به نام خدا
فكر و اندیشه، ملاك برترى
از مجموع آیات بهطور صریح استفاده مىشود كه اگر اندیشه در مسیر صحیحش قرار گیرد، ریشه تمام نیكىها و پاكىهاست ؛ به همین علت، اسلام عزیز براى فكر در هر كارى، بهترین جایگاه را قائل شده است. بزرگان دین وقتى انسان را توصیف مىكنند، وجود اندیشه در فرد را یكى از ملاكهاى خوبى مىدانند. در مجلسى در محضر امام صادق علیه السلام سخن از ابوذر به میان آمد. امام ششم در تعریف او فرمودند:
«كان أكثر عبادة أبىذر رضی الله عنه التفكر والاعتبار »1 .
عبادت ابوذر تنها نماز و روزه نبود، بلكه افزون بر اینها داراى فكر و اندیشه و عبرت گرفتن بود .
گستردگى اندیشه
پَرِ اندیشه هم به اندازهاى قوى است كه خداى متعال قدرت آنرا به گستردگى تمام عالم تعریف كرده است. شما اگر آیاتى كه درباره اندیشه وارد شده است را بخوانید، خواهید دید كه پروردگار تا كجا فضاى اندیشه را به روى بشر گشوده گذاشته است.
« وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِى ذلِكَ لاَیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ »2.
و شب و روز و خورشید و ماه را نیز رام و مسخّر شما قرار داد ، وستارگان هم به فرمانش رام و مسخّر شدهاند ؛ قطعاً در این [ حقایق ]نشانههایى است [ بر توحید ، ربوبیّت و قدرت خدا ] براى گروهى كه تعقّل مىكنند .
در روز و شب، در آفرینش خورشید، ماه و همه ستارگان اندیشه كنید كه همه این برنامهها و این مجموعهها نشانههایى از خدا است كه صاحبان اندیشه پس از فكر كردن در این امور به توحید مىرسند.
وقتى انسان اندیشه مىكند مىبیند كه خانه خلقت با این تنوع بىمانند و بىحسابى كه در وجود هر عنصرى هست، یك خانه كاملاً به هم پیوسته است. خطّ باعظمت توحید و وحدت در تمام آفرینش آشكاراست. تمام عالم بالا با زمین، تمام زمین با عالم بالا، تمام حیوانات و عالم و مجموعهشان با انسان و بالعكس در ارتباطند. چه كسى مىتواند این همه آثار باعظمت را در عالم آفرینش در روابط و وحدتشان با هم دیگر به این راحتى ببیند ؛ البته مراد از اینكه مىگوید فكر كنید، این است كه اگرچه اندیشه ما توان رسیدن به اعماق هر چیزى را ندارد، با اینحال مىتوانیم از هر كجاى عالم بخشى را انتخاب كنیم برداریم كه نشانهاى از تمام هستى است. وقتى یك استكان آب را از دریا بر مىداریم و در آزمایشگاه تجزیه مىكنیم، با آزمایش كشف مىشود كه همه آبها مركب از دو عنصر اكسیژن و هیدروژن هستند ؛ براى مثال، كافى است كه ما یك دانه اتم را مطالعه كنیم نظام او را ببینیم و او را نمونه كل آفرینش خلقت بدانیم. خداى متعال در قرآن كریم مىفرماید: «آیا با دیدن این نظام و وحدت و هماهنگى، باز هم براى شما در وجود یك عالم مدبّر و ناظم محاسبى شك هست»؟
« أَفِى اللّهَ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ »3.
پیامبرانشان گفتند : آیا در خدا كه آفریننده آسمانها و زمین است ، شكى هست ؟
قرآن مجید مىفرماید كه تنها در نظام بدن خودتان مطالعه كنید.
« وَفِى أَنفُسِكُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ »4.
و [ نیز ] در وجود شما [ نشانههایى است ] آیا نمىبینید ؟
آیا نمىبینید كه چه هماهنگى عظیم و وحدت درخشندهاى در تمام وجود شما با این همه تنوع برقرار است؟
فكر و رابطه توحیدى میان همه آفرینش
بدن انسان از قسمتهاى مختلفى تشكیل شده است، از چشم، گوش، مغز، بصل النخاع، سلولهاى مغز، نخاع، رگها، اعصاب، پالایشگاه خون، كلیهها، پوست، روح، استخوانها، ناخنها و مثانه كه بین همه این قسمتها وحدت برقرار است كه تنها در یك قسمت، چهارده میلیارد رابطه الكتریكى برقرار مىباشد.
