متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1361/11/23
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
انسان بايد همواره به ياد نعمتهاي خدا باشد. فراموش نكنيم كه ما از غارت به ايثار رسيديم. نفت و بيت المال ما غارت ميشد. حالا مردم ما دارند ايثار ميكنند. از غارت، به خاطرانقلاب، به ايثار رسيديم. از تفرقه به وحدت رسيديم و يكي شديم. از جهل به علم رسيديم. كتابهاي دانشگاه را ببينيد، پربارتر شده است. بعد از انقلاب تيراژ انتشارات خيلي بيشتر شده است. از تكيه بر نژاد به تكيه بر تقوي رسيديم. ايران چهار راه توريستها بود، آمريكاييها و اروپاييها به اصفهان و شيراز و تهران براي گردش ميآمدند ولي الآن مهمانهاي دههي فجر چه كساني هستند و چه ميگويند؟ يكي از علماي بزرگ در دهه فجر به اين جا آمده و در سخنراني خود گفته است، ايران چهار راه انقلابيون كرهي زمين شده است. عياشها به اين جا ميآمدند و عياشي ميكردند. الآن انقلابيون به اين جا ميآيند و خط ميگيرند. درخدمت آقاي رئيس جمهور كه به خارج رفتيم، امام جمعهي تانزانيا جملهاي گفت. من از اين جمله خيلي لذت بردم و اين جمله را نوشتم. ميگفت: «قبل ثورة الاسلاميه لا يحسبون بنا حساباً واحداً و بعد ثورتكم يحسبون لنا الف حساب» يعني قبل از انقلاب ايران، كسي مسلمانان تانزانيا را به حساب نميآورد ولي بعد از انقلاب براي ما هزار حساب باز كردند. يعني هر كار ميخواهند بكنند، ميگويند: ببينيم نظر مسلمانان چيست؟ از تقليد به تحقيق رسيدند. شما كارگر هستيد، ميدانيد چقدر موادي را كه قبلاً وارد ميكرديم، حالا خودمان در كارخانهها ميسازيم؟ از يأس به اميد رسيديم. ميگفتند: مگر ميشود، شاه برود؟ از اصراف به صرفه جويي رسيديم. يك وزير ما وقتي مسافرت ميكرد، تا جايي را بازديد كند، چندصد هزار تومان خرج ميكرد و الآن وزير ما براي بازرسي ميرود و برمي گردد، خرج او يك صدم زمان طاغوت هم نيست. از خودبيني به خدابيني رسيديم. از اشك به شمشير رسيديم. از ناله به نعره رسيديم. از ماديت به معنويت رسيديم.
آيات سوره فجر را برايتان معني كنم. «وَ الْفَجْرِ»(فجر/1)
ضمن تشكر از برادران عزيز سوادآموزي كه در اين كارخانه سر كلاسها مينشينند، اميدوارم هرچه زودتر خواندن و نوشتن ياد بگيريد و بتوانيد قرآن را هم بخوانيد.
