چهارشنبه , ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مقالات :
خانه » محمد رضا سرشار :فصل‌الخطاب تمام تردیدها

محمد رضا سرشار :فصل‌الخطاب تمام تردیدها

فصل‌الخطاب تمام تردیدها

 

 

استاد سرشار! در انتخابات دوره دهم ریاست‌جمهوری که فضا بشدت غبار‌آلود شده بود، شما و عده بسیاری از نویسندگان متعهد و حتی نویسندگانی که چندان متعهد شناخته نمی‌شدند، پشت آقای دکتر احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور برگزیده، محکم ایستادید. دلایل حمایت محکم و سفت و سخت‌تان از ایشان چه بود؟

یکی از دلایل، تفکرات و خطوط مشی‌ دیگر رقبای ایشان بود. من با آقای احمدی‌نژاد از قبل آشنایی نداشتم، ولی آقای میرحسین را از سال‌ها پیش می‌شناختم و توقعی فرا‌تر از چیزی که در جریان انتخابات و بعد از آن دیدم از ایشان داشتم. البته در طول این مدتی‌ که آقای موسوی را می‌شناسم، تا به حال نشنیده‌ام که در قبل از انقلاب، سابقه بازداشت یا زندان داشته باشد. این یعنی اینکه ایشان فعالیت جدی انقلابی نداشته است. به علاوه در مصاحبه‌ای خواندم که در دوره‌ای، جزو گروه سوسیالیست‌های خداپرست بوده است. از طرفی اصلی‌ترین حامی مهندس موسوی در انتخابات اخیر آقای رفسنجانی و خانواده‌اش بودند، اما نسل من فراموش نکرده است که در بدو ریاست‌جمهوری آقای رفسنجانی، ایشان اوضاع زمان نخست‌وزیری آقای موسوی را طوری جلوه داد که انگار ویرانه‌ای را از او تحویل گرفته است.

از اینها که بگذریم، ارزش‌های اسلامی‌ای مانند ساده‌زیستی، بی‌اعتنایی به زخارف دنیایی، محافظت از بیت‌المال، منع خویشاوندان نزدیک از ورود به فعالیت‌های اقتصادی کلان و شبهه‌ناک، احترام به طبقات محروم و مستضعف و … فاکتورهایی بود که در آرمان‌های حضرت امام(ره) بر آنها تاکید شده است و تمام تلاش دکتر احمدی‌نژاد احیای اینهاست. زمانی که انقلاب پیروز شد، رفاه‌زدگی و مصرف‌گرایی یک ضدارزش تلقی می‌شد؛ تا جایی که اگر فردی متمول بود، سعی می‌کرد به ظاهر هم که شده خود را معمولی جلوه دهد، یعنی فقر و مردمی بودن جزو ارزش‌ها محسوب می‌شد، اما این حالت از زمان ریاست‌جمهوری آقای رفسنجانی رفته – رفته از بین رفت و بسیاری از آن ارزش‌ها بتدریج حتی به ضدخودش تغییر کرد، تدین و اخلاقیات اسلامی بشدت رو به ضعف نهاد. در دولت آقای رفسنجانی، به بهانه توسعه اقتصادی و در قالب خصوصی‌سازی بی‌رویه، دست عده‌ای از دولتمردان و نزدیکانشان به بیت‌المال باز شد و از این طریق و نیز برخی سیاست‌های غلط اقتصادی دیگر، عده‌ای یک‌شبه به ثروت‌های بادآورده‌ای رسیدند و طبقه تازه به دوران رسیده‌ای را شکل دادند که سرچشمه برخی از بزرگ‌ترین معضلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشور در سال‌های بعد –از جمله همین فتنه بعد از انتخابات اخیر- شدند و می‌شوند. مجموعه این عوامل منجر به ایجاد یک استحاله فکری و شخصیتی تاسف‌بار در طیفی از جوانان شد. تعهد، تدین و پایبندی به ارزش‌های انقلابی در حاشیه قرار گرفت و در مواردی حتی موجب سرزنش دارنده آنها تلقی شد(!)

این عقبگرد و افول ارزشی در دولت آقای خاتمی با شتابی مضاعف ادامه پیدا کرد، یعنی ۲ خردادی‌ها فی‌البداهه به وجود نیامدند. اصلی‌ترین عامل آن کارگزاران سازندگی و دیگر کسانی بودند که در دوران ریاست‌جمهوری آقای رفسنجانی با استفاده از امکانات دولتی پا گرفته بودند.

