متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1360/11/16
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي اللّه علي سيدنا و نبينا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين»
سه سال است از رأيي كه شما به جمهوري اسلامي دادهايد ميگذرد، وارد سال چهارم ميشويم. بازاريها برنامهشان اين است كه شب به شب به حساب كارهايشان ميرسند، بالاخره ببينند امروز سود داشتند؟ ضرر داشتند؟ چه دادند؟ چه گرفتند؟ اسلام گفته است سال به سال حسابتان را برسيد و ببينيد زياد آورديد، كم آورديد. اگر زياد آورديد ماليات بدهيد، كم آورديد حواستان را جمع كنيد و اگر كم آورديد بي تقصير بوده است يا با تقصير. اگر بي تقصير بوده است و خسارتي وارد شده ببينيد دليلش چيست؟ علياي حال انسان بايد گاهي به حساب خودش برسد. يك روايتي هم از امام كاظم(ع) در اصول كافي است كه مؤمن خوب آن كسي است كه شب به شب كه ميخوابد حساب كند كه صبح تا حالا چه كرده است؟ اگر كار خوب كرده است خدا را شكر كند و بخوابد و اگر در روز يك خلافي از او سر بزند از خدا عذرخواهي كند و توبه كند و بخوابد و حديث داريم روز قيامت كساني كه شب به شب به حساب خودشان ميرسند، خدا ديگر در روز قيامت از اينها حساب نميكشد، ميگويد اين بنده من در دنيا از خودش حساب كشيد و كسي كه خودش از خودش حساب بكشد ديگر خدا در روز قيامت از او حساب نميكشد. ميگويم بنشينيم پاي حساب، كلاه خودمان را قاضي كنيم، با هم حرف بزنيم، با هم بنشينيم شب حساب كنيم. يكي از راههاي حساب مقايسه است. قرآن روشهاي آموزشي زيادي دارد. حدود صد آيه دربارهي روش آموزش در قرآن هست كه روشهاي مختلفي را يادآوري ميكند. اينها را ان شاءاللّه يك وقت خواهم گفت. يكي از روشهاي آموزشي قرآن اين است كه مقايسه ميكند. مثلاً در خداشناسي مقايسه ميكند، ميگويد: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌام اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»(يوسف/39) راستش را بگو، آدم ايمان به يك خداي يگانه تواناي با شعور داشته باشد، بهتر است يا انسان خداهاي مختلف بگيرد؟ كدام يك بهتر است؟ دربارهي رهبري ميگويد: «أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدَى»(يونس/35) رهبري را كه آدم انتخاب ميكند بايد رهبري باشد كه خودش: «يَهْدي إِلَى الْحَقِّ» باشد. يعني مردم را به نور دعوت ميكند. و اين بهتر است يا رهبري كه خودش هم گيج باشد؟
دربارهي معاد كلاه را قاضي ميكند، ميگويد: بنشين! «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً»(قيامت/36) خيال ميكني تو رها آفريده شدي؟ «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً»(مومنون/115) خيال ميكني عبث و بيهوده آفريده شدي؟ دربارهي آموزش ميگويد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»(زمر/9) باسواد و بي سواد يك جور است؟ آن كس كه ميداند با آن كس كه نميداند يك جور است؟
«هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ»(رعد/16) آيا نور و ظلمات يك جور است؟ خلاصه شايد دهها و صدها آيه در قرآن داشته باشيم كه وقتي ميخواهد يك چيزي خوب به دل بنشيند مقايسه ميكند. اين كار مقايسه را رهبر انقلاب يك بار سال گذشته و يك بار هم امسال انجام داد. يكبار پارسال وضع ما را مقايسه كرد و امسال هم چند شب پيش امام و رهبر انقلاب يك مقايسهاي كرد به اينكه آيا رئيس جمهور الآن ما با سلاطين يك جور هستند؟ آيا مجلس ما با مجلس زمان شاه يك جور است؟ و يك مقايسهاي بين مجلس و دولت و شوراي نگهبان كرد. من ميخواهم به دنبال بيانات امام كه در يك قسمتهايي مقايسه كرد، قدري هم در موراد ديگر مقايسه كنم. ميگويند «تعرف الاشياء باضدادها». مثلي آخوندي وجود دارد كه شايد غير آخوندها هم اين مثل را بگويند. قدكوتاه وقتي پيداست، كه قدكوتاه، كنار يك قد بلند راه برود. ما ميخواهيم چند تا چيز را كنار هم بگذاريم.
«هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ» آيا اعمي و بصير يك جور است؟ نور و ظلمات يك جور است؟ «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» مؤمن و فاسق يك جور است؟ قرآن از اين آيهها بسيار دارد كه با وجدان انسان حرف ميزند. مخاطب قرآن وجدان انسان است. حالا ماهم يك قدري ميخواهيم مقايسه كنيم. مقايسهي فرهنگ، مقايسه فرهنگ ديروز و فرهنگ امروز، مسجد ديروز و مسجد امروز، سياست ديروز و سياست امروز. زن ديروز و زن امروز و از اين قبيل مقايسهها. و در مجموع ميخواهم از طريق مقايسه به بررسي گوشهاي از آن چه به آن رسيدهايم بپردازم.
از نظر مقايسهي فرهنگي ميتوان به مقايسه تعداد مدارس پرداخت، آيا آن مقدار مدرسهاي كه در جمهوري اسلامي ساخته شده است با آن مقدار كه در 35 سال سلطنت شاه ساخته شد يك اندازه است؟ نهضت سوادآموزي چندصدهزار نفر را با خواندن و ياد گرفتن آشنا كرد؟ درباره تيراژ كتابهاي سودمند، شما هيچ ميدانيد چه غوغايي است؟ سابق كتابهاي مرحوم مطهري هزار جلد چاپ ميشد، الآن كتابهاي شاگردهاي مطهري هم گاهي در سطح 300 هزار جلد چاپ ميشود.
آمدن قرآن در صحنه از مواردي است كه قابل مقايسه است. در گذشته كجا در مدرسهها قرآن بود؟ آيا در دبيرستانها قرآن بود؟ آيا در راديو و تلويزيون قرآن بود؟ اينها كارهاي فرهنگي است. برگزاري نماز در مدارس يكي ديگر از موارد قابل قياس است. امروز مدرسهاي نيست كه نمازخانه نداشته باشد. زياد شدن كتابخانهها نيز از مواردي است كه قابل توجه است. در هر مسجدي كه ميروي در كنار مسجد، كتابخانه است، مسجدهاي بزرگ، كتابخانههاي بزرگ دارد. در خانهي هر جوان كه ميروي كتابهاي مذهبي مفيد، كتابهايي ازدانشمندان وجود دارد. آيا كتابهاي درسي نسبت به زمان شاه تغيير نكرده است؟ اينها را انسان بايد بنشيند و حساب كند. ما دو سه سال از انقلابمان ميرود، چه كردهايم؟ در بعد فرهنگي، ساختن مدرسهها، پيداشدن نمازخانه، پيداشدن كتابخانه، زياد شدن كتاب خوانها، بالا رفتن تيراژ كتابها و. . . اينها يك سري كارهايي است كه در بعد فرهنگي انجام شده است. به وسيله شعارهايي كه به در و ديوار مينوشتند با مدرسها، با كاشانيها، با اينهايي كه در مقابل استبداد قد علم كردند آشنا شديم. عكس و پوسترهايي كه زمان شاه به در و ديوار بود چه عكسهايي بود؟ والان چه عكسهايي هست؟ عكسها همه عكسهاي تخديري بود. عكسهاي هنرپيشهها و رقاصهها بود، جامعه رابه قول امام، مسموم كرده بودند و همه به سوي رقاصي پيش ميرفتند. الان قدم به قدم كه انسان راه ميرود هر چند متر عكس يك شهيد ميبيند. ديدن عكس كسي كه خونش را براي ملت داده است. رقاصه خون ملت را ميمكد و شهيد خون به ملت ميدهد. در و ديوار ما، شعار ما، كتابخانهي ما، عوض شد و اينها را نبايد انسان ناديده بگيرد. نگوييد ما ميدانيم، همه ميدانيم و با اين حال باز هم بايد گفت.
اگر يادتان باشد گفتم مثل بعضي از ما، مثل همان ذغال است. گفتم يك كسي رفت ذغال بخرد، گفت: ذغال كيلويي چند است؟ گفت: چه رقم ذغال ميخواهي؟ ذغال يك نفره كيلويي چهار تومان و ذغال دو نفره كيلويي دو تومان است. اين مشتري نفهميد ذغال يك نفره چيست؟ و ذغال دو نفره چيست؟ گفت آقا من نفهميدم غرض شما چيست؟ گفت يك رقم ذغال يك نفره داريم كه گران و كيلويي چهار تومان است، ذغال يك نفره را وقتي روشن كردي تا آخر خودش ميسوزد. يك نوع ذغال هم داريم كه دو نفره است. يعني وقتي روشن كردي و روي قليان گذاشتي يك نفر هم بايد تند باد بزند. يعني يك لحظه اگر او را باد نزند خاموش ميشود، اين زغال ارزان و كيلويي دو تومان است. بعضي از ما ذغال يك نفره هستيم و تا آخر ميسوزيم، يعني وقتي فهميديم ديگر ميفهميم، بعضيها هم ذغال دونفرهاند دو روز بادشان نزني خاكستر ميشوند. اين است كه قرآن دائم ميگويد: «وَ اذْكُرُوا» يادت نرود. خيلي «وَ اذْكُرُوا» در قرآن داريم. مثل اين است كه خدا باد بزن دست گرفته و مدام ما را باد ميزند كه يادت نرود. فرهنگ ما عوض شد، مسجدهاي ما عوض شد. چند نفر در مسجد ميرفتند؟ چه ميكردند؟ در مسجد 10 نفر پيرمرد 50 سال به بالا ميرفتند و عملشان فقط عبادت بود، مسجدها هيچگونه حركتي نداشت. آيا مسجد الان با مسجد زمان قبل يك جور است؟ مسجدها را مقايسه كردهايد؟ از پخش كوپن نفت و گاز گرفته تا بسيج، تا امداد به جبهه، تا رأي ريزي و همه قابل مقايسه است. الان مسجد وارد صحنه شده است. در مسجد كارهاي سياسي، اجتماعي، محلي، انقلابي، نظامي و در مجموع همهي كارها در مسجد انجام ميشود. آيا مسجد زمان ما با آن مسجد يكسان است؟
در مقايسه سياست، رابطه ما با چه كسي بود؟ و الان رابطه ما با كيست؟ خط آمريكا با خط امام يك جور است؟ رابطه با آمريكا با رابطه با فلسطين يك جور است؟ حمايت از آفريقاي جنوبي با حمايت اسرائيل يا حمايت از مجاهدين افغان يك جور است؟ اخراج مستشاران با بودن مستشاران يك جور است؟ تضعيف آمريكا يا ترسيدن از آمريكا يك جور است؟ حاكم شدن سياست غربي با حاكم شدن سياست نه شرقي و نه غربي يك جور است؟ تأثير گذاشتن انقلاب در منطقه يا ژاندارم آمريكا بودن يك جور است؟ ايران چشم و چراغ براي كشورهاي مستضعف و كشورهايي كه ميخواهند حركت كنند، بشود. آيا چشم و چراغ شدن ايران با اين كه ايران ژاندارم آمريكا بشود يك جور است؟ معرفي اسلام حالا با معرفي اسلام زمان شاه يك جور است؟ قطع رابطه با اسرائيل يا فروش نفت به اسرائيل يك جور است؟
حضور مردم در صحنه هم قابل قياس است. روز 12 فروردين، روزي است كه شما براي اولين دفعه در صحنه آمديد، دو سه سال است كه جمهوري اسلامي شده است و تا به حال چند دفعه از شما پرسيدهاند كه نظر شما چيست؟ رژيم شاهنشاهي سالها بر شما حكومت كرد و نگفتند تو ميگويي چه؟ اما دو سه سال است كه اسلام آمده و در اين دو سه سال چند بار از شما پرسيدهاند كه چه ميگويي؟ رأي به جمهوري اسلامي بدهيم يا ندهيم؟ شاهنشاهي يا اسلامي؟ روز 12 فروردين روزي بود كه با شما مشورت كردند. آيا مشورت كردن با مردم، با استبداد بر مردم يكي است؟ مگر از شما نپرسيدند رأي شما دربارهي جمهوري چيست؟ مگر از شما نپرسيدند خبرگان به نظر شما چه كساني هستند؟ مگر از قانون خبرگان نظر شما را نپرسيدند؟ مگراز شما دربارهي رئيس جمهور نپرسيدند؟ مگر دربارهي وكيل مجلس از شما نميپرسند؟ دربارهي كدام يك ازمسائل مملكتي است كه از شما نميپرسند؟ مگر در كارخانهها و در مدارس و در بسياري از صحنههاي كوچك و بزرگ از شما نميپرسند كه تو چه ميگويي؟ مگر رأي نميگيرند؟ آيا اين يك جور است؟ بودجهاي كه الآن خرج وكيلها و نمايندگان ميشود با بودجهاي كه زمان شاه خرج ميشد يكي است؟ آيا غذايي كه الآن در مجلس، وكيلهاي شما ميخورند با بودجههايي كه خرج ميشود يك جور است؟ مقدار مصرف در اين زمان با مقدار مصرف در زمان شاه يك جور است؟ حاكميت فقيه و اسلام شناس با حاكميت استبداد يك جور است؟ ما زمان شاه، مدير كلهاي عجيب و غريبي داشتيم، يكي از دبيرها ميگفت واجب الحج شدم، پيش رئيس فرهنگمان رفتم كه مرخصي بگيرم، رئيس فرهنگ گفت كه حالا بگذار مدرسهها تعطيل بشود بعد مكه برو، گفتم آقا فصل حج حالاست! گفت خوب تو عقب بينداز. اين خيال ميكرد مثلاً تابستان هم ميشود حج برود. رئيس فرهنگ زمان شاه بعضي هايشان بودند كه اصلاً نميدانستند ماه ذي الحجه يعني ماهي كه بايد مراسم حج را انجام داد، چه وقت است. اطلاعات مذهبيشان مثل قصهي خيبر است كه حتماً شنيدهايد؟ ميگويند يك بازرسي سر كلاس آمد و خواست شرعيات بپرسد، به بچهها گفت در خيبر را چه كسي كنده است؟ گفتند والله اگر هم كندهاند ما اطلاعي نداريم، رفت به رئيس مدرسه گفت، رئيس مدرسه در جوابش گفت: آقا مطمئن باشيد بچههاي ما در خيبر را نميكنند. آخر نفهميدند خيبري بوده است، جنگي بوده است، چه جنگ حساسي بوده است. حالا اين يا واقعيت دارد يا لطيفهاي است كه درست كردهاند. اما اگر هم لطيفه باشد نمونههاي مثل اين زياد بوده است. بنابراين بهتر اين است كه اگر ما خواسته باشيم بفهميم كه در جمهوري اسلامي رأيي كه داديم به كجا رسيده است، بد نيست مقايسهاي بكنيم. حاكميت غرب، حاكميت فقه، خط آمريكا، خط امام، نفوذ مستشاران، اخراج مستشاران، رسوا شدن چهرههاي ملي گرا، چه آدمهايي را ما در دو سه سال پيش آدمهاي خوبي ميدانستيم و انقلاب چقدر خدمت كرد در اين كه شناخت به مردم داد. وجود بني صدر نعمتي بود، نعمت بزرگ كه آمد مشتش باز شد ورفت. اگر براي هر ايراني ميخواستند يك كلاس سياست بگذاردند حل نميشد. شهادتها هم نعمت بود. اگر مرحوم شهيد مظلوم بهشتي ميخواست يكي، يكي با رمدم ايران تماس بگيرد كه مجاهدين خلق چه جو رآدمي هستند يا بني صدر و خط بني صدر چه خطي است؟ اگر شهيد مظلوم ميخواست يكي يكي صحب كند و هر انسان را ميگفتيم به طور متوسط يك ربع بايد بهشتي با او صحبت كند تا اين روشن بشود 10 ميليون طرفداري كه بني صدر داشت ميليون يك ربع بايد بهشتي چند سال بايد دو سه برابر عمرش سن داشته باشد تا يك ربع، يك ربع ثابت كند و ديديم كه چه جوري با يك جريان مردم آشنا شدند. بنابراين صدور انقلاب، رابطه با مستضعفان، قطع رابطه با اسرائيل، آمدن مردم در صحنه و پاي صندوقهاي رأي، گرفتن خطوط از قرآن، حاكميت فقه، اخراج مستشاران، تضعيف آمريكا، رسوا شدن چهرههاي ملي، اينها همه گوشهاي از آثاري است كه ما در بعد از پيروزي شاهد آنها هستيم. يك مقايسه بكنيم بين نسل امروز و نسل ديروز و ارتش ديروز و ارتش امروز و زن ديروز و زن امروز، بياييم مقايسه بكنيم.
نسل امروز تعهدش چگونه شده است؟ مسئله به جايي رسيده است كه امام اسمش را معما گذاشت! معما چيزي است كه بايد حل كنند، امام در اين نامه تشكري كه براي ارتش و سپاه و فرماندهان نوشت فرمود: بياييد حل كنيد، جامعه شناسها، سياستمدارها، قلم دارها، بياييد حل كنيد مسئلهي تعهد مردم واقعاً مشكل شده است. همين كه ميگويند در جبهه خون ميخواهيم، يك نفر به مسجد ميرود كه دعا ميكند، يك نفر در صف خون ميرود و خون ميدهد. يكي غذا ميدهد، يكي خودش جبهه ميرود، يكي پشت جبهه كمك ميكند.
تعهد مردم، مسئلهي بسيار مهمي است. مردم در برابر بي تفاوتي متعهد شدهاند. و در مقابل بي هدفي هدف دارند.
محفوظات مردم چه شده است؟ ما اگر زمان قبل جوانهاي ايران را در يك سالن جمع ميكرديم و ميگفتيم هر كس كه ميخواهد برود بايد دو بيت شعر بخواند، همه شعر عشقي ميخواندند. در هر دبيرستاني اگر رئيس دبيرستان در را ميبست و ميگفت هر كس ميخواهد از دبيرستان بيرون برود بايد بيت شعر بخواند، همه موقع بيرون رفتن شعر عشقي ميخواندند. دانشگاه برايمان وسيله رسيده به پول شده بود. الآن وقتي يك دانشجو ميپرسد، دانشگاهها چه وقت باز ميشود؟ دانشجوي ديگر ميگويد: اگر دانشگاه ميخواهي بروي، الآن جنوب و غرب ايران دانشگاه است. اگر ميخواهي چيزي بفهمي، فهم آن جاست. وقتي در جبهه از بچه دبيرستاني ميپرسي: شما كه آمدي جبهه درست را چه ميكني؟ سرش را پايين مياندازد و با كمال بي اعتنايي ميگويد: ما فعلاً بايد اين عراقيها را بيرون كنيم، بعداً ميرويم و درس ميخوانيم. دشمن را بايد بيرون كنيم و بعد درس بخوانيم. من نميتوانم در دانشگاه درس بخوانم در حالي كه مرز كشورم را گرفتهاند. من نميتوانم درس بخوانم در حالي كه در مملكت من آمدهاند، هدفت چيست؟ آيا هدفت نمره است! من كار به نمره ندارم، هدفم خداست. محفوظاتت چيست؟ دعا!
از شيراز به اصفهان ميآمدم، دو سه تا از اين برادرهاي جوان حزب اللهي هم در ماشين ما بودند، شب جمعه بود. به من گفتند: آقاي قرائتي دعاي كميل را بخوان، گفتم من حفظ نيستم. آن جوان گفت پس من كه حفظ هستم، ميخوانم. خدا مرحوم حاج آقا حسن بهشتي رحمت كند، ايشان هم تشريف داشتند. خلاصهاش يكي از اين حزب اللهيها شروع به خواندن دعاي كميل از حفظ كرد. من به جاي اين كه به دنبال او بخوانم، از خجالت خيس عرق شدم، اين جواني كه در آن زمان آن شعرها را ميخواند، الان دعاي كميل ميخواند. من آخوندي كه 15 سال است آخوند هستم، خجالت كشيدم. محفوظات چه شده است؟ جواني در قنوت نمازش داشت بين خودش و خدا زمزمه ميكرد كه: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ حِزْبِكَ» خدايا مرا از حزب خودت قرار بده! «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ جُنْدِكَ» خدايا مرا از لشكر خودت قرار بده! (البته او توجه نداشت كه من گوش ميدهم) محفوظات بچهها كه شعرهاي عشقي بود تبديل به مناجات با خدا شده است. اصلاً آرزوها عوض شده است. قبلاً وقتي ميگفتي آرزويت چيست؟ و اگر يك صندوق كنار خيابان ميگذاشتند و به جوانها ميگفتند: هر كس هر آرزويي بنويسد و در صندوق بيندازد بيشتر جوانها چه مينوشتند؟ ولي الآن آرزوها چيست؟ كتابهايي كه مطالعه ميكردند چه كتابهايي بود؟ عشق به چه كسي ميورزيدند؟ و حالا به چه كسي عشق ميورزند؟
اين خون كه در رگ ماست *** هديه به رهبر ماست.
عشق را ميبينيد؟ راست هم ميگويند. عشق به ولي خدا با عشق زمان شاه تفاوت پيدا كرده است. مطالعهي كتابهاي مطهري، با مطالعهي زن روز زمان شاه تفاوت پيدا كرده است، آرزوهاي شهوتي با آرزوهاي شهادت، محفوظات عشقي با محفوظات دعا، هدف خدا، با هدف دنيا، تعهد، با لا ابالي گري و هزاران مثال از اين نوع مقايسهها. . . آيا اين انقلاب نيست؟ ! روز 12 فروردين رأي به جمهوري اسلامي داديد، دستتان درد نكند. اين تغييرات هم مزد آن است. اينها مزد رأيي است كه شما به انقلاب دادهاي.
و اما برويم سراغ ارتش و ببينيم ارتش در چه وضعي است؟ ارتش را بررسي كنيم. ارتش ديروز هدفش چه بود؟ اصالت داشت يا دكور بود؟ قدرت داشت يا نداشت؟ پشتوانهاش چه كسي بود؟ فرماندهاش چه كسي بود؟ مقايسه كنيم و ببينيم اين رأيي كه شما روز 22بهمن دادي به چه كسي رأي دادي؟ الان ارتشي داريم كه هدفش خداست. اصالت دارد. زمان شاه ارتش دكور بود. قدرت ارتش الآن بيش از زمان شاه است. فرماندهان گفتند ما طرحهايي در دانشكدهي افسري خوانده بوديم كه بسياري ازآنها طرحهاي آمريكايي بود، زماني كه خواستيم اين طرحها را در جنگ پياده كنيم، شكست خورديم و هر طرحي را خود فرماندهان ايراني طراحي كردند، و طرحهايي بود كه از مغز ايراني بود، موفق شد و طرحهايي كه از پيش ساخته در دانشگاه افسري ياد گرفته بودند، بسياري از آنها شكست خورد و اين كلامي از بعضي فرمانده هان در جبهه است. قدرت الآن ارتش بيش از سابق است. پشتوانهي ارتش مردم است. امروز اگر يكي از فرماندهان ارتش يك پيامي بدهد، چند ميليون دنبالش ميروند و ارتش ما پشتوانه مردمي دارد. ارتش سابق فرماندهاش شاه بود، حالا فرماندهاش امام است. فرماندهي در گذشته ارثي بود و بعد از شاه وليعهد فرمانده بود، الآن ارثي نيست. سابقاً فرمانده قدرت مطلق داشت، الآن فرمانده كل قوا قدرت مشروط دارد. مشروط به اين است كه «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِه»(تفسيرالإمامالعسكري، ص299) الآن فرمانده ما فرماندهاي است كه اگر يك خلاف بكند ديگر نميتواند فرمانده كل قوا باشد و ديگر نميشود از او تقليد كرد. مرجع تقليد و امام، فقيه، اگر گناه علني بكند از عدالت خارج ميشود. از عدالت كه افتاد نه اين كه ديگر فرمانده نيست، امام نيست، مرجع تقليد نيست، اصلاً پيش نماز هم نميتواند باشد. اسلام اين قدر ظريف است كه با يك گناه از تمام موقعيتها ميافتد و اين دقت است كه به پيغمبر ميگويد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ»(زمر/65)اي رسول اكرم، پيش من خيلي عزيزي، اما اگر مشرك بشوي سقوط ميكني. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ»(حاقه/44) به تو بگويم نزد من خيلي عزيزي اما اگر يك قدري منحرف بشوي شاهرگت را ميزنم. فرمانده كل قوا بايد مو به مو در مزر خدا باشد.
اين چيزهايي است كه قابل مقايسه است. فرمانده در مرز هوي و فرمانده در مرز خدا، داشتن پشتوانه مردمي و نداشتن پشتوانه مردمي، قدرت داشتن بعد از يك سال و نيم جنگ(كه تازه اين قدرت زياد هم شده است) اصالت داشتن در مقابل دكور. داشتن فرمانده خدايي در مقابل فرمانده هوايي و. . . اينها مسايل بسيار مهمي است. زنان امروز ما در چه وضعند؟ امسال زنان ما چه مقدار از لباسهاي نو به خاطر فرمان امام دست كشيدند؟ البته در هر شهري آدمهايي هستند كه اگر تمام مردم دنيا بالا و پايين بروند، اينها دست از تجملشان برنمي دارند. اينها نرِس هستند، به اين معنا كه هيچ خورشيد و آفتابي اينها را نميرساند. درست است كه بگوييم اينهايي كه الآن حجاب دارند، زور حكومت اسلامي و حاكميت حزب الله است كه چادر سر كردهاند و روسري پوشيدهاند، البته بعضي اينطور هستند، و اين يك واقعيت است، ولي خيلي از اينها با شعور هستند و فهميدهاند. بعضي از اينها واقعاً خسته شده بودند. يك عمر كار ميكرد، و نصف حقوقش را خرج دكور و ظاهر خودش ميكرد و خيليها آثار بي بند و باري را فهميدند.
ثمرات بي بند و باري چه بود؟
1- تحريك كردن مردم 2- سوء قصد 3- فحشاء 4- زنا 5- اولاد سرراهي 6- فرار كردن از خانه 7- امراض رواني 8- خودكشي 9- ديگر كشي10-زياد شدن آمار طلاق 11- متزلزل شدن پيوندهاي خانوادگي 12- به هم خوردن نامزدي 13- دختران ربوده شده و. . .
اينها همه از آثار بي حجابي بود و زماني كه جمهوري اسلامي آمد به همراه خود «تَمْشي عَلَى اسْتِحْياءٍ»(قصص/25) را آورد. راه رفتن از روي عفت را آورد. آيا زنها عوض نشدند؟ زني كه براي يك فرم لباس گريه ميكرد، حالا شهيد ميدهد و گريه نميكند. آيا اين زن عوض نشده است؟ ازدواجها چگونه شده است؟ پيغمبر 1400سال پيش فرياد ميزند كه بهترين زن، زني است كه زيبا باشد و مهرش كم باشد، آيا زن ممكن است زشت است و مهرش كم باشد. «أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً»(كافى، ج5، ص324) پيغمبر ميفرمايد بهترين دختر، دختري است كه شكلش خوب و مهرش كم باشد. يعني نگويد چون زيبا هستم پس بايد مهرم زياد باشد. 1400 سال بود كه مهريهها مدام به طور تصاعدي بالا ميرفت، الآن ازدواج زمان امروز با ازدواج زمان سابق قابل قياس است؟ آيا شركت در جامعهها مثل گذشته است؟ آيا زنهايي كه الان در 22 بهمن در راهپيمايي شركت ميكنند با زنهايي كه زمان شاه بيرون ميرفتند، فرم بيرون رفتنشان يكي است. آيا هدف بيرون رفتنشان با هدف بيرون رفتن زمان شاه يكي است؟ آن چه زمان شاه در بيرون از خانه ميگفت و آنچه امروز در خيابان ميگويد يكي است. آرزوهايش، فرمش و. . . اينها خيلي مهم است. اين رأيي كه شما در صندوقها انداختيد خيلي بركت دارد. چون اين رأي آرزوي شهدا بود. آنها با دعا رأي را ميانداختند. آنها با اشك رأي ميانداختند. آنها با عشق، رأي ميانداختند. احيانا اگر زمان شاه رأيهايي هم بود، رأيهاي دكوري بود. برادرهاي كارگر را به اجبار پاي صندوق ميبردند. من خودم بچهي كاشانم، يادم است كه زمان شاه، كارگرهاي كاشان را چگونه ميبردند و از ايشان رأي ميگرفتند. رأيي كه الآن ميدهند در آن هيچ اجباري وجود ندارد. هر كس رأي ميدهد، آزادانه رأي ميدهد. علياي حال اين رأي شما اين ثمرات را داشت. امااي امام فداي دلت شوم كه تو اين شهدا و اين سختيها و اين مشكلات را ميبيني، و با اين وجود برخي چيزهايي ميگويند(مي گويند زمان شاه بهتر از حالا بود) كه قلب امام به درد ميآيد. پيغمبرها چه كردند كه انقلاب اسلامي نكرده است؟ بنشينيم و حساب كنيم. كاري كه پيغمبرها كردند و جمهوري اسلامي نكرده چه بوده است؟
به طور خلاصه كار انبيا را از روي قرآن مينويسم و بعد مقايسه ميكنيم كه ببينيم جمهوري اسلامي اين كارها را چند درصد انجام داده است؟ ميفرمايد: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(نحل/36) به تحقيق در هر امتي يك نفر رسولي را براي دو هدف مبعوث كرديم، اول اينكه به مردم بگويند بندگي خدا را بكنيد و از طاغوت دوري كنيد. اجتناب از طاغوت و بندگي حق دو هدف اصلي رسالت تمام پيامبران بود. آيا در جمهوري اسلامي بندگي حق نميشود؟ آيا اين بندگي بيشتر از گذشته نيست؟ آيا در حال حاضر از طاغوت اجتناب نميشود؟ الان بهانههايي را كه ميگيرند واقعيت اين است كه خيليها وارد نيستند. وقتي فلان مجسمه را ميخواستند بشكنند، يا آرامگاه رضاشاه را ميخواستند خراب كنند، برخي ميگفتند چرا آرامگاه را خراب ميكنيد؟ اينها سنگ هايش ارزش دارد. اين ساختمان از پول ملت ساخته شده است. خيلي چيزها از پول ملت ساخته شده است و بايد خراب بشود. شما اگر حضرت موسي را ميديديد چه ميگفتيد؟ حضرت موسي فرمود: «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً»(طه/97) اين آيه قرآن است. سامري يك نفر بود، حضرت موسي به كوه طور رفت كه عبادت كند و برگردد. از نبود حضرت موسي، سامري استفاده كرد، طلاهاي زنها را گرفت و يك گوساله ساخت. حضرت موسي وقتي برگشت ديد مردم گوساله پرست شدهاند. حضرت موسي فرمود: اين گوسالهي طلايي را آتش ميزنم و خاكسترش را به دريا ميريزم. شما اگر در آن زمان بوديد، ميگفتيد: آقا طلا مثقالي فلان تومان است! ! ! چرا حضرت موسي طلا را آتش زد؟ طلايي كه گوساله شود بايد آتش بگيرد. خيلي دلت نسوزد. الآن اگر آن طلاها آتش نميگرفت هر ذرهاي از آن طلاها را بر ميداشتند و در موزهاي ميگذاشتند و ميگفتند اين ذرهاي آن گوساله است. مثل الآن كه يك مو را برمي دارند و به حق يا به ناحق ميگويند اين موي پيغمبر است. طلايي كه مردم را اغفال كرده بايد آتش بگيرد. مگر با پول منافقين مسجد ضرار ساخته نشد؟ منافقين پول روي هم گذاشتند، جان كندند و مسجد ضرار را ساختند. اما پيغمبر مسجدشان را خراب كرد. آتش زد و آن منطقه را زباله دان كرد. گاهي بايد قلع و قمع كرد. مؤسسهاي كه طاغوت را در افكار مردم زنده ميكند، آن مؤسسه اگر يك ميلياردها هم خرجش شده است به دليل اين آيه 97 سوره طه، بايد از بين برود. در هر زمان طلا گران ترين چيز بوده است. گوسالهي بزرگ درست شد، حضرت موسي گفت: آتش ميزنم و خاكسترش را هم به دريا ميريزم تا خوب طاغوت زدايي بشود. كار موسي را ما نكرديم؟ البته نميخواهم بگويم در جمهوري اسلامي خلاف نشده است. چون من اگر خودم هم توجه به يك سري خلافها و به يك سري حق و ناحقها نداشته باشم، اين خيانت است. نميخواهيم بگوييم نقص نيست، كوتاهي شده، كم كاري شده، بد كاري شده، كج كاري شده، تصفيهي ناحق شده، ممكن است مصادره شده باشد. ممكن است شلاق ناحق زده شده باشد. هر چه نقطه ضعف است، اگر حق باشد قبول ميكنيم. اما مسئله اين است كه بايد اين كمبودها را چند درصدي حساب كرد. امام مسئله اين است كه بايد به حق عمل بشود. اگر خواستيد حكم خدا صددرصد عمل بشود، بايد مردم آزادي نداشته باشند. مثل زنبور عسل، زنبور عسل صد در صد عسل ميدهد. گاو ماده صد در صد علف كه ميخورد شير ميدهد. دختر كه به دنيا ميآيد بزرگ كه ميشود صد در صد رشدش با پسر فرق ميكند. اگر ميخواهيد يك چيزي صد در صدي باشد، پس بايد از روي غريزه باشد. ما نميخواهيم يك چيزي صد در صد باشد. در هيچ زماني حتي در زمان پيغمبران، قانون خدا صد در صد عمل نشده است. توقع صد در صد نداشته باشيد، اگر خدا ميخواست حكم خدا صد در صد عمل بشود، شهوت را از مردم ميگرفت، آزادي را هم از مردم ميگرفت و همه چيز را اجباراً قرار ميداد. مثل اين كه زمين صد در صد در حال گردش است. اگر ميخواهي كاري صددرصد باشد، يعني عمل مردم بايد عين عمل زمين باشد. اما اگر آزادي مطرح است، عمل به قانون چنددرصدي است. حال اگر بناست چند در صد پياده بشود، آيا در اين چند درصدها موتور مكتب از همه موتورها قويتر است؟ يعني اگر شما اسلام را از روي جمهوري برداري چند در صد ميتواني جامعه را پيش ببري؟ اگر شما امام را از مردم كنار بگذاري و به مردم بگويي كه به جبهه برويد، اگر همهي روشنفكرها و همهي سياستمدارها پيام بدهند، هيچ مادري بچهاش را به جبهه نميفرستد، اين مادر بچهاش را فقط به عشق خدا ميفرستد. پس حكم خدا اگر بناست چند درصد عمل بشود، به مكتب و به رهبر است. اگر زور مكتب و رهبر نباشد، چنين جامعهاي پيش نخواهد رفت. نمونه بسياري از آن را هم ديدهايم. مكرر گفتهام، زيمبابوه كشوري است كه چندين سال است كه در حال انقلاب است، چون مكتب حاكم نيست و رهبرش عادل نيست، نتوانسته به مقصود خود برسد. و در همه جا همينطور است. بنابراين توقع ما اين نيست كه قانون خدا صددرصد عمل بشود كه اگر بنا بود قانون خدا صد در صد عمل بشود، خداوند انسان را به اجبار فرمانبر خويش ميآفريد. قرآن ميگويد: «لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً»(رعد/31) قرآن ميگويد: اگر ميخواستيم همهي مردم را جبراً هدايت ميكرديم كه هيچ كس جرأت كج روي نداشته باشد. بنابراين عمل صددرصد نخواهيد. خدا خواسته است كه مردم با آزادي باشند.
حالا در مملكت ما با وجود اين آزادي عمل و اطاعت چند درصد است؟ بنابراين انبيا آمدند «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»(نحل/36) الآن عبادت هست، اجتناب از طاغوت هم هست. انبيا براي آزادي آمدند. «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَني إِسْرائيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ»(طه/47)اي فرعون! بني اسرائيل را آزاد كن و اين همه بني اسرائيل را را عذاب نده. آيا جمهوري اسلامي به مردم آزادي نداد؟ آيا جمهوري اسلامي براي ما آزادي نياورد؟ در كدام مكتب انتقاد واجب است؟ در دين ما انتقاد و نهي از منكر واجب است. در هيچ مكتبي انتقاد واجب نيست. البته آزاديهايي هم گرفته شد. مثلاً آزادي شهوت(كه آزادي نيست و عبوديت است) گرفته شد.
قال علي(ع): «عبد الشهوة أذل من عبد الرق»(غررالحكم، ص304) كسي كه بنده شهوتش است ذليلتر از كسي است كه بنده مردم است. بندگي شهوت بزرگ ترين بردگي هاست.
انبيا آمدند كه خرافات را از ميان بردارند. «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ»(اعراف/157) انبياء آمدند كه سنگينيها و تجملات را از دوش مردم بردارند. سنگيني يعني يك سري تجملات و يك سري خرافات را از ميان بردارند. آيا جمهوري اسلامي ماخرافات را برنداشت؟ چقدر ميگفتند كه 13 نحس است؟ چقدر موهومات در ذهن و مغز ما بود؟ چه افكار پوچي داشتيم؟ روز عاشورا كه ميشد، وقتي ميخواستند عزاداري كنند، هيئت حسيني با هيئت ابوالفضل و با هيئت انصارالفلان و با هيئت مهدي، با هم تضاد داشتند و آيا امروز راهپيمايي و هيئت يك ميليوني و چند صد هزار نفري وجود ندارد؟ آيا در زمان شاه مردم با هم اينطور بودند؟ هر كدام يك آرمي، يك پرچمي، يك فرياد و يك شعاري داشتند و اينها همه «إِصْر» بود، يعني سنگين بود. پيغمبرها آمدند براي اين كه: «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/257) ظلمت تفرقه به نور وحدت تبديل شود و ظلمت جهل جاي خود را به نور علم بدهد و ظلمت شرك به نور توحيد تبديل شود. حق مطلب اين است كه جمهوري اسلامي به حق در خط انبيا قرار دارد. در همين نمازي كه ميخوانيم، ميگوييم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»(فاتحه/7-6) راه «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» همان راه انبيا است. البته نقطه ضعف هم وجود دارد. اميدوارم شما كه پاي اين بحث نشستهايد، با عشق بيشتر به جمهوري اسلامي و با حضور در صحنه و با آشنا شدن با قرآن و حديث، سعي كنيم كمبودها را جبران كنيد و جالب اين است كه بيشتر آنهايي كه از جمهوري اسلامي اشكال و ايراد ميگيرند، كساني هستند كه خودشان براي اسلام كمتر كار كرده و قدم برداشته اند.
با سلام و درود به شهدا و رزمندگان اميدواريم كه مسئلهي جنگ اين روزها با يك شادي و عيد عمومي مقرون بشود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»