متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1362/5/15
بسم الله الرحمن الرحيم
بحثي که داريم درباره امنيت است. يک سخنراني، يک کلاس و يك بحثي درباره امنيت داشتيم، امروز هم دنباله بحث را ميخواهم برا يتان بگو يم. چون بحث، بحث مهمي است و حقش ا ين است که رويش بيشتر کار شود.
تحت عنوان درسهايي از قرآن موضوع دنباله بحث امنيت؛
چون يک جلسه درباره امنيت صحبت شد. امروز دنباله بحث امنيت را ميگوئيم. اول اين را بگو يم: اسلام يك منطقهاي را مركز امن قرار داده است، اسلام درباره مكه چنين ميفرمايد: «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»(آل عمران/97) امروزه ميگويند كه فلان كشور مترقي، دموكراسي يك منطقهاي را، فلكهاي را، يك محوطهاي را قرار داده است براي اين كه هر كس از دست هر كس نالهاي دارد برود و ناله خودش را سر دهد، فرياد مظلوميت خود را سر دهد و كسي نيز متعرض او نميشود و آن جاها را اين كشورها مهد آزادي و دموكراسي و منطقهي امن معرفي ميكنند و خيلي اين را بر سر ما ميزنند كه چه طرح جالبي است، در حالي كه دين ما، نه دين ما و قبل از ما تمام اديان آسماني، حضرت ابراهيم(ع) وقتي مكه را بنا كرد، جملاتي فرمود و اين آيه نيز در مورد مكه است كه: «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» حالا انشاءالله قسمت شما شود و برويد مكه ميبينيد كه مكه و دور و بر مكه چند فرسخ راه است كه منطقه امن است يعني اگر كسي وارد آن جا شود ديگر متعرض او نميشوند، حتي حيوان مكه را نيز نبايد صيد كرد و پرنده آن را نبايد گرفت، شكار آن رانبايد شكار كرد، گياه آن منطقه نبايد كند و اگر كسي پرندهاي را شكار و يا گياهي را بكند، جريمهاش اين است كه بايد يك گوسفند بكشد. آن جا هيچ كس متعرض هيچ كس نبايد بشود منطقهاي امن است: «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» كسي كه داخل آن منطقه و حرم شود «كان امنا»(امن امنيت دارد). منطقهي امن مكه از طرحهاي اديان آسماني است. در عين اين كه اين منطقه، منطقه امني است قرآن ميگويد: اگر كسي در آن جا خواست ياغي گري كند، جلو او را بايد گرفت «وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ»(بقره/191) «وَ لا تُقاتِلُوهُمْ» نكشيد دشمن را «عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ » نزدمسجدالحرام، در كنار مسجدالحرام در مكه دشمنان را نكشيد، چون مكه منطقهي امن است اما «حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ» حتي اگر ديديد شما را كشتند، آن وقت شما نيز بكشيد«فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ» فان پس اگر «قاتلوكم». . .
شخصيتي را رفتند در مكه ترور كنند كه در ايران دسترسي به او پيدا نشده است. فهميدند كه ايشان مكه رفته است، رفتند به مكه تا او را ترور كنند، آن وقت ميگويد: اگر كسي ظالم بود و امنيت را در محل امن محترم نشمرد، (در محلي كه امن است پرنده و حشره و گياه و هر انسان بايد در آن جا امنيت داشته باشد) اگر ديديد «فان قاتلوكم» آنها در آن منطقهي امن دست به ترور زدند، «فاقتلوهم» شما هم آنها را بكشيد «كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ » بله جزاي كافر چنين است كه حتي در منطقه امن هم اگر ديديد او احترام نگرفت شما هم او را بكشيد.
براي امنيت است كه اسلام ميگويد: اگر دزدي وارد خانهي شما شد، خواست به مال يا به ناموست حمله كند و شما چارهاي جز قتل اونداشتي، ميتواني او را بكشي. چون امنيت را از بين برده است. از ديوار خانه ميخواهد تو بيايد، در را دارد ميشكند، براي حفظ امنيت كشتن جايز است.
