هدفدار بودن زندگی در بینشالهی در بیان مقام معظم رهبری
اینجا اصلاً هدفدار شدن زندگی یك از نتایج این بینش است و تلاشگر بودن در زندگی هم یك نتیجهی دیگر است. یعنی انسان معتقد به بینش الهی آنوقتی كه احساسات بر او غلبه نكرده، و آنوقتی كه هیچ نیازی هم ندارد، و آنوقتی كه تسلیم هیچ عادتی هم نیست، در آن لحظه هم باز تلاش میكند…
یعنی اگر مثلاً یك مسئولیتی را در جمهوری اسلامی به شما سپردند، اعم از مسئولیت كوچك یا بزرگ و هیچكس هم مراقب شما نیست، و هیچ هم اسیر احساسات نیستند، آیا با خودتان فكر میكنید من نیم ساعت دیگر هم برای این موضوع كار بكنم یا نه؟ اینجا آنجایی است كه بینشالهی خودش را نشان میدهد. اگر دارای بینشالهی باشید، یعنی معتقد به غیب و معتقد به خدا و معتقد به فرشتگانی كه بر شما ناظر هستند و معتقد به جایگاهی كه از شما با كمال بصیرت، كوچك یا بزرگ كار شما را سئوال میكنند و به آنها پاداش میدهند، اگر معتقد به این باشید میگوئید: چه ببینند و چه نبینند، جه بدانند و چه نادنند، شما در عین خستگی و در عین تنهائی و در عین بیخبری دیگران از شما، صرفاً به همان علت كه میدانید خدا شاهد و ناظر است كارتان را ادامه میدهید. یعنی برای كاركردن انگیزه دارید، چون خدا هست و چون او میبیند. در روز عاشورا كه امام حسین(ع) در غربت محض بود، نه غربت در آن بیابان، بلكه غربت در دنیای آنروز كه هیچكس از آن كسانی كه سرشان به تنشان میارزید كار امام حسین(ع) را قبول نداشتند و قبول هم نمیكردند یا از روی یك منطق غلط، یا از روی راحت طلبیها و تنپروریها، كه اگر میخواستیم با چشم مادی نگاه كنیم این خون هدر شده بود، در چنین صحنهای یك حادثهای اتفاق میافتد و آن كشته شدن علیاصغر است، و حال اینكه مطلقاً هیچ احساساتی انسان را وادار به این كار نمیكند، بله احساسات وادار میكند آدم خودش برود عاشقانه در میدان جنگ كشته شود، اما چه احساساتی آدم را وادار میكند بچه ششماهه را ببرد در جنگ؟! وقتی كه كشته شد امام حسین(ع) فرمودند: آنچه كه مرا تسلی میدهد : ( ان ذالك بعینالله ) این است كه خدا دارد این را میبیند و این برای هر انسان معتقد به غیب و به ماورای این مایه تسلی است و این بینش به انسان تلاش میدهد، و خصوصیت دیگری كه وجود دارد، این است كه این بینش هر پدیدهای را معنیدار میكند و انسان را به تفكر دربارهی آن پدیده وادار میكند. وقتی شما معتقد به عالم غیب هستید و ارادهی غیبی الهی را بر این آفرینش حاكم میدانید، وقائلید كه این آفرینش نظمی دارد پس هر حركت طبیعی و حركت تاریخی و انسانی در هر جای دنیا برای شما یك معنایی دارد، چون لازمهی نظم این است و چون معنا دارد درصدد برمیآئید تا آن را بشناسید و این معرفت انسانی را افزایش میدهد. بنابراین: بینش معنوی و الهی و بینش ایمان به غیب انسان را به بیشتر شناختن جهان و بیشتر شناختن محیط و بیشتر شناختن تاریخ و بیشتر شناختن هر پدیدهای از پدیدهها دعوت میكند و خلاصه اینكه ایمان به غیب آن مرز اصلی و شرط اول تقواست. اما شرط دوم: الذین یؤمنون بالغیب ( به پاداش نماز از شرایط متقین است )
ویقیمون الصلوه: ونماز را به پا میدارند. من بارها این را گفتهام كه به پاداشتن نماز غیر از گزراندن نماز است و متأسفانه در بعضی از ترجمهها مشاهده میشود مینویسند و نماز میگزارند، در حالی كه نمازگزاردن در عربی میشود ((یصلون)) و ((یقیمون الصلوه)) یعنی نماز را بپا میدارند، پس به پا داشتن نماز چیزی بیش از گزاردن نماز است، كه البته نمازگزاردن را هم شامل میشود. یعنی اگر شما بخواهید جزو نماز بپادارندگان باشید نمیتوانید نمازگزاردن را ترك كنید. بپاداشتن نماز، یعنی در محیط و درجامعه این واجب و این حقیقت لطیف را بوجود آوردن و محیط را محیط نماز كردن و دیگری را به نماز دعوت كردن و نماز را با توجه ادا كردن، و مفاهیم نماز را در زندگی تحقق بخشیدن است، كه مفهوم اصلی نماز عبادت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار این آن عنصر اصلی نماز است كه در حاشیهاش هم چیزهای دیگری وجود دارد. پس شرط دوم متقین اقامهی صلوه است یقیمونالصلوه و آنكه قبلاً گفتیم: الذین یؤمنونبالغیب، یكی از مقومات تقوا بود در عالم بینش و این دومی ( اقامهی صلوه ) یكی از مقومات تقوا در عالم خود سازی است و خودسازی بسیار مهم است.
