متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1362/4/23
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
1- معناي تقوا 2 – تقوا مصونيت است نه محدوديت 3 – راه رسيدن به تقوا
تقوا از وقي ميباشد، وقايه يعني حفظ. ميگويند: «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»(بقره/201) اين «ق» همان وقي ميباشد. يعني خدايا حفظ كن مارا «نا». ما دو نوع استكان داريم، بشكن و نشكن. آدم با تقوا يعني مسلمان نشكن. كسي كه حوادث و پول و مقام او را نميشكند و تغيير نميدهد.
اگر يك جايي آب ترشح ميشود، كنار ميكشيد كه آب به شما نريزد و اگر تيغ است لباستان را جمع ميكنيد تا به لباستان گير نكند. يعني خودش را حفظ ميكند. وقتي حرف ميزند و در مورد چيزي مطمئن نيست، ميگويد: شايد اين طور باشد، فكر كنم و. . . و سعي ميكند با كم و زياد بگويد. يك دفعهاي نميگويد: مثلاً بيست هزار جمعيت بود، و اين تقوا ندارد. اگر تقوا داشت ميگفت: حدود بيست هزار نفر وبا كم و زياد ميگويد. و او ميترسد كه، بدون شايد و فكر ميكنم، بگويد. و در مورد مال به مال شبهه ناك نگاه نكرده ودنبالش نميرود و به جايي كه نبايد نگاه كند، نگاه نميكند. تقوا يعني انسان به حالتي برسد كه وقتي به گناه رسيدخودش را كنترل كند.
بعضيها ميگويند اگر تقوا داشته باشيم، جانمان در ميايد و محدوديت است. آقاي شهيد مطهري ميفرمودند: تقوامصونيت است نه محدوديت. مثل پا كه اگر در كفش رفت محدود نميشود ولي مصون از گل و شيشه و خاك ميشودو نيز مثل سر در كلاه گذاشتن كه آزاد نيست ولي مصون است. انسان با تقوا به خاطر حالت روحيش مصونيت دارد و به خلاف كه رسيد، خودش را كنترل ميكند. همهي انبياء الهي به گفتهي قرآن به خاطر با تقوا كردن مردم آمدند وبسياري از دستورات اسلامي بر تقوا ميباشد. مثلاً روزه «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/183) روزه را بر شما واجب كرديم تا روح تقوا در شما زياد شود.
تقوا در ماليات «وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ»(بقره/282) ولي اين كه ميگويند: از خدا بترسيد، خدا ارحم الراحمين است و كسي نبايد از خدابترسد، وقتي ميگويند: از خدا بترس، يعني از عمل خودت بترس و از مقام خدا بترس «و اما من خاف مقام ربه».
دزدي كه پيش دادستان ميرود، از او نميترسد از عملش ميترسد. اگر دزدي نكرده بود، پهلوي دادستان بستني ميخورد، زيرا دادستان نيز مثل بقيهي انسان هاست(يك سر و دو گوش و زبان و. .) پس خوف خدا يعني خوف از مخالفت با خدا، كه نافرماني خدا بكند. يا خوف از مقام عدالت خدا. يعني خدا آنچنان ما را ميبخشد كه مادر حاضر نيست ما را ببخشد. «يا سريع الرضا»(مصباحالمتهجد، ص849) زود از انسان راضي ميشود.
« لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً»(بقره/282) كم فروشي نكنيد و مال كسي را اگر تقوا داشته باشيد از بين نميبريد. ي مسئولين مملكت در ادارهها، اگر تقوا داشته باشند يك فلز بودجه مملكت از بين نميرود. و اگر جلوي اسراف كاريها و خلاف كاريها گرفته شودسر از جاي بزرگي در ميآورد. امام صادق فرمودند: مال حرام در نسل شما اثر ميگذارد زيرا مال حرام رشد و نمو نميكند، بركت ندارد. خداوند به رباگيري، كه مثل به جاي ده هزار تومان، يازده هزار تومان گرفته، ميگويد: فكر ميكنيد مالتان رشد كرده و گرنه «فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ»(روم/39) پيش خدا رشدي نكرده. تقوا اين است كه انسان در مقابل غريزه خودش را نگه دارد. حوادث او را تغيير ندهد. اگر كسي فوت كرد و مصيبتي ديد پيش خدا گله و زاري(كه حالا زود بود) نكند. شايدواقعاً آن طور كه او فكر ميكند نبوده است.