توحید در خودت است و اگر این رابطه توحیدى به هم بخورد، چه مىشود؟ اگر این رابطه میان این همه نظام توحیدى و هماهنگى بین انسان و همه عالم به هم بخورد، چه مىشود؟
میان خورشید و ماه و آسمانها و زمین و تمام اجزاى عالم رابطه توحیدى برقرار است.
« سَخَّرَ لَكُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ »5.
و شب و روز را نیز مسخّر شما ساخت .
اندیشه در خلقت زنبور عسل
خداوند متعال در این باره به اندیشه دستور مىدهد و مىفرماید كه با مَركب فكر مىتوانید به من برسید :
« إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لایَاتٍ لاَءُوْلِىالاْءَلْبَابِ »6.
یقیناً در آفرینش آسمانها و زمین ، و آمد و رفت شب و روز ، نشانههایى [ بر توحید ، ربوبیّت و قدرت خدا ]براى خردمندان است .
« وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِى مِن كُلِّ الَّثمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاًَ یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِى ذلِكَ لاَیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ »7
.
و پروردگارت به زنبور عسل الهام كرد كه از كوهها و درختان و آن چه [ از دار بستهایى ] كه [ مردم ] بر مىافرازند ، براى خود خانههایى برگیر * آن گاه از همه محصولات و میوهها بخور ، پس در راههاى پروردگارت كه براى تو هموار شده [ به سوى كندو ] برو ؛ از شكم آنها [ شهدى ] نوشیدنى با رنگهاى گوناگون بیرون مىآید كه در آن درمانى براى مردم است . قطعاً در این [ حقیقت ]نشانهاى [ بر قدرت ، لطف و رحمت خدا ] ست براى مردمى كه مىاندیشند .
مىفرماید: زنبور را بردارید و فقط در همین یك حیوان اندیشه كنید. براى اطلاع بیشتر مىتوانید به كتاب « زنبور عسل مترلین » مراجعه كنید. دانشمندان تا حال به این نتیجه رسیدهاند كه زنبور كه موجود بسیار كوچكى است و حتى از سر انگشت انسان هم كوچكتر است، براى اداره امور زندگىاش، از 460 دانش گوناگون استفاده مىكند، حال پرسش این است كه خدا این 460 رشته علم را در كجاى این حیوان قرار داده است. اگر سر زنبور را قطع كنند و مغزش را بشكافند، اندازه آن بسیار كوچك است، ولى واقعا به 460 دانش آگاه است كه یكى از آنها علم هندسه مىباشد. هنوز در كره زمین مهندسى به دقت زنبور عسل نیامده است.
در لانهاش حدود نهصد تا هزار حفره شش گوش مىسازد ؛ البته فقط عدهاى از آنها لانه مىسازند. دقیقترین میلىمتر سنجهاى عالم را در این لانه به كار گرفتهاند. خانههاى ساخته شده با هم هیچ تفاوتى ندارند. دستگاههایى هم كه در بدن اوست بسیار اعجابآور است. زنبور وقتى روى گُل مىنشیند، سعى مىكند شیره گل را بمكد. اكثر گلهایى كه زنبور روى آنها مىنشیند، تلخ است. در بدن او دستگاهى وجود دارد كه اولاً، مواد تلخ را جذب مىكند و این در حالى است كه ما انسانها از مواد تلخ فرارى هستیم، ولى او عاشق مواد تلخ است. ثانیا، مواد تلخ گل را به شیرینترین مواد عالم تبدیل مىكند و به گونهاى این مواد را مىسازد كه بر خلاف تمام مواد عالم ضدّ میكرب است. هندوانه، لوبیا و حتى لباسهاى ما میكرب مىگیرند، شكر بماند فاسد مىشود، اما عسل طبیعى زنبور، اگر هزار سال هم بگذرد، حتى در میان آشغال، میكرب قبول نمىكند. سالمترین مواد عالم را، آن هم به صورت ضدّ میكرب مىسازد. عسل مادهاى است كه براى هر بیمارى در این عالم خوب است.
اگر زنبور را در منطقهاى كه اصلاً گُل ندارد یا دستكم چهارده فرسخ با گل فاصله دارد، قرار دهید، چون مهندس راه شناس دارند و قدرت حركت تا چهارده فرسخ راه را دارد، منطقه گل دار را پیدا مىكند و به لانه برمىگردد و به همه زنبورها اشاره مىكند كه بیرون بیایند.