«وَ الْفَجْرِ» قسم به طلوع خورشيد، فجر و فلق در يك وادي هستند. قسم به شكافتن و نوري كه تاريكي را ميشكافد. علمي كه جهل را ميشكافد. قسم به فجر، قسم به شبهاي ده گانه، خداوند چند قسم خورده است و بعد ميگويد: پدر طاغوت را درمي آوريم، هركس ميخواهد باشد. «أَ لَمْتر كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ»(فجر/6) قوم عاد طاغوتي بودند. ديديد با آنها چه كرديم؟ قوم ثمود جنايت كار بود. ديديد با آنها چه كرديم؟ فرعون شكنجه گري بود كه هركس را كه ايمان ميآورد، به چهار ميخ ميكشيد و به دستها و پاهايش ميخ ميكوبيد. ديديد چطور فرعون را غرق كرديم؟ با آب و خاك و باد، با صاعقه و رعد و برق، دمار از روزگار طاغوت درآورديم. هركس شك دارد به تاريخ پهلوي مراجعه كند. «الَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ»(فجر/11) اين قوم فرعون و ثمود در سرزمينها طغيان كردند و به شهرها تجاوز كردند. يعني چه كه طغيان كردند؟ آيهي بعد معنايش را باز ميكند. «فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ»(فجر/12) فسادها داشتند، فساد اقتصادي، فساد فرهنگي، فساداجتماعي، فساد اداري، ربا، مدارس دخترها و پسرها مخلوط بود، فيلمهاي سكس و بي حجابي وجود داشت، سپردن مسئوليتها به نا اهل بود، ربا در شاخهي اقتصاد، هرزگي در شاخهي فرهنگ، بي حجابي و سينماهاي آلوده در شاخهي اجتماعي، مسئولين نا اهل در شاخهي ادارات و. . . «فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ» همه نوع فسادي ميكردند. قرآن ميگويد: «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ»(فجر/13) طاغوتي را كه مرتكب فساد شده بود خداوند عذاب كرد. پي درپي اينها را عذاب كرد. مثنوي ميگويد: لشكر خدا شنها هم هستند، چون گاهي خدا افرادي را با شن و گاهي با باد و گاهي با زلزله و گاهي با آب و گاهي با خاك عذاب ميكند. همهي هستي لشكر حق هستند. فقط اراده ميخواهد. اگر خدا اراده كند و بگويد: اي باد! اين كار را بكن. آب او را عذاب كن. صاعقه او را بزن، اينها طغيان ميكنند و عذاب خدا شروع ميشود. خدا ميگويد: عذاب را بر اينها نازل كردم. بعد ميفرمايد: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»(فجر/14) سورهي فجر حدود 8 رب و ربّك دارد. يعني پروردگار تو اين كار را كرد. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» خداي شما در كمين است. يعني اي مسلمانها شامل شما هم ميشود. قرآن دربارهي بني اسرائيل در يك آيه ميگويد: «يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ»(بقره/47) در يك آيه به بني اسرائيل ميگويد: به شما فضيلت و شرف دادم. در آيهي ديگر ميگويد: «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»(بقره/61) بني اسرائيل دچار غضب شديد. خدا به شما فضيلت و شرف داد. و خدا به شما غضب كرد. چطور يك قوم هم شرف دارند و هم خدا برايشان غضب ميكند؟ وقتي آيات قرآن را بررسي ميكنيم، ميبينيم قوم بني اسرائيل سه گروه شدند و سه جنايت مرتكب شدند، خدا شرف ايشان را گرفت و غضب كرد. يك گروه علما و ديگر گروه تجّار و گروه سوم عوام بودند. قرآن دربارهي علما يهود ميفرمايد: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»(نساء/46) قوانين آسماني را تغيير دادند. قرآن دربارهي تجار ميگويد: «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا»(نساء/161) سراغ ربا و بهره و سود و نزول رفتند. قرآن دربارهي عوام ميگويد: «إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ»(مائده/24) گفتند او نميفهمد چون علما و تجار و عوام آنها اعمال غلطي مرتكب شدند. خدا فضيلت اينها راگرفت و بر ايشان غضب كرد. اي اداريها واي كارگران و اي كشاورزان ايران واي طلبهها و دانشجويان و. . . همه بدانيد كه دهه فجر، دههاي بود كه خدا به ما فضيلت داد و خط آمريكا كور شد. خط امام زنده شد و طاغوت فرار كرد. حزب الله حاكم شد، بي حجابي كم شد وگذشت. حجاب آمد و فساد رفت. نماز جمعه آمد. اينها فضيلت است. خدا ميگويد: «ان ربك لبالمرصاد» خدا در كمين شماست. اگر شما هم خط بني اسرائيل را ادامه دهيد، به همان سرنوشت دچار ميشويد. اگر بنا باشد زماني علما و طلاب از رسالت خويش منحرف شوند، كمي انحراف پيدا كنند، دوباره چشمان دشمنان ما باز ميشود. ديروز براي خواندن نماز به جايي رفتيم. گفتيم: آقا قبله كدام سمت است؟ گفت: مثل خودتان ميماند، كمي انحراف دارد. اگر كمي انحراف پيدا شود، اگر من طلبه كمي انحراف پيدا كنم، دانشجو و فرهنگي، هر كدام كمي انحراف پيدا كنيم، خدا از ما روي بر ميگرداند. خدا قول نداده است كه من هر چيز به هركس دادم از او نخواهم گرفت. روحيهي رزمندگان ما از خداست. چه كسي به جبهه رفته است تا جان بدهد؟ آن كسي كه دوچرخه و توپ و دمپايي خود را به برادرش نميداد. حالا جانش را براي دينش ميدهد. كسي كه قبلاً از توپ و دوچرخهاش نميگذشت، حالا از جانش ميگذرد. چنين روحيهاي را خدا به او داده است و خدا هيچ قول نداده است كه اگر چيزي را به كسي دادم، ديگر از او نميگيرم. بنابراين ممكن است خدا قهر كند و از ما بگيرد. ميگويد: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»(فجر/14) پيغمبر! خداي تو در كمين است. يعني سرنوشت ديگران ممكن است نصيب امت تو هم بشود. براي يهود در جايي «فَضَّلْتُكُمْ» و براي يهود در جاي ديگر «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» فرموده است. چطور فضيلت و غضب با هم انجام شد؟ سه گروه، سه جنايت كردند. خدا فضيلت اينها را گرفت و غضب كرد. اگر كارگر كم كاركند، كشاورز بد كار كند، طلبه كج برود، بازاري بد كار كند، يكي بد و يكي با انحراف باشد، خداوند الطافش را ميگيرد. خدا در كمين است. قاليبافي دو سال كار دارد اما حفظ قالي چند سال زمان ميخواهد. زاييدن بچه يك سال كار دارد اما بچه داري چند سال كار دارد. نگه داشتن چيزي هميشه از توليد آن سختتر است. شما چند سال جان كنديد و انقلاب كرديد، اما حفظ انقلاب از ايجاد آن سختتر و مهمتر است. بايد انقلاب را حفظ كنيد. حفظ انقلاب چگونه است؟ خودمان جلوي فساد را بگيريم. نگذاريم پارتي بازي شود، نگذاريم نور چشميها مهم شوند. اگر فسادي ديديم، داد بزنيم به خاطر اين كه انقلاب در خطر است. «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ»(فجر/15) قرآن ميگويد: انسان به گونهاي است كه وقتي خدا او را آزمايش ميكند «فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ» خدا او را اكرام ميكند و به او امام ميدهد، انقلاب ميدهد، جرأت ميدهد، حزب الله ميدهد، نماز جمعه ميدهد، باران ميدهد، اگر خدا به كسي لطف كند «فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» ميگويد: خدا براي ما كم گذاشت. نه خدا كم ميگذارد و نه زياد ميگذارد. اين كم گذاشتن و زياد گذاشتن خدا دليل بر اين نيست كه او كسي را بيشتر دوست دارد، يا كمتر دوست دارد. نگو اگر به من داده است، لابد من آدم خوبي هستم، دادهها امتحان است. آنهايي كه ميگيرد هم امتحان است. همينطور كه انسان به نداري آزمايش ميشود، به دارايي هم آزمايش ميشود. «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ»(انبياء/35) شر و خير هر دو وسيلهي آزمايش هستند. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»(بقره/155) ابزار آزمايش، ترس، گرسنگي، نداري، كم محصولي، كم درآمدي و. . . است. اموال و اولاد فتنه هستند. همهي خوشيها وسيلهي آزمايش هستند. يك بار به تومي دهد تا ببيند چه ميكني؟ يك بار هم ميگيرد تا ببيند چه ميكني؟ ميگويد: «كَلاَّ» اينطور نيست كه خدا بي خود بدهد و بي خود بگيرد. علت اين دادن و گرفتن را در زندگي خودتان بايد پيدا كنيد. چطور شد خدا چيزي را از شما گرفت؟ بنشينيم و بررسي كنيم. «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ»(فجر/17) شايد به يتيم احترام نگذاشتيد، الآن در جامعهي ما بچههاي شهدا زياد هستند، بنياد شهيد قدمهايي برداشته است. بخصوص در اصفهان كه من خبر دارم. معلمين دقت كنند، چند معلم دل سوخته، چندمعلم با فضيلت، با اين كه حقوق معلمي خيلي كم است ولي به خاطر شرف معلمي و شغل ارزشمندي كه دارند، چند معلم در اصفهان گفتند: بنياد شهيد شايد كمكي مالي به خانوادههاي شهدا بكند اما كمبود پدر با عدس و نخود و لپه جبران نميشود. معلمين اصفهان تصميم گرفتند بچههاي شهدا را جمع كنند، آن مقدار كه پدر درخانه به بچهاش ميرسيده و حالا شهيد شده است، ما معلمين در حق آنها پدري كنيم. بچههاي شهدا را جمع كردند. دخترها در روزهاي فرد و پسرها در روزهاي زوج و اين چنين با بچههاي شهدا كار ميكردند. اتفاقاً من ديروز رفتم يكي ازاين خانههاي فرهنگ بنياد شهيد را ديدم. تازه بعضي از بچهها را نشاندند و مثلاً گفتند: سه برادر اين بچه شهيد شدهاند. يك نفر گفت: پدر و مادر اين بچه با هم شهيد شدهاند. ديگري گفت: دوتا از برادرهاي اين آقازاده شهيد شدهاند. بقيه هم پدرانشان شهيد شدهاند. براي بچههاي كوچك سرود، شنا، هنر، خطاطي و ورزش و. . . گذاشتند. آنها به گردن ما حق دارند و ما بايد جبران كنيم. معلم خوب فقط آن معلمي نيست كه درس بدهد و حقوقش را بگيرد. كارمند خوب فقط آن كسي نيست كه كار كند و حقوقش را بگيرد. بايد علاوه بر آيين نامههاي دولت يك كار انقلابي جمعي هم بكند. «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ» اگر از شما گرفتيم، زير سر خودتان است. «لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ» چرا شما يتيم را اكرام نكردي؟ قرآن درباره يتيم خيلي حرف دارد. 5 كار دربارهي يتيم واجب است و مربوط به همهي دين هاست. احترام به يتيم كه مربوط به همهي دين هاست. چون قرآن ميگويد: «وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ»(بقره/83) به بني اسرائيل هم گفتيم كه بايد به يتيم احترام گذاشت. احترام به يتيم فقط مربوط به اسلام نيست، مربوط به عاطفهي بشري است. به يتيم هم بايد احسان كرد و هم بايد احترام گذاشت. احسان با احترام فرق دارد. گاهي آدم احسان ميكند مثلاً چيزي ميخرد. مقداري از آن را به بچه يتيم ميدهد. اين احسان است. قرآن نميگويد: فقط احسان، گرچه داريم: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ» به يتيم احسان كن اما احسان كافي نيست. احسان يعني او را دعوت كن و به او شام بده. دستش را ببوس. اين احسان است اما احترام، كرامت و بزرگ داشتن يتيم چيست؟ هم بايد خود او را حفظ كرد و هم بايد مال او را حفظ كرد. خداوند وقتي ميخواهد به پيغمبر منت بگذارد، ميگويد: «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى»(ضحى/6) من به تو مأوا دادم. يتيم بايد پناهگاه داشته باشد. احساس نكند بي پناه است. سرپرست قانوني و شرعي داشته باشد. اگر كسي مال يتيم را بخورد، قرآن ميگويد: «إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً»(نساء/10) مال يتيم را خوردن، حق طفل صغير خوردن، مثل خوردن آتش است. اين متن قرآن است. اگر كسي مال يتيم را جا به جا كند، پژويش را بگيرد و پيكان بدهد، موتورش را بگيرد و دوچرخه بدهد. قرآن ميگويد: عوض و بدل نكن. «وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ»(نساء/2) اگر در بستگان شما بچهي يتيم و شهيدي است، جا به جا نكنيد. قاشقتان را عوض نكنيد. بشقاب و ظرف و نان و غذا و فرش و ماشين و خانه را عوض نكنيد. اينطور نباشد كه او در جاي نم دار بخوابد و شما در جاي خشك بخوابيد. او روي زمين بخوابد و شما روي تخت بخوابيد. لامپ كم نور در اتاق او باشد و لامپ پر نور در اتاق شما باشد. مواظب باشيد، خبيث را به او ندهيد و طيب را خودتان برداريد. پس چه كنيم؟ طوري با مال يتيم برخورد كنيد كه به نفع يتيم تمام شود. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ إِلاَّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن»(انعام/152) تا چه وقتي مال يتيم دست ما باشد؟ قرآن ميگويد: «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»(نساء/6) هر وقت يتيم رشد كرده است. يعني اگر به او مال بدهيد، قدرت نقل و انتقال، قدرت داد و ستد، قدرت اين كه كلاه سرش نرود را داشته باشد. وقتي فهميديد بلوغ اقتصادي دارد، مالش را به او بدهيد. وقتي كه احساس كرديد كه به بلوغ اقتصادي رسيده است، پولش را به او بدهيد. چون ممكن است بچهي يتيمي مثلا بيست سال داشته باشد اما قدرت نگه داري مالش را نداشته باشد. بلوغ اقتصادي غير از بلوغ تكليف است. در اين بلوغ، دختر 9 ساله بالغ است. اما بلوغ اقتصادي هم دارد؟ ممكن است دختر 9 ساله نمازش را بخواند، اما اگر زندگي و پول به دستش بدهي، كلاه سر او بگذارند. و لذا ميگويند: بايد به بلوغ اقتصادي برسد تا پولش را به او بدهي. ما چهار نوع بلوغ داريم. يكي بلوغ ازدواج است. دختر 9 ساله از لحاظ تكليف بالغ است، اما از نظر شوهرداري شايد 9 ساله بالغ نباشد و بلوغ اقتصادي با بلوغ مالي و بلوغ سياسي فرق دارد و اينها همه از هم جدا هستند. نگوييد پسر 15 ساله و دختر 9ساله بالغ هستند. ما چهار نوع بالغ داريم. بالغ اقتصادي، بالغ سياسي، بالغ جنسي، بالغ عبادي، 9 سال و 15 سال براي بلوغ عبادي است. هر وقت كسي توانست بفهمد كدام وكيل خوب است و كدام بد است، كدام رئيس جمهور خوب است و كدام بد است، آن را بلوغ سياسي ميگويند. بلوغ مالي وقتي است كه بتواند مالش را حفظ كند. خوردن