من بعنوان دوست شما جوانها و حقیقتاً علاقمند به سرنوشت شما نصیحت میكنم كه خودتان را رها نكنید و دائم درصدد باشید خودتان را بسازید، یعنی خصوصیات مثبتی كه در شما هست آنها را تقویت كنید و اگر خصوصیات منفی در شما باشد، اینها را یا در ذهنتان یا در روی كاغذ لیست كنید و هنر یك انسان این است كه بتواند خصوصیات منفی خودش را پیدا كند، چون غالباً آن چشم محبت شدیدی كه انسان نسبت به خودش دارد در شناختن عیوب خود كور میشود و هرعیب خودش را یك حسن تعبیر میكند. ولذا با دقت، با موشكافی و با بیرحمی نسبت به خودتان، ای عیوب خودتان را اعم از: عیوب خلقی، عیوب رفتاری، عیوب عملی در زندگی عملی خودتان یا در رفتارتان با دیگران، یا در خلقیاتتان، مثلاً: حسدار، كینهرا، قساوت قلب را ، و حالات فراوان مثل بخل را، حالت جبن ( ترس ) را و حالت طلبی را كه در كتب اخلاق اینها از عیوب انسان شمرده شده و عیوبی در درس خواندن، مثلاً بعضیها در حال درس حواسشان پرت میشود، بعضیها در حال درس، حالت امتناع به خودشان میگیرند و هردرسی را استاد بگوید اولین قضاوتشان رد كردن آن است و بعضی به عكس اولین قضاوتشان تسلیم مطلق در برابر اوست و هر دو بد است، همچنین سوءخلق و از این قبیل: یكی، یكی را برطرف كنید.
یكی از چیزهایی كه خیلی كمك میكند به انسان در باب خودسازی نماز است، ( البته نماز با توجه ) نماز را باید باتوجه خواند والا این الفاظ را اگر شما فقط بیمعنا بگوئید یك امواج صوتی در هوا بوجود میآورد، در حالی كه امواج صوتی از نماز را میخوانیم به این كلمات و به این حقایق دل بدهیم و با آنها آشنا بشویم. ولذا باید در انها اندیشه كرد و آنها را باتوجه به معنا تلفظ كنیم، كه اگر نماز اینطور باشد، به انسان خیلی ترقی و تكامل میدهد و انسان را بطور محسوسی اصلاح میكند. این هم یكی از درجات اقامهی صلوه است. پس در محیط كوشش كنید نماز بوجود بیاید و به نماز بیاعتنایی نشود، البته امروز در جمهوری اسلامی اقامهی نماز قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست. قبل از انقلاب نمازخواندن یك عیب بود و در همین مسجد دانشگاه تهران یك عدهی بسیار محدودی میرفتند نماز میخواندند، بهطوری كه من یك وقتی كا رداشتم و رفته بودم آنجا دنبال كسی مسجد خلوت بود و هیچكس سراغ مسجد نمیرفت مگر یك چند نفر معدودی از چند هزار دانشجو.
در محیط نماز خواندن مخصوصاً در بعضی از محیطها اگر جایی انسانگیر میافتاد و میخواست نماز بخواند همه تماشا میكردند و مایه تعجب بود. در آن زمان اگر میخواستند از یك جوانی تعریف كنند، میگفتند این جوان خیلی خوب است و نمازخوان است، ( نمازخوان یعنی خیلی خوب ) نمازخوان یك نوع مقدس مآبی به حساب میآمد، تازه همان آدم هم یك وقتی اگر كاری داشت و جلسهای داشت، یا درسی داشت، یا قرار شیرین خوبی داشت نماز را خیلی راحت ترك میكرد، اما امروز آنطور نیست. امروز جوانهای ما در دانشگاه و در غیر دانشگاه دنبال نماز و علاقمند به نمازو مقید به نماز هستند، لكن این كافی نیست، ولذا در محیطتان باید كاری بكنید كه نماز رواج پیدا كند، كاری در جهت اقامهی صلوة و این هم خصوصیت دوم.
2 دیدگاه
عمار
سلام
مطلب شما اطلاع رسانی شد
عصر انتظار
سلام
و تشکر از زحمات شما