ترازوی قسط
وظایف دستگاه قضا در تحقق عدالت
تکلیف اصلی قوّهی قضاییه، عبارت از اقامهی قسط و عدل است. این، در حرکت و دعوت انبیا، شاید اصلیترین امر مربوط به زندگی مردم باشد. حالا آن مسایل معنوی و تعالی روحی و امثال اینها، به جای خود محفوظ است. در عین حال، آنچه که مربوط به ادارهی زندگی مردم میشود، هیچ چیزی به قدر عدل و قسط ـ نه در قرآن و نه در حدیث ـ مورد توجه قرار نگرفته است. البته، رفاه زندگی مردم و تأمین امنیت که یکی از لوازم زندگی آنهاست، وجود دارد؛ اما تکیهیی که روی عدل شده ـ که قیام همهی امور بر قیام عدل میباشد ـ روی هیچ چیز دیگر نشده است.
۲۰/۶/۱۳۶۸
بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوّهی قضاییه
در کشور ما، مثل خیلی جاهای دیگر، قشر محروم و فقیر و پابرهنگان و روستاییان و طبقات مستضعف، بیشتر مظلوم واقع شدند. در حق آنها، احتمال مظلومیت قویتر است، تا فلان آدم پولدارِ چیزدارِ زمیندارِ وسیعالامکان. به درد و تظلم همه باید رسید؛ اما به آن کس که در او، احتمال مظلومیت بیشتر است ـ قشرهای مظلوم و پایین جامعه ـ دلسوزانهتر باید رسید. به خصوص در کشور ما، این جوانانی که امتحان سختی را در جبهه و دوران جنگ دادند؛ همین بسیج و سپاه و آحاد نیروهای رزمنده و اینهایی که در میدان جنگ در مقابل دشمن، مثل شیر میغریدند، گاهی در یک قضیهی کوچک شخصی، به خاطر بلد نبودن قانون یا بلندنظری طبیعی یک مؤمن یا یک انقلابی، سرشان کلاه میرود و خسارت میبینند. شما بایستی مو را از ماست بکشید. نباید بگذارید به هیچکس، مخصوصاً به طبقات مظلوم و روستاییان و جوانان فداکار و بسیجیان و رزمندگان، ظلم بشود.
۴/۴/۱۳۶۹
بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوّهی قضاییه
دستگاه قضا باید کوشش کند که هرچه در وسع و توان بنیآدم است، با کسریها و کمبودهایی که بالاخره در کار انسانها هست، به سمت کمال دستگاه و سیستم قضا و تشکیلات قضایی پیش برود؛ و این نمیشود، مگر با رعایت کامل ضوابط و موازین اسلامی در امر تأمین عدالت، که یکی از عمدهترینش عبارت از عدم تبعیض در شمول قانون کشور وقوانین قضایی است. این، شاید یکی از آن اساسیترین کارها در دستگاه قضاست. البته علل مخففه و مشدده، خودش جزو معیارهای قضایی است؛ آنها را منکر نیستیم. اگر در یک مورد، جرمی همراه با علل مشدد یا همراه با علل مخفف وجود دارد، آنها کار خودشان را بکنند؛ اشکالی ندارد، حسابشده است؛ اما غیر از آن، هیچ چیز دیگری که تفکیکی بین شمول قوانین نسبت به افراد مختلف ایجاد کند، وجود نداشته باشد. اگر ما همین یک قلم را مورد توجه قرار بدهیم، دستگاه قضایی به میزان زیادی به پیش خواهد رفت.
اصلاحسازی دستگاه قضایی، در درجهی اول به همین چیزهاست. ما کاری بکنیم که شمول قوانینی که قضاوت براساس آنها انجام میگیرد، نسبت به همهی افراد یکسان باشد و تبعیضی وجود نداشته باشد.
