جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » قضاوت بی‌تبعیض (نمونه‌هایی از قضاوت‌های امیرمؤمنان علی علیه‌السلام )

قضاوت بی‌تبعیض (نمونه‌هایی از قضاوت‌های امیرمؤمنان علی علیه‌السلام )

قضاوت بی‌تبعیض

نمونه‌هایی از قضاوت‌های امیرمؤمنان علی علیه‌السلام

من در حالات امیرالمؤمنین(علیه‏الصّلاهوالسّلام) مطالعه می‌کردم، دیدم این عدلی که ما از آن بزرگوار شنیده‏ایم ـ اگرچه گمان نمی‌کنم که حتّی ما شیعیان و جوامع شیعی، آن عدالت را درست لمس و درک کرده باشیم که چه بوده است؛ لیکن آن‏قدر عظیم بوده که دنیا را پُر کرده است و آوازه‏ی عدل امیرالمؤمنین در همه‏جا گسترده شده است ـ به میزان زیادی مربوط است به همین عدم رعایت جاذبه‏ها و ارتباطها، عدم رعایت خویشاوندی، حتّی عدم رعایت خدمات گذشته‏ی یک انسان، آن وقتی که پای محاسبه‏ی قضایی می‏رسد.

«حسّان‏بن‏ثابت»، مداح امیرالمؤمنین(ع) و کسی که با دشمنان آن حضرت در جنگها مقابله کرده بود، در جریانی به امری مبتلا شد که مستوجب حد بود. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: باید حد الهی بر او جاری بشود. «حسّان» گفت: یا امیرالمؤمنین! من آن کسی هستم که برای شما آن همه شعر گفته‏ام. حالا ما باشیم، واقعاً این‏جا چه فکر می‌کنیم؟ آنچه که در ذهنم هست، حضرت فرمودند: من حد خدا را به خاطر این چیزها نمی‏توانم تعطیل کنم. روز ماه رمضان شرب خمر کرده بود، حد شرب خمر را جاری کردند؛ بیست تازیانه هم به عنوان تعزیر بر هم زدن حرمت ماه رمضان به او زدند ـ مجموعاً صد تازیانه ـ که این بیست تازیانه‏ی آخر، بیشتر او را پوک کرده بود، که این دیگر چرا؟! همین قضیه هم موجب شد که «حسّان‏بن‏ثابت» کوفه را ترک کرد و به شام رفت و به دستگاه معاویه پیوست و شاید از آن طرف هم علیه امیرالمؤمنین(ع) شعر گفت. طبق آنچه که در نهج‏البلاغه است، «عبداللَّه‏بن‏عباس» که حواری امیرالمؤمنین(ع) بود، و به تعبیری از لحاظ شخصیت و سوابق و خدمت به امیرالمؤمنین، نفر دوم در دستگاه خلافت آن حضرت محسوب می‏شد ـ معلوم است که «عبداللَّه‏بن‏عباس» نسبت به امیرالمؤمنین چه حالتی داشته است ـ سر قضیه‏ی پولهای بصره، که گزارشی به حضرت داده شده بود، به او نامه‏یی نوشتند؛ او هم گله کرد، اما حضرت گله‏ی او را با جواب تندی پاسخ دادند که چرا گله می‌کنی؛ من دارم از تو حساب‏کشی می‌کنم. این، موجب شد که «عبداللَّه‏بن‏عباس» از همان بصره به مدینه رفت و دیگر کوفه هم نیامد. البته به دشمنان امیرالمؤمنین نپیوست ـ معلوم بود که نمی‏پیوندد ـ اما از جبهه‏ی علی(علیه‏السّلام) خارج شد.

وقتی که انسان دقیق می‌شود، از این قبیل الی‏ماشاءاللَّه در زندگی امیرالمؤمنین(ع) هست. ما بیاییم اینها را قدری در زندگی خودمان خرد کنیم. واقعاً ما باید تفکرات امروز خود را، با آنچه که امیرالمؤمنین(علیه‏الصّلاهوالسّلام) انجام می‏دادند، تصحیح کنیم. سیاستهای اصلی قوّه‏ی قضاییه اینهاست؛ هیچ تبعیضی قایل نشویم.

