متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1359/4/25
بسم الله الرحمن الرحيم.
در آستانه شب نوزدهم، شبي كه مملو از خاطرات است قرار داريم. بحث ما قرآن است. فكر ميكنيد چه بحثي متناسب با امشب است. بحثي كه به ذهنم آمده برايتان بگويم و با امشب تناسب دارد، بحث فوز است. چون علي بن ابيطالب(ع) شب نوزدهم براي مراسم عبادت و احياء كه به مسجد رفت و در مسجد شمشير خورد، در همان هنگام فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» من ميخواهم درباره(فزت) و(فوز) در قرآن صحبت كنم كه هم درسهايي از قرآن باشد و هم روي واژه(فوز) و(رستگاري) باشد. اين فوز را بررسي كنيم و ببينيم چه گروههايي فائز هستند. آيات خيلي مناسبي است و اين ايام، ايام شريفي است. بايد بتوانيم در اين ايام و در اين آيه ها خودمان را شستشو بدهيم. بحث امروز ما قرآن و مسئله فوز خواهد بود. فوز يعني چه؟ فوز به معني رستگاري است. وقتي كه انسان به يك كاري مأنوس ميشود يعني با يك چيزي انس ميگيرد، بخواهد يا نخواهد اين از زبانش بيرون ميپرد.
حالا چه آدمهايي خوب و چه آدمهايي بد هستند. خداوند در قرآن نسبت به آدمها به حضرت محمد ميفرمايد: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ في لَحْنِ الْقَوْلِ»(محمد/30) گوش بده! ببين چه ميگويند. از لابلاي حرف هايشان ميتواني آنچه در روحشان است بشناسي. ازلابلاي گفتگوها و حرفهايشان، روحشان روشن است. حتي اگر شوخيهاي انسان تا يك ريشههاي جدي تا يك خاطرت واقعي نباشد، به صورت شوخي در نميآيد. انسان هميشه عمل هايش عكس العمل يك حالات دروني است. هنگام مرگ انسان مهمترين حرفهايش را ميزند. و لذا ميگويند، بعضي ها كتابهايي که از آخرين سخنان بزرگان نوشته اند، بسيار مهم است. يعني افراد بزرگ لحظه مرگ چه حرفهايي زده اند. چون انسان تمام عمرش در دقايق آخر خلاصه ميشود. اميرالمومنين(ع) درباره جان دادن مردم معمولي ميگويد: افراد معمولي اينطور هستند. وقتي كه ميخواهند بميرند لحظه آخر مرگ: «فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ»(نهجالبلاغه، خطبه 109) يعني لحظه مرگ كه ميخواهد روح از بدنش بيرون برود آن لحظه مرگ فكرش اين است كه با عمرم چه كردم؟ «فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ» يعني عمرم را در چه چيزي فنا كردم؟ ببينيد علي بن ابيطالب(ع) لحظهاي كه شمشير خورد چه گفت؟ علي بن ابيطالب ميدانست كه او را ميكشند يا نميدانست؟ اگر بگوييم امام علم غيب دارد و ميدانست چرا كسي كه ميدانست او را ميكشند بلند شد و به مسجد رفت؟ امام حسن و ساير ائمه ما مثل امام رضا ميدانستند كه به ايشان زهر ميدهند يا نه. چرا؟ ائمه ما اگر ميدانستند آيا دست به اين اقدامات ميزدند؟ «لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»(بقره/195) البته جواب اين ها داده شده است. منتها ملت ما همه اطلاعاتشان در يك سطح نيست. اين را براي بعضي ها ميگويم.
من پارسال يك مثالي داشتم. مثال اين بود. گفتم كه اين كلمه را در همه جا ديده ايد. يعني به ماشينهاي اداره نوشتند كه استفاده اختصاصي ممنوع است. بعد يك مثال زدم و گفتم: رئيس شهرباني به پاسبان مسلسل ميدهد. ميگويد: پاسبان مسلسل داشته باش. تفنگ هم داشته باش. باطوم هم داشته باش. اما چه؟ استفاده اختصاصي ممنوع است. يعني پاسبان با اينكه مسلسل و تفنگ هم داري اگر هم به خانه رفتي و با كسي دعوايت شد. با اينكه مسلسل و باطوم هم داري، اما حق استفاده كردن از آنها را نداري. اين ها پيش تو باشد، اما هر جا من گفتم بزن، بزن.