۵/۴/۱۳۷۰
بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوّهی قضاییه
در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، باید برای ضعفا یک نگاه مؤکّد و یک عطف نظر ویژه وجود داشته باشد. تردیدی نیست که در مقابل ترازوی عدل، همه یکسانند؛ اما ضعفا غالباً ـ یا در بسیاری از اوقات ـ دستشان به ترازودار عدالت نمیرسد و زبان گویا ندارند. خیلی فاصله است بین آن متخلّفِ قانوندان که پیچ و خمهای قانون را میشناسد؛ میفهمد از کجا وارد شود، کجا تندروی کُند، کجا کُند روی کند، کجا لبخند بزند، کجا اخم کند، با هرکسی چگونه رفتار کند، کجا را امضا کند و کجا را امضا کند که گیر نیفتد؛ با آن انسان ضعیفی که این پیچ و خمها را بلد نیست. فرق است بین آن کس که توانایی دارد وکیل زبردستی را به استخدام درآورد تا برایش همه جادهها را صاف کند، و کسی که چنین توانایی را ندارد. اینها یکسان نیستند. بله؛ آنجا که بنای ترازو کردن سخن حق و سخن باطل است، همه یکسانند. اگر دزد بر دیوار خانه کسی نردبان بگذارد، شما نگاه نمیکنید که این خانه، خانه کیست. خانه هر که باشد، دزد را تعقیب خواهید کرد. در این شکّی نیست. اما بالضروره، تفاوت است در رعایتی که مسئول و مرجع قضا باید نسبت به انسان ضعیف بکند:
کوزه بی دسته چو بینی، به دو دستش بردار
مرد بی برگ و نوا را، سبک از جای مگیر
لذا باید توجّه کرد. غالب عناصر مؤمن و حزباللّهی و کسانی که در میدانهای دفاع از جمهوری اسلامی در خطوط مقدّم قرار گرفتند، جزو دسته دومند. چقدر از جوانان خوب و مؤمن و حزباللّهی که در حادثهای دچار شدهاند و حتی گاهی بعضی از مسئولین جریان قضا هم اعتراف میکنند و میگویند «ما میدانیم که این بیتقصیر است، لکن دست و بالمان بسته است! روال قانونی! آن طرف زرنگ بوده و طوری حرکت کرده که نمیشود به نفع این مظلوم کاری انجام داد.» جای استفاده از علم، اینجاست. آنجایی که انسان میبیند ظواهر امر طوری ترتیب داده شده است که به محکومیت ضعیف میانجامد؛ اینجا، جای استفاده از علمِ قاضی است. دستگاه قضایی باید صبغه حمایت از مظلوم داشته باشد.
تاریخ اروپا پر است از داستانها و قضایایی که نشانگر این است که در برهههایی طولانی از زمان، وظیفه اصلی دستگاه قضا در بسیاریاز کشورها یا همه کشورهای اروپایی و غربی، حمایت از طبقه اشراف و صبغه اشرافیگری بوده است. آنها جرایم بزرگ اشراف را نادیده میگرفتند و جرایم کوچک آحاد مردم را به شدیدترین وجه مورد مؤاخذه قرار میدادند. صبغه دستگاه قضایی ما، باید نقطه مقابل این باشد. قدرتمند، قدرت دارد؛ امّا این ضعیف است که باید رعایت مضاعف نسبت به او انجام گیرد. کسی که نشان داده است برای خدا حاضر است جانفشانی کند و حال در یک واقعه قضایی گیر افتاده است و نمیتواند درست حقّانیت خودش را بیان کند ـ چه برسد به اثبات آن ـ باید به او کمک کرد؛ به او باید نگاه مضاعف کرد؛ به او بایستی رسید، تا اگر حق است معلوم شود و اگر هم حق نیست که هیچ. اگر مبطل است و محق نیست، طبق قانون و عدل باید با او رفتار کرد؛ اما باید مواظب باشیم که حق گم نشود و عدل پایمال و فراموش نگردد. این، جزو افتخارات نظام جمهوری اسلامی خواهد بود. مبادا در گوشه و کناری، قضیه به عکس شود!
۲۳/۱۰/۱۳۷۱
بیانات مقام معظّم رهبری در دیدار جمعی از قضات و اعضای دستگاه قضایی