روز دوشنبه 31 شهریور سال 59 بود. دانشجویان دانشکدهی افسری پس از سپری کردن تعطیلات تابستانی برای آغاز سال تحصیلی جدید، در دانشگاه اجتماع کرده بودند. مقدمات کار فراهم شده بود و برنامهها طبق... ادامه مطلب
بخشی از خاطرات خواندنی «باقر سیلواری» که در بهار 82 آمده است، در ادامه میخوانیم: *** در تیپ خودمان یک رزمنده همدانی داشتیم به اسم... ادامه مطلب
در چند قدمی شهادت بودند؛ خودشان را آماده میکردند برای رفتن تا بقیه بمانند؛ هر کدام از ۲۳۰ هزار شهید انقلاب و دفاع مقدس سفارشهای زیادی داشتند، آنها از جانشان گذشتند و از ما خواستند تا مطیع... ادامه مطلب
وقتی وارد پادگان شدیم، ما را به صف کردند و بعد هم نشاندند. در حالی که داشتیم نگاهشان میکردیم و منتظر بودیم ببینیم چه میخواهند بر سرمان بیاورند، باز با کابل و چیزهای دیگر افتادند به جان ما... ادامه مطلب
زمستان سرد و سختی بود و مدام برف و باران میبارید. وضعیت عبور و مرور، حالت خاصی داشت. در روز خودرو نمیتوانست عبور کند. از بس گل و لای بود به جای پوتینها که درگل و لای گیر میکردند از چکمه... ادامه مطلب
میانگین سن بچه های اردوگاه هفده تا بیست سال بود، اما همه چهره ها تکیده و شکسته. جوان هفده ساله، گویی پیرمردی است هشتاد ساله. صبح که از آسایشگاه بیرون می زدیم، در حیاط هواخوری کسی حق نداشت پا... ادامه مطلب
سال 37 در حوالی میدان شوش در جنوب تهران کودکی به عرصه گیتی پا نهاد و 25 سال بعد در حالیکه فقط چند روزی از ازدواجش گذشته بود با همسر جوانش وداع کرد و عازم جبهه شد و حنظله وار در جزیره مجنون... ادامه مطلب
متن زیر خاطره ایست منتشر نشده از زبان امیر خلبان عزیز نصیرزاده معاون هماهنگ کننده فعلی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از یکی از عملیاتهای خود در آخرین روزهای جنگ تحمیلی. در این خاطره... ادامه مطلب
هوا کمکم داشت رو به سپیدی میرفت که بلند شدم و اطراف کمین، گشتی زدم. هوا دیگر روشن شده بود. خیالم راحت شد که نگهبانها رفتوآمد نمیکنند. فانوس را برداشتم و به طرف خط اول راه افتادم. از کم... ادامه مطلب
باشگاه خبرنگاران: «غاده چمران» همسر لبنانی شهید چمران، بخشهایی از زندگی مشترك خود با مصطفی چمران را بازگو می كند. این اظهارات تحت عنوان كتاب «نیمه پنهان ماه» به چاپ رسیده است. آنچه میخوانی... ادامه مطلب
کنترل و هدایت عملیاتها در طول دفاع مقدس کار بسیار طاقت فرسایی است که صدمات جسمی و روحی زیادی در پی دارد و خستگی های شدیدی همراه خود داشت. روایت زیر را در این زمینه می خوانیم. *** سه ش... ادامه مطلب
هیچ یک از بچهها حاضر به اسیرشدن نبودند، این را از شرایط سختی که برایمان به وجود آمد، متوجه شدم. صادق ذوالقدر رفت کنار سنگر و چند نارنجک دستی که توی گونی بود آورد بیرون و بین هر چهار نفرمان... ادامه مطلب
سردار مرتضی حاج باقری از رزمندگان دفاع مقدس در بخشی از خاطرات هشت سال جنگ تحمیلی می نویسد: ما در دوران اسارت جزو مفقودین بودیم یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت... ادامه مطلب
با ربوده شدن احمد متوسلیان در لبنان، مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ ۲۷ از جانب فرماندهی کل سپاه، به محمدابراهیم همت واگذار شد. این اتفاق هم زمان بود با اعلام دستور فرمانده کل سپاه؛ مبنی بر بازگشت... ادامه مطلب
مگر می شود کسی نام سردار خیبر را نشنیده باشد. سردار حاج محمدابراهیم همت نه تنها برای اهالی جبهه و جنگ بلکه برای تمامی افرادی که خون ایرانیت و اسلامیت در رگ های آنها جریان دارد چهره ماندگاری... ادامه مطلب