رئيس بانك پول دارد، اما گاهي اوقات ميخواهد صد تومان از بغل دستيش قرض كند با اينكه كلي پول هم دارد، اما استفاده اختصاصي ممنوع است. هيچ مانعي ندارد كه انسان امكاناتي داشته باشد اما حق استفاده نداشته باشد. اين مثال را ميزنم كه يعني ميشود انسان چيزي را داشته باشد، اما انسان حق استفاده را نداشته باشد. خدا سه نيرو داده است. بلا تشبيه عرض ميكنم. گفتم رئيس شهرباني به پاسبان ميدهد. خدا هم يك نيروهايي به ائمه و پيغمبرها و اوليائش داده است. يك نيرويي كه علم غيب نام دارد. علم غيب يك نيرويي است كه خدا داده است. دعاي مستجاب يك نيرويي است كه خدا داده است. همينطور كه رئيس شهرباني مسلسل و باطوم ميدهد و ميگويد: هر جا من گفتم بزن. خودت براي خودت نزن. خداوند هم به اوليائش علم غيب ميدهد. دعاي اوليائش را مستجاب ميكند. اوليائش معجزه هم دارند اما گفته است: اي اولياء من، شما علم غيب و دعاي مستجاب و معجزه داريد اما استفاده اختصاصي از آن ممنوع است. چرا آدم داشته باشد ولي استفاده نكند. چرا ممنوع است؟
ما چهار نوع تبليغ داريم:
1- يك تبليغ سمعي داريم كه انسان از طريق نوار يك بحثي را گوش ميدهد.
2- يك تبليغ بصري داريم كه انسان از راه چشم يك چيزي را ميفهمد.
3- يك تبليغ سمعي و بصري مثل برنامههاي تلويزيون و سينما داريم.
4- يك تبليغ هم داريم كه تبليغ عملي است.
سؤال از من باشد. جواب را هم با هم ميگوييم. بهترين نوع تبليغ كدام است؟ نمايش بهتر است يا عمل؟ عمل بهتر است. بالاخره نمايش دورنما است. آدم خود طرف را ببيند تا اينكه فيلمش را ببيند خيلي فرق ميكند. بهترين نوع تبليغ، تبليغ عملي است. اگر اين ها ميخواستند از علم غيب و معجزه استفاده اختصاصي كنند تبليغشان عملي نبود، سخنراني بود. مثلاً امام حسين روز عاشورا نفرين كند كه يزيديها كشته شوند. بعد بگويد: برويد شهيد شويد. ميگوييم: چطور خودت شهيد نشدي؟ چطور خودت تا دشمن را ديدي نفرينش كردي، آن وقت ما برويم تكه تكه بشويم؟ بايد امام حسين هم تكه تكه بشود تا وقتي به ما ميگويد: برويد تكه تكه شويد، ببينيم خودش هم عملاً تكه تكه شد. اگر خودش ميخواست با معجزه و دعا، حساب يزيديها را برسد ديگر حرفش در ما اثر نداشت. براي اينكه تبليغ اين ها عملي باشد، اين ها از معجزات استفاده نكردند. پس هيچ مانعي ندارد. علم غيب دارند. معجزه هم دارند. دعايش هم مستجاب است. اما زندگيش زندگي معمولي است. خود پيغمبر فرمود: «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ»(كافى، ج7، ص414) يعني وقتي دعوا ميكنيد من طبق گواهي و شاهد قضاوت ميكنم. از روي علم نبوت و از روي علم غيب استفاده نميكنم. ميزان دادگستري اسلامي اين است كه ببينم چه كسي ادعا ميكند؟ چه كسي انكار ميكند؟ چه كسي شاهد دارد؟ براي اينكه نظام دادگستري به هم نخورد من از علم غيب صرف نظر ميكنم. براي اينكه تبليغ عملي بشود ما از معجزه و دعا و اينها استفاده نميكنيم. علي بن ابيطالب تا شمشير خورد ميتوانست با دعا و اينها زخم را خوب كند. ما ميگوييم قربانت بروم شما يك دعا داشتي كه هرجا درد ميآمد آن دعا را ميخواندي و درد خوب ميشد. اما ما اين دعا را بلد نيستيم. بايد خود علي بنالد تا وقتي به من ميگويد بنال، من هم بنالم. پس اين يك مقدمه براي اينكه اولياء ما با اينكه علم غيب معجزه دارند، اما بخاطر اينكه تبليغ ايشان تبليغ عملي باشد و سخنراني نباشد، استفاده اختصاصي نميكنند.
