متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1359/5/7
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد الله رب العالمين وصل الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته و لغنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين. »
چون ايام سوگواري است و در آستانه شهادت حضرت علي عليه السلام هستيم فكر كردم چند روزي درباره يكي از مسائل بسيار مهمي كه قرآن بيش از هزار آيه درباره آن صحبت كرده است، صحبت كنيم. فكر ميكنيد چه مسئلهاي است كه بيش از هزار آيه در قرآن درباره آن هست؟ متأسفانه در ميان گفته ها و گفتگو ها و در سخنراني ها هم فراموش شده است. هم بحثش فراموش شده است و هم توجه به آن فراموش شده است از همه بيشتر در قرآن به آن توجه دارد و از همه بيشتر هم فراموش شده است و آن بحث معاد است. درباره معاد سرنوشت ما و جهان آيندهاي كه همه بايد برويم، ميخواهم صحبت كنم. راه طي كردني و بقولي راه طي شده اين مسئله معاد است كه بايد به آن عنايت كنيم و فكر ميكنم فرصت براي اين بحث اين ايام است. ماه مقدس، ايام، ايام شهادت اميرالمومنين است و چه خوب است كه ما يك مقداري نسبت به سرنوشت خودمان و اينكه آينده ما چه ميشود و توجه به آينده چه نقشي در حال هم دارد، فكر كنيم. منتها قبل از آنكه بحث معاد را شروع كنم با اجازه شما چند جملهاي درباره يك انقلاب دروني بنام توبه بحث كنيم و ضمناً با تيترمان كه درسهايي از قرآن است، تطبيق ميكند. چون 88 مرتبه در قرآن بحث توبه پيش آمده است. يعني در 88 مورد توبه و با واژههاي مختلف يعني با مشتقاتش بكار رفته است.
اول توبه را معنا كنيم و كمي درباره توبه صحبت كنيم. اصولاً توبه يعني دگرگون شدن و انسان تا خودش دگرگون نشود نميتواند جامعه را دگرگون بكند. اگر ديديد در ايران انقلاب شد و شاه بيرون رفت براي خاطر اينكه مردم از پول بيرون رفتند. اول يك توبه در خودشان شد گفتند مردن چيزي نيست، توپ، تانك، مسلسل، اثر ندارد. شهادت آرزوي ماست. ايمان، جهاد، شهادت، تن ها ره سعادت اين يك توبه بود، اول ماشين، خانه، تلفن بود يك مرتبه شد ايمان، جهاد، شهادت و خودشان عوض شدند سپس توانستند رژيم را عوض كنند. اگر ميگفتند خوراك، پوشاك، مسكن شاه سر جايش بود. گفتند خون بر شمشير پيروز است وقتي عقيده عوض شد، خون بر شمشير پيروز است. وقتي در درون من انقلاب شد كه به جاي خوراك، پوشاك، مسكن، زندگي، خانه، لذت و. . . خون، خدا، اسلام بيايد. اول تا درون من انقلاب نشود در بيرون انقلاب نميشود. بر عكس طاغوت هم همينطور است تا در درون، تا روح، روح فرعوني و خودخواه نباشد، بيرون زور نميگويد. اول بايد من خودم را آدم ممتاز و آدمي كه بر همه شرف دارد و بر همه امتياز دارد و در كل تا خودم را از تو برتر ندانم در بيرون بديگران ظلم نميكنم. پس ريشه همه ظلمهاي بيروني موتورش در خودماست. موتور همه انقلابهاي بيروني در خودماست. انقلاب در خود، رمز انقلاب در بيرون است. تمام حوادث بيروني كليد و موتورش و سوئيچش در خود ماست و توبه معنايش هم اين است. يعني خودت را عوض كن و تغيير مسير بده. تجديد نظر كن و به گذشته هايت مراجعه كن نقاط ضعف را بسنج و تصميم بگير خودت را اصلاح كني. اين يك انقلاب دروني است و واجب است «تُوبُوا إِلَى اللَّه»(نور/31) امر خداست و واجب است.
