داشتن مهر هم ممنوع شد. يك عده از بچه ها از قبل با خودشان مهر داشتند، اما اكثريت مهر نداشتند. براي همين مجبور شديم از سنگ استفاده كنيم. روز كه مي رفتيم هواخوري، مي گشتيم و سنگ هايي كه براي مه... ادامه مطلب
درست يادم است 12شب بود؛ 29/12/68. داشتم با خداي خود راز و نياز مي كردم كه خوابم برد. در خواب سيدي را ديدم كه شال سبزي بر گردن داشت. اوازراجع به آزاديمان پرسيد. گفت:9ماه ديگر آزاد خواهيد شد.... ادامه مطلب
هر کسی که مراجعه می کرد یک چک می کشید و بخشی از حقوقش را به او می بخشید.یک بار آخر ماه بود به یکی از بچه ها که پیشش کار می کرد گفت برو ببین توی حساب چقدر پول مانده است ، آمد و گفت حاج آقا 40... ادامه مطلب
اشاره : سردار حاج احمد كاظمي مي گفت : سرباز و يا يك پاسدار جديد وقتي كه مي خواهد برود پيش فرمانده لشكر ما فرمانده تيپ ما ما قدم هايي كه برمي دارد بايد احساس كند كه دارد مي رود پيش شهيد همه م... ادامه مطلب
مقدمه راستش قبل از هر چيز لازم مي دانم بدون رو در بايستي اعلام كنم ، اساساً من يكي در اين مملكت عددي نبودم كه حضور يا عدم حضورم در جبهه هاي نبرد با متجاوزين بعثي عراق ، تأثيري گذاشته و نتيجه... ادامه مطلب
علي شمخاني فرمانده جوان سپاه پاسداران خوزستان، شايد طعم جنگ را زودتر از فرماندهان ديگر چشيده است. خودش ميگويد، از اوايل جنگ به سپاه خوزستان به غير از لباس سبز هيچ تجهيزاتي نميدادند اما ا... ادامه مطلب