متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1368/5/5
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
درخدمت جوانان و خواهران و برادران انجمنهاي اسلامي دبيرستانها هستيم. بحث ما بحثي است كه از يك طرف آن غدير است و طرف ديگر آن انتخابات است. رهبري در غدير و انتخابات، موضوع بحث ماست. در جلسهي قبل پيرامون غدير خم و اهميت مسئلهي رهبري صحبت كرديم و اهميت رهبري بدان اندازه است كه امام رضا ميفرمايد: اگر رهبر نباشد نظام سقوط ميكند. «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ»(كافى، ج1، ص198) يعني امامت نظام مسلمين است.
رهبري آن قدر مهم است كه خدا به پيامبرش فرمود: اگر رهبر جديد را تعيين نكني، زحمتهايي كه كشيدي، هدرخواهد رفت. درحالي كه خدا زحمتها را هدر نميدهد «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَكُمْ»(بقره/143) خدا ايمان را ضايع نميكند. اگر رهبري نباشد، مردم به راه كج ميروند. «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ»(توبه/115) خدا مردمي را كه هدايت كرده است، كج نخواهد كرد. البته خودشان ممكن است كج شوند. ولي خدا آنها را كج نميكند. يعني اگر ماشين را وسط جاده برد، براي او جاده را با چراغ روشن نگاه ميدارد.
هيچ قانوني را خداوند در قرآن نياورده است، كه اگر انجام ندهي تمامي زحماتت نابود است، اما درمورد امامت و رهبري جديد به پيامبر گفته است كه اگر امامت و رهبري جديد معين نشود تمامي زحماتت نابود است «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(مائده/67) حديثي داريم: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»(كافى، ج2، ص18) بناي اسلام بر چند پايه است و يكي از آن پايهها امامت است و در احاديث ديگري داريم كه اين پايه از بقيهي پايهها مهمتر است. رهبري به قدري مهم است كه در حديث داريم: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»(الصراط المستقيم، ج2، ص277) هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد و بين او و رهبري ميانهاي نباشد، يعني اصول دين او، خوراك، پوشاك، مسكن است و كاري به نظام سياسي و رهبري حق و باطل ندارد. اگر كسي اين گونه بميرد، «مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» مثل اين است كه در زمان جاهليت مرده است. چون اگر انسان از چشم يا عقل خود استفاده نكند، گويي اصلاً چشم و عقل ندارد. زمان جاهليت هم دين نبود ولي حالا هم كه اسلام آمد، اگر كسي رهبر اسلام را نشناسد «مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» به مرگ جاهلي از دنيا رفته است «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(أمالى صدوق، ص235) ولايت علي(ع) دژ و قلعهي خداوند است و كسي كه در اين قلعه باشد در امان است. يعني هر كس رهبري معصوم و جانشينان او را بپذيرد بيمه ميشود. و در امان خواهد بود مثل بچهاي كه دستش را در دست پدر ميگذارد و از گزند و آسيب جوانان سوء، در امان خواهد بود.
اگر دست امت هم در دست امام بود، ابر قدرتهاي دنيا نميتوانند آسيبي به آنها برسانند. چون ميگويند اينها با امام هستند و نميشود با اينها كاري كرد.
و باز هم چنين حديثي داريم كه: «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(كشفالغمة، ج2، ص308) يعني توحيد هم قلعهي محكم است، پس پيداست كه توحيد و رهبري حق، خاصيت يكساني دارند و نتيجهي واحدي دارند و مثل قرص و آمپولي كه هر دو يك خاصيت دارند، اين دو هم نتيجهي واحدي را به ارمغان ميآوردند.
داريم كه امامت عهد خداوند است و حضرت ابراهيم وقتي پيامبر شد و به مقام امامت و رهبري رسيد از خداوند خواست تا اين امامت را به ذريه و نسل او هم در طول تاريخ بدهد كه خدا در جواب گفت: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»(بقره/124) و اين مورد به اين مطلب اشاره دارد كه: امامت، عهد خداوند است.
دختران و پسران ما كه فريب منافقين را خوردند، به اين دليل بود كه با يك عالم عميق رابطهي علمي نداشتند. چون اگر از همان ابتدا كه حرفي را ميشنيدند، تحقيق و بررسي ميكردند و نزد عالمي بازگو ميكردند، گرفتار منافقين نميشدند. مثل بچهاي كه دست خود را از دست پدررها ميكند و گرفتار اراذل محله ميشود.
