متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1364/9/7
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي
شب جمعه خوبي است كه بينندهها اين بحث را ميبينند. شب جمعهاي است كه در آستانهي تولد رهبر آسماني، حضرت محمّدبن عبدالله(ص) هستيم كه به گردن ما حق حيات دارد. من امشب در بحثم به مناسبت هفتهي وحدت چهل حديث انتخاب كردم. در مورد ريزه كاريهاي حكومت پيامبر، يك حديثهايي هستند كه حديثهاي خيلي جديدي هستند. اين حديث در دو جلد كتاب نوشته شده است. يكي از علماي اهل سنت اين دو جلد کتاب را نوشته است که نام آنها نظام حكومت و پيغمبر نظام حكومت است. اين دو جلد كتاب حدود هزار صفحه است. من اين هزار صفحه را در يك صفحه آوردهام. چهل حديث جديد آورده¬ام. ان شاءالله ميخواهم اين چهل حديث را بخوانم. يك مقدار هم ميخواهم به مناسبت هفتهي وحدت از خدمات و ايثارگريهايي كه اهل سنت براي انقلاب كردند، براي شما بگويم. قرآن ميفرمايد: «إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ»(انفال/24) به پيغمبر گوش بده، چرا؟ براي اين كه پيغمبر شما را دعوت ميكند، براي چه؟ «لما يحييكم» شما را براي حيات دعوت ميكند. ما چند نوع حيات داريم. يك حيات زمين است كه ميميرد. داريم كه «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(روم/30) قرآن ميگويد: باران ميفرستيم و زمين زنده ميشود. در بهار درختها شكوفه ميكند. چمنها و علفها سبز ميشوند. يك حيات است كه مربوط به زمين است. يك حيات است که مربوط به حيوان است. يك حيات است كه مربوط به نفس كشيدن، اكسيژن گرفتن و كربن دادن است. يك حيات حيواني است و يك حيات انساني است. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا»(يس/70) خدا در قرآن به پيغمبرش ميگويد: حرفهاي تو در افرادي اثر دارد كه زنده هستند. نه زنده به منظور اين كه اكسيژن تنفس ميكنند، يعني قلبشان زنده است و زنده دل هستند. «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» برخلاف آن كه ميگويند: دين از سياست جداست و با اين شعار خيلي موفقيتها نصيب استعمار شد، اسلام دين حكومت است و تكههاي عجيبي را داريم كه كم كم برايتان نقل ميكنم.
خود پيغمبر اسلام در زماني كه حكومت را تشكيل داد، گروهي داشت که مسئولين امنيتي بودند. اين مسئولين داشتند اتاق را بازرسي ميكردند. چون پيامبر دشمن داشت. چند دفعه قصد داشتند كه پيغمبر را ترور كنند. يك دفعه قصد داشتند وقتي كه پيغمبر سوار شتر بود، شتر را رم بدهند و پيغمبر را از بالاي كوه پرت كنند. يك مرتبه، چند نفر از سر ديوار خانهي پيغمبر ريختند كه آن شب پيغمبر از خانه رفت و هجرت كرد. پيغمبر دشمن داشت. در مدينه هم دشمن داشت و لذا برنامهي تشكيلاتي را طوري قرار داده بود كه در تاريخ ميخوانيم كه محافظين و پاسدارهايي داشت. «يدخل هجرت قبل» هر وقت پيغمبرمي خواست به يك سالني وارد شود، اول آنها وارد ميشدند و سالن را بازديد ميكردند. «يدخل هجرت قبل» يك پيش نماز سادهاي نبود. يك مسئولي بود كه حكومت را تشكيل داد. حكومتش يك حكومت سيستماتيك بود. گاهي اوقات حكومت به يك فرد بند است كه اگر فرد نباشد، حكومت هم نيست. قرآن ميگويد: حكومتي كه پيغمبر درست كرده است بايد طوري باشد كه حتي اگر پيغمبر هم از دنيا رفت، حكومت از بين نرود. چون يك مرتبه در جنگ احد يك شعاري دادند كه پيغمبر كشته شد. مسلمانان از جبهه فرار کردند. آيه نازل شد: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ»(آل عمران/144) بر فرض اينکه پيغمبر كشته شد. آيا شما بايد فرار کنيد. چرا فرار کرديد؟ خداي پيغمبر كه هست. علامه طباطبايي(ره) از اين آيه استفاده ميكند كه نظام حكومت اسلامي بايد نظام داشته باشد. نظام يعني چه؟ يعني حتي اگر فردي هم كم و زياد شد، نظام از بين نرود. اسلام دين حكومت است. امام رضا(ع) وقتي ميخواست براي جايي نامه بنويسد، به اصحابش ميگفت: اول يك نسخه از رويش برداريد و بعد بفرستيد كه اگر در نامه دست بردند، نسخه دوم آن نزد شما باشد. امام رضا(ع) فرمود: هركس ميخواهد در تشكيلات من نامه بفرستد يك نسخه بايگاني بايد در دفترمركزي داشته باشد. اسلام دين حكومت است. كار امام رضا(ع) بسيار درست بوده است. اصولاً اگر انبيا ما به حكومت كار نداشتند، طاغوتها مزاحم آنها نبودند. وقتي ميخواهد حكومت تشكيل بدهد، مخالف دارد. تمام جنگها به همين خاطر بود. يك جملهاي هست كه در برنامهها ميبينيد «روانشناسي تبليغي در روش كلاس داري به معلمين» گويندهها چنين دستور ميدهند. روان شناسان اگر ميخواهيد گويندهاي خوب حرف بزند، بگوييد: شنوندهها جمع بنشينند. هرچه شنوندهها جمع بنشينند و پشت سر هم بنشينند، گوينده با نشاط بيشتري حرف ميزند. تا هر دوتا، يك گوشه براي خودشان باشد. پيغمبر فرمود: «إِذَا جَلَسْتُمْ إِلَى الْمُعَلِّمِ أَوْ جَلَسْتُمْ فِي مَجَالِسِ الْعِلْمِ فَادْنُوا وَ لْيَجْلِسْ بَعْضُكُمْ خَلْفَ بَعْضٍ وَ لَا تَجْلِسُوا مُتَفَرِّقِينَ كَمَا يَجْلِسُ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ»(مشكاةالأنوار، ص205) وقتي کنار عالم مينشينيد كه علم ياد بگيريد «فَادْنُوا» مثل دانهي انار بنشينيد. کنار هم و چسبيده به هم بنشينيد. «وَ لْيَجْلِسْ بَعْضُكُمْ خَلْفَ بَعْضٍ» پشت سر هم بنشينيد.
در كتابهاي عربي دو روش كلاس داري است. اگر معلم ديد كه شاگردهايش كم هستند، در يك اتاق كوچك برود. اگر هشت تا كلاس است و هشت نفر شاگرد دارد، هشت نفر را در يك سالن نبرد. چون اگر هشت نفر در يك سالن باشند، سرد است. اما اگر هشت نفر در يك اتاق كوچك باشند، كلاس گرم است. اينها خيلي ظريف است. پيغمبر ميفرمايد: «لا تجلسوا متفرقين» متفرق ننشينيد. يك روحاني كه در مسجد دارد مسئله ميگويد، جمع شويد و بنشينيد. دو تا اين طرف مسجد، دو تا آن طرف مسجد نباشد. «وَ لَا تَجْلِسُوا مُتَفَرِّقِينَ» وقتي ميخواهيد حرفي را گوش دهيد، متفرق ننشينيد. «كَمَا يَجْلِسُ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ» اين روش جاهليت است كه متفرق مينشينند. اسلام حكومت دارد. به همهي افرادش شخصيت ميدهد. همان زماني كه دختر را زنده به گور ميكردند، خدا به پيغمبر دختر داد و اسم دخترش را هم كوثر گذاشت. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ»(كوثر/1) ما به تو كوثر داديم. كوثر به معناي خير كثير است. دختر را تجليل ميكند. همان زماني كه دختر را زنده به گور ميكردند، همان زمان پيغمبر ما دست دخترش را ميبوسد. پيغمبر ما در زماني كه ميگفتند: زن و دختر آدم به حساب نميآيند سه مرتبه فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»(المناقب، ج3، ص343) پدر فاطمه به قربان فاطمه گردد. رسول خدا به فاطمه ميگفت: پدر تو به قربانت برود. قربان فاطمه رفتن به خاطر اين نبود که فاطمه دخترش بود. رشد و شخصيت حضرت زهرا(س) طور ديگري بود. «فِدَاهَا أَبُوهَا» حديث جديدي است. عدهاي از زنها پهلوي پيغمبر آمدند و گفتند: يا رسول اللّه! شما هفتهاي يك روز با مردها ملاقات داريد. هفتهاي يك روز را هم براي ملاقات زنها قرار بدهيد، كه زنها خدمت شما بيايند. آن وقت در حديث ميخوانيم «فعدتهن يوماً لقيهن فيه» پيغمبر در زماني كه زنها را زنده به گور ميكردند، يك روزي را براي زنها قرار داده بود كه زنها نزد پيغمبر ميآمدند و حرف هايشان را ميزدند. پيغمبر روزي را براي زن انتخاب كرد. يكي از چيزهايي كه امروز در دنيا به آن اهميت ميدهند، مسئلهي آمار است. دنيا خيلي روي مسئله آمار تكيه ميكند. الان در هر وزارت خانهاي كه بروي، آمار دارد. سنجش افكار دارد. خيال ميكنيم آمار، سنجش افكار و. . . از چيزهاي اداري امروز است؟ اما اين از پيغمبرمان است و حيف است که ما مسلمانان پيغمبر را نشناختيم. آيا اسلام سرشماري و آمار دارد؟ بله! سرشماري و آمار دارد. حديث آن هم اين است. پيامبر(ص) فرمود: «اكبتوا لي من تلفظ بلا سلام» هركس اسلام را تلفظ كرد، «اكبتوا لي» اسمش را بنويسيد. يعني هركس كه ميگويد: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» اسمش را بنويسيد. سرشماري آمار مسلمانان جهان را بنويسيد.
هيچ ميدانيد كه اميرالمؤمنين مربي نظامي بوده است. حضرت علي(ع) افراد را تربيت نظامي ميداد. خيليها ميگويند: كجا نوشته است كه پيغمبر دست كارگر را بوسيد؟ اين حديث در كتاب «التراتيب الذاريه» است. پيغمبر يك روزي دست سعد را گرفت و گفت: چرا دستت پينه بسته است؟ عرض كرد: بيل دست گرفتم. آن وقت پيغمبر دست سعد را بوسيد. در روي كرهي زمين تا به حال هيچ كس دست كشاورز را نبوسيده است. هركسي كه دم از خلق ميزند تا به حال دست كارگر را نبوسيده است. اول كسي كه در طول تاريخ دست كارگرها را بوسيد، پيغمبر بود. برخوردهاي پيغمبر بد نيست. چون تولد پيغمبر است از پيغمبر بگوييم. حديثها از پيغمبر است. تمام حديثها هم از كتابهاي اهل سنت است. بحث هفتهي وحدت خيلي زيباست. «كان صلي اللّه عليه وآله يعجبه الجلوس في عين البساطين و صلاة» گاهي پيغمبر بلند ميشد و به باغ اصحابش ميرفت و در باغ قدم ميزد و نماز ميخواند. گاهي هم نماز جماعت ميخواند و به طور طبيعي در باغها سركشي ميكرد. اينطور نبود كه فقط مردم خدمت پيغمبر بيايند. گاهي پيغمبر بلند ميشد و به باغهاي اطراف مدينه سركشي ميكرد و احوال صاحبان باغ را ميپرسيد. وقتي ميخواستند ارزاق را از مدينه بيرون ببرند، پيغمبر نظارت ميكرد. يك روز آمدند و گفتند: يا رسول اللّه! ميخواهيم گندم را از اين جا ببريم و خرما را بياوريم. از اين كه مواد غذايي را از شهري به شهر ديگر ببرند يا نبرند، با نظارت پيامبر بود. اسلام دين حكومت است. پيغمبر اسلام در حمل و نقل مواد از شهري به شهري نظارت ميكرد و نميگفت: به ما چه ربطي دارد. در جنگ خيبر پيغمبر اسير گرفت. به اسيرها گفت: اگر هر نفر از شما10 نفر بي سواد را با سواد كند، آزاد ميشود. افرادي كه در جنگ خيبر بودند با سواد نبودند ولي در بعضي فن و حرفهها متخصص بودند. پيغمبر آنها را آزاد كرد به شرط آن كه سواد آموزي كنند. اين را شنيده بوديم. اما اين را نشنيده بوديم كه پيغمبر افرادي را هم كه فن و حرفهاي بلد بودند، آزاد ميكرد، به شرط آن كه فن وحرفهشان را به ديگران ياد بدهند. مسلمانان نبايد از فن و حرفه عقب بمانند. الآن انسان براي حفاظت محيط زيست، بخش نامه ميكند و يا از طريق رسانههاي گروهي مثل راديو، تلويزيون و روزنامهها ابلاغ ميكند. از طريق ادارهي جنگل باني و وزارت كشاورزي وغيره برنامه ريزي ميكند كه كسي فلان گياه را صيد نكند. صيد فلان گياه ممنوع است. صيد ماهي در فلان وقت ممنوع است و پيغمبر اين كار را كرد. داريم «أرسل و صلي الله عليه و آله علي منع صيد من بني اسد» قبيلهاي به نام بني اسد بودند كه صيّاد بودند. پيامبر شخصي را به قبيله بني اسد فرستاد و صيد را يك مدتي متوقف و ممنوع كرد. يعني جلوگيري از صيد هم جزء يكي از برنامههاي پيامبر بود. پيغمبر آمارگيري و سنجش افكار و سرشماري داشته است. مسلمانان بايد فن و حرفهاي را بلد باشند. حتي اگر استادشان كافر باشد. پيغمبر كفار خيبر را كه اسير شده بودند، آزاد كرد به شرط آن كه آنهايي كه آزاد ميشوند، يك حرفه و فني را بلد باشند و قول بدهند كه حرفه و فنشان را به ديگران هم ياد بدهند. پيغمبر بهتر كار را به دست افراد ميداد. در ساختمان مسجد چند نفر كارگر بودند که يكي از همه بهتر كار ميكرد. پيغمبر گفت: حالا كه تو از همه بهتر كار ميكني، مسئوليت همهي كارگرها با تو است. مردها مسجد پيغمبر را ميساختند. زنها هم خواستند كمك كنند. قرار شد كه روزها مردها كمك كنند و هنگام غروب مردها بروند و زنها براي كمك بيايند. آن وقت زنها بنايي ميكردند. اينكه زنها هم در ساختن مسجد پيغمبر سهم داشته باشند، خيلي مهم است. پيامبر يك روزي را براي ملاقات با زنها قرار ميداد. براي ساختن مسجد زنها را شركت داد. حتي پيغمبر زن هايش را از روي قرعه در جبههها ميبرد. مثلا زنها در جبهه چه کار ميكردند؟ ميگفت: تو مسئول آن هستي كه ظرفها را آب كني. تو مسئول پانسمان مجروحين هستي. زنها را به جبهه ميبردند و كارهايي را كه در حد عاطفه زنها باشد و با ساختمان روحي و فكري و جسمي زنها مناسب باشد، به آنها واگذار ميکردند. پيغمبر اسلام طوري زن هايش را تربيت كرده بود كه همهي زنهاي پيغمبر در خانه كار ميكردند. اين كه ما ميآييم ميگوييم: زن مدير كل كه نبايد ظرف بشويد. زن وزير كه نبايد فلان كار را كند. اين حرفها نيست. پيغمبر اشرف مخلوقات بود و بهترين زنها، زنهاي پيغمبر بودند. ام سلمه زن رسول خدا در خانه كار ميكرد. آمدند و گفتند: هروقت ما ميآييم تو كار ميكني. چرخ ريسي ميكني. ام سلمه گفت: بله، كار كردن براي زن است. «يطرد الشيطان و يذهب بحديث النفس» وقتي زن كه كارمي كند، شيطان از او دور ميشود. تمام فتنهها زير سر بيكاري است. آدم بي كار مشغول فتنه انگيزي ميشود. اگر زن کار نداشته باشد، فتنه ايجاد ميشود. وقتي جوانهاي ما، دختر و پسر ما گناه ميكنند، كه بي كار باشند. «و يذهب بحديث نفس» وسوسهها و افكار انحرافي هم به خاطر بيكاري است. هفتهي وحدت است و تولد پيغمبر و امام صادق(ع) است. ميگويم: اسلام دين حكومت است. حتي در انتخاب بازار نيز در مدينه خدمت پيامبر آمدند و گفتند: يك زميني است كه ميخواهيم در آنجا بازار درست كنيم. فرمود: برويم ببينم. پيغمبر آمد و منطقه را ديد. فرمود: اين جا براي ساختن بازار خوب است. يعني در ساختمان بازار دخالت ميكرد. اينطور نبود كه پيامبر فقط سرش را پايين بيندازد و در مسجد نماز بخواند و برود. اسلام دين حكومت است و حاكم اسلامي بايد بر بازار، بر خيابان، برآب، بر برق، بر تلفن، بر روابط و. . . نظارت داشته باشد.
وقتي پيامبر به مدينه تشريف آوردند، چند كار مهم كردند. يكي از كارهاي مهمي كه انجام دادند، اين بود كه بين مسلمانان برادري قرار داد. ميگفت: شما دو نفر با هم برادر هستيد. دو نفر دو نفر بين اينها برادري قرار ميداد. بين سلمان و اباذر هم برادري قرار داد. منتها براي هردو آنها شرط كرد. گفت: اي اباذر به شرطي تو با سلمان برادر ميشوي كه معصيت سلمان را نكني. به حرف سلمان گوش بده. اباذر مردي انقلابي و سلحشور بود. ولي وقتي بين اينها اخوت گذاشت و شرط كرد، گفت: به شرطي كه از دستورات سلمان تخلف نكني. پيغمبر بعد از فتح مكه براي ابوسفيان پول ميفرستاد. ميگفت: اي ابوسفيان! اين پول را بگير و بين مشركين تقسيم كن. واقعا انسان از اين اخلاق پيغمبر تعجب ميكند. توجه كنيد پيغمبر از مدينه براي ابوسفيان پول ميفرستاد و ميگفت: بين مشركين تقسيم كن. ابوسفيان و مشركين ميگفتند: الله اكبر كه ما تشنه خون پيغمبر هستيم و او براي ما پول ميفرستد. اسلام دين حكومت است. پيغمبر ما چند سر دفتر داشت. يعني چند منشي، رئيس دفتر، مسئول دفتر داشت. يكي از مسئولين دفترش «خلسن نخل» بود که به باغها و مزرعهها ميرفت و درختهاي خرما را تخمين ميزد. مثلا ميگفت: اين درخت خرما چقدر خرما دارد. زكاتش چقدر ميشود. علامهي شهيد مطهري ميفرمايد: كه پيامبر هفده نفر منشي داشت. اسلام دين حكومت است. پيغمبر دو مکان را داشت. «دارالوفود» و «دارالضيوف». ضيوف چيست؟ وفود چيست؟ به مهمانهاي داخلي ضيوف ميگويند. به مهمانهاي خارجي وفود ميگويند. پيغمبر ما يك مكان براي مهمانهاي داخلي و يك مكان براي مهمانهاي خارجي داشت. پيغمبر دارالوفود را با دست خودش ساخت. يعني خودش در عملگي و بنايي آن شركت داشت. پيغمبر براي هر10 نفر يك مسئول قرار داد و گفت: شما مسائل اين ده نفر را به من بگو. يعني سازمان دهي ميكرد. به اين مسئولين عرفا ميگويند. عرفا جمع عريف است. عريف يعني كسي كه مسائل را شناسايي ميكند و به پيغمبر ميگويد. اسلام دين حكومت است. علي بن ابيطالب يك جايي را تحت عنوان سازمان عدالت تشكيل داد كه ديوان عدالت اداري بود. فرمود: هركس از مسئولان مملكتي، از كارمندهاي دولت حكومت اسلامي شكايت دارد، شكايتش را به اينجا منتقل كند. «اول من نظر فالمظالم علي بن ابيطالب» اول كسي كه براي كارمندهاي دولت مکاني را تعيين كرد به منظور اينکه هركس از كارمندهاي دولت خلافي سراغ دارد به آن جا مراجعه كند، علي بن ابيطالب بود. پيغمبر اسلام در بازار آمد جنسي را ديد. دستش را زير جنسها كرد. ديدتر است. دستش را بيرون آورد و به صاحب جنس گفت: چرا روي آن خشك است اما درونشتر است؟ همين كلك است. اين زشت است كه تو كلك ميزني.
گفت: به مردم آب ميفروشي؟ گفت: آقا باران آمده است. گفت: اين چه باراني است كه از داخل آمده بود. بعد پيغمبر فرمود: اگر مسلماني به مسلمان ديگر كلك بزند، مسلمان نيست. پيغمبر براي بازار بازرس تعيين كرد. چون اسلام دين حكومت است و حكومت بازرس ميخواهد. «سعيد بن عاص» را بازرس بازار مكه قرار داد. براي مدتي هم «عمرو» را بازرس بازار مدينه قرار داد كه اگر بازاري تخلف ميكند به پيغمبر گزارش بدهد. «كان لهو حراس علي ابواب المدينه» در تاريخ ميخوانيم كه دور مدينه حراس داشت. يعني دروازه بان داشت. دژبان داشت. ژاندارمري داشت. پيغمبر نزديك در دروازهها دور تا دور مدينه نگهبان داشت. نگهبان هايش هم شيفتي بودند. چون در تاريخ ميخوانيم «كلمه في نوبته». داريم كه ميگويد: من فلاني را در نوبتي كه مسئول نگهباني بود، ديدم. مثلاً پيغمبر نگهباني شهر را نظارت ميكرد. اسلام فقط دين نماز نيست، دين حكومت هم است. در بازار براي كارمندهاي دولت مأمور ميگذاشت كه اگر تخلف ميكردند جايي را براي شكايت از كارمندها تعيين كرده بود. دروازه بان داشت. حضرت علي(ع) در زمان حكومتش زندان ساخت و لذا درتاريخ ميخوانيم «اول من بني سجن» اول كسي كه در اسلام زندان ساخت، علي بن ابيطالب(ع) بود. ما در اسلام هجده نوع زنداني داريم. من اين دليل براي زندان رفتن را يادداشت كردم. پيغمبر اسلام براي بازي بين افراد يا همان ورزش، مسابقه تعيين كرد. يكي از كارهاي پيغمبر اين بود. يك موقع خود پيغمبر ايستاده بود. به دو نفر از اصحابش گفت: بدويد بياييد. هركس زودتر به من رسيد، من به او جايزه ميدهم. گاهي خود پيغمبر با اصحاب مسابقه ميگذاشت. يعني پيامبر هم در تأمين بدني، هم در تفريحات، هم در ورزش شركت داشت. در سواد آموزي در حديث ميخوانيم «يتهدد بني من لا يعلم جيرانه ولا يتعلم » اگر دو همسايه بودند كه يكي با سواد و ديگري بي سواد بود، پيغمبر هر دو را تحت عقوبت قرار ميداد. در تاريخ ميخوانيم «يتهدد» يعني تهديد ميكرد. انتقاد ميكرد. ميفرمود: چرا تو كه با سواد هستي، نرفتي معلم بشوي؟ چرا تو كه بي سواد هستي، خجالت ميكشي كه شاگرد شوي؟ هر همسايهاي كه با سواد است، بايد معلم بشود. هر همسايهاي که بي سواد است بايد شاگرد بشود. «يتهدمن لا يعلم جيرانه و لا يتعلم» گاهي پيغمبر يك زن را به عنوان مأمور به بازار ميفرستاد و ميگفت: خانم به بازار برو و يك نگاهي بكن و برگرد و اطلاعات را به من بگو. چون گاهي وقتها ممكن است خلافي باشد كه زن بتواند آن را كشف كند ولي مرد نتواند آن را بفهمد. براي اين كه بازار مسلمانان بازار سالمي باشد، رسول خدا بعضي وقتها زنهايي را مأمور ميكرد كه به بازار بروند و ببينند و به پيامبر گزارش بدهند. اگر اسلام دين حكومت نباشد، اين همه بازرس براي چيست؟ دروازه بان براي چيست؟ براي سواد آموزي تهديد براي چيست؟ در زمان پيغمبر مسئول سواد آموزي كه بود؟ داريم «يأمروا بالتعليم ناس الكتابت بالمدينه عبد الله بن سعيد» عبدالله بن سعيد شخصي از اصحاب پيغمبر بود. پيامبر به عبدالله بن سعيد گفت: تومسئول با سواد كردن افراد بي سواد در مدينه، دارالقراء هستي. در آن زمان يک دفتر مركزي و در واقع محلي براي آمد و شد و تبادل نظر ميان افرادي كه قرآن را بلد بودند، وجود داشت. زمان پيغمبر بلندگو نبود. گاهي پيغمبر صحبت ميكرد و حضرت علي(ع) صحبت پيغمبر را با صداي بلند به مردم ميگفت. «النبي يتكلم» در تاريخ ميخوانيم «النبي يتكلم» پيغمبر(ص) صحبت ميكرد «و علي يسمع كلامه للناس » و علي بن ابيطالب صحبت پيامبر را ميگرفت و به آنهايي كه دور بودند ميرساند. اين عمل در زماني بود كه پيامبر در سرزمين «مني» خطبه ميخواند و مردم هم زياد بودند. پيغمبر هم سخنراني ميكرد و اميرالمؤمنين فرمايش پيغمبر را ميگرفت و ميگفت. پيغمبر فرمود: هركس از مسلمانان از دنيا ميرود به من بگوييد، تا در دفتر اموات ثبت شود. «الا مأت منكم و قأزنوني» فرمود: هروقت مسلماني از دنيا ميرود، زود بياييد به من خبر دهيد. يعني هميشه ميخواست در جريان آخرين مسائل باشد. رهبر بايد بداند که چه كسي مسلمان شد؟ چه كسي اعلام همبستگي كرد؟ چه كسي از دنيا رفت؟ «كان عند بني انواع سلاح التي عندالامم» اين هم خيلي مهم است. انواع سلاحهايي كه كشورهاي ديگر داشتند، پيغمبر هم داشت. «كان عندالنبي» چه نزد پيغمبر بود؟ انواع اسلحههايي كه «التي عندالامم» امت هاداشتند. پيغمبر اسلام هم سلاحهايي داشت. مسئول خريد آنها هم سعيد بن زيد بود. «كان بني يتجمل الوفود» گاهي كه از كشورهاي ديگر مهمان ميآمد، وقتي پيغمبر ميخواست با مهمانهاي خارجي ملاقات كند، آرايش ميكرد. ولي هنگامي كه مهمانهاي داخلي ميآمدند، بسيار ساده و خودماني برخورد ميكرد. مهمانهاي خارجي را در اتاق مخصوصي ميبرد. اما براي خودمانيها ومهمانهاي داخلي اين كار را نميكرد. اگر مهمان خودماني بود ميگفت: در اتاق بيا و با همان لباس ساده نزد مهمان مينشست. اما براي مهمانهاي خارجي حساب باز ميكرد.
پيغمبر اسلام چند نفر منشي داشت. يكي از اين منشي هاخيلي زيبا بود. پيغمبر اسلام هر وقت ميخواست براي افراد بيگانه كسي را بفرستد، او را ميفرستاد. وقتي آدم غريبه به خانهاش ميآمد، او را در اتاق مهمان خانه ميبرد.
گفتند: موشك جواب موشك است. بمب شيميايي را بايد با بمب شيميايي جواب داد. در حديث ميخوانيم که پيغمبرفرمود: «قاتلهم » با دشمن بجنگيد «با سلاح الذي يقاتلونك به» با همان سلاحي كه آنها ميجنگند، شما هم بجنگيد. همان طوري كه آنها ميجنگند تو هم بجنگ. موشك جواب موشك است. اگر بمب شيميايي ميزنند، تو هم از بمب شيميايي استفاده كن. «السهم بسهم والرمح بالرمح» تير باتير، نيزه با نيزه. اگر شمشير زدند تو هم شمشير بزن. اگر تيراندازي كردند تو هم تيراندازي كن. اگر نيزه و سر نيزه فرو كردند تو هم سر نيزه فرو كن. پيغمبر تبليغات جبهه وجنگ هم داشته است. وقتي پيغمبر در جنگ بدر پيروز شد، فرمود: فوري به همهي شهرها خبر دهيد كه مسلمانها در جنگ بدر پيروز شدند. الان هر وقت رزمندگان عزيز ما در يك جايي پيش روي ميكنند، فوري ستاد تبليغات جنگ از نمايندگان داخلي و خارجي دعوت ميكند كه بيايند و مناطق آزاد شده را ببينند. پيغمبر ميفرمايد: «يبشر البلاد بالفتح البدر» همين كه بدر پيروز شد، به همهي شهرها اعلام كرد كه بيايند و قسمتهاي آزاد شده را ببينند.
عجب ديني داريم. يك عده كه دير تلويزيون را روشن كردند، ميگويند: امشب قرائتي چه گفت؟ ما امروز در خدمت برادران كرد هستيم. به خاطر اين كه شب تولد پيامبر نزديك است من فهرست مطالبي را كه گفتم برايتان ميخوانم. پيغمبر اسلام علاوه بر رهبر آسماني و مربي انساني، شخصي بود كه مؤسس حكومت حق بود. دين اسلام دين حكومت است. پيغمبر ما وقتي كه ميخواست وارد جايي بشود، پاسدارهايش «يدخل هجرت قبل» قبل از آن كه پيغمبر وارد شود، ميآمدند و اتاق را بررسي ميكردند. امام رضا(ع) وقتي نامه ميفرستاد، هنگام نامه نوشتن نسخه مينوشت و استنساخ ميكرد. يك نسخه را بايگاني ميكرد و نگه ميداشت و يك نسخه را ميفرستاد. به ما گفتند: وقتي مينشينيد كه چيزي را ياد بگيريد، پشت سر هم و كنار هم و مسجدي بنشينيد. نشستن در كنار هم و پشت سر هم تاثير بيشتري در شنيدن حرف و گيرايي بهتر آن دارد. پيغمبر فرمود: سرشماري كنيد. آمار يادتان نرود. هركس مسلمان شد، اسمش را بنويسيد و به من بدهيد. علي بن ابيطالب به افراد تربيت نظامي ميداد. يعني همان علي بن ابيطالب كه با اشكش و با خطبه هايش و با مناجاتش و با كلماتش باعث رشد فكري مردم ميشد، مردم را دسته دسته ميبرد و آموزش نظامي هم ميداد. پيغمبر دستان سعد را ديد و گفت: چرا دست هايت ورم كرده است؟ عرض كرد: اينها به خاطر بيل است. پيغمبر دستان سعد را بوسيد. در طول تاريخ هيچ طرفدار كشاورزي دست كشاورزي را نبوسيده است. پيغمبر اسلام گاهي در باغهاي اصحاب ميرفت. هم گردش ميكرد و هم آن جا نماز جماعت ميخواند.
