متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاریخ پخش :: 1368/1/10
بسم الله الرحمن الرحيم
اين برنامه در بهار پخش مىشود و ما هم پيرامون همين موضوع صحبت خواهيم كرد. بهار در عربى مىشود «ربيع». ما در احاديث چهار ربيع پيدا كرديم. يكى اينكه قرآن ربيع است. يعنى بهار حرفها قرآن است. حديث ديگر «السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ»(بحارالأنوار، ج99، ص101) يعنى بهار مردم حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. حديث ديگر اين بود كه ماه رمضان ربيع است و حديث ديگر اينكه رسول خدا ربيع است. و امسال هم بهار طبيعى است، هم تولد امام زمان(ع) در بهار است و هم ماه رمضان و هم مبعث حضرت رسول نزديك بهار بود. ربيع و بهار معناى درخشندگى دارد مثل نور يا اينكه ما مىگوييم فلانى چشم و چراغ اين فاميل يا فلان خانه است. درمورد حضرت مهدى هم آمده است «السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ» و موارد ديگر كه در بالا گفتيم و ان شاءالله كه سال 68 سال مباركى باشد و بركتش براى فاش شدن توطئهها، نابودى ابر قدرتها و آزادى اسرا باشد و ارزانى هم در كشور باشد چون گرانى و رشوه در كشور ما مشكل است و مشكل ديگرى نداريم. چون به قول حضرت امام در صحنه بين المللى ما دهها كمال داريم و موج اسلامى كه در كشورها بوجودآمده مثل افغانستان، جرات بچههاى فلسطين، باحجابهاى تركيه و هر جا هر حركتى از اسلام است مادر حركتها ما هستيم. و ان شاءالله رشوه و گرانى در کشور ما از بين برود.
بحث امروز بحث كار و زحمت است(به قول عربها، عمل) و چند حديث براى برادران آگاهى كه شبانه روزى زحمت مىكشند و به قولى مىتوانند تا 80% دزدها را بگيرند و الان 3 – 4 هزار ماشين دزدى را در پاركينگ جمع كردهاند، بخوانم. اين كار بسيار مشكلى است چون ما دزد خودمان را كه از ما چيزى بدزدد نمىتوانيم پيدا كنيم، ولى شما دزد ديگران را پيدا مىكنيد.
ارزش هر انسانى به مقدار كارش است. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»(نجم/39) كار ارزش است و شعار مهم نيست. شخصى نزد پيامبر آمد و گفت من مسلمان شدهام و مىخواهم بيعت بكنم. پيامبر گفت: شرطش اين است كه فلان عزيزت را بكشى و او رفت و بعد دوباره برگشت و گفت: قبول است. پيامبر فرمود: آن امتحان بود چون مىخواستم ببينم اهل عمل هم هستى يا خير. چون برخى آخوند مفت پيدا مىكنند و استخاره مىكنند يا طناب مفت گير مىآورند و خودشان را دار مىزنند. پرسيدند شيرينتر از عسل چيست؟ گفت: سركه مفت. گاهى انسان واقعاً برنامه دارد و اهل كار است. كسى در اين جلسه حضور دارد كه ديروز آقاى خامنهاى ايشان را به من معرفى كردند. ايشان جوانى است كه هشتاد ماه پيوسته در جبهه بود و در عملياتهاى مختلف شركت كرد. «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا»(انعام/132) براى هر كسى در مقابل عملش درجهاى است. اينكه رهبر انقلاب فرمود طلبههاى كتك خورده؛ يعنى اگر چه سوادش هم عادى بوده است ولى اهل عمل بوده و توى دهان شير مىرفته است و در مقابل ممكن است كسى استاد باشد ولى اهل عمل نباشد.
«إِنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُدْرَكُ إِلَّا بِالْعَمَلِ»(مصادقةالإخوان، ص34) ولايت ما را كسي مگر با عمل بدست نمىآورد. اگر كسى بسيار براى امام حسين گريه كرده باشد، ولى پايش را از روى مار برنداشته باشد ولايتى نيست. امام باقر براى همين مىفرمايد: دروغ مىگويند كسانى كه مىگويند ما اهل ولايت هستيم ولى اهل عمل نيستند چون اشك ريختن كار پيرزن هاست. خوب انسان مثل مرد پول خرج كند، مثل قهرمان كار كند و مثل زن گريه كند. نه اينكه فقط گريه كند. ما در مسائل عاطفى طرفدار اشك ريختن هستيم چون عقل يك لامپ و چراغ ماشين است و اشك چراغ ديگر است. كسى كه اشك ندارد كمبود دارد. «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ قَالَ الْإِيمَانُ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ»(بحارالأنوار، ج66، ص19) خدا لعنت كند كسانى را كه مىگويند ايمان هست ولى عمل نمىكنند. چون برخى مىگويند فلانى قلبش پاك است شما به عملش كار نداشته باش، آدم خوبى است. كسى به كسى نصيحت مىكرد كه شراب، قمار، دزدى، فحش و. . . بده و نماز هم نمىخوانى نخوان. ولى مسلمان باش! يعنى همه حرامها را انجام بده و واجبات را هم انجام نده طورى نيست ولى مسلمان باش.
امام رضا به بنى عبدالمطلب فرمود: قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «لِبَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ائْتُونِي بِأَعْمَالِكُمْ لَا بِأَنْسَابِكُمْ وَ أَحْسَابِكُمْ»(عيونأخبارالرضا، ج2، ص235) يعنى هر كس مىآيد اينجا نگوييد چه كسى است. بلكه بگوييد چه كرده است و لقبها مهم نيست. من اصولاً سر نماز توجه ندارم، اما چند روز پيش سر نماز متوجه شدم كه بر خلاف بقيه نماز سر قنوت حواسم جمع است. يعنى وقتى مىخواهم بگيرم حواسم جمع است، ولى وقت دادن حواسم پرت است و قرآن مىفرمايد: واى به حال اين افراد كه وقت دادن كم مىدهند ولى موقع گرفتن خوب مىگيرند. «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ»(مطففين/1) واى بر كم فروشان «الَّذينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ»(مطففين/2)، «وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ»(مطففين/3) اگرچه اين براى كم فروشى است ولى ديدم من هم در نماز همينطور هستم. يعنى در مقام «رب» حواسم پرت است ولى وقتى مىخواهم بگويم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي» حواسم جمع است.
در عمل چند تذكر وجود دارد:
1 – اخلاص؛ امام مىفرمايد: علامت آدم مخلص اين است كه «لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»(كافى، ج2، ص16) يعنى نخواسته باشد كسى تعريفش را بكند. و اگر چنين خواست معلوم مي¬شود اخلاص ندارد و افسوس كه همه اينگونه هستيم. «لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» و اخلاص كار مشكلى است. چون ما برخى كارها را گمان مىكنيم بخاطر خداست ولى نيست مثلاً به مسجد كمك مىكند ولى براى اينكه اگر ندهيم خواهند گفت حزب اللهى نيست.
2 – دوام در عمل؛ برخى كار خوبى مىكنند ولى زود رها مىكنند. امام علي(ع) فرمود: «قليل مدوم عليه خير من كثير ملول منه»(مجموعةورام، ج1، ص63) «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»(فصلت/30) ادامه عمل خيلى خوب است و حديث داريم اگر كارى را شروع كرديد حداقل يك سال انجام بدهيد. «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِخَوَاتِيمِهَا»(بحارالأنوار، ج9، ص328) بايد ديد عاقبت كارى كه شروع كرده است چه مىشود.
