متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1361/12/14
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انفقني بالهدي و الهمني التقوي
چه كسي را انتخاب كنيم و به چه دليل و اجراي چه كاري انتخاب كنيم و با چه معياري عزل كنيم؟ كي را عزل كنيم؟ آيا حق انتخاب همه جا با من است؟ چگونه افراد را بشناسيم؟ اينها مسائل اجتماعي اسلامي است.
وقتي در گزينش سوال ميشود بايد ديد آيا اين فرد به درد اين كار ميخورد و آيا با شغل او مناسب است يا نه. براي گزينش نيروي رزمي قرآن ميفرمايد: «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» بقره/247، وقتي مردم از پيامرشان فرمانده براي جنگ ميخواهند و خداوند شخصي را تعيين ميكند و ميگويند به درد ما نميخورد چون از خانواده فقير است خداوند ميگويد اين اشكال شما بي جا است خانواده فقير و يا پولدار نقشي در جنگ ندارد. و اين فرد ميتواند فرمانده باشد چون هم علم يعني مسائل جنگي وارد است و هم توانايي رزمي دارد(جسم). پس آشنايي با تاكتيكهاي جنگ و هم توانايي رزم مطرح است. در بيت المال حضرت يوسف ميفرمايند من را مسئول بيت المال كنيد چون قدرت حفظ و آگاهي بر حفظ آن در من قوي ميباشد. يا براي كار دختر شعيب ميگويداي پيغمبراي پدر بزرگوار موسي براي كار كردن خوب است زيرا «الْقَوِيُّ الْأَمينُ» قصص/26 است اگر مسئله كار است قدرت و امانت و اگر مسئله بيت المال است حفيظ عليم اگر مسئله رزمي است «فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» و براي نصب هر مقام و شخصيتي هر خصوصيت مخصوص به خودش دارد.
و مثلاً راديو و تلويزيون براي خودش دانشجو ميگيرد چون ميخواهد آنجا كار كند از ديپلم خودش ميگيرد تا آنچه را ميخواهد خودش به او ياد دهد بياموزد.
و يا پزشكي براي خودش دانشجو ميگيرد مهندسي براي خودش ميگيرد و هر كدام براساس معيار خودشان گزينش را انجام ميدهند و اشخاص مورد نظرشان را ميپذيرند. مثلاً معيار پزشك در وزارت بهداري بايد اين باشد كه بعد عاطفي و انسان دوستي او قوي باشد. اگر او آدم پول پرستي باشد و اگر در جائي پول بيشتري باشد به همان جا ميرود كه ما الان در غرب(آلمان غربي) خيلي پزشك داريم يعني آدم بايد سراغ شغلي برود كه به بافتش ميخورد و سوالها و گزينش هم بايد مناسب با شغل در نظر گرفته شود.
حضرت موسي(عليه السلام) ميگويد: خدايا سخنگوي من برادرم هارون باشد زيرا او «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً» قصص/34 او در بيان روانتر از من و دلنشينتر از من است.
در گزينش همسر بايد ديد داماد خوب چگونه دامادي است و عروس خوب چه عروسي است و شاگرد خوب چگونه شاگردي است و همينطور شريك خوب و شغل خوب و حتي رهبر. چون انسان اصولاً موجودي انتخاب گر است.
ارزش ما به انتخاب است چون همين انتخاب غلط مثلاً همسر است كه كسي را بدبخت ميكند يا انتخاب غلط دوست كه انسان را منحرف ميكند و انتخاب صحيح مردم بود كه خط امام را گرفتند و خط آمريكا را رها كردند و يك انتخاب ميتواند سرنوشت ملتي و انساني را تغيير دهد.
مسئله گزينش يك مسئله اداري نيست انسان هميشه بايد گزينش داشته باشد و انتخاب كند انتخاب غذاي غلط مريضي ميآورد. در جزئي ترين مسائل نيز انسان بايد انتخاب كند و در انتخاب خدا بايد به انسان كمك كند چون گاهي اوقات بزرگها نيز در انتخابشان دچار اشتباه ميشوند. «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً» اعراف/155
و موسي از قومش هفتاد مرد را انتخاب كرد و ممكن است حضرت موسي در انتخابش دچار اشتباه شود چه برسد به ما.
مواردي كه انسان حق انتخاب ندارد:
1- مسئله انتخاب پيامبر 2- و نيز امام
قرآن در مورد امام ميفرمايد: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» بقره/124 بدرستي كه من تو را براي مردم امام نصب ميكنم. انتخاب امام به دست خداوند است «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَة» احزاب/36 حقي نيست براي مرد با ايمان و زن با ايمان وقتي خدا و رسولش امري را حكم كرد اختيار كنند. مثلاً ركعت نماز صبح كه چند تا باشد اختياري نيست.
