ارزشها
عدل، برابری و برادری در جامعه اسلامی
[یک] خطّ اصلی [در نظام پیامبر اکرم]، عدالت مطلق و بیاغماض بود. عدالت در قضاوت، عدالت در برخورداریهای عمومی و نه خصوصی ـ امکاناتی که متعلّق به همه مردم است و باید بین آنها باعدالت تقسیم شود ـ عدالت در اجرای حدود الهی، عدالت در مناصب و مسوؤلیتدهی و مسئولیت پذیری. البته عدالت، غیر از مساوات است؛ اشتباه نشود. گاهی مساوات، ظلم است. عدالت، یعنی هر چیزی را به جای خود گذاشتن و به هر کسی حقّ او را دادن. آن عدل مطلق و بیاغماض بود. در زمان پیامبر، هیچ کس در جامعه اسلامی از چارچوب عدالت خارج نبود.
۱۸/۲/۱۳۷۷
بیانات مقام معظّم رهبری در خطبههای نمازجمعه تهران
——————————————————————————————————————————–
نقطه محوری مسئولیت رعایت حدود و حقوق مردم، رعایت عدالت در میان مردم، رعایت انصاف در قضایای مردم و تلاش برای تأمین امور مردم است. برای حاکم اسلامی، حوائج و نیازهای مردم اصل است یک روی مسأله مردمسالاری این است که مردم مسئولان را انتخاب میکنند. آن روی دیگر این است که وقتی مسئولان بر سرِ کار آمدند، همه همّتشان رفع نیازهای مردم و کار برای آنهاست. این معنا در کلمات امیرالمؤمنین موج میزند. در نامه به مالک اشتر از آن حضرت نقل شده است: «من ظلم عباداللَّه کان اللَّه خصمه دون عباده و من خاصمه اللَّه ادحض حجته و کان للَّه حربا»؛ اگر کسی به مردم ظلم کند، خدا طرف حساب اوست؛ خدا وکیل مدافع بندگان مظلوم در مقابل اوست؛ اصطلاحاً خصم اوست؛ «و کان للَّه حربا»؛ او در حال جنگ و مقابله با خداست. البته فرق نمیکند؛ اگرچه امیرالمؤمنین علیهالسّلام این نامهها را خطاب به استاندارانش ـ مالک اشتر، اشعثبنقیس، عثمانبنحنیف و دیگران ـ نوشته است؛ اما همه ردههای مسئول که کاری در دستشان هست، مشمول این خطاب هستند.
۲۵/۹/۱۳۷۹
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نماز جمعه تهران
——————————————————————————————————————————–
انبیاء نجاتدهندگان انسانند؛ لذا در قرآن، یک هدف بزرگ نبوتها و رسالتها، اقامه عدل معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط». اصلاً انزال کتابهای الهی و ارسال رسل برای این بوده است که قسط و عدل در میان جوامع حاکم شود؛ یعنی نمادهای ظلم و زورگویی و فساد از میان برخیزد.
۲۷/۱۲/۱۳۸۰
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی
——————————————————————————————————————————–
اسلام، افراد را به اخوّت و برادری، انسانها را یکی دانستن، بین آنها تبعیض قائل نشدن، نژادها را مایه تمایز بشر نسبت به یکدیگر قرار ندادن، برای ملتی برتری و رفعت طبیعی و ذاتی بر ملت دیگر قائل نشدن، دعوت میکند. اسلام به گرامی بودن پرهیزکاران دعوت میکند. ملاک برتری، تقواست. تقوا، یعنی مراقب رفتار خود بودن؛ زیر پای خود را نگاه کردن؛ با توجّه به مرزهای الهی، برنامه زندگی ریختن. اینها مربوط به یک زمان خاص نیست و بشرِ امروز هم به همین چیزها نیاز دارد.
پیغمبر فرمود: «لا تصلح عوام هذه الامّه الاّ بخواصّها»؛ اصلاح توده مردم، بهاصلاح زبدگان و نخبگان هر کشور و جامعه بستگی دارد. از پیغمبر پرسیدند زبدگان چه کسانی هستند ـ «قیل یا رسول اللَّه و ما خواصّ امّتک؟» ـ فرمود: «خواصّ امّتی العلماء و الأمراء»؛ دانشمندان، روشنفکران، آگاهان، امرا و زمامداران، خواص و نخبگان امتند.