مال يتيم از گناهان كبيره است. ابوذر كسي بود كه در مقابل معاويه نعره كشيد. ابوذر انقلابي درجه يك بود اما با اين كه انقلابي درجه يك بود، رسول خدا فرمود: در اموال يتيم دخالت نكن، چون پيداست مال يتيم غيراز روحيهي انقلابي به چيزهاي ديگري هم نياز دارد و بايد به دست كسي باشد كه هواپيماي چند موتوره داشته باشد. پيغمبر فرمود: «يَا ابَاذَرٍّ إِنِّي أُحِبُّ لَكَ مَا أُحِبُّ لِنَفْسِي إِنِّي أَرَاكَ ضَعِيفاً فَلَا تَأَمَّرَنَّ عَلَى اثْنَيْنِ وَ لَا تَوَلَّيَنَّ مَالَ يَتِيمٍ»(أمالى طوسى، ص384) يا اباذر، تو بسيار انقلابي هستي اما «اني أراك ضعيفاً» تو ضعفهايي داري «فَلَا تَأَمَّرَنَّ عَلَى اثْنَيْنِ» تو حق حكومت بر دو نفر را نداري «وَ لَا تَوَلَّيَنَّ مَالَ يَتِيمٍ» تو حق سرپرستي مال يتيم را نداري. يعني ابوذر غفاري انقلابي درجه يك از نظر پيغمبر حق نگه داري مال يتيم را ندارد. رفتن به نماز جمعه، دليل سرپرستي مال يتيم نميشود. چون ممكن است نماز جمعهي او ترك نشود اما بلوغ سرپرستي مال يتيم را نداشته باشد. مال يتيم را به تاراج بدهد. ممكن است يك نفر پنج مرتبه به جبهه رفته باشد، نمرهاش در خط اول جبهه بيست باشد، اما در نگهداري بيت المال نمره اي نداشته باشد. مواظب باشيد كه بيت المال را به دست چه كسي ميدهيد. من يك سؤال ميكنم. ماشيني از آن دولت جمهوري اسلامي است. دو راننده داريم كه يكي انقلابي است اما انصافاً ماشين را بد ميراند و ديگري انقلابي نيست اما دقت او در حفظ ماشين زياد است. اگر در كارهاي انقلابي يك نفر را خواستي، به او كه انقلابي است بگو ولي ماشين را به او نده. خوش انصاف خيلي بد ميراند. بنابراين حساب حفظ بيت المال را داشته باشيد. تعداد كثيري نامه است كه آقا كساني كه انقلابي هستند و از نهادهاي انقلابي هستند، اين مقام شريف را با رانندگي بد خود از بين ميبرند، سفارش كنيد عزيزان انقلابي اينطور رانندگي نكنند. تو كه خوب هستي، بهتر شو. تو كه هجده درجه خوب هستي، بيست درجه خوب باش. سعي كنيد در حفظ بيت المال دقت كنيد. اينطور نيست كه اگر قرائتي خوب است و معلم خوبي هست پس خلبان خوبي هم ميتواند باشد. اگر بسياري از كارهاي مملكت را به دست من بدهند والله خراب ميكنم. آقا روحاني است! خوب باشد. اين كاره نيست. ممكن است روحاني خراب كند، آن كار او خراب است. نميشود گفت: چون فلاني خوب است، همهي پستها را به او بدهيم. گاهي او هم خراب ميكند. بنابراين دقت كنيد. پيغمبر به ابوذر گفت: سرپرستي مال يتيم را قبول نكن. معناي آن اين است كه بايد در بيت المال دقت كرد. حديث ازجلد 75 بحار است. اگر كسي از مال يتيم مواظبت نكند، به يتيمان نسل خود قصاص ميشود و لذا قرآن ميفرمايد: «وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً»(نساء/9) تو كه اختيار مال يتيم را در داري، بترس! فردا بچههاي خودت هم يتيم ميشوند. يعني جزء قصاصهايي است كه خدا گفته است كه در همين دنيا جاري ميسازيم. صبر نميكنم تا به آخرت برسد. اسلام دربارهي مال يتيم خيلي سفارش كرده است. امام صادق(ع) ميفرمايند: «إِذَا بَكَى الْيَتِيمُ اهْتَزَّ لَهُ الْعَرْش»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص188) همين كه يتيمي گريه ميكند، عرش خدا به لرزه در ميآيد. مواظب باشيد و قدر خانوادههاي شهدا را بدانيد.