قرآن در سوره حجرات ميگويد: « فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي»(حجرات/9) «ان» يعني اگر «بغت» ميان دو گروه از مسلمانها يكي ياغي شد، متجاوز شد، خواست ظلم كند «فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي» همان گروهي كه ياغي هستند بايد آنها را كشت. خلاصهاش اين كه اسلام به خاطر امنيت، منطقهاي را روي كره زمين مستقر كرده به نام «مكان امن»، به نام مكه. در همين مكان امن فرموده است اگر كسي در مكان امن امنيت را از بين ببرد آن جا هم كه مكان امن است شما دست به شمشير بزنيد به خاطر اين كه جلوي ياغي بايد گرفته شود.
مسئلهي ديگر اين كه قرآن در سوره حجرات ميفرمايد: اگر ميان دو مسلمان يكي متجاوز شد بايد همه مسلمانها به پاخيزند «فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي» قاتلوا بكشيد «الَّتي تَبْغي» آن گروهي را كه ياغي هستند و ظلم ميكنند.
مطلبي را ازمرحوم شهيد نقل كنيم. مسئله شهادت و اين كه روحانيون عزيز عموماً و بخصوص روحانيون شيعه در طول تاريخ دچارانواع شكنجهها بودند. اصولاً آخوند اصلش در اين است كه وابستگي به ابر قدرتي نداشته باشد. اصل اين است. البته كساني هم ممكن است آخوند درباري باشند. فرق بني صدر و شيخ فضل الله نوري اين جا معلوم ميشود. ! شيخ فضل الله نوري وقتي تحت تعقيب قرار ميگيرد ميگويند پناهندگي پيدا كن به سفارتخانه انگلستان، ميگويد مگر مسلمان پناهنده ميشود به كافر؟ مگر ميشود كسي مسلمان باشد و پناهنده شود. من تكه تكه ميشوم ولي پناهنده نميشوم. اين مسلمان است شيخ فضل الله نوري، اما ميبينيم كه ديگران به راحتي پناهنده ميشوند مثل اين كه به خانهي پدرش ميرود. يكي از علماي شهيد كه حدود 700 سال پيش شهيد شد به او شهيد اول ميگويند «شمس الدين محمدبن مكي» شهيد اول است، او را ابتدا زندان كردند، 7 روز در زندان كتابي به نام «لمعه» نوشت كتاب لمعه را، كتابي است كه از 700 سال پيش تا حال تمام باسوادهاي روحانيون ميخوانند و الان نيز كتاب رسمي و درسي حوزه علميه است. تمام حوزههاي علميه، تمام مراجع، تمام مدرسين بدون استثناء از اين كتاب استفاده ميكنند. اين كتاب را 7 روزه ايشان متن آن را در زندان نوشت. اين عالم بزرگوار را از زندان بيرون آوردند و گردنش را زدند بعد كه اورا كشتند جسم و جسد او را به دار آويزان كردند و مردم سنگ باران كردند، بعد از مدتي از دار پايين آوردند و آتش زدند. هم زندان، هم اعدام و هم سنگ باران و آتش زدن. ولي از آنجايي كه خدا ميخواهد نتيجه كار بماند و به عمري بركت بدهد، عوض آن بركي به كتاب لمعه داد.
رحمت خدا و رضوان خدا بر آنها كه با اين چنين سنگ سارها، شهادتها، زندانها، و حتي سوزاندنها اينچنين مبارزه ميكنند و كارشان باقي ميماند. يكي از كتابهايي كه بيرون از زندان نوشته است، كتاب قواعداست. در قواعد بياني دارد(مي گويد تمام اديان) شهيد اول در كتاب قواعد ميگويد: هدف تمام اديان چيز است حفظ مكتب – حفظ عقل – حفظ جان كه مربوط به امنيت است – حفظ مال كه مربوط به امنيت است – حفظ آبرو و نسب
بيان مرحوم شهيد را مقداري شرح بدهي، شهيد اول در كتاب قواعد ميفرمايد تمام اديان آسماني، همه برنامه هايشان براي اين است كه اين پنج چيز حفظ شود. حفظ مكتب آسماني، چون بنا است مكتب آسماني حفظ شود و دائماً مبارزه با تحريف شده است و لذا مبارزه با التقاط اين كه با التقاطي فكر كرده يك تكه از اسلام گرفتن و يك تكه ازغير اسلام گرفتن، اگر بنا باشد كه هر كسي يك تكه از قرآن بگيرد و يك تكه از هوس خودش يا برداشت خودش، آن هم چه برداشتي، برداشت كساني كه درسي نخواندهاند از فقه كم اطلاع دارند يا اگر درس خواندهاند خيلي سطح معلوماتشان پايين است. التقاط، تحريف(مبارزه با تحريف) مبارزه با بدعت، مبارزه با كتمان كه انسان حقيقت رامي فهمد و كتمان ميكند. چرا التقاط را حرام دانستهاند؟ تحريف قانون، حرام است، بدعت در قانون الهي حرام است تحريف يعني مسير قانون را عوض كردن. بدعت يعني چيزي كه جزو دين نيست جزو دين بياوري.