مهندس راهشناس جلوى این شش هزار زنبور، ده سانت بلند مىشود و آنها همه مىفهمند كه باید ده متر بالا بیایند و همچنین در حركت عرضى مىفهمند دو فرسخ باید عرضى بروند و مىروند و به گلها مىرسند و شب برمىگردند.
« أَفِى اللّهَ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ »8.
پیامبرانشان گفتند : آیا در خدا كه آفریننده آسمانها و زمین است ، شكى هست ؟
باز هم در خدا شك دارید؟ در بدن به این كوچكى تمام عالم را خلاصه كرده است. امام صادق علیه السلام مىفرماید: آنچه خدا در بدن فیل ساخته همهاش را در بدن پشه هم ساخته است، به اضافه این كه فیل دو پر ندارد، ولى پشه دو پر هم اضافهتر از فیل دارد. آن چه در بدن فیل است، در بدن پشه خلاصه كرده است. واقعا چه شعورى به حیوانات داده است.
تفكر در آفرینش پروانه
اگر پروانه نر و ماده را بگیرید و هر دو را در كیسهاى قرار دهید و در آن را ببندید و سپس یكى از آنها را در فاصله هفت كیلومترى در اتاق یا مكانى نگهدارى كنید و دیگرى را نزد خود نگه دارید، پروانه ماده، موجى پشت پنجره اتاق پروانه نر مىفرستد، بعد اگر در اتاق را باز كنید، پروانه نر روى آن موجى كه ماده فرستاده سوار مىشود و حركت مىكند و نزد پروانه ماده مىآید.
كسىكه مىگوید عالم خدا ندارد، حرفش را از كجا ثابت مىكند، ولى آنكس كه خدا را قبول دارد وقتى مىخواهد او را ثابت كند، دلایل فراوانى مىآورد. مىگویند: قرآن، على علیه السلام ، پیامبر صلی الله علیه و آله ، ابراهیم علیه السلام و زمین و آسمان دلیل بر خدا هستند.
اندیشه در آفرینش زمین و آسمان
« أَفَلاَ یَنظُرُونَ إِلَى الاْءِبِلِ كَیْفَ خُلِقَتْ * وَإِلَى السَّماءِ كَیْفَ رُفِعَتْ * وَإِلَى الْجِبَالِ كَیْفَ نُصِبَتْ * وَإِلَى الاْءَرْضِ كَیْفَ سُطِحَتْ »9.
آیا با تأمل به شتر نمىنگرند كه چگونه آفریده شده ؟ و به آسمان كه چگونه برافراشته شده ؟ و به كوهها كه چگونه در جاى خود نصب شده ؟ و به زمین كه چگونه گسترده شده ؟
مهمترین جرثقیل بزرگ در كره زمین چه قدر مىتواند بار بلند كند. آیا پنج هزار تن را مىتواند بلند كند؟ آنچه را پروردگار عالم در فضا بلند و رها كرده كه نه بالا مىروند نه پایین، چند تن است؟ خورشید چند تن است؟ مىفرماید: نگاه كنید كه من اینها را چگونه بالا بردم كه نمىافتد؟ اینها كه بالا نبودند. قرآن مىفرماید: عالم پیش از این شكل به صورت یك دود درهم پیچیده بود و تمام دانشمندان هم به این مطالب اذعان كردهاند.
« ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّماءِ وَهِىَ دُخَانٌ »10.
آن گاه آهنگ آفرینش آسمان كرد ، در حالى كه به صورت دود بود .
كه مقدارى از آن را سرد كرد و پایین گذاشت، زمین به وجود آمد. مقدارى را هم سرد كرده بالا برد و آسمان هفتم آفریده شد كه كل عالم، همانگونه كه امام صادق علیه السلام مىفرمایند، در برابر آسمان هفتم یك حلقه روى در بزرگ است. ما كه روى زمینیم یك گوشه از آسمان اول هستیم. یك وجب آسمان اول هنوز براى دانش بشر روشن نشده است، چون همین خط شیرى كه شبها در آسمان پیداست، اگر بخواهند از یك طرف آن به طرف دیگرش بروند و سیصد هزار كیلومتر در ثانیه سرعت داشته باشند، بیست میلیون سال طول مىكشد. ماه و خورشید و منظومه شمسى، یك گوشه كوچكى از این خطّ هستند. الان ما در خطّ شیرى هستیم، ولى پایین كه ایستادیم و نگاه مىكنیم، فكر مىكنیم كه بالاى سرمان است. ما خودمان جزء این خطّ شیرى هستیم. آنقدر كوچكیم كه پیدا نیستیم، ولى با همین كوچكى اگر بخواهند مصالح ساختمان بدن ما را بشمارند، سیصد هزار سال طول مىكشد. حالا مصالح زمین و آسمان چگونه است؟ با این همه دلیل روشن آیا باز هم مىگویند كه عالم خدا ندارد؟
« وَللّهِِ مُلْكُ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ »11.