بنابراين توبه يعني بازگشت يعني انقلاب دروني، دگرگوني هر چه اسمش را بگذاريم. اصلاح، اصلاح باطن كه رمز تمام انقلاب ها و اصلاحهاي بيروني ميشود. اين معناي توبه است. از آن كاري كه كردي برگرد. منتها يك ديد كجي درباره توبه است كه آن ديد كج اين است كه خيال ميكنند توبه فقط مال مرگ است. اگر به يك حيوان بگويي توبه كن ميگويد مگر من پير شده ام. حالا اول جواني ماست. اين هم فرهنگ كج و غلطي است كه ما داريم. معناي توبه اين است كه انسان از كارهاي زشت خودش عذرخواهي كند. اگر به خلق ظلم كرده است به سوي خلق برگردد، بگويد ايها الناس معذرت ميخواهم. اگر نسبت به خودش، خودش را اتلاف كرده است به خودش ظلم كرده است. خوب باز يك برنامه ديگر دارد. اگر نسبت به حقوق الهي است از خدا عذر خواهي كند، از مردم عذر خواهي كند و تصميم بگيرد خودش را عوض كند. بعضي ميگويند ما ميدانيم خط صاف چيست. منتها اين كه حالا فهميديم خط صاف چيست. اين نيست كه حالا ما هم در خط صاف حركت كنيم. اگر هم منحرف شديم طوري نيست، طوري نيست حالا منحرف شويم. ميدانيم خط صاف اين است ولي حالا منحرف ميشويم وقتي پير بشويم زود برمي گرديم. آن دو سه سال آخر توبه ميكنيم. آدم خوبي ميشويم. يك چنين مثلثي در ذهن هست كه اين خط مستقيم است. من حالا فعلاً از خط مستقيم منحرف ميشوم و بعد سر پيري برمي گردم و آن آخرش آدم خوبي ميشوم و. . .
اين مثلث دو سه تا اشكال دارد. يكي از اشكالهاي هندسي اين است كه شما وقتي كه كج ميروي رو به بالا نميآيي. كج كه ميروي از اين طرف ميروي. اين ترقي است وقتي شما كج ميشوي سقوط ميكني پائين ميافتي و تازه وقتي گيرم كج شدي آخر خط معلوم است و لذا 2، 3 سانت به آخر مانده آدم زود ميتواند برگردد، ولي آخر خط معلوم نيست. شما بنويس بده كه من اينقدر سال عمرم هست. من هم مينويسم. مثلث آخرش معلوم است يكي دو سانت به آخر مانده آدم برمي گردد. اما عمر معلوم نيست كه چه وقت آخرش است كه آدم نزديك آخرش برگردد. آخر عمر معلوم نيست. چه وقت است؟
از همه گذشته مگر برگشتن آسان است. ما خيال ميكنيم توبه به اين است كه مثلاً شب 21ماه رمضان برويم مسجد و چهار مرتبه العفو بگوئيم و قرآن سر بگيريم و خدايا ما را بيامرز بگوييم. يا آن زني مثلاً فرض كنيد راه غلطي را ميرود شب 21 يك فرم لباسش را عوض كند يا فرض كنيد آن مشروب خور يا نميدانم فرد ظالم يا ستمگر حالا ردههاي پائين يا ردههاي بالا خوب در رژيم سابق شاه هم روز عاشورا روضه ميخواند. توبه يك مسئله تشريفاتي نيست توبه واقعاً يك انقلاب است. يك دگرگوني است و با لفظ درست نميشود.
شخصي گفت: «استغفروالله ربي و اتوب اليه» اميرالمومنين ديد دارد با زبان توبه ميكند و هيچ انقلاب دروني تويش نيست. تغيير جهت نداده و زبانش ميگويد: «استغفروالله» فرمود مادرت به عزايت بنشيند خدا مرگت بدهد اين چه توبهاي است؟ گفت آقا استغفار ميكنم. گفت اين كلك است. امام رضا(ع) ميفرمايد كسي كه زبانش ميگويد استغفروالله و هيچ دگرگوني باطني ندارد اين خودش و خدا را مسخره ميكند. توبه تغيير جهت است. انسان يك راهي را ميرود. شما يك مسيري را انتخاب كردي و توبه معنايش اين است كه تجديد نظر كني. اگر ديدي مسيرهاي ديگر درست است و اين مسير نقاط ضعفي دارد با كمال شهامت بگويد من از اين مسير دست كشيدم. رفيق هايم خواهند گفت چطور شد دست كشيدي، زشت است. حالا ما تا وسط كار آمديم يكمرتبه برگرديم، مردم خواهند گفت و. . .
اين توبه معنايش انقلاب دروني است و اگر درون انقلاب شد رمز انقلاب بيروني هم خواهد شد. عرض ميشود كه درباره توبه آيههاي زيادي هست كه خيلي بطور فشرده بگويم. اصولاً توبه يك قابليت ميخواهد. افرادي كه زياد گناه ميكنند ديگر توفيق توبه كردن هم ندارند. يعني جوري آنقدر گناه ميكنند كه ديگر پرده ها پاره ميشود و لذا اگر كسي از حد گذشته باشد ديگر راه نجات ندارد. يك شاگرد بايد يك نمره هفتي داشته باشد كه معلم بتواند دو نمره سه نمره به او ارفاق كنند تا بشود 10، اگركسي كه يك نمره صفر داشت اين هم يك صفري به اندازه در قوري، خوب به او چيزي كمك نميشود كرد. مريض بايد يك نفسي داشته باشد كه پزشك هم بيايد خوبش كند، با مرده دكتر چه ميتواند بكند؟ بايد يك مقدار آمادگي داشته باشد. يعني بايد از مرز نگذرد والّا گاهي ممكن است انسان بقدري جري بشود كه ديگر توفيق توبه هم پيدا نكند. اين مسئلهاي است كه بايد به آن خيلي توجه داشته باشيم.
مسئله ديگر اينكه اگر انسان گير كرد و توبه كرد فايده ندارد. قرآن ميفرمايد كه: «إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ»(نساء/18) «إِذا حَضَرَ» يعني زمانيكه، بعضي ها بر جنايت هستند و بر ستم و انحراف خودشان ادامه ميدهند، ادامه ميدهند، تا زماني كه حاضر به مرگ ميشوند. مرگ كه آمد «قالَ إِنِّي تُبْتُ» ميگويد: خدايا مرا ببخش. اگر مرگ آمد وآثار مرگ را كسي ديد و توبه كرد، فايده ندارد. آنجا ديگر توبهاش قبول نميشود. اين هم يك مسئله كه قرآن ميگويد.
مسئله ديگر اينكه توبه چند رقم است. گاهي واقعاً همين پشيماني توبه است. من پشيمانم خيلي خوب. همين كه پشيمان شدي خدا هم شما را ميبخشد. گاهي علاوه بر پشيماني بايد اموال افرادي را هم كه غصب كردي بدهي. بايد مال مصادره بشود. اگر درآمد از راه حلال نيست از راه حرام جمع كردي. خوب بايد پول ها را برگرداني. من اينجا يك حديثي است كه مدتهاي قبل ديدم. خلاصه اين حديث را برايتان بگويم. حديث جالبي است. حديث اين است. شخصي در دربار منصور دوانيقي، – منصور روانيقي يكي بود مثل شاه خودمان – در دربار بود با زور و ارعاب و تهديد و رشوه يك باغ و منزل و سرمايه كلاني جمع كرده بود. اين شخص كه در دربار منصور پولي به جيب زده بود از نظر عقيده از علاقمندان به امام صادق(ع) بود. ولي خوب جذب دربار شده بود. پول ها را جذب كرده بود. يك رفيق داشت گفت بيا برويم محضرامام صادق(ع). گفت آقا من در دربارم آخر وضع من خيلي ناجور است. گفت حالا من وقت ميگيرم بيا برويم. آمد پهلوي امام صادق عليه السلام گفت آقا شما يك علاقمند داريد علاقه به شما دارد ولي در دربار منصور است. پول آن ها را به جيب ميزند اما دلش با شماست. حالا من ميخواهم او را يك چند دقيقهاي بياورم خدمت شما امام گفت: بياورش! وقت گرفت و اين دلال رفت و اين طرف را آورد و حرفهايي رد و بدل شد كه اگر شما ها دور منصور را نميگرفتيد و دستگاه ظلم را تقويت نميكرديد آن ها ما امام صادق ها را در خانه نمينشاندند. بعد اين گفت راه توبه هم من دارم؟ گفت بله ولي توبه تو استغفار نيست. توبه تو اين است كه تمام پولهايي كه در دربار پيدا كردي برگرداني به همان مستضعفين كه از ايشان گرفته اي. گفت آقا من همه زندگيام از آنهاست! گفت خوب اگر ميخواهي توبه كني بايد تمام زندگيات را بدهي، . . . انقلاب است ديگر. اگر ميخواهي انقلاب بكني اين انقلاب دروني است و اين جهاد اكبر است. چون آدم يك ريال، يك ريال، ده تومان، ده تومان، هزار تومان، هزار تومان، پول حرام را جمع كرده است، و يك مرتبه ميخواهد، همه را بدهد خيلي مهم است. واقعاً انقلاب است و پيغمبر به اين كار ها فرمود «جهاد اكبر» يعني هوس را كشتن! چون در جهاد اصغر دشمن سالي يا دو سالي يك بار پيدايش ميشود اما هوي و هوس هميشه در وجود ما هست. اينكه ميگويند جهاداكبر چون شعلههاي هوي و هوس دائمي است اما شمشير دشمن گاه و بيگاه است. اينكه ميگويند جهاد اكبر چون دشمن را آدم ميشناسد و هوي و هوس خودش را گاهي نميشناسد. يكدفعه ميبينيم كلاه سرمان رفت و فهميديم جذب شده ايم. دشمن خارجي را آدم ميشناسد دشمن داخلي را گاهي آدم نميشناسد. هم مخفي است و هميشه دشمن قوي مخفي مهمتر است. خلاصهاش حرف را جمع كنم. ايشان تصميم گرفت توبه كند از آن توبههاي بقول قرآن نصوح از آن انقلابهاي واقعي و رفت و آنچه خبر داشت صاحبش كيست، به صاحبش داد. اين قاليچه را چه كسي براي من آورده است؟ اين ساعت را چه كسي براي من آورده است؟ اين فندك را نميدانم چه كسي براي من آورده است؟ تمام چيزهاي را كه ميدانست صاحبانشان كيست رد كرد. و چيزهايي را هم كه نميدانست از چه كسي گرفته است از امام اجازه گرفت. امام همه را در راه مستضعفين داد. از شغلش هم استعفاء داد چون كمك به ظلم بود. دلال كه وقت گرفته بود از امام و اين را كشيده بود به خانه امام ديد عجب موفق شد. بخاطر چند دقيقه كه از امام صادق وقت گرفت و ايشان را از دربار محضر امام برد و اين انقلاب بوجود آمد خوشحال شد آمد به رفقا گفت. امام صادق فرمود: اگر تو اينچنين توبه كني كه از مالهاي حرام بگذري از شغل حرام استعفاء بدهي من براي تو بهشت را ضمانت ميكنم. اين ضمانت را كرد و او هم آن توبه را كرد و مدت ها طول كشيد. حديث را جمع كنم. خلاصه آن دلال گفت. يكروز آمدم خانه ديدم اين شخص دارد ميميرد همين آقايي كه تو دربار بوده و توبه كرده گفتم وضعت چطور است گفت دارم ميروم، پاهايش را بطرف قبله دراز كردم، بعد لحظه آخر دو تا كلمه بمن گفت كه: خدا خيرت بدهد كه وقت گرفتي از امام صادق و دلالي كردي و من را به محضر امام كشاندي و روح امام و نفس امام من را جذب حقيقتش كرد و از مال حرام و شغل حرام نجاتم دادي، خدا به تو كه دلالي كردي جزاي خير بدهد. ميگفت دعايم كرد، بعد نفسهايش تك، تك به آخر رسيد و لحظه آخر هم اين جمله را گفت كه برادر: امام صادق هم به وعده خودش وفا كرد. در حال مرگ يك خاطراتي برايش مكشوف شده بود چيزهايي ديده بود. يك حالتي است. حالت ملكوتي، بگذريم.
گاهي توبه به اين است كه انسان از شغلش بگذرد، از درآمدش بگذرد و گاهي انسان بايد تسليم بشود. كتك زده است به يك نفر، آقامعذرت ميخواهم فايده ندارد بايد بخوري تا من تو را ببخشم. اگر يك طرف نبخشيد خوب بايد تسليم بشويم. آدم كشته است(استغفروا الله) فايده ندارد. خوب اين بچههاي يتيم بايد حق خون پدرشان را از تو بگيرند، بايد اعدام بشوي. گاهي بايد جان داد گاهي بايد از پول گذشت. گاهي انسان بايد كار بكند، پول نيست، جان هم نيست. عمل است. مثل اينكه فرض كنيد مدت ها نماز نخوانده است. خوب تصميم ميگيرد نمازش را ميخواند. پس گاهي با پول، گاهي با عمل، گاهي با عذرخواهي و تصميم به ترك توبه است. انقلاب اين است و الّا شما يك ضبط صوت بگذار يك ساعت ميگويد استغفروالله ربي و اتوب اليه، العفو، العفو نوار هم 100 تومان قيمتش است. شما يكساعت اگر العفو بگويي و تكان نخوري و انقلاب دروني نباشد با نوار فرق نداري. اين واقعيت توبه است. و انسان تا بارش سنگين نشده بايد توبه كند. الان شما اگر بيست هزار تومان مال حرام در پولت است، از بيست هزار تومان ميشود گذشت اما زياد كه شد نميشود گذشت. شما اگر روزي دو تا سه تاسيگار بكشي ميتواني ترك كني اما اگر سيگاري شدي و روزي 15 تا سيگار كشيدي تركش مشكل است. كما اينكه توبه افرادي كه در دنيا غرق شدهاند خيلي سخت است و الي آخر
حالا اگر ماه رمضان نبود و اگر سوگواري و شهادت اميرالمومنين نبود كسي اصلاً حال شنيدن اين بحث ها را نداشت. ولي خوب چه كنيم اگرايدئولوژي ما اسلام است و قرآن است. اين ها را هرچه ميگويم در قرآن است. در قرآن آيههاي زيادي داريم. كساني كه مجرمند مجرمين از اين راه ها ميتوانند برگردند. راههايي براي بازگشت مجرمان در قرآن وجود دارد. اگر خلافكاريهايي در عمرت كردي، قرآن چند راه برايت باز كرده است.
از اين راه ها ميشود برگشت:
1- قرآن در زمينه ايمان و عمل صالح ميفرمايد: كسي كه كارهاي شايسته انجام بدهد. ايمان و عمل صالح بياورد من نقاط ضعف و گناهانش را ميبخشم:
«وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ»(محمد/2)
«وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ»(عنكبوت/7)
«يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِ ها الْأَنْهارُ خالِدينَ في ها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(تغابن/9)
«فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِ ها الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»(آل عمران/195)
«وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقيباً وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِ ها الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ»(مائده/12)
يعني در چند جاي قرآن ميفرمايد: اي مردم، اي افراد اگر شما ايمان بياوريد وكارهاي شايسته بكنيد «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ»(محمد/2) من نقاط ضعف شما را ميبخشم. ايمان دست خودمان است عمل صالح هم دست خودمان است.
2 – امداد مخفي، و كمكهاي مخفي انجام بدهيد. قرآن ميفرمايد: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُو ها وَ تُؤْتُو ها الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ»(بقره/271) يعني اگر مخفي كاري بكنيد. طوري پول نده تا بفهمند شما دادي. برو ببين طرف به چه كسي مقروض است و نميتواند قرضش را بدهد، به آقا بگو شما 7000 تومان از فلاني ميخواهي اين تومان را بگير به او پيغام بده كه يك شخصي پول شما را داد و حتي اگر آن كسي كه از شما پول ميگيرد شما را ميشناسد پول را از طريق يك آدم ناشناس بده، افرادي كه مقروضند و نميتوانند قرضشان را ادا كنند. ما از اين نمونه داشتيم. آدم هايي را كه اگر اسمشان را بگويم شما آنها را ميشناسيد. داشتيم افرادي را كه قرضهاي سنگين داشت و نميتوانست بدهد. شخصي بطور ناشناس رفت قرضهايش را داد. علي بن ابيطالب چرا صورت خودش را ميپوشاند با اين قيافه ميآيد و در خانه ها چيزي ميدهد. ميخواهد هم شكم ها را سير كند و هم بله قربانگو بار نياورد. لذا هم شب ميرفت و هم صورتش را ميپوشاند. هم مستضعفين به نوا برسند و هم بله قربانگو بار نياورد. اينطور نبود كه اگر يك قرص نان ميدهد آرم خودش را هم بچسباند كه بگويد اين مال من است. كمك آري و منت نه! منت نباشد. آرم هم نباشد. اظهار هم نباشد. تا ميتوانيد كمكهاي مخفي انجام بدهيد. بر عكس عمل ما، ما كه كمك ميكنيم هم علني كمك ميكنيم و هم آنچه هست چندين برابر جلوه ميدهيم. كمك مخفي مسئله مهمي است. كمك مخفي براي افراد گنهكار ميتواند گناهانشان را بيامرزد. باز عرض كردم كمك مخفي كردي بشرطي كه نگويي. آخر گاهي وقت ها آدم كمك مخفي ميكند بعد ميگويد ميداني من هر چه به هر كه ميدهم مخفيانه است. خوب اين كه مخفي نشد. مخفي كمك ميكند و صد جا ميگويد كه من مخفي كمك ميكنم. بله خوب اين بدتر شد. مثل كسي كه لجن از توي جوي خيابان برمي داشت و بر ديوارهاي سفيد مينوشت نظافت را مراعت كنيد خوب اين كه بدتر است. نميخواهد بنويسي. قرآن ميفرمايد: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ»(سوره بقره آيه271) اگر مخفي كمك كني «يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ»(بقره/271) خدا گناهانتان را ميبخشد.
3- هجرت و جهاد است. كساني كه نقاط ضعفي دارند و گناه دارند اما بعد بخاطر يك كار حقي براي خاطر تبليغ حقي، نشر حقي، بخاطر دستگيري از مظلومي، بخاطر نجات مستضعف، بخاطر عزت كلمه حق، اعتلاي اسلام هجرت ميكند، انتقال مكان ميدهد. مسافرتهايي ميكند يا جهاد ميكند كسي كه هجرت ميكند يا جهاد ميكند اگر هم مجرم باشد و جرمها و گناهاني داشته باشد، هجرت و جهاد هم باعث ميشود گناهانش بخشيده شود. اين را هم برايتان از قرآن بخوانم تا از بحثمان كه درسهايي از قرآن است دور نشويم. ميفرمايد كه: «فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِ ها الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»(آل عمران/195) كساني كه(هاجروا) خودشان هجرت ميكنند يا «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ» يا اين ها را تبعيد ميكنند «وَ أُوذُوا في سَبيلي» در راه خدا اذيت ميشوند. يك كار حقي است ميخواهند كار حق را بكنند رنج ميبرند. اذيت ميشوند «وَ أُوذُوا في سَبيلي» «قاتَلُوا» «وَ قُتِلُوا» ميكشند يا كشته ميشوند خلاصه اين سري افراد «لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ»(سوره آل عمران آيه195) هجرت، جهاد، تبعيد، باعث بخشش گناهان است.
4- دوري از گناه كبيره: در قرآن ميفرمايد ما دو رقم گناه داريم: گناه كبيره، و گناه صغيره! ميگويد اگر شما ها گناهان كبيره را ترك كنيد گناهان صغيره را مامي بخشيم «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِر»(نساء/31) اگر اجتناب كنيد از كبائر ما «نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم» ما گناهان كوچك را ميبخشيم «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِر» اجتناب از گناهان كبيره مسئله ديگر است.
حالا گناه كبيره چيست؟ بحث مفصل است ولي يك تك جملهاي بگويم. گناه كبيره آن گناهي است كه در قرآن دربارهاش و عده عذاب داده شده است. و در اينكه گناه كبيره چند عدد است روايات زياد است. گناهان هم درجه بندي شده است. گناه درجه يك، درجه دو، درجه سه. گناهان درجه بندي شده است و جالب اين است تمام روايتها ميگويند اولين گناه كبيره «يأس از رحمت خداست»
گناه كبيره است كه انسان ميگويد من را ديگر خدا نميبخشد. اينكه انسان مأيوس بشود حالت يأس، يأس از گناهان كبيره است. ما ملت نميتوانيم شاه را بيرون كنيم همين گناه كبيره است. ما كه حريف كارتر نميشويم، اين گناه كبيره است. ما كجا ميتوانيم خودكفا باشيم؟ ما كجا ميتوانيم به علم و صنعت اروپا وآمريكا برسيم؟ انسان همين كه از خودش مأيوس بشود همين كه از لطف خدا مأيوس بشود. همين كه خودش را از امدادهاي غيبي و مشمول امداد غيبي شدن مأيوس بداند، اين يأس از گناهان كبيره است و آنچه كه باعث شد كه ايران پيروز شد اين است كه ياسشان از بين رفت. تا مادامي كه ما مأيوس بوديم ما كجا، شاه كجا. . . يأس از رحمت خدا از گناهان كبيره است.
گفتند كسي پرده كعبه را گرفته بود ميگفت خدا مرا بيامرز، ولي ميدانم نميآمرزي! امام سجاد گفت چه شده؟ چرا اين طور دعا ميكني؟ گفت من از آنهايي بودم كه رفتم كربلا اصحاب امام حسين را بكشم من از آن دارو دسته ام! مگر خدا ميشود مرا بيامرزد؟ امام سجاد فرمود كارت خيلي غلط است، اما يأست از آن كارت خيلي غلطتر است. انسان در هر لحظه ميتواند برگردد. منتها گذشت ميخواهد، انقلاب ميخواهد، اينجا قاطعيت ميخواهد كسي عليه خودش كودتا كند.
5- تقوا: قرآن ميفرمايد كه: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعيمِ»(مائده/65) اگر مردم تقوي پيشه كنند از اين به بعد ما گذشته ها را ميبخشيم. قرض الحسنه، وام دادن، قرآن ميگويد اگر به افراديكه نياز دارند پول، وام بدهيد، وام باعث ميشود خدا گناه تو را ميبخشد. «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»(تغابن/17) اگر قرض بدهيد ميگويد: «يُضاعِفْهُ لَكُمْ»
برعكس وام، بهره و رباست. رباخوار بدتراست يا دزد؟ رباخوار! ميدانيد چرا؟ چون دزد ميزند خانه پولدار را ميچاپد و رحمت به گور پدر اين. ولي رباخوار صبر ميكند يك آدم مستضعف يك آدم بيچاره كه نياز دارد مريض شده و ميخواهد براي معلجه برود، در بنايي گير كرده، در عروسي دخترش، در دامادي پسرش گير كرده، رباخوار سعي ميكند يك كسي بدبخت بشود و بيايد 10 تومان بگيرد، بگويد خوب 10 تومان به تو ميدهم 20 تومان بمن بده. رباخوار از مستضعف ميچابد اما دزد از پولدارمي چاپد. بمراتب دزد از رباخوار روسفيدتر است. گر چه هر دو روسياهند.
معناي تقوي را سابقاً گفتم. تقوي يعني نشكن. چطور شكستني دو جور داريم. بشكن و نشكن! مسلمان هم دو جور داريم. مسلمان بشكن، مسلمان نشكن. مسلمان بشكن يعني تا يك چيزي شد شل ميشود. مسلمان نشكن يعني ضد ضربه است يعني تا گناه ميآيد گناه را پس ميزند. پولش ميدهند كه گولش بزنند پول را پس ميزند. كتكش ميزنند كه كتك در اواثر بگذارد كتك را پس ميزند. يك فيلم خوبي نمايش دادند. يك كسي را گرفته بودند چشم بسته، گوش بسته ميگفت نه! چشم بسته نه! دختر جلوش آوردند. پول نشانش دادند، هر كاري كردند كه در او اثر كنند اين يك جوان انقلابي بود و زير بار نرفت. يعني ميشود انسان نشكن بشود؟ آدم هم هست كه اگر يك بستني به او بدهيد چهار تا امضاء برايت ميكند. آدم هست كه مثل اباذر هر چه كيسههاي پول برايش ميفرستادند كه اين كيسههاي پول را بگير هيچ چيز نگو. گفت پول را نميگيرم حرفم را هم ميزنم. تقوي يعني مسلمان نشكن! يعني انسان يك حالت مصونيت پيدا كند.
مسئله ديگر دعاي ديگران است. دعاي ديگران در استغفار مستجاب ميشود، برادران يوسف وقتي فهميدند مجرمند. برادر عزيزشان را در چاه انداختند پي بردند به جنايت خود خيلي ناراحت شدند، منقلب شدند و خواستند عذرخواهي كنند آمدند به خود يوسف گفتند. خوب معذرت ميخواهيم تو دعا در حق ما كن كه خدا ما را ببخشد، فرمود: «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»(يوسف/92) طوري نيست من ميبخشم شما را و به پدرشان گفتند. گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»(يوسف/98) باشد دعا ميكنم برايتان!
ولي بعضي هستند كه هر چه برايشان دعا بشود فايده ندارد. خدا به پيغمبر ميفرمايد: محمدا براي اين ها دعا نكن. اگر 70 بار هم براي اين ها دعا كني من اين ها را نميبخشم. اين ها آدمهاي مسخره گر هستند. كساني كه مومنين را مسخره ميكنند، كارشان بقدري خطرناك است كه اگر 70 بار براي اين ها دعا كني خدا نميبخشد. دعا در يك سري از گناهان اثر دارد.
افرادي كه در عمرشان نقاط ضعفي دارند ميتوانند از يكي از اين كارها و از يكي از اين در ها وارد بشوند. عمل صالح است، كمك است، تبعيد است، هجرت است. حالا تبعيد كه دست خودمان نيست. در حكومت اسلامي هم كه تبعيد نيست.
قرآن ميگويد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعيمِ»(مائده/65) يا ميگويد: «يا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»(انفال/29)(آيههاي تقوي با درخواست مستمعين ايراد شد) اين ها آيههاي قرآن است كه خلاصه اين آيه ها براي آدمهاي كم حوصله كه حال قرآن ديدن و مطالعه و تفسير ندارند، برادر ها و خواهر ها كساني كه ميدانند در پرونده ايشان نقاط ضعفي است. بهترين ايام تصميم گيري همين ايام است. از اين راه ها ميشود اين كار را كرد.
اين مسئله را هم بگويم كه اگر كسي حق مردم را به گردنش است و ميداند اموالي را دارد، چهار حالت دارد:
1- يك وقت ميداند مبلغ چقدر است. ميداند مثلاً يك دويست تومان بالا گرفته است يك تومان دزديده است. مبلغ را ميداند شخص را هم ميشناسد يك وقت هم مبلغ را ميداني هم شخص را ميشناسي. اين يك حالت است.
2- يك وقت مبلغ را نميداند شخص را هم نميشناسد ولي ميداند خيلي حق و ناحق كرده است. كمفروشي كرده است. كلاهبرداري كرده است ولي نميداند چندو نميداند طرف ها چه كساني هستند.
3- يك وقت مبلغ را ميداند 7000 تومان است اما نميداند به چه كسي؟ شخص را نميشناسد
4- مبلغ را نميداند ولي شخص را ميداند. در تجاوزات مالي، در استثمار ها، در حقوق، از كم كاري گرفته تا كمفروشي و الي آخر كه چه دزديهايي شد.
در يكي از شهرستان ها شهردار 300هزار تومان براي يك فلكه صورت داده بود بعد حساب كردند حدود پنجاه هزار تومان خرجش شده بود و دويست وپنجاه هزار تومان اختلاص كرده بود. حالا از حق چه كسي؟ اگر مبلغ را ميداند شخص را هم ميداند، خوب حكمش روشن است بايد همين مبلغ را به همان شخص بدهد و اگر نيست به وارثش بدهد. منتها حالا لازم هم نيست بگويد اينجانب دزدي كردم. نه حالا از طريق بانك به حسابش بريزد از طريق ناشناس بدهد پول را به او برساند ولي لازم نيست كه بگويد اين پول چه پولي است و من چه كردم. خودش را لازم نيست معرفي كند. عملش را هم لازم نيست معرفي كند. چون تحقيرمي شود. انسان حق ندارد به خودش هم توهين كند. و لذا اسلام بما گفته است اگر گرفتاري داري حق نداري گرفتاري هايت را از اين طرف و آن طرف نقل كني. چون خودت را كوچك ميكني. انسان همينطور كه حق ندارد ديگران را كوچك كند حق ندارد خودش را هم كوچك كند. اگر مبلغ را ميداند شخص را هم نميداند. ميداند بدهكار است به ملت اما به چه كسي؟ نميداند و چقدر نميداند. اينجا يك مقداري تخمين ميزند حدس ميزند تقريباً دو هزارتومان. تقريباً چهل هزار تومان، تقريباً يك ميليون تا ببيند خودش چكاره بوده است همان مقداري را كه حدس ميزند از يك فقيه اجازه ميگيرد به نفع مستضعفين رد ميكند. اگر مبلغ را ميداند آدم را را نميداند، باز هم همين حال را دارد مبلغ رامي داند 700 تومان است. شخص را نميداند همين 700 تومان را به حساب مستضعفين ميريزد اما اگر مبلغ را نميداند شخص را ميداند ميرود پهلوي شخص ميگويد آقا شما هستي كه از من ميخواهي. تلفن كند نامه بنويسد، ناشناس، شما از من ميخواهي ولي نميدانم چقدر ميخواهي؟ ميدانم شخص شما هستي مبلغش را نميدانم اين را مصالحه ميكنند و خواهر ها و برادر ها بيائيد اين كار را بكنيم.
اين را هم به شما بگويم. نيم دقيقه وقت دارم يك حديث است جالب است يادم رفت بخوانم اين حديث را الآن برايتان بخوانم. حديث اين است خداوند چند تا گناه را هرگز نميبخشد. توبه فايدهاي ندارد يكي از آن گناهان «مَنِ اغْتَصَبَ أَجِيراً أَجْرَهُ»(كافى، ج5، ص382) كسي كه حق كارگررا بخورد. كارگر را 30 تومان از او كار بكشد و 20 تومان به او بدهد. كسي كه حق كارگر را بخورد اين گناهش بخشيدني نيست و «مَنْ بَاعَ حُرّاً» كسي كه آزادي را اسير كند. كساني كه آزادي را اسير ميكنند گناهي است نابخشودني.
من ميخواستم بحث معاد را بگويم منتها قبل از معاد بحث توبه را مطرح كردم. گفتم توبه يك انقلاب است و اين را هم بگويم، توبه گاهي فرد است. اينهايي كه گفتم همه مربوط به توبه فرد است. گاهي هم بايد ملت توبه كند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(رعد/11) اين توبه اجتماعي است. پس گاهي فرد است. انسان خودسازي ميكند و عيبهايش را كنار ميگذارد. مال مردم را خورده است پس ميدهد. تصميم ميگيرد ديگر گناه نكند اين توبه فرد است يك وقت هم بايد ملت توبه كند. توبه ملت چيست؟ يك ملتي از ترس توبه كند به حالت شجاعت. از بخل توبه كند به حالت سخاوت. . . تمام خودسازي ها در توبه فردي است و تمام پيروزي ها در توبه فردي و اجتماعي است اين خلاصه حرف ما بود. ان شاءالله در جلسه بعد كه فردا هست حتماً عنايت داشته باشيد ميخواهم، 3 روز با هم درباره معاد صحبت كنيم راهي است كه من و تو بايد برويم. هرچه هم بگوئيم بحث هاي ناراحت كننده است يا ناراحت كننده نيست بايد پاروي هوي و هوس بگذاريم ببينيم آينده ما چه ميشود و مسئوليت ما چيست؟ قيامت ما به چه دليل است؟ هم دليل معاد را بگوئيم هم سرنوشت خودمان را بفهميم و اين 2 و 3 روز خواهش ميكنم و دعوت خصوصي ميكنم ازشما كه فرد، فردتان برنامههاي فردا را حتماً گوش بدهيد. 3 و 4 ساعت درباره معاد با هم صحبت كنيم شايد زمينه خوبي باشد. همه شما را تا جلسه بعد به خدا ميسپارم.
«والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته»