همواره رعایت سلسله مراتب نظامی به ویژه در برگزاری جلسات عملیاتی بسیار با اهمیت است و باید با تدابیر ویژه از ورود نیروهای غیر مسئول به جلسات جلوگیری کرد تا اسرار نظامی حفظ شود. جلسه فرماندهی... ادامه مطلب
خاطره اي از شهيد علي اكبر قربان شيرودي سال 1358 بود بحران كردستان شروع شده بود و راديو و تلويزيون سنندج در محاصره نيروهاي ضد انقلاب قرار داشت. باشگاه افسران ژاندارمري هم در وسط شهر قرار داشت... ادامه مطلب
بعد از ظهر يكي از روزهاي گرم بهاري است. با بچهها ميافتيم به جان كوچه پسكوچههاي قم؛ به دنبال يك آدرس. شهيد زنده، طلبه شيميايي عليرضا درستي در سال 1344 در شهر بروجرد متولد شده. در را كه زد... ادامه مطلب
بگذار از یک چوپان برایت بگویم . تعجب نکن از اینکه یک چوپان را به اسارت گرفته باشند ! برای عراقی ها هیچ فرقی نمی کرد اسارت دامدار و زن و پیر و جوان . اگر می توانستند بچه ها را هم به اسارت در... ادامه مطلب
مقدمه اي تلخ! سي سال از آن واقعه ميگذرد و هر سال حداقل يک بار مسيرم را از جادهاي انتخاب ميکنم که در امتداد رفتن از پاوه به مريوان از جاده دالاني و تته عبور کنم. چند سالي است که جاده را آ... ادامه مطلب
*پلی که به نام شهید «سهام» نامگذاری شده بود «سهام» نام پلی بود که در ابتدای راه ورودی شهر در طرف راست قرار داشت. «سهام» دخترکی خردسال بود که هنگام ورود متجاوزان عراقی، از روی پل، به طرف آنها... ادامه مطلب
*سردادن سرود کربلا کربلا تا اهواز در مسیر راه، همگی با هم سرود «کربلا یا کربلا» میخواندیم. از همان لحظه حرکت، با «غلامرضا بستانپور» که قبلاً او را میشناختم، دوست شدم. دلبستگی ما به هم هر ل... ادامه مطلب
کتاب «سفر هفتم» یادداشتهای روزانه شهید «نصرالله ایمانی» است. وقتی صدای شنی تجاوز در گوش خاک ما پیچید و لولههای توپ و تانک، پنجره خانههای ما را نشانه رفت، نصرالله و گروهی از جوانان همشهری... ادامه مطلب
دژبان جلوي دفتر دژباني داشت غرولند ميکرد. او دوست داشت نه تنها نيروهاي تحت امر خودش، بلکه تمامي نيروهاي موجود در پايگاه نزدش آمده، بگويند؛ جناب آقاي دژبان زحمتکش و ديپلمة وظيفه! امروز که آق... ادامه مطلب
در هفته چند نوبت لوبیا می دادند . غذای آن شب نیز لوبیا بود. اما معده عده ای آن غذا را نمی پذیرفت و آنها را دچار اسهال می کرد. من نیز دچار این بیماری شدم. گوشه اسایشگاه پرده نصب شده بود که به... ادامه مطلب
شهید «حسین محمدیانی» فرمانده محور عملیاتی تیپ یکم لشکر 5 نصر، 29 دی ماه 1335 در سبزوار متولد شد؛ حسین از سال 1360 به سپاه ملحق شد و در هشت سال جنگ تحمیلی در عملیاتهای آزادسازی خرمشهر، چزابه... ادامه مطلب
بعد از یک ماه شناسایی و کار روی جبهه ای نزدیک دهلران، موعد مقرر فرا رسید. بالاخره ساعت ها پیاده روی را پشت سر گذاشتیم و در سحرگاه بیستم تیر۶۴، یورش برق آسای خود را شروع کردیم. با شکستن خطوط... ادامه مطلب
شب عید سال شصت و هفت، پرخاطرهترین شب عیدی که تو عمرم دارم. اون شب به همراه گروهی از بچههای «قرارگاه رمضان»، که جنگهای چریکی رو سازماندهی میکرد، برای عملیات راه افتادیم. هدف این جنگهای... ادامه مطلب
نزدیکی های غروب بود که بچه ها از سنگرها بیرون آمده، به ستون از راه های تعیین شده برای عملیات به حرکت درمیآمدند. ساعتها درحرکت بودیم، دربین راه همه با هم شوخی میکردند، میگفتند و میخندی... ادامه مطلب
سردار «جعفر جهروتیزاده» از سرداران نامآشنای دفاع مقدس است؛ او که علاوه بر همرزمی با سرداران بلندآوازه سپاه حضرت رسول (ص)، شهید همت و حاج احمد متوسلیان از جنوب تا غرب را درنوردیده، در چند... ادامه مطلب