در زمان دولت آقای خاتمی، اهانت علنی به مقدسات مذهبی از سوی روزنامه‌ها و افراد حامی و وابسته به دولت و خط تدریجی استحاله نظام با جدیت تمام پی گرفته شد. کار تا آنجا پیش رفت که برخی از آنان به تخطئه گذشته انقلابی خود پرداختند. برای پیروزی بر رقیب سیاسی خود،در مواردی حتی دست یاری به طرف بیگانگان و دشمنان نظام و انقلاب دراز کردند. به بهانه توسعه سیاسی مردم را دو‌شقه کردند و در مقابل هم قرار دادند. به طور متوسط هر ۹ روز یک بحران درست کردند و تقصیر آن را به گردن رقیب انداختند و کشور را به چنان بلبشویی کشاندند که دشمنان نظام را به آن حد از جسارت رساند که آن قرارداد‌های ننگ‌آور را درباره تعلیق فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای بر ما تحمیل کرد و….

در اغلب این دوره‌‌ها آقای موسوی از مشاوران رؤسای‌جمهوری وقت بود و شاهد کمترین مخالفت جدی از سوی او به آن شرایط نبودیم، یعنی در واقع ایشان با آنها همراه و همسو بود. از آن طرف، مجموع آن افراد و جریان‌ها در این انتخابات پشت سر آقای موسوی قرار گرفتند و از او حمایت کردند. معنی این امر این بود که انتخاب آقای موسوی یعنی تکرار آن سال‌های تلخ و خسارتبار برای کشور و نظام و پیروان واقعی خط امام و رهبری. به عکس، من از حدود سال ۷۸ که برای نخستین‌‌بار با آقای احمدی‌نژاد آشنا شدم؛ همچنین در چند جلسه شورای فرهنگی دوران شهرداری‌شان، ایشان را فردی دین‌باور دیدم بویژه اعتقاد عملی او به ولایت فقیه برای من بسیار تعیین کننده بود. ساده‌زیستی و سلامت مالی ایشان و اعضای خانواده‌اش هم برای من یک معیار مهم در گزینش وی بود.

برای مثال در همین ایام انتخابات در روزنامه‌ها خواندم که در دولت آقای رفسجانی خانه‌ای با زیربنای بالغ بر یکهزار متر مربع را ۷۰ برابر زیر قیمت به آقای موسوی واگذار کرده‌اند.کسی هم این خبر را تکذیب نکرد. خب! اینجا چند سوال پیش می‌آید:

۱) آیا دولت آقای رفسنجانی حق چنین بخششی از بیت‌المال را داشته است؟

۲) آقای موسوی چرا چنین بذل و بخششی را قبول کرده است؟اصولا یک خانواده چهار- پنج نفره، این خانه بزرگ را می‌خواهد چه کند؟!

البته هیچ فردی وجود ندارد که از لحاظ مدیریتی عاری از مشکل باشد. پس قاعدتا باید میان کسانی که کاندیدا شده‌اند مقایسه‌ای انجام شود و در میان آنها آن‌کس که لیاقت بیشتری دارد برگزیده شود. من هم در میان این تعداد از نامزدها آقای احمدی‌نژاد را از همه بهتر دیدم. او باورمندتر از بقیه بود و از لحاظ کاری هم از دیگران، هم جوان‌تر و هم پرانرژی‌تر بود. شنیده‌ام ایشان در طول شبانه‌روز، ۵-۴ ساعت بیشتر نمی‌خوابد و تماماً مشغول کار برای مردم است.

نکته‌ای که در اینجا لازم به تاکید است اینکه کسی که از دیگران – با آن موقعیت سیاسی، اقتصادی و…- با آن صراحت و در چنان جایگاهی انتقاد می‌کند، باید از پرونده خود به طور کامل اطمینان داشته باشد و این یعنی اینکه آقای احمدی‌نژاد، زمانی که در مقابل رسانه ملی نامی از شخصی می‌برد، از گذشته خود اطمینان دارد.