تا علي بن ابيطالب شمشير ميخورد ميگويد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ». گفتيم انسان حرفي كه لحظه مرگ، حرفي كه در روزهاي آخر ميزند خلاصه عمرش است. يك كسي يك عمري پول جمع كرده بود. وقت مرگ ميگويد: اين پول ها و خانه را به فلاني بدهيد. زمين را به فلاني بدهيد. فرش را به فلاني بدهيد. علي بن ابيطالب فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» فوزچيست؟ بايد ببينيم حضرت علي كه ميگويد: (فزت) يعني اينكه من فائز شدم. بعد هم ميگويد و «وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خداي كعبه فائز شدم. به خداي كعبه به فوز رسيدم. يعني هم به رستگاري رسيدم و هم مسيرم را فراموش نكردم. مسيرم خط كعبه بود. من دركعبه متولد شدم. به همان خدا، همانجايي كه متولد شدم، از حين تولد تا کنون مسيرم همان كعبه بوده است. به توحيد قسم كه مسير را فراموش نكردم. زادگاهم را فراموش نكردم. از فطرت اوليه، منحرف نشدم. چون حضرت علي دركعبه متولد شد و يكي از علما و برادران اهل تسنن يك جمله لطيفي گفت. عبد الفاتح عبدالمقصود يكي از علماي بزرگ و از برادران اهل تسنن است. ايشان به دعوت مرحوم مفتح به تهران آمد. بعد به قم آمد و در يك جلسهاي كه علماي قم هم در آنجا حاضر بودند، يك جمله گفت. همه علماي قم تعجب كردند. گفت: شما شيعه ها هيچ فهميدهايد كه چرا علي در كعبه متولد شد؟ علماي قم گفتند: بله در كعبه متولد شد. گفت: نه فلسفهاش را ميدانيد؟ گفتند: نه. گفت من يك چيزي فهميده ام. حالا اين عالم سني است ولي خوب سني و شيعه فرق نميكند. گفت: علي را خدا در كعبه گذاشت تا متولد شود. بعد به همه مسلمانها گفت: رو به كعبه نماز بخوانيد. علي را هم در كعبه گذاشت تا توجه به كعبه و توجه به رهبري علي هم باشد. علي را در اين گهواره گذاشت و به ملت گفت: رو به گهواره بايستيد تا آدم كه رو به گهواره ميايستد توجه به طفل هم داشته باشد و اين خيلي لطيف بود.
به خداي كعبه فائز شدم. حالا فوز چيست؟ قرآن يك سري آيات دارد كه ميگويد(فوز) اين است و حضرت علي كه ميگويد(فزت) يعني از اين پله ها بالا رفتم. حالا آياتش را مينويسم. «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً»(احزاب/71) «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ» يعني كسي كه مطيع خدا باشد يعني اطاعت كند. كسي كه از خدا و رسول اطاعت و پيروي كند به فوز عظيم دست پيدا ميکند.
حضرت علي تا شمشير ميخورد ميگويد: (فزت)، (فزت) يعني در اين مدت، مطيع خدا و مطيع رسول خدا بودم. فوز چيست؟ قرآن ميگويد: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(مائده/119) خدا راضي است و من هم از خدا راضي هستم و اين فوز است. رستگاري يعني اينكه شما از خدا راضي باشي و خدا هم از شما راضي باشد. حضرت علي تا شمشير ميخورد ميگويد: (فزت) يعني در اين چند سال كاري كردم كه هم من از خدا راضي بودم و هم خدا از من راضي بود. قرآن ميگويد «إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ»(مؤمنون/111) «إِنِّي جَزَيْتُهُمُ» من به مومنين جزا ميدهم. به خاطر امروزي كه روز قيامت است. امروز كه روز قيامت است، پاداش مومنين را ميدهم. روز قيامت به مومنين پاداش ميدهم. بخاطر چه؟ «بِما صَبَرُوا» بخاطر پشتكار و تحمل آنها. همه سختي ها را تحمل كردند، پس اينها فائز هستند. علي كه شمشير ميخورد ميگويد: (فزت) يعني منم آن كسي كه صبر كردم و من هستم كه از اين قله بالا رفتم.