۲/۷/۱۳۸۲
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام در سالروز عید سعید مبعث
——————————————————————————————————————————–
حیات طیبه یعنی زندگی گوارا. یک ملت آن وقتی زندگی گوارا دارد که احساس کند و ببیند که دنیا و آخرت او بر طبق مصلحت او به پیش میرود و به سمت هدفهای او حرکت میکند؛ این زندگی گواراست؛ فقط «دنیا» نیست، فقط هم «آخرت» نیست. آن ملتهایی که به زندگی دنیا چسبیدهاند و موفق شدهاند که زندگی دنیوی را به مراتب پیشرفتهیی از کمال برسانند، لزوماً زندگی گوارا ندارند. زندگی گوارا وقتی است که رفاه مادی با عدالت، معنویت و اخلاق همراه شود. اسلام نمیگوید من میخواهم زندگی اخروی بعد از مرگ مردم را آباد کنم، دنیای آنها هرجور شد، شد؛ این منطق اسلام نیست. منطق اسلام این است که زندگی جامعهی اسلامی باید از مواهب الهی سرشار شود و بشر با بهرهمندیهای مادی در زندگی خود، راه معنویت را گم نکند و درست حرکت کند. اگر آن زندگی بهوجود آمد، آن وقت در جامعه ظلم و بیعدالتی و تبعیض ریشهکن میشود؛ تجاوز به حقوق انسانها ریشهکن میشود؛ جنگها و برادرکشیها از بین میرود؛ ناامنیها در زندگی بشر به صفر میرسد. انبیاء برای این کار و مجاهدت کردند؛ بزرگان برگزیدهی خداوند در تاریخ بشر، برای این جان دادند.
عمل صالحی که در اسلام از یک مسئول نظام سیاسی خواسته شده است، رفتار دینی است. رفتار دینی یعنی گسترش عدالت در جامعه و خدمت به آحاد مردم. در اسلام خدمت به انسانها، حتّی انسانهای غیرمؤمن هم موردنظر است؛ افق دید اسلام خیلی وسیع است.
خدمت کردن، اجتناب از تبعیض، اجتناب از تضییع بیتالمال و اجتناب از تضییع حقوق مردم، اجتناب از سوءاستفاده از شغل و مسئولیت ـ کسی که مسئولیتی دارد، وجاهتی از این طریق بهدست آورده، که این وجاهت متعلق به مردم است؛ مثل بیتالمال. همچنان که یک مسئول به این دلیل که کلید صندوق بیتالمال در دستش است، نمیتواند از بیتالمال در مصارف شخصی خرج کند،به همین دلیل حق ندارد که از وجاهت و قدرت و امکان و فرصتهایی که در اختیارش است، به سود شخص خود و منافع شخصیاش استفاده کند ـ تلاش مجاهدتآمیز و تلاش سخت؛ یعنی بهکارگیری عقل، علم، تخصص و تجربه و بهکار بردن همهی ظرفیت دستگاه تحت مدیریت برای رسیدن به آرمانهای نظام اسلامی، رفتار دینی است. اگر یک مسئول خیلی هم مقدسمآب باشد، اما از ظرفیت خود برای کار و تلاش استفاده نکند، رفتار دینی او ناقص است؛ اگر از فرصتها استفاده نکند و عقل و تدبیر و هوش و علم و تخصص و تجربه را بهکار نگیرد، رفتار دینیاش ناقص است.
۲/۱/۱۳۸۳
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در صحن جامع رضوی مشهد مقدس
——————————————————————————————————————————–
«و لیکن احب الامور الیک اوسطها فیالحق و اعمها فیالعدل و اجمعها لرضی الرعیه». فهرست کارهایی که انسان باید انجام دهد، یک چیز طولانی است و به همهی اینها هم نمیرسد. حضرت میفرماید: محبوبترین کاری که میخواهی انتخاب کنی، اولاً «اوسطها فیالحق» یعنی وسطتر باشد. وسط، یعنی میانهی افراط و تفریط؛ نه در آن افراط وجود داشته باشد، نه تفریط. حق هم درست همین است؛ هیچگاه نه در جهت افراط است، نه در جهت تفریط. «اوسطها فیالحق» یعنی بهطور کامل در آن رعایتِ حق بشود؛ یعنی دقیقاً در حد وسط بین افراط و تفریط باشد. ثانیاً «و اعمها فیالعدل» باشد؛ عدالتی که از آن ناشی میشود، سطح وسیعتری از مردم را فرا بگیرد. گاهی ممکن است کاری عادلانه باشد؛ اما کسانیکه از این عدل سود میبرند، جماعت محدودی باشند. ممکن است کاری ظلم هم نباشد، کار عادلانه و درستی هم باشد؛ اما دایرهی این کار، محدود باشد. یک وقت نه، انسان دایرهی وسیعی از کار را مورد اهتمام خودش قرار میدهد و جماعت کثیری از آن استفاده میکنند. حضرت میفرماید این کار پیش تو محبوبتر باشد. محبوبتر بودن هم طبعاً معنایش این است که اگر امر دایر شد بین این کار و یک کار دیگر، این را انتخاب کنی؛ یعنی همان اولویتها و تقدمهایی که ما همیشه میگوییم رعایت کنید. این، یکی از ملاکهای اولویتهاست.
ثانیاً «و اجمعها لرضی الرعیه»؛ دیگر اینکه کاری که انتخاب میکنی، رضایت مردم را با خودش داشته باشد. «رعیت» به مردم اطلاق میشود؛ یعنی کسی که مراعات او لازم است. رعیت چیز بدی نیست. بعضیها خیال میکنند رعیت فحش است! رعیت یعنی کسی که مراعاتش لازم است؛ یعنی تودهی مردم و عامهی مردم. اصطلاح «ناس» و «رعیت» غالباً به قشر سواد مردم گفته میشود، نه گروههای خاص. تکیهی امیرالمؤمنین و پیغمبر و قرآن هم روی همین مجموعههای عمومی مردم است؛ همینیکه ما عوام مردم میگوییم؛ یعنی رعیت و تودهی مردم و سواد مردم؛ همین چیزی که خواص خاصِ خرج کنِ امروز با طرح آن در مسائل سیاسی و اجتماعی مخالفند و اسمش تودهگرایی و پوپولیسم است. اینکه جماعت و حزب و گروه و دستهی خاصی را انتخاب کنید و اینها بشوند محور تصمیمگیری و محور کار و طبعاً محور خیرات، خیلی خوشخیالی است؛ اینکه آدم خیال کند جماعت خاصی محور تصمیمگیریاند، کارها را آنها میکنند، انتصابها را آنها میکنند؛ اما وقتی نوبت تقسیم غنایم میشود، خودشان را زاهدانه کنار میکشند و میگویند نخیر، بروید بدهید به مردم، دیدیم و تجربه کردیم که اینطوری نیست؛ منطقاً هم اینگونه نیست. لذاست که در منطق علوی، نگاه و توجه به عامهی مردم است. گروههای خاص و قشرهای خاص و جماعتهایی که اسم خاص و عنوان خاصی پیدا میکنند و برای خودشان تشخص خاصی بهدست میآورند، مورد اعتبار نیستند؛ نه اینکه باید به اینها ظلم شود؛ نه، اینها هم مثل بقیهی مردم تشخصی ندارند؛ از نظر اسلام تعینی ندارند؛ لذا میگوید: «و اجمعها لرضی الرعیه»؛ باید رضایت عامهی مردم جلب شود.
بعد حضرت استدلالی دارد که خیلی عجیب و جالب است. میفرماید: «فان سخط العامه یجحف برضی الخاصه»؛ ملاک و مناط و معیار و میزان کار، رضایت و عدم رضایت عامهی مردم است. چرا؟ چون اگر عامهی مردم نارضایی داشته باشند، رضایت و خشنودی گروههای خاص از تو بکلی پامال میشود و از بین میرود. ای بسا جماعتی به اسم روشنفکر و نخبگان سیاسی، طرفدار حکومت و حاکمی هستند، اما عامهی مردم ناراضیاند؛ این نارضایی عمومی مردم، خشنودی و رضایت آن جماعت ویژه را لگدمال میکند و از بین میبرد؛ کمااینکه دیدیم همین کار را کردند. عکس این هم صادق است؛ «و انّ سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه»؛ اما اگر مردم را راضی کردی و رضایت عمومی را به دست آوردی، سَخَط و ناخشنودی گروههای خاص قابل بخشش است؛ یعنی خیلی اهمیتی ندارد و خیلی تأثیری نمیگذارد؛ بنابراین بروید سراغ راضی کردن عموم مردم. «و انّما عماد الدّین و جماع المسلمین و العده للاعداء العامه من الامه»؛ پایهی دین، تودهی مردمند. این جمله را امیرالمؤمنین دارد میگوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسمِ علوی است؛ مورد احترام و تقدیس ماست. «والعده للاعداء»؛ در مقابلِ دشمن، عُده و امکان و استعداد عبارتند از همین عامه. «فلیکن صغوک لهم و میلک معهم»؛ میل و گرایش عمومیات به طرف عامه باشد.
۱۷/۷/۱۳۸۴
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای هیأت دولت
——————————————————————————————————————————–
دیگران صاحبان ثروت را، صاحبان مقام را، اشراف میدانند. اسلام معیارش برای تعیین شریف، معیار دیگری است. هرکه بیشتر در راه خدا مجاهدت میکند، هرکه بیشتر و عمیقتر به مبانی الهی دل میبندد، هرکه صادقانهتر در این راه قدم میگذارد، شرافتش پیش پروردگار بیشتر است.
۱۶/۲/۱۳۸۷
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مردم شهرستان کازرون
——————————————————————————————————————————–
نامها و عنوانها و جایگاهها و کرسیها به انسان تشخص نمیدهد؛ تشخص واقعی و شرف واقعی در معانی دیگری است؛ همچنانی که در روایت داریم که «اشراف امّتی حمله القران و اصحاب اللّیل». اشرافیت در نظامهای مادی معنایی دارد، ولی در نظام اسلامی اشرافیت معنای دیگری دارد. آن کسانی که اصحاباللیلاند ـ کسانی هستند که برای خدا در شب قیام میکنند ـ یا کار دشوار را برای مردم در شب انجام میدهند، یا آن کسانی که حملهالقرآن هستند و با قرآن انس دارند و با نور قرآن و هدایت قرآن حرکت میکنند، «اشراف» اینها هستند. کسانی که پول دارند، ثروت دارند و جایگاه اجتماعی دارند، آنها در منطق و در نظام ارزشی اسلامی «اشراف» محسوب نمیشوند.
۲/۶/۱۳۸۷
دیدار رئیسجمهوری و اعضای هیئت دولت