اگر جواني مرد، همه ميگويند زود بود، ولي معلوم نيست. امام در دعا ميفرمايند: خدايا به من ايماني بده كه هر كاري كردي چون و چرا نياورم(دير و زود نياورم) وقتي پسر پيامبر اكرم مرد، ايشان گريه كردند، مردم گفتند: چرا گريه ميكنيد؟ پيامبر گفت: گريه اشكالي ندارد. اشكال آن جاست كه حرفي بزند كه بي تقوايي در آن باشد و خلاف قضاي خدا.
در بحث گفتار «فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً»(نساء/)9 انسان با تقوا حرف بي سند نميزند و گواهي ناحق نميدهد. آدم با تقواسوءظن به كسي نميبرد. از اميرالمؤمنين پرسيدند چطور به اين مقام رسيدي؟ فرمودند: من تقواي گوش داشتم. يعني «كنت بواباً علي اذنيه» يعني دروازه بان گوش هايم بودم. يعني اجازهي شنيدن هر حرفي را نميدادم. حتي در سخت ترين حرفها حرف حق را ميگويد، به اسم دروغ «مصلحت آميز» هر چيزي را نميگويد.
قرآن در مورد مؤمن ميفرمايد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»(انفال/2) انسان مؤمن وقتي به ياد خدا آمد ميترسد. وقتي نماز ميشود، ناراحت نماز نخواندن(به شكل غلط) است و بازاري ناراحت انسان محروم است، حج نرفته ناراحت است.
و كسي كه مال محروم در مالش است و شب راحت ميخوابد و ميبيند برايش مسئلهاي نيست و محرومي ميبيند ناراحت نميشود و بي تفاوت است، خرف شده است. آدم با تقوا وقتي كار خلافي هم كرد عذرخواهي ميكند.
در مسائل سياسي قرآن ميفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقين»(احزاب/1)اي پيامبر تقوا داشته باش و پيرو كفار ومنافقين نباش. آدم با تقوا محال است با گروهكها رابطه داشته باشد زيرا از خدا ميترسد و ما انسانهايي را داشتيم كه تقوا داشتند و كوچك ترين ضرري به انقلاب نزدند و سياست مداراني كه تقوا نداشتند و بزرگ ترين جنايات را كردند. پيرمردهايي كه در شهرها و دهات هستند، اگر از آنها درمورد مسئله يا قراردادي بپرسي اگر بلد بود، جواب ميدهدولي اگر بلد نبود ميگويد: من بندهي خدا هستم، هر چه كه خدا گفته. اين پيرمرد يا پيرزن، تحليل سياسي بلد نيست ولي به خاطر خوف خدا ميگويد: هر چه خدا و نمايندهي او بگويد، همان است. زيرا برايش تقوا مطرح است و اين فرد براي پشت جبهه نان هم ميپزد و نوه و پسرش را براي جبهه ميدهد. و براي امام حسين اشك ميريزد و براي انقلاب پول ميدهد، خون و جان ميدهد و ضرري هم ندارد و روشن فكر نيستند.
ولي اين روشن فكرهاي مزدور كه همه كاري بلد هستند، هر جنايتي ميكنند و درآخر هم فرار ميكنند. ما كمبود علم نداريم كمبود تقوا داريم. تقوا نبودكه علي(ع) خانه نشين شد. تقوا نبود كه دين دستخوش تحريفات شد. دانشمندان و علماي بي تقوا كه قرآن از آنها نقل ميكند، كه اينها با دست خود چيزي نوشته و به مردم نشان ميدادند، كه اين خدايي است.
«فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً»(بقره/79) با دست خود مينوشتند و ميگفتند اين از خداست. براي ارزش و پول ناچيزي كه اگر بي تقوايي نبود خودفروشي ميكند. و به خاطر اهميت تقوا گفتهاند كه تمام امام جمعهها بايد در خطبه هايشان سفارش به تقوا بكنند، هم بايد مسائل سياسي روز باشد و هم تقوا.
«أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ»(احزاب/37)(در زن داري) مرد با تقوا در خانه زن دار خوبي ميشود، يا ظلم نميكند و اگر كردعذرخواهي ميكند. حتي به بچهاش هم توهين نميكند و اين فرد خيلي مواظب است.
در مسائل اجتماعي: «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ»(بقره/189) روابط حكم فرما نميشود. مثلاً اقوامشان را به خاطر روابط نصب وعزل نميكنند. به خاطر رسيدن به مقامي(معاون، رئيس و. .) و با تقوا نصب و عزلها الهي ميشود. به حضرت علي گفتند: حالا كه بعد از قتل عثمان به حكومت رسيدي، حكومت شام را به فلاني بده. فرمودند: او را متقي نميدانم.