پيامبر كمتر خطبهي يك ساعته داشته است. چون خطبهي نماز جمعهي پيامبر بيش از يك ربع طول نميكشيد، ولي رهبري به قدري مهم است كه پيامبر 4 ساعت زير آفتاب سوزان سخنراني ميكند و اهميت رهبري به اندازهاي است كه پيامبر تهديد ميشود، كه اگر رهبري را تعيين نكني، تمام زحماتت هدر خواهد رفت. حال ميخواهيم به سراغ مسئلهي انتخابات برويم كه آيا مسئلهاي سياسي است و يا ديني؟
شركت در انتخابات:
من شب قبل مقداري بررسي كردم و ديدم شركت درانتخابات از 12 مسير آب ميخورد. تازه اينها چيزهايي است كه من بلد هستم و ممكن است بيشتر باشد.
1 – « وامرهم شوري بينهم»(شورى/38)؛ قرآن در سوره شوري ميفرمايد که از مشخصات مؤمنين اين است كه در كارهاي خود مشورت ميكنند. پس براي اين كه چه كسي رئيس جمهور شود، بايد از مردم نظر خواهي كرد. و اگر كسي در انتخابات شركت نكند، يعني به اين دستور قرآن عمل نكرده است. كسي كه نماز ميخواند ولي در انتخابات شركت نميكند، مسلمان ناقصي است. خداوند در سورهي شوري ميفرمايد: مؤمن كسي است كه «وَ الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ»(شورى/37) يعني گناه بزرگ و كبيره انجام ندهد. «وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ» و اگر غيض كرد فرو برد. «وَ الَّذينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»(شورى/38) تا خدا با او كاري داشت، استجابت و فرمانبرداري كند. «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» نماز را بر پا دارد، كارهايشان را با مشورت انجام دهند، هر چه دارند به ديگران هم بدهند و با ديگران بخورند. پس مؤمن فقط كسي نيست كه نماز ميخواند.
2 – «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»(فتح/29)؛ چون هر چه آمار شركت كنندگان در انتخابات بيشتر باشد، كفار بيشتر ناراحت ميشوند و دشمن روي اين كه چند ميليون نفر در تشييع جنازهي امام شركت داشتند، حساب ميكند. و شايد اگر يك يا دو ميليون شركت داشتند دشمن از همه طرف حمله ميكرد. نمايش مردم و آرايش خوب توسط خبرگان باعث جابجايي سريع و در نتيجه ناراحتي بسيار كفار شد. قرآن به كفار ميگويد: «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ»(آل عمران/119) يعني از غيظ برويد بميريد. و اين جوابي بود كه خدا به پيامبر فرمود، تا به كفاري كه نزد او ميآمدند، بگويد.
ما هم به كوري چشم كفار و دشمن اگر زمان امام، 15 يا 17 ميليون رأي ميدادند، الآن همه رأي ميدهند. پس شركت در انتخابات فرمان خداست. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»(نساء/58) به اميد روزي كه دخترها و پسرهاي ما اين آيههاي كليدي را به خوبي بلد باشند. همانا خدا امر كرده است كه امانت را به اهلش بدهيد. و چه امانتي مهمتر از پست و مسئوليت، مثل وزير و وكيل و امام جماعت و جمعه و. . . است؟ پس كنار كشيدن حرام است و انتخابات سپردن مسئوليت به اهل آن است.
3- «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ»(مائده/3)؛ ما براي يأس كفار 3 كار داريم. (مكتب غني + رهبر لايق + بيعت مردم، كه مساوي است با يأس كفار) همان طور كه در غدير خم بعد از تعيين حضرت علي(ع) آيه نازل شد كه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا» يعني بايد طوري باشد كه كفار به اين نتيجه برسند كه مسلمانان شكست ناپذيرند.
معناي عزيز هم همين است. قرآن ميفرمايد: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ»(منافقون/8) مؤمن عزيز است، يعني چيزي در آن نفوذ نميكند. چون عربها به زميني كه چيزي در آن فرو نميرود ميگويند: «ارض عزاز» يعني هر چه كلنگ بزني فرو نميبرد. يا اگر دست چرب شده باشد و در نتيجه آب را پس بزند، ميگويند اين دست عزيز شده است. يعني مؤمن اين گونه است كه رحلت امام او را ميسوزاند، اما شكست نميخورد. داغ ميبيند ولي شكست نميخورند.