ما باید این فرهنگ رعایتها را با آنچه که امیرالمؤمنین(ع) داشتند، مقایسه کنیم، ببینیم واقعاً چگونه است. حالا ما ادعا نمی‌کنیم که بتوانیم مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم. خود آن بزرگوار هم فرمود: «الا و انّکم لاتقدرون علی ذلک». «لاتقدرون» را در مورد خورد و خوراک گفت، که مراعات این چیزها خیلی آسانتر از مراعات آن مسایل معنوی است. معلوم است که در آن مسایل معنوی، هیچ‏کس نمی‌تواند به آن پایه برسد؛ هیچ‏کس هم ادعایش را نکرده است؛ لیکن باید به آن سمت برویم. در این صورت، دستگاه قضا مورد اعتماد و امید مردم خواهد شد.

۵/۴/۱۳۷۰

بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوّه‏ی قضاییه‏

نجاشی، شاعرِ علی‏بن‏ابی‏طالب علیه‏السّلام است. خبر رسید که وی در روز ماه رمضان، شُرب خَمر و لاابالیگری کرده است. امیرالمؤمنین علیه‏السّلام دستور داد او را آوردند و بر او حدّ شُرب خَمر جاری کردند. مضاف بر این چند شلّاق هم به خاطر تعزیر هتک حرمت ماه رمضان بر وی زدند! این کار را چه کسی می‌کند؟ امیرالمؤمنین علی علیه‏السّلام، آن هم در مورد کسی که دوست است، مدّاح است، ابزار دست و گرداننده رسانه جمعی است! دوستان و هم قبیله‏ای‏های نجاشی شاعر ـ ظاهراً از قبیله حمدان بود ـ نزد امیرالمؤمنین علیه‏السّلام آمدند و گفتند: «این چه کاری بود که شما کردید؟» عبارتش چنین است: «ما نری انّ اهل المعصیه و الطاعه سیّان فی الجزاء حتی کان من سمعیک بفلان.» گفتند: «یا امیرالمؤمنین! تا پیش از این خیال نمی‌کردیم که دوستان و مطیعین، با مخالفین و عصیانگران برابر باشند؛ اما با حدّی که بر نجاشی جاری کردید، فهمیدیم که در نظر شما، دوست و دشمن هیچ فرقی با هم ندارند! آیا شما خدمتکار و مخالف خودتان را تشخیص نمی‏دهید یا فرقی نمی‌گذارید؟ این چه کاری بود که با این شخص کردید؟» «فحملتنا علی الجادّه التی کنّا نری انَّ سبیل من رکبه النّار»؛ «با دست خود، ای علی، ما را در راهی می‏اندازید که تا کنون خیال می‌کردیم اگر کسی به آن راه برود، اهل آتش است!»

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، بعضی کسان تهدید می‌کردند و می‏گفتند: این گونه که امام با ما رفتار کرد یا دستگاه با ما رفتار می‌کند، مجبور می‏شویم برویم و مثلاً به فلان دشمن پناهنده شویم! کَاَنَّهُ پناهنده شدن به دشمن، برای دستگاه بدتر است تا برای خود آنان! همین تهدید را به امیرالمؤمنین علیه‏السّلام می‌کردند که «شما با این کارتان ما را وادار کردید که برویم به جاهایی که تا کنون نمی‏خواستیم برویم!» حضرت در جواب آنان، بیان عجیبی دارد. آن حضرت با خونسردی و در عین حال، روشنگرانه با قضیه برخورد می‌کند: «فقال یا اخاء بنی نهد.» گفت: ای برادر نهدی! «هل هو الا رجل من المسلمین انتهک حرمه من حرم اللَّه (یا «من حرمه اللَّه») فاقمنا علیه حدّها؟» مگر چه اتّفاقی افتاده‏است؟ مگر آسمان به زمین آمده‏است؟ او ـ نجاشی ـ هم فردی است از مسلمانان که مرتکب خلافی شده است و ما هم حدّ الهی را بر او جاری کردیم. این برای خودش هم بهتر است. «زکاه له و تطهیراً»؛ حدّی که بر او جاری کردیم، او را پاک می‌کند، طهارت می‌دهد؛ جان او را پاک می‌کند.

ببینید! در نظر امیرالمؤمنین علیه‏السّلام، کاری که انجام گرفته، صد در صد طبق قاعده است؛ در حالی که دیگر قدرتمندان عالم این‏گونه نیستند. حتّی کسانی که اندکی از قدرت برخوردارند ـ نه قدرتهای مطلق و زیاد ـ در اجرای احکام و قوانین و حدود الهی بین دوستان و دشمنان خود فرق می‌گذارند؛ اما علی‏بن‏ابی‏طالب علیه‏السّلام، فرقی نمی‌گذارد.این، برای ما درس است.

۷/۱/۱۳۷۱

بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‏های نماز جمعه تهران‏

قضای اسلامی قضایی است که امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاهوالسّلام، نسبت به حسّان‏بن‏ثابت اِعمال کرد. «حسّان» با شعر و زبان خود، از امیرالمؤمنین دفاع کرده بود. به امیرالمؤمنین گفتند: «او جزو دوستان شماست. او جزو گروه شماست. او در دفاع از شما شعر گفته است؛ جزو مجموعه شماست. حال اگر در ماه رمضان مرتکب کار خلافی هم شده ـ که البته کار او ظلم به کسی هم نبوده، بلکه ظلم به نفس خودش بوده‏است ـ از وی صرف‏نظر کنید!» امیرالمؤمنین فرمود: «من حدِّ الهی را تعطیل نمی‌کنم!» و حد را بر او جاری کرد. یک عدّه آدمهای بدجنس که همیشه در هر جامعه‏ای هستند و مترصّدند ببینند زخم خوردگان حکومت اسلامی و دستگاه عدالت اسلامی چه کسانی هستند تا به سراغ آنها بروند، دور آنها را بگیرند و دل آنها را با دستگاه عدالت اسلامی و حکومت اسلامی مخالف کنند، در آن عهد هم بودند که «حسّان» را دوره کردند و گفتند: «دیدی علی‏بن‏ابی‏طالب چگونه با تو، که این همه خدمت کرده‏بودی و این‏همه زحمت کشیده‏بودی، ناسپاسی کرد!» داغش کردند و فرستادندش در دستگاه معاویه و آن وقت بنا کرد علیه دستگاه علوی حرف‏زدن و شعرگفتن!

۲۳/۱۰/۱۳۷۱

بیانات مقام معظّم رهبری در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی‏

او [امیرالمؤمنین] یک رب النّوع است؛ یک وجود دست نیافتنی، ولی الگوست. سعی کنیم به سمت این الگو برویم. کسی نمی‌تواند شجاعت علی علیه‏السّلام را داشته باشد. نزدیکترینِ انسانها به امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاهوالسّلام، جناب عبداللَّه بن عباس، پسر عمو، شاگرد، رفیق و همراز و مخلص و محبّ واقعی آن حضرت بود. وقتی خطایی از آن بزرگوار سر زد ـ مقداری از اموال بیت المال را که فکر کرده بود سهم او می‌شود، برداشته و به مکّه رفته بود ـ امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاهوالسّلام چنان نامه‏ای به وی نوشت که با خواندن آن، مو برتن انسان راست می‏ایستد. تعبیر امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاهوالسّلام در نامه، خطاب به عبداللَّه‏بن‏عباس این است که «تو خیانت کردی!» آن‏گاه می‌فرماید: «فانّک ان لم تفعل»؛ اگر این کاری که گفتم نکنی، «ثمّ امکننی‏اللَّه منک»؛ بعد دستم به تو برسد، «لاُعذرنّ الی اللَّه فیک» پیش خدا درباره تو خودم را معذور خواهم کرد. یعنی من سعی می‌کنم به‏خاطر تو، پیش خدا خجل و سرافکنده نشوم. «ولأضربنّک بسیفی الّذی ما ضربت به احداً الّا دخل النّار»؛ تو را با همان شمشیری خواهم زد که به هرکس این شمشیر را زدم، وارد جهنّم شد! این جمله باز بالاتر است: «وَ واللَّه لو انّ الحسن والحسین فعلا مثل الّذی فعلت ما کانت لهما عندی هواده»؛ به خدا سوگند، اگر این کاری را که تو کردی، حسن و حسین من بکنند، پیش من هیچ‏گونه عذری نخواهند داشت. «ولاظفرا منّی باراده»؛ هیچ تصمیمی به نفع آنها نخواهم گرفت. «حتّی آخذالحقّ منهما و اذیح الباطل انّ مظلمتهما»؛ حق را از آنها هم خواهم گرفت. امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاهوالسّلام با آن‏که می‏داند حسن و حسین معصومند؛ اما می‌گوید اگر چنین اتّفاقی هم ـ که نخواهد افتاد ـ بیفتد، من ترحّم نخواهم کرد. این شجاعت است.