به اميرالمؤمنين بعد از عمر گفتند: خليفه باش به سه شرط، اما امام دو شرط اول را پذيرفت و سومي را نپذيرفتند و براي همين خلافت را به عثمان دادند. معلم با تقوا دير سر كلاس نميآيد زيرا ميترسد «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ»(مطففين/1) واي بر كم فروشها.
معلمي كه پنج دقيقه دير سر كلاس ميايد كم فروش است. آدم ادارهاي هم كه دير ميرود مطفف است. كارمند اداره اگر با تقوا بود از تلفن اداره تلفن خصوصي نميزند. با خودكار اداره براي بچهاش نامه نمينويسد. ساعات كار مردم راصرف كار خصوصي نميكند. مثلاً ما ده هزار پزشك در مملكت داريم. شما پيش پزشك ميروي و او مرض تو راتشخيص نميدهد. اگر آدم با تقوايي باشد؛
1 – ميگويد: تشخيص ندادم، پول ويزيت را پس ميدهد.
2- دكترمتخصص اين مريضي را معرفي ميكند.
ولي كمبود تقوا داريم. كارگر نيز همين گونه ميباشد. اگر كار بلد نيست نبايد قبول كند. اگر كسي حرف زد و اشتباه كرد بايد قطع كند و به حرف مردم كاري نداشته باشند(چطور حرفت را قطع كردي؟) خودش را كانديداي مقامي كرده ولي وقتي فهميد نميتواند، كنار بكشد.
امام صادق فرمودند: اگر كسي خودش را كانديد كرد و ديد بين خودش و خدا فرد بهتري وجود دارد، اگر كنار نكشد، آدم بي تقوايي است.
استاد ما در قم خاطرهاي نقل ميكرد. پيش نماز اگر ديدكه ديگري از نظر اطلاعات و مسائل روز و خوش بياني و قد و. . . از او بهتر است و اگر او بيايد، اگر براي او صد نفر ميآيند، براي آن يكي هشت صد نفر ميآيند، بايد از او دعوت به عمل آورد و به مردم بگويد: به خاطر اين دلايل اين فرد شايستهتر از من است و اين فرد با تقوايي است. يا مثلاً يك نفرشغل غير خدايي دارد به خاطر اين كه در آن كار سابقه داشته آن را رها نكند و ادامه دهد اين هم بي تقوايي است و بايددر درآمد و شغل و مكتب و مدرسه تقوا رعايت شود.
حمالي بود(گاهي اين حمالها، رفوگرهاو سپورها داراي مقامهاي انساني هستند كه ما دعا ميكنيم خدا نصيب ما هم بكند) در بازار تهران كه حمل فرش ميكرد ما او را صدا كرديم كه احمد آقا اين فرش را ببر، گفت لطفاً به اين يكي بگوييد. من از صبح تا حالا سه قالي بردهام ولي كسي اين مرد را براي قالي بردن صدا نميكند! شما او را صدا بزنيد وزيادتر به او بدهيد، شايد به ما برسد. و اسلام همين روحيه را ميخواهد.
قرآن تمام امتيازات را كوبيده است: امتيازات نژادي، مثلاً در آمريكاي متمدن، بدترين توحشها و مسئلهي سياه و سفيد هنوز مطرح است. آمريكا درتوحش زندگي ميكند اما در صنعت پيشرفته است. شكل و زيبايي در همهي دنيا مطرح است(در استخدام ها)مسئلهي زبان مطرح است(عرب، فارس، ترك، كرد، لر، عجم)مسئلهي منطقه مطرح است(ده، شهر) مسئلهي نصب و فاميل مطرح است(كدام طبقه) و اسلام فقط ميگويد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»(حجرات/13) افراد با سوادتر نياز به تقواي بيشتري دارند. اگر كاسبي با تقوا نبود، انگور خوب را رو و انگور بد را زير ميگذارد. اگر گيوه دوز با تقوا بود، كوكها را ريز ميزندو اگر دزد بود درشت ميزند. دزدي گيوه دوز و بقال در سطح پايين است اما اگر آيت الله و دكتر و مهندس بي تقوا بود «اذا فسد العالم فسد العالم» مادر هر چه بيشتر بچه داشته باشد مهمتر است. اثر تربيتش بيشتر است و اگر پدر و مادرگناهي جلوي بچه بكنند، بسيار مهم است. بسياري از گناهاني كه بچهها ميكنند از پدر و مادرشان گرفتند. و پدر و مادردر قيامت هم بايد گناهان خود و هم گناهاني را كه به بچه هايشان تزريق كردند حمل بكنند. پدري كه روبروي پسرش به مادر او توهين ميكند و چه اهانت(توهين از وهن و اهانت از هون است) اثرش را اين پسر وقتي بزرگ شد چون در آن موقع اينها را فيلم برداري كرده ميبيند و همين توهينها انجام ميشود. مكتب ما «قدموا و آثارهم» كارها و آثار كارهاي شما را مينويسيم. اگر برق اتاق را خاموش كرديد، فقط يك سيلي نميزنند نگه ميدارند تا ببينيد اين آثارش چيست؟ به خاطر برق سري به آهن خورده است و يا كفش و كلاهي گم شده است، يا آتشي روي قالي افتاده و سوخته است.