پس بايد مواظب باشيم كه چه چيزي در ما نفوذ ميكند؟ چيزهايي از قبيل: عكس، فيلم، نمايش، رفيق، ازدواج، و هرچيزي كه در شما نفوذ كند وشما را از اعتقاداتت دور كند معلوم ميشود که شما عزيز نيستي!
به پيامبر پيشنهادهاي فراواني شد ولي ايشان فرمود: اگر خورشيد را به دست راست و ماه را به دست چپ من بدهيد، دست از كار خود نخواهم كشيد. يا علي(ع) فرمود: اگر كرهي زمين را به من بدهند تا پوست جو را از دهان مورچه بگيرم، اين كار را نخواهم كرد و اين معناي نفوذ ناپذيري است.
انتخابات، اهتمام به امور مسلمين است، چون حديث داريم: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»(كافى، ج2، ص163) يعني كسي كه صبح از خواب بيدار شود و اهتمام به امور مسلمانها نداشته باشد، مسلمان نيست. پس فكر هر مسلماني بايد حل مشكلات مسلمانان باشد و شغل بايد كليدي باشد، نه مثل بادكنك فروشي يا سيگار فروشي. برخي هستند كه ساعتها براي درآوردن خرجي خود كار ميكنند و بقيهي وقتشان را هم در خانه مينشينند. پس دو ساعت آن هم براي امور مسلمين نيست و بهتر است اين آدم در خانه بنشيند.
دخترها و پسرهايي كه وضع پدرشان خوب است و احتياج ندارند، به جاي اين كه در خانه بنشيند، چند تا از اين دانش آموزان تجديدي را جمع كنند و به آنها كمك كنند يا گلدوزي و خياطي ياد بدهند يا به پسرها نجاري و مكانيكي ياد بدهند و به هر حال يك كاري براي امور مسلمين انجام بدهند. چون كسي كه هيچ كاره باشد و به فكر خدمت به مسلمانان نباشد، مسلمان نيست. انتخاب رئيس جمهور هم از امور مسلمين است و بايد نسبت به آن اهتمام داشت. پس بايد در انتخابات شركت كرد.
مسئوليت دادن:
شركت در انتخابات مسئوليت دادن است. اميرالمؤمنين 25 سال در خانه نشست، بعد از 25 سال مردم آمدند با علي(ع) بيعت كنند و گفتند: تو امام باش. امام فرمود: « لو لا حضور الحاضر» يعني چون الآن شما آمديد، من مسئول هستم ولي تا زماني كه نيامده بوديد من مسئول نبودم. مثل اين كه تا وقتي نشنيده بوديد كه فلاني فقير است، مسئول نيستيد. ولي همين كه فهميديد مسئول هستيد.
يكي از آشنايان ما تابستان مسافرتي كرد، بعد گفت: ما همسايهاي داريم كه براي امرار معاش خودش و بچه هايش قالي بافي ميكنند و كولر و پنكه ندارند و در گرما عرق ميريزند ولي من كولر و پنكه دارم و خمس و زكات خود را هم دادهام، حال واجب است به او كمك كنم؟ و وقتي ميروم به مسافرت و تابستان نيستم، پنكه و كولر خود را به او بدهم؟ بله، كه واجب است. اصلاً چطور ميتواند خيال چنين آدمي با داشتن چنين همسايهاي راحت باشد؟
حديث داريم كسي كه اتاقي دارد و ميتواند به يك مسلمان بدهد و نميدهد، خدا به فرشتهها ميگويد: او يك اتاق به يك مسلمان نداد، پس چطور توقع دارد من به او بهشت بدهم؟ و به عزت و جلال خود قسم ميخورد كه بهشت را بر او حرام كند و به كسي كه دارد و نميدهد، خدا هم به او نميدهد. خوب، اگر استخر داري، بگذار بچههاي ديگر هم بيايند و شنا ياد بگيرند. امام صادق(ع) وقتي كه ميوهها ميرسيد، ديوار را سوراخ ميكرد تا بيايند، بخورند و بروند. خدا بخواهد بدهد، ميدهد. صبح كه بيدار شديد هركسي بايد كاري بكند و اين كارهاي جزئي در امور كلي بسيار مهم است.