مسائل حساس سرنوشت ساز و مسائل سياسي سطح بالا اختياري نيست مثلاً انتخاب امام كه هر كسي سراغ يك نفر برود و اين يك عيب است و هر كسي كه انتخاب شد از گروهي كه او را انتخاب كردند طرفداري كند.
انسان از آينده خبر ندارد و نميداند اين كار و عكس العمل من كه امروز باعث چنين چيزي شد و نيز چه نقشي دارد. ما در مسائل محسوس هم گاهي ميمانيم.
حديثي داريم: انسان خيابانها و كوچههاي دنيا را گم ميكند چطور خطوط عرفاني و ملكوتي آسمانها را گم نكند و تجربه نيز نشان داده كه خيلي وقتها انتخابات ما خوب نبوده است.
چرا بعضي موارد حق انتخاب نداريم:
1- مسائل مربوط به دنيا و زندگي مادي نميباشد. (اگر انتخاب براي مسائل دنيا باشد اشكالي ندارد چون شعاع و خطر آن خيلي نميباشد) كارهايي كه شعاعش به عصرها و نسلها و حتي تا قيامت ادامه دارد خيلي مهم است.
مسئله رهبري خيلي مهم است «الناس على دين ملوكهم»(كشفالغمة، ج2، ص21) انسان(مردم) بر دين ملوكشان هستند. هر جوري كه رهبر قرار گرفت ما هم همان گونه ميشويم. «النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ»(تحفالعقول، ص208) تقليدهايي كه مردم از رهبرانشان ميكنند بيش از اجداد و پدر و مادرشان است.
پس مسئله رهبر براي امروز و فردا نبوده و يك خط فكري است. جرقه نيست و جريان است. و چند نسل است نه يك نسل. محسوس نيست و معقول است. گاهي مردم رهبري كسي را قبول ميكنند و نميدانند كه در حال اشتباه كردن هستند چون بند به عالم ملكوت و عالم معقولات ميباشد مربوط به تمام عصرها و نسل هاست.
و چون خيلي مهم ميباشد(مسئله رهبري) خدا بايد به انسان كمك بكند. پس انسان بايد رشد كند و انتخاب كند ولي در مسائل اساسي نسلي و غيبي و ملكوتي و عقلي خدا بايد مستقيماً انسان را راهنمايي كند مثل مسائل رهبري.
الان به دنيا ميگويند دنياي علم و صنعت چون رشدش از هميشه بيشتر بوده ولي حالا كه رشد مردم از هميشه بيشتر است آيا انتخاباتشان درست است و رهبراشان رهبران حقي هستند؟ خير هيچ زماني انتخاب رهبري مردم درست نبوده است. و اگر يك مدتي درست باشد مسئله متداوم آن خيلي مهم ميباشد.
الان ما رهبري درستي داريم رهبري عادل و آسماني و ملكوتي داريم و ما به او عشق ميورزيم نه بخاطر ترس چون اگر از بسيجيها بپرسيم امام را ديدهايد ميگويند نه ولي اگر امام بگويد خودت را از هواپيما پرت كن از ارتفاع سه هزار متري خودش را پرت ميكند و اين عشقي است ملكوتي و استثنائي است در طول تاريخ و تمام دورهها.
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ» احزاب/36 مردان و زنان با ايمان حق ندارند وقتي خدا و رسولش حكمي كردند اختيار داشته باشد «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» قصص/68.
بحث در مورد انتخاب در يك سطح گسترده است. يك سري جاها انسان حق انتخاب ندارد چون فوق عقل اوست و انسان آگاهي از علم غيب ندارد مثل مطلب در مورد رهبري كه بايد از طرف خدا بايد چون عقل انسان نميرسد.
انتخاب در بعضي جاها بايد مرحلهاي باشد. يك نفر كسي را برده بود جايي كه آقايشان باشد ولي با اخلاق مردم جور در نميآمد و اگر خواستيد آقايي براي جايي ببريد كه گله و شكايتي به همراه نداشته باشد بايد اين طوري باشد اول اينكه يك روز او را براي يك تك سخنراني دعوتش كنيد اگر خوب بود بعدا براي يك دهه او را ببريد اگر آن هم خوب بود براي يك ماه رمضان او را ببريد و اگر آن هم خوب بود براي يك تابستان او را ببريد و اگر آن هم خوب بود براي هميشه او را ببريد. يك دفعه يك نفر را براي پذيرفتن مسئوليتي ميبرند بعد ميبينند كه او قدرتش را ندارد و ظرفيت ندارد و ناهماهنگي كرده و توازن روحي و كاري و مديريتي خوبي ندارد و حالا تصميم برداشتن او از سركار ميگيرند ولي كار مشكلي است(استخوان در گلو) بايد مرحلهاي باشد.
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً»(كافى، ج1، ص175) يعني خدا حضرت ابراهيم را مرحله به مرحله به مقام رساند اول عبدالله بود قبل از آنكه نبي الله شود بعد نبي الله شد بعد رسول الله شد و بعد خليل الله شد و بعد امام شد. «رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ» انعام/165 مراتب بر اساس اين است.
البته بايد اين را هم دانست كه «دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ» ميباشد يعني همه اين مسئوليتها آزمايشي ميباشد. خدا افرادي را براي مسئوليت يا پستي امتحان ميكند.
اگر با كسي دوست هستيد و آن دوست به پست و مقامي رسيد و امام ميفرمايند اگر يك دهم علاقهاش به تو محفوظ بود «فَلَيْسَ بِصَدِيقِ سَوْءٍ»(أمالى طوسى، ص279) يعني باز هم آدم بدي نيست اينجا ميخواهد بگويد اين قدر پست و مقام بد است كه صد در صد دوستيهاي قديمي را فراموش ميكند و اگر با اين حال يك دهم آن علاقه مانده معلوم ميشود آدم خوبي است. يعني رياست نود درصد انسان را عوض ميكند. ولي بهرحال كسي كه مسئوليت دارد مطمئناً نميتواند مثل قديم رابطه داشته باشد پس بايد در اين موارد توقعات را كم كرد(مثلاً نبايد گفت اين آدم رئيس شده ميخواهيم او را ببينيم بايد مثل گوشت يخي برويم در صف) همه اين رياستها و مسئوليتها اعتباري است.
اصولاً گزينش كار تمام طبيعت است. ريشههاي درخت گزينش دارند انتخاب ميكنند و مواد غذايي خاك را ميگيرند. معده ما نيز انتخاب ميكند و آنچه از غذا قابل جذب است ميگيرد. زنبور عسل و نيز دستگاه گوارش ما اكسيژن ميگيرد. در يكسري حوادث انسان با طبيعت هماهنگ است. مثل سختيهايي كه براي انسان پيش ميآيد.
طبيعت به اين گونه است كه تكاملش بعد از زجر ميباشد يعني مثلاً خاك اگر در سرش نخورد نرم و علف نميشود. علف نيز در دهن بزغاله اگر در سرش نخورد گوشت بزغاله نميشود. گوشت بزغاله در زودپز اگر در سرش نخورد سلول انسان نميشود. انسان نيز اگر در سرش نخورد رشد نميكند قانون طبيعت به اين شكل است كه تكاملها و رشدها بعد از زير و رو شدنها و سختيها و مشكلات است.
بعضي افراد كلك زده و خود را حزب اللهي جا ميزنند امير المومنين در جائي ميگويند كه مواظب كساني كه چهره عوض ميكنند باشيد مقام حزب الله به اين شكل است. امام زين العابدين(عليه السلام): «اللَّهُمَّ. . . . . وَ اجْعَلْنِي مِنْ حِزْبِكَ»(المصباح كفعمي، ص118) يعني خدايا مرا حزب اللهي كن.
ولي با اين حال كه امام زين العابدين ميخواهد چنين باشد جواني ميگويد من از ده سال پيش حزب اللهي بودم. امير المومنين(عليه السلام): «إِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ»(نهجالبلاغه، نامه 53) افرادي هستند كه متعرض شده و از موقعيتها سوء استفاده ميكنند(نان را به نرخ روز ميخورند)(هرجا باد ميروند باد ميزنند و عمل بخواهي نشوي رسوا. . .) «وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ»(به اين دخترها توجه كنند) چه بسيار دختراني كه خواستگاران جواني داشتند كه خود را حزب اللهي جا زدند و نيز انقلابي جا ميزنند و ميگويند مال دنيا ارزشي ندارد به دختر مهريه نميدهد و دختر قبول ميكند و بعد از دو سه ماه همه چيز معلوم شده و به اين ترتيب دختراني كه ميخواهند مثل اسلام مهريه نگيرند دچار ترس ميشوند. بخاطر فشارهاي بعد از ازدواج كه بخاطر خيانتهاي قبلي ميباشد. «وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ» در پشت اين ظاهرش از نصيحت و امانت خبري نيست
انسان موجود خطرناكي است و داريم(الانسان علي نفسه بصيره) انسان بر نفسش بصير و آگاه است و نيز آياتي داريم كه انسان خودش را نيز نميشناسد. «وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» كهف/104 يعني انسان تصور ميكند كه آدم خوبي است «فَرَآهُ حَسَناً» فاطر/8 يعني انسان خيال ميكند خوب است.
پس كساني كه ميخواهند انتخاب كنند نبايد عجله كنند و زود قضاوت كنند و اگر با فردي مدتي كوتاه باشند ميگويند فرد خوبي است(حزب اللهي) ولي بعد از امتحان از گفته خود پشيمان ميشوند.
اميرالمومنين(عليه السلام): «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاء مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً»(نهجالبلاغه، نامه 53) و انتخاب كن از ميان مردم اهل تجربه را. اگر تجربه بد عمل كرد او را كنار بگذار و نيز بايد حيا داشته باشد «مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ» و از اهل خانوادههاي صالح. ما هميشه اين مشكل را داريم كه عدهاي با تجربه بي تقوا داريم و عدهاي باتقواي بي تجربه. يعني نبايد اين افراد را بركنار كرد بايد در كنار اين افراد، افراد ديگري را قرار داد تا كمبودش جبران شود. و تجربه و تقوا(مكتب) با هم جمع شود(ادامه حديث) «وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ» قدمت داشتن در اسلام. «فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً»، خيس شدن در اسلام مثل فرق بين داغ و پخته كه داغ سرد ميشود ولي پخته خام و غير پخته نميشود. و بايد اين طوري باشد و انقلابي نبايد زود قضاوت كند.
«وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ»، مطاعشان كم است ما بلغ في عواقب امور دور نگرند. «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً»(نهجالبلاغه، نامه 53) يعني اول آزمايش كن بعد انتخاب و اختيار كن. البته آزمايش بايد مخفيانه باشد چون اگر بداند خودش را نشان نميدهد.
پسرهاي قديم ميگفتند يك ماه برويم مسافرت و اگر اخلاقمان بهم خورد عقد كنيم ولي اگر دختر بداند ميخواهي او را امتحان كني كه خودش را نشان نميدهد و پسر نيز اگر بداند دختر ميخواهد امتحانش كن بجاي ده تومان صد تومان ميدهد. مثال يك نفر به ديگري گفت سركه 7 ساله داري؟ گفت بله و آن فرد گفت يك ليوان بده و طرف گفت اگر ميخواستم به تو و امثال تو بدهم كه 7 سال آن را نگه نميداشتم.
حديث داريم كه پول در كسي باقي نميماند مگر به بخل شديد(حرص طويل) مثال: به فردي ميگوئيم دو راه وجود دارد بلند و آسفالت و ديگري كوتاه با دست انداز اگر راه كوتاه را انتخاب كرد از رانندگي او را عزل كنيد.
«وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً»(نهجالبلاغه، نامه 53) آزمايش كردن و اختيار كردن نبايد از روي علاقه و روابط باشد بايد حق باشد.
يكي از فرماندهان ارتش مريض شدند دستور دادند كه ايشان بايد يك ليوان آب پرتقال و دو سيخ كباب بخورند ولي در جبهه بودند و به ايشان نميدادند و ميگفتند براي حزب اللهي اين چيزها حرام است.
وصيت ميكنند كه سر قبر من گريه نكنيد چطور است كه حضرت يعقوب براي پسرش گريه كرد كه چشمانش سفيد شد. البته گريهاي كه نشانه ضعف باشد نبايد كرد ولي اين گريهها نشانه ضعف نيست نشانه عاطفه است مثل گريههاي پدر براي فرزندش.
اميدواريم به جائي برسيم كه خدائي شويم. انشاء الله به جائي برسيم كه اگر دو صنف به دعوا ميپرداختند و ما جزء يك صنف بوديم طرف حق را بگيريم و حقيقت نگر باشيم و هيچ ضابطهاي جز رضاي خدا و قرآن در ما حكومت نكند.
سلام به امامي كه اين جامعه را چنين متحول كرد الحمدلله رب العالمين كه خدا چنين امامي به ما داد و سلام بر شهدا و خانوادههاي آنها و رزمندگان و مجروحين و معلولين انقلاب و آنهايي كه پشت جبهه خدمت ميكنند و سلام بر پرستارهايي كه دارند شبانه روز مجروحين را مراقبت ميكنند سلام بر افراد جهاد سازندگي كه شبها براي مجاهدين جاده ميكشند و سلام بر كساني كه خون و جان ميدهنداي خواهر واي برادر امام اعلاميه هشت مادهاي داده و اما حجابت را درست كن اگر روسري پس رفت چراغ سبز براي فردي است كه روسري بر سر نميكرد. و اين كارها دهن كجي به جمهوري اسلامي ميباشد پس حجابتان را درست كنيد و اگر امام فرموده تفتيش نكنيد(در اعلاميه) كه جوانهاي حزب اللهي(دختر و پسر) و غيرت اسلامي و نهي از منكر هست خونهاي شهيدان را پايمال نكنيد و مردم را عصباني نكنيد كه اين دهن كجيها را تحمل نميكنند ان شا الله خودتان را با انقلاب وفق دهيد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته