سوم دي ماه روزي بسيار سرد که ذرات يخ توسط باد جابه جا مي شد،گردان139حدود ساعت8:30صبح حرکت از کرمانشاه را آغاز کرد.کماکان مأموريت جلو داري با گروهان يکم بود اما اين بار مأموريت جدي تر و احتما... ادامه مطلب
ذکاوت و هوشیاری رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس در بین نیروهای تا بن دندان مسلح عراق زبانزد خاص و عام بود و باعث ترس و واهمه آنها شده بود. در ابتدای جنگ، عراقی ها تا نزدیکی های اهواز پیش آمده... ادامه مطلب
بگذار از یک چوپان برایت بگویم . تعجب نکن از اینکه یک چوپان را به اسارت گرفته باشند ! برای عراقی ها هیچ فرقی نمی کرد اسارت دامدار و زن و پیر و جوان . اگر می توانستند بچه ها را هم به اسارت در... ادامه مطلب
*نمیدانستم وقتی خمپارهای منفجر میشود، ترکشهایش چه شکلی دارد کمکم فجر صادق دمیده میشد و هر لحظه صدای انفجارها و آژیر توپها زیاد میشد. به همان حالت که بودم نماز خواندم. بعد دعای امام ز... ادامه مطلب
*پلی که به نام شهید «سهام» نامگذاری شده بود «سهام» نام پلی بود که در ابتدای راه ورودی شهر در طرف راست قرار داشت. «سهام» دخترکی خردسال بود که هنگام ورود متجاوزان عراقی، از روی پل، به طرف آنها... ادامه مطلب
سنگ محك اولين عمليات سازماندهي شدة سازمان پيشمرگان مسلمان كرد، پاكسازي شهر كامياران از لوث وجود گروهكهاي ضدانقلاب بود. كامياران براي ضدانقلاب حكم يك منطقة مرزي را داشت، چون شهر كرمانشاه در... ادامه مطلب
*سردادن سرود کربلا کربلا تا اهواز در مسیر راه، همگی با هم سرود «کربلا یا کربلا» میخواندیم. از همان لحظه حرکت، با «غلامرضا بستانپور» که قبلاً او را میشناختم، دوست شدم. دلبستگی ما به هم هر ل... ادامه مطلب
کتاب «سفر هفتم» یادداشتهای روزانه شهید «نصرالله ایمانی» است. وقتی صدای شنی تجاوز در گوش خاک ما پیچید و لولههای توپ و تانک، پنجره خانههای ما را نشانه رفت، نصرالله و گروهی از جوانان همشهری... ادامه مطلب
دژبان جلوي دفتر دژباني داشت غرولند ميکرد. او دوست داشت نه تنها نيروهاي تحت امر خودش، بلکه تمامي نيروهاي موجود در پايگاه نزدش آمده، بگويند؛ جناب آقاي دژبان زحمتکش و ديپلمة وظيفه! امروز که آق... ادامه مطلب
در هفته چند نوبت لوبیا می دادند . غذای آن شب نیز لوبیا بود. اما معده عده ای آن غذا را نمی پذیرفت و آنها را دچار اسهال می کرد. من نیز دچار این بیماری شدم. گوشه اسایشگاه پرده نصب شده بود که به... ادامه مطلب
شهید «حسین محمدیانی» فرمانده محور عملیاتی تیپ یکم لشکر 5 نصر، 29 دی ماه 1335 در سبزوار متولد شد؛ حسین از سال 1360 به سپاه ملحق شد و در هشت سال جنگ تحمیلی در عملیاتهای آزادسازی خرمشهر، چزابه... ادامه مطلب
بعد از یک ماه شناسایی و کار روی جبهه ای نزدیک دهلران، موعد مقرر فرا رسید. بالاخره ساعت ها پیاده روی را پشت سر گذاشتیم و در سحرگاه بیستم تیر۶۴، یورش برق آسای خود را شروع کردیم. با شکستن خطوط... ادامه مطلب
ايرج خسروی در سال 1338 در خانواده اي نسبتا” فقير در شهرستان برجرد چشم به جهان گشود وي پنجمين فرزند اين خانواده بود و صورت نوراني اين نوزاد شادي وشوق فراواني در فضاي خانواده ايجاد نمود... ادامه مطلب
شب عید سال شصت و هفت، پرخاطرهترین شب عیدی که تو عمرم دارم. اون شب به همراه گروهی از بچههای «قرارگاه رمضان»، که جنگهای چریکی رو سازماندهی میکرد، برای عملیات راه افتادیم. هدف این جنگهای... ادامه مطلب
نزدیکی های غروب بود که بچه ها از سنگرها بیرون آمده، به ستون از راه های تعیین شده برای عملیات به حرکت درمیآمدند. ساعتها درحرکت بودیم، دربین راه همه با هم شوخی میکردند، میگفتند و میخندی... ادامه مطلب