کنار آتش پسربچه دهسالهای را دیدیم که مشغول آتشبازی بود. بلوکی که کیسههای خون را یکی یکی در آتش میانداخت، پرسید: “مدرسه نمیروی؟ “جواب داد: “بابام میگوید تا صدام کافر... ادامه مطلب
حسين خصلتهاي خاصي داشت. اولا كه 24 ساعته كار ميكرد. مثلا روي اتفاعات ملخخور ميخواستند نفت ببرن؛ حسين قجهاي بشكه 220 ليتري خالي رو به جاي اينكه قاطر ببره، روي دوشش ميگذاشت، ميبرد بالاي... ادامه مطلب