قرآن ميگويد كه چه كارهايي فوز است. حضرت علي كه ميگويد: من(فائز) شدم، يعني اينكه از اين قلهها بالا رفتم. پس ببينيم ما از كدام قله بالا رفتيم. قرآن ميگويد: «الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»(توبه/20) «الَّذينَ آمَنُوا» كساني كه ايمان دارند «وَ هاجَرُوا» كساني كه براي خدا و در راه خدا «وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّه» جهاد كردند «جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» هم مال دارند و هم جان دارند. بعد ميگويد: «أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» در بالاترين درجه در نزد پروردگارند و ايشان فائز هستند.
آخر ما ميگوييم فلاني الحمدلله خيلي وضعش خوب است. خانهاش درست، ماشينش درست، تلفنش درست است. مادر ميگويد: دختر من تمام كارهايش كامل است. ميگوييم يعني چه؟ ميگويد: هم قالي هايش را خريده ام. هم مسش را جور كرده ام. هم رختخوابش را درست كردم. يعني مادر وقتي به جهازيه دخترش رسيد، ميگويد: همه چيز دخترم كامل است. وقتي دامادش يك خانه و ماشين و تلفن داشت، ميگويد: ديگر همه چيز تكميل است. ببينيم مغز ما به چه چيز كمال ميگويد. خيلي زرنگ است. چه دم و دستگاهي دارد. اصلاً واژههاي ما، يعني فرهنگ ما، فرهنگ مادي است. به هر كس كه خانه و زندگي داشت، ميگوييم: كامل است. قرآن ميگويد: فوز و رستگاري براي كيست؟ «آمَنُوا» «هاجَرُوا» مومنان و هجرت كنندگان.
اين شبهاي قدر بخواهيد خدايا من ايمانم ضعيف است. ايمان من با 10000 تومان گول ميخورد. اگر به من صد هزار تومان بدهند، سست ميشوم. قاطعيت و ايمانم طوري نيست كه اگر پول ببينيم، جذب نشوم. ايمان ما كم است. خدايا من در عمرم هنوز براي اسلام هجرت نكرده ام. انقلاب پيروز شد اما خيلي از ما يك سيلي نخورديم. بعد از انقلاب بعضي ها علاوه بر اينكه پول ندادند، گرانفروشي كردند. علاوه بر اينكه از مالشان نگذشتند، مال مسلمانهاي مستضعف خون داده محروم را هم بالا كشيده اند. بعد هم ميگويد كه ما رستگار هستيم. من پهلوي خدا روسفيد هستم؟ يعني چه كه پيش خدا روسفيد هستم؟ كدام يكي از اين پله ها را بالا رفتي تا روسفيد شوي؟ ميداني رو سفيد چه كسي است؟ (آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا) ايمان، هجرت و جهاد. «في سَبيلِ اللَّه»
علي بن ابيطالب صبح نوزدهم تا شمشير در مغز مباركش ميخورد ميگويد: (فزت) يعني من آن كسي هستم كه «جاهَدُوا» هستم. خدا به اين ها(فائز) گفته است.