البته این شیوه برخورد، عناوین گوناگونی دارد. از یک دیدگاه عدل است و از دیدگاه دیگر ملاحظه قانون و احترام به آن است؛ اما از دیدگاه دیگر هم، شجاعت و قدرت تسلّط بر نفس است. امروز من، شما و آحاد ملت ایران، به این شجاعت احتیاج داریم و هر کس که کارگزار این حکومت است و دستش به چیزی از بیت المال مسلمانان می‏رسد و مردم بیشتر به او اطمینان دارند، بیشتر به این شجاعت احتیاج دارد.

۲۰/۱۱/۱۳۷۴

بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‏های نماز جمعه (۱۹ رمضان ۱۴۱۶)

شاعری به نام نجاشی، از شاعران و مداحان امیرالمؤمنین؛ کسی‏که در جنگ صفین بهترین شعرها را در تحریض و تشویق مردم در مقابل معاویه سروده و از علاقه‏مندان امیرالمؤمنین و در حزب ایشان است و از لحاظ اخلاص و ولایت‏پذیری و سوابق، کارش مشهور است، در روز ماه رمضان مشروب خورد. وقتی امیرالمؤمنین مطلع شد، فرمود حد شراب معلوم است؛ او را بیاورید تا حد جاری شود. امیرالمؤمنین در مقابل چشم مردم او را حد شراب زد؛ هشتاد ضربه‏ی شلاق. خانواده و قبیله‏ی او پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! تو ما را بی‏آبرو کردی. این‏که جزو جماعت تو بود؛ جزو دوستان تو بود ـ به تعبیر امروز ـ جزو جناح تو بود. فرمود من کاری نکردم؛ مسلمانی تخلفی کرد و حدی از حدود الهی بر او واجب شد و من آن حد را به‏جا آوردم. البته نجاشی بعد از آن‏که شلاق را از علی خورد، گفت حالا که این‏طور است، بعد از این می‏روم برای معاویه شعر می‌گویم. بلند شد از کنار امیرالمؤمنین رفت و به اردوگاه معاویه ملحق شد. امیرالمؤمنین هم نفرمود نجاشی از دست ما رفت و حیف شد؛ او را نگه داریم؛ نه، رفت که رفت! البته اگر می‏ماند، بهتر بود. منطق و روش امیرالمؤمنین اینها بود. به یاران نجاشی فرمود: «فهل هو الّا رجل من المسلمین انتهک حرمه من حُرَم اللَّه فأقمنا علیه حدّاً کان کفّارته»؛ حدّش را جاری کردیم، گناهش ریخت.

یک نفر از قبیله‏ی بنی‏اسد ـ که با امیرالمؤمنین قوم و خویش هم بودند ـ بر او حدی واجب شده بود. چند نفر از علاقه‏مندان امیرالمؤمنین که هم‏قبیله‏ی آن شخص بودند، گفتند پیش ایشان برویم و بالاخره قضیه را حل کنیم. اول پیش امام حسن مجتبی آمدند تا آن حضرت را پیش پدرش واسطه کنند. امام حسن فرمود: لزومی ندارد من بیایم؛ خود شما بروید؛ پدرم امیرالمؤمنین شما را که می‏شناسد. خودشان پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند ما چنین وضعیتی داریم؛ کمکی بکن. حضرت در جواب اینها فرمود: هر کاری که اختیارش با من باشد، من حرفی ندارم؛ انجام می‏دهم. اینها خوشحال شدند و بیرون آمدند. در راه به امام حسن (علیه‏السّلام) برخورد کردند. امام حسن فرمود: چه‏کار کردید؟ گفتند: الحمدللَّه خوب شد؛ امیرالمؤمنین به ما وعده داد. فرمود: امیرالمؤمنین به شما چه گفت؟ گفتند: امیرالمؤمنین گفت هر کاری در اختیار من و متعلق به من باشد، برایتان انجام می‏دهم. امام حسن مثلاً لبخندی زدند و فرمودند: پس هر کاری که در صورت حد خوردن او باید انجام دهید، بروید انجام دهید! بعد هم امیرالمؤمنین او را حد زد. آمدند گفتند: یا امیرالمؤمنین! چرا بر این شخص حد جاری شد؟ گفت: حد که در اختیار من نیست؛ حد حکم الهی است؛ من گفتم آنچه در اختیارم هست، برایتان انجام می‌دهد؛ حد که در اختیار من نیست. تازه بنی‏اسد جزو دوستان و مخلصین امیرالمؤمنین بودند.

۱۵/۸/۱۳۸۳

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه‏های نماز جمعه‏ی تهران‏