چهارم تیرماه ۱۳۶۷ / هوای جزیره گرم و شرجی بود. عرق از سر و رویم می ریخت . آرام از پله های قرارگاه پایین رفتم. پس از سلام و احوالپرسی با بچه ها، وارد سنگر علی هاشمی شدم . دیدم عده ای از بچه... ادامه مطلب
اسمشان را گذاشته بودند “اسیر” ولی بیشتر از اینکه اسیر باشند آزادگانی بودند در قفسهای آهنین ظلم و ستم بعثیها. اسارت همچون نقطه پروازی بود برای پر کشیدن از زمین، برای رسیدن به خد... ادامه مطلب