خودمان ایجاد کنیم؛ والّا اگر ده قدم رفتیم و بعد گفتیم آخ قلبمان گرفت، پایمان خسته شد، این صد نفر هم هرچند چهار نفرشان همت کنند و بروند، اما دیگر نمی‌شود اینها را به مقصد رساند. راه معنویت هم همین‏طور است؛ خودمان را باید درست کنیم. روحانیت خیلی قدر و ارزش دارد. شکستن قدر روحانیت، خدمت به‏هیچ بخشی و جنبه‏یی از جنبه‏های زندگی مردم نیست؛ چون هرجا یک روحانی خوب حضور داشته باشد، واقعاً یک مشعل است و نورافشانی می‌کند. اما من و شمای روحانی هم باید خود را آن‏چنان که یک روحانی می‏باید و می‏شاید، بسازیم و روحانی باشیم.

۲۳/۱۰/۱۳۸۳

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی

 

شکل اداری پیدا کردنِ ما مجموعه‌ی روحانی و مجموعه‌ی آخوند، به نفع ما نیست. هر مسئولیتی هم در هر جا داریم، این حالت طلبگی خودمان، حالت آخوندی خودمان، حالت روحانی خودمان را ـ که انس با مردم، رفتن میان مردم، گفتن به زبان مردم، شنیدن درددل مردم است ـ باید از دست ندهیم.

البته ما هر دو جورش را در بین روحانیون دیده‌ایم. کسانی بوده‌اند که هیچ سمت رسمی و اداری و اینها هم نداشتند، در عین حال رفتارشان با مردمی که با آنها مواجه بودند، مثل رفتار یک آدم اداری، خشک، بی‌انعطاف، بی‌توجه، بی‌محبت و بی‌لبخند بوده است. عکسش را هم دیده‌ایم. کسانی هم بوده‌اند که مسئولیتهای اداری داشتند، اما در همان گوشه‌ای و ضلعی که با مردم تماس پیدا می‌کردند، رفتار محبت‌آمیز، رفتار پدرانه، رفتار مشفقانه و دلسوزانه با مردم داشتند؛ این خوب است، این درست است.

۲۰/۴/۱۳۸۹

بیانات در دیداراعضادفاترنمایندگی رهبری دردانشگاهها