يك آيه هم براي سربازها و پاسدارها و ارتشيها و جوانهاي انقلابي است. جوانهايي كه راستي مجاهد هستند. فائز كيست؟ از ارتش، از ژاندارمري، از شهرباني، از پاسدار ها، ازبسيج عمومي، از ملتي كه اين كارها را بكند، اين ها فائز هستند. قرآن ميگويد كه «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(توبه/111) سوره توبه آيه ميگويد «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» خدا مشتري خوبي است. چه ميخرد؟ از چه كسي ميخرد؟ چند ميخرد؟ خريدار كيست؟ خدا است. فروشنده چه كساني هستند؟ مؤمنان هستند. چه ميخرد؟ جنسي كه ميخرد «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ» است. يعني جانتان و مالتان را ميخرد. مورد معامله چيست؟ مورد معامله جان و مال است. چند ميخرد؟ به اينكه يك خيابان به اسممان كنند؟ اين كه چيزي نيست. فردا هم به اسم كس ديگر ميكنند. خوب دسته گل است؟ كف زدن است؟ هورا كشيدن است؟ به چه قيمت ميخرد؟ «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» به قيمت بهشت ميخرد. حالا اينها چه كساني هستند؟ ميگويد: اينها «يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ» هستند. شروع به جنگ با ضد انقلاب ميكنند. در راه خدا ميجنگند. «فَيَقْتُلُونَ» مفسد في الارض را ميكشند. «وَ يُقْتَلُونَ» گاهي خودشان هم كشته ميشوند. بعد ميگويد: بر شما بشارت باد. شما رفتيد مفسدها را كشتيد. درود بر شما باد. شما در راه مبارزه با ضد انقلاب شهيد داديد. «فَاسْتَبْشِرُوا» مبارك باد و بشارت باد. بعد ميگويد: «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ» خوشا به حالتان که شما در راه خدا شهيد شديد. ما كه شهيد نشديم. معلوم نيست چه طور از اين دنيا ميرويم. يك وقت ميبيني يك خر به ما لگد ميزند و ما ميميريم. يك وقت ميبيني براي شنا كردن ميرويم ولي غرق ميشويم و ديگر نميآييم. يك وقت ميبيني هلمان ميدهند و ما خفه ميشويم. يك وقت ميبيني رفتيم پياز بخريم ولي تصادف ميكنيم و ميميريم. آدم غصه ميخورد كه مردنش حرام شود. خيليها ميميرند و بعد مردنشان حرام ميشوند. لذا امام سجاد در صحيفه سجاديه داد ميزند و ميگويد: «وقتلاً في سبيله» خدايا حرام نميرم. چون خيلي ها حرام ميميرند. اصلاً خيلي ها حرام زندهاند و حرام هم ميميرند. بعضي حلال زندهاند و حلال هم ميميرند. بعضي زندگيشان خوب نيست ولي عاقبت به خير ميشوند و حلال ميميرند. هم زندگي بايد حلال باشد و هم مرگ بايد حلال باشد. زندگي دارد همه كارهايش را براي خدا ميكند. شهادت مرگ ميان بر است. اولين خون شهيد كه روي زمين بريزد، ملائكه خدا خطاب ميكنند كه تو خونت را ريختي. بدون حساب به بهشت برو. ولي من كه شهيد نشدم قدم به قدم بايد پس بدهم. ما مسئول هستيم كه به شما بگوييم. اگر دو سال پيش من و تو ميمرديم، فقط خدا يقه ما را ميگرفت كه چه كرديد؟ اما الآن شصت هزار شهيد هم يقه ما را ميگيرند كه شما با خون ما چه كرديد؟ حالا دائم بگو هويج كيلويي چند است؟ پرتغال پارسال كيلو چند بود؟ سيگار كم است. امت شكمي كه نيستند. من وشما هم نبايد باشيم ولي بايد بدانيم با اين مشكلات، بايد درگيري پيدا كنيم. علي بن ابيطالب تا شمشير ميخورد ميگويد: حرام نشدم. من برنده شدم. مثل اين بچه مدرسه ايها كه كارنامه اشان را ميگيرند و از مدرسه كه بيرون ميآيند، داد ميزنند كه بچه ها كارنامهام را گرفتم، قبول شدم. روز قيامت هم همينطور است. ميگويد: يك عده «فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ» هستند. (اسراء/71) كسي كه كتابش را در دست راستش ميدهند، ميگويد: بدويد «اقْرَؤُا» بخوانيد. «كِتابِيَهْ» بيايد ببينيد نامهام در دست راستم است. «هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ»(حاقه/20-19) من در دنيا يا قيامت بودم. ميگفتم: جواب خدا، مسئوليت خدا، وظيفه شرعي ما است. «فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ في جَنَّةٍ عالِيَةٍ قُطُوفُها دانِيَة»(حاقه/23-21) داد ميزند بدويد نامهام را بخوانيد. كيف ميكند.
علي بن ابيطالب شب نوزدهم به مسجد رفت. تا شمشير خورد فرمود: (فزت) من راه ميانبر زدم. حالا كيست؟ «فَاسْتَبْشِرُوا»اي كساني كه براي خدا كار كرديد. اي كساني كه زيلوي حلال را بر قالي حرام ترجيح داده ايد. اي كساني كه زندگي زاهدانه را بر زندگي اشرافي حرام ترجيح داده ايد. اي كساني كه به وظيفهتان عمل كرديد «فَاسْتَبْشِرُوا» بر شما بشارت باد. بعد ميآيد و ميگويد كه «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(توبه/111) اينها فائز هستند. فائز چه كساني هستند؟ «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين»(توبه/112) شب نوزدهم شب توبه است. شب قرارداد با خدا است. تجديد بيعت است. شب عذر خواهي از لغزش هاست. ما يك سري گناهاني را داريم كه اگر پدر و مادرمان بفهمند، ما را به خانه راه نميدهند. ما يك سري گناهاني داريم كه اگر بچه كوچك بود و متوجه آن گناه ميشد آن گناه را مرتكب نميشد. «التَّائِبُونَ» اين سربازها فقط انقلابي نيستند، فقط اهل شمشير نيستند، در عين اينكه «يَقْتُلُونَ» مفسد في الارض را ميكشند. خودشان هم شهيد ميشوند اما «التَّائِبُونَ» اشك هم دارند. شبها پاسداري ميدهد، اما زير آسمان هم ميگويد: اي خدا. ذكر الهي هم زير لب دارد. «التَّائِبُونَ» توبه ميكنند. «الْعابِدُونَ» عبادتهاي آبداري دارند. «الْحامِدُونَ» حمد و ستايش دارند. «السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» امر به معروف ميكنند. نهي از منكر ميكنند. حافظ حدود خدا هستند. مرز خدا را حفظ ميكنند. نميگذارند افكار متقاطي وارد مكتب اسلام بشود. داد ميزنند آقا نميخواهيم. «وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ» مرز اسلام را حفظ ميكنند و بايد حفظ كرد. همينطور كه انسان بايد مرز كشور را از ضد انقلابها حفظ كند، بايد مرز فكر را هم از افكار انحرافي حفظ كند. اين ها فوز است. علي بن ابيطالب ميگويد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» يعني از اين پله ها بالا رفتم. شب نوزدهم شب ضربت خوردن علي بن ابيطالب، شب دعا، شب هجوم به خانه خدا است. كسي كه به مسجد ميرود، طلب آمرزش و مغفرت كند. او در مسجد مهمان خداست. امام سجاد(ع) هر وقت وارد مسجد ميشد در مسجد را ميگرفت و اين جمله را ميگفت: «الهي هذا بيتك و انا ضيفك» خدايا اين جا خانه توست و من هم كه در خانه تو ميآيم، مهمان هستم.
اما بهترين عمل؛ ببينيد اسلام چه دين عجيبي است. بهترين عمل درشب قدر چيست؟ از بعضي از علماء سؤال ميكنند كه بهترين عمل در شب قدر چيست؟ ميگويد: برويد مطلب ياد بگيريد. ببينيد اطلاعات دونوع است. گاهي وقتها آدم يك اطلاعاتي دارد كه نقش خيلي مهمي در زندگيش ندارد. مثل اينكه شما بدانيد وزن من چند كيلو است. اينكه بداني وزن من چند كيلو است تاثير زيادي ندارد. كوه هيماليا چند متر است؟ چه نقشي در زندگي شما دارد؟ اما گاهي وقتها آدم يك چيزي ياد ميگيرد كه راه گشاست. مسير زندگياش را عوض ميكند. انشاءالله در بحث انقلاب فرهنگي اگرموفق شدم يك بحثي بكنم. يك سري از بچههاي ما در مدرسه ها و دانشگاهها درسهايي ميخوانند كه به درد نميخورد يا مضر است. قرآن هم از اين مردم گله ميكند و ميگويد: مردم در مدرسه وغير مدرسه ميروند تا درس بخوانند. آيهاش اين است ميگويد «يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُم»(بقره/102) «يَتَعَلَّمُونَ» شروع به تعلم ميكنند. درس ميخوانند. اما ميداني چه ميخوانند؟ «ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ» مربوط به مواد درسي كتابهاست. «يَتَعَلَّمُونَ» تعلم ميكنند. مطلب ياد ميگيرند. چه ياد ميگيرند «ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ» در انقلاب آموزشي بايد اين ها هم عوض بشود. البته انقلاب فرهنگي فقط به معناي انقلاب آموزشي نيست. انشاءالله تمام آداب و رسوم بايد عوض بشود. تمام خرافات بايد پاره بشود. شب قدر آدم بايد بفهمد كه چه بايد ياد بگيرد. ما 9 ماه داريم كه مثل هم است. شوال، ذي القعده، ذي الحجه، محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الثاني، جمادي الاول، جمادي الثاني. 