يك وقت خاكي كه جزو آب نيست، توي آب ميريزي، يك وقت خاك در آب نميريزي مسير آب را عوض ميكني. اگر مسير آب راعوض كني ميگويند: «تحريف» اگر چيزي كه جزو آب نيست در آب ريختي، يك مقدا مركب، شيره يا چيز ديگري درآب ريختي ميگويند: «بدعت» يعني چيزي كه جزو آب نيست وارد آب كردي. بدعت يعني چيزي را كه جزو دين نيست جزو دين بياوريم. تحريف يعني مسير دين را عوض كنيم. التقاط يك مقدار از دين بگيريم و يك مقدار از چيز ديگر.
اسلام سوسياليستي ما نداريم اسلامي كه نمازش از اسلام و مالكيت آن از سيستمهاي ديگر، ما يك چنين اسلامي نداريم. اسلام خودش مالكيت دارد با حفظ حقوق. شما شعار براي مبارزه با استثمار ميدهي، مبارزه با استثمار دراسلام وجود دارد، بدون اين كه نياز داشته باشيم از اين و آن كمك بگيريم. التقاط، تحريف، بدعت، كتمان، تفسير به رأي، اين كه ميگويند تفسير به رأي حرام است و اگر كسي قرآن را به سليقه شخصي خودش تفسير كند قطعاً به جهنم ميرود، علت اين كه التقاط و تحريف و بدعت و كتمان و تفسير به راي حرام است، همه به خاطر اين است كه اگر بناباشد اين مسائل مطرح باشد مكتب ما محفوظ نميماند، چون ديني است كه هر كسي طبق سليقهي خودش چيزي قاطي آن ميكند و يك سري از آن را عوض ميكند، يك چيزهايي از آن را پنهان ميكند و يك چيزهايي طبق سليقهي شخصي خودش تفسير ميكند. براي حفظ مكتب تحريف و بدعت و تفسير به رأي حرام است.
بد نيست خاطرهاي برايتان بگويم، اگر كسي يك انگشت كسي را قطع كرد، 10 شتر بايد جريمه بدهد اگر كسي دو انگشت كسي را قطع كرد 20 شتر و اگر كسي سه انگشت كسي را قطع كرد 30 شتر زن و مرد هم فرق نميكند. اما اگر كسي چهار انگشت كسي را قطع كرد قاعدهاش اين است كه بايد 40 شتر جريمه بدهد ولي اسلام ميگويد 20 شتر، طبق عقل من قابل توضيح نيست، چون ما در اسلام سه برنامه داريم دستور در اسلام سه رقم است گاهي دستور فوق عقل است، گاهي دستور طبق عقل است و گاهي دستور ضد عقل است.
ما در اسلام دستور ضد عقل نداريم يعني چيزي ضد عقل در اسلام نيست اما لازم هم نيست كه تمام دستورات طبق عقل امروز ما باشد شايد دستوراتي باشد فوق عقل، مثل ميزنم، اين كه ميگويند قياس، ميگويند درخت كردگان باآن بزرگي، درخت خربزه الله اكبر! يعني اگر كسي درخت نديده باشد، اگر كسي بوته خربزه را نديده باشد بيايند پيش فردي و بگويند اين گردو است و اين هم درخت آن است، ميگويد عجب بزرگ است، بعد گردو را كنار ميگذاريم و يك خربزه برمي داريم ميگوييم درخت خربزه چقدر است؟ ميگويد اگر گردو درختش به اين بزرگي است، درخت خربزه الله اكبر! ولي يك وقتي ميبينيم نه تنها درخت خربزه كوچك و اصلاً بوته است. البته اينطور نيست كه بگوييم درخت كردگان با آن بزرگي درخت خربزه الله اكبر! نه گاهي درخت خربزه كوچكتر است.