گاهي انسان يك كلمه بيشتر نميزند ولي اين كلمه در عصرها و نسلها اثر ميگذارد و لذا ميگويند: اگر زن و مردي جلوي فرزندشان حتي اگر در قنداق باشد وقتي آميزش جنسي بكنند، آنها كه بزرگ شدند زناكار ميشوند و اگر اين پدر و مادر بي تقوايي كردند، همين مقدار جنايتي را در آينده به همراه دارد كه پاي آنها نوشته ميشود.
«من سن سنة سيئه» كسي كه خط انحرافي را تأسيس كند «فله وزر من عمل بها» كساني كه گروهك منافقين را تأسيس ميكنند ويا تأسيسات خلافي دارند، هر جنايتي كه هواداران آنها بكنند، علاوه بر اين كه بر گردن آن هاست بر گردن رئسايشان نيز ميباشد.
«أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(اعراف/63) از آمدن انبيائي از جنس خودتان تعجب ميكنيد و هدف ازبعثت، تقوا آوردن شما بود. انسان چه كند كه روح تقوا را در خود زنده كرده و با تقوا باشد. راه تقوا را قرآن چنين فرموده كه ديد الهي به ما تقوامي دهد.
راه رسيدن به تقوا: 1 – توجه به جهان بيني الهي«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»(فجر/14) خدا در كمين تو است «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ»(غافر/19)شما نگاه ميكنيد و خدا ميداند كه اين نگاه تقوا دارد يا نه! گاهي انسان به كسي نگاه ميكند زيرا او خوشگل است، بعد اگر دليلش را بپرسند ميگويد: خواهر و برادريم. يعني خيانتهاي چشم و هدفهاي قلبي را خدا ميداند و وقتي گناه كرد خودش و وجدانش ميداند «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»(زلزال/7) آيههايي كه مثقال كارهاي شما حساب ميشود. «ما يلفظ من قول» هر لفظي كه ميگوييد، يا هر كه بر ميداريد و شعاري كه ميدهيد حساب ميشود.
«أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»(علق/14) آيا نميداند انسان كه خدا او را ديد. صاحبش نديد ولي خدا كه ديد. گاهي بچهي پنج ساله است، گناه نميكند. زني عاشق جواني شد كه شاگرد بزاز بود و پارچههايي خريد و گفت: نميتوانم ببرم. قرار شد شاگرد بزاز برايش ببرد. وقتي برد خانه در خانه را بست و جوان را به دام انداخت و خواست كه جوان را به گناه بكشاند. ولي جوان با يك تردستي خودش را آلوده كرد، خودش را به لجن زد تا زن از ديدن او نفرت ببرد و بدين وسيله از خانه فرار كرد. گفت آلودگي ظاهر با آب و صابون پاك ميشود، ولي اگر دامن آلوده شده بود چه؟
تقوا سعي بر گناه نكردن است و اگر گناه كرد، برگردد. يك سري گناهان چون اگر آدم نزديكش شد، ديگر دست خودش نيست، پس بايد جلوي مقدمات گناه را بگيرد و يك سري گناهان هست كه اصلاً نبايد نزديكش شد، مثل بنزين كه از دو متري آتش ميگيرد. اگر ميداني به اين شهر بروي آلوده ميشوي، به مسافرت نرو. اگر ميداني دوست وخانه و اين گروه و سازمان تو را منحرف ميكند، اصلاً اطرافش نرو كه بگويي سعي ميكنم، آلوده نشوم. حالا اگر منحرف شدي زود برگرد و اگر دوباره منحرف شدي، دوباره فوراً برگرد. هر بار كه منحرف شدي باز برگرد و. . . ولي خط سير رارها نكنيد «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»(ص/30) در هر انحرافي بر ميگردد. نگو توبه شكستم، برگرد، خدا توبه را دوست دارد «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ»(بقره/222) اگر كسي كه لغزش داشت فوراً برگشت، خدا او را دوست دارد و ميبخشد. يك موقع پدري پسرش را از خانه بيرون ميكند ولي با توصيهي همسايهها، با ناراحتي او را راه ميدهد. ولي خدا اين گونه نيست، راه ميدهد و در ضمن دوست هم، دارد.
گناه لذتي دارد، ولي وقتي انسان به ياد عقوبت آن ميافتد، لذتش از بين ميرود. يك نفر كسي را گول ميزند ولي وجدانش ميگويد: آيا اگر خودت را، برادرت را، يا خواهرت را گول ميزدند، راضي بودي؟ اگر وجدان آگاه باشد، 5 دقيقه لذت برده ولي عمري وجدانش ميسوزد. اما اگر 5 دقيقه تحمل كرد، عمري دلش خوش ميباشد. لذت ميبرد كه به گناه رسيده است اما گناه نكرده است. تقوا، نه اين كه تلخ ترين چيزها را تحمل كند، بلكه لذتهاي شيرين نصيبش خواهد شد. و لذا كارهاي ما را، هم خدا و هم اولياء خدا ميدانند و مثل دوربين كه پيشاني خواراندن و چونه گرفتن و همه چيز در آن ضبط ميشود. تمام كارهاي ما در همه عالم، ضبط ميشود و امام زمان(ع) بر كارهاي ما دانا و بيناست.
در روز قيامت جلوي انسان لايهاي باز ميشود كه انسان ميبيند، تمام جزئيات و كليات او ضبط شده است. قرآن ميگويد: «كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً»(اسراء/14) ما به حساب تو رسيدگي نميكنيم، خودت براي حساب رسي كافي هستي. ميبيند روزي نبوده كه گناه نكرده باشد. يا شبي خلاف شرع نكرده باشد. ميبيند كه در تمام عمرش دو ركعت نماز با توجه نخوانده است. بله قربان، هر كس وناكس را گفته، ولي تسليم خدا نشد. به قدري شرمنده ميشود كه. . . بعضيها در بازجويي ميگويند: خدايا ما را به جهنم بفرست و بيش از اين شرمندهمان نكن. خجالت ميكشند. قرآن ميگويد: وقتي انسان به وضعش نگاه كرد و «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيه»(كهف/49) وقتي كتاب باز شد، مجرمين وقتي كتاب را ديدند، ميلرزند. و اگر يك نفر در دادگاه معلوم شود كه اين چهرهي محبوب، آمريكايي بوده، چقدر شرمنده ميشود و اين مرگ سياسي است و لذا رهبر انقلاب ميگويد: توبه كرده و برگرديد، ولي چارهاي ندارند.
و در قرآن داريم ميگويند: خدايا ما را برگردان ولي ديگر برگشتي در كار نيست. در آن دنيا بايد بر ميگشتيد و دوستتان ميداشتيم و حالا كار از كار گذشته است. قرآن ميگويد: انسانهاي بي تقوا وقتي ميخواهند بميرند، فرياد ميزنند «رَبِّ ارْجِعُونِ»(مومنون/99) خدايا مرا برگردان «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»(مومنون/100) شايد كه عمل صالح انجام دهم «كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» اين حرف ميزند و گرنه مهلت داشت. انسان با تقوا اگر خارج نوبت نان بگيرد، ميلرزد(اگر نانوا با او آشنا بود) اگر انساني ديد كه حقوقش ده هزار تومان است ولي ماهي ده هزار تومان براي جامعهاش خدمت نميكند، ناراحت است. و اگر اين تقوا بود، مدد خدا هم ميآمد. موفقيتهاي رهبر انقلاب و شهيد و رزمنده، به خاطر تقواي اوست. پيش آقاي حائري در قم رفتم. پدرايشان حاج عبدالكريم حائري، مؤسس حوزهي علميهي قم است(حدود 55 سال پيش تأسيس كرد) كه همهي رهبر انقلابها، مطهريها، منتظريها و گويندهها همه از اين مؤسسه هستند و سالي صدها كتاب تأليف ميكنند. من پرسيدم پدر شما چه كرد كه چنين توفيقي نصيبش شد؟ و از تقواي پدرش صحبت كرد. كساني كه تقوا دارند، در زندگيشان بركت دارند، ولي كساني كه به خوراك و پوشاك و مسكن و… خوش هستند، زندگيشان بركت ندارد. گامي درراه حق، ظالم كوبي، نجات مظلوم و مظلوم يابي، همه باعث تقوا و لطف و بركت خداست.
تقوا باعث ميشود كه خدا ديد نور و فرقان و بينش به ما بدهد.
خدا به حقيقت محمد و آل محمد روح تقوا و دوري از گناه و خوف خدا، به همهي ما مرحمت كند،
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»