شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » دل نیست، گاراژ است!(حب دنیا و رفاه‌طلبی در جامعه)

دل نیست، گاراژ است!(حب دنیا و رفاه‌طلبی در جامعه)

دل نیست، گاراژ است!

حب دنیا و رفاه‌طلبی در جامعه

 زندگی انسان، وقتی معنی پیدا می‌کند که این زندگی در راه یک هدف مقدّس مصرف شود. زندگی‏ای که هدفی مقدّس و الهی را دنبال نمی‌کند و این حیات و سرمایه، در همین مدّت کوتاه که در دست ماست صرف این می‌شود که به ما خوش بگذرد، زندگی ضایع شده‏ای است. بنده یک وقت مثال می‏زدم که در این‏گونه حیاتها و تلاشها، انسان زندگی می‌کند تا بخورد، تا با آن خوردن، باز زندگی کند که آن زندگی هم هدفش چیزی جز خوردن نیست! البته خوردن به عنوان یک رمز و به عنوان یک سمبل گفته می‌شود. چیزهای دیگری هم از اهداف مادّی هست که مثل خوردن است. خوشگذرانی کردن، آقایی کردن، فرمانروایی کردن، کبر ورزیدن و ناز فروختن، امرونهی کردن و در جای بالاتر نشستن؛ که باید به خدا پناه ببریم از این‏که دل ما بسته به اینها شود. در مثلی دیگر به آن می‏ماند که اتومبیلی را به پمپ بنزین ببریم؛ باک آن را از بنزین پر کنیم و اتومبیل را به راه بیندازیم و هدفمان این باشد که به پمپ بنزین بعدی برسیم، که در آن پمپ بنزین باز مخزن را پر کنیم تا حرکت و طی طریق کند و به پمپ‏بنزین بعدی برسد! خلاصه، همه دوران این اتومبیل به این بگذرد که از این محلّ پمپ، به آن محلّ پمپ برود، برای راه افتادن و برای رسیدن به یک پمپ بنزین دیگر؛ بدون این‏که با آن طی طریقی کنیم؛ بدون این‏که با آن، هدفی را وجهه همّت سازیم؛ بدون این‏که با آن بخواهیم از بیابان خطرناکی عبور کنیم و بدون این‏که با آن بخواهیم به کسی خدمتی کنیم!

چقدر خسران است برای یک انسان که هدفش در زندگی، همین چیزهای مادّی باشد؛ زندگی راحت‏تری به دست آوردن و چند صباحی را با یک عزّت خیالی گذرانیدن! خیالی بودن این عزّت را انسان می‌تواند از نابود شدن و پوچ شدن و زایل شدن و بی‏معنی شدن آن در میلیونها مورد، در مقابل چشم خود در دنیا ببیند. روی این کرسیها، انسانهای زیادی نشستند. یک روز هستند، یک روز نیستند. در همه دنیا، مناصب گوناگون ـ مناصب دولتی و مناصب شبه دولتی ـ یک روز دست زید است، یک روز دست عمرو است. وقتی عمرو آمد، از زید خبری نیست. عبرتی از این بالاتر نیست. فقط کسی می‌تواند به آن دوران تکیه کند که در آن دوران کاری کرده باشد؛ ذخیره‏ای برای خود درست کرده باشد. والّا «لَفی‏ خُسْر»؛ سرمایه‏اش سوخته است.

۲۰/۳/۱۳۷۱

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان دوره چهارم مجلس شورای اسلامی‏

 

دنبال تقوا، مطلبی دیگر است: «وان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما.» دنبال دنیا ندوید، اگر چه دنیا دنبال شما بیاید. این هم نکته دوم. این هم از لوازم تقواست. البته همه کارهای نیک، از لوازم تقواست. از جمله، همین ندویدن دنبال دنیا. نمی‌گوید که «ترک دنیا کنید.» می‌گوید: «لاتبغیا.» دنبال دنیا حرکت نکنید. دنیا را طلب نکنید. در حقیقت، با تعبیر فارسی ما، چنین معنی می‌دهد که «دنبال دنیا ندوید.» دنیا یعنی چه ؟یعنی آباد کردن روی زمین؟ یعنی احیا کردن ثروتهای الهی؟ این است معنای دنیایی که گفتند طلب نکنید؟ نه! دنیا یعنی آنچه که شما برای خودتان، تمتّعات خودتان و لذّات خودتان می‌خواهید. این را دنیا می‌گویند. و الّا، آباد کردن روی زمین، اگر با هدف خیر و صلاح بشریت انجام گیرد، عین آخرت است. این، همان دنیای خوب است. دنیایی که مذمّت شده است و نباید دنبالش برویم، دنیایی است که ما را، نیروی ما، تلاش ما و همت ما را متوجّه خود می‌کند و از راه بازمان می‌دارد. خودخواهی ما، خود پرستی ما، ثروت را برای خود خواستن و لذّت را برای خود طلبیدن، دنیای مذموم و نکوهیده است.