پيامبر در ارزاقي كه ميخواستند از شهري به شهر ديگر ببرند، نظارت ميكرد كه آيا مصلحت است كه ارزاق را منتقل كنيد يا ارزاق همين جا باشد؟ در جنگ خيبر اسير گرفت. اسيرهايي بودند كه از نظر فني و حرفهاي تخصص داشتند. فرمود: من اسيرها را آزاد ميكنم به شرط آن كه اسيرهاي متخصص هنرشان را به مسلمانان ياد بدهند. يك قبيلهاي ميخواستند يك مسجدي را بسازند. پيغمبر براي كلنگ زدن مسجد رفت و اولين كلنگ مسجد را زد.
قبيلهي بني اسد شكار ميكردند و برانداختن نسل آن شكار ضرر داشت. پيغمبر افرادي را براي حفاظت محيط زيست فرستاد. فرمود: به بني اسد بگوييد كه اين حيوانها را شكار نكند.
در مسجدي كه پيغمبر ميساخت، پيغمبر در ميان كارگرها ديد كه يك كارگر بهتر از همه كار ميكند. به آن كسي كه از همه بهتر كار ميكرد، مسئوليت داد. زنها پهلوي پيغمبر آمدند و گفتند: يا رسول الله! در مسجد مدينه، مردها عملگي ميكنند و افتخار بنايي از زنها سلب شده است. برنامه ريزي شد كه مردها روزها عملگي كنند و شبها زنها بيايند و در حمل و نقل خشت و آجر كمك كنند. براي بازار سازي خود پيغمبر كمك نمود و فرمود: اين جا براي بازار خوب است و اين جا براي بازار خوب نيست. يعني پيغمبر در ساختن بازار نظارت داشت. پيغمبر اسلام به مكه براي ابوسفيان پول فرستاد. فرمود: بين كفار مكه تقسيم كن. كفار مكه گفتند: عجب! ما ميخواهيم پيغمبر را بكشيم و او براي ما هديه ميفرستد. پيغمبر اسلام هفده منشي داشت كه هر منشي مسئول انجام يك كاري از حكومت بود. پيغمبر اسلام دو خانه داشت. يک خانه به نام «دارالضيوف» داشت كه مهمانهاي داخلي را به آنجا ميبرد. يک خانه هم به نام «دارالوفود» داشت كه مهمانهاي خارجي را به آنجا ميبرد. براي مهمانهاي داخلي و مهمانهاي خارجي، مهمان خانه درست كرده بود و خود پيغمبر آن را ساخته بود. پيغمبر فرمود: اگر يكي از مسلمانها كم ميشود و از دنيا ميرود به من خبر دهيد. پيغمبر زنها را در جبههها ميبرد، براي اين كه ظرفها را آب كنند و يا مجروحين را پانسمان كنند. اين خيلي حديث خوبي است. گاهي كشورهاي مختلف بازبانهاي مختلف نامه مينوشتند. خطشان عربي نبود. پيغمبر بايد اين نامه را به يك مترجم بدهد تا ترجمه كند. گاه اين نامه محرمانه بود و نميخواست اين نامه دست كسي بيفتد. به زيد بن ثابت گفت: «هل تستطيع ان تعلم كتابت ابرانيه» تو ميتواني زبان ابري را ياد بگيري تا نامههايي كه ميايد را ترجمه كني و من دست هركس و ناكسي ندهم؟ گفت: بله. زيدبن ثابت مسئول شد كه برود زبان خارجي را ياد بگيرد و مترجم شخصي پيامبر شود. تمام انواع اسلحههايي كه كشورها در آن زمان داشتند، پيغمبر تهيه كرده بود. «يتجمل بالوفود» پيغمبر براي مهمانهاي خارجي لباس بهتري ميپوشيد. پيغمبر در جنگها فرمود: «قاتلهم بالسلاح الذي يقاتلونك به» با همان وسيلهاي كه تو را ميزنند او را بزن. موشك جواب موشك است. بمب شيميايي جواب بمب شيميايي است. سخن پيامبر است كه با دشمن بجنگ با همان وسيلهاي كه آنها با تو ميجنگند. همين كه پيغمبر در جنگ بدر پيروز شد، فرمود: به همه شهرها خبر دهيد كه مسلمانان پيروز شدند. پيغمبر افراد را سامان دهي كرده بود. براي هر ده نفر يك نفر را مسئول كرده بود كه كارها را گزارش بدهد. علي بن ابيطالب صندوقي درست كرده بود كه هركس از مأمورين دولت ناراحت است، به آنجا برود و شكايت كند. پيغمبر سعيدبن عاص را در بازار مكه و عمر را در بازار مدينه مأمور خودش كرده بود كه ناظر بر بازار باشند. پيغمبر براي دور شهر نگهبان گذاشته بود كه شهر را حفظ كنند. پيغمبر براي مسابقات ورزشي جايزه تعيين كرد. پيغمبر براي جرم، قاضي قرار داد. گاهي پيغمبر در بازار مأمور زن ميفرستاد. پيغمبر عبدالله بن سعيد را مأمور سواد آموزي كرد و فرمود: تو بايد مسئول شوي كه مردم را با سواد كني. در مدينه دارالقراء تشكيل شد. اين وضع پيغمبر بود. هفتهي وحدت است. همان طور كه شيعهها و اهل تشيع شهيد دادند، اهل تسنن هم شهيد دادند. من در اين جا بايد اسم چند نفر را ببرم. ما يك پيرمرد را در بانه سراغ داريم که اهل سنت است. هفت تا از پسرهايش شهيد شدهاند. الان هم خودش در سپاه ميجنگد. اين افتخار مردم بانه است.