همچنین او در میان نامزدها دارای مدرک تحصیلی معتبر و بالاتر بود و جزو خانواده‌های هزار فامیل هم نبود و بر اثر شایستگی‌های شخصی به این جایگاه رسیده است. ایشان دولت را به میان مردم برد. حتی زن خانه‌دار روستایی هم توانست از نزدیک رئیس‌جمهور خود را ببیند و حرف دل خود و مشکلات زندگی‌اش را به او بگوید. به طور کلی او طی چهار سال گذشته نشان داد، در کار خود صداقت، خلوص، سلامت، توانایی و پشتکار را با هم دارد.

به اینها باید این را هم اضافه کرد که خدماتی که دولت و وزارت ارشاد دولت نهم از زمان انتصاب دکتر محسن پرویز به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، به اهالی قلم کشور کرد، هیچ‌یک از دولت‌های پیشین در دوره زمانی مشابه نکرده‌اند که من چون تفصیل این خدمات را در جایی دیگر گفته‌ام، به تکرارشان نمی‌پردازم.

 

به اعتقاد شما در ۲۷ سال اخیر وزارت ارشاد که وزارت آن برعهده آقایان خاتمی، علی لاریجانی، مصطفی میرسلیم، عطاء‌الله مهاجرانی، احمد مسجدجامعی و دکتر محمدحسین صفارهرندی بود، در راه دستیابی به اهداف انقلاب، کدام یک موفق‌تر بودند و کدام یک به اسلام و انقلاب لطمه وارد کردند؟

مقایسه تا حدودی عادلانه نیست، زیرا در هر دوره‌ای شرایط خاصی مطرح بوده است، مثلا دوران وزارت آقایان میرسلیم و لاریجانی خیلی کوتاه بود.آقای خاتمی ۱۰ سال مسؤولیت وزارت ارشاد را بر عهده داشت و بسیاری از نقد‌های شهید آوینی نسبت به سینما، مربوط به دوران وزارت آقای خاتمی است! در عرصه کتاب حدود یکهزار و ۵۰۰ تا یکهزار و ۷۰۰ عنوان کتاب که تا قبل از آن – حتی در دوران وزارت آقای خاتمی – عمدتا به دلایل محتوا‌های خلاف اخلاقی و شرعی مجوز نشر برایشان صادر نشده بود، در دولت اصلاحات، تمام آنها توانستند مجوز بگیرند!

من زمانی که دولت نهم روی کار آمد در ابتدا بسیار خوشحال شدم که وزیر ارشاد تغییر می‌کند، اما در آغاز به کار این دولت، زمانی که دیدم تا حدود ۹ ماه همان معاون فرهنگی وزیر ارشاد قبلی بر سر کار است بسیار ناامید شدم، اما بعد از گذشت این مدت وقتی دیدم، تحول با انتصاب کسی چون دکتر پرویز به وجود می‌آید، بسیار خرسند شدم.

تا آنجا که من می‌دانم، در دولت نهم در شاخه معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، هیچ طرحی نبوده که قابل عمل و مفید بوده باشد و آقای پرویز به آن رسیدگی نکرده باشد و لااقل استارت آن را نزده باشد. البته گفته می‌شود به یکی دیگر از معاونت‌های این وزارتخانه ایراد‌های جدی وارد است که به نظرم در دولت دهم، با تغییر آن معاونت، این مشکل قابل رفع است.

 

نظرتان درباره آشوبگران قانونمدار(!) پس از برگزاری انتخابات چیست؟

این انتخابات تا آنجا که به مردم مربوط می‌شد به بهترین شکل ممکن برگزار شد، اما بویژه دو تن از نامزدها و از آن میان خاصه آقای موسوی و حامیان آشکار و پنهانش، با زیر پا گذاشتن بدیهی‌ترین قوانین و قواعد دموکراسی و حتی اخلاقی، شرعی و عقلی، ضمن وارد آوردن خسارات مادی و معنوی بسیار سنگین به کشور، تلخ کردن کام دوستان و شاد کردن دل دشمنان انقلاب،کارنامه‌ای بسیار سیاه و بد از خود به جا گذاشتند؛ به طوری که بی‌هیچ تردید آقای موسوی و یاران و حامیانش، چه در این دنیا و چه آن دنیا، باید پاسخگوی خسارات وارده و خون‌های ریخته شده باشند.

گناه این ملت چه بود که باید تاوانی به این سنگینی برای توهم ریاست‌جمهوری و زورگویی‌ها و رفتارهای غیردموکراتیک و لجوجانه کسی چون آقای موسوی و حامیان پشت پرده و آشکار او را بپردازد؟ اما جای شکرش باقی است که کسی با این روحیات، شخصیت و اطرافیان به ریاست‌جمهوری انتخاب نشد؛ اگرنه فردا، هرجا اتفاقی خلاف میلش می‌افتاد (مثلا در ارتباط با مجلس یا قوه قضائیه)فورا هوادارانش را به خیابان‌ها می‌کشاند و آن وقت،کشور،در هر کمتر از ۹ روز باید شاهد یک بحران باشد(!)

 

البته هم کارگزاران و هم دیگر موتلفان حامی موسوی، خود نیز می‌دانستند، میرحسین شانسی برای پیروزی در انتخابات ندارد و یکی از دلایل گرایش دبیرکل کارگزاران به سوی کروبی هم همین موضوع است؛ ولی این «جریان سیال» دارد خود را بازسازی می‌کند تا در ۴ سال چهار آینده مجددا سپهر سیاست ایران را در اختیار بگیرد.

کسی که بدون ارائه شواهد تخلف به مرجع رسمی و قانونی، مستقیم به حضور رهبر می‌رود و شکایت می‌کند، یعنی برای خود، ‌شأن فراقانونی قائل است و این یعنی استکبار؛ یعنی توهینی بزرگ به شورای نگهبان و دولت قانونی متولی امور مردم. البته در این میان رهبر انقلاب بسیار بزرگواری کردند و او را به حضور پذیرفتند و حتی گفتند شما از جنس اینها نیستید؛ حساب خودتان را از آشوبگران جدا کنید، ولی جناب موسوی بدون توجه به فرمایشات رهبری، فردای آن روز در آن اجتماع غیرقانونی حاضر شد موجب ریخته شدن آن خون‌ها و آن حوادث تلخ شد که قطعا باید در زمان مقتضی در محکمه حاضر شود و به مجازاتی که استحقاقش را دارد، برسد.

متاسفانه آقای موسوی نشان داد، وقتی از سوی جمعیت بزرگی مورد استقبال قرار می‌گیرد، جوگیر می‌شود.

در اینجا لازم است به یک سخن حضرت امام اشاره کنم. ایشان می‌فرمودند: خدا نکند پیش از آنکه انسان خود را بسازد، جامعه به او رو بیاورد که در آن صورت هم خود و هم جامعه را نابود می‌کند. همچنین می‌فرمودند: می‌دانید چرا بیشتر سران کشور‌های دیگر وقتی می‌خواهند در مقابل جمعی سخنرانی کنند از روی نوشته می‌خوانند؟ اینها حرف زدن بلد هستند، اما از اینکه جوزده شوند، می‌ترسند زیرا مقابل جمعیت صحبت کردن دشوار است و این کار جز از عهده اولیای خدا –که از قبل روی نفس خود کار کرده‌اند- از کسی ساخته نیست.

در هر صورت هر زمان که کسی کاندیدا برای دوره‌ای می‌شود باید اینقدر ظرفیت داشته باشد که حتی اگر رای هم نیاورد، این شکست را بپذیرد و بی‌دلیل به دیگران تهمت نزند و این طور کشور و ملتی را به هم نریزد.

شورای نگهبان هم به عنوان خبره این کار و امین مردم، باید در انتخابات‌های آتی در تایید صلاحیت نامزدها مراقبت بیشتری به عمل آورد تا شاهد تکرار این حوادث تلخ در آینده نباشیم.

 

حرف آخر.

تا مرحله شرکت در انتخابات، همه کسانی که به نیت اعتلای اسلام و نظام در این رویداد بزرگ شرکت کرده‌اند، به هر کس که رای داده باشند، ماجورند. تایید انتخابات و توصیه رهبر معظم انقلاب نیز باید فصل‌الخطاب تمام تردیدها و تشکیک‌های احتمالی باشد. بعد از آن، هر حرف و سخنی، خلاف قانون و شرع و مستوجب عقوبت است.

رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: بدبخت‌ترین مردم کسی است که آخرت خود را فدای دنیای دیگران کند.

مراقب باشیم مبادا ما از این گروه باشیم!

 

منبع: روزنامه وطن امروز، ۲۴ تیر ۱۳۸۸