حالا يتيم فقط بي پدر است؟ كسي كه دستش به امام زمانش نميرسد، كسي كه نميتواند حرفش را به مسئولين مملكتي بزند، او هم يتيم است. بنابراين كسي كه بايد دست يتيم را بگيرد، بايد صداي محرومين را به بالا برساند. اجازه بفرماييد از امام عسگري، پدر امام زمان، حديثي برايتان بخوانم. امام عسگري فرمود: «أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أَبِيه يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِه»(عوالياللآلي، ج1، ص16) يعني ازيتيم، يتيمتر كسي است كه دستش به امامش نرسد. نميتواند حرفش را به امامش بزند. او خيلي يتيم است. چون او پدر طبيعي دارد. امام پدر ديني است، پدر سياسي است، پدر عزت است. او پدر خانواده است و امام پدر جامعه است. چه ميگويي؟ اگر كسي در خانه پدر نداشته باشد، يتيم است. كسي هم كه در جامعه امام نداشته باشد، يتيم است. الآن تمام كرهي زمين، يتيم هستند، چون دستشان به حضرت مهدي نميرسد. ما خيلي يتيم داريم كه بايد به اينها رسيد. در اين سفر به آفريقا، در موزامبيك، احوال مسلمانان را پرسيدم. آنجا مسلمان كمي دارد ولي شيعه ندارد. گفتند: در اين پايتخت يك زن و شوهر شيعه بيشتر نيست. گفتم: برويم و آنها را ببينيم. در ماشين نشستيم و رفتيم در دكان او و به همسايه هايش گفتيم ميشود ما به خانهي ايشان برويم؟ گفتند: بله. در خانهي ايشان رفتيم، در خانه را زديم و گفتيم: شما شيعه هستي؟ گفتند: بله. گفت: عدهاي مسلمان هستيم ولي من به تنهايي شيعه هستم. گفتم: چه ميكني؟ گفت: هيچ. گفتم: آخر شيعه شب عاشورا ميخواهد و براي امام حسين گريه كند، تو شب عاشورا چه ميكني؟ گفت: شب عاشورا را در نظر ميگيريم و خودم و زنم مينشينيم و گريه ميكنيم و ما بسيار منقلب شديم. ما در شب عاشورا ميخواهيم عزاداري كنيم، از خانه بيرون ميآييم و اين عزاداري ما شده است. اين بنده خدا گفت: سي و هفت سال است كه من اينجا هستم. يك سال بليط گرفتم و به فلان منطقه رفتم و گريه كردم. خوب او يتيم است. جمهوري اسلامي بايد شب عاشورا يك نفر را براي او بفرستد كه تاريخ كربلا را برايش بگويد. تمام مسلمانهاي عالم يتيم هستند. آنها كه براي اين جا مسجد ميسازند، از مصر هم براي اينجا پيش نماز ميفرستند. بد نيست اين را هم بدانيد، اين كه ميخواهم بگويم مهم است. دنيا فهميده است كه در جوانها چيزي افتاده است و هوس اسلام كردهاند. يك شركت مسجد سازي از يكي از كشورها كه نميخواهم اسمش را ببرم، فوراً دست به كار ميشود واز مصر هم آخوند ميفرستد. آن كشور پول دار سريع و پشت سرهم مسجد ميسازد و مصر هم تند و سريع پيش نماز ميفرستد. اين كار را ميكنند تا هركس گفت: اسلام، بگويند: اسلام اين است. يعني مثل بچهاي كه بيدار شده است و دنبال غذا ميگردد، مادر زود پستانك در دهانش ميگذارد كه به فكر پستان نيفتد. الآن دنيا براي اين كه مردم متوجه اسلام و ايران نشوند، ايشان را به اسلام ديگري متوجه ميسازند تا مردم با اسلامي كه از شهادت نميترسد و با اسلامي كه امام حسين و مكتبش در آن وجود دارند آشنا نشوند. چون اسلامي براي ابرقدرتها خطر است كه شهادت را سعادت ميداند.