ملا حيدر فهيم از علماي سني بود كه نود و پنج سال سن داشت. اين عالم نود و پنج ساله را هم حزب دوكرات شهيد كردند.
شخص عالمي از علماي سني به نام كريميان داريم. يك عالم هفتاد سالهاي است كه در سنندج زندگي ميكند. ايشان وارد خانهاش شد. كتابهاي اتاق آن عالم هفتاد ساله وسط اتاق ريخت. اين عالم هفتاد ساله، آقاي كريميان را وسط كتابها گذاشت. با اسلحه به خانمش گفتند: برو نفت بياور. خانمش هم ترسيد و رفت نفت آورد و سر اين عالم ريخت و اين عالم را وسط كتاب هايش سوزاندند. بنابراين از اول انقلاب تا حالا حدود شصت نفراز علما و طلاب اهل سنت شهيد شدهاند و اين كه ما اسم علماي شيعه را ميبريم سزاوار است كه در هفتهي وحدت اسم اين عزيزان را هم ببريم. شصت نفر از علما و طلاب اهل سنت براي حمايت از انقلاب شهيد شدند. اينها غير از آن افرادي هستند كه در پاوه يا جمال رود يا مرو دشت يا مريوان به شهادت رسيدند. ان شاءالله كه ريشه اينها از بين برود و همهي ما در پناه كلمهي لا اله الا الله بتوانيم انقلاب خودمان را پيش ببريم. چون استعمار يك آرزو دارد و ميخواهد بين شيعه و سني تفرقه بياندازد. اهل سنت ايران ثابت كردند كه انقلاب انقلاب اسلامي است. شيعه و سني با هم خون ميدهند و انقلاب مرز ندارد. انقلاب بايد تحت كلمه لا اله الا الله به همهي دنيا صادر بشود. آيت الله عظمي منتظري با پيشنهاد هفتهي وحدت و استقبال مردم، يك تو دهني خوبي به آنهايي كه ميخواهند با تبليغاتشان تفرقه به وجود بياورند، زد. شب جمعه بود و در خدمت برادران كردستاني بوديم. هم نامي از يكي دو نفر شهداي بزرگوارشان برديم و هم فهميديم كه در آنها هم شصت طلبه شهيد شدند. همين طور كه در حوزهي علميهي قم از يازده هزار طلبه، هشت صد طلبه شهيد شدهاند. از طلاب اهل سنت هم حدود شصت نفر شهيد شدهاند. مطالبي را كه امشب گفتم، از نماينده امام در كردستان پرسيدم. بقيه مطالب را هم از کتاب نظام حكومت نبوي استفاده كردم. نظام حكومت نبوي دو جلد كتاب است و بايد در اين جا از برادر عزيزمان، دانشمند مهتر جناب آقاي مرتضي جعفر جمال آملي كه از دانشمندان به حق است و ايشان هم در هدايت ما، در راهنمايي ما به اين اسناد كمك كردهاند تشكر و قدر داني كنيم. چون من طلبه هستم. سواد من كم است و من از تمام علما و دانشمندان ميخواهم كه من را كمك كنند، چون بالاخره هفت سال است كه من در تلويزيون هستم و مطالبي را که ميگويم از قرآن و حديث ميگويم و نياز دارم كه كتابهاي جالبي را بخوانم و از مطالب آن هم استفاده کنم.
خدايا، شهدايي كه با خون خودشان تلويزيون را در اختيار ما گذاشتند، از ما راضي و ما را پاسدار خون آنها قرار بده. خدايا، وحدت بين مسلمين را روز به روز زيادتر بفرما. رهبر عزيز انقلاب را به سلامت بدار. اين راهيان كربلا را هرچه زودتر راهي كربلا کن و به همهي ما توفيق بده كه با اين راهيان كربلا، ما هم همراه باشيم. هر وقت نماز جمعه خلوت شد آمريكا شاد ميشود. كساني كه ميخواهند بگويند: مرگ بر آمريكا در نماز جمعه شركت كنند. روزي آمريكا شاد است كه نماز جمعه خلوت است. نمازجمعه يادتان نرود.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»