گاهي ميبيني كسي قدش كوچك است اما همتش بزرگ است يك كسي ميبيني قدش بلند است، كلهاش بزرگ است ولي چيزي درونش نيست، اينها اينطور نيست، دستورات اسلامي نيز همين طور است، اينطور نيست كه بگوييم انگشت شتر و 2 انگشت شتر و. . . . 4 تا نيز الله اكبر اينطور نيست كه طبق پيش داوريهاي ما باشد. قانونها يك سري مسائل عبودي است.
قرآن ميگويد گاهي من چيزهايي ميگويم تا ببينم نق نق، از كجا بلند ميشود اصلاً من يك جوري حرف ميزنم ببينم مقبول كيست.
مسلمانها نماز ميخواندند يك دفعه وسط نماز دستور آمد كه «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(بقره/115) داشتند نماز را به اين طرف ميخواندند يك دفعه آيه نازل شد ركعت اول و دوم رو به اين طرف نماز ميخواندند، به پيغمبر وسط نماز وحي شد كه سمت را تغيير دهيد، همه صفهاي نماز جماعت به هم ريخت. قرآن ميگويد اين گونه كرديم تا ببينيم چه ميگوييد، چطور شد! چرا اين گونه شد! نبايد هيچي بگوييد. خوشمزه هستند اينهايي كه در باره عبوديت نق نق ميكنند. در همه مسائل تسليم هستند؛ آقا بازي واليبال ميكند در بازي واليبال فرمول دارد، كه ميگويند: كسي كه توپ راگرفت دوباره نبايد پاس بدهد، توپ را گرفتي بده به ديگري او صاف كند و شما آبشار بزن، اما خودت نميتواني هم صاف كني و هم آبشار بزني. دو بار دست به يك توپ نبايد بخورد. دستت به تور نبايد بخورد، از اول كه سرويس را ميزني توپت به تور نخورد، خارج از مرز نرود، يا در بازي فوتبال دستت به توپ بخورد. . . چطور در بازي فوتبال انگار وحي منزل است كه دستت خورد و قبول نيست، خوب دستم بخورد. قانون اين است كه دست نخورد. در اين بازيها آنچنان تسليم فرمولهاي بازي هستند اما تا خدا ميگويد اينگونه عمل كن، چطور اينگونه شد؟ همه جا بله قربان ميگويد، جز در برابر خدا! پزشك ميرود، دكتر ميگويد اين قرص را نصف كن، در ليوان بينداز و حل كن و هر دو ساعت دو ساعت يك قاشق مرباخوري بخور، ميگويد: چشم، خدا سايهات را از سر من كم نكند، اما هيچ حرف نميزند كه چرا 2 قرص و 6 قرص 9 و قرص و. . .
چرا گفتي در ليوان من ميخواهم در ديگ، چرا گفتي با قاشق من ميخواهم با ملاقه بخورم، چرا گفتي آب نيم گرم من ميخواهم توي آب سرد بريزم. چرا گفتي يك قاشق و 2 ساعت يك بار من ميخواهم با ملاقه و هفتهاي يك باربخورم، تا ميفهمد طرف دكتر است مثل موم در دست او تسليم است. ميگويد سر 2 ساعت كپسول را بخوري، سر 2 ساعت ميگويد قرص را بياور 10 دقيقه گذشت. دستور پزشك را وحي ميداند فرمول بازي را وحي ميداند و. . .