و مالكیّت و فرمانروایى آسمانها و زمین فقط در سیطره خداست .
به ما دستور دادهاند در همه چیز فكر كنیم. در این كتابهایى كه درباره جهان نوشته شده تأمّل كنید. هر وقت به منزل مىروم احساس مىكنم كه از شدّت خستگى جانم به لبم رسیده است، تمام بدنم درد گرفته و حوصلهام به صفر مىرسد، اشتهاى غذا خوردن هم ندارم ؛ در اینحال، تنها چیزى كه مىتواند مرا از این رنجها نجات دهد این است كه به كتابهاى تاریخ یا علمى مراجعه كنم. از ساختمان عالم، جهانهاى دور، پیدایش و مرگ خورشید آگاهى یابم. اینها دواى رنجهاى من است.
بزرگترین دانشمندان آمریكا و اروپا كه این كتابها را نوشتهاند، یك جمله دارند و آن اینكه پس از این مطالعات و درك این واقعیات، چگونه در برابر پادشاه با عظمت و بهوجود آورنده عالم، سر تعظیم فرود نیاوریم. پاسكال بزرگترین ریاضىدان اروپا در قرن هیجده مىگوید: تمام عشق و لذت من فقط در یاد خدا خلاصه مىشود. ممكن است باور نكنید، ولى پاسكال كه از ریاضىدانان بزرگ كره زمین است، در سن 42 سالگى از عشق خدا دق كرد و مرد.
چه كسى مىگوید عالم خدا ندارد؟
« أَفِى اللّهَ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ »12.
پیامبرانشان گفتند : آیا در خدا كه آفریننده آسمانها و زمین است ، شكى هست ؟
چه قدر خوب است كه انسان اهل تفكّر باشد. جلد سوم عرفان اسلامى را بخوانید. نزدیك 250 صفحه درباره بدن و نعمتهایى است كه خدا در این بدن قرار داده است. انسان وقتى این كتابها را مىخواند، خدا را مىبیند.
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا به صحرا و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم13
وقتتان را بیهوده صرف نكنید. این قدر این طرف و آن طرف نروید. سفرهاى اضافى را ترك كنید. تا نمردید یك مقدار آگاهى به دست آورید.
امام هشتم علیه السلام در این باره مىفرماید :
«افراد بى اطلاع مرد نیستند».
از این عالم خبر بگیرید.
« إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ كُن فَیَكُونُ »14.
شأن او این است كه چون پدید آمدن چیزى را اراده كند ، فقط به آن مىگوید : باش ، پس بىدرنگ موجود مىشود .
انسان كه از پوست و گوشت و استخوان تشكیل شده است، در این عالم چه كار كرده است؟ چند میلیون كتاب نوشته است؟ میلیونها نوع نقاشى و كار هنرى به وجود آورده است. هنگامىكه وارد كارخانهاى مىشوید كه در شش هزار متر زمین احداث شده، همهاش از یك ذره مغز بشر تولید شده است. از تعدادى گوشت، غضروف و استخوان. چه كسى این همه قدرت داده است؟
حالا جدیدا هم درصدد برآمدهاند كه مهمترین مسائل صنعتى را در كمترین فضاى ممكن ایجاد كنند. همین مغز بشر، ضبط صوتى ساخته كه به اندازه فوق العاده كوچك است. اگر همه عالم جمع شوند نمىتوانند یك عضو از بین رفته ما را مانند اول درست كنند، حتى قادر به درست كردن ناخنى كه از دستت بیفتد، نیستند.
موهاى سرتان اگر دو سه هفته بگذرد روى گوشهایتان مىریزد و شما به فكر كوتاه كردن آن مىافتید، اما موهایى كه كنار ابرو و مژه شما قرار دارند هفتاد سال، به سلمانى نیاز ندارد.
حكایت عجیب از نجات یك گنهكار
مرحوم نراقى نقل مىكند: خانمى به نام شعرانه كه خواننده و موسیقىدان بسیار خوبى بود و سه هنر داشت: بینى خوب مىزد، خوب مىرقصید و خوب مىخواند. چند شاگرد هم داشت. مجلسى در بصره براى خوشگذرانى پولدارها نبود، مگر اینكه این خانم را دعوت مىكردند. روزى اینها را دعوت كردند. در مجلس همه احمقها دور هم جمع شده بودند. هنگامىكه این زن از كوچهاى عبور مىكرد تا به مجلس برسد، صداى ناله فراوانى را از داخل خانهاى مىشنود. به یكى از شاگردانش مىگوید: برو ببین چه خبر شده است. دختر رفت و برنگشت. به دیگرى گفت: چرا نیامد، تو برو. این هم رفت و نیامد. به سومى گفت: تو برو، نكند اینجا خانه جادو باشد. سومى هم رفت و نیامد. خودش داخل شد. گفت: اینجا چه خبر است؟ گفتند: خانم اینجا نه مجلس مردگان است نه زندگان. اینجا مجلس روح است. مجلس معناست. گفت: اینها چرا گریه مىكنند؟ گفت: گوش بده یك نفر براى اینها صحبت مىكند. گوش داد. مطالب گوینده، به این دو آیه رسیده بود:
« إِذَا رَأَتْهُم مِن مَكَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً »15.
كه وقتى [ آن آتش سوزان ] آنان را از مكانى دور ببیند ، از آن [ نعره ]خشم و خروشى هولناك بشنوند .
در روز قیامت هنگامى كه چشم مردم از دورترین راه به جهنم بیفتد، با اینكه فاصلهشان با جهنم دور است، اما صداى خشم آتش و فریاد عذاب، گوششان را مىكوبد. آیه بعد را خواند:
« إِذَا أُلْقُوا فِیهَا »16.
هنگامى كه در آن افكنده شوند.
وقتى جهنمىها را داخل جهنم بریزند، فریاد بر مىآورند اینجاست كه باید بر سر خود بزنیم، واى بر ما.
یك لحظه در این دو آیه تأمّل كرد و به خود گفت: اگر الان قیامت باشد و ما هم آمده باشیم و در محشر صداى عصبانیت آتش بیاید، اگر ما جزء آیه دوم باشیم و ما را در آن آتش بیندازند، كارمان تمام است. یك دفعه در همانجا غش كرد. صدا زد اى گوینده، من یك زن معصیت كار هستم، اگر با خدا آشتى كنم توبهام پذیرفته است؟ گوینده گفت: خانم هر چه هم گناهت فراوان باشد، قبول است، گرچه به اندازه شعرانه باشد، در حالىكه خود این زن شعرانه بود و معلوم شد كه در شهر بصره، بدترین زنان و انسانها را به او مثل مىزدند. دوباره غش كرد.
مرحوم نراقى مىگوید: آخرین بار به گونهاى به هوش آمد و كارش به جایى رسید كه مایه درس عبرت زنان و مردان بصره شد. تمام آن گوشتها و پوستها آب شد، یك بدن جدیدى پیدا كرد، اما مانند تركه خشك شده بود. یك شب سر به سجده گذاشته بود، اشك مىریخت و مىگفت: من كه در این دنیا به دلیل پشیمانى از گناه مانند یك تركه شدم، در قیامت خدا با من چه مىكند. تا نصف شب گریه كرد. نیمه شب بود كه در همان اتاقش با همان حال سجده صدایى شنید كه به همین حال باش. بگذار تا قیامت هم بیاید و ببینى كه چگونه با كَرَمم با تو معامله مىكنم. این تحوّل، تأثیر یك لحظه فكر كردن بود.
——————————————————————————–
1 . وسائل الشیعة : 15/197، حدیث 20264 ؛ بحار الأنوار : 22/431، حدیث 39.
2 . نحل (16) : 12.
3 . ابراهیم (14) : 10.
4 . ذاریات (51) : 21.
5 . ابراهیم (14) : 33.
6 . آل عمران (3) : 190.
7 . نحل (16) : 68 ـ 69.
8 . ابراهیم (14) : 10.
9 . غاشیة (88) : 17 ـ 20.
10 . فصلت (41) : 11.
11 . آل عمران (3) : 189.
12 . ابراهیم (14) : 10.
13 . بابا طاهر.
14 . یس (36) : 82 .
15 . فرقان (25) : 12.
16 . ملك (67) : 7.
استاد حسین انصاریان