در عمليات والفجر 10 که هواپيماهاي عراقي شهر حلبچه را بمباران شيميايي کردند ، مردم شهر در کوه و دشت آواره شده بودند و پناه و پناهگاهي مي جستند .نيروهاي امداد سخت مشغول انتقال مجروحين شيميايي... ادامه مطلب
همه مات و مبهوت به ماشین نگاه می کنیم ، جسد راننده و کمک راننده بدون سر جلوی ماشین قرار دارد و جای خمپاره که مستقیما به کاپوت ماشین اصابت کرده بود نمایان است . آمبولانس به راه می افتد و بچه... ادامه مطلب
از آخرین پیچ پنهان کوهستان که گذشتیم ، غرش تیربار عراقی شروع شد. تا یک منور پرتاب کنیم و گرای تیربار به دست آرپی جی زن بیاید و شلیک کند سه چهار دقیقه طول کشید. با اولین شلیک آرپی جی، تیربار... ادامه مطلب
کانال تدافعی جاده فلم – ام القصر برای ما محل امنی بود تا به حراست از خط بپردازیم . در بیم ما امداد گر دلاوری بود به نام بهرام توکلی . که در آن وضع خطرناک و حساس به اندازه چند پزشک مار آیی دا... ادامه مطلب
همه امداد گران ، پزشکیاران و نیروهای موتوری که قرار بود وارد عملیات شوندذ ، به سنگری نزدیک خط آمدند تا ساعاتی را استراحت کنند . و به منطقه اعزام شوند . هوای بیرون سنگر سرد بود ، در سنگر را ا... ادامه مطلب
یکی از مجروحان عملیات فتح المبین ، گلویش پر از خون و کف شده بود و تا مرحله خفه شدن فاصله چندانی نداشت. در آن منطقه خوف و خطر دستگاه مکنده همراهمان نبود و اگر هم بود ، بدون برق یا باطری کاری... ادامه مطلب
به عیادت مجروحان عملیات والفجر 4 رفتم . در میان مجروحان ، مجروحی را دیدم که صورتش به طور کامل پانسمان شده بود . نحوه تنفس او کنجکاویم را بر انگیخت ! پس از دقیق شدن در قضیه ، متوجه شدم که در... ادامه مطلب
از این که در سخت ترین و حساس ترین شب عملیات کربلای 5 ، قرار است با گردان امام سجاد وارد عمل شویم، خوشحالیم. احمدرضا از جا می پرد و به مسئول دسته می گوید : محمدجان قربان تو که ابن خبر را آور... ادامه مطلب
صدای عطرآگین اذان مغرب ، از بلند گوی سنگر تبلیغات در فضا پیچیده است و نیروها یکی پس از دیگری پای تانکر آب می روند و وضو می گیرند . گه گاهی صدای سوت خمپاره و بعد اصابت آن به زمین ، سکوت قبل... ادامه مطلب
مجروحی را وارد اورژانس می کنند که خونی در بدن او نمانده است ، باید هر چه سریعتر به بدن مجروح خون تزریق شود . نفر اول با سوزن کیسه خون به جان مجروح افتاده ولی دریغ از یک رگ ! نفر بعدی این کار... ادامه مطلب
از کرمانشاه با او آشنا شدم . پزشکی فعال و پر تحرک بود که در کرمانشاه تعداد زیادی از مجروحان را مداوا می کرد . تاکنون پزشکی را ندیده بودم که همپای رزمندگان در عملیات شرکت کند . به او گفتم : آ... ادامه مطلب
در یکی از جلسات فرماندهی لشکر امام حسین (ع)، حاج حسین خزاری نقل می کرد که در عملیات خیبر به شدت مجروح شدم، طوری که فکر می کردم حتما شهید خواهم شد. در آن هنگان ندایی به گوشم رسید که سوال می... ادامه مطلب
از غروب آفتاب که پیاده ایستگاه حسینیه را ترک کردیم تا حالا که نزدیک دژ مرزی خرمشهر هستیم؛ دیگر نایی برای کسی نمانده است. گرمی هوا، مسیر طولانی و بار زیاد از یک طرف، گشتی های عراقی و التهاب ش... ادامه مطلب
آخرین دقایقی است که عراق در فاو استقامت می کند، حمل و نقل و پانسمان مجروحان به خوبی انجام می گیرد و علیرضا شمس مسئول محور بهداری ، با آقای رحیمی هماهنگی خط را بر عهده دارند و وقتی با موتور ب... ادامه مطلب