بعد از اين كه آرام شد، كنارم نشست و شروع كرد به دل جويي كردن. -« راضيه! اگر سرت فرياد مي زنم يا حرفي مي گويم كه باعث ناراحتي ات مي شود؛ خواهش مي كنم مرا ببخش! باور كن اصلاً دست خودم نيست. ح... ادامه مطلب
بعد از اين كه آرام شد، كنارم نشست و شروع كرد به دل جويي كردن. -« راضيه! اگر سرت فرياد مي زنم يا حرفي مي گويم كه باعث ناراحتي ات مي شود؛ خواهش مي كنم مرا ببخش! باور كن اصلاً دست خودم نيست. ح... ادامه مطلب