البته این دنیا، نوع حرام دارد، نوع حلال هم دارد.این‏طور نیست که برای خود خواستن، همه نوعش حرام باشد. نه! حلال هم دارد. امّا همان حلالش را هم گفته‏اند دنبالش نروید.اگر دنیا به این معنا شد،حلالش هم خوب نیست. هر چه بتوانید مظاهر زندگی مادّی را در جهت خدا قرار دهید، سود کرده‏اید و بهره برده‏اید. و این معنای آخرت است. تجارت هم، اگر برای رونق دادن به زندگی مردم باشد و نه اندوختن سرمایه برای خود، عین آخرت می‌شود.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرموده «و لاتأسفا علی شئ‏منها زوی عنکما.» اگر از همین دنیای به این معنا مذموم، چیزی به‏دست شما نرسید و از شما منع شد، تأسّف نخورید. این‏که فلان ثروت را، فلان لذّت را، فلان مقام و فلان امکان رفاه را ندارید، تأسف نخورید.

۱۳/۱۲/۱۳۷۲

بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‏های نماز جمعه تهران ۲۱ رمضان ۱۴۱۴

 

قال: «سمعت اباعبداللَّه علیه‏السّلام یقول فی ما ناجی‏اللَّه عزّوجل بموسی علیه‏السّلام.» پیداست که پروردگار عالم می‌خواهد عالیترین حقایق و حکمتها را برای پیامبر عظیم الشأن و بزرگوار خود بیان کند. در این فراز تعبیر «اوحی» ندارد، بلکه از لفظ «ناجی» استفاده می‌شود. شاید به خاطر این است که پررودگار عالم مطلب بسیار مهمی را به صورت یک گفتگوی نجوا گونه با موسی علیه‏السّلام در میان می‌گذارد: «یا موسی لا ترکن الی الدنیا رکون الظالمین». «رکون» به معنای میل قلبی و تکیه روحی است که اگر بخواهیم آن را به فارسی امروز ترجمه کنیم، به نظر می‏رسد که معنای «دل دادن» مناسبتر باشد. بنابراین می‌شود این طور ترجمه کرد که: «به دنیا دل مده، آن چنان که ستمگران به دنیا دل داده‏اند.» اگر دل دادگی به دنیا نباشد، انسان ستم نمی‌کند و بندگان خدا را مورد آزار قرار نمی‌دهد. ظلم کردن نهایت میل و رغبت به دنیا را می‌رساند.

«و رکون من اتّخذها اباً و اما». کسانی که دنیا را پدر و مادر خود اتّخاذ کرده‏اندـ یعنی همه فکرشان دنیاست و جز به دنیا به چیز دیگری نمی‏اندیشند و تمایل و رغبت نشان نمی‌دهند مثل کودکی هستند که به پدر و مادرش پناه می‏برد و جز به آنها به چیز دیگری نمی‏اندیشد. «یا موسی لو وکلتک الی نفسک لتنظرلها اذن لغلب علیک حب الدنیا و زهرتها». «لتنظرلها» با «لتنظر الیها» فرق دارد. نگاه کردن به دنیا کار مذمومی نیست؛ به دنیا اندیشیدن مذموم است. ای موسی! اگر من تو را به حال خود می‏گذاشتم که به دنیا بیندیشی، آن گاه دوستی و زیباییهای دنیا بر تو غلبه پیدا می‌کرد.

