اکثر مجروحهایی که به اورژانس می رسیدند ، از ناحیه سر زخمی شده بودند . از صبح تا شب و از شب تا صبح ، هر چه مجروح بود ؛ از ناحیه سر نیاز به پانسمان داشت ! بیشتر شهدا نیز با اصابت یا ترکش به سر... ادامه مطلب
در عملیات فتح المبین مرتب مسیر خط مقدم تا خط عقبه را طی می کردم و هر بار که به خط مقدم می رفتم و غذا و دیگر ملزومات رزمندگان را می بردم و در بازگشت ؛ مجروح و شهید به عقب گردان می آوردم . از... ادامه مطلب
ستون به هدف آزاد سازی بستان و به فرماندهی حاج حسین خرازی و آقای ردانی پور به راه افتاد . پیام موضع گیری کنید . از ستون به آخر ستون نرسیده بود که انفجارهای پی در پی و رگبار فشنگها ، سراسر منط... ادامه مطلب
کوهستان های بلند در منطقه عملیاتی والفجر 4 ، برای انتقال مجروح از بالا به پایین ، مشکل بزرگی بود . مسئولان در فکربودند که چگونه مجروح باید به پایین منتقل شود ، در صورتی که از هلی کوپتر امکان... ادامه مطلب
بیش از عملیات والفجر 8 ما در یکی از پایگاه های لشکر نجف اشرف در اهواز مستقر بودیم . در میان نیروهای امدادگر شخصی به نام حاج محمود امینی اهل قلعه سفید نجف آباد اصفهان بود که حدود پنجاه سال سن... ادامه مطلب
عملیات با نبرد سنگین دو طرف همچنان ادامه داشت ، پست امداد ما در کنار آبهای هور بر پا گردیده بود ، در آن لحظه مشغول مداوای مجروحین بودم . تعدادی مجروح را به داخل پست امدادی آوردند ، سریعا آما... ادامه مطلب
بیمارستان صحرایی خاتم الانبیاء در منطق عملیاتی خیبر آماده مداوای مجروحین بود . با شروع عملیات خیبر همه در تکاپو و فعالیت بودند ، در این میان پزشک جراحی توجه مرا جلب کرد ، او بدون احساس خستگی... ادامه مطلب
واخر عملیات والفجر 4 ، در بیمارستان شهید رادمنش توفیق خدمت به مجروحین را داشتم . با توجه به کوهستانی بودن منطقه عملیاتی انتقال مجروحین از صحنه درگیری بسیار مشکل بود و امداد گران مجبور بودند... ادامه مطلب
در منطقه عملیاتی والفجر 8 به عنوان بهیار در اورژانس بهداری لشکر امام حسین (ع) انجام وظیفه می کردم . دو سه روزی از عملیات سنگین و نبرد شدید تصرف فاو سپری شده بود . آن شهید بزرگوار دکتر کرباسی... ادامه مطلب
مجروحی که در عقب تویوتا قرار داشت را به پست امداد لشکر امام حسین (ع) آوردند . یکی از پاهایش قطع شده و به پوستی بند بود ، در عین حال روده هایش نیز از شکم بیرون ریخته بود و خودش با دو دست روده... ادامه مطلب
شهید ناصر خود سیانی رزمنده ای که دنیا از خوبیها بود ، شهادمت ، ایمان و صداقت در اعمال او موج می زد . ناصر برادر دوقلویی به نام مسعود داشت که او نیز در جبهه حضور داشت ، به جرات می توان گفت :... ادامه مطلب
در آغاز عملیات والفجر 4 از طرف واحد بهداری به عنوان امداد گر برای پشتیبانی گردانهای عملیاتی و خدمت رسانی فوری به مجرحین ، سریعا به محل درگیری اعزام شدیم ، بر روی تپه های موسوم به تخم مرغی که... ادامه مطلب
ساعت 12 شب بود ، آتش دشمن بسیار سنگین بود . برادر انصار الحسینی راننده های آمبولانسی را برای تخلیه مجروحین آماده کرده بودند . اما او کسی نبود که خود آرام و قرار داشته باشد . سوار یکی از آمبو... ادامه مطلب
ساعت 12 ظهر در بیمارستان صحرایی خاتم الانبیاء مشغول گفتن اذان ظهر بودم و بچه های اورژانس و بهداری هم آماده انجام فریضه نماز می شدند . در بیرون اورژانس یک نماز خانه صحرایی بر پا شده بود ، صفو... ادامه مطلب