يتيم كيست؟ كسي كه دستش به عالم نرسد، يتيم است و بايد به اينها كمك كرد. انجمن اسلامي در كارخانه و اداره بايد محرومين را با كتب و علما در رابطه نگه دارد. يعني بايد رابط باشد نه اين كه انجمن اسلامي يك گروه جدا باشند. من از تو هستم و تو هم از من هستي منتهي من چون آشنا هستم، رابط ميشوم كه شما را با يك سري چيزها آشنا كنم. يعني بايد جنبهي دلالي داشته باشد و اين كار بسيار مقدسي است. خدا ان شاءالله همه را حفظ كند كه اين كار را خوب انجام بدهند. قرآن گفته است: «سيرُوا فِي الْأَرْضِ»(انعام/11) يعني برويد و زمين را بگرديد. پاپ رهبر مسيحيت شهر به شهر در آفريقا مسافرت ميكند و سخنراني ميكند. پاپ به «سيرُوا فِي الْأَرْضِ» ما عمل ميكند. اين آيهي قرآن ماست و آنها به آن عمل كردند. آمريكا به اين آيه عمل كرد. پرتغاليها به اين آيه عمل كردند. شوروي عمل كرد. همهي قدرتها عمل كردند، به وجب وجب اين كشورهاي آفريقايي رفتند وتسخير و استعمار كردند اما تنها كشوري كه به اين آيه عمل نكرده است، ما هستيم. اين نالهي اميرالمؤمنين است. ابن ملجم ضربت وارد كرد. علي در بستر افتاد و گفت: مواظب باشيد، ديگران به قرآن شما عمل ميكنند. حركت كنيد. مانشستيم و ايشان عمل كردند. سورهي فجر را برايتان ميخوانم. خدا كه ميدهد، گاهي هم ميگيرد. نگو خدا كم گذاشته است. خودت چنين عمل كردي. تو چنان بودي و ما آن چنان بوديم، خوب باشيد، خوب است. بد باشيد، بد هستيد. «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»(رعد/11) دههي فجر متحد بوديد، به امام عشق داشتيد. حزب اللهي بوديد. خدا به سلامتي امام را برايتان فرستاد. طاغوت فرار كرد و جمهوري اسلامي آمد و. . . اما اگر خداي نكرده، پارتي وسط بيايد، رشوه وسط بيايد، حق و ناحق شود، كم كاري و بد كاري و سوء ظن وسط بيايد، اگر تقوا از درون كم شود، لطف خدا از ميان برداشته ميشود. مواظب باشيد تا لطف خدا را نگه داريم. نگوييد خدا داد «لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ»(فجر/18-17) دنيا گرسنه است و شما كسي را در اين باره تحريك نكرديد. ما كشور داريم كه وقتي استخوان چرب را در سطل مياندازيم، گربهها و سگها و آدمها سر آن دعوا ميكنند. نان را تا آخر بخوريد، گندم از خارج ميآيد.
چند روز پيش در نهضت سوادآموزي ديدم نانهايي را كه هنوز قابل خوردن هستند، در نايلون ميريزند. گفتم: اينها خوردني است، همهي افراد نهضت را نفري ده تومان جريمه كردم و بعد هم گفتم: امروز ناهار ممنوع است براي اين كه اين نانها را بخوريم. ما در مملكت خويش گرسنه داريم. نوشابهي كانادا ميخورند. خوردن كانادا در نهضت سوادآموزي گناه است. آب تهران هست. كانادا را براي گوشت گاو و خري ميخورند كه هضم نميشود. آب به اين خوبي داريم. آب تهران، آب خوبي است. با وجود اين آب، براي چه كانادا ميخوري؟ مردم ندارند، كم خرج كن. من نزد جناب آقاي خامنهاي رفتم. خدا ميداند در اتاق او يك لامپ، روي ميزش بود. اتاق تاريك بود. گفتند: وقتي براي ايشان مهمان ميآيد، لامپها را روشن ميكنند. چرا؟ به خاطر اين كه ميگويد: من اين جا نشستهام و ميزم روشن باشد، بس است. آن سمت اتاق براي چه روشن باشد. در راه پلههاي ساختمان رياست جمهوري از تاريكي نزديك بود بيفتم. يعني نور اين قدر كم بود. گفتند: آقاي خامنهاي گفته است، سه، چهار لامپ بيشتر روشن نكنيد. مگر هر چه لامپ هست، بايد روشن كرد. اندكي براي خود كم بگذاريد. كم خرج كنيد. ما ماشين به ماشين نان خشك جمع ميكنيم. ما هنوز خودكفا نشديم. به جاي چمن بايد گندم باشد. بايد توليد ما زياد شود. بايد كم خرج كنيم، به خاطراين كه در دنيا گرسنه خيلي هست. كتابي تحت عنوان انسان گرسنه است. شما اين كتاب را بخوانيد، وقتي آدم ميخواند، داغ ميشود. اين قدر گرسنه روي كرهي زمين است. ما در هندوستان آدم داريم كه بيست سال است انگور نخورده است. كمي براي خود كم بگذاريد.
خدايا، لطفي را كه در دهه فجر به ما كردي، توفيق و قابليت حفظش را به ما عنايت بفرما. امام و امت و مكتب را از هم جدا نكن. ضعف و كمبودها را جبران بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»