9 ماه داريم كه مثل هم است. 3 ماه داريم كه خيلي مهم هستند. رجب، شعبان، رمضان. ماه رجب مهم است. ماه شعبان هم مهم است و مهمتر از رجب و شعبان، ماه رمضان است. از ماه رمضان آنچه كه خيلي مهم است، شبهاي قدر است. سحر شب قدر از همه مهمتر است. در شب قدر چه كنيم؟ ميگويد: برومطلب ياد بگير. مكتب ما اين است. چه چيزي ياد بگيريم؟ چيزي كه در سرنوشت تو اثر داشته باشد. تفكر عبادت است. چه تفكري عبادت است؟ تفكري كه سرنوشت ساز باشد و الا انسان گاهي مينشيند يك ساعت، دو ساعت جدول حل ميكند و روزنامه ميخواند، به مغزش هم فشار ميآورد. در بازي شطرنج هم فكر است. اما شب قدر چه شبي است؟ قرآن ميفرمايد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ»(قدر/1) ما قرآن را در شب قدر فرستاديم. «فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ»(دخان/4) شب قدر شبي است كه برنامه ما اندازه گيري ميشود. سرنوشت ما و خطوط كلي كار ما معين ميشود. امام از آيه «انا انزلنا» اثبات رهبري ميكند. ميگويد: آيا هر سال شب قدر نداريم؟ هر سال يك شب قدر داريم. بعد قرآن ميگويد: در شب قدر «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»(قدر/4) ملائكه و فرشتههاي خدا از آسمان به زمين ميآيند. امام ميگويد: زمان رسول الله بر پيغمبر نازل ميشدند. چون قرآن ميگويد: «نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِك»(بقره/97) شب قدر «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» وقتي پيغمبر زنده بود، شب قدر ملائكه بر قلب پيغمبر نازل ميشدند. الآن هم بايد شخصي چون پيغمبر باشد كه شب قدر فرشتگان بر او نازل بشوند. اين آيه جز با وجود حضرت مهدي قابل تطبيق نيست و امامان ما در كتاب اصول كافي از آيه «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» براي اثبات وجود مبارک حضرت مهدي(عج) استفاده كرده اند. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» پيغمبر در سن چهل سالگي كه به پيغمبري رسيد تا 63 سالگي قرآن قطعه، قطعه نازل شد. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» اگر قرآن در طي مدتي و قطعه، قطعه نازل شد، پس چرا خدا ميگويد كه ما در شب قدر قرآن را نازل كرديم؟ اين جا ميگويند: قرآن دو بار نازل شده است. يك بار به صورت بسته شده و به صورت كلي وارد شده است. يك بار هم قطعه، قطعه نازل شده است. دنباله اين حرف را ان شاءالله در جلسات بعد بمناسبت شب قدر ميگويم.
اجمالاً اينكه بايد اول از خدا بخواهيم «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»(غافر/60) شما دعا كنيد من مستجاب ميكنم. خدا وعده داده است كه مستجاب ميكند و حاشا از خدا كه وعده بدهد و به وعدهاش عمل نكند. آيه داريم «وَ يَسْتَجيبُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(شورى/26) دعاي كساني را كه مومن هستند اجابت ميكند «أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»(بقره/40) اگر شما به پيمانتان وفا كرديد، من هم به پيمانم وفا ميكنم. و اين مسئله هست كه دعا كردن مستجاب ميشود و در قرآن دنباله اين كه ميگويد «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن»(بقره/185) ماه رمضان ماه مقدسي است و قرآن در ماه رمضان نازل شد. قرآن درباره ماه رمضان ميگويد: روزه بگيريد. علامه طباطبايي در تفسيرالميزان ميگويد: «الطف آية في كتاب الله» لطيف ترين آيه ها اين است كه خدا دعوت كرده است و ميگويد: پهلوي خودم بياييد.