3 – غرور عمل؛ (پيامدهاى بد) قرآن مىگويد: اگر كارى مىكنيد مراقب پيامد و تركشهاى آن هم باشيد. مثلاً صدقه مىدهد ولى منت مىگذارد. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»(بقره/264) تبليغات مىكند و مدح بى جهت از او مىشود يا توجيهات و ستايشها پيامد عمل هستند. گاهى انسان عمل را همراه با پيامدهايش ارزيابى كند، مىبيند اگر انجام ندهد بهتر است. و گاهى كار مستحب پيامدهاى حرامى دارد. مثلاً براى اينكه دائم الوضو باشد ادرارش را نگه مىدارد كه به مراتب ضررش بيشتر است يا با شكم پر يا نزديك غروب مطالعه مىكند كه بسيار خطرناك است يا مىخواهد برود روضه، راه بندان مىكند. البته اگر راهپيمايى است بحث فرق مىكند چون بحث عزت ايران است. گاهى از من مىپرسند فلان كار را انجام بدهيم تا كلاسهاى نهضت سواد آموزى رونق پيداكند و من مىگويم اين كار حرام است و سواد آموزى مستحب است. انسان بايد مواظب باشد مرتكب حرام نشود. قرآن در مورد كسى كه اهل عمل است مىفرمايد: «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ »(تين/6) به آنها اجر بي¬نهايت مىدهيم. اگر شما خودتان را تا آخر عمر را بكشيد و پول پس انداز كنيد ممكن است پول يك خانه بشود ولى آيا ارزش شما همين است؟ براى همين مىفرمايد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ»(عصر/2) چون ارزش انسان در اين دنيا نيست. «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» حقوق دنيا قطع مىشود ولى حقوق ابدى هميشه هست «وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(نساء/173) از فضلش در قيامت به تو مىدهيم. «فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى»(طه/75) درجات رده بالايى را خدا مىدهد و خيلى فرق مىكند با درجه سرگرد يا سرهنگ شدن در اين دنيا «فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ»(سبأ/37) يعنى اجرهاى چند برابر به شما مىدهد. «يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ»(غافر/40) يعنى خداوند بى حساب به تو خواهد داد. «الْجَزاءَ الْأَوْفى»(نجم/41) جزاى وافى به تو مىدهد. همه اينها آيه قرآن است. خلاصه اگر براى خدا كاركنى پاداش سنگينى دارى و نگاه نكنيد که حقوق كم است. البته نمىخواهم حقوق كم را توجيه كنم، كارشناس نيستم ولى مىدانم اگر در وزارت كشاورزى اتاقى را به سيب زمينى و پياز اختصاص بدهند، با مديريت صحيح اين مشكلات حل خواهد شد و مىدانم اين كار مهمتر از پاك كردن شيشههاى وزارت خانه است. و اين عيبهاى جزئى باعث مىشود خوبىهاى كلى را مردم فراموش كنند. چون هميشه چيزها جزئى در ذهن انسان باقى مىماند. مثل اينكه ماه رمضان بيست و نه روز سحرى مىخورد و يك روز نمىخورد اما آن يك روز يادش مىماند. يا اگر در خانه همسر شما گوشت را بسوزاند بخاطر اين كار جزئى تمام خدمات او را فراموش مىكنيد. و ما مىتوانيم اين مسائل جزئى را حل كنيم. در ميدان بار تا حالا يك گونى سيب زمينى گم نشده است ولى ما كشتى آهن را در دريا گم مىكنيم و خيال مىكنيم چون اسم ما را گذاشتهاند كارشناس، واقعاً كارشناش هستيم. پس ما بايد در تخصصها شك كنيم و اگر برنامه ريزى غلط صورت گرفت، حقوق متخصصها قطع بشود. و بر عكس ميدانىها را بياوريم بگوييم مشكل را شما حل كنيد و به اينها خانه بدهيم و آن متخصصين پشت ميز نشين را هم از اداره بيرون كنيم.
بحث امشب بحث عمل است ولى همه ما اهل حرفيم. هر مسجدى زيباتر است، خلوتتر هم هست و مسجدهاى داخل كوچه در تهران شلوغتر از مسجدهاى توى خيابان هستند. الان قرآنها شيك چاپ مىشود ولى برعكس قديم قرآن خوان نداريم. چون هرچه به ظاهر توجه كنيم از باطن كم مىشود. البته در حرفهاى ما هميشه جاى استثنا هم هست. گاهى عمل¬هايى به چسم مىآيد ولى ارزش ندارد. گاهى عمل¬هايى به چشم نمىآيد ولى خيلى خطرناك است. روزى پيامبر فرمود: «اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَر»(كافى، ج2، ص287)(روايت مذكور را در كافي از قول امام صادق(ع) يافتم) بترسيد از گناهانى كه خدا نمىبخشد و پرسيدند آن چه گناهى است؟ ايشان فرمود: گناهان كوچك چون انسان نسبت به آنها بى اعتنا است.
4- افراط و تفريط در عمل؛ اندازهگيرى عمل خود يك اصل است. بچه مدرسهاىها شب امتحان خيلى مىخوانند و وقتهاى ديگر اصلاً نمىخوانند. يك مرتبه آمد و شد زياد مىشود و ناگهان قطع مىشود. يكبار فردى نزد پيامبر آمد و گفت مادر من پيراهن شما را براى تبرك مىخواهد. پيامبر هم به او داد و وقت نماز ديدند پيامبر نمىآيد دنبال ايشان رفتند گفت: من برهنه هستم و پيراهن ندارم. آيه نازل شد چه كسى گفته اين گونه انفاق كنى؟ انفاق اندازه دارد «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29) شما نبايد طورى خرج كنى كه «فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» پول خرج كردن اندازه دارد. قرآن مىفرمايد مومن كسى است كه «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً»(فرقان/67) كار هم اندازه مىخواهد. بسيارى از اينهايى كه زياد كار مىكنند استعفا مىدهند. طلبه هايى كه گاهى خوش هستند و گاهى درس مىخوانند در آخوندى مىمانند، اما اينهايى كه سراسيمه درس مىخوانند يا ديوانه مىشوند يا مىبرند اما استثنا هم دارد ولى به هر ترتيب اندازه دارد.
در ستايش هم اين افراط و تفريطها هست و در مملكت ما هم اينطور هست. ميگويد: يا قاضى و دادستان ميشوم يا هيچى! يا وزير و وكيل مي¬شوم يا هيچى! اگر امروز آقاى قرائتى راى آورد هم وزير است و هم. . . اگر هم چند تا راى كم آورد براى دبستان هم به من ميدان نمىدهند. يعنى يا نمره بيست است و يا صفر و حتى مسجد و كلاسش هم خلوت مىشود.
خاطره¬اي از آيت الله العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى كه قبل از آيت اله بروجردى مرجع تقليد بود، برايتان نقل مي¬کنم، شيخى در شهرى نيم كيلو آبرو داشت و ايشان او را به عنوان نماينده خودش در آن منطقه منصوب كرد و نيم كيلو آبرويش، ده كيلو شد. شيخ دسته گلى آب داد و به آقا گفتند: حكم را از ايشان بگير! ولى ايشان فرمود: اگر الان بگيرم تمام آبرويش مىريزد ولى من مىخواهم طورى باشد كه آبروى خودش بماند. ما كسى را داشتيم كه سه شنبه وزير بود و چهارشنبه راى نياورد و جمعه كه مىخواست بيايد نماز جمعه با همسرش سوار موتور گازى شده بود، نبايد اينطور باشد، آدم دلش مىسوزد. نه زمان شاه درست بود كه كسى مسئول مىشد وضع جوجههاى خانهاش هم خوب مىشد و نه الان درست است.
يكى از استاندارها براى من مىگفت: استاندار بودم به تهران آمدم و كارى داشتم. رندى رفته بود و به رئيس شهربانى آن استان گفته بود فلانى فرار كرده است. او هم فوراً به وزير كشور نوشت. استاندار فلان جا با كلت فرار كرده است. بعد من هم گفتم اى خوش انصاف من يا استاندار هستم يا دزد. اگر هم دزد باشم حداقل حق دارم با يك كلت فرار كنم چون هر كسى بالاخره با چاقو يا يك جفت كفش فرار مىكند، آن وقت من حق ندارم اگر دزد باشيم با يك كلت فرار كنم؟ آدم با اين توصيفات مىترسد كه اگر مسئول جايى شود فردا صبح يا ده دقيقه بعد آبرو دارد يا نه؟
اگر كسى به شما پيشنهاد كند كه شما را به مكه مىبرد فقط در مكه بايد مقدارى لجن به ديوار كعبه بماليد، حاضر هستيد قبول كنيد؟ امام صادق(ع) به مكه نگريست و فرمود: اى مكه! خيلى عزيزى ولى آبروى مسلمان از تو هم عزيزتر است. آن وقت كسى آمده دفتر ما مىگويد: فلانى كارخانه دار مرفه بى¬درد است و چهار كارخانه دارد، ولى وقتى كاغذ دادم آدرس كارخانه هايش را بنويسد، مىگويد: پدرش كاميون شن دارد. يا اينکه آمده به من مىگويد: پسر شما در دانشگاه فلان كرده است و من گفتم: من اصلاً در دانشگاه پسر ندارم و خدا مىداند اينكه جلوى آدم اينطور مىگويد پشت سر آدم چه مىگويد؟ همه ما مىميريم و قيامت خطرناك است. «إِنَّها تَرْمي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ»(مرسلات/33-32) قرآن مىگويد جرقههاى جهنم مثل كاخ است، پس مقدارى مراقب زبان خود باشيم. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»(زلزال/7) اگر سر سوزن كار خير و يا شرى انجام دهيم نتيجه آن را خواهيم ديد.
5- محكم كارى؛ پيامبر مشغول دفن كردن مردهاى بود و اهتمام فراوانى در انجام اين عمل داشت از او پرسيدند كه چرا كار را سريعتر انجام نمىدهيد؟ ايشان فرمود: «إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّهُ سَيَبْلَى وَ يَصِلُ الْبِلَى إِلَيْهِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ»(أمالي صدوق، ص384) يعنى در انجام هر كارى محكم كارى بكنيم. و يكى از آفات در كشور ما اين است كه برادران ما خوب كار نمىكنند بايد طورى باشد كه اگر گفتند جنس ايرانى است، بگويند پس حتماً خوب است، چون مسلمان چيز بد نمىسازد. پيامبر سنگ لحد مرده را كه فردا قرار بود بپوسد محكم كار مىكرد و يا مثلاً براى ما سفارتخانه مىسازند و تا صد سال سلامت آن را تضمين مىكنند، ولى ما ساختمان مىسازيم و امروز داخل ساختمان مىشويم و فردا خراب مىشود و البته دود آن توى چشم خودمان مىرود. چون مثلاً اگر من پوست خيار بيندازم و كسى زمين بخورد و برود بيمارستان پس فردا پول آن را از من به اسم ماليات خواهند گرفت. يا اگر بچه من مدرسه را كثيف كرد و مدرسه فراش بخواهد يا همين آگاهى كه بودجهاش از دولت و ماليات تامين مىشود، اگر در بين ما دزد پيدا شود دودش در چشم خودمان مىرود.
به شما بگويم اگر در يك ديگاش يك دانه شن بريزى، دنيا زير و رو مىشود تا اين شن بيايد در دهان خودت. حديث داريم: «من حفر لأخيه المؤمن بئرا أوقع [وقع] فيها»(غررالحكم، ص419) هر كس براى برادرش چاه بكند، خودش در آن مىافتد. امروز افرادى آمده بودند دفتر ما و مىگفتند: شنيدهايم فلانى قرار است در استان ما مسئول بشود و اگر اينطور بشود فلان طور مىشود و. . . و ما از كار بركنار مىشويم و. . . من گفتم بهتر است شما كه از حالا كه هيچ خبرى نيست شروع به جو سازى كردهايد، از كار بركنار شويد. هركس به زن يا دختر مردم خيانت كند به زن و دخترش خيانت مىشود، براى مردم كم كارى كند برايش كم كارى مىشود و هر كارى بكنيد در مقابل شما انجام خواهد شد پس مراقب باشيد چون ما يك كانال طبيعى داريم و يك كانال غيبى! در مقابل اگر دلتان براى مردم سوخت مردم دلشان براى شما خواهد سوخت.
6- نشاط؛ برخى نشاط ندارند مثلاً سركار، مدرسه، موقع نماز. . . و برخى حتى از آمدن رمضان ناراحت هستند. اما امام سجاد در دعا مىگويد: ماه رمضان، من هنوز نيامده منتظرت بودم و اولياى خدا شعبان و رجب روزه مىگرفتند، به عشق ماه رمضان، پدران ما پيشواز مىرفتند. قرآن مىگويد: من نمازهايى را كه با كسالت مىخوانيد نمىخواهم «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى»(نساء/142) اما برخى عشق دارند كه خدا از آنها تعريف مىكند «تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْع»(مائده/83) عاشق كار بودند. گريه مىكردند «مما عرفوا حلاوة منا جاتك» و اين نشاط در كار است.
7- راه كار؛ گاهى افراد راه كار را بلد نيستند، مثلاً با الاغ دزدى مكه مىرود يا گران فروشى مىكند و صدقه هم مىدهد يا رشوه مىگيرد. در كاشان(هر چند آبروى شهرمان مىرود) كسى ترياك آورده بود و نذر كرده بود اگر كشف نشد فلان مقدار به هيات فلانى كمك كند و من نمىدانم از اين روضه و غذايى كه در هيات از پول قاچاق است، چه کساني تربيت مىشوند؟ مثل همان كسى كه چيزهايى مثل نان و خرما مىدزديد و به فقرا مىداد و مىگفت مومن بايد زرنگ باشد، چون هر عمل خير ثواب ده برابر دارد و عمل بد يك برابر است و امام صادق در جواب به او فرمود: ولى خداوند از انسان با تقوى قبول مىكند. البته بگويم، اگر يكى بد بود از يك قشر، نبايد آن را به بقيه هم سرايت بدهيد و اگر يك هيات خراب بود ما به هيچ وجه نمىخواهيم آبروى هياتها را ببريم و من افراد مخلص و با آبرويى نزد خداوند سراغ دارم كه وقتى نفس اينها به مريض مىخورد شفا پيدا مىكنند و من خودم هم با لباس مبدل در هياتها سينه مىزنم و لذت مىبرم. ولى هياتى ارزش دارد كه پولش از ربا و قاچاق و. . . نباشد. پس راه كار و وسيله كارمهم است.
8- عجله در كار؛ در كار خير بايد عجله كرد. تو كه مىخواهى افطارى بدهى اوايل ماه رمضان افطارى بده. در كارهاى عادى عجله از شيطان است ولى در كار خير عجله از خداست. چون قرآن مىفرمايد: «سارِعُوا»(آل عمران/133)، «سابِقُوا»(حديد/21) يا موقع خمس دادن هم همينطور است. حديث داريم خدا مىداند چقدر گرسنه وجود دارد و به همان مقدار زكات تعيين كرده است. پس اگر كسى لباس ندارد بدين خاطر است كه من و شما چند لباس داريم.
9- تهيه امكانات؛ من به اين حرف معتقد هستم، اما چون مسئول مملكتى نيستم كسى به حرف ما اهميت نمىدهد. شهردارىها مىتوانند كارى كنند كه نانوايىها ماه رمضان شب پخت كنند و چندين هزار نانوا روزه خود را مىخورند به اين دليل كه پاى تنور نمىتوانند روزه بگيرند. ثروتمندها كه فريزر دارند، روستايى هم كه خودش مىپزد و مردم عادى هم نان تازه نمىخورند. يا اينكه دخترهايى كه 9 سال دارند هم بايد روزه بگيرند و هم امتحان بدهند و اينطور نباشد كه بعد از امتحان از روى بغض كتاب را پرت كند. بلكه بايد طورى باشد كه ماه رمضان شد بگويد: «الحمدلله» و امتحان و درس هم شد بگويد: «الحمدلله» و همه اينها مستلزم برنامه ريزى صحيح است و كار نشد ندارد. چون ما شاه را بيرون كرديم و شد. جوانهاى بزرگتر كارها را برعهده بگيرند تا كوچكترها بتوانند روزه بگيرند. من يك نفر هستم ولى مىتوانم براى افراد زيادى مقدمات فراهم كنم.
كسى اگر سال گذشته ماه رمضان روزهاش را خورده است يك سال فرصت دارند، پس كسانى كه مريض يا مسافر بودهاند و روزه نگرفتهاند چند روز بيشتر به ماه رمضان نمانده است و بايد روزه هايشان را بگيرند و قضا كنند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»