وقتي شما گيلاس ميخريد و ميگوييد: چرا اين قدر گران است؟ به اين دليل است كه كارگر 300 تومان ميگيرد تا آنها را بچيند. يا آن ميوهها چرا حرام ميشود؟ چون به صرفه نيست كه كارگر جمع كند و درصندوق بريزد.
بچه مدرسه ايها و انجمنهاي اسلامي اين كارهايي كه مثل تهيه مجله ميكنند، خوب است، ولي چقدر بهتر ميشود كه بگويند فلان انجمن اسلامي مدرسه، اين كوچه را از بي سوادي پاك سازي كرد و كوچههاي اطراف مدرسه را از بي سواد پاك ميكند. يا ميوههاي منطقه را در صندوق كردند و يا در دو محصول كمك كردند. و در اين خدمت نشاط وجود دارد. نه اين كه اگر روزي كاري نداشتيد، از بي كاري خوشحال بشويد. روزي كه كاري نداشته باشيم روزي است كه مسلمان نيستيم. مگر ميشود روزي كار نداشته باشيم؟ بايد فكر كنيم كه نكند من مسلمان باشم و در فلان كشور، مردم گاوپرست باشند و خدا در روز قيامت بگويد تو چرا در ايران ماندي؟ چون ميتوانستي زبان آن كشور را ياد بگيري و مردم آن كشور را به اسلام هدايت كني.
بي دليل دل خودتان را به اين كه صبحها بگوييد «صبّحكم الله» و عصرها بگوييد «مسّيكم الله» خوش كردهايد و اينها بازي درآوردن است و شايد كل اينها بازي باشد.
اميرالمؤمنين فرمود حال كه پيرامون خانهي من جمع شدهايد من مسئول شدهام. «و لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ»(نهجالبلاغه، خطبه3) ناصر يعني ياري كننده، حال كه شما جمع شدهايد و ميگوييد ما همه سرباز تو هستيم، همان كه شما نصرت ميكنيد، حجت بر من تمام شده است و نميتوانم در خانه بنشينم. مردم به علي مسئوليت ميدهند و او را از خانه بيرون ميآورند. شركت در انتخابات مصداق اين آيه است «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ»(آل عمران/172) كساني كه خدا و رسول را استجابت ميكنند بعد از اين كه. . .
بگذاريد قصهاش را برايتان بگويم:
در جنگ احد عدهاي زخمي شدند و مسلمانان شكست خوردند و دندان پيامبر شكست و لب مبارك ايشان پاره شد و اعلام كردند كه پيامبر شهيد شده است و كفار پيروز شده بودند. كفار با خودشان گفتند: ما كه مسلمانان را شكست داديم، حملهاي ديگر هم بكنيم تا كلاً خلاص شويم و اسلام خاموش بشود. پيلامبر فرمود: اي مسلمانان با اين كه بدن هايتان زخمي است ولي باز به جبهه برويد. قرآن ميفرمايد: دوباره براي جبهه لباس پوشيدند و قرآن ميفرمايد: آفرين بر اينها «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ» يعني آفرين بر اينهايي كه با اين كه زخمي بودند و مجروح از جراحت شمشير، دعوت خدا و رسول را اجابت كردند.
خانوادهي اسير! با اين كه اسير و مفقود و شهيد دادهاي و گراني و تورم و موشك است، باز هم در انتخابات شركت كنيد. چنان كه امتي با اين كه اين همه زجر كشيد با جمعيت ميليوني در تشييع جنازهي امام شركت كرد و باز هم علي رغم تمام مشكلات و فشارها، براي كوري چشم دشمنان و براي رضاي روح امام رأي ميدهد. مثل امت رسول الله كه علي رغم مشكلات و با اين كه شهيد و اسير و مفقود داده بودند، به محض اين كه رسول الله فرمود: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بر ميخيزند و درود بر اينها و خدا از اينها تعريف ميكند.
اما انتخابات ايران چند امتياز دارد كه ما ميخواهيم آن را بگوييم:
1 – انتفاعي نيست؛ چون بسياري از انتخابات انتفاعي است. يهوديان و صهيونيستها به رئيس جمهور آيندهي امريكا قبل از انتخابات ميگويند: اگر آمدي فلان چيز را گران ميكني و فلان چيز را آزاد ميكني و. . . يعني اول شير را در پستان تقسيم ميكنند، سپس ميدوشند و از قبل قرارهايشان را ميگذارند. ولي در ايران چنين نيست و انتفاعي نيست. گاهي انسان ميداند که اگر فلاني رئيس جمهور شود، به درد ما نميخورد. ولي براي رضاي خدا ميآيد.
2 – انتقامي نيست؛ يعني به يكي رأي بدهي تا از ديگري رأي كم شود و از بغض آقاي(الف) به(ب) رأي ميدهي. ولي درايران اينگونه نيست.
3 – عاطفي نيست؛ انتخابات ايران عاطفي نيست كه براي فلاني بي كار است و به جايي برسد. از سر دل سوزي به او رأي بدهيم. مثل اين كه به ما زنگ ميزنند و ميگويند فلاني عيال وار است و بي كار، دست او را در نهضت بند كنيد. گويي نهضت سواد آموزي، كميتهي امداد است. ما ميخواهيم مردم را با سواد كنيم. گاهي ترحم است و به خاطر دل رحمي چون فلاني پيرمرد و سيد و فقير است. پس دل رحمي نيست و گاهي حتي كسي را خيلي دوست دارند، ولي ايشان به درد فلان كار نميخورد و مثلاً امام جمعه که تعيين ميكنند بايد ببينند او ميتواند از عهدهي اين كار برآيد يا خير و كار به اين كه فقير، عالم، ملا يا وارفته است ندارند. پس عاطفي نيست.
4 – تقليدي نيست؛ يعني گاهي پدر به يك نفر رأي ميدهد و پسر به ديگري يا دو شريك و يا كارگر و كارفرما همين طور است و تقليدي نيست.
5 – تعصبي نيست؛ يعني اين طور نيست كه تركها به ترك و شيرازيها به شيرازي رأي بدهند و همهي اينها بت است و ما اين بتها راشكستهايم. بت پول، عقده، عواطف، نياكان، تعصب، و. . . و انتخابات ما خالص و ناب است. و درانتخابات ما حق مهم است و هدف ما رسيدن به حق است و زنجيرها را يك به يك پاره ميكنيم.
6 – انتخابات ايران تهديدي نيست؛ يعني اين طوري نيست كه بگويند اگر در انتخابات شركت نكنيد از اداره يا كارخانه، يا ارتش بيرون ميكنند.
7 – انتخابات ايران تحميلي نيست؛ ابرقدرتها و خواست شوروي و آمريكا و. . . تأثير و اهميتي ندارد.
8 – انتخابات ايران حزبي نيست؛ در ايران حزب وجود ندارد و انتخابات ايران آزادانه و عاشقانه است.
خدا ميداند كه خوب كشوري داريم و از كشور ما با شرافتتر وجود ندارد. زن ما و پسران ما و دختران ما، همه شريف ترين هستند. رهبري، نظام، دين، رسول و امت ما همه بهترينها هستند و فقط عيب درخود ما است كه فلاني دروغ گفت يا حقه زد يا رشوه گرفت و گرنه كليات يعني نظام و بافت و اصول و فروع دين ما همه دست اوست.
يكي مسائل اخلاقي است، مثل اين كه يك زني بدحجاب است يا او نميخواهد درس بخواند و تجديد ميشود. يا فلاني بد درس ميدهد و ديگري حوصلهي كار كردن ندارد. ديگري به ديگري وام يا عاريه نميدهد. و ما بايد محبتهاي درون گروهيمان بيشتر بشود و گر نه نظام عالي است.
خدايا، فردا ميخواهيم به اولين وصيت امام عمل كنيم. امام در وصيتش نوشته است و يكي از جملات آن اين است كه دست از اين انقلاب برنداريد و ما اين را ميدانيم كه اگر فردا در انتخابات شركت كنيم، امام ميگويد: دستتان درد نكند و ما فردا امام را اولاً از خود راضي ميكنيم و دوم دشمن را روسياه خواهيم كرد و سوم، از راه دور پيرمرد وپيرزن با الاغ پاي صندوق ميآيند و آنها را خواهيم آورد و ان شاءالله انتخابات آرامي خواهيم داشت.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»