به نام خدا
گستردگى فكر و اندیشه در اسلام
شكى نیست كه حركت فكرى یا درونى، پرارزشترین حركت براى انسان است، زیرا عزیزترین عنصر وجود انسان، عقل است، و طبق فرموده حدیث شناس بىمانند علاّمه مجلسى، عنصر باعظمت عقل رابط میان انسان و تمام حقایق عالم است. از آیات قرآن مجید استفاده مىشود كه ظرفیت این عنصر، به گستردگى همه آفرینش است، همین عنصر است كه انسان را به ماوراى این عالم پرواز مىدهد و در ملكوت عالم، به بسیارى از حقایق نائل مىكند.
مسائلى هم كه درباره عقل گفته مىشود، تنها مقاله كتب آسمانى و مقالات كتب علمى نیست، بلكه به حقیقت پیوسته و تحقّق پیدا كرده است، در غیر این صورت، اگر تحقّق پیدا نكرده بود، آیات باعظمت زیر به چه معنایى خواهند بود؟
« وَكَذلِكَ نُرِى إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَالاْءَرْضِ وَلِیَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ »1.
و این گونه فرمانروایى و مالكیّت و ربوبیّت خود را بر آسمانها و زمین به ابراهیم نشان مىدهیم تا از یقینكنندگان شود .
« سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاْءَقْصَى الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ ایَاتِنَا »2
.
منزّه و پاك است آن [ خدایى ] كه شبى بندهاش [ محمّد صلی الله علیه و آله ] را از مسجدالحرام به مسجد اقصى كه پیرامونش را بركت دادیم ، سیر [ و حركت ]داد ، تا [ بخشى ]از نشانههاىِ [ عظمت و قدرت ] خود را به او نشان دهیم.
« ثُمَّ دَنَى فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى »3.
سپس نزدیك رفت و نزدیكتر شد * پس [ فاصلهاش با پیامبر ] به اندازهفاصله دو كمان گشت یا نزدیكتر شد .
براى اینكه بدانید عقل انسان، شایستگى پرواز در چه فضاى گستردهاى را براى یافتن حقایق آن فضا دارد، به خطبه اوّل نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام مراجعه كنید4 ؛ همچنین نزدیك نهصد آیهاى را كه قرآن در آن، كلمه لب، فكر و عقل را مطرح كرده است، ببینید تا براى شما فضاى پرواز در این عنصر با عظمت پیدا شود.
هیچ عبادتى از اندیشه و فكر بالاتر نیست، فكر در آنچه به ما امر كردند و هیچ شقاوت و ظلمى از تعطیل كردن عقل بالاتر نیست. روایتى از پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله وجود دارد كه حسن بن شعبه حرانى آن را در اوّل كتاب « تحف العقول » نقل كرده است5. پیامبر عالیقدر اسلام مىفرمایند:
«یا على لا فقر أشد من الجهل ولا مال أعود من العقل »6 .
فقرى بدتر از نفهمى و جهل و بىفكرى براى انسان وجود ندارد و سرمایهاى سودمندتر از عقل براى انسان نیست.
رمز موفقیت ابوذر
ابوذر چگونه سلمان شد؟ با حركت فكرى. آن بیابانگرد ربذهاى كه تمام هستىاش چند بز در روستاى ربذه بوده است. روستایى كه كسى اسمش را نمىدانست، از كجا به جایى رسید كه ملكوت عالم با او اتصال معنوى پیدا كردند، تا آنجا كه جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : ابوذر دعایى مىخواند كه ملائكه این دعا را از او یاد گرفتهاند و آنها هم به دنبال ابوذر مىخوانند :
«اللهم أنى اسئلك الأمن و الایمان بك والتصدیق بنبیك والعافیة من جمیع البلاء والشكر على العافیه والغنا عن شرار الناس »7 .
خدایا ایمان به خودت و تصدیق پیامبرت و عافیت از همه بلایا و شكر بر عافیت و بىنیازى از مردمان بد را از تو مسئلت مىكنم .
این علوم و دانش در پهنه تاریخ، محصول چه عنصرى از عنصرهاى وجود است؟ محصول عنصر عقل است. خداوند متعال كیست؟ عقل مطلق. انبیا چه كسانى هستند؟ عقل كامل. انسان كیست؟ موجود عاقل ناطق. واقعیات عالى انسانى از چه منبعى در وجود انسان تراوش مىكند؟ از اندیشه و فكر. در روایات ما آمده كه اگر تمام عبادات را كنار هم قرار دهیم و ارزیابى كنیم، هیچ عبادتى
پرثوابتر و پرمنفعتتر از اندیشه و تفكر در آنچه به ما گفتهاند، نیست8.
رمز موفقیت ابنسینا
ابنسینا جملهاى دارد كه بسیار پرارزش است. شیخ الرئیس كه خود انسان باارزشى است، در شهر بلخ در سن هیجده سالگى، طاقت ماندن نداشت، به دلیل اینكه در تمام منطقه بلخ، استادى نبود كه او بتواند از او استفاده كند، زیرا حركت عقلى او فوقالعاده سریع بود. كتابهاى او عبارتاند از: كتاب « شِفا » كه یكى از كتابهاى بزرگ فلسفه در طول تاریخ است. نمونهاش در این پنج هزار سال عمر فلسفه كم بوده است، همچنین كتاب « اشارات » و كتاب « قانون » كه در علم طب است.
دانشمندان بزرگ شرق و غرب مىگویند كه اكثر مطالب این كتاب نه تنها كهنه نشده، بلكه هنوز هم زنده است. در 1100 سال پیش در گوشه شهر همدان نشسته و كتاب « قانون » را نوشته و بیمارىها را با درمانش توضیح داده است. به مسئله معده كه مىرسد مىگوید : معده انسان مىتواند دچار ده نوع درد شود، یازدهمى آن هنوز پیدا نشده است. ببینید چه مغز سنگینى داشته، البته مغز او از مغز من و شما سنگینتر نبوده است. آنهم یك ایرانى معمولى بوده، ولى كار كرده است. یكى دنبال زیبایى بازو و قدرت مچ مىرود، یكى هم سینه كار مىكند، سنگ مىگیرد و زیبایى سینه پیدا مىكند، یكى هم ورزش عمومى كرده و زیبایى اندام پیدا مىكند.
هركسى دنبال یك نوع قهرمانى مىرود. ابنسینا هم دنبال قهرمانى عقل رفت، عقلش را ورزش داد و یك لحظه وقتش را تلف نكرد.
رمز موفقیت علماء
علاّمه حلى در سیزده سالگى همطراز مراجع ما بود ؛ یعنى در سن سیزده سالگى مجتهد جامع الشرائط مسلّم بود و شایستگى داشت تا همه شیعیان از او تقلید كنند، ولى دو سال سنش كم بود و تقلید از او جایز نبود. با اینكه هشت قرن پیش زندگى مىكرده، 523 جلد كتاب نوشته كه تمام كتابهایش زنده است، یعنى آیا عقلش بیشتر و یا سنگینتر از ما بوده؟ هرگز چنین نبوده است.
خواجه نصیر الدین طوسى را كه معلم بشر مىگویند، یك بچه روستایى اهل طوس بود، آنهم نه خود طوس، بلكه در یكى از روستاهاى قم متولد شده بود. او زمانى متولد شد كه چنگیز و جانشینانش سه بلا بر سر ایران آوردند: خراب كردن، سوزاندن و كشتن. ایران تبدیل به خرابه شده بود كه خواجه متولد شد، اما او به ورزش عقلى پرداخت و معلم بشر شد. هنوز كه هنوز است، كتاب « اساس الاقتباس » او را بسیارى از دانشمندان به زحمت مىفهمند.
او كسى بود كه بسیارى از مشكلات مهمّ ریاضیات اقلیدسى را حل كرد ؛ مگر او نبود كه هنرمندانهتر از فیثاغورس مصرى، مشكلات ریاضى را حل كرد. او دانش حكمت و فلسفه الهى را به اوج آسمان و ملكوت رساند، مگر او نبود كه در همین ایران سوخته خراب شده كشته داده، كتابخانه مراغه را با چهارصد هزار كتاب علمى بىتكرار، بناگذارى كرد. یكى از عیبهاى بزرگ ما این است كه كمتر دنبال ورزش عقل مىرویم، كه اگر دنبال آن برویم، ممكن است ما هم اعجوبه روزگارمان شویم. اگر هر عنصرى از وجودمان را به كار گیریم، آنچنان رشدى خواهد كرد كه ملكوت را زیر پَرِ خود مىگیرد. حیف است كه انسان نفهمد، نبیند، نداند و نخواند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گاهى به جبرئیل مىفرمودند: «عِظنى » . مرا موعظه كن . موعظه عقل را زیاد مىكند. كلام حكیمانه به انسان، قدرت اندیشه مىدهد. كتاب خواندن در حركت فكرى، تأثیر عجیبى دارد. گوش به سخنان پاكان عالم دادن، از بهترین عوامل رشد عقل و فكر است. حالا در چه چیزى باید فكر كرد؟ اینها همه دورنماى عظمت فكر كردن است و اندیشه در امور بسیار مهم است. ابن سینا در آن جمله زیبایش مىگوید: «أوّل الفكر آخر العمل » ؛ شما كه در مورد موضوعى فكر مىكنى، همان قدم اول اندیشهات، دیدن عاقبت و نتیجه است . كسى هم نگوید كه ذهنم كُند است و راه نمىافتد، بدانید كه حتما راه مىافتد.
——————————————————————————–
1 . انعام ( 6 ) : 75.
2 . اسراء (17) : 1.
3 . نجم (53) : 8 ـ 9.
4 . اگر مهارت در كتاب خواندن عربى دارید، به جلد اوّل نهج البلاغه ابن میثم و اگر حوصله علمى ندارید به خطبه اوّل نهجالبلاغه فیض مراجعه كنید، و اگر مایه علمى خیلى خوبى در شما هست، به شرح باب عقل صدرالمتألهین شیرازى كه بر اصول كافى زده شده، مراجعه كنید.
5 . تحف العقول 6. 6 . الكافى : 1/25، حدیث 25 ؛ تحف العقول : 6 ؛ بحار الأنوار : 74/63 ، حدیث 4.
7 . الكافى : 2/587 ، حدیث 25 ؛ جامع الأخبار : 132 ؛ بحار الأنوار : 22/400، حدیث 9.
8 . الكافى : 8/20، حدیث 4 ؛ الأمالى ، شیخ طوسى : 146، حدیث 240 ؛ بحار الأنوار : 68/324، حدیث 11.
منبع: پایگاه استاد حسین انصاریان