غريب تراز همه خداست! خدا ميگويد چنين عمل كن، روشنفكري او زود گل ميكند، بالا و پايين ميرود «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»(بقره/45) در باره نماز قرآن ميگويد: بعضيها سنگين هستند، مگر كساني كه تسليم هستند قرآن ميگويد «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ»(بقره/143) ما كه از اين طرفي نماز ميخوانديم، يك مرتبه دستور تغيير قبله آمد، فرمان نداديم مگر «إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ»(بقره/143) ميخواستيم ببينيم چه كسي تابع است و چه كسي تابع نيست. يا جهنم ميگويد «عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ»(مدثر/30) جهنم 19مأمور دارد، 19 تا چرا؟ يكي رويش ميگذاشتند تا 20 تا شود! ميگويد: مخصوصاً گفتيم تا تا ببينيم چه كسي ميگويد يكي ديگرش كو «عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ» بر جهنم 19مأمور شكنجه مستقر كرديم بعد ميگويد «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ» اين عده را قرار نداديم، الا اين كه ببينيم چه كسي نق نق، ميكند، و چه كسي تابع است و ميگويد اختيار با اوست، جهنم خودش است، و مأمورهايش نيز دست خودش است مگر خدابايد با شما مشورت كند كه چند تا مأمور به نظر شما بفرستيم، مال خودش است و هر كاري ميخواهد ميكند «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ»(انبياء/23)
شهيد ميفرمايد: تمام اديان براي چند هدف آمدهاند 1 -حفظ مكتب، براي اين كه مكتب محافظت شود، همه دختر وپسر ايران و مسلمانها همه بايد با التقاطها و تحريفها و بدعتها و كتمانها و تفسير به رأيها با كمال جديت مبارزه كنند.
2 – براي حفظ عقل، چون بنا بر حفظ عقل است، مشروبات الكلي حرام است، چون عقل را از بين ميبرد، قدرت تفكر را ميگيرد، عقل يك نيرويي است در انسان، اگر مستي يك ضربهي فني تو سر كسي زد و با يك ضربه تفكر را ازايشان گرفت، عين اين است كه خودش را بكشد، اگر من يك نفر مسلمان را بكشم چندين مثقال طلا جريمه است، اگر با يك ضربه قدرت تفكر را از او بگيريم همان مقدار است يعني گرفتن قدرت تفكر مساوي با كشتن يك انسان چون انسانيت انسان با تعقل اوست.
3 – حفظ جان، براي حفظ جان دستورات زيادي داريم از چاقوكشي كردن «جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها»(شورى/40) كه اگر كسي چاقويش را در بياورد و يك مرد كه ميدان بيايد، همين كه چاقو را در آورد و توي كوچه و خيابان راه بيفتد و اعلام جنگ كند، چاقو بكشد و لو به كسي نزند همين فرد طبق روايات مفسد في الارض است. مفسدفي الارض كسي است كه اعلام جنگ مسلحانه كند گر چه به كسي حمله نكند، حمله ور نيز نشود، اظهار قلدري، چون امنيت را به هم ميزند، اين حكم را دارد و لذا حكم سيلي را گفتم، اگر كسي سيلي بزند و جاي آن سرخ شود يك و نيم مثقال طلا، سياه شود 6مثقال طلا، براي حفظ جان
4 – براي حفظ مال، كسي اگر دزدي كرد بايد انگشت او را بريد، البته اين دست بريدن همه جا نيست شرايط زيادي دارد، اگر بنا باشد هر كسي كه دزدي كرد دست او را قطع كنيم ممكن است نيمي از مردم بي دست باشند. بايد درجمهوري اسلامي در هر شهري پنج سلاخ خانه داشته باشيم. نه هر كس دزدي كرد اين حكم برايش اجرا نميشود،
1- بايددزدي جايي اتفاق افتاده باشد كه ديوار را خراب كرده باشد، شيشه بشكند، قفل را بشكند، سر ديوار برود يعني بايديك ثغور و قلعهاي را خراب كند بايد تجاوزي اينگونه باشد.
2 – بايد آدم گرسنه نباشد چون اگر آدم گرسنه پريد و نان كسي را گرفت و خورد او را كاري ندارند.
3 – شريك اگر از شريك دزديد دستش قطع نميشود.
4 – پدر و پسر اگر بينشان دزدي اتفاق افتاد دستش قطع نميشود.
يك وقت بني صدر ميگفت: ما شش رقم زندان نداريم(در ميدان آزادي ميگفت) ولي بررسي كرديم كه ما 18 رقم زندان داريم، كسي كه از اسلام اطلاع ندارد، فرق است بين كسي كه اسلام را عميق ميشناسد و يا سطحي، اينها اسلام را مثل شبنم، يك تا «يا ايهاالذين امنوا، يا ايهاالناس، اتقوا واعبدوا» 4 تا لغت و 4 تا كلمه خواندهاند و خيال ميكنند اسلام را ميشناسند، آدمهايي نيز هستند از دختر و پسرها كه نميخواهند، زير بار آخوند بروند، يعني مطهري را تحمل نميكنند. اين هم ته دلش مسلمان است هم مطهري را نميخواهد قبول كند به دنبال اين اسلام شناسهاي پلاستيكي ميرود. و اين اسلام شناسها ميگويند: ما شش رقم زندان نداريم زندانهاي مختلف داريم كه بحث آن را ان شاءالله در جلسه آينده خواهم گفت، اگر عمري بود.
اگر كسي مال شريك و پدر و. . . . بدزدد از او ميگيرند زندان تأديبي نيز ممكن است داشته باشد اما دست او را قطع نميكنند.
بايد دزد حكم خدا را نيز بداند. اگر دزد را گرفتند و گفت من نميدانستم، اگر ميدانستم كه دزد 4 تا انگشتش قطع ميشود دزدي نميكردم دست اين را نيز قطع نميكنند. دستي را كه آگاه و دانا و عالم به مسائل اسلامي است دستش را قطع مس كنند.
مرحوم شهيد در كتاب قواعد ميفرمايد: تمام اديان براي پنج مسئله آمدهاند، معذرت ميخواهم اين پنج مسئله درتمام اديان مطرح است نه اين كه اديان براي اين پنج مسئله آمدهاند. اديان براي مسائل ديگر نيز آمدهاند، اما اين پنج تادر همه اديان هست براي حفظ مكتب، براي حفظ عقل، مشروبات الكلي در تمام اديان حرام است. مسيحيها، ارمنيها مشروبات الكلي را استفاده ميكنند، ولي اين طبق مكتبشان نيست، و نسبت هم ميدهند كه در انجيل كه فلان پيامبر به قدري شراب خورد كه بي هوش شد و افتاد، يا حضرت لوط آنقدر شراب خورده است تا مست شد و با دختران خودش زنا كرد، اين نسبتهاي شراب خوردن و زنا را به پيغمبران اولي العزم معصوم و پيغمبر غير اولوالعزم و معصوم بزرگ ترين تهمت است و اين خود دليل بر اين است كه اين تورات و انجيلها سالم نيست. يعني بالاخره دچار تحريف شده است والا محال است، اين حكم الهي باشد، زيرا مشروبات الكلي كه براي همه چيز ضرر دارد، اسلام آن را حلال كند، يا هر ديني آن را حلال كند. محال است! چون اين حلال كردن دستور ضد عقل است. و ما در هيچ دين آسماني دستور ضدعقل نداريم.
و گاهي انسان غصه ميخورد اين همه ميوه، آقا جان ميوهي شيرين ميخواهي توت، ميوه ترش ميخواهي ليمو، ترش و شيرين ميخواهي انار، ديگر چه مرگت است؟ همه آنهايي كه خدا گفته است بخور، نميخورد، همين يكي را كه اسلام ميگويد نخور ميخورد، اين ديگر لجبازي است. و الا هيچ دليلي ندارد، براي حفظ دين، براي حفظ عقل، براي رشد عقل اسلام گفته است چه كن، تهذيب براي رشد عقل است. تفكر براي رشد عقل است، مشورت براي رشد عقل است، سيروا في الارض براي رشد عقل است، آنچه مايهي رشد عقل است، از تدبر و تفكر و تحصيل و شور و سير في الارض آري، ولي آنچه عقل را ميگيرد كه يكي از جنايات بعضي از گروهكها بود كه اعلام كرده كسي پاي سخنان فلاني و فلاني و فلاني ننشيند و كتابهاي اين افراد و بعض ديگر را نخواند اين بزرگ ترين خيانت است.
اصولاً گروهها در ايران تمام هدف انبياء را از بين بردند، اگر انبيامي خواستند دين و مكتب باشد، گروهها با التقاط وتحريف دين را به هم زدند. اگر اسلام ميخواهد عقل رشد پيدا كند، گروهكها با اين كه ممنوع كردند پاي سخنراني فلاني رفتن و فلان كتابها را خواندن جلوي عقل بچهها را گرفتند، اگر اسلام و همه اديان ميخواهند جان مسلمان هاسالم بماند، گروهكها با اعلام جنگ مسلحانه به جان مردم تجاوز كردند.
اگر همه اديان ميخواهند مال محفوظ بماند، گروهكها با سرقتهاي مسلحانه، مال را نيز از بين ميبرند. اگر اديان ميخواهند آبرو و نسب مسلمانها سالم بماند، گروهكها با تجاوزهايي كه كردند، تجاوزهاي ناموسي، مسئله حفظ آبرورا نيز خدشه دار كردند. يعني آنچه تمام اديان آسماني، آنچه ميخواستند حفظ كنند اين گروهكها تمام آنها را از بين بردند و مكتب را با تحريف و التقاط، تفسير به رأي، عقل را! با اين كه به پيروان و هوادارانشان گفتند فلان كتاب و سخنراني را گوش ندهيد. جان را! با اعلام جنگ مسلحانه، مال را! با سرقت مسلحانه، و آبرو را! با تجاوزات خودشان از بين بردند، آدم حال ميفهمد كه مسئله از كجا سر زده است. مسئله اين نيست كه اينها با جمهوري اسلامي مخالف هستند، خوب مخالف باشند. بنده با شما مخالفم و شما با بنده، زندگي بكنند مثل اينهايي كه به باغ وحش براي ديدن ميمون ميروند، حال ممكن است اينها كه رفتهاند هر كدام عقيدهاي داشته باشند، خوب زندگي كنند، كار كنند، اما يك وقت ميگويد من ميخواهم واژگون كنم، بابا 100 هزار شهيد دادهاند براي اين كه يك نظام نيم بندي درست شود، غير ازمعلولين. حال يك نفري ميگويد: نه! ما چيزي كه ثمرهي هزار شهيد است از بين ميبري. م تجاوز به مال، مكتب، جان، ناموس و عقل، همه نوع تجاوز از اين گروهكها سر زد.
در باره امنيت حفظ جان، مال، آبرو، براي حفظ آبرو حكم اسلام اين است، اگر كسي به كسي فحش ميدهد، فحشهايي كه داده دو جور است نسبتها و فحشها دو جور است، يك وقت نسبت زنا و لواط است، برو تو كه خودت ياخواهرت يا مادرت اهل زنا و لواط هستي اگر چنين جملهاي را نسبت داد اسلام ميگويد: فوري بايد او را خواباند و 80تا شلاق به او زد. تا در كوچه كسي ميرود كسي دهانش را باز نكند و آبروي او را بريزد، اما اگر كسي نسبت زنا و لواط نداد مثلاً توهين كرد، جملاتي مثل ديوس، فاسق، فاجر، برو مثل الاغي، مثل سگ ميماني اگر زنا و لواط نبود ولي تحقير كرد وگفت: مثل حيواني، فاسقي فاجري داد، آن را نيز اسلام ميگويد: بايد او را خواباند و چند تا شلاق زد. اولي را80 تا كمتر نميشود، حتي اگر حال ندارد 80 ضربه بخورد، او را در زندان نگه ميدارند و روزي يا 8 تا به او ميزنند كه ضربه را بخورد و ديگر در كوچه آبروي پسر و دختري را نريزد. زحمت دارد يك عمر آدم جان ميكند و آبرو براي خود كسب ميكند حال دارد ميرود ميگويد آقا يادت ميايد كه. . .
مگر ميشود آبروي با زحمت به دست آمده را اينگونه از بين برد، آدمهايي كه هرزه هستند و آبروي مردم را از لحاظ تأمين عرضي و نسبي و آبرويي از بين ميبرند، همه را بايد جريمه كرد. حتي اگر عادل باشند اگر سه نفر آدم با تقوي به مرد و زني نسبت بد دادند يا بايد اينها يك شاهد چهارمي نيز بياورند يا اگر نتوانستند آن سه آدم را ميخوابانند و 80ضربه به هر يك ميزنند.
در جمهوري اسلامي عادل بايد بخوابد و شلاق بخورد تا آبروي ديگري را نريزد گر چه آن فردي كه فحش شنيده عادل نيست، آني كه نسبت داده است، عادل است و آني كه نسبت داده شده، عادل نيست. يك نفر كه عادل نيست را سه نفرعادل به او ميگويند كه تو چنين كردي، اگر اين سه عادل نتوانستند يك شاهد ديگر بياورند بايد شلاق بخورند. اين براي حفظ امنيت است. يك قاليچه و آفتابه دزديدن لازم نيست، يك مسلمان انگشتش به خاطر اين آفتابه از بين برودولي چون همين آفتابه دزدي باعث ميشود بقيهي زنهاي محله ديگر شب خوابشان نبرد امنيت است، اگر دزدي آمددر خانه و چيزي برد امنيت به خطر ميافتد. مال، جان، با زحمت پيدا شده، آبرو از همه زحمتش بيشتر است و خوب نميشود. كسي بيايد و بردارد و برود.
مي گويند دزدي آمد خانه يك روضه خواني، همه اثاثيههاي او را جمع كرد و در يك چادر شب بست و ميخواست به دوش بگيرد، گفت: يا علي، دوش گرفت و رفت، روضه خوان بيدار شد و گفت چه ميگويي، من يك عمري اينها را با ياحسين، يا حسين جمع كردم و تو ميخواهي با يك يا علي ببري، مگر ميشود؟ حالا قصه از اين قرار است يك عمري من آبرو كسب كردم و حال او در كوچه دهانش را باز ميكند و هر چه ميخواهد ميگويد، مگر ميشود؟ بايد كتك بخورد، شلاق چيز خوبي است. چون اسلام هر چه ميتواند نصيحت ميكند «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/3) و سفارش به حق كنيد «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر» سفارش به صبر كنيد «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»(بلد/17) سفارش به مرحمت كنيد سه سفارش در قرآن داريم «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و در جاي ديگر «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» سفارش به مرحمت كنيد «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»(بقره/109) عفو كنيد و ببخشيد، اغماض كنيد از سر يكديگر بگذريد «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ»(آل عمران/134) غيظ شما را گرفت، كظم كنيد. همه اين سفارشات را اسلام كرده است. اما به آدمهايي كه هرزه هستند، و پابند اصالت و جان و مال و آبروي مردم نيستند، به اينها را بايد شدت عمل نشان داد كما اين كه در مقابل آدم حيله گر بايد حيله گر باشيم چون «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»(بحارالأنوار، ج58، ص129) به ما گفتهاند اخلاق خدا را داشته باشيد و يكي از اخلاق خدا حيلهي خداست «وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ»(آل عمران/54) چون خدا مكر ميكند، مؤمن نيز بايد اهل مكر باشد، منتهي مكر براي خنثي كردن مكر ديگران! يك وقت آدم مكر ميكند كه كلاه سر كسي بگذارد اين حرام است. يك وقت ديگران مكر ميكنند كه كلاه سر او بگذارندايشان نيز با مكر نقشههاي آنها را خنثي ميكند، مثل ياد داشتن سحر، گاهي كسي علم سحر ياد ميگيرد براي اين كه باسحر و جادو مردم را متوجه خودش كند، اين سحر حرام است. اما كسي سحر ياد ميگيرد كه اگر ساحري خواست مردم را اغفال كند اين با سحر خود، جلوي سحر آن ساحر را بگيرد همه چيزها همين گونه است. گلوله سازي، شمشيرتيز كردن، يك وقت آدم شمشير تيز ميكند كه مسلماني را بكشد، يك وقت شمشيرش را تيز ميكند كه اگر اعلام جنگ مسلحانه كردند قدرت دفاع داشته باشد.
اولي ظلم و دومي عبادت!
خلاصه بحث تمام شد. در باره امنيت، اسلام تا دلت بخواهد عنايت دارد. حديث و روايت در اين زمينه زياد است، شايد بحث دوم نيز بخشي در بارهي امنيت صحبت كرديم تا جلسه بعد همه را به خدامي سپارم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»