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(بقره/186) «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي»(عبادي) يعني بندگان خودم در عربي(ياء) عوض(ميم) است. در فارسي به معني خودم است. «فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ» باز كلمه اجيب از نظرادبيات عرب متكلم وحده است. يعني خودم اجابت ميكنم. «دَعْوَةَ الدَّاعِ» من اجابت ميكنم دعوت كسي را كه دعا كند. «إِذا دَعانِ» بشرطي كه سراغ خودم بيايد. «اذا دعاني» منتها «إِذا دَعانِ» هست كه اينجا «اذا دعاني» بوده است كه(ياء) آن خوانده نميشود. «فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي» در اين آيه جالب اين است كه ميگويد: اي مردم ماه رمضان واجب شد، پس روزه بگيريد. ماه رمضان ماه مهمي است. قرآن در اين ماه نازل شد. بعد مسئله دعا را پيش ميكشد. يعني ماه رمضان فصل دعاست. چون شب نوزدهم است، ميخواهم بحث كنم. «وَ إِذا» يعني زمانيكه «سَأَلَكَ» يعني سؤال ميكنند. و زمانيكه بندگان من نزد تو ميآيند تا از تو سوالاتي را بپرسند، «فَإِنِّي قَريبٌ» خودم نزديك هستم. خودم دعوتشان را اجابت ميكنم. اگر سراغ خودم بيايند. سراغ غير خودم نروند. «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك»(صحيفه سجاديه، دعاى 46) آنهايي كه درخانه غير خداوند را زدند، باختند. پير كه ميشود ميبيند يك عمري رفت و اين هنوز در گير اين است كه ديگران را راضي كند. آنها هم پشت كردند و رفتند. همينطور دست خالي مانده است «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك» آنهايي كه دست خالي هستند و رفتند بارشان را در خانه غير تو انداختند، باختند. «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك»(صحيفه سجاديه، دعاى 46) آنهايي كه متعرض غير تو شدند، خسارت كردند «كَفَى لِي فَخْراً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً»(خصال صدوق، ج2، ص420) امام سجاد ميگويد: همين افتخار براي من بس كه فقط در خانه تو را بزنم. وقتي بندگان خودم از خودم سؤال ميكنند، نزديكشان هستم. خودم گوش به حرفشان ميدهم. بشرطي كه از خودم بخواهند. استجابت از خودم بخواهند. بخودم ايمان بياورد. حديث داريم بنده همين كه بر ميگردد و در خانه خدا ميگويد: خدايا آمدم تا يك انقلاب دروني و يك كودتا عليه هوي و هوسها كنم. عليه فرعونهاي داخلي قيام كنم. همين كه يك كسي ميآيد و توبه ميكند خدا راضي ميشود. مثل كسي كه شترش را با غذا در بيابان گم كرده و هرچه ميگردد او را پيدا نميكند. يك مرتبه شتر را پيدا ميكند. بخصوص اگر انسان توجه به نقاط ضعفش داشته باشد. براي ديگران دعا كند و شايد احتمال اين را بدهد كه همينطور كه سالهاي قبل افرادي بودند و الآن نيستند شايد سال ديگر در اين شب من هم نباشم. آيا براي آخرتم ذخيرهاي دارم؟ آيا اين چيزهايي كه خيال ميكنم دارم ارزش دارد يا ندارد؟
علياي حال شب نوزدهم شب مهمي است. بحثم را جمع كنم. سه موضوع را گفتم. چرا با اينكه ميدانستند و علم غيب داشتند كه شهيد ميشوند اما باز هم رفتند؟ گفتيم: استفاده اختصاصي ممنوع است. علي(ع) تا شمشير ميخورد ميگويد: (فزت) فزت را از نظر قرآن گفتيم. (فوز) عالي ترين درجات است و حضرت علي ميگويد: به عالي ترين درجات رسيدم و بعد مسئله شب قدر كه شب نزول قرآن است را گفتم. شب بسيار مهمي است. شب دعا و مهماني خدا است.
اين دعا را در آخر بكنم خدايا به آبروي آن رو سفيداني كه فائز هستند و به فوز واقعي رسيدند و در قرآن تعريفشان را كردي، خدايا به آبروي آنها آنچه خير و بركت و لطف براي بندگان خوبت تقدير ميكني، همه آنها را براي رهبر انقلاب ما و براي مومنين ما و براي همه ما فرد، فرد مقرر بدار. ÷پيغمبر فرمود: بدبخت كسي است كه ماه رمضان تمام بشود و از خيرات ماه رمضان استفاده نكرده باشد. ما را از خاسرين در اين ايام قرار نده. ما را از فائزين مقرر بدار.
«والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته»