امیرحسین قاضی زاده نماینده مردم مشهد و عضو فراکسیون انقلاب اسلامی در مجلس شورای اسلامی است وی که به ظرافت مسائل سیاسی را تحلیل می کند معتقد است جریان دوم خرداد صرفا یک جریان هشت ساله نیست، بلکه ریشه این جریان شانزده ساله و بیش از آن است که سعی کردند با ایجاد طیفی محدود و ویژه خوار، توده مردم را از صحنه اداره کشور خارج کنند. وی تأکید دارد گفتمان سوم تیر همان مدیریت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب است که توانست مردم سالاری دینی را مجددا در صحنه سیاسی و اجتماعی کشور احیا کند.
آقای قاضی زاده، جنابعالی به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی چه جریان شناسی از گروههای سیاسی بعد از انقلاب ارائه میدهید؟
من جریان شناسی گروههای سیاسی انقلاب اسلامی را در یک نگاه گذرا را به چند جریان تقسیم بندی میکنم؛ جریان اول جریان معاند با نظام و انقلاب اسلامی بودند که سلطنت طلبها، ضد انقلاب،بهاییها و .. جزو این گروه هستند؛ گروه دوم جریان نفاق است که از جمله آنها ملی مذهبیها، نهضت آزادیها، سازمان مجاهدین خلق هستند، اینها در ظاهرو دراوایل در حمایت از انقلاب عمل کردند وحتی برخی همسفر با امام (ره) شدند و از پلههای هواپیما با ایشان از هواپیما پایین آمدند و حتی قدرت را به دست گرفتند، اما نتوانستند با ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی همراهی کنند. جریان سومی که در طول انقلاب اسلامی ایجاد وشکل گرفت، جریان فتنه است اینها گروهی هستند که به ظاهر پوستهای از اسلام را دریافت و پذیرفتند؛ اما در حقیقت، فلسفه تشکیل نظام اسلامی مبتنی بر امامت و ولایت فقیه را قبول نداشتند، ارکان ونمادهای ظاهری نظام اسلام را قبول کردند ولی تعریف غیراسلامی از آن داشتند.این جریان همواره به دنبال واتیکانیزه کردن ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی بوده است که تنها سمبلی از اسلام در جامعه باشد. آنها این جایگاه را برای این میخواستند و میپسندند که اگردر جایی گیر کردند، ولایت فقیه مشکل آنها را برطرف کند، این جریان به ظاهر اسلامی و در باطن سکولار بودند.اینها در حقیقت با باطن امامت در امت اسلامی مشکل اساسی دارند و در حقیقت همان جریانی بودند که در صدر اسلام همراه پیامبر(ص) بودند ولی با امامت و ولایت علی (ع) مشکل داشتند؛ خیلیها که به ظاهر در کنار پیامبر بودند در مقابل علی (ع) قرار گرفتند. امروز نیز این گروه که زمانی خود رابه ظاهرکنارامام (ره) نشان میداد، بعد از رحلت جانسوز ایشان در مقابل ولی فقیه قرار گرفتند و کم کم صفآرایی کردند که من این جریان جریان فتنه میدانم، اینها نحلههای مختلفی هستند که با اساس و حقیقت انقلاب اسلامی ایران زاویه دارند. امروز کسانی در این طیف فتنه جای دارند که زمانی در کشور مسئولیتهای بزرگ را داشتند، بخشی از سازمان منحله مجاهدین انقلاب، بخشی از حزب منحله مشارکت، بخشی از مجمع روحانیون که در دوره اصلاحات بودند، در این جریان قرار دارند. جریان دیگر جریان” مرددین و ساکتین” هستند. این جریان شاید به ظاهر موافق ولی فقیه به نظر برسند، ولی به دلیل ضعفهای شخصی و اعتقادی به موقع عمل نمیکنند و یا اگر عمل بکنند در حوزه منافع شخصیشان است نه بر مدار گفتمان انقلابی و حق. اینها نیز تقریبا مدعیاند، گفتمان انقلاب اسلامی را قبول دارند ولی آنجایی که باید برای دفاع حق به میدان بیایند و تکلیف خود را عمل کنند حاضر نمیشوند. در طول تاریخ شبیه به این جریان زیاد داریم، شاخصه مهم اینها این است که به موقع عمل نمیکنند و چه بسا رفتار اینها نوعی کمک به جریانات معاند ومنافق است، اینها میان مردم شبههانگیزی و تردید افکنی میکنند و باعث میشوند امام جامعه تنها بماند و جامعه سرگرم مسائل فرعی شود و درنهایت به جبهه باطل کمک میکنند.
آیا در این جریان شناسی به جریان انحرافی که امروز از آن سخن می گویند معتقد هستید؟
من این جریان را یک جریان نمیدانم، زیرا فاقد گفتمان مستقل هستند، فاقد مبلّغ هستند و سوم اینکه فاقد شبکه اجتماعی هستند. بنابراین اینها جریان نیستند بلکه گروهی هستند که حرفهایی زدند و با قدرت تعامل کردهاند اینها با قدرت ظهورکردهاند و بدون آنها هم از بین میروند. این جریان انحرافی جریان جدیدی نیست این گروه یک معضل و دملی است که باید مداوا شود.
اینها که گفتید جریانهای منحرف بودند جریان اصلی انقلاب اسلامی کدام است؟
جریان اصلی جریان انقلاب اسلامی هستند که در پشت امام امت قرار میگیرند، یعنی تمام نگاه و توجهشان به رهنمودهای امامت و ولایت فقیه است، اینها جامعه را به سمت حرکت در پشت سر امام امت بسیج میکنند. جریانات منحرف در برخی مبانی و نقاط مشترک هستند و بر همین اساس توسط دشمنان خارجی به بازی گرفته شده و سازماندهی میشوند تا علیه نظام و ارکان اسلامی آن عمل کنند. در طول این سالها دیدهایم دشمن سعی کرده است که همواره این جریانات معاند و منحرف را علیه انقلاب اسلامی و ارکان آن تجمیع کند.
آیا تجمیع این جریانات منحرف و معاند در برهه حساسی مانند فتنه ۸۸ نیز مصداق این تحلیل شماست؟
بله قطعا همین طور است. اینها جریانات در فتنه ۸۸ هدف مشترک داشتند.
این صفبندیها بعد از فتنه ۸۸ به چه شکل شد؟
ببینید آرایشهای سیاسی معمولا بعد ازهر مقطع و رخ داد تحولی، تغییر میکند؛ مثلا بعد از واقعه انقلاب اسلامی، شهادت ۷۲ تن، مقطع پایانی جنگ تحمیلی، دوم خرداد ۷۶ و سوم تیر ۸۴ این آرایشها به نوعی تغییرکرد و موجب شد صفبندیهای سیاسی عوض شود که یکی از بزرگترین و مهمترین این رخدادها فتنه ۸۸ بود. به عقیده من باید به عقبه این افراد و گروههای سیاسی توجه عمیق و جدی کرد، چون در نیروهای سیاسی خیلی مهم است که ببینیم اینها چه مسیری را سپری کردهاند؛ بعد از آن مهمترین مسئله این است که آن فرد یا گروه امروز از لحاظ تحلیلی در کدام صف قرار دارد. چون خیلی از این افراد زمانی که خودشان در مسئولیت بودند به ظاهر طبق گفتمان انقلاب اسلامی عمل می کردند و ظاهر عملکردشان نشان میدهد که در داخل گفتمان انقلاب عمل کردند ، لذا برخی از آدمها ممکن است یک عمری را در مسیر از درست عملکرده باشند، ولی ممکن است در مرحلهای و در آزمونی سقوط کنند.
آقای قاضی زاده! به تشکیل گفتمان سوم تیرو تغیرآرایش سیاسی بعد از آن اشاره کردید، این گفتمان و تحول بعد از آن را چطور دیدید؟
برای درک بهتر این تحول در سوم تیر ۸۴ باید نگاهی به قبل از آن بیندازیم؛ برخی اتفاقات در کشور رخ داده بود و جریاناتی از ارزشهای انقلاب اسلامی فاصله گرفته و به سمت دوری از ارزشهای امام و انقلاب، تبعیض و سرمایه سالاری رفتند که رهبر معظم انقلاب از آنها به عنوان نوکیسگان اقتصادی یاد کردند. در این دوره مردم به چشم دیدند این گروهها خود را از مردم جدا کردند و اقدام به ویژهخواری کردند. آنها توسط خانوادههای خود و فرزندانشان شبکه هزار دستان را ایجاد کردند. این جریان علاوه بر این پای اجانب و بیگانگان متخاصم با ملت ایران و اسلام را به کشور بازکردند و با شعارهای فریبنده تحت عنوان تنشزدایی، از مواضع اصولی و انقلابی عقب نشستند. اینها مردم ما را در مقابل دشمن تحقیر کردند. حتی به قدری پیش رفتند که حتی در این اواخر از بدنه این جریان جاسوس علیه نظام نیز کشف و دستگیر شد.در نهایت مردم احساس کردند که نظامشان وتمام ارزشهایشان در حال قربانی شدن است، لذا بعد از این وضعی که در دوره موسوی کارگزاران و اصلاحات در کشور گذشت، جریانی و افرادی به صحنه آمدند که شعار احیای ارزشهای انقلاب اسلامی را سر دادند و به صراحت گفتند که در مقابل زیاده خواهی جریان استکبار خواهد ایستاد . مردم از چنین فردی به شدت استقبال کردند. گفتمان سوم تیر یک نوع بازتعریف مجدد شعار” نه شرقی استقلال،آزادی، جمهوری اسلامی، است این گفتمان مردم سالاری دینی را به حقیقت دنبال میکند.نکته دیگری که باید اینجا به آن اشاره کنم مطالبه و گفتمان سازی رهبر معظم انقلاب در خصوص بحث تشکیل دولت اسلامی است، یعنی باید دولتی با مشخصات ومولفههای اسلامی و از جنس مردم بر سر کار بیاید و چون گفتمان آقای احمدینژاد به این گفتمان تشکیل دولت اسلامی نزدیکتر از سایر نامزدها بود، مردم به نسبت به او استقبال گستردهای نشان دادند. به عقیده من گفتمان سوم تیر گفتمان اسلام، گفتمان امیرالمومنین است که با حرکت امام خمینی (ره) در سال ۴۲ احیا شد.در این گفتمان مولفههای مانند استقلال و آزادی مبتنی بر اسلام ناب محمدی (ص) است، به همین دلیل گفتمان سوم تیر به پرچمداری آقای احمدینژاد دارای عقبه ایدئولوژیکی بود که به عمر مجاهدتها و تلاشها و زحمات برای انقلاب اسلامی ایران برمیگردد.در واقع آقای احمدینژاد بر موجی از ۱۴۰۰ سال تلاش بر تشکیل دولت اسلامی سواراست. گویی اینکه جریان فتنه نیز بر موجی از تمام عقبه جریان ضد دین، شیطان، لیبرالیزم و سکولاریزم سوار است.
در حقیقت شما نبرد اصلی را میان دو جبهه حق وباطل میدانید، آیا این طور نیست؟
بله. به عقیده من ماجرای فتنه عمیق است و در اصل تقابل همین دو اندیشه است؛ لذا میبینیم چون عرصه فتنه فراهم شد تمام اندیشههای فتنهگر با وجود همه اختلافها در یک صف واحد علیه جبهه حق آرایش بندی کردند ویکی شدند. در این سمت هم همه گروههای مدافع و پشتیبان اسلام وولایت فقیه در جبهه حق قرار گرفتند. بنابراین در فتنه ۸۸ اشخاص مطرح نبودند، بلکه گفتمان و اندیشه مطرح بودند. در فتنه بسیاری از افرادی که حتی برای آقای احمدینژاد فعالیت نکرده بودند و یا به کاندیدای دیگر رای دادند، در جبهه حق قرار گرفتند، چرا که اصلا دعوا میان فرد و یا دعوای انتخابات نبود.
ولی عدهای از کسانی که خود را در طیف اصولگرایان میدانند این فتنهگران را دعوا دونفر میدانستند و یا آن را دعوای انتخاباتی قلمداد میکردند، به همین دلیل یا سکوت کردند یا به جریان فتنه کمک کردند!
بله متاسفانه اینطور بود.
آقای قاضی زاده، برای دوران دوم خرداد چه نقشی در دوران انقلاب اسلامی قائل هستید؟
من جریان اصلاحات را یک جریان صرفا هشت ساله نمیدانم بلکه آن را جریان ۱۶ ساله و حتی بیش از این میبینیم که یک نوع مرحلهبندی دارد. در مرحله اول با شعار دولت سالاری، در مرحله دوم، توسعه سرمایه داری و اقتصادی، در مرحله سوم توسعه مدنی و سیاسی البته با تعاریف غربی به وقوع پیوست که در نهایت این سه مرحله در یکجا به هم پیوستند ودولت سالاری در مقابل مردم سالاری قرار گرفت وبه خیال خود به اصطلاح نخبگان خاص و حلقه محدود را به بدنه مردم ارجحیت دادند.
در قبل از دولت هاشمی رفسنجانی، یعنی در دولت میرحسین موسوی عملا مردم از اداره کشور کنار زده شدند. اقتصاد کشور از همان دوران بر مبنای غلط گذاشته شد و هر چه به جلو آمد مشکلات اقتصادی کشور ما بیشتر شد و امروز دولت احمدینژاد باید اینها را اصلاح کند. در حالی که اقتصاد، دولت، دانشگاه، فرهنگ، و دین را باید مردم اداره می کردند، زیرا ۱۴۰۰ سال خود مردم اینها را اداره کرده بودند و وظیفه دولت اسلامی هدایت این امور در مسیر درست است نه تصدیگری. اما خارج کردن مردم از مشارکت در اداره کشور از دوره موسوی شروع شد که از همان زمان جریان دلسوز انقلاب از جمله حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان رئیس جمهور بودند به این وضع معترض بودند ولی دولت و اجرای امور دست نخست وزیر بود.
در دوره بعد که دولت هاشمی بر سر کار آمده با شعار توسعه اقتصادی یک طبقه خاص را وارد حکومت کردند، این افراد که بیشتر آنها تکنوکرات بودند یک تیم درست کردند و دایرهای اقتصادی و سیاسی را بصورت محدود ایجاد کردند و آن وضع را بر اقتصاد کشور ایجاد کردند.بعد از آن ، دوره اصلاحات آمد و با بکارگیری همین طیف خاص که برای خود امتیازات ویژه در نظر گرفته بودند در ادامه این سیاستها توسعه مدنی، سیاسی را مجددا مبتنی بر همین طبقه ویژه و بدون مردم پی گرفت. یعنی این حرکت اصلا مبتنی بر نیازهای مردم نبود. ولی در سوم تیر ۸۴ احیای توده گرایی و توجه به مردم در مقابل طبقه ویژهخوارشروع شد و احمدینژاد گفتمان را به سمت مردم که صاحبان اصلی انقلاب هستند برگرداند که همان شیوه مدیریت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب است. آن طبقه ویژه در اصل چند هزار نفر افراد به هم پیوسته بودند که اجازه نمیدادند نخبگانی از جنس مردم وارد حلقه مدیریت کشور شوند در این طبقه ویژه ارتباط محدود درونی وجود داشت و فرزندانشان با هم ازدواج میکردند. آنها در حقیقت به دنبال ایجاد و تثبیت طبقه خاصی بودند که مردم را مدیریت کند، این طبقه به مشارکت حداکثری مردم اعتقادی نداشتند و در اصل میخواستند انتخابات مدیریت شده را در کشور اجرایی کنند. این گفتمان که در دو سه دوره قبل از ۸۴ رخ داده بود از اندیشههای امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب فاصله زیادی داشت که سرانجام این سه مرحله پشت سر هم در تحول سوم تیر۸۴ شکسته شد. سوم تیر علاوه بر برگشت به آرمانهای امام (ره) و انقلاب اسلامی برگشت به مردم بود، گفتمان سوم تیر حلقههای ممنوعه مدیریت ویژه خوار را در هم شکست و بار دیگر مردم را به صحنه مدیریت کشور برگرداند.
به نظر من مردم ما امروز در حال رشد تاریخی خود هستند. مردم، گروهها با شعارهای مختلف را تجربه کردند من امروز فضای سیاسی مردم را این میبینم که در مصادیق و مبانی به جز رهبر معظم انقلاب به هیچ کس دیگر اعتماد و اعتقادی ندارند و هر جریان، راهی را به جز گفتمان ولی فقیه که همان گفتمان اسلام است، برود به نتیجهای نخواهد رسید چرا که مردم از ولایت فقیه در طول تاریخ به جز صداقت و حقیقت چیز دیگری ندیدهاند به همین دلیل ۸۵ درصد میآیند و در انتخابات رای میدهند.
به عینه دیدیم در این ماجرای فتنه، سران و گردانندگان فتنه مدعی داشتن ۱۳ میلیون رای بودند که با گذشت زمان و روشن شدن ابعاد و ماجرای پشت پرده فتنه اکثر یت این ۱۳ میلیون به جریان حامی ولایت فقیه پیوستند و از فتنه گران برائت جستند. همه تلاشها برای این بود که جایگاه ولایت فقیه را مورد تخریب قرار دهند ولی با همه تلاشهای شیطانی که مرتکب شدند استقبال پرشور و کم نظیر مردم استان کرمانشاه نشان داد که مردم با ولایت رابطه بیبدیل و عمیقی دارند که دشمن نمیتواند در آن رسوخ کند.مردم هیچ گفتمانی را به جز گفتمان انقلاب اسلامی از هیچ کس نخواهند پذیرفت.
جریان اصلاحات؛ به نظر بنده یک جریان استحاله نظام از مبانی الهی و اسلامی بود که به تدریج عمل میکرد و در نهایت به دیوار فتنه ۸۸ برخورد کرد. جریان اصلاحات یا دوم خرداد میخواست در فتنه ۸۸ به پایان کار برسد؛ یعنی با برنامهریزیهای ۱۵-۱۶ ساله و یا حتی ۳۰ ساله میخواستند در فتنه ۸۸ در نهایت از حریم ولایت عبور کنند. این جریان میخواست اینکاری را که در عصر امام حسن مجتبی (ع) رخ داد انجام دهد و با کنار زدن حاکم اسلامی و الهی یک حکومت سلطنتی مانند معاویه و یزید را بر سر کار بیاورد. به همین دلیل امام امت و ولی فقیه زمان، محکم بر سر موضع حق ایستادند و ذرهای از موضع اسلام عقبنشینی نکردند. هر چند برخی از بزرگان و نخبگان در این آزمون الهی ریزش کردند. این فتنه آزمایش بسیار بزرگی بود به همین دلیل میبینیم رهبر حکیم انقلاب اسلامی هنوز بعد از گذشت بیش از ۲ سال از این حادثه درباره فتنه سخن میگویند و آن را تبیین میکنند چرا که فتنه یک شاخص اساسی است.
به عقیده من معیار اساسی اول خود انقلاب اسلامی بود. معیار دوم تسخیر لانه جاسوسی بود که امام آن را انقلاب دوم نامیدند. معیار سوم دفاع مقدس و معیار چهارم فتنه ۸۸ است. این معیارها و عملکرد و مواضع افراد و جریانهای در این معیار ملاک قضاوت است.
آقای قاضیزاده افرادی را در این آزمون فتنه ۸۸ دیدیم که شاید در آزمونها و معیارهای قبلی به نسبت توانسته بودند عبور کنند ولی در این آزمون نتوانستند سربلند باشند چرا؟
علت آن نفس است. در طول تاریخ اسلام، عاملی که خواص را بر زمین زده است، نفسشان است. نفس به آنها خط میدهد. عملکرد نفس بسیار پیچیده است و این در میان خواص خطرناک است. برخی از این خواص مردود خود را ملاک حق میدانند و همه چیز را با خود میسنجند؛ این افراد متاسفانه آنقدر اسیر نفس خود هستند که سخنان مقام عظمای ولایت را تفسیر به رأی میکنند. آن بخش از بیانات را که با خود و تفکرشان منطبق است قبول و تکرار میکنند ولی آن بخشهایی را که منطبق با تفکر خود نمیدانند، یاد نمیکنند.
با توجه به این فرمایش شما که کاملاً هم درست است؛ چرا عدهای برخلاف مشی رهبری امروز سخنی از فتنه نمیگویند، ولی تا به جایی که میتوانند به جریان انحرافی حمله میکنند.
بله این کاملاً درست است. یکی از اشتباهات دولت این بود که موجب شد یک عده از کسانی که در فتنه بزرگ ۸۸ مردود شدند، امروز با حمله بر جریان انحرافی به نوعی خود را وارد عرصه سیاسی کنند. متأسفانه برخی عناصر در دولت این فضا را مهیا کردند که مردودین و ساکتین فتنه امروز با زبان طلبکارانه سخن بگویند تا از محاکمه افکار عمومی جان سالم به در ببرند. بنابراین همانطور که حضور در دوران دفاع مقدس یک شاخص و فرقان برای اثبات معتقد بودن به نظام است، فتنه ۸۸ نیز همانگونه است. فرقان دوم فتنه ۸۸ است، یعنی باید معلوم شود امروز این شخصیتهای سیاسی در کجای این فتنه عظیم بودند و چه کردند و امروز کسانی با هیاهو درباره جریان انحرافی میخواهند این شاخص فتنه را به سایه ببرند که این خیانت است.
قرآن درباره چنین افرادی می فرماید الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِن کَانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِّنَ اللّهِ قَالُواْ أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ وَإِن کَانَ لِلْکَافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُواْ أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَنَمْنَعْکُم مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا
همانان که مترصد شمایند پس اگر از جانب خدا به شما فتحى برسد مىگویند مگر ما با شما نبودیم و اگر براى کافران نصیبى باشد مىگویند مگر ما بر شما تسلط نداشتیم و شما را از [ورود در جمع] مؤمنان باز نمىداشتیم پس خداوند روز قیامت میان شما داورى مىکند و خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان براى کافران راه [تسلطى] قرار نداده است.(سوره نساء آیه ۱۴۱)
آقای قاضیزاده! علت متمرکز شدن فتنهگران برای تخریب ولایت فقیه در این دوران چندین ساله فتنه برای چه بود؟
ببینید مؤلفههای امنیت ملی نظام جمهوری اسلامی ایران بر سه پایه استوار است؛ حضور مردم در صحنه، بسیج مردمی به عنوان شبکه حافظ کیان نظام اسلامی و قدرت جمع کنندگی و فصل الخطاب بودن ولی فقیه؛ مثلا در حادثه فتنه ۷۸ درکوی دانشگاه، نهادهای انقلابی و کیان نظام مورد حمله قرار میگیرد، این ولی فقیه است که با اقتدار وارد صحنه میشود، توطئه دشمن را خنثی کرده و فتنه را جمع میکند. در فتنه ۸۸ نیز هدف این بود که جایگاه ولی فقیه تخریب شود ولی با حضور مردم در صحنه و تدبیر مقتدرانه رهبر معظم انقلاب بسیج مردمی ایجاد و فتنه را جمع میکند. در حالیکه یک دهم این توطئهها کافی است که یک نظام از بین برود. کما اینکه نمونه های آن را در برخی کشورهای دیگر دیدیم. بنابراین فتنهگران ۸۸ برنامهریزی کرده بودند که قدرت جمعکنندگی ولی فقیه را از بین ببرند. لذا اگر ولی فقیه به عنوان ستون این نظام آسیب می دید مؤلفههای دیگر نیز شکست می خورد؛ به همین دلیل هدف اصلی، ولایت بود.
آقای قاضیزاده! به نظر شما طراحان اصلی این فتنه چه کسانی بودند؟
ببینید، تاریخ اسلام به صراحت و روشنی نشان میدهد، که هیچگاه ما از سوی دشمنان خارجی ضربه و شکست نخوردهایم. به همین دلیل دشمن تمام طراحی و صحنهگردانی خود را طوری قرار داده که فتنه از درون نظام کلید بخورد لذا میبینیم گاهی در دانشگاه ما طراحی میکند، گاهی در مجلس ما مانند مجلس ششم طراحی میکند و گاهی در دولت نفوذ میکند. اگر آنها بتوانند توسط عناصر داخل نظام با نظام درگیر شوند، هزینههای بسیار بالاتری میتوانند ایجاد کنند. در حالی که اگر این آدمها در خارج از نظام بودند، اگر صدها برابر هم تلاش میکردند نمیتوانستند اثرگذار باشند. ولی چون درون نظام هستند با کوچکترین حرکتی برای کشور مشکلزا میشود و دشمن این را به خوبی میداند.
به اعتقاد من یکی از مهمترین دلایلی که کروبی و موسوی آن کارهای ساختارشکنانه را انجام دادند به این دلیل بود که دیگر امیدی به بازگشت به درون نظام را نداشتند والا چطور این آقای کروبی و موسوی تا وقتی که رئیس مجلس بود از این کارها نمیکرد؟ اینها زمانی این ساختارشکنی را شروع کردند که چندبار در انتخابات شرکت کردند و دیدند که دیگر نمیتوانند از مردم رأی بگیرند و دیگر نمیتوانند سر مردم کلاه بگذارند؛ بنابراین سعی کردند از راه دیگر یعنی با فشار و چانهزنی از نظام امتیاز بگیرند. برخی افراد دیگر نیز هستند که در نظام امروز اینگونه هستند زیرا جایگاهی در میان مردم ندارند بنابراین سعی دارند با فشار به نظام از نظام و مردم باج بگیرند و در این مسیر به دشمنان چراغ سبز نشان میدهند، مرتب میگویند اعتماد مردم فرو ریخته است باید برای مردم اعتمادسازی کرد، ولی مردم آنها را حذف کرده و حذف خواهند کرد. مردم ماهیت آنها را شناخته و دیگر به آنها اعتماد نخواهندکرد.
آقای قاضیزاده امسال در سال انتخابات ۹۰ مجلس شواری اسلامی قرار داریم، شما به عنوان یک نماینده مجلس، عملکرد این دوره مجلس را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر منصف باشیم این مجلس علاوه بر نقاط قوت، نقاط ضعفی هم داشت، این مجلس با کم و زیادش مجلس انقلاب بود. در فتنه، عموم مجلس عملکرد خوبی داشت و این در حالی بود که برخی در مجلس تلاش داشتند مجلس را به سمت موسوی ببرند که نتوانستند و اکثریت مجلس از احمدینژاد حمایت کرد. این مجلس تلاش کرد در مسیر رهنمودهای رهبری حرکت کند. ولی نقاط ضعف بزرگی مانند طرح نظارت بر نمایندگان و ماجرای دانشگاه آزاد نیز در کارنامه این مجلس قرار دارد.
چه کسانی تلاش کردند مجلس را به سمت موسوی ببرند؟
همان کسانی که قبل از مشخص شدن نتایج آرا به موسوی تبریک گفتند، یا برای موسوی در مجلس ستاد انتخاباتی زدند و یا مرتباً برعلیه دولت در مجلس خوراک درست میکردند تا خوراک تبلیغاتی فتنه در انتخابات باشد. یا کسانی که در فتنه به جای پرداختن به اصل هدف فتنه، ماجرای کوی سبحان را مطرح کردند؛ ماجرای کوی سبحان و کوی دانشگاه و کهریزک یک گناه نابخشودنی بود. ولی گناه بسیار بزرگتر خود فتنه ۸۸ بود که برخی آن را نمیدیدند.
آقای قاضیزاده با توجه به اینکه مدیریت مجلس، مدیریت فراکسیون اصولگرایان را در ملجس هشتم برعهده داشت، شما عملکرد این فراکسیون را چگونه میدانید؟
فراکسیون اصولگرایان در برخی جاها واقعاً منفعل عمل کرد، فراکسیون دچار فراز و فرود شد. البته ما نیروهای انقلابی هم نتوانستیم به صورت جمعی و منسجم عمل کنیم و دوستان ما دست به اقدامات فردی زدند کسانی که در فتنه اشتباه کردند در اصل به ذات خود عمل کردند ولی انتظار از اصولگرایان و نیروهای انقلاب این بود که در این عرصه منسجمتر و هماهنگتر به وظیفه عمل کنند. هر کسی سعی کرد به اجتهاد شخصی خود عمل کند. ولی در کل، رهبر معظم انقلاب از مواضع و عملکرد خوب مجلس تشکر کردند و گاهی بر کارهای غلط مجلس نیز انتقاد داشتند.
به عنوان سئوال آخر، چه باید کرد که این استقبال مردم از گفتمان اصولگرایی پایدار بماند، و در آینده سطح مجلس ارتقا پیدا کند؟
به نظرم مردم تحت تعلیمات ولایت فقیه ارتقا پیدا کردهاند؛ وظیفه ما این است که گفتمان ولایت فقیه را تبیین و روشنتر به مردم منتقل کنیم. ملت ایران با این گفتمان، الگوی ملت مسلمان منطقه است و ما باید این جایگاه را تبیین کنیم. امروز رسالت ما فقط در حوزه کشور خودمان نیست، بلکه در منطقه و جهان رسالت تاریخی داریم. اصل محور بحث ما این است که مردم ایران فقط مسئول مرزهای ایران نیستند، بلکه مسئول تاریخ هستند. مسئول حرکت اسلام در جهان اسلام هستند.
آقای دکتر خیلی متشکریم از این که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
من هم از شما تشکر می کنم.