این نکته را متذّکر شوم که در این حدیث و احادیث مشابه، مراد از دنیا زمین و متعلّقات آن و آبادانی و پرداختن به امور مردم و امثال این کارها نیست؛ بلکه جلوه‏هایی از دنیا (مال و جاه و مقام) مورد نظر است که انسان آنها را برای خود می‌خواهد. بنابراین هر آنچه از نعم الهی در روی زمین و زیباییها و لذّتها و تعیّشها که به نفس انسان بر می‏گردد و برای خود می‌خواهد، در تعبیرات حدیثی «دنیا» تلقّی می‌شود و مذموم است. پیداست که هر چه انسان بیشتر به دنیا بیندیشد و بپردازد، رغبت و شوق او بیشتر می‌شود و وقتی که از دنیا رو برگرداند، بتدریج محبّت دنیا هم از دل او کاسته می‌شود. مرادِ این روایت و امثال آن، این نیست که انسان فعّالیت و تلاش در زندگی را رها کند و برود گوشه خانه بنشیند. برخی این گونه خیال کردند و سالها ـ بلکه بعضیها قرنها ـ رویّه غلطی را که منجر به انعزال و انزوا و دوری از فعّالیتها و تلاشهای زندگی شده است، در پیش گرفتند و آن را به اسلام نسبت دادند. بنابراین مراد از دنیا، این برداشت غلط نیست.

«و اترک من‏الدنیا ما بک الغنی عنه» آن چیزی از دنیا که به آن نیاز نداری و جزو حاجات تو نیست و زیادی است، ترک کن. «ولا تنظر عینک الی کل مفتون بها». به چند روش می‌شود این عبارت را خواند: «ولا تنظر عَینُک» که عین فاعل تنظر باشد؛ یعنی چشمت ننگرد. یا «ولا تنظر عَینِک» یعنی به چشم خود نشان نده. و یا «لا تنظر عَینَک» که منصوب به نزع خافض باشد؛ یعنی «لاتنظر بعینِک» یا «لا تنظّر عینَک» باشد، به این معنا که به چشم خود عرضه نکن. «الی کل مفتون بها». کسانی را که مفتونِ به دنیا و فریفته آن هستند، «و موکل الی نفسه» و کسی را که به نفس خود یا به خود واگذار شده است و حمایت و توفیق الهی از او گرفته شده باشد، «واعلم ان کل فتنه بدؤها حب الدنیا»، همه فتنه‏ها با دوستی دنیا آغاز می‌شود. واقعش هم همین است. به دنیا که نگاه می‌کنیم، می‏بینیم که در طول تاریخ ریشه همه فتنه‏ها و گمراهیها و جاهایی که حقّ و باطل به هم مخلوط شده است، در حُبّ دنیاست. کسانی بوده‏اند که به خاطر حبّ به دنیا و مقام و جاه و حبّ به اهل و رفقا، کاری را شروع کرده‏اند و فتنه‏ای را به وجود آورده‏اند. واقعاً این موضوع یکی از آن حِکَم عجیب است. هر جای دنیا که نگاه می‌کنید، می‏بینید که همین گونه است.

«ولا تغبط احداً بکثره المال». به کسانی که مال زیاد دارند غبطه نخور. این از آن دردهای مبتلا به ماست که کم و بیش در زندگی بعضی افراد ضعاف النفوس جریان دارد و آنها به خاطر خانه‏های عالی و تجمّلات فراوان و مراکب زیاد غبطه می‏خورند! «فان مع کثره المال تکثر الذنوب کواجب الحقوق». مال که زیاد شد، حقوق هم زیاد می‌شود و به همین خاطر گناهان هم زیاد می‌شوند. معلوم می‌شود که وقتی حقوق زیاد شد، انسان نمی‌تواند آن را ادا کند، والاّ اگر می‏توانست ادا کند، گناهی در کار نبود. این در صورتی است که مال از حلال کسب شده باشد. اگر از حرام بود، شکل بدتری خواهد داشت. البته یک احتمال هم وجود دارد و آن این است که اشاره حدیث به کثرت مال از طریق حرام باشد؛ یعنی انسان وقتی که مالی کسب می‌کند که از طریق حلال نیست، حقوق زیادی را باید پامال کرده باشد تا مال زیادی به دست آورد.

امروز جامعه ما در شرایطی قرار گرفته است که بایستی برایش روایات زهد خواند. در نهج‏البلاغه از زهد زیاد گفته شده است؛ اما نشان دهنده این نیست که زهد عالیترین تکالیف انسان است؛ خیر. در جاهایی زهد بالاتر است و در جاهای دیگر جهاد و عبادت و تحصیل علم بالاتر است. موقعیت زمان را نشان می‌دهد و به نظر ما امروز زمانی است که بایستی جامعه را به زهد فرا بخوانیم؛ زیرا به سمت تموّل پیش می‌رود و ثروت در کشور رو به ازدیاد است و جایی است که چنانچه کسانی اهل دنیا باشند، می‌توانند ثروت را از طُرق مختلف به دست آوردند و آن را «علی غیر حلّه» کسب و خرج کنند و اگر جمع‏آوری ثروت از طریق حلال هم باشد، مفتون دنیا و دچار عاقبتهای سوء افتنان شوند؛ بخصوص در حوزه‏های علمیّه و محدوده‏ای که معممّین و روحانیون و علما و طلّاب و فضلا در آن زندگی می‌کنند.

۱۴/۶/۱۳۷۴

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در آغاز درس خارج فقه‏

 

تقوا یعنی آن کسانی که حوزه حاکمیتشان شخص خودشان است، مواظب خودشان باشند. آن کسانی هم که حوزه حاکمیتشان از شخص خودشان وسیعتر است، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب دیگران باشند. آن کسانی که در رأسند، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب کلّ جامعه باشند که به سمت دنیاطلبی، به سمت دل بستن به زخارف دنیا و به سمت خودخواهی نروند. این معنایش آباد نکردن جامعه نیست؛ جامعه را آباد کنند و ثروتهای فراوان به وجود آورند؛ اما برای شخص خودشان نخواهند؛ این بد است. هر کس بتواند جامعه اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد، ثواب بزرگی کرده است. این کسانی که بحمداللَّه توانستند در این چند سال کشور را بسازند، پرچم سازندگی را در این کشور بلند کنند، کارهای بزرگی را انجام دهند، اینها کارهای خیلی خوبی کرده‏اند؛ اینها دنیاطلبی نیست. دنیاطلبی آن است که کسی برای خود بخواهد؛ برای خود حرکت کند؛ از بیت‏المال یا غیر بیت‏المال، به فکر جمع کردن برای خود بیفتد؛ این بد است. باید مراقب باشیم. همه باید مراقب باشند که این‏طور نشود. اگر مراقبت نباشد، آن وقت جامعه همین‏طور بتدریج از ارزشها تهیدست می‌شود و به نقطه‏ای می‏رسد که فقط یک پوسته ظاهری باقی می‏ماند. ناگهان یک امتحان بزرگ پیش می‏آید ـ امتحان قیام ابی‏عبداللَّه ـ آن وقت این جامعه در این امتحان مردود می‌شود.

۱۸/۲/۱۳۷۷

بیانات مقام معظّم رهبری در خطبه‏های نمازجمعه تهران‏

 

پیمودن این راه [تلاش در جهت زندگی محرومان جامعه]، دشمن و مزاحم دارد. بزرگترین دشمن این راه عبارت است از دشمنی که در درون خود ماست و آن دشمن عبارت است از: راحت‏گرایی، غفلت‏گرایی، تنبلی‏گرایی، آسان‏گرایی و تمایل به پرهیز کردن از میدانهای دشوار. این راه، جدّ و جهد و مجاهدت لازم دارد. تمایلات انحرافی انسانها ـ تمایل به مال دنیا، تمایل به منطقه‏های انحصاری زندگی، تمایل به شهوات گوناگون ـ موانع این راه است که بخصوص ما مسئولان و برادران و خواهرانی که در بخشهای مختلف کشور مسئولند، باید به خدای متعال پناه ببریم و مراقب باشیم و به همدیگر تذکّر دهیم. این دشمن درونی، البته خطرناکتر از دشمن بیرونی است.

۱۲/۱۲/۱۳۸۰

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت علی‏بن‏موسی‏الرّضا علیه‏السّلام در روز عید سعید غدیر خم‏

 

برای مرعوب شدن، مغلوب شدن، تسلیم‏شدن و وادادگی، اوّل باید در دلها تردید ایجاد کرد. این تردیدها همیشه از راه مغز وارد نمی‌شود؛ گاهی از راه جسم هم وارد می‌شود.خواسته‏ها و هوسهای جسمانی، میل به پول – که در بخشی از دعای صحیفه سجادیه؛ همان دعایی که در ایّام جبهه، خیلی از جوانان ما آن را می‏خواندند: «و حصّن ثغور المسلمین»، آمده است که فکر مالِ فتون (مال فتنه‏انگیز) را از دل آنها ببر ـ مالِ فتنه‏انگیز، جاه‏طلبی، مقام‏طلبی، راحت‏طلبی، عیش‏طلبی و تجمّل‏طلبی چیزهایی است که تردید را از طریق جسم و شهوات، وارد دل و مغز انسان می‌کند. مراقب اینها باشید.

بنده نمی‌خواهم کسی را به زهد علوی دعوت کنم؛ زهد علوی بزرگتر از دهن و ذهن ماست (ضمناً من فراموش نکنم؛ اوّلِ صحبت می‏خواستم بگویم. تشبیهایی که خواهران عزیزم آوردند، حقیقتاً بنده را منکسر می‌کند؛ این کارها را نکنند. امثال بنده را به آن بزرگانِ در مُلک و ملکوت ـ نبی‏مکرّم اسلام و امیرالمؤمنین ـ تشبیه نکنید. بحمداللَّه ما باورمان نمی‏آید، اما اصلاً ذکرش هم خوب نیست) اما به قناعت و به این که نگذارید زیاده‏طلبی و افزون‏طلبی به سمت شما هجوم آورد، دعوت می‌کنم. اینها مراقبت می‌خواهد. راحت‏طلبی، رفاه‏طلبی و عیش‏طلبی، چیزهایی است که بتدریج در انسان اثر بد می‌گذارد و خود انسان هم اوّل نمی‌فهمد. یک وقت می‌خواهد حرکت کند، می‏بیند نمی‌تواند؛ می‌خواهد پرواز کند، می‏بیند نمی‌تواند. مراقب باشید مجموعه را حفظ کنید؛ ذهنها و دلها و فکرها و ایمانها را مورد پاسداری دقیق قرار دهید؛ این سفارش همیشگی من است. بدانید در این صورت، هیچ عامل و نیرویی زیر این آسمان وجود ندارد که بتواند بر شما غلبه کند. حرفهایی که می‌زنند، لشکرکشیها و تهدیدهایی که می‌کنند، چیزهایی نیست که بتواند یک ملت مؤمن را ـ که در میان خود، چنین مجموعه‏هایی پولادینِ دارد ـ به عقب‏نشینی وادار کند و آن را شکست دهد. تأثیر سلاح مخرّب، معلوم است؛ اما هیچ شکستی برای یک ملت از این طریق به وجود نمی‏آید. شکستها اوّل در دلها به وجود می‏آید و آن است که انسانها را منهزم می‌کند.

۲۴/۶/۱۳۸۱

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار گروه کثیری از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‏

 

امروز بیداری دنیای اسلام و رسوایی دشمنان اسلام اتّفاق افتاده است؛ باید این راه را ادامه داد. این راه، راهی است که می‌تواند این ملت را به آرمانهای حقیقی خود برساند؛ یعنی به همان مجموعه آرمانی عزّت، معنویت، قدرت، رفاه و عظمت علمی؛ همان چیزهایی که برای یک ملت، مطلوب و محبوب است. راه صحیحی که فرزندان این انقلاب و فرزندان امام پیموده‏اند، ما را به آن‏جا خواهد رساند؛ منتها شرطش استقامت است. استقامت، یعنی راه را گم نکردن؛ فریب جلوه‏های مادّی را نخوردن؛ اسیر هوی‏ و هوس نشدن؛ دستورها و فرایض اخلاقی و معنوی و ادب اسلام را رها نکردن و به لذّت‏طلبی و عشرت‏طلبی رو نیاوردن. اینها اساس کار است. البته در درجه اوّل باید مسئولان طراز اوّل و طراز دوم کشور و مدیران ارشد و فرماندهان، مراقب این چیزها باشند؛ بعد هم عناصر مؤمنی که می‌خواهند افتخار پیشرفت نظام اسلامی و آرمان اسلامی را در نزد خدا و خلق و تاریخ برای خود حفظ کنند.

۱۷/۷/۱۳۸۱

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار گروه کثیری از پاسداران به مناسبت سالروز میلاد امام حسین (ع) و روز پاسدار

 

این دل چیز عجیبی است؛ گاهی اوقات به وسیله‌یی که انسان را به اوج آسمانها و اوج معنویت می‌برد، تبدیل می‌شود؛ گاهی هم بعکس، به سنگ سنگینی تبدیل می‌شود که بسته شده به پای انسان و انسان را تا اعماق آب، تا اعماق دره فرو می‌برد؛ غرق می‌کند؛ پدر انسان را درمی‌آورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسی و به مقام و به این چیزها دادید، این همان سنگ سنگین است؛ دل دیگر نیست. در آن صورت:

ده بود آن، نه دل که اندر وی

گاو و خر بینی و ضیاع و عقار

آن دلی که انسان در آن عشق اتومبیل فلان‌جور دارد، آن دل نیست، گاراژ است! بنگاه معاملاتی است! آن دلی که همه‌اش در آن میل جنسی موج می‌زند، دیگر دل نیست، آن عشرتخانه است. شاعر، آن زمان که ضیاع و عقار و زمین و ملک و گاو و خر در زندگی نقش داشته، از اینها نام برده و می‌گوید دلی که اینها در آن باشد، آن‌جا طویله است! ده است! دل، نیست؛ دل جای خداست؛ جای نور است.

۱۳/۷/۱۳۸۳

بیانات در جمع کارکنان وزارت اطلاعات (منتشر شده در تاریخ ۱۹/۵/۸۹)

 

در سوره‏ی «هود» خدای متعال به پیغمبر می‌فرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا». یک روایتی از پیغمبر هست که فرمود: «شیّبتنی سوره هود»؛ یعنی سوره‏ی «هود» من را پیر کرد؛ از بس بار این سوره سنگین بود. کجای سوره‏ی هود؟ نقل شده است که مراد، همین آیه‏ی «فاستقم کما امرت» است. چرا پیغمبر را پیر کند؟ چون در این آیه می‌فرماید: همچنانی که به تو دستور دادیم، در این راه ایستادگی کن، استقامت کن و صبر نشان بده. خود این ایستادگی کار دشواری است. پیغمبر فقط مأمور نیست که خودش ایستادگی کند؛ باید خیل عظیم مؤمنان را هم در همین راه به ایستادگی وادار کند. انسانهایی که از یک طرف در معرض هجوم بلایا و مشکلات زندگی هستند ـ دشمنان، توطئه‏گران، بدخواهان و قدرتهای مسلط – و از طرف دیگر، مورد تهاجم هواهای نفسانی خودشان هستند ـ خواهشهای نفسانی و دل بی‏طاقت انسان که از زر و زیور دنیا مجذوب می‌شود و به سمت آنها کشیده می‌شود ـ از این صراط مستقیم، به چپ یا راست انحراف پیدا می‌کنند. محبت طلا و نقره، محبت پول، محبت شهوات جنسی، محبت مقام و اینها، چیزهایی است که هر کدام، یک کمندی بر گردن دل انسان می‏اندازند و آن را به سمت خودش می‏کشانند. مقاومت و ایستادگی در مقابل اینها که انسان پایش نلغزد: «و من تاب معک»؛ مؤمنین را در بین این دو جاذبه‏ی قوی ـ جاذبه‏ی فشار دشمن و جاذبه‏ی فشار درونی دل هوسران ـ و این دو مغناطیس، در خط مستقیم نگه داشتن و هدایت کردن، به گمان زیاد، این، آن کاری است که پیغمبر را پیر کرد.

ما در دوران انقلاب، چقدر آدمها دیدیم که دلها و اعتقادهای خوبی داشتند؛ اما در مقابل راحت‏طلبی، شهوات، قدرت و مقام، تعریف این و آن، و تهدید دشمن طاقت نیاوردند، به یک طرف لغزیدند و به معارضان و احیاناً معاندان راه خدا تبدیل شدند. بنابراین ایستادگی لازم است. در مقابل دشمن هم ایستادگی لازم است. دشمن تهدید می‌کند، وعید و وعده می‌دهد، دائم عظمت خود را به رخ جامعه‏ی اسلامی و پیشرو می‏کشد، با زبان زور صحبت می‌کند و احیاناً زبان زور را با برخی شیرینی‏های وعده‏های فریبنده در هم می‏آمیزد تا اینکه دلها را گمراه کند.

۶/۱/۱۳۸۵

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار عمومی بسیجیان‏