نفر اول که شروع به استفراغ کرد ، پانزده نفر دیگر گفتند : تو شیمیایی شده ای نمی توانی در عملیات شرکت کنی ! بیچاره نفر اول از غصه در حال دق کردن بود ، چند ماه آموزش و انتظار برای امشب که عملیا... ادامه مطلب
در مرحله اول عملیات کربلای 5 ، پس از چند روز تلاش پیگیر و طاقت فرسا در زیر آتش شدید دشمن بعثی ، تصمیم گرفتم به اورژانس بر گردم و در بین راه صدای خفیف و گذرایی را از فاصله بسیار نزدیک شنیدم و... ادامه مطلب
وقتی به هوش آمد ، همه جراحان بیمارستان صحرایی عملیات بدر ، بالای سرش ایستاده و خیره خیره نگاهش می کردند . سوال کرد : چه اتفاقی افتاده ” گفتند : دیگر می خواستی چه بشود ! گفت مگر چی شده... ادامه مطلب
پیش از عملیات والفجر مقدماتی ، طی ابلاغی از طرف مسئول بهداری قرار شد که از امداد گر ها ، دو دسته ویژه عملیاتی انتخاب گردد . این انتخاب کار بسیار مشکل و پر درد سری است .همه امداد گرها آماده ع... ادامه مطلب
برای بررسی نهایی علائم حیاتی ، اجساد شهدا را به اورژانس می آورند . ناگاه چشمم به جسدی می افتد که دو پایش از بالای ران قطع شده و به نظر مشکوک می آید . سریع او را به اورژانس منتقل می کنیم ، س... ادامه مطلب
اکثر مجروحهایی که به اورژانس می رسیدند ، از ناحیه سر زخمی شده بودند . از صبح تا شب و از شب تا صبح ، هر چه مجروح بود ؛ از ناحیه سر نیاز به پانسمان داشت ! بیشتر شهدا نیز با اصابت یا ترکش به سر... ادامه مطلب
در عملیات فتح المبین مرتب مسیر خط مقدم تا خط عقبه را طی می کردم و هر بار که به خط مقدم می رفتم و غذا و دیگر ملزومات رزمندگان را می بردم و در بازگشت ؛ مجروح و شهید به عقب گردان می آوردم . از... ادامه مطلب
ستون به هدف آزاد سازی بستان و به فرماندهی حاج حسین خرازی و آقای ردانی پور به راه افتاد . پیام موضع گیری کنید . از ستون به آخر ستون نرسیده بود که انفجارهای پی در پی و رگبار فشنگها ، سراسر منط... ادامه مطلب
کوهستان های بلند در منطقه عملیاتی والفجر 4 ، برای انتقال مجروح از بالا به پایین ، مشکل بزرگی بود . مسئولان در فکربودند که چگونه مجروح باید به پایین منتقل شود ، در صورتی که از هلی کوپتر امکان... ادامه مطلب
بیش از عملیات والفجر 8 ما در یکی از پایگاه های لشکر نجف اشرف در اهواز مستقر بودیم . در میان نیروهای امدادگر شخصی به نام حاج محمود امینی اهل قلعه سفید نجف آباد اصفهان بود که حدود پنجاه سال سن... ادامه مطلب
عملیات با نبرد سنگین دو طرف همچنان ادامه داشت ، پست امداد ما در کنار آبهای هور بر پا گردیده بود ، در آن لحظه مشغول مداوای مجروحین بودم . تعدادی مجروح را به داخل پست امدادی آوردند ، سریعا آما... ادامه مطلب
بیمارستان صحرایی خاتم الانبیاء در منطق عملیاتی خیبر آماده مداوای مجروحین بود . با شروع عملیات خیبر همه در تکاپو و فعالیت بودند ، در این میان پزشک جراحی توجه مرا جلب کرد ، او بدون احساس خستگی... ادامه مطلب
واخر عملیات والفجر 4 ، در بیمارستان شهید رادمنش توفیق خدمت به مجروحین را داشتم . با توجه به کوهستانی بودن منطقه عملیاتی انتقال مجروحین از صحنه درگیری بسیار مشکل بود و امداد گران مجبور بودند... ادامه مطلب
در منطقه عملیاتی والفجر 8 به عنوان بهیار در اورژانس بهداری لشکر امام حسین (ع) انجام وظیفه می کردم . دو سه روزی از عملیات سنگین و نبرد شدید تصرف فاو سپری شده بود . آن شهید بزرگوار دکتر کرباسی... ادامه مطلب